۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

رضا شهابی با سخنانی دل نشین به زندان اوین بازگشت

سخن اش میان انبوهی از همهمه گم می شود. اما اگر با گوش جان شنوای آن باشیم در می یابیم آنچه که او می گوید. بگذارید در معنای همین واژه “همهمه” تأمل کنیم تا شاید افقی روشن از سخنان اش بر ما گشوده گردد. آری بر واژه “همهمه” بایستم و تأمل کنیم!

علی اکبر دهخدا، بزرگ سخن دان زبان فارسی، در معنی همهمه آورده است: “برگردانیدن آواز در سینه از اندوه، بانگ کردن شیر، بانگ کردن رعد” . آری، همهمه آوای اندوهگین است که از نهاد شیر “مردی” برمی آید با همه جلال و شکوه اش. بانگی است رعد آسا که خواب فرعون را بر تخت استبداد آشفته خواهد کرد. دهخدا در باب معنی این واژه در ادامه می گوید: “سخن نرم و آواز خفی که فهمیده نشود و با گرفتگی از گلو آید.”

رضا شهابی مردی است از تبار آنانی که خاک را سبز می خواهند و زندگی را سزاوار شایسته ترین سرودها در ستایش مقام کار. او شاعر کار است. کاری که نسیان آن اکنون فلک زده روزگار عسرت ما را رقم زده است. او “مرد” است به معنی راستین و اصیل اش نه به معنی متداول امروزی اش. همان واژه مرد که از ریشه مرتن اوستایی است و با واژه مُرد و مُردن هم ریشه است. گیه مرتن (کیومرث) در زبان اوستایی به معنی زنده میرا است. گیه مرتن نامی بوده است برای آدمی از آنرو که آدمی خود را به سان موجوده زنده ای دریافت می کرد که رو به سوی مرگ دارد و با التفات به مرگ زیست می کند. او چنان عاشقانه و سترگ با زیستن عادلانه، عهدی بسته است که مرگ و مردن را یارای شکستن آن نیست. زیستن او به تمامی مصداق این شعر شاملو است:

“هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

هراس من باری

همه از مردن در سر زمینی ست

که مزد گور کن

از بهای آزادی آدمی

افزون باشد…”

سخنان رضا شهابی در آخرین لحظات بازگشت اش به اوین به معنی دقیق کلمه “همهمه” است. آوای اندوهگین مردی است که در راه احقاق حقوق کارگران خود را به قانون مقید کرده است و طشت آبروی قانون گریزان را بر زمین قانون انداخته است.

” رضا شهابی هستم، عضو هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد… شش سال زندان…هفت میلیون جزای نقدی….پنج سال محرومیت از فعالیت سندیکایی….مرخصی من را تمدید نکردند و اعلام کردند که خودت را به زندان معرفی کن… با توجه به اینکه به این حکم اعتراض دارم و حکم ناعادلانه ای به من دادند ولی با این حال به این قانون احترام می زارم و به زندان مراجعه می کنم…از کسانی می خوام بگم که حرفی از قانون و قانون مداری می کنن ولی خودشون ارزشی برای این قانون قائل نیستند و این کارگر و طبقه کارگر هستش که در چهارچوب قانون داره حرکت می کنه…خوشحالم که در کنار همکارانم هستم… و از طرفی دیگر ناراحت هستم که از دوستان و خانواده دارم جدا می شم…امیدوارم که روزی برسه که هیچ آزادی خواه در زندان نباشد و همه زندانیان آزاد بشن… روز جهانی کارگر را به همه عزیزان و کارگران و مردم شریف ایران و شخصیت های مردمی و آزادی خواه تبریک می گم…خواهش من این است که در این روز اتحاد و همبستگی شان را یکی بکنند و با اتحاد و همرنگی این روز بزرگ را هرچه با شکوه تر جشن بگیرند…از همه شما تشکر می کنم به امید روزی که آزاد بشیم و در کنار همدیگه یک زندگی بدون دردسر داشته باشیم…”

تو بازخواهی گشت و آن روز دیر نیست که تو بازآیی و دوباره متذکر مقام کار در همه فراموشی ها ی ما گردی. آن روز به انتظار نمی نشینیم بلکه به انتظار به کار می بندیم

هیچ نظری موجود نیست: