۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

ریحانه طباطبایی و اکبر منتجبی با قرار وثیقه آزاد شدند

ریحانه طباطبایی و اکبر منتجبی، دو روزنامه‌نگاری که در اوایل بهمن‌ماه بازداشت شده‌بودند، روز گذشته ۷ اسفندماه به قید وثیقه از زندان اوین آزاد شدند.

خانم طباطبایی، روزنامه نگار سرویس سیاسی روزنامه بهار، ۱۲ بهمن در منزل توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. او پیش از روزنامه بهار در روزنامه‌های شرق، فرهیختگان و کلمه سبز، خبرگزاری سینا و مجله‌های ایران فردا و چلچراغ مشغول به کار بود.

اکبر منتجبی نیز روز ۸ بهمن در پی حضور نیروهای امنیتی در دفتر نشریه آسمان، بازداشت شده بود.

آقای منتجبی پیشتر در روزنامه‌های شرق و هم میهن و نشریه‌های شهروند امروز، ایران دخت و نسیم هراز فعالیت می‌کرد.

ماموران امنیتی روز ۸ بهمن با حضور در دفاتر چهار روزنامه بهار، شرق، اعتماد، آرمان و هفته نامه آسمان تعدادی از روزنامه‌نگاران را بازداشت کردند، پس از آن در تاریخ ۱۲ بهمن‌ماه نیز تعداد دیگری از روزنامه‌نگاران بازداشت شدند و در تاریخ ۲ اسفندماه نیز یک نفر به جمع روزنامه‌نگاران بازداشتی اضافه شد.

تعدادی از بازداشت شدگان که تعداد آنها به ۱۷ نفر می رسید، طی دو هفته اخیر و پس از پایان بازجویی با سپردن وثیقه آزاد شده اند.

مطهره شفیعی، جواد دلیری، امیلی امرایی، نرگس جودکی، کیوان مهرگان، حسین یاغچی و علی دهقان روزنامه نگارانی هستند که پیش از این با قیدهای کفالت و وثیقه آزاد شده بودند.

درحال حاضر میلاد فدایی اصل، سلیمان محمدی، ساسان آقایی، نسرین تخیری، صبا آذرپیک، پوریا عالمی، پژمان موسوی و احسان مازندرانی همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

وزارت اطلاعات ایران با انتشار اطلاعیه هایی روزنامه نگاران بازداشت شده را به داشتن رابطه تشکیلاتی با رسانه های خارجی، از جمله بی‌بی‌سی متهم کرده بود.

در پی انتشار اطلاعیه نخست وزارت اطلاعات، بی‌بی‌سی با انتشار بیانیه‌ای کلیه اتهامات مطرح شده توسط این وزارتخانه را تکذیب کرد و آنها را کاملا بی اساس خواند.

بی‌بی‌سی تاکید کرد که با روزنامه نگاران بازداشت شده هیچ‌گونه رابطه کاری نداشته است.
-----------------
دستگیری روزنامه نگاران بدون در نظر گرفتن هیچ بهانه ای محکوم است.این نقض آشکار حقوق فردی و حرفه ای افراد است که در حقیقت فقط به حرفه ی خود مشغول هستند.خبر ازادی آنها بسی جای خوشحالی دارد ولی با قرار وثیقه که نشان از باز بودن پرونده شان تا روز دادگاه احتمالی را دارد قابل قبول نیست. تمامی روزنامه نگاران را بی قید و شرط ازاد کنید...

پخش اعترافات ساختگی " محمود زمانی" از تلویزیون ملی ایران

شبکه یک به "اعترافات" فردی به نام "محمود زمانی" پرداخت که خود را "بخش مهمی از پروژه‌های سیاسی- امنیتی و اطلاعاتی غرب" و "نقطه ثقل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس" معرفی می کرد.

تلویزیون ایران در شامگاه دوشنبه هفتم اسفند (۲۵ فوریه) برنامه ای به نام "مثلث" را پخش کرد که در ابتدای آن، آقای زمانی می گفت که به طور همزمان با "سرویس‌های اطلاعاتی غرب شامل آمریکا و انگلیس"، "اپوزیسیون و ضدانقلاب خارج از کشور" و همچنین "جریان داخلی که مربوط به فتنه سال ۸۸ می‌شد" در ارتباط بوده است.

رسانه های نزدیک به حکومت ایران، اعتراضات خیابانی به انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را "فتنه ۸۸" می نامند. برخی از این رسانه ها از مدتی پیش اعلام کرده بودند که قرار است به زودی اعترافاتی تلویزیونی پخش شود و در جریان آن، در مورد اقدامات مخالفان حکومت ایران "افشاگری" صورت گیرد.

تلویزیون ایران، در گذشته هم در مواردی به انتشار اظهارات ضبط شده افرادی پرداخته که علیه خود و دیگران به افشاگری پرداخته اند. نهادهای حقوق بشری، همواره نمایش این گونه اظهارات تلویزیونی را حاصل اعتراف گیری تحت شکنجه دانسته و بی اعتبار تلقی کرده اند.

محمود زمانی در برنامه تلویزیونی دوشنبه شب، خود را متولد خرمشهر و بزرگ شده "یک خانواده سیاسی و مذهبی" معرفی کرده و افزوده که "به خاطر سوابق کاری خانوادگی در زمینه نفت، نمایندگی چندین شرکت نفتی را در زمینه تجهیزات و حفاری نفت داشته و با شرکت‌های فرانسوی و انگلیسی در زمینه تولیدات تجهیزات نفت کار می‌کرده است".

"
در پایان اعترافات محمود زمانی، وعده داده شده که به زودی فردی جدید با حضور در تلویزیون ایران به اعتراف در مورد 'پروژه های دیگر ضد انقلاب' خواهد پرداخت"

وی افزوده که در مسافرت هایی که در همین ارتباط به خارج از ایران داشته، به همکاری با سازمان های جاسوسی غرب و مخالفان حکومت پرداخته است.

آقای زمانی در اعترافات تلویزیونی خود، از تعداد زیادی از مسئولان آمریکایی و انگلیسی و نیز فعالان اپوزیسیون خارج از ایران نام برده و گفته که با همگی آنها در ارتباط بوده است.

او همچنین مدعی تماس با مهدی کروبی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ایران شده که از دو سال پیش در حصر خانگی است.

تلویزیون ایران با انتشار ادعاهای محمود زمانی، مدعی شده که تماس با این کاندیدا "ویژگی مهمی" بوده که آقای زمانی را به "نقطه توجه و ارزش برای ضدانقلاب" تبدیل کرده است.

این متهم در ادامه اعترافات تلویزیونی خود گفته که مخالفان حکومت ایران در خارج از کشور، در صدد برنامه ریزی برای به خیابان کشیدن مردم در ایران و حمایت "نظامی و تشکیلاتی" از آنها بوده اند.

برنامه تلویزیونی "مثلث" بدون توضیح بیشتر در این زمینه که محمود زمانی چگونه به همکاری با دستگاه اطلاعاتی ایران پرداخته، به ذکر آنکه این موضوع "داستان مفصلی دارد" بسنده کرده است.

در پایان برنامه، وعده داده شده که به زودی فردی جدید با حضور در تلویزیون ایران به اعتراف در مورد "پروژه های دیگر ضد انقلاب" خواهد پرداخت.
---------
این دسته از اعترافات که پر واضح است کاملا ساختگی و با اعمال فشار و برنامه های دیکته شده ای تهیه و معمولا از شبکه سراسری ایران پخش میشود. حال اینکه این اشخاص ذاتا به چه جرمی دستگیر شده اند و یا حتی هویت آنها جعلی است خود جای بحث دارد.وزارت اطلاعات چند سالی است که تهیه این نوع ویدئو ها را در دستور کار خود دارد که قریب به اتفاق انها رنگ و بوی جعلی میدهد.و صد البته این سری از برنامه ها نزد مردم وجه ی خاص ندارد و تقریبا همه به جز مخاطبین خاص آن را باور نمیکنند.خوشبختانه سطح اطلاع مردم در زمینه سیاست از گذشته بسیار در مرتبه بالاتری قرار گرفته و این خود مرهون فعالیت های خود جوش و همچنین اطلاع رسانی توسز اصحاب رسانه است که اخیرا شاهد بازداشت شان بودیم.

جان کسری نوری و صالح مرادی در خطر است!

کسری نوری و صالح مرادی از دراویش زندانی و فعال حقوق دراویش‌ند که بیش از 40 روز است در اعتصاب غذا به سر میبرند. این زندانیان عقیدیتی در اعتراض به انتقال هفت تن از وکلای دراویش زندانی از بند ۳۵۰ به سلول انفرادی بند ۲۰۹زندان اوین، از ۲۷ دیماه دست به اعتصاب غذا زده‌اند..!!

۱۳۹۱ اسفند ۷, دوشنبه

در خواست فعالان حقوق بشری و مدنی " اشد مجازات برای متهمان پرونده کهریزک"

فردا سه شنبه 8 اسفند 91 اولین جلسه علنی رسیدگی به پرونده متهمان مقام های اسبق نظام قضایی ایران برگزار میشود.همان طور که مطلعید جنایت خونین کهریزک  منجر به شهید شدن تعدای از هموطنانمان  شد. حال با گذشت حدود 3سال از تاریخ وقوع این جنایت فردا جلسه رسیدگی این پرونده برگزار میشود. تمامی فعالان حقوق بشرو مدنی و سیاسی با علم به اینکه این دادگاه نیز همانند دادگاه های پیشین از قدرت مستقل برخوردار نیست تقاضای اشد مجازات را برای این جانیان خواستار است.
محمد ناصری

محاکمه علنی سه متهم پرونده کهریزک فردا سه شنبه

قوه قضائيه ايران در کيفرخواستی عليه متهمان بازداشتگاه کهريزک، آن‌ها را به "مشارکت در بازداشت غير قانونی" معترضان متهم کرد. پيشتر گفته می‌شد اتهام اين افراد "معاونت در قتل" است.



به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا)، سعيد مرتضوی، دادستان پيشين تهران و يکی از متهمان بازداشتگاه کهريزک علاوه بر اين اتهام به "معاونت در تنظيم گزارش خلاف واقع از طريق امر يا ترغيب مأموران مربوطه" متهم شده است.



بازداشتگاه کهريزک پس از آن خبرساز شد که سه نفر از معترضان به نتيجه انتخابات بحث‌برانگيز رياست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ ايران، در آن کشته شدند. امير جوادی‌فر، محسن روح‌الامينی و محمد کامرانی سه جوانی هستند که آن زمان در بازداشتگاه کهريزک کشته شدند.



سعيد مرتضوی، دادستان پيشين تهران؛ حسن زارع‌ دهنوی مشهور به قاضی حداد، معاون وقت امنيت دادستان تهران و علی‌اکبر حيدری‌فر، قاضی شعبه اول دادياری دادگاه انقلاب، سه مقام قضايی هستند که شهريور ۱۳۸۹ در رابطه با پرونده کهريزک از کارشان تعليق شدند.



جلسه دادگاه کهريزک صبح روز سه‌شنبه هشتم اسفند به صورت علنی برگزار می‌شود

مخالفان حکومت ايران از سعيد مرتضوی به‌عنوان "متهم اصلی" اين پرونده نام می‌برند. همچنين کميته ويژه مجلس برای بررسی پرونده بازداشتگاه کهريزک در دی‌ماه ۸۸ پس از چند ماه بررسی در گزارشی که توسط اکثريت اعضا تصويب و به رئيس مجلس داده شد، سعيد مرتضوی را مقصر اصلی حوادث اتفاق افتاده در پرونده کهريزک معرفی کرد.



دادسرای تهران در اين کيفرخواست از دادگاه خواسته تا اين سه متهم را بر اساس مواد ۴۳ (معاونت در جرم)، ۵۴۰ (نامه‌های خلاف واقع)، ۵۷۵ (بازداشت غيرقانونی) و ۷۲۶ (اعمال حداقل مجازات) محاکمه و مجازات کند.



مجازات‌هايی که در اين مواد قانون مجازات اسلامی پيش‌بينی شده "جزای نقدی، شلاق و انفصال از مشاغل قضايی و دولتی به مدت پنج سال" را در بر می‌گيرد.



منابع خبری ايران اعلام کرده‌اند جلسه دادگاه کهريزک صبح روز سه‌شنبه هشتم اسفند به صورت علنی برگزار می‌شود.

پرونده 3 نماینده مجلص در دادگاه اختلاس 3000میلیاردی

سرپرست دادگاه های کيفری استان تهران گفته است که پرونده سه نماينده مجلس شورای اسلامی در ارتباط با اختلاس سه هزار ميليارد تومانی به دادگاه کيفری استان تهران فرستاده شده است.

سرپرست اين دادگاه که با نام «قاضی افتخاری» معرفی شده است به خبرگزاری مهر گفته که اين پرونده در شعبه ۷۶ دادگاه کيفری در حال رسيدگی است.

خبرگزاری مهر گفته است که تنها دادگاه کيفری استان تهران صلاحيت رسيدگی به جرائم برخی از اشخاص دارد که «رسيدگی به اتهام‌های نمايندگان مجلس شورای اسلامی» از جمله آنهاست.

قاضی افتخاری در مصاحبه خود به نام نمايندگانی که پرونده آنها به دادگاه فرستاده شده است اشاره نکرده، ولی در جريان رسيدگی به پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی نام علاء الدين بروجردی، رييس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی، ارسلان فتحی پور، رييس کميسيون اقتصادی مجلس و همچنين محمد دهقان، عضو هيات رييسه مجلس شورای اسلامی به ميان آمد.

پرونده یاد شده که از آن به عنوان بزرگترين «اختلاس تاريخ ايران» نام برده می‌شود مربوط به اتهامات فردی به نام مه آفريد اميرخسروی صاحب مجموعه شرکت‌های زنجيره ای «امير منصور آريا» است که از سوی قوه قضاييه به زد و بندهای اقتصادی و استفاده از اعتبارهای بانکی بدون پشتوانه های لازم متهم شده است.

وی متهم شده که با استفاده از نفوذ خود و همکاری برخی افراد از جمله مقام‌های دولتی و نمايندگان مجلس اقدام به باز کردن اعتبارنامه‌های بازرگانی (ال‌سی‌های) جعلی و دريافت وام‌های کلان بانکی کرده‌است.

اين پرونده از شهريور سال ۱۳۹۰ به يکی از جنجالی‌ترين موضوعات در عرصه سياسی و اقتصادی ايران تبديل شده و در ماه‌های اخير دادگاه‌های تشکيل شده برای اين پرونده به اتهام های ۳۵ نفر از افراد درگير در آن رسيدگی کرده است.

غلامحسين محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاييه جمهوری اسلامی ايران، نهم مرداد امسال اعلام کرد که برای چهار تن از متهمان پرونده اختلاس سه هزار ميليارد تومانی حکم اعدام صادر شده و دو نفر ديگر به حبس ابد محکوم شده‌اند.

دفتر دادستانی کل کشور روز ۲۹ بهمن‌ماه اعلام کرد که اين احکام از سوی ديوان عالی کشور تاييد و برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرا فرستاده شده است.

همراهی تعدای از خانواده زندانیان سیاسی با خانواده ابوالفضل قدیانی

تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی که هر هفته با گردآمدن در منزل یکی از زندانیان سیاسی با خواندن قرآن و ادعیه قرآنی آلام روحی خویش را تسکین می دهند روز چهارشنبه در اقدامی دیگر با تاکید بر شعار «ما همه با هم هستیم» همبستگی خود را با خانواده ابوالفضل قدیانی به نمایش گذاشتند.

به گزارش کلمه، این خانواده ها ضمن همراهی خانواده ابوالفضل قدیانی از تهران تا کرج و زندان قزل حصار با اجتماع در سالن ملاقات هم بستگی خود را با این خانواده اعلام کرده و با سلام و صلوات آنان را به سوی محل ملاقات بدرقه کردند. این اقدام با واکنش مامورین روبرو شد و به دلیل ممانعت از ادامه حضورشان در سالن انتظار، بیرون از زندان منتظر بازگشت خانواده ی این زندانی سیاسی شدند.

زهرا رحیمی همسر زندانی سیاسی دو رژیم نیز ضمن تشکر از همراهی خانواده های دیگر زندانیان پیغام داده بود که راضی به زحمت هیچ کس نیست و همان ابراز هم بستگی های زبانی و کلامی برای وی کفایت می کند و او و خانواده اش را برای همیشه قدردان مردم فهیم و آگاه ایران می سازد.

خانواده های زندانیان سیاسی که در طول گذراندن حکم عزیزانشان با مشکلات متعددی روبرو شده اند، با ارتباط مداوم و مستمر با یکدیگر سعی در کاهش این مشکلات دارند که این امر واکنش مقامات امنیتی و اطلاعاتی را برانگیخته است. این حساسیت بر روی مراسم مذهبی بیشتر بوده به نحوی که بارها برای برگزاری و شرکت در جلسات قرآن به آن ها هشدار داده شده و تهدید شده اند.

در حال حاضر خانواده ها نسبت به برخوردهای غیرقانونی و غیر انسانی، که محصول محاکم قضائی و البته بیشتر برگرفته از آراء و سلائق بازجوهای اطلاعات و سپاه و گاهی مقامات بالاتر است، از جمله زندان در تبعید که علاوه بر آقای ضیاء نبوی و مجید دری، همه زندانیان رجایی شهر کرج و اخیرا آقای قدیانی را در برمی گیرد و نیز زندان در انفرادی و قرنطینه آقای تاجزاده و حصر بیمارستانی آقای سحرخیز و دیگر مواردی از این دست اعتراض دارند. افزایش این فشارها و عدم رسیدگی به برخوردهای نا متعارف باعث شده است تا خانواده های زندانیان سیاسی اعلام کنند که به زودی شیوه های تازه ای از اعتراضات خود را برای بیداری مردم و مسئولان به نمایش خواهند گذاشت.

ابوالفضل قدیانی که در دوره پهلوی هم سال هایی را در همین زندان (قزل حصار) گذرانده با روحیه ای عالی شرایط موجود را نیز فرصتی برای آموزش و خدمت رسانی به دیگر زندانیان می داند. گرچه متاسفانه شیوع بیماری های مسری عفونی و تنفسی از جمله ایدز و سل در زندان قزل حصار نگرانی های فراوانی برای خانواده و دوستان ایشان که دچار مشکلات جدی قلبی می باشند، به وجود آورده است.

ابوالفضل قدیانی ۳۴ سال پیش در حالی که حکم حبس ابد داشت، در همین روزهایی که اعتراض های مردم به ثمر نشست و درخت انقلاب جوانه زد، این زندان را ترک کرد و دوباره پس از سال ها با همان ایمان و اعتقاد پیشین در مسیر حق و اعتراض به باطل به همین بند، یعنی بند ۱۰ زندان قزل حصار بازگشت تا بگوید حرف مرد یکی است و اگر قرار بود در مقابل استبداد سکوت کند سال ها با حکم حبس ابد در دست در زندان های پهلوی شکنجه نشده بود.

رای میر طاهر موسوی فرماندار سابق کرج صادر شد

حکم میرطاهر موسوی صادر شد؛ پنج سال حبس تعزیری در بلوچستان و ده سال تبعید به این منطقه برای نماینده سابق مجلس و فرماندار اسبق کرج در دهه اول انقلاب پس از بیش از ۲۲۰ روز بازجویی و انفرادی.

به گزارش خبرنگار کلمه، پس از هفت ماه و نیم فشار انفرادی و بازجویی در شرایط سخت، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی پنج سال حبس تعزیری در بلوچستان و ده سال تبعید به این استان را صادر کرد.

میرطاهر موسوی، استاد دانشگاه و عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری در مرداد ماه سال جاری بازداشت و بلافاصله به انفرادی های بند امنیتی زندان اوین منتقل شد.

پس از آن گزارش شد که بازجویان برای خلاصی از شرایط وخیم وی، دو راه پیش روی این زندانی سیاسی گذاشته اند: مصاحبه به شیوه ی سردار مدحی و برنامه ای که در سیمای ضرغامی پخش شد، و یا آنچه در سال ۸۸ در دادگاه های نمایشی شاهد آن بودیم و اعتراف به گناه های ناکرده؛ که سه سال قبل هم پس از دوره های طولانی حبس انفرادی و فشارهای شدید جسمی و روانی، برخی زندانیان به آن وادار شدند.

پیش از این گزارش ها حاکی از آن بود که وی در تمام ۲۲۹ روز بازجویی برای اعتراف به آنچه بازجویان می خواسته اند، تحت فشار بوده و به خصوص برای اعلام مواضع و بیان مطالب مورد نظر بازجویان در مقابل دوربین تحت فشارهای روانی شدید قرار گرفته است. اینکه آیا شکنجه و فشارهایی که بر وی اعمال می شود به شکل فیزیکی نیز بوده یا خیر اطلاعی در دست نیست، اما قدر مسلم نفس زندان انفرادی از مصادیق مسلم شکنجه است که در خصوص میرطاهر موسوی، شیوه های دیگر فشار روانی نیز در کنار بیماری های متعدد به آن افزوده شده است.

چندی پیش یکی از نزدیکان میرطاهر موسوی، با ابراز نگرانی درباره سلامتی وی، به کلمه گفته بود که در مواجهه کاملا اتفاقی که ۲۹ مهر در راهرو دادسرا با او داشته اند، مشهود بوده که کاهش وزن زیادی داشته و بسیار ناتوان و بیمار، تنها جمله ای که گفته این بود که “حالم خیلی بد است و در هفته گذشته ۴ بار بیهوش شده و زیر سرم رفته ام.”

میر طاهر موسوی از بیماری های متعددی از جمله بیماری قلبی رنج می برد و پیش از بازداشت تحت نظر پزشک بوده است، به نحوی که پزشکان معالج وی اعلام کرده اند او به هیچ وجه نباید در محیط بسته و شرایط ایزوله قرار گیرد. این نظر تخصصی پزشکان، از سوی خانواده آقای موسوی به مسئولان زندان و بازپرس هم منتقل شده است، با این حال او همچنان در سلول های بند ۲۰۹ اوین به سر می برد.

بر اساس این گزارش، علیرغم این حکم سنگین، هنوز اتهام میرطاهر موسوی به صورت رسمی اعلام نشده است و تنها سایت های وابسته به نهادهای امنیتی، مطالبی همچون نقش او در “به انحراف کشیدن علوم انسانی”! را به عنوان اتهام وی اعلام کرده اند.

نامه تاسف بار یوسف پور سیفی از بند 350 اوین

محمدحسن یوسف پورسیفی، فعال حقوق بشر و از اعضای جمعیت کودکان کار و خیابان که در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است در نامه‌ای که به همسرش نوشته و از سختی‌هایی که به وی و خانواده‌اش رفته، خطاب به کودک‌زاده نشده‌اش گفته و نوشته است: تو به دنیا نیامدی تا اضطراب پشت کنکوری‌ها را تجربه نکنی. تا دانشجوی ستاره دار نشوی. دوشنبه هفته گذشته در سالن ملاقات کابینی، حمید، پسر عبدالله مومنی را دیدم که ترم اول پزشکی است. می‌دانم که نبود پدرش را احساس می‌کند. می‌دانم که چقدر دوست داشت پدرش در جشن ورودی‌های دانشگاه که همه خانواده‌ها حضور دارند، باشد. «بهاره خرم» دختر «امیر» این هفته سولیست پیانو (تکنواز) بود. او پدرش را در جمع تماشاگران ندید، اما دلش می‌خواست پدرش باشد. «امیر خرم» در زندان است.

به گزارش کلمه، این فعال حقوق بشر و عضو روابط عمومی جمعیت کودکان کار در نامه ی خود آورده است: حاکمان دینی، توسط رسانه‌های کذابشان با اعمالی غیر اخلاقی، و دست‌های آلوده به خونشان، بخاطر بی‌کفایتیشان و موجه جلوه دادن اعمالشان، این روز‌ها به هرکاری که انجام می‌دهند، برچسب دین می‌زنند. آمار دزدی، فساد، قتل وجنایت روز به روز بالا‌تر می‌رود، کاش می‌دانستی که سن فحشاء دختران تهران به خاطر نیاز مالی به ۱۳ سالگی رسیده است. کاش می‌دانستی که رقم اختلاس در کشورمان بیش از سه هزار میلیارد است و این رقم هر روز بالا‌تر می‌رود. از مسببین اصلی آن خبری نیست، یا به خارج از کشور فرار کرده‌اند، یا در بدنه سیستم حکومتی آزادانه و با سمت‌های بالای دولتی مشغول کار هستند.

محمدحسن یوسف پورسیفی، از پرسنل سابق صدا و سیما که این روزها حکم ۵ سال و نیم حبس خود را در زندان اوین می گذراند در اسفند ماه ۸۸ به همراه گروهی از فعالان حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از چند روز به دلیل موقعیت شغلی اش آزاد شد. وی مجددا تیرماه سال گذشته مجددا بازداشت پس از یک هفته بازداشت دربند ۲الف سپاه و دو هفته دربند ۳۵۰ زندان اوین به قید وثیقه آزاد شده بود که تابستان سال جاری برای تحمل مجازات خود به زندان رفت.

حکم سنگین این فعال حقوق بشر به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی صادر شد که یوسف پور در اعتراض به روند پرونده سازی برای فعالان مدنی و روند دادرسی پرونده خود به حکم صادره اعتراض نکرد. این زندانی سیاسی از پرسنل بخش رادیوی سازمان صدا و سیما بود که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای نشان دادن مخالفت خود به عملکرد مدیران صدا و سیما و در همبستگی با معترضین از ادامه همکاری با این سازمان خودداری کرده در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شد. این فعال حقوق بشر دارای مدرک دکترا در رشته فلسفه است.

متن کامل نامه وی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

کودکم!

امروز سالگرد به دنیا نیامدن توست. روزی که تصمیم گرفتی بعد از سه ماه انتظار من و مادرت به دنیا نیایی. هر پدر ومادری از به دنیا نیامدن فرزندان ناراحت می‌شوند، اما حالا که زمان از این واقعه عبور کرده، من و رویا از بدنیا نیامدنت خوشحالیم.

طفلکم!

یقین دارم اگر به دنیا آمده بودی، من ومادرت وقتی به چهره معصومانه‌ات نگاه می‌کردیم، بغضمان می‌گرفت بابت تمام نگرانی‌ها و دلواپسی‌ها برای آینده‌ات. اینکه چگونه در سیستم ناقص آموزش و پرورش که هر سال یک ساز می‌زنه، می‌خواهی تحصیل کنی. تو به دنیا نیامدی، چون نمی‌خواستی در حسرت آرزوهای کوچکت باشی. چه لذت بخش است دنیای کودکی، با یک دوچرخه سواری، یک مسافرت، یا یک پارک رفتن دلت خوش می‌شود. کودک که باشی دنیا برایت رنگی دیگر دارد. تو به دنیا نیامدی تا اضطراب پشت کنکوری‌ها را تجربه نکنی، تا دانشجوی ستاره دار نشوی. تو به دنیا نیامدی عزیزکم!

دوشنبه هفته گذشته در سالن ملاقات کابینی، حمید، پسر عبدالله مومنی را دیدم که ترم اول پزشکی است. می‌دانم که نبود پدرش را احساس می‌کند. می‌دانم که چقدر دوست داشت پدرش در جشن ورودی‌های دانشگاه که همه خانواده‌ها حضور دارند، باشد. «بهاره خرم» دختر «امیر» این هفته سولیست پیانو (تکنواز) بود. او پدرش را در جمع تماشاگران ندید، اما دلش می‌خواست پدرش باشد. «امیر خرم» در زندان است.

نازنینم!

اگر تو به دنیا می‌آمدی، در آینده حتما یک فعال حقوق بشر می‌شدی، تو به دنیا نیامدی تا نکند در اعتراضات خیابانی با گلوله‌ای چون ندا و سهراب خونت برکف خیابان پهن گردد، یا دستگیرت کنند و من و مادرت نگرانت شویم. تا نکند به دست پلیس امنیت بیافتی و زیر شکنجه وبازجویی دوام نیاوری.

ای وای… کودکم… نکند وبلاگ نویس شوی و انتقاد کنی و زیر دست لباس شخصی‌های چماق به دست در اعتراضات سر ودستت بشکند. نکند در انفرادی کلیه‌ات از کار بیافتد. نکند چشم بر چشم، دست بند بر دست و پاپند بر پا، سر را در کاسه توالت پر از ادرار و مدفوع فرو کنند. نکند بازجویت رکیک‌ترین ناسزا‌ها را نثارت کند و به تو بد و بیراه بگوید. نکند تحقیرت کند، سیلی به صورتت بزند، و برای اعتراف گرفتن، از پا آویزانت کنند. نکند دستبندت را قپانی بزنند.

عزیزکم! نکند بازجویت با تسمهٔ کولر به جانت بیافتند و آنقدر بر کف پایت بزند تا از هوش بروی!

نکند زیر شکنجه و یا بازجویی اعتراف کنی به کارهای ناکرده. نکند قبول کنی به خاطر آزادی، چند لحظه جلوی دوربین، اعتراف تلویزیونی کنی! نکند دروغ بگویی به خاطر آنکه خودت را برهانی. نکند بترسی از اینکه تهدیدت کنند که همهٔ خانواده‌ات را دستگیر می‌کنند. خصوصا اگر متاهل باشی، همسرت را.

فرزندم! خوشحالم که به دنیا نیامدی، تا اگر دستگیر شدی، پرونده‌ات در دادگاه غیر قانونی انقلاب به دست مرتضوی‌ها، صلواتی‌ها، مقیسه‌ها و پیرعباس‌ها نیفتد. ایمان دارم اگر به دنیا می‌آمدی آنچه امروز به نام دین ترویج می‌کنند و قرائتی استبدادی از دین است را هرگز نمی‌پذیرفتی.

کودکم! حاکمان دینی، توسط رسانه‌های کذابشان با اعمالی غیر اخلاقی، و دست‌های آلوده به خونشان، بخاطر بی‌کفایتیشان و موجه جلوه دادن اعمالشان، این روز‌ها به هرکاری که انجام می‌دهند، برچسب دین می‌زنند. آمار دزدی، فساد، قتل وجنایت روز به روز بالا‌تر می‌رود، کاش می‌دانستی که سن فحشاء دختران تهران به خاطر نیاز مالی به ۱۳ سالگی رسیده است. کاش می‌دانستی که رقم اختلاس در کشورمان بیش از سه هزار میلیارد است و این رقم هر روز بالا‌تر می‌رود. از مسببین اصلی آن خبری نیست، یا به خارج از کشور فرار کرده‌اند، یا در بدنه سیستم حکومتی آزادانه و با سمت‌های بالای دولتی مشغول کار هستند.

کاش بودی و برایت آمار زندانیان دیه و مهریه را می‌گفتم، یا زندگی کارمندی را که اقساط بانکی همه معوق شده وهمه بدهکارند. کاش می‌دانستی کودکان گل فروش وفال فروشی هستند که به لقمه نانی قانع‌اند. یقین دارم اگر به دنیا می‌آمدی، مانند مادرت هنرمند می‌شدی، من به تو اجازه نمی‌دادم در رشته فیزیک اتمی تحصیل کنی، چون امید کوکبی با من در زندان است. نمی‌گذاشتم خلبان شوی چون کاپیتان ملکی زندانی است. حق نداشتی ژرونالیست شوی چون قادری و عابدینی و داوری و سرجویی و روشن را وقت هواخوری در حیاط ۳۵۰می بینم. تو نباید نویسنده، شاعر و پژوهشگر می‌شدی، چون پدرام و مدنی و رجایی و بادکوبه‌ای و قهرمانپور هستند. تو اگر به دنیا می‌آمدی، نباید وکیل می‌شدی، چون سلطانی و سیف‌زاده و اسلامی و زید آبادی و یدالهی و نسرین ستوده و نرگس محمدی دور از علی و کیانا زندانی هستند.

کودکم! تو اگر به دنیا می‌آمدی، خیلی سال بعد، با اسامی محققی، میردامادی، رونقی، بهاور، بهشتی، هادوی، عرب سرخی، دلیر ثانی، صابر، مرادی، محبوبه کرمی، شیوا نظر آهاری و قدیانی‌ها در درس تاریخ آشنا می‌شدی و می‌فهمیدی آن‌ها که بودند وچه کردند. برایت از افراد بی‌نام و نشانی می‌گفتم که انفرادی‌ها و شکنجه گاه‌های اوین، آن‌ها را بلعید. آن‌ها که عدالت، برابری و آزادی را فریاد می‌زدند. برایت می‌گفتم که بر سر دراویش نعمت آلهی گنابادی، بهاییان و نوکیشان مسیحی چه آمد.

کودکی که هرگز‌ زاده نشدی!

اگر چه تو نیستی، اما من و مادرت، به جای تو، امروز فرزندان دیگری برگزیدیم: روزبه و حمید و طناز و پریناز و امیررضا و امیرعلی و غزل غزاله و… و تنها آرزوی من و مادرت، بودنت در کنار یکدیگر است. از اینکه در مملکتی به دنیا نیامدی که مملو از بی‌عدالتی، دروغ، استبداد، تبعیض و دیکتاتوری است، خوشحالم.

کودکم!

این نامه را برای تو و برای رویا نوشتم. برای رویا به پاس قدر دانی از درد و رنجی که به خاطر به دنیا نیامدنت کشید.

… به خاطر کودکی که هرگز‌ زاده نشد.

محمدحسن یوسف‌پورسیفی

بهمن ماه ۱۳۹۱

بند ۳۵۰زندان اوین

نامه محمد نوری زاد خطاب به محمد خاتمی

آقای خاتمی، از دراویش مان بیاموزیم!
محمد نوری زاد:
چندی پیش عده ای از دراویشِ فهیم ما، ساک به دست، به دمِ درِ زندان اوین می روند و می گویند: یا تکلیف همکیشانِ بی گناه ما را روشن کنید یا ما را نیزبه زندان بیاندازید. که “برادران” بی معطلی درخواستشان را اجابت می کنند و همه ی آنان را به زندان می اندازند. من وقتی یک چنین خبری را شنیدم، به احترام دراویشمان از جا برخاستم و روبه سوی زندان اوین ایستادم و سلام و آفرینشان گفتم.

این همان راهکاری است که من بارها برای برون رفت از نکبتی که بدان گرفتار آمده ایم، پیشنهاد داده ام. منتها در این راه، ابتدا باید بزرگان و معترضان و فعالان نامدار سیاسی پیشقدم شوند. اینان باید: در هر کجا و به هر مناسبت بی واهمه سخن بگویند و اعتراض کنند و فریاد بزنند و از هیچ مترسند. مطلقاً نیز نگران عاقبت نظام نباشند. امروز شاید تنها راه مسالمت آمیز و تنها شیوه ی مدنیِ کم هزینه ای که می تواند در دیوارها و بن بست های حائل شکاف اندازد و راههای بسته را بگشاید، همین است. چه؟ استقبال از: به زندان رفتنِ جمعی.

من به سلامت و نتایج حتمی و درخشان این راهکار ایمان دارم. اگر آقای خاتمی و هم پیمانان وی و سایرینی که از روند کنونی دل ناخوشند و از مسند نشینیِ ناجوانمردان دل خون، باید همگی و یک به یک داد سخن در دهند و در سایت ها بنویسند و در هر فرصت ممکن اعتراض کنند و در هر محفل فریاد بکشند. با این اطمینان که همان فردا “برادران” به خانه هایشان یورش می برند و یک به یکشان را می گیرند و می برند و به زندان می افکنند. آقای خاتمی و هم پیمانان وی و سایرمعترضان اگر از زندان رفتن مهراسند و اتفاقاً از آن استقبال کنند، بزرگترین سنگها را از پیش پای این سرزمین بلازده برخواهند داشت. و البته همان سنگها را پیش پای کسانی خواهند انداخت که باید جایشان را با برگزیدگان مردم عوض کنند.

با اطمینان می گویم: امروز کُرک و پرِ حاکمیتِ پرخاشگر ریخته است. نمی تواند این همه سیاستمدار و نام آشنای معترض را یکجا در زندان نگه دارد. نتیجه این که فضا برای اعتراض های مدنیِ مردم گشوده تر می شود. بهتربگویم: اعتراض های مردم توسط حاکمیت “دیده” خواهد شد. و حاکمیت، ناگزیر به خواسته های مردم تن درخواهد داد. اگر که دیر نشده باشد. و سخن آخر این که: زنده باد دراویش فهیم و غیرت مند ما.

محمد نوری زاد
ششم اسفند ماه سال نود و یک

۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

حافظه سیاسی مان را قوی کنیم!

در پی پیگیری و دنبال نمودن اخبار ها و اعلام نظرات و نوشته ها بعضا به چشم میخورد که فعالان مدنی ، سیاسی ، و اجتماعی تنها به بررسی اوضاع فعلی کشور میپردازند که این موضع هیچ مغایرتی با اصل این فعالیت ها ندارد.اما به نظر بنده تمامی اتفاقات و موضوعاتی که هم اکنون در کشور شاهد آن هستیم از جنجال ها و کش مکش های سران قوا تا ارعاب و دستگیری خبرنگاران وغیره تماما موضوعاتی هستند که بار ها و بارها در این سی واند سال پس از پیروزی انقلاب و به روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی تکرار شده اند و تنها در تیتر و جزییات متفاوت بودند ولی در کلیات و اصل موضوع از یک خط فکری نشات گرفتند .به عنوان مثال اعدام های منتقدان و فعالان دوران انقلاب در تابستان سال 67 را که درواقع جنایتی آشکار علیه بشریت بود و به دستورآیت الله خمینی صورت گرفت پس از اعترضات انتخابات سال 88 نیز به صورت مخفیانه در زندان های رژیم ایران صورت گرفت که در اصل از یک موضوع که سرکوب مخالفان و ایجاد احتقان بود نشات می گرفت. درست است که ابعاد و امار های آن با هم متفاوت است ولی میتوان این را عنوان نمود که درحقیقت جنایت علیه بشریت که توسط رژیم ایران بر مردم کشورش صورت گرفته بار ها و بارها با عناوین مختلف اتفاق افتاده است.در بررسی اجمالی این اخبار و رویداد ها فراموشی حاصل از گذر زمان میان مردم مشهود است.چنانکه با اوضاع داخلی ایران و وضعیت اقتصادی و گرانی ها دغدغه مردم شاید جز سیر نگهداشتن خانواده شان نباشد.ولی یکی از وظایف فعلی من و تمامی فعالان سیاسی و مدنی و خبرنگاران و اصحاب رسانه زنده نگه داشتن رویداد ها و اتفاقات و جنایات این رژیم در چند ده گذشته و بست دادن ان به اتفاقات کنونی است.چراکه نباید گذاشت مردم به ظلم عادت کنند.نباید گداشت که با فشار های مالی و احتقان و سرکوب توسط رژیم که هر روزه شاهد آن هستیم مردم خلق مبارزه گری خود را از دست بدهند و تحقق این موهم جز یاد اوری ظلم های گذشته و بررسی آن در حال ممکن نیست.یکی از اهداف حکومت ایران به روز مرگی کشاندن مردم از طریق اعمال فشار های بر معیشت مردم است تا مردم جرات خود را برای اعتراض از دست بدهند!تا در زمان را صرفا برای بدست آوردن نان غنیمت بشمارند نه مبارزه علیه ظلم.از تمامی دوستان پیشکسوت در این عرصه که تجربه مبارزاتی از انقلاب تا کنون را دارند انتظار میرود که اطلاعات و رویداد های آن زمان را به اتفاقات امروز مقایسه کنند تا مردم کمی خاطره هایشان برایشان روشن شود و دریابند که امیدی به اصلاح این حکومت نیست.زیرا تکرارو تداوم ظلم و سرکوب خود دلیل موجهی بر عدم تصمیم و اراده حکومت بر تغییر و اصلاح است.
میتوان دکتر بنی صدر را یکی از بارز ترین شخصیت های مبارز عنوان کرد که این موهم را با داشتن کوله باری از تجربه از گذشته تا کنون دنبال میکند و در اکثر مصاحبه ها و سخنرانی هایشان شاهد اشاره به حوادث و اتفاقات مشابه در گذشته ومقایسه آنها در زمان حال هستیم.
پس بیایید " آنچه گذشت را از یاد نبریم".

ده دروغ بزرگ اسلام گرایان شیعه در چند دهه اخیر/مجید محمدی

مجید محمدی - اسلام‌گرایان شیعه در ایران در چند دهه‌ اخیر وعده‌های بسیاری برای کسب قدرت و تحکیم آن به مخاطبان خود عرضه کرده‌اند. این ادعاها در انتخابات و جنبش‌های اجتماعی به برنامه‌های سیاسی آنها تبدیل شده است.



تجربه‌ جمهوری اسلامی از این جهت جالب است که می‌توان ادعاهای اسلام‌گرایان شیعه را با آنچه انجام داده‌اند، روبرو نهاد و در باب آنها داوری کرد.



ذیلا ده دروغ بزرگ و بنیادی این گروه را بررسی می‌کنیم.



۱. حکومت دینی خدمات عمومی را برای مستمندان مجانی می‌کند



این اولین وعده‌ دروغی بود که رهبر فرهمند اسلام‌گرایان شیعه به جامعه‌ ایران داد و هیچگاه عملی نشد. خمینی در ۱۲ اسفند ۱۳۵۷ گفت: "علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را می‌خواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن می‌سازیم، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم."



از آنجا که معنویت مقیاس و معیار اندازه‌گیری در ایران ندارد، نمی شود آن قسمت مربوط به وعده‌های معنوی را ارزیابی کرد. اما آب و برق مجانی و اتوبوس مجانی برای مستمندان قابل ارزیابی است. این خدمات هیچگاه برای هیچ کس مجانی نشدند.



می‌توان پرسید که چگونه با سنگسار و قطع دست و پا و انگشتان و اعدام و شکنجه و سانسور می‌توان افراد را به مقام انسانیت رساند. خمینی اولین و بزرگ‌ترین دروغگو در میان اسلام‌گریان بود که همه‌ وعده‌های خود در فرانسه را زیر پا گذاشت.



هم‌چنین ادعا می‌شود که تنها اسلام‌گرایان به داد فقرا و محرومان رسیده‌اند. اما حکومت اسلام‌گرایان درصد بیشتری از جامعه را به زیر خط فقر فرو برده‌ است.



بر اساس آخرین آمارها در چهار سال گذشته حدود دو سوم جمعیت کشور زیر خط فقر و حدود ۱۰ میلیون نفر در فقر مطلق به سر می‌برند. اسلام‌گرایان بیش از رسیدگی به فقرا به خود و نزدیکان خویش رسیده و فساد دامن تک تک آنها را گرفته است.



آب و برق و اتوبوس مجانی هیچگاه برای هیچ کس مجانی نشدند. هم‌چنین ادعا می‌شود که تنها اسلام‌گرایان به داد فقرا و محرومان رسیده‌اند. اما حکومت اسلام‌گرایان درصد بیشتری از جامعه را به زیر خط فقر فرو برده‌ است. بر اساس آخرین آمارها در چهار سال گذشته حدود دو سوم جمعیت کشور زیر خط فقر و حدود ۱۰ میلیون نفر در فقر مطلق به سر می‌برند.

اصولا مدیری در جمهوری اسلامی نمی‌تواند سالم بماند چون اولا در فضای غیر شفاف کار می‌کند و ثانیا باید با سوء‌استفاده کنندگان از قدرت همراهی کند تا در شغل خود باقی بماند.



۲. اجرای احکام شریعت توسط دولت جرم و جنایت را ریشه‌کن می‌کند



اجرای سی سال احکام شریعت در ایران نه تنها جرم و جنایت در کشور را کاهش نداده بلکه بسیاری از جرائم در واحد جمعیت افزایش یافته‌اند. این جرائم تا حدی که کشف شده‌اند به اعدام وزندان انجامیده‌اند. تعداد زندانیان کشور در حالی که جمعیت از سال ۱۳۵۷ دو برابر شده، به هفت برابر رسیده است. از نظر اعدام نیز ایران در صدر فهرست اعدام بر واحد جمعیت قرار دارد.



مورد به مورد می توان جرائم را مطرح کرده و نشان داد که اجرای احکام شریعت در مواجهه با این جرائم به کاهش انها منجر نشده است. به عنوان مثال سه دهه است که جمهوری اسلامی قاچاقچیان مواد مخدر را بر اساس تفسیری که از شریعت عرضه شده اعدام می‌کند، اما تعداد معتادان کشور همیشه رو به افزایش بوده است. تنها در ۱۰ ماه نخست سال ۱۳۹۱ موارد کلاهبرداری ۳۰ درصد افزایش یافته است. (معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی، الف، ۲۱ بهمن ۱۳۹۱)



اجرای احکام دینی و به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان در ایران نه تنها به ریشه‌کنی فساد حکومت و شفافیت امور منجر نشده، بلکه فساد و عدم شفافیت را افزون ساخته است. فساد در جمهوری اسلامی در سه دهه‌ اخیر رو به افزایش بوده و نه کاهش. اسلام‌گرایان در بسیاری از حیطه‌های فساد در ایران رکوردشکنی کرده‌اند. فسادی نیست که اسلام‌گرایان بدان مرتکب نشده باشند.



۳.حجاب موجب تحکیم نظام خانواده می‌شود



علی‌رغم اِعمال حجاب اجباری در جامعه، آمار طلاق در دو دهه‌ اخیر در ایران رو به افزایش بوده است. حجاب اجباری حکومت هیچ گونه ربطی به آمار ازدواج و طلاق در کشور نداشته و این دو تحت تاثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی و جمعیتی کاهش یا افزایش داشته‌اند. هیچ تحقیق علمی نمی‌تواند رابطه‌ای میان این دو برقرار کند.



۴. اسلام‌گرایان تنها گروهی هستند که استقلال و تمامیت ارضی کشور را حفظ کرده‌اند



اسلام‌گرایان شیعه همه‌ دولت‌های ماقبل خود بالاخص در دو سلسله‌ پهلوی و قاجار را خائن به کشور و وابسته به خارجی و همه‌ گروه‌های سیاسی رقیب خود مثل مارکسیست‌ها، ملی‌گرایان و لیبرال‌ها را مزدور بیگانه یا گول‌خورده از بیگانه معرفی می‌کنند.



اما کشوری که اسلام‌گرایان به ارث بردند، قبلا شکل گرفته و استقلال آن تامین شده بود. بخش‌هایی از آن جدا و بخش‌هایی نیز که در حال جدا شدن بود، به آن پیوسته بود. هر دولت دیگری که در ایران در سه دهه‌ اخیر بود استقلال و تمامیت ارضی کشور را حفظ می‌کرد.



اگر اسلام‌گرایان بر سر کار نمی‌آمدند و اگر ارتش را قلع و قمع نمی‌کردند، اصولا جنگی رخ نمی‌داد تا نوبت به اخراج اشغال کننده‌ خاک کشور برسد. عراق هرگز این ریسک را نمی‌کرد که به کشوری با ارتشی نوین با حدود ۴۰۰ هزار پرسنل حمله کند.



اجرای سی سال احکام شریعت در ایران نه تنها جرم و جنایت در کشور را کاهش نداده بلکه بسیاری از جرائم در واحد جمعیت افزایش یافته‌اند. این جرائم تا حدی که کشف شده‌اند به اعدام وزندان انجامیده‌اند. تعداد زندانیان کشور در حالی که جمعیت از سال ۱۳۵۷ دو برابر شده، به هفت برابر رسیده است. از نظر اعدام نیز ایران در صدر فهرست اعدام بر واحد جمعیت قرار دارد.

اسلام‌گرایان البته چندان ارجی برای تمامیت ارضی قائل نیستند. آنها برای کمک به حزب‌الله و بر سر کار نگاه‌داشتن بشار اسد حاضرند یک استان کشور را فدا کنند: "سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم." (مهدی طائب، رئیس قرارگاه عمار، خبرگزاری دانشجو، ۲۶ بهمن ۱۳۹۱)



۵. همه‌ مردم با حکومت‌ هستند



تیتر خبر مربوط به تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۳۹۱ آن است که "برای جشن بزرگ ۲۲ بهمن همه آمدند." (تابناک، ۲۲ بهمن ۱۳۹۱) این دروغ بزرگ را علی خامنه‌‌ای بعدا تکرار کرد: "در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال، همه، از همه جا آمدند." (۲۸ بهمن ۱۳۹۱)



در طول سه دهه‌ گذشته به مناسبت‌های گوناگون این دروغ به مردم ایران گفته شده است. حتی حضور در تظاهرات ۲۲ بهمن که ضرورتا به معنای تایید حکومت و دولت نیست (و ممکن است افراد به دلیل دلبستگی به انقلاب بهمن ۵۷ و نه نظام برآمده از آن به خیابان بیایند) به حساب ذخیره‌ حکومت گذاشته می‌شود.



۶. حکومت دینی احترام و شان زنان را حفظ کرده است



حکومت دینی زن را به شهروندی درجه دوم و صغیر تبدیل کرده است. زنان به راحتی نمی توانند در داخل و خارج کشور سفر کنند؛ هر روز در خیابان آزار جنسی می‌بینند؛ حق حضانت و طلاق ندارند؛ فقط ۱۲ درصد آنها دارای شغل بیرون از خانه هستند؛ حکومت هر روز به خاطر نوع پوشش و آرایش متعرض آنها می‌شود؛ از بسیاری از مشاغل محروم هستند؛ و انواع تبعیض‌ها علیه آنها اعمال می‌شود.



مردان غیرخودی در جامعه‌ ایران حقوقی ندارند و زنان در مرتبه‌ای پایین تر از آنان قرار می‌گیرند. اگر خصوصیاتی مثل زن بودن، سنی بودن، اقلیت قومی بودن، همجنس‌گرا بودن، بهایی یا مسیحی بودن و مانند آنها در کنار هم قرار گیرند، تبعیض علیه آنها به طور تصاعدی افزایش می‌یابد.



۷. اسلام‌گرایان شیعه به دنبال وحدت مسلمانان هستند



اسلام‌گرایان شیعه به دلیل تمرکز بر قدرت سیاسی، بیشترین اختلاف را در میان مسلمانان کشور دامن زده‌اند. همچنین نقض حقوق مذهبی سنی‌ها (تاسیس مسجد، برگزاری مراسم مذهبی، آموزش دینی کودکان آنها در مدارس بر اساس باورهای دینی خود، تاسیس رسانه‌های مستقل) که در ایران جاری است نه تنها زمینه‌ای برای وحدت مسلمانان در ایران فراهم نمی‌آورد، بلکه اختلاف برانگیز است.



حکومت دینی زن را به شهروندی درجه دوم و صغیر تبدیل کرده است. مردان غیرخودی در جامعه‌ ایران حقوقی ندارند و زنان در مرتبه‌ای پایین تر از آنان قرار می‌گیرند. حق حضانت و طلاق ندارند؛ فقط ۱۲ درصد آنها دارای شغل بیرون از خانه هستند. آنها با آزار جنسی، حجاب اجباری و محدودیت از سفر روبرو هستند.

حمایت بی‌دریغ جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد در سوریه، شیعیان عراق، شیعیان افغانستان و شیعیان بحرین از اقدامات اساسی رژیم‌ در ایجاد و تداوم جنگ مذهبی میان مسلمانان در این کشورها بوده است.



۸. دولت‌های غربی مانع پیشرفت کشور شده‌اند



این یکی از بزرگ‌ترین دروغ‌های اسلام‌گرایان برای هندوانه گذاشتن زیر بغل مخاطبان خود و افزایش تنفر از غرب بوده است.



در این زمینه می‌توان پرسید: غرب چه نقشی در هزینه کردن درآمد نفت برای واردات کالاهای مصرفی، ۲۲ دقیقه کار متوسط مفید برای هر ایرانی در روز، فراری دادن ایرانیان متخصص به خارج کشور، تاراج منابع کشور و انتقال آن به خارج به جای انباشت سرمایه و سرمایه گذاری داخلی داشته است.



چه کسی سپردن مسئولیت‌های کشور به افراد ناشایست و بی‌صلاحیت، دخالت در ایجاد تنش در منطقه و نا امن کردن کشور برای سرمایه‌گذاری، افت کیفیت آموزشی، نا امید کردن بخش خصوصی و نهادهای مدنی مستقل از کار و تلاش در کشور و اموری مانند آنها را بر عهده داشته است؟



۹. کسی که مخالف لابی اسرائیل سخن بگوید در دولت آمریکا جایی ندارد



تنها یک نمونه برای ابطال این گزاره کافی است. آن نمونه هم چاک هیگل است که از سوی اوباما برای وزرات دفاع نامزد شده است. هیگل در سال ۲۰۰۸ به صراحت از لابی یهودی و ارعاب نمایندگان کنگره توسط آن و تصویب برخی مصوبه‌های بی معنی توسط آنها به واسطه‌ ارعاب سخن گفته است.



او بارها از اسرائیل انتقاد کرده و با برخی از تحریم‌های علیه ایران نیز مخالفت کرده بود و علی‌رغم همه‌ اینها برای وزارت دفاع نامزد شد.



۱۰. آمریکا مسبب اصلی کشتار مسلمانان است



هرگاه تعدادی مسلمان سنی یا شیعه در عراق و افغانستان و پاکستان و دیگر مناطق دنیا کشته شوند، مقامات جمهوری اسلامی و رسانه های دولتی آن را به حساب ایالات متحده می‌گذارند. این از دروغ‌هایی است که حدود پنج دهه است اسلام‌گرایان برای افزایش کینه به غرب و کاهش اختلافات درونی مسلمانان گفته‌اند.



همه به خوبی می‌دانند که سنی‌های افراطی در پاکستان شیعیان را می‌کشند، شیعیان افراطی در ایران سنی‌ها را می‌کشند، سنی‌های افراطی و شیعیان افراطی در عراق همدیگر را می‌کشند.



این ماجرا ۱۴۰۰ سال است ادامه دارد و یک‌باره پیدا نشده که بتوان آن را بر گردن غربی‌ها انداخت. اتفاقا تعداد مسلمانانی که به دست مسلمانان کشته می‌شوند همیشه بیشتر از میزان کشته‌های آنها به دست باورمندان دیگر ادیان یا غیر باورمندان است.



در جنگ ایران و عراق دو طرف مسلمان بودند. در لبنان مسلمانان همدیگر را به قتل رسانده‌اند. به واقع این دولت دولت جمهوری اسلامی است که جان مسلمانان را بیش از اهل دیگر ادیان با اعدام، ترور، آلودگی هوا، پارازیت یا برنامه اتمی می‌‌گیرد.

ارعاب در آستانه انتخابات تنها دلیل بازداشت خبرنگاران

چندی پیش در اقدامی بی سابقه توسط وزارت اطلاعات تنی چند از فعالان عرصه مطبوعات و رسانه ها منتقد رژیم جمهوری اسلامی در مکان های مختلف دستگیر شدند. و پس از طی چند روز بی خبری و عدم انعکاس جوابی از سوی وزارت اطلاعات
یک تن از این جمع ازاد شد ولی در ادامه این برنامه از پیش تعیین شده اشخاص دیگری از سوی ماموران امنیتی بازداشت شدند.
چند روز بعد وزارت اطلاعات این دستگیری ها را مرتبط با همکاری این اشخاص با رسانه های بیگانه عنوان کرد و اتهام آنها را
" اطلاع رسانی پخش اخبار داخلی به نفع رسانه های خارجی "عنوان نمود و بیان نمود که این خبر نگاران اخیار و اطلاعات پیرامون اوضاع داخلی حکومت را با بزرگ نمایی در اختیار رادیو و رسانه های بیگانه خصوصا بی بی سی قرار میدادند و اسن رسانه ها نیز آنها را بر علیه نظام مدیریت مینمود.
این امر که وزارت اطلاعات همیشه بر مطبوعات و خبرنگاران ذصد داشته است انکار نا پذیر است و منتقدان حکومت هم کم نیستند چه آشکارا و چه نهان که یکی از بارز ترین آنها محمد نوری زاد مخالف رهبری و منتقد سر سخت حکومت است.
پس چگونه است اگر بخواهیم فعالیت بارز یک منتقد بنام محمد نوری زاد که اسم تقریبا شناخته شده ای نیز هست را نادیده بگیریم و به یکباره به جمع خبرنگاران و اهل رسانه یورش بریم؟
به نظر این جانب این حرکت که میتوان آن را از مجموعه برنامه های رژیم برای مهندسی و مدیریت انتخابات آتی بیان نمود و آن را ارعاب و نقض اشکار حقوق شهروندی وحرفه ای دانست.
اساسا وظیفه خبرنکاران بازتاب اخبار کشور در تمامی ابعاد است .مگر این خبرنگاران دروغ نوشته اند و یا بر علیه کشور توطئه چینی نمودند ؟ انها ب صورت کاملا واضح به وظیفه ذاتی خود که همان اطلاع رسانی اخبار کشور در تمامی ابعاد است عمل کردند! پس باید بازداشت شوند؟
این گونه برنامه ها از ابتدای حکومت اسلامی به صورت های مختلف از سوی سازمان های امنیتی صورت گرفته است.که هدفی جز سرکوب و ایجاد خفقان برای کنترل نارضایتی های مردم ندارد.امید است که خبرنگاران و فعالان عرصه رسانه همچون گدشته به وظیفه ذاتی خود عمل کنند و اوضاع پریشان کشور را در تمامی ابعاد که به جهت بی موالاتی و سوء مدیریت سران حکومت حاصل شده است به سمع و نظر احاد مردم برسانند.

آزادی چند تن از فعالان مطبوعاتی

امیلی امرایی ونرگس جودکی، دو تن از روزنامه‌نگاران در ايران که در هفته‌های اخير بازداشت شده بودند، یکشنبه ششم اسفند ماه ۱۳۹۱ آزاد شدند.

بر اساس گزارش‌های رسیده از تهران کيوان مهرگان، يکی دیگر از روزنامه‌نگارانی که اخیرا بازداشت شده بود نیز روز شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ آزاد شد.

کیوان مهرگان نهم بهمن ماه جاری در جریان بازداشت دسته‌جمعی شماری از روزنامه‌نگاران نشریات بهار٬ شرق٬اعتماد و آسمان بازداشت شد.

امیلی امرایی و نرگس جودکی در تاریخ هشتم بهمن ماه ۱۳۹۱ به همراه دست‌کم ۱۰ تن از روزنامه‌نگاران نشریات اعتماد٬ شرق٬ بهار٬ آرمان و آسمان امروز در پی حضور هم‌زمان نیروهای امنیتی در این نشریات بازداشت شدند.

احسان مازندرانی، نسرين تخيری، ساسان آقايی، ريحانه طباطبايی، ميلاد فدايی اصل، سليمان محمدی، پژمان موسوی، پوريا عالمی ، اکبر متجبی و صبا آذرپيک ۱۰ روزنامه‌نگاری هستند که در هفته‌های اخير بازداشت شده‌اند اما همچنان در زندان هستند

احسان مازندرانی، نسرين تخيری، ساسان آقايی، ريحانه طباطبايی، ميلاد فدايی اصل، سليمان محمدی، پژمان موسوی، پوريا عالمی ، اکبر متجبی و صبا آذرپيک ۱۰ روزنامه‌نگاری هستند که در هفته‌های اخير بازداشت شده‌اند اما همچنان در زندان هستند.
غلام‌حسينی محسنی اژه‌ای، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائيه هفته گذشته درباره روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده گفته بود: "ممکن است افرادی که تحقيقات آن‌ها تا روز دادگاه تمام شود، با قرار مناسب آزاد شوند." پيش از اين مطهره شفيعی، علی دهقان، فاطمه ساغرچی، جواد دليری، حسين ياغچی از زندان آزاد شده بودند.
بهمن و اسفند ماه سال جاری خورشيدی نزديک به ۲۰ روزنامه‌نگار در ايران بازداشت شدند. وزارت اطلاعات ايران دليل بازداشت اين روزنامه‌نگاران را "همکاری آن‌ها با بی‌بی‌سی" اعلام کرده، اتهامی که از سوی اين شبکه تلويزيونی رد شده است.

علی مطهری يکی از نمايندگان مجلس ايران ايجاد "فضای ناامنی در مطبوعات" را با توجه به نزديک شدن به انتخابات‏ رياست‌ جمهوری يازدهم در ايران "به صلاح کشور" ندانسته و گفته است: "تنها يک احضار کافی بود تا افراد مذکور بروند و خودشان را معرفی کنند و نيازی به اين شکل بازداشت نبود."

وی با اعلام اين‌که "گفته‌اند اين خبرنگاران اطلاعاتی به شبکه بی‌بی‌سی می‌‏رساندند"، توضيح داده است: "اين روزنامه‌نگاران واقعاً چه خبری را می‌توانند به بی‌بی‌سی برسانند که بی‌بی‌سی به آن دسترسی نداشته باشد."

در مقابل شمار بیشتری از نمایندگان مجلس ایران از بازداشت روزنامه‌نگاران پشتیبانی کرده‌اند.

دستگيری روزنامه‌نگاران در تهران، بازتاب جهانی وسيعی داشت و در همه رسانه‌های مهم کشورهای مختلف در اين مورد خبرهايی منتشر شد. سازمان‌های مدافع حقوق بشر، عفو بين‌الملل، گزارشگران بدون مرز و ديده‌بان حقوق بشر نيز در اين‌باره اطلاعيه صادر کرده‌اند.

کاترين اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا نيز با انتشار بيانيه‌ای نسبت به اين بازداشت‌ها ابراز نگرانی کرد و با توجه به نزديک بودن انتخابات آينده رياست جمهوری ايران آن را "تهديدهايی با انگيزه سياسی" خواند.

زندگی نامه هادی غفاری از دستگیری عذری بنی صدر تا اصلاح طلبی

زندگینامه هادی غفاری،از چماقداری(دستگیری عذرا حسینی همسر آقای بنی صدر) تا اصلاح طلبی
میتوانید فایل صوتی این گزارش را در لینک زیر بشنوید:
https://soundcloud.com/a-banisadr/ghafari

مصاحبه با کوروش لاهوتی پیرامون بازداشت کشیش بهنام ایرانی

صاحبه ساریسا زنگی بند با کورش لاهوتی سخن گوی کلیسای ایران ، در خصوص بازداشت کشیش بهنام ایرانی

جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۱

۱ – یک بیوگرافی کلی در مورد کشیش بهنام ایرانی و شرایط ایشان در حال حاضر را شرح دهید.
کشیش بهنام ایرانی در سال ۱۳۴۷متولد شدند و از دوره نوجوانی با مطالعه انجیل به مسیحیت گرویدند ایشان در طول سالهای بعد از ایمان به مسیح در کلیسای ایران بعنوان یکی از خادمین این کلیسا در جهت رشد کلیسا مشغول فعالیت بودن و بعنوان کشیش کلیسای ایران در کرج مسولیت و نظارت این کلیسا را برعهده داشتند در طول این سالها همانند سایر اعضا و خادمین کلیسای ایران زیر فشار و سختگیریهای ماموران امنیتی فعالیت خود را ادامه میدادند و در سال ۸۵ پس از شروع اولین موج دستگیریها ی گسترده از سوی ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایشان دستگیر شدند و پس از آن به جرم اقدام علیه امنیت ملی پنج سال حبس تعلیقی محکوم شدند و مجددا پس از دستگیری در ابتدای سال ۸۹ و گذراندن نزدیک به سه ماه حبس به قید وثیقه ازاد شدند و اینبار به جرم توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شدند و در تاریخ ۱۰/۳/۱۳۹۰ برای گذراندن محکومیت های خود جمعا به مدت ۵سال و هشت ماه به زندان رجایی شهر منتقل شدند جدا از اینکه در زمان دستگیریها ایشان مورد ضرب و جرح و هتک حرمت قرار گرفتند در حال حاضر نیز که قریب به دوسال از دوران زندانی شدن ایشان میگذرد از وضعیت نابسامان و سختی که در زندان دارند و محرومیت ایشان از ساده ترین حقوق اولیه و قانونی یک زندانی رنج میبرند ضمن اینکه ایشان بعلت فشارهای زیادی که متحمل شده اند دچار بیماری داخلی و روده ای شده اند که این بیماری ایشان را تا حد بیهوشی و بستری در بهداری زندان کشانده ولی حق مراجعه به پزشک متخصص و درمان را نداشته اند و دستگاه قضایی با در خواست مرخصی جهت درمان ایشان حتی برای چند روز هم موافقت نکرده است و جالب اینجاست که دلیل همه این موارد هم سفارش دستگاه امنیتی و دخالت در پرونده ایشان به جهت هرچه بیشتر تحت فشار قرار گرفتن وی میباشد که این خود دلیلی بر بی عدالتی دستگاه قضایی و امنیتی نسبت به ایشان است و مشتی است نمونه خروار از انچه بر سر اقلیت های مذهبی خصوصا مسیحیان در کشور اسلامی ایران می اید خود کشیش بهنام ایرانی در بخشی از نامه ای که به همسر خود نوشته از وضعیت خود در زندان اینچنین میگوید ” من در زندان مرکزی کرج، اندرزگاه ۱، سالن ۷ هستم که سالن جرائمخاص است و مجرمانی که به جرم قتل، آدمربایی، سرقت مسلحانه، سرقت مقرون به آزار، قاچاقچیان اسلحه، درگیری مسلحانه و متجاوزین به عنف و زور گیری ،دستگـــــــــیر شده ا ند در این سالن هستند. البته زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز جزو جرائم خاص محسوب میشوند و درکل آمار ۶۶۶ نفری سالن ۷، فقط من
زندانی عقیدتی هستم و یک نفر هم زندانی سیاسی. بله همسرعزیزم، من در میان چنین افرادی روزها و شبهای خود را میگذرانم. این سالن ۲۱ اتاق دارد و به طور متوسط در هر اتاق حدود پانزده متر مربع مساحت دارد. ۳۳ تا ۶۰ نفر زندگی میکنند. این را مطمئن باش که من هرگز با هدف اصلاح، کسی را به زندان نخواهم فرستاد.میدانی چرا؟ چون استعدادهای مجرمان در زندان به طرز شگفت آوری پرورش پیدا میکند و خلاقیتهای تازه ای را در انجام جرائم پیدا میکنند. موادمخدر به فراوانی موجود است. با این تفاوت که اگر به عنوان مثال ماده مخدر شیشه بیرون از زندان هشت هزار تومان باشد در زندان به طور متوسط بین یکصد تا یکصدوپنجاههزار تومان میباشد. و بسیاری از زندانیان مبالغ هفتگی یا ماهانه ای که خانواده هایشان با زحمت فراوان برای آنها میفرستند را قبل از اینکه دریافت کنند، به خاطر مصرف موادمخدر بدهکار شدهاند و چه بسا که اگر بدهکار شوند و نتوانند بدهی خود را پرداخت کنند باید به شکل ناشایستی جبران خسارت کنند! یا باید اصطلاحاً تبدیل به انباری شوند، یعنی اینکه وقتی گارد زندان برای بازرسی می آید، موادمخدر فروشندگان را قورت بدهند تا بعداً از طریق دفع بازیابی کنند که بسیار پیش آمده بستهبندیها در شکم آنها باز میشود و باعث مرگ آنها میگردد و یا اینکه خودفروشی کنند. این زندانیان اگر تکه ای آهن پیدا کنند در کمتر از دوساعت آن را تبدیل به یک چاقو یا شمشیر میکنند. زندانیان مبتلا به ایدز و هپاتیت در میان سالن پراکنده هستند و هیچ تلاشی برای جداسازی آنها از سایر زندانیان توسط مدیریت زندان صورت نمیگیرد و خودشان هم به خاطر ترس از طرد شدن، بیماری خود را اعلام نمیکنند. به طوری که ممکن است دو زندانی باهم چندین ماه همسفره باشند غافل از اینکه یکی از آنها مبتلا به یکی از این دو بیماری است. سل هم بسیار رایج است و از آنجا که ازدحام زندانیان نیز بسیار زیاد است راه انتقال این بیماری باز است و به طرز بیرحمانه و خاموشی تکثیر میشوند. کیفیت غذاها بسیار بد است. هیچ خبری از گوشت، مرغ، سبزیجات و میوه جات و مواد دیگر پروتئینی نیست. مگر اینکه پول داشته باشی و بتوانی به شکل محدود از فروشگاه زندان خرید کنی. آنهایی هم که ندارند که معمولاً ۱۶ % زندانیان را شامل میشوند تنها باید تماشاچی باشند.

هر روز صبح زود، یکی از صحنه های رقت ا نگیزی که در حیاط زندان مشاهده میشود. زندانیانی هستند که لباسهای خود را کنده و درحال بازرسی
لباسهایشان هستند تا شپشگیری کنند. چراکه ضدعفونی کردن زندان آن هم با این جمعیت غیراستانداردکه حداقل ماهی یکبار باید انجام شود، سالی دوبار هم به زور انجام میگردد. ضمناً برای ۶۶۶ نفر زندانی ۷ دوش حمام وجود دارد.
همسر مهربانم، بیش از این خاطر عزیزت را مکدر نمیسازم، چراکه روح لطیف و شخصیت پر از محبت تو با زشتیهایی که حقیقت این زندان هستند
هیچ تناسبی ندارد. فقط خواستم تصویری هرچند ضعیف از شرایط اینجا داشته باشی .”
بله این شرایطی است که در زندان برای کشیش بهنام ایرانی وجود دارد که قطعا کمی در توضیح ان رعایت حال خانواده را کرده است متاسفانه باید بگویم که این شرایط نه تنها برای کشیش بهنام ایرانی که برای همه زندانیهای عقیدتی خصوصا مسحیان با شدت و ضعف های مختلف وجود دارد ما افراد دیگری نیز در زندانهای ایران داریم که در شرایطی مشابه قرار دارند ولی سخت گیریها برای کشیش بهنام ایرانی بسیار عجیب و غیر معقول بوده مثلا شخص دیگری از اعضای کلیسای ایران بنام اقای علیرضا سیدیان که ایشان هم در زندان اوین دوران محکومیت شش ساله خود را سپری میکنند و متاسفانه اطلاعات کمی در مورد وضعیت ایشان داریم ولی میدانیم که ایشان هم در شرایط بسیار سختی قرار دارند و از همه حقوق یک زندانی محروم هستند ایشان و کشیش بهنام ایرانی از اعضای کلیسای ایران هستند که دارای دوره محکومیت بالا یی بوده و کلیسای ایران نگران وضعیت این عضو کلیسا نیز میباشد چون وضعیت موجود و دوره طولانی محکومیت این افراد میتواند خطرات زیادی را برایشان بوجود اورد بهرحال این افراد در مدت طولانی محکومیتشان میتوانند بهر طریقی از سوی حکومت مورد آزار قرار بگیرند.
۲ – در مورد باز داشت شدگان اعضای کلیسای ایران در شیراز و سرنوشت پرونده آنها توضیح بدهید
در تاریخ ۲۱/۷/۱۳۹۱ در یک اقدام عجیب و دور از انتظار دقیقا وقتی که همه انتظار داشتند که با ازاد شدن کشیش یوسف ندرخانی عملکرد دولت جمهوری اسلامی نسبت به کلیسای ایران تغییر کرده باشد و از فشارها و سختگیریهای نظام علیه مسیحیان کاسته شود اداره اطلاعات شیراز با یورش به جلسه هفتگی کلیسای ایران چند تن از اعضای این کلیسا را دستگیر کردند که ۵ نفر از این افراد همچنان بعد از گذشت نزدیک به ۵ ماه همچنان بلاتکلیف و در بازداشت بسر میبرند اسامی این افراد عبارتست از آقایان ۱ – محمد(وحید) روغنگیر ۲ – سروش سرایی ۳ – اسکندر رضایی ۴ – مسعود رضایی ۵ – شاهین لاهوتی که این افراد همچنان بدون اینکه برایشان وقت دادگاه تعیین شود یا قرار صادر شود در حبس بسر میبرند که این اقدام نیز در نوع خود عجیب و بی سابقه بوده که اعضای یک کلیسا تا این حد در بازداشت باشند و هیچ اقدامی برای ازادی موقتشان هم نشود که این خود نشانگر اوج فشار بر روی مسیحیان است زیرا دولت جمهوری اسلامی سعی دارد به هر طریقی با ایجاد رعب و وحشت از تجمعات و گرایش افراد به مسیحیت جلوگیری کند بدیهی است که خانواده این افراد در فشار و سختی هستند بنا بر گزارشاتی که داشتیم بند جدیدی در زندان عادل آباد شیراز دایر شده بنام بند عبرت که مخصوص اقلیت های مذهبی است و افراد دربند عبرت از کمترین حقوق یک زندانی هم محروم هستند و در شرایط بسیار بد و سختی بسر میبرند و همانطور که از نام آن پیداست قصد حکومت عبرت و تادیب این افراد به سخت ترین شکل ممکن است و این موجبات نگرانی کلیسای ایران را فراهم کرده زیرا حکومت ایران برای حذف و انزوای افراد و خفه کردن هر تفکری به هر عملی دست میزند و هیچ قانون و بیانیه و مصوبه حقوق بشری و بین المللی جلودارشان نیست آنها حتی از قانون اساسی خود نیز در این زمینه صرف نظر میکنند تا شاید بتوانند ریشه رشد مسیحیت در ایران را خشک کنند
۳ – چه تعداد مسیحی در ایران وجود داردو نحوه برخورد دولت ایران بامسیحیان و وضعیت آنان به عنوان شهروند در ایران چگونه است ؟
در مورد اینکه دقیقا چند مسیحی در ایران وجود دارد امار دقیقی ندارم چون مسیحیان ایران به دو دسته تقسیم میشوند عده ای که جزو مسیحیان قومی هستند یعنی مسیحی زاده هستند که غالبا این افراد در ایران جزو ارامنه و اشوریان هستند که با توجه به فضای بسته فعالیت اقلیت ها ی مذهبی بیشتر این اقوام از ایران مهاجرت کرده اند عده دیگر مسیحیان فارس زبان و ایرانی هستند که افرادی هستند که از اسلام یا سایر ادیان به مسیحیت گرویده اند که از اکثریت انها از دین اسلام وارد مسیحیت شده اند که این قشر بیشتر مورد تهدید و جفا و خطر قرار دارند زیرا با اتهامی بعنوان ارتداد روبرو هستند این افراد غالبا عضو کلیساهای خانگی هستند و فعالیت انها از نظر دولت غیر قانونی و خطرناک معرفی میشود و در صورت شناسایی شدن از مزایای قانونی کار و تحصیل و سایر حقوق شهروندی که مطابق قانون برای اقلیت های مذهبی تعریف شده محروم میشوند و علاوه بر آن همیشه با خطر زندان و حتی در بعضی موارد اعدام هم روبرو شده اند و این در طول تاریخ حکومت اسلامی ایران به اشکال مختلفی در مورد مسیحیان وجود داشته از قتل های بدون عامل تا اعدام و حبس در زندان از میان این کلیساهای خانگی بزرگترین و وسیع ترین کلیسای خانگی موجود در کشور کلیسای ایران میباشد که بیشترین حمله و سخت گیری در مورد آن از سوی حکومت اعمال شده و اعضای ان عموما شناسایی و حد اقل برای یکبار توسط دستگاهها امنیتی مورد بازجویی قرار گرفته اند و جالب اینجاست که اکثر اتهامات اعضایی که به دادگاه میروند اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت و توهین به مقدسات و ارتداد است اتهاماتی که منشا سیاسی دارد در صورتیکه کلیسای ایران هرگز در مسایل سیاسی دخالت نداشته و اساسا بر پایه وظایف الهی خود عمل میکند ولی جمهوری اسلامی ایران سعی بر این دارد که این کلیسا و اعضا و بزرگان کلیسا را مرتبط با دولتهای خارجی معرفی نماید این از نوع برخورد و احکامی که برای کشیشان و اعضا این کلیسا از جمله کشیش بهنام ایرانی که در ابتدا در موردش صحبت کردم و یا اقای علیرضا سیدیان و اعضای دیگری که احکام تعلیقی دریافت کرده اند و افرادی که در زندان شیراز بسر میبرند کاملا مشهود است کلیسای ایران اعضایی دارد که دارای پرونده های مفتوح در حوزه های قضایی تهران و رشت وکرج و دیگر شهرها هستند و هنوز سرنوشت این پرونده ها مشخص نیست .
ولی با تمام فشارها و محدودیت های موجود کلیسای ایران با پشتوانه الهی هم چنان با قوت بکار و حضور خود ادامه میدهد بطوریکه به جرات میتوانم بگویم از سال ۸۵ تا کنون با اینکه فشارها و تهدیدها بیشتر شده ولی نه تنها این کلیسا و اعضای آن دلسرد نشده اند بلکه دامنه رشد این کلیسا وسیع تر شده و اکثر شهر های ایران را دربر گرفته و اگر در سال ۸۵ تعداد اعضای این کلیسا بسیار اندک بود ولی امروز اعضای این کلیسا فقط در یک شهر بیش از هزار نفر میباشد و این نشان میدهد که حکومت ایران راهی جز پذیرفتن این حقیقت که نمیتواند با تهدید واعمال خشونت جلوی عمل خداوند را بگیرد ندارد . من بدینوسیله به عنوان سخنگوی کلیسای ایران فریاد تظلم کلیسای ایران و همه مسیحیان تحت فشار در ایران را بگوش جامعه بین المللی میرسانم و به جامعه بین المللی میگویم ایران ناقض حقوق بشر و ایرانی که در جامعه اش حق نداری ازادانه خدای خود را بپرستی به مراتب خطر ناکتر از ایران هسته ای است .

دکتر بنی صدر: آقایان خامنه ای و رفسنجانی حاضر به کشتن خمینی بودند

دکتر سید ابوالحسن بنی صدر؛
آقایان خامنه ای ورفسنجانی ازطریق اسرائیل پیام دادند که درصورت حمایت آمریکا حاضرند خمینی را بکشند
 بنی صدر، جوان امروز شاید نداند و بنا براین لازم است که بداند ، دریکی ازگفتگوها که در لندن واقع شده است ،طرف گفتگو یک فهرست ازاسامی هزار میانه روی رژیم که درراسش اسم آقایان خامنه ای و رفسنجانی بود بدست سرهنگ نورث دانده و به او گفتند که باید آمریکا کاری بکند که ایران درجنگ شکست بخورد، برای اینکه شکست درجنگ شرط تصرف دولت توسط میانه روها است...
میتوانید این مصاحبه را در لینک زیر بشنوید:
https://soundcloud.com/a-banisadr/91-12-04

۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

تحصن خانواده مهدی خزعلی در مقبل زندان اوین


پنجاه و چهار روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی می گذرد و خانواده ی این فعال سیاسی در اعتراض به وضعیت بلاتکلیفی او در مقابل زندان اوین تحصن کردند.

محمدصالح خزعلی، فرزند این زندانی سیاسی به کلمه گفته است از ساعت ده صبح و بعد از ملاقات با پدرش به همراه خانواده تصمیم گرفتند در مقابل زندان بنشینند تا شاید پاسخی از مسئولان دریافت کنند. اما باز هم کسی خود را مسئول نمی بیند تا پاسخ این خانواده را بدهد.

به گفته ی فرزند خزعلی پس از دو ساعت با حضور و درخواست محمد نوری زاد، خانواده ی وی ان جا را باز هم دست خالی ترک کردند.

محمدصالح خزعلی با بیان اینکه پدرم قرار بود دیروز آزاد شود می گوید: قاضی احمد زاده اذعان داشته که پدرم از تاریخ ۱۰/۱۰ با قید وثیقه بایستی آزاد میشدند که در طی این مدت مادرم چندین بار به مراجع قضایی و امنیتی مراجعه کردند ولی این خبر را از ما و خانواده پنهان کردند تا به امروز که حدود دوماه از بازداشت غیر قانونی پدر میگذرد، دیروز نامه ی آزادی ایشان را از دادگاه انقلاب فرستادند زندان. ولی دیشب هرچی ما ایستادیم آزاد نشدند. امروز هم ملاقات داشتیم با پدر که خبر دادند ساعت ۴ دیروز نامه آزادی آمده اما همان ساعت که نامه آمده وزارت اطلاعات سریعا یک پرونده ی دیگر تشکیل داده و فرستاده بازپرس شعبه ۶.

وی در ادامه می افزاید: آقای ناصری که مسئول شعبه و پرونده است گفته اند که از طرف خانواده خودشان یعنی برادر خودشان تشکیل شده یعنی وزارت اطلاعات با همکاری خانواده پشت قضیه اند.

فرزند مهدی خزعلی،همچنین می گوید: البته آقای ناصری با تمام این تفاسیری که وزارت اطلاعات گفته که باید بازداشت ادامه پیدا کند، پاسخ داده که نگهداری ایشان در زندان هم اکنون غیر قانونی بوده و به گفته ی آقای ناصری هیچ وجه قانونی برای ادامه بازداشت وجود ندارد و همه ی این اتهامات واهی است و کارهای غیراخلاقی خود بازجویان وزارت اطلاعات است.

وی با ابراز نگرانی از ادامه ی اعتصاب غذا می گوید: ما تا دقایقی پیش آنجا بودیم و منتظر آزادی. قانونا پدر من باید آزاد می شد اما جلوی آزادی او را گرفته اند و ما نگران وضعیت او هستیم، اما دستمان از همه جا کوتاه است و نمی دانیم باید چه کنیم. آقای نوریزاد آمدند و از ما خواستند که تحصن را ادامه ندهیم و ما به احترام ایشان آنجا را ترک کردیم.

پیش از این آیت الله ابوالقاسم خزعلی به همراه همسر و دخترش با فرزند زندانی خود مهدی خزعلی در زندان اوین دیدار کردند که در این دیدار که در مقابل دوربین های آماده وزارت اطلاعات انجام شد، آیت الله خزعلی از پسرش خواسته که از میرحسین و کروبی و جنبش سبز مردم ایران اعلام برائت کند تا آزاد شود. درخواستی که ظاهرا مورد پذیرش فرزند زندانی قرار نگرفته است.

مهدی خزعلی متولد ۱۳۴۴ در قم، پزشک متخصّص چشم پزشکی، فرزند آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی، مدیر انتشارات حیّان و بنیان‌گذار مؤسّسه فرهنگی انتشاراتی اباصالح است. او که تاکنون شش بار بازداشت شده است، نهم آبانماه سالجاری در جلسه سرای اهل قلم که بمنظور سالگرد تسخیر سفارت امریکا برگزار شده بود بازداشت شد. وی بیش از دو ماه است که به انفرادی بازگردانده شده است.

محمدصالح خزعلی نیز شعری را که پدرش در سلول برای فرزندانش سروده و در ملاقات امروز برایشان خوانده را نوشته است: پدر عزیزم، پنجاه و چهار روز است که لب به غذا نزده ای و بی دلیل تو را در سلولی تنگ نگاه داشته اند. چه لاغر و استخوانی شده ای، چشم هایت گواه رنج هایی است که کشیده ای. چه زیبا برایم خواندی از سوز درونت. به من می نگریستی و می خواندی با لبخندی به لب که از صورتت محو نمی گشت. تو را همچو شیری در قفس کرده دیدم که می خروشید و می غرید و می خواند:

دلم گرفته از این همه درد و از این همه بیداد ،از این همه ظلم و از این همه شداد/دلم گرفته از این همه خفته ،وزین همه مرده که سر بر نیاورد فریاد/دلم گرفته از این همه غصه که ز ترس،همه شده غمباد/دلم گرفته از این همه رنگ و از این همه تزویر/دلم گرفته از این همه مکر و از این همه شیاد/دلم گرفته از این همه دام و از این همه حیله/دلم گرفته از این همه صیاد…

انتقاد از برخورد حکومت با خانواده موسوی با صدور بیانیه ای از جانب خانواده زندانیان سیاسی

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای از برخوردهای صورت گرفته با فرزندان موسوی و رهنورد به شدت انتقاد کردند و خاطرنشان کردند: آن چه با دختران موسوی و رهنورد شد حاصل کینه ای دیرین و دشمنی نافرجامی است که هنوز با میرحسین این مجسمه نجابت و اخلاق ادامه دارد. صفحات تاریخ ما هنوز به لطف الهی و معجزه شعور مردم از واقعیت ها پاک نشده است.

به گزارش کلمه، خانواده های زندانیان سیاسی در این بیانیه پرسیده اند: موسوی و کروبی چه گفتند و چه خواستند و چه کردند که اینک حصر غیرقانونی شان وارد سومین سال خود شده و در این اقدام اعجاب انگیز و نفرت آفرین نه فقط خود و همسران بزرگوارشان بلکه فرزندان و همه خانواده شان تحت فشار و آزار و اذیت قرار دارند؟

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:



بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون

باید آیه استرجاع بخوانیم در مواجهه با حوادث دهشتناکی که به نام اسلام با مسلمان و غیرمسلمان در ایران امروز می شود. باید آیه استرجاع خواند و به خدای مرگ و حیات پناه برد از شرّ مردمان مُهر خورده چشم و گوش و سر و دل! خداوندا تو که سپر ایمنی ات را برای بندگانت در مقابل وساوس شیطان لعین که کبرش او را از سجده بر آدم بازداشت، بر فراز داشته ای، ما را در مقابل این فرودست مردمان بالاکشیده مقام به فریب و خدعه تنها مگذار.

معبودا! در روزهای اخیر شاهد اقدامات غیرانسانی، غیرقانونی، غیرشرعی و غیراخلاقی با فرزندان بهترین مخلوقات تو در دنیای معاصر بودیم. این گونه اقدامات در جهان امروز به وفور مشاهده می شود و ما آن را به حساب روی گردانی بشر از خدا و معنویت و اخلاق می گذاریم اما وقتی نام تو و نام پیامبرت و معصومین(ع) لقلقه زبان کسانی می شود که ادعای واسطگی رساندن حکومت به امام زمان (عج) دارند، دلمان سخت به درد می آید که دیگر نه فقط عزیزانمان و جگرگوشگانمان و خاک عزیز وطن بلکه حتی دینمان به اسارت اجانب گرفتار آمده است.

آن چه ما این روزها شاهدش هستیم افول شدید اخلاقی و سقوط ارزش هایی است که باید رکن رکین پایداری اجتماع باشند. اما ملوک ما که ادعای مسلمانی و ولایت پذیری شان گوش فلک را کر کرده ولایت خدا و رسولش را فرو گذاشته؛ در برهوت مادی بی معنای ره گم کردگی خویش، به تعبیر قرآن هر حشیشی را تکیه گاه خویش قرار می دهند تا انبوه اطلاعات باطل بی ریشه را در اذهان خویش انتظام بخشند.

آن چه ما این روزها شاهدش هستیم داستانی است که آغازش را کودتاگران خوب نوشته اند و پایانش را نیز خوش می انگارند: از هستی ساقط کردن هر مخالف و منتقد قانونی به هر نحو غیرقانونی! اما کیست که نداند سنت الهی بر پایه عدالت و انتظام امر خلقت و طبیعت است و اگر جز این شود و فساد و تباهی در زمین فراهم آید، قومی از هستی ساقط و قوم جدیدی برزمین خواهند آمد که وارثان نیکویی برآن باشند!

ما جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی نزدیک به چهارسال است در کنار هم روزهای تلخ ستم بی امان را تجربه می کنیم و هر روزمان مشحون است از قصه های شگفت اعجاب آور از مدعیانی که اینک نقاب از چهره افکنده و بی محابا بر کیان مسلمانی و انسانی ما پنجه می افکنند. و عجبا اینک که ماهیت ایشان برای همه روشن شده و ادعاهای کذبشان آشکار شده و ضمیر ناپاکشان رونمایی شده است به جای روی آوردن حکومت گران احیانا صادق به مردان راست پندار راست گفتار راست کردار و تعذیر و جبران زشت کاری هایی که در حقشان شده، فشار مضاعف بر آنان و خانواده هایشان وارد می شود.

موسوی و کروبی چه گفتند و چه خواستند و چه کردند که اینک حصر غیرقانونی شان وارد سومین سال خود شده و در این اقدام اعجاب انگیز و نفرت آفرین نه فقط خود و همسران بزرگوارشان بلکه فرزندان و همه خانواده شان تحت فشار و آزار و اذیت قرار دارند؟ و ما چرا برای هم دردی با انسان های مظلوم و برای نشان دادن هم نوع دوستی خود قاره ها و سرزمین های دور را می پیماییم و خانه را رها کرده به مسجد چراغ و چلچراغ می آویزیم؟

روی سخن ما در این نوشتار جز خدا که می تواند باشد؟ مگر بارها همه آنان را که تصور می کردیم گوش شنوایی دارند مخاطب قرار ندادیم تا با تظلم خواهی اگر به حق خویش نمی رسیم لااقل دیگران را به تکلیفشان یادآور شویم. همه مسئولین، همه علما و روشن فکران و ادبا و هوشیاران، همه مراجع بزرگوار همه مردم از طبقات مختلف اجتماعی مورد خطاب ما قرار گرفتند که اگر شبهه ای برایشان باقی است برطرف شود و در مسیری قرار گیرند که خدا و پیامبر فرمان داده اند و ائمه معصومین(ع) تأکید کرده اند: کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا.

آن چه با دختران موسوی و رهنورد شد حاصل کینه ای دیرین و دشمنی نافرجامی است که هنوز با میرحسین این مجسمه نجابت و اخلاق ادامه دارد. صفحات تاریخ ما هنوز به لطف الهی و معجزه شعور مردم از واقعیت ها پاک نشده است. فرزندان موسوی تنها و تنها تاوان ایستادگی و جسارت مؤمنانه پدر و مادر همراهشان را در طریق راستی و بیعت با مردمشان، با این گونه برخوردهای غیراخلاقی جیره خوران فرهنگ استبدادی می دهند. و این حلقه ستم از پدر و مادرشان به خودشان و فرزندان معصوم و بی گناهشان و حتی دورترین بستگانشان می رسد. چه جای انکار وقتی که برخلاف حصرغیرقانونی به فرموده بزرگان در قدرتی که هر متاسفانه روز از عمرشان معادل از دست دادن فهم و درکشان از شرایط و موقعیت خطیر ایران عزیز در منطقه و اسلام عزیز در جهان است، اینان را با احکام فرمایشی تفتیش و احضار و بازجویی می کنند اما آیا در همین احکام فرمایشی به امضای مقاماتی که پاسخ گویی در محضر الهی را فراموش کرده اند، تحقیر و توهین و پایمال کردن کرامت انسانی و تهدید و مچاله کردن شخصیت فرزندان خردسال این عزیزان مظلوم هم مورد تاکید قرار گرفته یا این تأکیدات صرفا زبانی بوده است؟

پروردگارا! جز تو چه کسی می تواند شنوای دردگویه ها و خواننده رنج نبشته های بندگانت باشد ، آنگاه که فرعونیان مردان قوم را می کشند و زنانشان را به اسارت می گیرند تا به آنان بفهمانند برتری خود را و در حقیقت تو را به مبارزه می طلبند؟ ما نیز گرفتار کسانی شده ایم که چشم و گوش بسته فرمان خشونت طلبانی را اطاعت می کنند که جز به قدرت دو روزه دنیای خویش نمی اندیشند. پس نیکو زمانی است برای خواندن آیه استرجاع و پناه بردن به تو که مرگ و حیات تک تک بندگان عاصی و فرمانبرت را به دست داری. ما هر سال از زادروزمان تا سال بعد به مرگ و روز بازپسین اندیشه می کنیم و در تحیریم که چگونه کسانی که بیان کننده این آموزه ها برای ما بودند اینک خود روز جزا را فراموش کرده خویشتن را ابدی می پندارند.

خدای مهربان سخت انتقام گیرنده از ظالمان! این بار نیز ما خودمان، آزادگان در بندمان و دختران آزار دیده میرحسین و رهنورد و فرزندان کروبی و همه آسیب دیدگان پس از کودتا را در این روزهای مخاصمه بر سر قدرت در آستانه انتخابات مهندسی شده توسط سپاه (به گفته خودشان) به تو می سپاریم که بهترین محافظ و نگهدارنده ای!

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

انتقاد محمد نوری زاد از سکوت فعالان سیاسی

محمد نوری زاد که این روزها از معدود فعالانی است که همچنان با انرژی به فعالیت های خود ادامه می دهد ، در یادداشتی از سکوت فعالان سیاسی و اجتماعی در قبال وضع موجود و عملکرد حاکمیت انتقاد کرد و گفت: «اصلاً قرار نیست با اعتراض ما خون از دماغ کسی جاری شود. می گویم: مهم این است که شما از انزوا بدر آیید… ما که قصد لشکرکشی و ایجاد بلوا و آشوب نداریم. می گویم: ما که نمی خواهیم جایی را تخریب کنیم و از دیوار جایی بالا برویم. این کارها در تخصص اوباشانی است که ریسمانشان در دست سپاه و کسان دیگر است. و نه امثال ما که از این کارها متنفریم.»

به گزارش کلمه، این نویسنده نام یادداشتی را که در وب سایت خود منتشر کرده «آهای تنهایی تنهایی تنهایی!» گذاشته و از این طرز فکر که «معترضانِ صاحب نام ما پذیرفته اند که: «ما از همه سوی در محاصره و بن بستیم. و در این بن بست و محاصره، کاری نمی شود کرد جز سکوت. و این که اجازه بدهیم گذر زمان خود به واکردنِ گره های ناگشودنی توفیق یابد» به شدت انتقاد کرده است.

او معتقد است: «ما را چاره ای جز اعتراض مدنی نیست. هرچند زندانها از ما پرشوند! اتفاقا پرشدن زندانها از ما، که نه پولی بالا کشیده ایم و نه دست به جیب مردم برده ایم و نه امضایمان پای قراردادهای ننگینِ ترکمان چایی نشسته، لکه ی ننگی خواهد بود بر پیشانی آنانی که خود را اهل بصیرت می دانند و ما را فتنه گر. و حتماً نیز به زندان رفتن ما تأثیرات شگرفی در گشودن این بن بست نفرت انگیز بجای خواهد نهاد. مثلاً مگر حاکمیت بسادگی می تواند از شوکِ زندانی کردن آقای سید محمد خاتمی بدر آید؟”

خاطرنشان می شود نوری زاد دیروز هم در کنار خانواده مهدی خزعلی که این روزها در سکوت حاکم بر فعالان سیاسی ایران در مقابل قوه قضائیه تحصن کرده بودند حضور یافته بود.

متن کامل یادداشت این منتقد حاکمیت به شرح زیر است:



این روزها، روزهای تلخ و تنهایی من است. تلخ از این روی که معترضانِ صاحبنام ما – برخلاف من – پذیرفته اند که: ما از همه سوی در محاصره و بن بستیم. و در این بن بست و محاصره، کاری نمی شود کرد جز سکوت. و این که اجازه بدهیم گذر زمان خود به واکردنِ گره های ناگشودنی توفیق یابد. می گویند: مبادا تجربه ی خونین سال هشتاد و هشت را تکرار نکنیم. می گویند: اگر در آن سال هفتاد یا هشتاد نفر کشته شدند، این روزها هرخطای ما ممکن است هشتصد نفر را و یا هشت هزار نفر را به خاک و خون بکشد.

من می گویم: اصلاً قرار نیست با اعتراض ما خون از دماغ کسی جاری شود. می گویم: مهم این است که شما از انزوا بدر آیید. می گویم: ما که قصد لشکرکشی و ایجاد بلوا و آشوب نداریم. می گویم: ما که نمی خواهیم جایی را تخریب کنیم و از دیوار جایی بالا برویم. این کارها در تخصص اوباشانی است که ریسمانشان در دست سپاه و کسان دیگر است. و نه امثال ما که از این کارها متنفریم.

می گویم: شما، بزرگان و نام آوارانِ این عرصه اید. وقتی همه ی شما سکوت اختیار کرده اید، از آن جوان بی کس و کار و ناآشنا چه انتظار؟ می گویم: تنها راه برون رفت ما از این بن بست نفرت انگیز، سکوت نیست. بل اتفاقاً فریاد است. و نهراسیدن از تبعات این فریاد. می گویم: عزیزان، نترسید! حرف بزنید و اعتراض کنید اگرچه شما را به زندان بیندازند. بالاتر از این؟ چرا ما نباید زندانها را پرکنیم؟ حال که طرف مقابلِ ما امکانِ معارضه ی انسانی و مدنی را – که جزیی از بدیهی ترین حقوق اجتماعی شهروندان است – انکارمی کند، ما هم زندانهای او را با حضور خود پر می کنیم. بهمین سادگی!

شاید باور نکنید من در این ایام، به سراغ خیلی ها رفتم. خیلی ها. خیلی ها. از روحانی گرفته تا سیاستمدار و نام آشنا و حتی مراجع تقلید. به هرکسی که می شناختم رفتم و رو زدم. با هر سیاستمداری که قابلیت بحث داشت بحث و گفتگو کردم. یا حتی با دوستانی که آسمان کیاستشان – در محدوده ی کلام – تن به عرش می سایید به محاجه پرداختم. اما چه کنم؟ نشد که نشد. آنها بچشم خود می دیدند که من و خانواده ام در این راه تنهاییم اما هرگز برای همراهی با ما پیشقدم نشدند. و این، البته هرگز کدورتی نیست که مرا در راهی که بدان پای نهاده ام سست کند.

این نیز بگویم: به تنها دلیلی که از عدم همراهی شان دست یافتم، ترس بود. و البته ترس نیز هست. حاکمیت، صمیمانه می گویم: در ترساندن مردم و صاحبنامانِ ما به توفیقی بزرگ دست یافته است. بله، آنها موفق شده اند مردم را و بویژه سیاستمدارانِ معترض و منتقد این سالهایِ ما را بترسانند. ترس، تنها دلیل سکوت اینان است. ترس از چه؟ می گویم:

ترس از بی آبرویی. چرا که در این سالها، سیاسیون ما از طعم و چگونگیِ رفتار “برادران” در داخل زندانها خبردار شده اند. این که برادران در پستوهای خود با چه شیوه هایی از فرد متهم حرف و اعتراف و اقرار می گیرند. دیگر چه؟ ترس از ایجاد آشوب در خانواده. این که “برادرانِ” امام زمانیِ ما، متبحر به آداب آشوب اندازی در کانون خانواده اند. و نیک بلدند که دختر یک معترض را و پسر او را و همسر او را چگونه در تنگنای عاطفی و هول و هراس قرار بدهند تا به مراد خود برسند. دیگر؟ و ترس از ایجاد وقفه در مسیرِ معیشتِ یک معترض. این که نکند کارگاهی یا کارخانه ای یا شرکتی یا دفتری یا حقوق ماهیانه ای به اشاره ی مختصرِ “برادران” مهر و موم و قطع شود.

و اینها ترسِ کمی نیست. آنهم در این اوضاع و احوال ناپایدار. با این همه اما سخن من این است: ما را چاره ای جز اعتراض مدنی نیست. هرچند زندانها از ما پرشوند! اتفاقا پرشدن زندانها از ما، که نه پولی بالا کشیده ایم و نه دست به جیب مردم برده ایم و نه امضایمان پای قراردادهای ننگینِ ترکمان چایی نشسته، لکه ی ننگی خواهد بود بر پیشانی آنانی که خود را اهل بصیرت می دانند و ما را فتنه گر. و حتماً نیز به زندان رفتن ما تأثیرات شگرفی در گشودن این بن بست نفرت انگیز بجای خواهد نهاد. مثلاً مگر حاکمیت بسادگی می تواند از شوکِ زندانی کردن آقای سید محمد خاتمی بدر آید؟ و پشت بندش از شوکِ زندانی کردن نام آشنایانی که هرکدامشان اگر قرار باشد پشت تریبونی بایستند و صحبت کنند، حالا حالاها رشته ی کلام را به دست کسی نخواهند سپرد؟ در ادامه شما حصر و زندانی شدنِ یکی دو آیت الله و مرجع تقلید را نیز بدینها اضافه کنید.

آهای تنهایی تنهایی تنهایی، الحق که برازنده ی خدایی و بس. و من عزیزان، این روزها سخت تنهایم. با هر زنگ در، آرامش نیم بند اعضای خانواده ی من مضطربانه به هرسو می دود. ایکاش همچنان در زندان بودم. برادران اطلاعاتی و سپاهی، مرا در زندان به هر طریق و شیوه ی ممکن آزموده اند. با شکنجه و ضرب و شتم و توهین و فحش های ناموسی و تطمیع و تهدید و ارعاب، و بردن و ترساندن همسر و فرزندانم. و این که دیده اند: این موجود، به هیچ طریقی رام شدنی نیست. شاید تنها راهی که برایشان باقی مانده پودر کردن من باشد. که انجامِ این البته کمی دور از ذهن می نماید. خلاصه نمی دانم چه سناریویی روی میزشان است. اما این را می دانم که تنهایم. و می دانم که: نمی ترسم. هرگز! و می دانم: به راهی که می روم ایمان دارم. و هرگز نیز از رفتن بازنخواهم ایستاد. اگرچه در این راه، من باشم و دوستانِ دربندم.

دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی از نروژ درخواست پناهندگی کرد

رادیو فردا: يک روزنامه نروژی روز جمعه خبر داد که يک ديپلمات ارشد سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسلو درخواست پناهندگی خود را تسليم مقام‌های اين کشور کرده است.

روزنامه «داگبلادت» در شماره روز ۲۲ فوريه- چهارم اسفندماه- خود نوشت که اين ديپلمات برای چندين سال در سفارت ايران مشغول به کار بود و در حال حاضر در محلی ناشناس همراه با خانواده‌اش زندگی می کند.

وکيل اين ديپلمات ايرانی به روزنامه ياد شده گفته است که موکل او در ماه دسامبر درخواست پناهندگی داده ولی مايل نيست که درباره دلايل پناهندگی‌اش اظهار نظر کند.

روزنامه «داگبلات» به نام این ديپلمات ايرانی اشاره نکرده است، ولی راديو فردا در گفت و گو با يک منبع مطلع کسب اطلاع کرد که نام اين ديپلمات، «محمدرضا زارع» است و تا پيش از پناهندگی‌اش، دبير دوم و مسوول امور مالی سفارت ايران در نروژ بوده است.

گفته می شود وی پس از آن خواستار پناهندگی به نروژ شد که دوره ماموريتش در اسلو به پايان رسيد و بايد به ايران باز می‌گشت. اطلاعات دريافتی راديو فردا حاکی است که جايگزين آقای زارع نيز از سوی وزارت امور خارجه ایران تعيين شده است.

مقام‌های نروژی و وزارت امور خارجه اين کشور هنوز نسبت به اين خبر واکنش نشان نداده و مقام‌های ايرانی نيز در اين زمينه سکوت کرده اند.

در چهار سال گذشته و پس از سرکوب‌های گسترده معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری در ايران، چهار نفر از ديپلمات‌های جمهوری اسلامی از سمت های خود استعفا کرده و به کشورهای اروپايی پناهنده شدند.

نشست سه جانبه سران قوا به چه منظور؟

نشست سه جانبه سران قوا فردا با حضور احمدی نژاد، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قضائیه در دفتر رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد.

به گزارش فارس، نشست سه جانبه سران قوا فردا با حضور محمود احمدی نژاد ، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی و آملی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی در دفتر رییس مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد.

این نشست به دعوت رییس مجلس شورای اسلامی صورت خواهد گرفت و از سران دو قوه دیگر برای حضور در این نشست دعوت به عمل آمده است.
-----------
 پس از رسوایی های  گوناگون در دولت و سران قوا و در آخرین منظر دعواهای لفظی میان سران قوا در مجلس و همچنین اتفاقات پیرامون استیضاح وزیر کا اوضاع بحران زده کشور را منشنج تر کرد و هر اینه بی اعتمادی مردم را به سران حکومت بیشتر. تا انجایی که رهبر ایران در سخنرانی حکومتی خود حرکات و موضع گیری های تمامی افراد حاضر در این قضایا را اشتباه ارزیابی کرد و بیان نم.د که خاطرش مشوش شده است!
بله خاطر " مبارک " رهبری به علت باز شدن فساد حکومت که در راس ان رهبری قرار دارد مایه نگرانی است. حال بعد از گذشت چند روز و صد البته فشار رهبری و طرفدارانش به سران قوا باعث شده است تا این نشست شکل بگیرد و ماجرا فیما بین رجال حل و فصل گردد تا بیش از این بی ابرویی و رسواگری رخ ندهد و جایگاه " مقام عظمی ولایت" به خطر نیوفتد.
در حالی که گرانی و فساد وفقر در گوشه کنار کشور  به وضوح قبل رویت است سران حکومتی ایران به یاد تسویه حساب های شخصی اشان افتادند.و صد البته باید ائضاع کشور برای بر گزاری " انتخابات ازاد"(طنز) فراهم اید!

سپاه پاسداران متهم به تشکیل هسته تروریستی در بحرین

در بیانیه‌ای که خبرگزاری رسمی بحرین شب گذشته (۱۹ فوریه، اول اسفند) به نقل از ریاست اداره امنیت عمومی این کشور منتشر کرد، گفته شده که این «هسته تروریستی» بخشی از گروهی به نام «سپاه امام» بوده که اعضای آن را بحرینی‌های داخل و خارج از این کشور و همچنین افرادی از ملیت‌های دیگر تشکیل می‌دهند.

ژنرال طارق حسن الحسن، رئیس اداره امنیت عمومی بحرین در این بیانیه گفته است: «تحقیقات نشان می‌دهدکه یکی از اعضای سپاه پاسداران ایران با نام مستعار ابوناصر مغز متفکر و برنامه‌ریز اصلی عملیات ترور بوده است.»

به گفته آقای حسن، ابوناصر برای جمع‌آوری اطلاعات، استخدام عضو جدید و انبار کردن سلاح در بحرین، ۸۰ هزار دلار در اختیار این گروه گذاشته است.

این خبر اولین بار یک شنبه (۱۷ فوریه، ۲۹ بهمن) منتشر شد.

وزارت کشور بحرین اعلام کرد که این هسته با ایران، عراق و لبنان مرتبط بوده و گفت که هشت شهروند بحرینی را در این رابطه بازداشت کرده است.

به گفته وزیر کشور بحرین، این هشت نفر «با سفر به کشورهای ایران، عراق و لبنان در مورد نحوه استفاده از سلاح و مواد منفجره آموزش دیده‌اند و این کشور‌ها کمک‌های مالی در اختیار این افراد گذاشته‌اند.»

بیانیه جدید اداره امنیت بحرین از ساختمان وزارت کشور و فرودگاه بین‌المللی بحرین به عنوان اهداف برنامه‌ریزی شده برای عملیات این گروه نام برده است. ترور

دولت بحرین پیش از این هم ایران را به دخالت و دامن زدن به ناآرامی‌ها در بحرین متهم کرده بود، اما ایران همواره این اتهامات را رد کرده است.

زندان و شلاق برای مسعود صادقی از هواداران نهضت آزادی

مسعود صادقی از هواداران نهضت آزادی ایران است که به جرم برگزاری گروه مطالعه تاریخ به شش سال حبس محکوم شد. این دانش آموخته دانشگاه هنر از آبان ماه سال جاری در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برد.

به گزارش جرس،پدر مسعود صادقی در این زمینه می گوید: “مسعود از هواداران نهضت آزادی بود و گروه تاریخ را برگزار می کرد. اما یکدفعه اول اسفند سال ۸۹ بازداشتش کردند یعنی همان شبی که دخترش بدنیا آمد فردا صبح او را بازداشت و از خانه بردند. سه هفته در سلول انفرادی بود و اول برای او قرار پنجاه میلیونی صادر کردند که بعد به هفتاد میلیون افزایش دادند و بالاخره آزاد شد. تا اینکه نهم مهر ماه سال نود دادگاه او در شعبه پانزده انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد. در دادگاه به غیر از مسعود و وکیلش و قاضی هیچکس دیگر حضور نداشت.حتی من که پدرش بودم اجازه حضور در جلسه دادگاه را نداشتم. در نهایت هم ۲۵ مهر همان سال حکم شش سال حبس تعزیری و هفتاد و چهار ضربه شلاق برای او صادر کردند که عینا در دادگاه تجدید نظر تایید شد. خود مسعود در مقابل این اتهامات دفاع و اعتراض کرد اما فایده ای نداشت. خود مسعود نوشته است که متن را قاضی صلواتی خواند و او فقط توانسته یاداشت برداری کند و پرونده های امنیتی اینطور است.”

مسعود صادقی به همراه جعفر گنجی و آرش نجبایی دو تن دیگر از علاقمندان نهضت آزادی ایران بعد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بازداشت شدند و با اتهام مشابه در مجموع به هفده سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شدند. مسعود صادقی به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق، جعفر گنجی به پنج سال حبس تعزیری و آرش نجبایی هم به شش سال زندان محکوم شدند.

آقای صادقی با ابراز ناراحتی از این حکم ناعادلانه خاطرنشان می کند: “مسعود تقریبا همزمان با جعفر گنجی و آرش نجبایی بازداشت شد.اما دادگاه آنها با هم نبود و جداگانه برگزار شد. هفده سال حکم در مجموع برای آنها صادر شد. هیچکدام از آنها عضو نهضت نبودند تعجب من از این است که چرا چنین حکم سنگینی برای آنها صادر کردند. حتی برای خود اعضاء نهضت هم اینقدر حکم صادر نکردند که برای اینها چنین حکمی دادند.”

آقای صادقی در ادامه می افزاید: “یکی از اتهامات مسعود اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و راه اندازی گروه مطالعه تاریخ وابسته به نهضت آزادی بود. فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مقام رهبری و توهین به رئیس جمهور هم از دیگر اتهاماتش بود حالا این اتهامات را چه جور به نهضت آزادی ربط دادند من هم نمی دانم. علاوه براینکه مسعود در هیچکدام از اجتماعات بعد از انتخابات شرکت نکرده و حتی عضو فیس بوک هم نبود.
--------
رییس جمهوری ایران در مجامع بن المللی دم از ازادی بیان و اندیشه در ایران میزند ولی هنوز بیش از پیش شاهد آن هستیم که دوستانمان در تمامی احزاب و گروه ها به جهت عضویت و یا حتی " هواداری" یک گروه و یا حزب مخالف نظام بازداشت وشکنجه و حبس میشوند. این چه عدالتی است که هواداری از یک حزب بدون حتی دخالت داشتن در ان نیز محکوم باشد؟
برادرم صبور باشد سحر نزدیک است...

۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

پیرامون انتخابات سازمان نظام پزشکی ایران

انتخابات این دوره سازمان نظام پزشکی در حالی در آستانه برگزاری است، که در مرحله ثبت نام، بسیاری از پزشکانی که خارج از حرفه خود در عالم سیاست، اصلاح طلب و سبز محسوب می شوند، جهت کاستن از حساسیت های سیاسی دخیل در انتخابات این نهاد صنفی، از ثبت نام خودداری کردند.

اسامی معتبری در بین جامعه پزشکی همچون دکتر محمدرضا خاتمی، دکتر علی شکوری راد، دکتر علی تاجرنیا و … از این جمله اند. در اعتبار این پزشکان به عنوان نمونه همین بس که دکتر تاجرنیا در آخرین انتخابات انجمن دندانپزشکی کشور با کسب بالاترین رای، ظرفیت و مقبولیت خود را نزد جامعه دندانپزشکی به اثبات رسانده بود و سایر افرادی از این دست که با وجود فعالیت های تشکیلاتی سطح بالا و تجربه مناسب در انجام ماموریت های مدیریتی، توانایی خود را به اثبات رسانده بودند، با هدف عدم ورود تنش های سیاسی به این انتخابات، از حق خود و حتی بخشی از جامعه پزشکی که آنها را قبول داشتند، گذشتند و پا به عرصه انتخابات نگذاشتند.

اما این سیاست پرهیزی که توسط طیف معتقد به فعالیت مدنی مردم نهاد صورت گرفت، با رفتار سیاسی مرتبطان با جریان حاکم و مدیران فعلی سازمان نظام پزشکی مواجه شد. بارزترین مقابله سیاسی با این حرکت صنفی، رد صلاحیت تعداد زیادی از افراد موجه جامعه پزشکی کشور به دلیل تعلقات سیاسی آنها و نامه متعهدانه ای بود که به بشار اسد جهت یادآوری قسم نامه پزشکی او نوشته بودند تا دست از کشتار مردم خود بردارد. پزشکانی چون دکتر مصطفی معین (فوق تخصص آسم وآلرژی کودکان) وزیر اسبق علوم و رئیس فعلی مرکز تحقیقات آسم وآلرژی و کاندیدای اصلاح‌طلبان پیشرو در انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۸۴، دکتر محمدرضا ظفرقندی (جراح عروق) رئیس سابق سازمان نظام پزشکی و رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو فعلی هیات مدیره انجمن علمی جراحان عروق ایران، دکتر عباس کبریایی زاده (داروساز) عضو فعلی هیات مدیره انجمن داروسازان ایران، دکتر سیدتقی نوربخش (فوق تخصص جراحی زانو) رئیس انجمن جراحان ارتوپدی ایران و عضو فعلی شورایعالی نظام پزشکی که پیش‌تر قائم مقام رئیس سازمان و عضو جبهه مشارکت نیز بود، محمدرضا نوروزی، قائم مقام این سازمان و رئیس صندوق رفاه سازمان نظام پزشکی، دکتر خلیل علیزاده (ارتوپد) رئیس بیمارستان آتیه و عضو فعلی هیات مدیره نظام پزشکی تهران، نام های بسیار معتبر و متشخصی هستند که در بین پزشکان و جامعه، قدر و منزلت بالایی دارند. در حالی که این افراد به بهانه عدم التزام به قانون اساسی رد صلاحیت شده اند، برخی از مدیران فعلی سازمان نظام پزشکی از جمله رئیس فعلی آن، دکتر شهاب الدین صدر به دلیل پرونده های مالی رد صلاحیت شدند. اتفاقی که مشابه آن در سال گذشته و انتخابات مجلس تکرار شده بود. نهایتا ستیز جبهه متهمان به تخلف های اقتصادی با متهمان به گرایشات سیاسی ناپسند از نظر جریان حاکم، کار را به رد صلاحیت نفرات اصلی جریان منتقد کشاند.

اما در حالی که تمام ابزارهای غیر مشروع برای حذف رقیب منتقد از صحنه تدارک دیده شده بود، مهندسی آراء نیز با سوء استفاده از اختیارات مدیران فعلی سازمان نظام پزشکی فعال شد. اخبار رسیده حاکی است در روزهای پایانی سال بسیاری از پزشکان که برای تسویه حساب حق عضویت، دریافت آرم طرح ترافیک، گرفتن وام، یا اخذ پروانه اعضای جوان جامعه پزشکان، به سازمان نظام پزشکی مراجعه می کنند. در آنجا “مهندسی رای و انتخابات” می شوند. به این ترتیب که پزشکان در بدو ورود به وسیله برخی از افراد به سمت مسوولان نظام پزشکی راهنمایی می شوند و از آنها خواسته می شود با توجه به تسریع در رفع مشکلات و انجام کارهایشان، در انتخابات آینده به مدیران فعلی نظام پزشکی رای دهند. این کار شباهت بسیاری به توزیع سیب زمینی و سهام عدالت و بخشیدن از کیسه بیت المال در انتخابات سال ۸۸ دارد که کاندیدای همین طیف از مدیران فعلی سازمان، به آن دست زد.

به هرحال در حالی که “ائتلاف سپید” متشکل از پزشکان منتقد وضع موجود و معتقد به تقویت کنش مدنی و مستقل پزشکان، از ارائه لیست بازمانده است، مرتبت سازمان نظام پزشکی نیز با مخدوش شدن انتخابات آزاد و صنفی و مدنی و انتخاباتی که استحقاق جامعه پزشکی کشور است، به چایگاه واقعی خود باز نخواهد گشت. اما جامعه پزشکی کشور به عنوان یکی از اقشار مرجع تلاش خود را تا حد امکان برای حفظ حداقل ها ادامه می دهد، هرچند امکان پی گیری آنها در قالب نهادی همچون سازمان نظام پزشکی با توجه به عملکرد مدیران فعلی سازمان که برخلاف برنامه چهارم توسعه نه تنها به تقویت این نهاد کمک نکردند که آن را تضعیف نیز نمودند، کمتر از همیشه باشد.

110 روز از قتل ستار میگذرد پرونداش هنوز به دادگاه نرفته است

با وجود اتمام تحقیقات و وعده مقام های قضایی برای ارسال پرونده سید ستار بهشتی به دادگاه در بهمن ماه، وکیل خانواده این زندانی مقتول می گوید تا امروز (دوم اسفندماه) این پرونده هنوز به دادگاه ارسال نشده است.

به گزارش کلمه، حدود ۱۱۰ روز از وقوع جنایتی که وجود شکنجه در زندان ها را برملا کرد، می گذرد. اما با وجود وعده های مکرر مسئولان قضایی برای رسیدگی به این جنایت، پرونده شکایت اولیای دم ستار بهشتی از ماموران شکنجه گر پلیس فتا هنوز به دادگاه ارسال نشده و در شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی تهران خاک می خورد.

گیتی پورفاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی، این خبر را اعلام کرده و به ایسنا گفته است: با وجود اینکه قرار بوده تا آخر بهمن ماه این پرونده به دادگاه برود ولی تاکنون به دادگاه ارسال نشده است. من به دفتر شعبه اول بازپرسی دادسرای امور جنایی مراجعه کردم اما مدیر دفتر این شعبه نیز از وضعیت این پرونده ابراز بی‌اطلاعی کرد.

این وکیل دادگستری بیش از یک ماه قبل خبر داده بود که بازپرس پرونده قول داده حداکثر تا آخر بهمن ماه پرونده شکایت اولیای دم ستار بهشتی از ماموران پلیس فتا، به دادگاه ارسال شود. اما امروز که دو روز هم از مهلت وعده وی گذشته، هیچ اقدام عملی برای پیگیری روند قضایی محاکمه عاملان شکنجه و قتل ستار بهشتی انجام نشده است.

وکیل خانواده ستار بهشتی چندی قبل اعلام کرد که متهمان قتل این وبلاگ نویس کاملا مشخص اند اما فشارهای امنیتی بر دستگاه قضایی تاکنون مانع از ارسال پرونده به دادگاه شده است. گیتی پورفاضل همچنین از اینکه گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس با تاخیر و به صورت ناقص و سانسورشده در صحن علنی مجلس خوانده شد، انتقاد کرد و این گزارش را سطحی دانست.

نماینده ویژه مجلس برای تحقیق درباره ستار بهشتی قبلا گفته بود علت تامه ی مرگ ستار بهشتی، ایراد ضرب عمدی و شوک های فیزیکی و روانی است، اما گزارش سانسورشده ای که در مجلس خوانده شد، به این مساله تصریح نداشت و بعدا با تذکرات نمایندگان مشخص شد که این بخش از گزارش که مربوط به علت مرگ بوده، قبل از قرائت در صحن علنی از آن حذف شده است.

ستار بهشتی هفتم آبان ماه بازداشت شد و یک هفته بعد، در ۱۶ آبان ماموران پلیس امنیت به خانواده او اطلاع دادند که به فکر یک قبر برای فرزندشان باشند. زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار بهشتی یک شب را در آنجا سپری کرده بود، روایت کرده اند که بدن این جوان زیر ضرب و شتم له شده بود و به گفته آنها حتی یک جای سالم در بدنش نبود.

درباره شکنجه و ضرب و شتم او، هم شهادتنامه ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ به ثبت رسیده و هم سند شکواییه ای که با دستخط خود ستار بهشتی است که شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند، تنظیم کرده و این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را مورد اعتراض قرار داده بود.

وی در حضور افراد متعددی در بند ۳۵۰ گفته بود که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. در مواقعی دست های وی را با دستبند به صورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند. در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید می کردند که وی را می کشند؛ شکنجه هایی که برای همیشه به نام اقتدارگرایان غاصب جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.

به گفته زندانیان، زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.

در آخرین فشار به خانواده بهشتی، پدر ستار بهشتی بلافاصله پس از امضای وکالتنامه برای شکایت از قاتلان پسرش، ناگهان ناپدید شد. برای مدت ۱۰ روز خانواده از او بی اطلاع بوده اند، تا آنکه در نهایت فرزندان “سید سردار بهشتی” او را در حالی می بینند که شوکه بوده و مدام با گریه می گفته: ستار را کشتند! این احتمال وجود دارد که او را ربوده باشند، و این نگرانی وجود دارد که بخواهند شکایت او را بی اعتبار جلوه دهند.

حالا ارسال نشدن پرونده ستار بهشتی به دادگاه، این احتمال را بیش از پیش تقویت می کند که مسیر پرونده ستار بهشتی نیز همچون بسیاری دیگر از پرونده های سیاسی، نه در دستگاه قضایی، بلکه در دستگاه های امنیتی و بر اساس مصلحت سنجی های باندی تعیین می شود.

‌‌

یادداشت تاجر زاده پیرامون اختلاف قوا

مصطفی تاجزاده در یادداشتی به شرح نکاتی در خصوص وقایع رخ داده در جلسه استیضاح وزیر کار و حواشی این حادثه پرداخته و نوشته است: جلسه استیضاح مجلس، روز سرشکستگی اخلاقی و سیاسی جناح اقتدارگرای حاکم خوانده واز آن به عنوان نتیجه تداوم بدعت های غلطی که در سالیان گذشته توسط خود اقتدارگرایان پایه گذاری شده یاد کرده است.

به گزارش نوروز، عضو دربند جبهه مشارکت با بیان این نکته که بعید نیست حمله احمدی نژاد برای جلوگیری از رسیدگی به پرونده سواستفاده های مالی اعوان و انصارش صورت گرفته باشد، ابراز امیدواری کرده است این حادثه باعث شود تا قوه قضاییه به فساد مالی رحیمی و دیگر اعضای دولت رسیدگی کند تا مردم بیش از گذشته به شعارها و وعده های دروغین احمدی نژاد مبنی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی پی ببرند.

تاجزاده که پیش از این از محاکمه و مجازات قاضی مرتضوی به اتهام قتل زهرا کاظمی و جنایات کهریزک به عنوان یکی از شروط خود برای پاسخگویی به اتهامات جدیدش نام برده بود با انتقاد از اینکه در جریان استیضاح وزیر هیچ یک از نمایندگان اشاره ای به نقش مرتضوی در قتل مظلومانه زهرا کاظمی و تلاش وی برای لاپوشانی این قتل نداشته اند می نویسد : ” همه مردم باید می فهمیدند که چه عنصر بی اخلاق و فاسدی بیش از یک دهه مسئولیت قضایی حساسی را به عهده داشته و مطبوعات آزاد را به مسلخ برده و در پای امیال یک نفر قربانی کرده است. الان معلوم شده که سعید مرتضوی در جریان قتل خانم دکتر زهرا کاظمی، اطلاعیه دروغ صادر کرده است و قصدش لاپوشانی این قتل بوده است. و جالب آن که در مجلس هیچ نماینده ای به این جعل اطلاعیه اشاره نکرد چون داستان قتل مظلومانه دکتر کاظمی را احیا می کرد. مرتضوی که برای بسیاری پرونده سازی کرد و اکنون برای بقای خود کارش به فیلم سازی رسیده حاضر است برای بقای خود آبروی کل نظام را ببرد!”

متن کامل این یادداشت که در اختیار نوروز قرار گرفته است در پی می آید:

روز یک شنبه ۱۵ بهمن روز سرشکستگی اخلاقی و سیاسی جناح اقتدارگرای حاکم بود. البته این حادثه ابعاد مختلفی داشت که لازم است در موردش بحث و گفتگو شود.

نکته اول: این واقعه مجرد و دفعی نبود بلکه تداوم بدعت های غلطی بود که طی سالیان گذشته آغاز شده بود و در آن روز خود را به طور کامل نشان داد. یک بعد آن به علی لاریجانی برمی گردد که در حدتوان از صداو سیما در زمان مدیرعاملی اش سوء استفاده کرده و علیه بزرگانی چون مرحوم مهندس سحابی و دکتر دولت آبادی در جریان مونتاژ فیلم مربوط به کنفرانس برلین پرونده سازی کرد و به آنان توهین نمود و افترا زد و در جریان برنامه هویت به بزرگانی چون دکتر زرین کوب جسارت کرد و به قول خودشان چون کیهان نیمه پنهان این عزیزان را افشا کرد! در جریان برنامه چراغ به آقای خاتمی و کل اصلاح طلبان جفا کرد و کوشید جای شاکی و متهم را در قتل های زنجیره ای عوض کند و بزرگترین خدمت آقای خاتمی به نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور را در جریان افشای این اقدام شوم، به خیانت تبدیل کند. او هرگز فکر نمی کرد که دوربین ها زمانی علیه خودش و خاندانش به کار گرفته شود و حالا باید منتظر بود و دید که چه بلایی سر نوارسازان خواهد آمد؟!

نکته دوم: همه مردم باید می فهمیدند که چه عنصر بی اخلاق و فاسدی بیش از یک دهه مسئولیت قضایی حساسی را به عهده داشته و مطبوعات آزاد را به مسلخ برده و در پای امیال یک نفر قربانی کرده است. الان معلوم شده که سعید مرتضوی در جریان قتل خانم دکتر زهرا کاظمی، اطلاعیه دروغ صادر کرده است و قصدش لاپوشانی این قتل بوده است. و جالب آن که در مجلس هیچ نماینده ای به این جعل اطلاعیه اشاره نکرد چون داستان قتل مظلومانه دکتر کاظمی را احیا می کرد. مرتضوی که برای بسیاری پرونده سازی کرد و اکنون برای بقای خود کارش به فیلم سازی رسیده حاضر است برای بقای خود آبروی کل نظام را ببرد!

نکته سوم: شاید این حادثه باعث شود تا قوه قضائیه به سوء استفاده های مالی رحیمی و اعوان و انصار دولت رسیدگی کند و به این ترتیب مردم با دست پاک و دستمال های پاک دولت احمدی نژاد بیش از گذشته آشنا شوند! رسیدگی به نقش وزراء و معاونین وزرای آقای احمدی نژاد در جریان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که متاسفانه تاکنون برخوردی با آنها صورت نگرفته است، می تواند یکی از پیامدهای مثبت این واقعه باشد. البته بعید نیست که اساساً آقای احمدی نژاد حمله اش را به این دلیل آغاز کرده باشد که کسی جرأت رسیدگی به آن پرونده ها را نداشته باشد.

نکته چهارم: این روش ها (پرونده سازی) با کمال تأسف با توده ای ها در ایران معاصر آغاز شد و با مجاهدین خلق تداوم یافت. روش های کثیفی که اکنون دوباره احیا شده است. این دومین جریانی بود که کانون قدرت و ثروت علیه جریان خط امام ساخت و حمایت کرد و اینک دارد تبعاتش را می بیند.

در پایان باید اشاره کنم که انتقاد به لاریجانی و محکوم کردن اقدامات نادرستش به جای خود اما رفتار ناشایستی که در قم توسط عناصر سازمان یافته جناح خشونت طلب علیه او انجام شد، به هیچ وجه قابل اغماض نیست و کسی نباید از این نوع حرکت ها علیه هرکه باشد، خوشحال شود. باعث تأسف است که جریان های خوارجی سعی در ایجاد رعب و وحشت و درگیری فیزیکی و حذف رقبایشان را دارند و قطعا محکوم کردن اقداماتشان به طور یک صدا توسط گروه های مختلف خوشحال کننده است.

انتقاد هاشمی از گرانی ها

به گزارش سایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، وی دغدغه‌ها و مطالبات تولیدگران و کارآفرینان کشور را به‌حق و جدّی عنوان کرد و گفت: وضع نامطلوب اقتصادی کنونی و درد و رنج صنایع تولیدی و کشاورزی نتیجه تحریم‌ها، سوءمدیریت‌ها و بی‌تدبیری‌هاست و لازم است اقتصاد و تولید کشور هر چه زودتر سامان یابد.

عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه متولیان اقتصاد کشور راه را گم و به روزمرگی افتاده‌اند، تصریح کرد: برای کشوری چون ایران اسلامی با امکانات خدادادی فراوان، منابع انسانی غنی و ارزشمند و مدیران لایق و باتجربه، روزمرگی اقتصادی و فعالیت جزیره‌ای سمّ مهلک و نتیجه‌اش وابستگی هر چه بیشتر به واردات مصنوعات خارجی است.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به تلاش‌های بی‌دریغ کارشناسان و دلسوزان کشور برای تدوین اسناد مهمی چون سند چشم‌انداز ۲۰ ساله، برنامه چهارم و اصلاح صدر اصل ۴۴ قانون اساسی اشاره کرد و افزود: خواست عمومی و رهبری معظم انقلاب از تدوین و ابلاغ این اسناد بالادستی مهم ایجاد تحول و انقلاب اقتصادی در کشور بود، اما بی‌تدبیری‌ها، عدم استفاده از مدیران لایق و متخصصان فن، موجب روزمرگی و افزایش وابستگی کشور به محصولات خارجی شده است.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به آمارهای خلاف واقع که از تولید و اقتصاد کشور ارائه می‌گردد، گفت: مردم به وضوح چند برابر شدن قیمت‌ها و کاهش ارزش پول ملی به یک‌سوم را با گوشت و پوست خود لمس می‌کنند، اما عده‌ای هنوز به آمار و ارقام تخیلی خود دلخوش هستند.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هدفمندی یارانه‌ها را نیاز اساسی اقتصاد کشور خواند و با اشاره به اجرای نادرست و انحرافی مرحله اول این طرح سرنوشت‌ساز تصریح کرد: نتیجه هدفمندی یارانه ها می‌بایست تقویت تولید و رشد اقتصاد و کشاورزی کشور می‌شد و نه سرازیر کردن مبلغی ناچیز به حساب مردم و در مقابل ایجاد تورم سرسام‌آور و کاهش شدید پول ملی.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام امنیت غذایی کشور را مهم خواند و با اشاره به موانع موجود در سر راه فعالیت صنایع کشور، به‌خصوص صنایع غذایی، ناهماهنگی و بعضاً عملکرد متضاد سازمان‌های نظارتی و مدیریتی مرتبط با تولید را زیانبار خواند و گفت: امروز مدیران صنایع و تولیدگران کشور انتظار دارند که اگر حمایت و کمکی به آنان نمی‌شود، لااقل بر سر راه فعالیت آنان موانع غیرضرور هم ایجاد نشود.

بیانیه جدید وزارت اطلاعات:شرح جدیدی از سرکوب و ارعاب"

وزارت اطلاعات باز هم درباره روزنامه نگاران اطلاعیه داد، و این بار کوه موش زایید. سومین اطلاعیه وزارت اطلاعات درباره پرونده روزنامه نگاران بیش از هر زمان دیگری به سرمقاله های روزنامه کیهان شبیه شده است و نشان می دهد که تا چه میزان این تشکیلات امنیتی در سه سال اخیر به انحطاط کشیده شده است.

به گزارش کلمه، بزرگترین دستگاه امنیتی نظام که سالانه میلیاردها تومان خرج تعقیب و مراقبت، شنود، جمع آوری، تحلیل و البته بگیر و ببند می کند، بعد از حمله شبانه و ناگهانی به دفاتر مطبوعات و چند هفته بحران آفرینی اساسی برای کشور، حالا تازه به نتیجه ای رسیده که کیهان از سالها قبل در حال انتشار آن بود و اسامی دهان پرکنی همچون شبکه عنکبوت و چشم روباه و کمیته ایکس و مثلث و مربع فتنه و … برای آن برگزیده می شد.

حالا وزارت اطلاعات بعد از بازداشت یک ماهه گروهی از روزنامه نگاران و ایجاد مزاحمت برای خانواده های ایشان و فشارهای سنگین روانی به آنها و تشویش اذهان عمومی، تازه به این نقطه رسیده است که همه رسانه هایی که صدایی متفاوت با حاکمیت دارند، همدست اند و دست به دست هم داده اند و از یک نقطه هدایت می شوند.

نویسندگان این اطلاعیه از ۹ سایت خبری، ۳ شبکه رادیویی و ۳ شبکه تلویزیونی نام برده و مدعی شده اند که همه آنها از یک جا هدایت می شوند! جایی که وزارت اطلاعات نام آن را “هسته‌ مرکزی مستقر در ارگان عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس (موسوم به بی‌.‌بی‌.سی)” گذاشته است.

جالب اینجاست که این بیانیه رادیو بی بی سی را که قاعدتا باید صدای اصلی هسته کذایی باشد، از قلم انداخته است، اما رادیوهای فارسی زبان آلمان، آمریکا و فرانسه را به دستگه جاسوسی انگلیس نسبت داده است!!

نکته تاسف بار اینجاست که تحلیل گران وزارت اطلاعات با اینهمه بودجه ای که از منابع کشور صرف می کنند، هنوز از درک این نکته که هر مخاطب ساده ای می فهمد، عاجزند که بین سه شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی، صدای آمریکا و من و تو؛ یا بین سایت های سبز با برخی سایت های دیگری که از آنها نام برده شده، تفاوت های آشکاری وجود دارد که هیچ عقل سلیمی نمی تواند تصور کند آنها ممکن است با هم هماهنگی داشته باشند.

ربط تمام این قصه ها به بازداشت فله روزنامه نگاران هم اینگونه در اطلاعیه اخیر با تهدید رسانه های موجود همراه شده است که “هسته‌ مورد نظر از طریق برخی عوامل آگاه یا ناآگاه نسبت به منشا خارجی و ماموریت سیاسی آن و نیز از طریق برخی مجاری پوششی و به اصطلاح سفید توانسته بود در تعدادی از رسانه‌های داخلی نیز رسوخ کرده و نقش خط دهنده و در عین حال دریافت کننده‌ اطلاعات از آن‌ها را ایفا کند که اقدام قانونی لازم در مورد آن‌ها انجام شده یا خواهد شد.”

بازوی امنیتی دولت همچنین به شدت از اینکه جوانان اهل قلم را به اعتراف وادارند و آنها را جلوی دوربین بنشانند، ذوق زده به نظر می رسند؛ آنچنان که در ادعایی خنده دار مدعی شده است: “تعدادی از اعضای شناسایی شده شبکه تقاضا نمودند اطلاعات و تجربیات خود را از این شبکه را بازگو و منتشر نمایند تا هشداری برای سایرین باشد.”

خامنه ای میگوید؟ " مردم باید در امنیت و ارامش زندگی کنند"

پیرامون سخنرانی خامنه ای در انتقاد به واکنش های مجلس و احمدی نژاد خامنه ای به جهت "حمایت" از مردم  از رجال جکومتی خواست تا مردم در شرایط آرام و با آرامش زندگی کنند و این وظیفه دولت است.سوال من این است که : جناب رهبر ایران با شرایطی که شما و سران حکومت برای ملت فراهم اورده اید چگونه انتظار دارید که مردم در ارامش زندگی کنند؟
با اختلاس های هزاران میلیاردی؟
با تحریم های کمر شکن؟
با گرانی های ریشه برکن؟
با اعتیاد جوانان و فساد؟
با احتقان اجتماعی وسرکوب؟
با سانسور مطبوعات و اخبار؟
با کدامیک از این رفاه هایی که برای ملت ایران فراهم کرده اید ارامش را برایشان به ارمغان آورده اید؟
جز این است که هر سال پس از انقلاب اسلامی ایران پله در جهت زوال و پسرفت برداشت؟
جز این است که هر سال دریغ از سال قبلش قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرد و فقر افزایش؟
چگونه بر مشند خلافت امت تکیه زدید و دروغ میگویید؟
جناب خامنه ای  تا دیر نشده است دست اشتی به سوی همخونانتان دراز کنید و سپس دست همیاری به سوی جهان.تا ایران از این
بستگی و احتقان خارج شود.دیری نخواهد پایید که آن رگ کاوه گونه خفته در ایرانیان بیدار شود و تخت و جلال و جبروتتان را همچون شاه سابق به زیر کشند.بترسید از پاسخگویی در روز محشر که چه بسی تهی دست خواهید بود در پیشگاه خداوند!