۱۳۹۱ دی ۱۰, یکشنبه

نگاهی به نرخ ارز در ایران در گفتگو با دکتر مهرداد عمادی از عبدالرضا احمدی

عبدالرضا احمدی: بازار ارز کشور پس از اعمال تحریم بانک مرکزی و ممنوعیت خرید نفت از ایران در دی و بهمن‌ماه سال ۱۳۹۰ به شدت آشفته شد. در این میان هرچند در آغاز دخالت دولت در بازار، موجب مهار و ثبات نسبی سقوط سرسام‌آور ارزش ریال گردید، اما طی ماه‌های اخیر و بعد از تنش تجاری میان ایران و امارات، جهش دوباره نرخ‌ها در بازار ارز حکایت از عدم موفقیت دولت در مهار بلندمدت افزایش نرخ ارز دارد به طوری‌ که در برآوردی که خبرگزاری ایلنا، روز شنبه ۱۸ آذرماه ۱۳۹۱ منتشر نمود، ارزش ریال طی چهار سال گذشته در حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش داشته و نرخ غیررسمی ارز در ایران طی چهار سال گذشته در حدود ۱۰۰ درصد افزایش داشته است.

بسیاری از شهروندان از نرخ ارز، سیاست ارزی دولت، بازار ارز، و نرخ تعادلی ارز سخن می‌گویند. افزایش صد در صدی بهای پروازهای خارجی از ایران و افزایش قیمت دارو، سهمیه‌بندی ارز و حذف سهمیه‌ ارز دانشجویان، بیماران و مسافران خارجی از جمله افزایش قیمت‌هایی است که سبد کالاهای مصرفی ایرانیان را با مشکلات جدی رو برو ساخته است.

در همین راستا گفتگویی با دکتر مهرداد عمادی، اقتصادان داشته‌ایم. وی ضمن بررسی عوامل موثر درآشفتگی و افزایش نرخ ارز به بررسی و ارائه راه‌کارهای موثر در خصوص مهار نرخ ارز می‌پردازد. دکتر عمادی معتقد است التهاب و شوک در بازار ایران تنها به علت وجود تحریم نیست.

واردات ارزان و حذف یارانه‌های سوخت یکی از عوامل افزایش نرخ ارز است

به قیمت (نرخ) مبادله پول رایج یک کشور با پول رایج کشور دیگر در اصطلاح نرخ ارز می‌گویند. این مبادلات معمولا نقدی و یا وعده دار انجام می‌گیرند. در هر لحظه، نرخ واقعی هر ارز توسط عرضه و تقاضای مربوط در بازار تعیین می‌شود. ولی چه عواملی این قیمت را تعین می‌کنند؟ چرا این قیمت در نوسان است؟ چه عواملی باعث کاهش و چه عواملی باعث افزایش آن می‌شوند؟ چرا بازار ارز از تعادل خارج می‌شود؟ چه عواملی باعث نوسانات کنونی نرخ ارز در بازار ایران شده‌اند؟ نقش دولت در این بازار چیست؟ چه باید کرد؟

مهرداد عمادی در گفتگو با بامدادخبر در خصوص علل افزایش نرخ ارز می‌گوید:

«با نگاهی به افزایش قیمت ارز و کاهش مداوم ارزش ریال درمی‌یابیم که نمی‌توان بروز این مشکل را در یک ریشه واحد جستجو کرد. بلکه چند ریشه بنیادی به هم وابسته در بروز این مسأله دخیل است. در مرحله اول اینکه وقتی در کشوری نرخ ارز بصورت آزاد و نیمه‌آزاد داد و ستد می‌شود، این مسأله شفاف‌ترین شاخص ریسک برای آن اقتصاد، مردمی که در بیرون با آن کشور در تجارت هستند، و ارزیابی شهروندان خود آن کشور خواهد بود. به طوری‌ که این شاخص از آینده اقتصادی کشور خبر خواهد داد. وقتی افق روشن باشد کمتر کسی حاضر است ارز بفروشد ولی وقتی نرخ ارز افزایش یابد همه انتظار دارند اقتصاد وارد یک رکود اقتصادی شود و خب در این شرایط از آن کشور ارز خارج خواهد شد که این مسأله‌ای است که در همه جهان رخ می‌دهد. اما در مورد ایران سه نیروی ویژه را می‌توان در موردآشفتگی بازار ارز معرفی نمود؛ اول اینکه در این چهار پنج سال به طور ویژه یک سیاست باز برای واردات توسط دولت پیگیری شد که این سیاست هیچ نگاهی به پیامد واردات ارزان و بدون مدیریت کالاهای صنعتی و نیمه‌صنعتی روی تولید ملی نداشت واین امر باعث کاهش سرمایه‌گذاری و فروش محصولات داخلی در بازار داخل گردید اما آن چیزی که این موضوع را شفاف‌تر و حاد‌تر کرد هم‌زمانی برداشتن یارانه‌های حامل سوخت و سیاست در باز واردات بود. زیرا به واسطه حذف یارانه‌های سوخت، هزینه‌های تولید در ایران بالا رفت و باعث کاهش تولید ملی گردید. زمانی‌ که تولید ملی پایین باشد صادرات هم پایین خواهد آمد و در نتیجه ارز تحصیلی از صادرات هم پایین خواهد آمد و واردات بیشتر خواهد شد و برای واردات بیشتر هم شما ارز بیشتری احتیاج خواهید داشت در نتیجه تقاضا برای ارز خارجی بالا می‌رود.

دومین مسأله اینکه با ناکار‌شناسی کردن مسأله مدیریت ارز در ایران، سیستمی که لااقل تا ده سال پیش آن را داشتیم و در قالب کمیته‌ای به چگونگی مدیریت ارز در داخل ایران می‌پرداخت از بین رفت و مدیریت بازار ارز دست دو گروه که یکی از آن‌ها را واسطه‌های ارز می‌دانم که این‌ها با نرخ ارز بازی می‌کردند و گروه دیگر آنهایی که دسترسی به ارز ویژه داشتند و تصمیماتی می‌گرفتند که در چهارچوب منافع گروهی و بازرگانی طیف‌های خودشان بود و نه منافع ملی افتاد.

و مسأله سوم هم تحریم‌های گسترده بود. که این امر باعث شد دسترسی سیستم بانکی ایران به سیستم بانک جهانی بسیار کوچک شود و برای بسیاری از بانک‌ها از بین رود. این سه عامل باعث گردید مردمی که نگران وضعیت ارز بودند هجومی به سمت خارج شدن از ارز ریال و فروش ریال در ایران بیاورند که این در ماه‌های اول آشفتگی بازار که بهمن ماه سال گذشته بود تا شهریور ماه سال جاری زیاد خودش را نشان نداد. اما این هجوم از شهریور ماه ایجاد یک روان‌شناسی حباب کرد و یک عده‌ای که با ارز کاری نداشتند هم وارد خرید و فروش ارز شدند. و ورود این افراد تقاضا را برای دلار و یورو بالا برد و این موضوع بحران ارز را بسیار حاد‌تر نمود. و نتیجه آن شد که ریشه تاریخی اعتبار ریال به عنوان یکی از پول‌های بسیار محکم که تا ده دوازده سال پیش هم وجود داشت کامل از بین برود.»

گام اول مدیریت بحران ارز، محدود کردن عرضه ارز در سطح اقتصاد است

پس از ادامه روند رو به افزایش قیمت ارز در ایران، مسوولان کشور به ارائه راه‌کارهای مختلف پرداختند که می‌توان به جلسه ۲۰ شهریور ماه سران سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه جمهوری اسلامی اشاره نمود. هرچند جزییاتی از این جلسه منتشر نشد اما صادق لاریجانی، رییس قوه قضابیه با اشاره به اینکه «بحث‌های مهمی» مطرح شده گفت: «بنا نیست که چنین جلساتی مصوباتی به دنبال داشته باشد اما همین گرد هم آمدن نتایج خوبی به دنبال دارد.»

بانک مرکزی ایران هم در روزهای مهرماه سال جاری با راه‌اندازی «مرکز مبادلات ارزی» سعی در کنترل نوسانات ارزی کرد.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران هم روز ۲۵ آذر به واحد مرکزی خبر گفت: «تاکنون سی نفر از متهمان اصلی اخلال در بازار ارز کشور بازداشت شده‌اند و تحقیقات از آنان از طریق کار‌شناسان مجرب آغاز شده است.» او گفت که از این عده مقادیر زیادی ارز و سکه طلا که از طریق خرید و فروش غیر مجاز به دست آمده و ‌«فقط از یکی از این متهمان ۴۰۰ هزار دلار کشف و ضبط شده است».

شمس الدین حسینی، وزیر امور اقتصاد و دارایی ایران، روز ۲۴ آبان ماه، ‌ از نهایی‌شدن سیاست‌های جدید ارزی دولت خبر داد که به گفته او از ابتدای آذرماه اجرایی می‌شود. او «تک‌نرخی شدن نرخ ارز و مبنا قرار‌ گرفتن نرخ ارز در مرکز مبادلات از اول آذرماه امسال» را از جمله این برنامه‌ها اعلام کرد.

ارسلان فتحی‌پور، رییس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی نیز در گفت‌و‌گو با خبرگزاری مهر، از نهایی‌شدن و اعلام وصول طرح ۱۱ ماده‌ای ارزی مجلس خبر داد. به گفته او، ۱۱۷ نماینده مجلس این طرح را که با قید یک فوریت تدوین شده، ‌امضا کرده‌اند.

بر اساس ماده یک این طرح که با عنوان «ساماندهی تخصیص ارز در شرایط اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید ملی» اعلام وصول شده، «دولت مکلف شده است که به مدت سه سال و با قابلیت تمدید، کمیته‌های تخصیص ارز را تشکیل دهد».

اما مهرداد عمادی در خصوص راه‌کارهای موثر خروج از عدم تعادل بازار ارز می‌گوید:

«با توجه به تجربیات کشورهای دیگر که مشکلاتی شبیه به ما را تجربه کرده‌اند باید بگویم که همیشه نقطه شروع این بوده که بازار خود را از این حالت آشوب و رفتارهای غیر مسوولانه بیرون بیاوریم و یک مدیریت ایجاد کنیم. گام اول این مدیریت، محدود کردن عرضه ارز در سطح اقتصاد است که در مرحله اول ما باید از ارائه ارز به شهروندان معمولی به جز در موارد پزشکی یا افرادی که برای تجارت می‌آیند خودداری کرد. هرچند این مقبول شهروندان نیست اما برای ایجاد یک طرح بلندمدت می‌باید چنین کرد. و ما باید تقاضای ارز را در جاهایی که می‌توانیم کوچک بکنیم. در همین چهارچوب دوکار دیگری که می‌توان انجام داد در مرحله اول واردات کالاهای مصرفی غیر ضروری را در ایران در یک بازه سه ساله به طور کامل متوقف کنیم. البته شاید این عامل کاهش رقابتی شدن بازار باشد اما به خاطر حفظ ارزش ارز ملی می‌باید چنین اقداماتی را اجرا نمود، حتی اگر کیفیت کالاهای داخلی هم زیاد خوب نیست باید با این کار مقداری از بازار از دست رفته داخل کشور را احیا نمود و سپس با دادن انگیزه درست مثل معافیت مالیاتی، انچه که در ترکیه و مالزی هم اتفاق افتاد تولیدکنندگان را تشویق به صادرات کنیم و در مرحله سوم وقتی تقاضای غیر ضروری ارز را پایین آوردیم یک نگاه جدی داشته باشیم به قراردادهای غیر مسوولانه و منجر به قراردادهای پایاپای نفت در مقابل کالا که درصد قابل توجهی از این کالاهها هم کالاهای کم‌استفاده و کم‌کیفیت است. متاسفانه ما به جای اینکه در مقابل نفتی که قابل تجدید نیست و در تمام جهان هم بازار خوبی دارد ارز بگیریم، به قرادادهای پایاپای تن داده‌ایم. هرچند من هم می‌دانم زیر تحریم‌ها هستیم ولی هنوز ما به کشورهای قابل توجهی در آسیا نفت می‌فروشیم و لااقل می‌توانیم در این چهارچوب تقاضا کنیم که درصد بالایی از مبلغ به صورت ارز بین‌المللی دلار یا یورو باشد تا زمانی که این کار را نکنیم نه تنها از این عدم تعادل و نابرابری بین عرضه و تقاضا بیرون نخواهیم رفت بلکه اتفاقی که رخ می‌دهد و من هم نگران آن هستم این است که ماه به ماه روان‌شناسی مردم نسبت به ریال منفی می‌شود و ریال را به صورت یک پول بسیار غیر مطمئن ببینند و افرادی کمتری ریال را ابزار پس‌انداز خودشان نگه دارند.

تمام این کار‌ها بستگی به این دارد که متولیان مدیریت این بحران کسانی که آگاهی به بحران‌های ارزی دارند و در این زمینه پژوهش داشته و کار کرده‌اند مدیریت این را به عهده بگیرند و تا این نباشد ما یکی از مسائلی که هر روز بیشتر رخ می‌دهد این خواهد بود که ما همه چیز را در اقتصاد با دید امنیتی می‌بینیم و واسطه ارز را بازداشت می‌کنیم و تا زمانی که ریشه‌یابی علمی نباشد این بحران عمیق‌تر خواهد بود.»

مدیریت علمی و داشتن شرکای تجاری خوب، عاملی برای خروج بحران ارزی

بحران ارزی و تورم ناشی از آن یکی از رایج‌ترین مواردی است که بسیاری از کشور‌ها آن را تجربه کرده‌اند؛ از تجربه اقتصادی کشورهای دیگر مانند اسراییل و آرژانتین که در مقطع زمانی به علت تورم بالا، دلار را به عنوان پول واحد خود معرفی کردند تا کشور‌های دیگری مانند برزیل و ترکیه که با تغییر مدیریت مشکل خود را برطرف کرده‌اند، اما سوالی که پیش می‌آید آن است که چگونه ایران می‌تواند با توجه به شرایط امروزه خود از تجربیات این کشورها بهره بگیرد و چه الگویی را می‌تواند پیگیری کند؟

دکتر عمادی در همین خصوص می‌گوید:

«به کارگیری ارز موازی یا جایگرین که اسراییل و آرژانتین هم آ نرا تجربه کرده‌اند نسخه بدی نیست تا در وضعیت کنونی که ما دچار بحران روان‌شناسی ارز هستیم برای مدت کوتاهی از آن استفاده کنیم تا بتوانیم مسایل دیگر را برطرف کنیم اما به دو دلیل مدل اسراییل و آرژانتین را برای ایران موثر نمی‌دانم. اول به علت آنکه ما در این زمان تنها یورو و دلار را به عنوان دو ارز جهانی معتبر داریم هرچند در کنار این دو ارز، ارزهای بین‌المللی دیگری مثل ین یا فرانک سوییس هم هستند ولی قدرت این ارز‌ها آن طور نیست که کشوری به بزرگی اقتصاد ایران آن‌ها را به عنوان ارز موازی یا ارز اصلی معرفی کند درنتیجه می‌ماند دلار و یورو و واقعیتش به خاطر گزینه‌های سیاسی که در این چند سال انجام داده‌ایم ممکن نخواهد بود ما بتوانیم دلار یا یورو را به عنوان ارز جای‌گیزین استفاده کنیم. به علت آنکه وقتی کشورهای صاحب این ارز با ما به خاطر مسائل مربوط به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و غیره در چالش مستقیم هستند به قطع حاضر نخواهند شد که این اعتبار ارزی را برای ما به وجود آورند. مثلا در آرژانتین اتفاقی که رخ داد بانک فدرال آمریکا پذیرفت که مقداری از قرضه‌هایی که بانک مرکزی آرژانتین نتوانسته بود در بازار بفروشد این‌ها را به صورت موقت دلاری تعویض کند با ضمانت اینکه بعدا دولت آرژانتین به صورت دلار این اوراق را بازخرید کند که همان‌طور که گفتم این مسأله در خصوص ایران وقوعش بسیار محال است. اما در خصوص تجربه کشور برزیل و یا ترکیه راه‌کاری که توسط این کشور‌ها اتخاذ شد آن بود که اول کار را به دست کار‌شناسان سپردند و در قدم بعدی سازمان‌هایی مثل صندوق پول بین‌الملل، مرکز پولی و مالی اوی.سی.دی و کنسرسیومی که در ترکیه شبیه کنسرسیوم بانک‌های پاریس شد، دولت این کشور‌ها را در بحران ارزی همراهی کردند. یعنی در کنار تحول مدیریتی که به روش‌های جدید و علمی در این کشور‌ها انجامید از بیرون هم دست یاری توسط نهادهای بین‌المللی به این کشور‌ها داده شد. در حال حاضر متاسفانه ما در سطح جهان و در عرصه دیپلماتیک دوست بسیار کمی داریم، منظور دوستانی است که بتوانند به ما یاری بدهند و نه فقط دوستانی که از ما یاری بگیرند، البته این خوب است که ما به کشور‌ها یاری می‌دهیم اما مواردی باید باشد که اول این رفتار دو طرفه است و ثانیا در مواردی هم باید کشورهای دیگر به ما یاری بدهند که متاسفانه ما چنین دوستانی نداریم حتی چین به عنوان مهم‌ترین متحد ایران در بسیاری از موارد که باید موجب کاهش هزینه گردد و به ما یاری دهد به عکس کارهایی کرده است که تنها برای اقتصاد خودشان سودآور و برای ما هزینه‌آور بوده است. بنابراین متاسفانه تجربیات این کشور‌ها و ابزاری که از آن برای بیرون آمدن از روان‌شناسی تورم خیلی بالا در داخل و کاهش ارزش پول ملی استفاده شده است، متاسفانه در حال حاضر در دسترس ما نیستند.

اقتصاد بازار آزاد بهترین مدل برای ایران است

مهرداد عمادی در خصوص ایده‌آل‌ترین مدل اقتصادی برای ایران می‌گوید: «با توجه به سابقه تاریخی اقتصاد بازار در ایران که بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد، به نظرم اقتصاد بازار آزاد بهترین مدل خواهد بود اما در یک مرحله ده ساله صنایع ملی ما باید دارای یک پوشش باشند. البته نه به شکل حاضر که یارانه‌های بی‌هویت به صنایع تعلق می‌گیرد بلکه پوشش‌ها و انگیزه‌های مالی درست تا صنایع ما در این مدت بتوانند در بازارهای جهانی جایگاهی پیدا کنند. هم‌چنین کوچک شدن دولت و برداشتن انحصارهایی که در بازار برای بنیاد‌ها و موسسات خیریه و انجمن‌ها ایجاد شده است گام بعدی است که برای رسیدن به یک اقتصاد ایده‌آل در ایران باید به وجود بیاید.»

اقتصاد را باید مدیریت کرد و نه کنترل

او هم‌چنین در خصوص رابطه بین نرخ تورم و نرخ ارز و به کارگیری نرخ ثابت و یا شناور و یا هر دو می‌گوید:

«بین نرخ تورم و نرخ ارز رابطه‌ای وجود دارد که تقریبا در همه جهان معتبر است. به طور مثال اگر در ایران تورم ۲۰ درصد باشد و در بقیه کشور‌ها میزان تورم ۵ درصد باشد، کالاهای ایرانی اگر نرخ ارز را ثابت فرض کنیم هر سال ۱۵ درصد نسبت به کالاهای ساخت خارج گران‌تر می‌شوند که این امر باعث خواهد شد که ما بازار صادرا‌ت‌مان و هم بازار داخلی را از دست می‌دهیم چون واردات هر سال ۱۵ درصد ارزان‌تر می‌شود. اما کمکی که نرخ ارز ثابت می‌تواند در کوتاه‌مدت به اقتصاد بکند آن است که تورم پایین‌تر را که در خارج است، می‌توان از این طریق کنترل کرد. اما این راه‌حلی دائمی نیست چون در کشورهایی مثل ترکیه و برزیل نیز که این شیوه را تجربه کردند، مردم بعد از مدتی حاضر نشدند پول ملی خود را برای پس‌انداز نگاه دارند و ترجیح دادند پول خارجی را برای پس‌انداز انتخاب کنند.

رابطه بین نرخ ارز و نرخ تورم یک رابطه ریاضی است وقتی تورم در داخل بالا باشد و در خارج کوچک، ما توان رقابت‌مان را از دست می‌دهیم و برای ارز ما تقاضا نخواهد بود. تنها کاری که می‌شود انجام داد این است که این وضعیت را مدیریت کنیم و مدیریت یعنی در کوتاه‌مدت تقاضای ارز را پایین بیاوریم. البته این پایین‌ آوردن کاهش تقاضا را بیشتر از یک سال نمی‌توان انجام داد و بعد با فرصتی که از این کار به دست می‌آوریم باید فشارهای تورمی را کنترل کنیم. در حال حاضر در ایران یکی از بزرگ‌ترین فشارهای تورمی ناشی از رشد نقدینگی است. چاپ بدون رویه و کنترل اسکناس باعث افزایش ریال شد به طوری که کسی تقاضایی برای ریال نداشت و این مسأله باعث کاهش ارزش ریال گردید.

در برزیل و آرژانتین کاری که انجام شد جمع‌آوری پول از دست مردم بود. هم‌چنین برای مدتی نرخ چاپ پول را پایین آوردند به طوری که حدود یک سال و نیم در برزیل نرخ چاپ پول نصف نرخ رشد ملی بود که باعث کم شدن پول شد. و این کم شدن پول باعث افزایش اعتبار دوباره پول در برزیل گردید.

واقعیت این است که ما باید این را از ذهن‌مان خارج کنیم که اقتصاد را می‌توان با زور و فشار، کنترل کرد، ما باید اقتصاد را به صورتی نگاه کنیم که باید آن را مدیریت کرد. این همان چیزی است که کشورهایی مثل چین یا اتحاد جماهیر شوری یا آلمان پیش از جنگ جهانی دوم با هزینه بالا یاد گرفتند. چون اقتصاد ساخته هزاران تصمیم هزاران شهروند و واحد توسعه و توزیع است که نمی‌شود در هر ثانیه همه آن‌ها را کنترل کرد. ولی مدیریت می‌توان کرد و در این خصوص مثال فراون است مثل مالزی و کره و ترکیه که نشان می‌دهد وقتی کنترل در اقتصاد را تبدیل به مدیریت می‌کنیم و آن هم مدیریت شفاف، دستاورد آن برای مردم و اقتصاد بسیار مثبت خواهد بود.»

نگاهی به کمپین تغییر برای برابری در گفتگو با منصوره شجاعی

کمپین در بین لایه های درونی جامعه نفوذ کرده است

کمپین تغییر برای برابری از طرف گروهی از فعالین زنان و با هدف جمع آوری یک میلیون امضا در داخل ایران از ۵ شهریور سال ۱۳۸۵ (منبع) در حمایت از رفع تبعیض‌های قانونی علیه زنان طی یک بیانیه ۷ ماده ای اعلام موجودیت نمود. (منبع)

خانم شیرین عبادی، سیمین بهبهانی، شهلا لاهیجی، بابک احمدی، شهلا اعزازی، ناصر زرافشان، نرگس محمدی، منیرو روانی پور، فریده غیرت، شهلا شرکت، اردشیر رستمی، فرزانه طاهری، فریبرز رئیس دانا، معصومه حیات غیبی، بنفشه حجازی، مائده طهماسبی، فرهاد آئیش، عمران صلاحی، هومن فخار، مهوش شیخ‌الاسلامی، مجید تولایی، ناهید توسلی، جعفر پناهی, خدیجه مقدم جزو اولین حامیان این کمپین شمرده می‌شوند.

این کمپین اولین فعالیت خود را با برگزاری تجمعی مسالمت آمیز در ۲۲ خرداد ۸۵ در میدان هفت تیر تهران آغاز نمود. این تجمع پیش از آغاز توسط نیروهای امنیتی سرکوب شد و بیش از ۷۰ نفر از اعضای این کمپین طی آن بازداشت گردیدند. (منبع) اعضای این کمپین با برگزاری کارگاههای آموزشی حقوقی و اجتماعی برای زنان و جمع آوری امضا از زنان به دفاع از تغییر قوانین حقوقی ایران در جهت برابری میان زن و مرد پرداختند هرچند در این مدت نیروهای امنیتی عده کثیری از فعالان این کمپین را بازداشت کردند

در همین راستا گفتگویی با منصوره شجاعی داشته ایم. وی معتقد است برای رفع تبعیض اولین اقدام طبیعتا، تغییر قوانین است.


کمپین در بین لایه های درونی جامعه نفوذ کرده است

پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران بسیاری از تلاشها صورت گرفته برای احقاق حقوق زنان از جمله تصویب “قانون حمایت خانواده” که تحول بزرگی‌در قانون خانواده به شمار می‌آمد وطی آن در اموری چون طلاق، حضانت کودکان، تعدد زوجات که تا پیش از این مردان اختیار مطلق داشتند، دادگاه‌ها صلاحیت پیدا می‌کرد به فراموشی سپرده شد و بسیاری از مواد قانون حمایت خانواده در عمل ملغی گردید، حجاب اجباری شد و تفکیک جنسیتی در بسیاری از مراکز عمومی‌اعمال گردید .همچنین حجاب اجباری به صورت قانون درآمد به طوری که تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، مجازات حبس و جزای نقدی را برای بی‌حجابی پیش بینی‌کرد. به علاوه طبق قانون مجازات اسلامی، دیه زنان نصف مردان گردید. در ارتباط با تصویب چنین قوانینی‌شیرین عبادی اظهار داشت :« این قوانین ما را به ۱۴۰۰ سال پیش برگرداند، زمانی‌که سنگسار زنان برای زنا و قطع عضو برای سرقت مجازات های مناسبی به حساب می‌‌آمدند.»

وجود چنین شرایطی باعث گردید تا در سال ۱۳۸۵ اولین حرکت منسجم، در قالب کمپین تغییر برای برابری با هدف برابری حقوق زن و مرد شکل بگیرد.

اما نگاهی که فعالان مدنی به خصوص فعالان حوزه زنان بعد از شش سال از عمر کمپین نسبت به کارنامه کمپین دارند نشان از کم فروغ بودن فعالیتهای کمپین در سالهای اخیر دارد بطور مثال زهره اسد پور در یاداشتی در آسیب شناسی کمپین تغییر برای برابری می‌نویسد (منبع): «جنبش های اجتماعی اغلب دوره های شکوفایی و رکود را به توالی در کارنامه خود دارند. اگر دوره های شکوفایی را زمانی بدانیم که جنبش‌ها نمود اجتماعی وسیع تری می‌یابند و افراد بیشتری به آن می‌پیوندند، دوره های رکود را باید زمان بازاندیشی فعالیتها و افزودن بر غنای تئوریک جنبش‌ها نامید.اکنون که با افزایش فشارهای اجتماعی بر جنبش زنان، با رکودی نسبی مواجهیم، به نظر می‌رسد زمان برای بازاندیشی آنچه که کرده ایم و آنچه که به دست آورده ایم بیش از پیش مناسب باشد».


در همین خصوص منصوره شجاعی در گفتگو با چراغ آزادی در خصوص ارزیابی خود از فعالیت کمپین می‌گوید:«هر چیز باید در فرآیند خودش مورد بررسی قرار دهیم، در مورد کمپین یک میلیون امضا من به این حرکت که طی این دوره رخ داده و تاثیری که این حرکت در جامعه گذاشته است بسیار خوشبینانه و پر افتخار نگاه میکنم.

یک جریانی شروع شده و حساسیت های جنسیتی جامعه برانگیخته شده است. بحث تضییع حقوق زنان وارد گفتمان رسمی و رایج کشور شده است و آن تصوری که از دوران مشروطه از فعالان حوزه زنان وجود داشته که تنها گروهی از افراد الیت و نخبه درگیر آن هستند بواسطه کار کمپین تغییر یافته است. امروز خواست تغییر و برابری زن و مرد در لایه های درونی جامعه و در اقشار پایین جامعه در شهرستان‌ها و روستا‌ها نفوذ کرده است.»

منصوره شجاعی در خصوص تحق یا عدم تحقق اهداف کمپین می‌گوید: «اجازه دهید با یک مثال پاسخ شما را بدهم. جنبش حق رای زنان بعد از اعلام قانون مشروطه و عدم اجازه به زنان برای شرکت در رای گیری شروع میشود و بعد از حدود ۵۰ سال مبارزه زنان به ثمر می‌نشیند .امروز من هرگز چشم اندازم، چشم اندازی ۶۰ ساله نیست، زیرا اکنون زمان تغییر کرده است؛ اما اگر میخواهیم به یک تغییر بنیادی و مسالمت آمیز و فرهنگی فکر بکنیم، این مطلبی نیست که با یک فعالیت یکی و دوسال بدست آید، کمپین با این دید که می‌خواهد یک میلیون امضا جمع کند بیش از میلیون‌ها دیالوگ با زنان جامعه در سطوح مختلف و به صورت چهره به چهره برقرار کرده است که به نظر من این به معنی فرهنگ سازی است و کمپین در این قضیه موفق بوده است، هرچند در تغییر قوانین هنوز به نتیجه نرسیده است. و با این اتفاقاتی که بعد از انتخابات رخ داد خب بطور طبیعی بسیار وضعیت متفاوت شد، وقتی ما دولتی را دولتی مبتنی بر تقلب ارزیابی می‌کنیم چگونه می‌تواهیم با پارلمانش ارتباط برقرار کنیم و وارد دیالوگ شویم. به همین خاطر همانطور که گفتم با دید بلندمدت داشتن و همچنین عوامل بیرونی مثل انتخابات نمی توان معتقد به عدم تحقق کمپین در اهدافش بود.»


امروز خواست تغییر و برابری زن و مرد در لایه های درونی جامعه و در اقشار پایین جامعه در شهرستان‌ها و روستا‌ها نفوذ کرده است.



حجاب اختیاری جز اهداف نانوشته کمپین است

سی و سه سال از تلاش حکومت ایران برای تحمیل حجاب اجباری می‌گذرد. تحمیل حجاب اسلامی به شکل عملی از نخستین و چشمگیر ترین تلاش‌های حکومت برای اجرایی کردن فقه شیعه در جامعه ایران بود که طی مراحلی در نهایت درسال ۱۳۶۳ به شکل قانون به تصویب مجلس رژیم رسید، اما حتی پیش از تصویب قانون نیز یعنی از سال ۱۳۵۷و براساس دستور آیت‌الله خمینی جلوگیری از ورود زنان بدون حجاب به ادار‌ه های دولتی آغاز شد.

شهلا شفیق در همین خصوص در گفتگویی اشاره دارد (منبع): «بعد از انقلاب و با به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان، آقای خمینی در یک سخنرانی که قبل از روز جهانی زن انجام داد، اعلام کرد که زنان نمی‌توانند بدون حجاب در محل کار خود حاضر شوند و این آغاز اجباری شدن حجاب در ایران بود. در آن زمان چپ‌ها، ملی‌ها و ملی-مذهبی‌ها (که از گروه‌های خط امام متمایز بودند) هیچ توجهی به این موضوع نداشتند، یعنی نه اینکه با قضیه حجاب اجباری موافق باشند اما با اعتراض به آن مخالف بودند و می‌گفتند که اهداف انقلاب را مخدوش می‌کند. چپ‌ها بر آن بودند که این مسأله دغدغه زنان بالای شهری است و مسأله زنان خلق نیست. به نظر آنان در آن زمان، مسأله اصلی مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه علیه فقر و مبارزه برای سوسیالیسم بود. ملی‌ها هم می‌گفتند به دلیل خطر دخالت قدرت‌های خارجی و نیز امکان بازگشت سلطنت، بهتر است نسبت به این موضوع سکوت کرد.»

بعد سکوتی که به گفته شهلا شفیق به اجبار گروههای چپ‌ها، ملی‌ها و ملی-مذهبی‌ها در خصوص نوع پوشش به زنان تحمیل شد، شاید اولین اعتراض منسجم مربوط به کمپینی موسوم به کمپین نه به حجاب اجباری (منبع) است ،هرچند این توقع وجود داشت که کمپین تغییر برای برابری این مسئله را بصورت مستقل دنبال کند.

اما منصوره شجاعی در همین خصوص می‌گوید: «هرچند که در اهداف نوشته شده کمپین به مسئله حجاب اشاره ای نشد، اما این موضوعی بود که در کمپین مورد توجه بوده است، اما اینکه چرا کمپین مثل قانون طلاق، تابعیت، حضانت به این وضوح به آن نپرداخته است می‌توان دو علت مهم را مطرح کرد؛ اول اینکه وقتی حرکتهای اجتماعی بین طیف های مختلف در حال تبدیل شدن به ائتلاف است می‌باید به یک سری اشتراکات رسید تا این اشتراکات موجب همبستگی بین طیف های مختلف گردد، از آنجا که شروع فعالیت کمپین هم با طیفهای اسلام گرای معتقد به حجاب و راست و چپ و اصلاح طلب همراه بوده است می‌بایست مخرج مشترکی از همه نیازها برای ائتلاف بدست می‌آمد، اما بعد از شروع ائتلاف بسیاری از فمنیست های اسلام گرا هم، بعد از مدتی به مسئله حجاب پرداختند که نمونه آن مصاحبه فریده ماشینی پژوهشگر و فعال امور زنان و رئیس کمیسیون زنان حزب مشارکت در این خصوص بود. او در خصوص مسئله حجاب طی گفتگوی مفصلی با مدرسه فمنیستی که سه سال پیش انجام شد به این موضوع پرداخت.

و دلیل دوم مربوط به ان است که حجاب، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است. در آن شرایط کمپین باید طوری حرکت می‌کرد که میزان هزینه وارد به فعالان این حوزه را کاهش دهد.

اما این روالی نبود که امروز هم توسط فعالان حوزه زنان دنبال شود. بطوریکه از دو سال گذشته گفتمانی که توسط فعالان این حوزه منتشر گردیده، مربوط به مساله حجاب است که می‌توانم مدرسه فمنیستی را بعنوان منبعی برای دسترسی به این مطالب معرفی نمایم.»



دوران احمدی نژاد، دوران فراگیری سخن گفتن در زمان تنگناست

محمود احمدی نژاد بارها قبل و بعداز انتخابات ریاست جمهوری، در خصوص آزادی اجتماعی و حمایت از این آزادی‌ها سخنرانی کرد و با اشاره به رقبای انتخابات خود گفت : رقبای چپگرایش در سالهای اول انقلاب با جوانان برخورد می‌کرده‌اند در حالی که او با آنان مخالفت می‌کرده (منبع) اما در خلال تصویب طرحی به نام طرح ارتقای امنیت اجتماعی احمدی مقدم اذعان داشت که اختیار تعیین نوع پوشش مردم توسط احمدی‌نژاد در طرحی به پلیس ابلاغ گردیده است. (منبع)

همچنین در این سالها سایت تغییر برای برابری بیش از ده بار فیلتر گردید، بازداشتهای گستره فعالان زنان رخ داد، طرح های عفاف و حجاب اسلامی با جدیت تمام دنبال گردید.

منصوره شجاعی ضمن قیاس فعالیت زنان در دوران خاتمی و احمدی نژاد، ارزیابی خود را از دولت نهم و دهم اینگونه بیان می‌دارد: «عملکرد افراد نمره هایشان را می‌سازد. از روی عملکرد آقای احمدی نژاد می‌توان تشخیص داد ایشان در چه محدوده ای از نمره قراردارند. دوران احمدی نژاد، سالهای فراگیری سخن گفتن در زمانی است، که تنگنا وکنترل وجود دارد.

اما در خصوص دوران آقای خاتمی، باید بگویم در هر جامعه ای وقتی حدی از دموکراسی برقرار می‌شود، طبیعتا جریانهای اجتماعی از این فضا بهره خواهند برد. بیشترین تشکل های زنان در دوران خاتمی شکل می‌گیرد هرچند که در همان دوران مرکز فرهنگی زنان پلمپ هم می‌شود، اما فضایی که دوران اصلاحات آقای خاتمی بوجود آورد، فضایی بود که بسیاری از نهاد های مدنی شکل گرفت. در سال ۱۳۸۳ یک سال قبل از پایان دوران دوم خاتمی بزرگترین هم اندیشی زنان که نقطه عطف جنبش زنان بود شکل گرفت که در دوران آقای احمدی نژاد تمام این نهاد‌ها بسته می‌شود و شرایط سختی بر عرصه فعالان زن حاکم شد بطوریکه ما تنها شاهد جریانات اصیل و ناب فعالان زن هستیم.»



تغییر قانون باید اولین اولویت باشد

اقداماتی از جمله آنچه کمپین به آن می‌پردازد، اقداماتی در جهت رفع تبعیض جنیسیتی و برابری حقوق برابر زن و مرد است، اقداماتی که در سالهای اخیر هزینه بسیاری را برای فعالان حوزه زنان و خود زنان در بر داشته است. در زمینه رفع تبعیض کارشناسان این حوزه نظرات مختلفی را ارائه داده اند از جمله نظرات رویا کاشفی که در سایت چراغ آزادی منتشر شده است. (منبع)

منصوره شجاعی در خصوص اقدامات لازم برای رفع تبعیض جنسیتی در ایران می‌گوید: «برای رفع تبعیض اولین اقدام طبیعتا تغییر قوانین است. جامعه ایران جامعه ای است که با قوانین مدرن آشناست، جامعه ما از زمان مشروطه فریاد مدرن شدن می‌زند، اما در کنار این تلاش به علت وجود افکار سنتی و حضور نیروی مذهبی همیشه شاهد مقاومت هایی هم بوده است. اما تاریخ نشان می‌دهد هر زمان قانون پیشروتر از مردم و نهادهای مذهبی بوده است، قوانین تاثیر گذار بوده، بنابراین همانطور که گفتم، تغییر قانون مهمترین مسئله است که می‌تواند به رفع تبعیض بیانجامد اما برای فرهنگ سازی من معتقدم این تغییر قانون باید از یک جوشش درونی اتفاق بیافتد یعنی یک جور خیزش و خواست مردمی برای تغییر قانون، فشار آوردن به نهادهای قانونگذار و تغییر قانون، دو عاملی است که وقوع توامان انها به برابری واقعی قوانین در جامعه می‌انجامد.



برابری حقوق زن و مرد فصل مشترک فعالیت فعالان زن است

منصوره شجاعی در خصوص نحله های سیاسی مختلف درون جنبش زنان می‌گوید: «این تفاوت یک حرکت اجتماعی و رویکرد فردی است. شما در یک حرکت اجتماعی ترکیبی از رویکردهای مختلف می‌بینید که در آن حرکت خاص اجتماعی سعی کرده اند یک فصل مشترکی از خواسته هایشان را مطرح کنند. اما در مطالبات فردی خودشان دلیلی ندارد هم شکل سازی بکنند. برابری حقوق زن و مرد که خاستگاهی مشترک بین تمام فعالان است به نوعی فصل مشترک نیاز زنان است. اما فعالیت فعالان در حوزه فردی ممکن است از این فصل مشترک پیروی نکند و بیشتر بیانگر دغدغه شخصی و یا فکر افراد باشد. لذا همانطور که گفتم بروز چنین مسئله ای یک تناقض یا کم ارج نهادن برابری حقوق زن ومرد نیست.»

نتیجه تحقیق مجلس پیرامون شهید ستار بهشتی

ا گذشت نزدیک به دو ماه و انتشار گزارش ها و اظهارات ضدو نقیض، سرانجام در گزارش کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس تخلف پلیس و ضرب و شتم تایید شد و علت مرگ این وبلاگنویس جوان، سنگ کوب و شوک ناشی از دستگیری ذکر شده است.

این گزارش در حالی نهایی شده است که پیش از این اعضای کمیسیون امنیت ملی نسبت به چگونگی تدوین آن انتقاد داشته و بر این باور بودند که چنین گزارشی آبروی نمایندگان را می برد.

در این گزارش توضیح داده نشده است که یک هفته پس از بازداشت، شوک چگونه می تواند عامل مرگ باشد. این ادعا در حالی مطرح می شود که به گفته بازجویان ستار بهشتی در زمان بازجویی و ضرب و شتم به آنها لبخند می زده.

ستار بهشتی پس از آنکه توسط پلیس فتا بازداشت شد در بازداشتگاه فوت کرد که دادستانی وجود کبودی بر بدن او را تایید کرده است. همچنین بر اساس شهادت ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین وقتی ستار بهشتی به این بند آورده شد، آثار شکنجه بر بدن او مشاهده شده است.

در همین حال هفته گذشته، مسئول کمیته تحقیق و تفحص گفته بود که کارشناسان پزشکی قانونی تائید کرده اند متوفی براثر شوک های فیزیکی و روانی و وارد شدن صدمات به بدنش فوت کرده است، اما به هیچ عنوان در باره عمد و غیرعمد بودن این موضوع اظهار نظری نداشته و تصمیم گیری در این رابطه را برعهده قوه قضائیه گذاشته اند.

وی گفته بود: این درحالی است که نخستین تحقیقات حاکی از آن است که ضربات وارد شده به آن مرحوم در بازداشتگاه نوعاً کشنده نبوده اما در عین حال فشارهای روحی و روانی نیز بر مرگ متوفی بی تاثیر نبوده است. دواتگری در ادامه اظهار داشت: با وجود اینکه سه متهم پرونده – ماموران پلیس- به جرم خود اعتراف کرده اند اما همچنان تحقیقات ادامه دارد.

اینک نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با بیان اینکه گزارش فوت “ستار بهشتی” هفته آینده در صحن قرائت می‌شود، گفت: این گزارش براساس اطلاعات پزشکی قانونی، همبندان و خانواده ستار بهشتی تهیه شده است.

منصور حقیقت پور نماینده مردم اردبیل و نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم در خصوص زمان قرائت گزارش این کمیسیون پیرامون فوت «ستار بهشتی» اظهار داشت: این گزارش آماده و برای قرائت در صحن علنی به هیئت رئیسه مجلس تقدیم شده است اما به دلیل اینکه این گزارش صبح چهارشنبه به هیئت رئیسه داده شد، در دستور کار روز چهارشنبه قرار نگرفت.

وی برهمین اساس تصریح کرد: مطمئنا گزارش کمیسیون امنیت ملی درخصوص مرگ ستار بهشتی هفته آینده در دستور کار مجلس قرار گرفته و در صحن علنی قرائت می‌شود.

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به جزئیات این گزارش و با بیان اینکه اعضای کمیسیون امنیت ملی با یک نگاه حرفه‌ای به تجزیه و تحلیل این واقعه پرداخته‌اند، گفت: طبق این گزارش، مشخص شده که عناصری از پلیس فتا در انجام ماموریت خود تخلف کرده‌اند و اقدامات غیرقانونی درخصوص ضرب و شتم ستار بهشتی انجام داده‌اند.

حقیقت‌پور با تاکید براینکه فوت این وبلاگ‌نویس بر اثر این ضرب و شتم‌ها نبوده است، تصریح کرد: البته این ضرب و شتم‌ها آثار خود را بر بدن وی گذاشته بود اما تا زمان مرگ، این کبودی‌ها کمرنگ شده بود. همچنین بررسی‌های پزشکی قانونی از تمام اعضای بدن این وبلاگ نویس گویای این بود که ستار بهشتی هیچگونه خونریزی داخلی نداشته است.

وی در ادامه سخنان خود تاکید کرد که گزارش کمیسیون امنیت ملی نظر پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت فوت، “سنگ‌کوب” و “شوک ناشی از دستگیری” را تایید می‌کند.

این نماینده مجلس ادامه داد: در گزارش کمیسیون امنیت ملی افرادی که این وبلاگ نویس را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند اعم از مسئولین بازداشتگاه‌، زندانبان، بازجو و … که همگی از پلیس فتا هستند، خطاکار دانسته و تاکید شده است که با این افراد خاطی باید به طور جدی برخورد شود چراکه اقدامات این چند نفر آبروی چندین هزار نیروی پلیس را خدشه دار کرده است.

حقیقت‌پور در پایان با بیان اینکه این گزارش در جلسات هفته آینده مجلس قرائت می‌شود، یادآور شد: این گزارش بسیار مستند و جامع است که براساس اطلاعات و جلساتی که با پزشکی قانونی، قوه قضاییه، همبندان و خانواده ستار بهشتی برگزار شده، تهیه شده است.

ستار بهشتی وبلاگ‌نویس ایرانی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیس بوک” بازداشت شد و در ۱۳ آبان ماه فوت کرده‌ است.

گزارش اولیه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از مرگ این وبلاگ نویس در جلسه ۲۴ آبان‌ماه سال جاری در صحن علنی مجلس قرائت شد.

در این گزارش آمده بود که ستار بهشتی با حدود ۳۵ سال سن، مجرد و با سطح تحصیلات سیکل در عرصه فضای سایبری فعال و دارای وبلاگ ویژه بوده است؛ ایشان در تاریخ ۹/۸/۹۱ با حکم مراجع قضائی از منزل خود در شهرستان رباط کریم توسط پلیس ویژه فناوری اطلاعات فتا دستگیر و بعد از بازجویی اولیه با صدور قرار قانونی در تاریخ ۱۰/۸/۹۱ به زندان منتقل می‌شود، در تاریخ ۱۱/۸/۹۱ جهت تکمیل تحقیقات از زندان به بازداشتگاه پلیس فناوری اطلاعات منتقل و روز شنبه ۱۳/۸/۹۱ در بازداشتگاه مذکور فوت می‌کند.

همچنین در این گزارش از قوه قضائیه به عنوان مرجع مسئول پیگیری این حادثه خواسته شده بود که تعدادی از ماموران متهم را بازداشت و به بررسی دقیق این پرونده بپردازد و در صورت احراز تخلف با عناصر متخلف برخورد قانونی کند.

کمیسیون امنیت ملی پس از ارائه گزارش اولیه خود، مهدی دواتگری یکی از اعضای این کمیسیون را که سابقه قضاوت داشت، مامور پیگیری این پرونده کرد.

گزارش نهایی کمیسیون امنیت ملی در دستورکار هفته گذشته جلسات علنی مجلس بود که به دلیل آماده نشدن گزارش در روز یکشنبه و عدم تحویل به موقع آن به هیئت رئیسه در هفته گذشته قرائت نشد.

در همین حال روند قضایی این پرونده بعلت رضایت نامه اجباری از مادر ستار بهشتی هنوز بلاتکلیف است.

خانم گوهر عشقی مادر این وبلاگنویس بارها گفته است: “من از این آدم ها نمی گذرم و همانطور که گفته ام خواستار قصاص قاتل فرزندم هستم. قاتل فرزندم را در بازداشتگاه دیده ام همان کسی بود که به خانه ی ما هجوم آورد و ستار را با دستبند برد وقتی او را دیدم گفت اگر می دانستیم قضیه ی ستار این چنین جهانی می شود اصلا با او کاری نداشتیم”.

۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

زور برای گرفتن رضایت مادر ستار بهشتی به نقل از وکیل ایشان

وکیل خانواده ستار بهشتی اعلام کرد که متهمان قتل این وبلاگ نویس کاملا مشخص اند اما فشارهای امنیتی بر دستگاه قضایی تاکنون مانع از ارسال پرونده به دادگاه شده است.

گیتی پورفاضل در مصاحبه با “روز” تصریح کرد: دستگاههای امنیتی میخواهند پرونده را مشمول مرور زمان و از ارسال آن به دادگاه جلوگیری کنند اما من به عنوان وکیل این پرونده چنین اجازه ای نخواهم داد. ایستاده ام و تا زمانی که پرونده به دادگاه ارسال و مورد رسیدگی قرار گیرد پی گیری خواهم کرد.

ستار بهشتی، وبلاگ نویس ۳۵ ساله به گفته خانواده‌اش، سه شنبه، ۹ آبان ماه در منزل مسکونی‌اش در رباط کریم بازداشت و۱۶ آبان ماه خبر مرگ او در زندان منتشر شد. در آن روز خانواده اش در مصاحبه با رسانه ها اعلام کردند پلیس فتا از آنها خواسته برای فرزندشان قبر بخرند.

پیکر این وبلاگ نویس در قبرستان رباط کریم به خاک سپرده شد. کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، کمیته ای برای پی گیری مساله مرگ مشکوک آقای بهشتی تشکیل داد، مسئولان قضایی نیز اعلام کردند که این مساله را پی گیری خواهند کرد. هنوز نتایج پی گیری و چگونگی و علت مرگ مشکوک آقای بهشتی اعلام نشده اما مادر او از تهدید خانواده اش توسط نیروهای امنیتی و گرفتن رضایت نامه از آنها خبر داده است.

اینک گیتی پورفاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی به “روز” می گوید این رضایت نامه، وجهه قانونی ندارد و مادر ستار بهشتی با فشار و تهدید ناچار به دادن رضایت نامه کلی شده است.

مشروح این مصاحبه به نقل از روزآنلاین در زیر می آید:



خانم پورفاضل، پرونده قتل ستار بهشتی اکنون در چه مرحله ای است؟

هنوز پرونده در بازپرسی است و به دادگاه ارسال نشده. هنوز می گویند دارند بررسی میکنند، در حالیکه متهمان قتل هم مشخص شده اند.

دلیل اینکه هنوز به دادگاه ارسال نشده چیست؟ شما پیشتر از اعمال فشارهایی بر دستگاه قضایی صحبت کرده بودید؛ این فشارها از جانب چه کسانی و در چه راستایی است؟

الان در مملکت ما اظهرمن الشمس است؛ فشاری که از سوی دستگاههای امنیتی روی تمام ارگان ها اعمال می شود. فرقی نمیکند دستگاه قضایی باشد یا سایر سازمان ها و ارگان ها. حتی قوای سه گانه که باید از هم جدا باشند هم متاسفانه تحت این فشارها هستند. وقتی یک نماینده مجلس حرف میزند و نظر مخالفی بیان می کند و سپس تحت فشار قرار می گیرد این به چه معنی است؟ الان فشار بر دستگاه قضایی، بخصوص بر دادگاههای انقلاب، کاملا محسوس است. این بدین معنی نیست که فشاری متوجه دستگاههای عمومی نیست اما فشار بر آنها کمتر است. کیفرخواست براساس همان گزارش دستگاههای امنیتی تنظیم می شود و در دادگاه هم براساس همان کیفرخواست دادرسی صورت گرفته و حکم صادر می شود. هنوز پرونده ستار کیفرخواستی به دادگاه ارائه نشده و من کاملا حس میکنم اگر یک قتل عادی از سوی یک فرد معمولی اتفاق افتاده بود تاکنون پرونده به دادگاه هم رسیده و مورد رسیدگی قرار گرفته بود اما پرونده ستار را مدام می گویند داریم بررسی میکنیم. خب چه چیز را دارید بررسی میکنید؟ همه چیز روشن است، متهمان قتل را هم من و هم خانواده ستار دیده ایم و همه مدارک و مسائل هم روشن است.

یعنی دستگاههای امنیتی میخواهند پرونده را مشمول مرور زمان کنند؟

بله دارند سعی میکنند زمان بخرند، مشمول مرور زمان کنند تا پرونده به دادگاه نرود. اما من ایستاده ام و به عنوان وکیل پرونده می گویم باید پرونده به دادگاه ارسال شود، باید مجرم، مال هر ارگانی که هست، مجازات شود تا بعد از این، شاهد این همه بی قانونی نباشیم. تا چه زمانی میخواهند قانون را زیر پا بگذارند؟ مگر ما انقلاب کردیم که قانون اساسی بنویسیم و برود زیر پای کسانی که خود را فراتر از قانون میدانند؟ براساس قانون حق شکنجه ندارند اما وقتی به بازجو می گویند که نباید شکنجه کنی و خلاف قانون است، جواب میدهد قانون من هستم. کتک میزند، هتک حرمت میکند، فحش ناموسی میدهد، و بعد میگوید قانون من هستم، از این وضع باید جلوگیری شود. من موکلانی دارم، بخصوص از هموطنان بهایی که با آنها چنین رفتارهایی صورت میگیرد و وقتی اعتراض میکنند با همین پاسخ مواجه می شوند. اگر قرار باشد بازجو، قانون را تعیین کند که باید فاتحه مملکت را خواند. اصلا چرا ما این همه مخارج متحمل می شویم که قانون تدوین شود؟ چرا پارلمان داریم؟ چرا از بیت المال این همه هزینه می شود تا قانونی تصویب شود؟ ما میگوییم باید به این بی قانونی ها پایان داده شود، باید مجرم بیاید و در دادگاه محاکمه و مجازات شود تا بازجوی دیگری جرات نکند قانون را زیر پا گذارد و با زندانی چنین رفتارهایی صورت دهد.

خانم پورفاضل خانواده ستار بهشتی متهمان قتل را دیده اند؛ ممکن است بفرمایید متهمان چه کسانی هستند؟

بله ۴ نفر را آوردند بازپرسی. البته بازپرس سه نفر را بیرون کرد و گفت قبلا از آنها بازجویی شده و یک نفر ماند و گفتند او عامل قتل است. البته بدین معنا نیست که سه نفر دیگر دخیل نبودند، آنها هم ستار را مورد آزار و ضرب و شتم قرار داده بودند، منتهی گفتند کسی که اثرات ضربات اش بیشتر بوده این یک نفر است. او هم از مادر ستار تقاضای عفو کرد. متهمان از پلیس فتا هستند و الان درواقع مجرم کاملا برای بازپرس شعبه یک بازپرسی امور جنایی مشخص شده است. به گفته خودشان ابتدا ۱۰ نفر را بازداشت کرده بودند بعد گفتند ۷ نفر متهم هستند و در نهایت مجرم را معرفی کردند. حالا دیگر باید پرونده تکمیل و به دادگاه فرستاده شود تا من اجازه پیدا کنم پرونده را بخوانم، چون در این مرحله اجازه مطالعه پرونده را به من نمیدهند اما همچنان در ارسال پرونده به دادگاه تعلل میکنند.

پیشتر مادر ستار اعلام کرده بود که از او با زور و تهدید رضایت نامه گرفته اند. این رضایت نامه محتویات اش چیست و از نظر قانونی می تواند مورد اعتنا باشد؟

اصلا و ابدا آن رضایت نامه قابل استناد نیست. اولا خودشان میدانند پلیس فتا مقصر بوده و مجرم را هم به ما معرفی کرده اند؛ یعنی مجرم از پلیس فتا است. دوما با زور و تهدید مادر ستار را به دفترخانه ای برده اند که او حتی شماره آن را هم نمیداند و از او رضایت نامه کلی گرفته اند. از سوی دیگر رضایت باید قائم به مجرم اصلی و مشخص باشد نه به صورت کلی. اگر مجرم اصلی بتواند از مادر ستار عفو و رضایت بگیرد آن چیز دیگری است؛هر چند حتی در آن صورت هم نمی توانند او را آزاد کنند و تنها یک درجه تخفیف به او میدهند چون از نظر جنبه عمومی جرم باید مجازات شود. نکته دیگر اینکه رضایت نامه ای که از مادر ستار گرفته اند ارزش قانونی ندارد چون به صورت کلی گفته است نسبت به پلیس فتا ادعایی ندارد. مگر او نسبت به همه اعضای پلیس فتا ادعا داشته؟ او خواهان مجازات قاتل فرزندش است. گذشته از همه اینها پدر ستار هم زنده است و او رضایت نامه کلی هم نداده است.

در حال حاضر متهمان در بازداشت هستند؟

به ما این گونه گفته اند و امیدوارم چنین هم باشد چون ما که نمی توانیم برویم و ببینیم واقعیت چیست.

امروز دادستان تهران اعلام کرده که مرگ در اثر ضربه یا فشار روانی شدید بوده است. شما گزارش پزشکی قانونی را دیده اید؟

براثر هر دو مورد بوده هم ضربه و هم فشار روانی شدید. من هنوز پرونده را ندیده ام و نمی توانم براساس اظهارات این یا آن اظهارنظر بکنم اما بازپرس پرونده درباره نظریه پزشکی قانونی و کسانی که دستگیر یا بازجویی شده اند با من صحبت کرده است. فقط امیدوارم پزشکی قانونی مستقلا نظریه اش را داده باشد و زیر فشار امنیتی ها نبوده باشد.

گزارش نهایی پزشکی قانونی دال بر چیست؟

گفته اند که در اثر فشار روانی و جسمی منجر به ایست قلبی، فوت شده است. میدانیم که ستار قبل از زندان هیچ عارضه و بیماری خاصی نداشته. خوشبختانه روی شان نشده بگویند ایست قلبی یا سکته. از سوی دیگر در بند ۳۵۰ زندان اوین تمام زندانی ها بدن ستار را که در اثر ضربات کبود بوده دیده اند و ما شاهد عینی داریم. ستار را مجددا پلیس فتا از بند ۳۵۰ اوین تحویل گرفته و پس از آن خبر مرگ او را به خانواده اش داده اند. دراین فاصله زمانی آیا سکتجه منجر به مرگ صورت گرفته یا شکنجه های قبل از انتقال به بند ۳۵۰ باعث مرگ بوده؟

بی برو برگرد. اصلا برای چه ستار را بیرون آوردند؟ برای اینکه ببرند و ناز و نوازش کنند؟ نه. برای این بوده که ببرند و اقرار بگیرند و پرونده را باب میل خودشان درست کنند. به زور میخواستند اقرار بگیرند که سرش کجا وصل بوده. من سی سال است که وکالت میکنم و طی دهسال اخیر پرونده های از نظرما سیاسی و از نظر اینها امنیتی زیاد داشته ام؛ خوب میدانم چه بلایی سر زندانی ها می آورند تا اقرار بگیرند. گذشته از این همکاران خودم در زندان هستند و شاهد خیلی مسائل. همین که ستار را از بند ۳۵۰ تحویل گرفته و برده اند کاملا خلاف قانون بوده. وقتی متهم تحویل زندان اوین می شود دیگر حق دارند او را ببرند جای دیگر و باز شکنجه کنند. درباره همین هم باید پاسخ دهند. متاسفانه پلیس فتا که پلیس سایبری است در اینترنت می چرخد و هر کسی که نظر مخالف و انتقادی دارد را بازداشت میکند؛ حتی کسی را که درباره گرانی می نویسد می گویند چرا می نویسی. به جای اینها ریشه یابی و مسائل جامعه را حل کنید. نگذارید به اینجا بکشد که جوان مردم را سالم ببرید و جنازه تحویل دهید. من هم واقعا امیدوارم اینقدر زنده باشم که بتوانم این پرونده را تا انتها پی گیری کنم چون آدم وقتی چنین پروند هایی را پی گیری میکند به جان خودش هم ایمن نیست.

آیا شما را به خاطر پیگیری این پرونده تهدید کرده اند؟ یا از شما خواسته اند از پی گیری این پرونده منصرف شوید؟

بیشتر دارند فشار می آورند که رضایت نامه قانونی بگیرند و قضیه تمام شود. بیشتر فشارها در این راستا است و به من هم فشار می آورند که مصاحبه نکنم و سکوت کنم. اما چرا نباید مصاحبه کنم؟ این اولین و آخرین ستار است در جامعه ما؟ یا باید منتظر ستارهای دیگر باشیم؟ من پی گیری میکنم مصاحبه میکنم و میخواهم به صورت شفاف به پرونده رسیدگی شود. فشارهای امنیتی و تعلل در ارسال پرونده به دادگاه را نمی توان دید و سکوت کرد. می گویند که پلیس فتا زیر نظر وزارت کشور است، سئوال من این است که آیا وزارت کشور دستور داده مردم را شکنجه کنند؟ می گویند وزیر کشور عذرخواهی کند. آیا با عذرخواهی وزیر کشور قضیه تمام می شود؟ ایشان به جای عذرخواهی، دستور دهند، البته اگر دستورشان اجرا می شود، شکنجه را ممنوع کنند. چه عذرخواهی ای میخواهند از مردم بکنند؟ از این طرف عذرخواهی کنند و از آن طرف شکنجه گرها دست شان باز باشد که هر کاری بخواهند با مردم بکنند؟ من وکیل خانواده ستار بهشتی هستم و تا این پرونده به سرانجام درستی نرسد و قاتل و شکنجه گر ستار به مجازات نرسند من نه سکوت خواهم کرد نه از ادامه پی گیری منصرف خواهم شد و امیدوارم تدبیری داشته باشند و نگذارند وضعیت از اینکه هست بدتر شود.

تبریک سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح

سالروز ولادت منجی بشریت عیسی مسیح را به تمامی مسیحیان ایران و نوکیشان هم وطنم تبریک عرض نموده و آرزوی توفیق روز افزون برایشان دارم.ارزو مندم در سال جدید به یاری عیسی مسیح تمامی نو کیشان و ایمان اورندگان به این دین الهی بتوانند ازادانه عقاید و اندیشه هایشان را بیان کنند بدون ترسی از سرکوب و مجازات در ایران.البته میدانم آرزویم کمی دور از دسترس در این نظام حکومتیست پس به طبع آن می طلبم اصلاح رژیم ایران را و در غیر این صورت سرنگونی ان را از عیسی مسیح.آمین
من ایرانی ام و مسلمان زاده ولی تمامی برادرانم را در اقصی نقات جهان با در هر رنگ و آیین که باشند دوست دارم و دستشان را برای تحقق صلح جهانی به یاری میفشارم.

۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

فائزه هاشمی معترض به رفتار زندان بان ها

فائزه هاشمی زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، ظهر امروز در اعتراض به رفتار ماموران زندان و عدم صدور مجوز برای ملاقات حضوری با خانواده، از حضور در سالن ملاقات کابینی خودداری کرد.

به گزارش تارنمای کلمه، ظهر امروز به فائزه هاشمی، دختر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام زمانی که به همراه باقی زندانیان سیاسی زن عازم سالن ملاقات کابینی بود، گفته شد که باید مورد تفتیش بدنی قرار گیرد. این دستور در حالی بود که هیچ زندانی دیگری برای ملاقات کابینی بازرسی بدنی نشده بود.

فائزه هاشمی در اعتراض به این دستور و همچنین عدم صدور ملاقات حضوری به بند زنان بازگشت و به ملاقات خانوادهٔ خود نرفت.

زندانیان سیاسی زن به طور متوسط چند هفته یک بار امکان دیدار حضوری با خانوادهٔ خود دارند که فائزه هاشمی در این مدت از این حق خود محروم بوده و تنها توانسته با مادر خود که به دلیل بیماری نتوانسته بود به ملاقت کابینی برود دیدار داشته باشد.

بر اساس این گزارش خانوادهٔ هاشمی پس از گفتگوهای بسیار موفق به دیدن فائزه نشده و سالن ملاقات را ترک کردند. این در حالی است که مهدی هاشمی برادر وی توانسته بود پس از آزادی برای اولین بار به ملاقات بیاید.

فائزه هاشمی اول مهر ماه سال جاری ساعت ۱۲ شب به طور ناگهانی در منزل مسکونی‌اش بازداشت و نیمه شب به بند زنان زندان اوین منتقل شده بود.

حکم شش ماه حبس و پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و گروه‌ها و فعالیت‌های رسانه‌ای وی که به اتهام اهانت به جمهوری اسلامی صادر شده بود، در فروردین ماه سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر مورد تایید قرار گرفت.

یوسف ندرخانی به زندان رفت

یوسف ندرخانی، شهروند مسیحی ظهر امروز جهت اجرای حکم 3 سال حبس تعزیری روانه زندان لاکان رشت شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این شهروند مسیحی که اخیرا از اتهام ارتداد تبرئه و آزاد شده بود بر اساس محکومیتی که در پرونده مفتوح سال 85 از سوی دادگاه برای وی صادر شده است خود را به زندان لاکان رشت معرفی کرد.

گفتنی است، این شهروند مسیحی در خصوص پرونده سال 85 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به 3 سال حبس تعزیری محکوم شده است که با احتساب ایام بازداشت در پرونده اخیر که از اتهامات مطروحه آن تبرئه شده بود می بایست حدود 45 روز دیگر را در زندان لاکان رشت تحمل حبس نماید.
------------
متاسفانه ایشان پس از برگشت از مسافرتی کوتاه برای گذراندن مدت باقی مانده از محکومیت 3ساله خود در حدود45 روز به زندان رفت که انتظار میرفت مقامات ایرانی تمایلی به برگرداندن ایشان برای گذراندن این مدت کوتاه پس از پیروزی در اعاده دادرسی و حکم تبرئه از اعدام نداشته باشند.امید دارم که هرچه زودتر این شهروند و دوست مسیحی گرامی به کانون گرم خانواده شان بازگردند.

رد اعاده دادرسی غلامرضا خسروی محکوم به اعدام

غلامرضا خسروی سوادجانی زندانی محکوم به اعدام با مردود اعلام شدن اعاده دادرسی در آستانه اجرای حکم اعدام قرار گرفت.

 ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در خواست اعاده دادرسی غلامرضا خسروی سوادجانی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام از سوی شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مردود اعلام شد و وی در آستانه مجازات اعدام قرار گرفت.

وکیل پرونده غلامرضا خسروی، خانم شیما قوشه در تاریخ ۲۴ آبان ماه سال جاری تقاضای اعاده دادرسی پرونده وی را طبق ماده ۲۷۲ قانون اعداه دادرسی کیفری مبنی بر "عدم توجه دادگاه بدوی به دلایل استنادی و اشتباه قاضی در رای صادره" به دیوان عالی کشور ارائه نموده بود.

ولی در اقدامی غیر قانونی و نامتعارف این تقاضامجددا به شعبه ۳۱ دیوان که حکم اعدام را تایید کرده بود ارجاع شد، درصورتیکه قانونا لازم بودجهت عدالت در رای، پرونده غلامرضا خسروی به شعبه هم ارز ارائه شود.


روز شنبه ۲۵ آذر ماه طبق انتظاری که می‌رفت شعبه مذکور اعلام می‌کند اعاده دادرسی پرونده را مردود می‌داند و علت را "ماده ۲۷۲ قانون کیفری وعدم ارائه ادله جدید"، اعلام می‌نماید.

درصورتیکه درخواست اعاده براساس بند "عدم توجه دادگاه بدوی به دلایل استنادی و اشتباه قاضی دررای صادره" بوده است.

چراکه آنچه درهردادگاهی مورد رسیدگی قرارمیگیرد، افعال مجرمانه است نه عنوان اتهامی و هردادگاهی می‌تواند برای یک فعل مجرمانه، عنوانی را انتخاب کند که با دادگاه دیگر متفاوت باشد ودر پرونده غلامرضا خسروی افعال مجرمانه یکی بوده ولی با عناوین مختلف.

غلامرضا خسروی سوادجانی که پیش‌تر در سال ۶۰ و در سن ۱۶ سالگی بازداشت و در سال ۶۵ پس از اتمام محکومیتش آزاد شده است به دلیل کمک مالی به یک شبکه ماهواره‌ای متعلق به یک گروه سیاسی و با شکایت وزارت اطلاعات مجددا در ۵ اسفند ماه سال ۸۶ بازداشت شده است؛ نامبرده پس از طی مراحل بازجویی در شرایط سخت بازداشتگاه‌های مختلف تا کنون بیش از ۴۰ ماه تحمل حبس انفرادی نموده است.

۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

درگذشت مادر نسرین ستوده

خانم نسرین ستوده تسلیت....... چه جانگداز است در لحظات اخر کنار مادرت نباشی.....آه

سخنرانی احمدی نژاد....مشتی سخنان بیهوده

بار دیگر دیشب محمود احمدی نژاد رییس جمهور دیکتاتور ایران در یک مصاحبه تلویزیونی خود را در انظار عمومی ظاهر کرد تا مشتی سخنان دروغ و بیهوده را تحویل مردم دهد و طبق معمول سران حکومت ایران توپ را درزمین دیگری بیاندازد.
در کل سخنان احمدی نژاد در شبک ملی ایران جز انکار حقیقت فعلی ایران در تمامی جهات خصوصا مساله اقتصادی چیزی دیگری در بر نداشت.ولی در ماندم از تحمل و یا بی خیالی این مردم هموطنم....
آی ایها الناس چه میکنید؟
ما که از دست این رژیم ظالم کوله بار سفربستیم....شما چه میکنید...؟
وای پس چرا ساکتید و هر چه بر سرمان میاورند هیچ نمیگویید؟
کجایید مردمی که 35 سالیش انقلاب کردید؟
کجایید ازاده زنان و آزاده مردان ایران؟

۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

اعتصاب غذای رضا شهابی....وضعیت وی بحرانی است....

رضا شهابی، عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد و فعال کارگری از روز گذشته برابر با ۲۷ آذرماه در اعتراض به عدم پیگیری وضعیت پزشکی، وخامت وضعیت جسمی و برخورد توهین آمیز ماموران زندان دست به اعتصاب غذا و دارو زد.

محمود صالحی، سخنگوی کمیته دفاع از رضا شهابی در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن اعلام این خبر افزود که ماموران زندان به ایشان می‌گویند که ما نمی‌توانیم برای مشکلات درمانی ضد انقلاب هزینه کنیم و به همین دلیل خانواده شهابی از مسئولین قضایی درخواست مرخصی درمانی کرده‌اند که تا این لحظه پذیرفته نشده است. وی افزود رضا شهابی در ملاقات با خانواده‌اش گفته اعتصاب غذایش را تا زمان صدور مرخصی درمانی و انتقالش به بیرون از زندان ادامه خواهد داد.

به گفتهٔ صالحی شهابی در وضعیت جسمی بسیار وخیمی به سر می‌برد و غیر از مشکلات جدی مربوط به گردن و کمر که خطر فلج شدنش را همراه دارد مرتباً دچار خونریزی بینی می‌شود اما تا کنون درمان جدی بر روی ایشان انجام نپذیرفته است.

صالحی افزود مدتی است که مسئولان زندان اوین برخوردهای مشابهی با سایر زندانیان انجام می‌دهند و در همین راستا از سه روز پیش ملاقات‌های پدرام نصرالهی و بهنام ابراهیم‌زاده، دو فعال کارگری زندانی دیگر را قطع کرده و بهنام ابراهیم‌زاده را از بند ۳۵۰ زندان اوین به بند ۹۵ منتقل کرده‌اند.

رضا شهابی در ۲۲ خرداد ۸۹ بازداشت و تا این لحظه ۳۰ ماه را بدون مرخصی در زندان اوین گذرانده است. وی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی به ۶ سال حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از فعالیت‌های کارگری و پرداخت ۷ میلیون تومان جریمه نقدی به خزانه دولت محکوم شده است

۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

چند دستگی احزاب...حتی در زندان اوین

بنابر اطلاعاتی که به اخبار روز رسیده است، زندانیان سیاسی مستقل، چپ و فعالان ملی - قومی بند ٣۵۰ زندان اوین به واسطه بیان دیدگاه‌های خود در زندان تحت فشار عده ای از هم‌بندی‌های خود قرار دارند.

این گروه از زندانیان، به عنوان نمونه‌های رفتار فرقه‌گرایانه و انحصارطلبانه‌ عده ای از زندانیان عمدتا وابسته به طیف اصلاح‌طلب، به مواردی چون انتشار دو نامه مختلف درباره مرگ ستار بهشتی با دو گروه امضای متفاوت، عدم استقبال از اعطای جایزه به عبدالفتاح سلطانی، و همچنین عدم حمایت جدی از اعتراض مصطفی تاج‌زاده به محدودیت‌های مضاعفی که در دوران زندان بر او اعمال می‌شود و نیز عدم همراهی با اعتصاب غذای نسرین ستوده اشاره می‌کنند.

به گفته این زندانیان چپ و مستقل، فشار شدید و بایکوت یک گروه از زندانیان، از همان آغاز حضور زندانیان اصلاح‌طلب در اوین، در مورد کسانی که به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق زندانی بوده‌اند اعمال می‌شده است. هیچ نامه‌ای حتی در مورد اعتراضات صنفی داخل زندان با مجاهدین در میان گذاشته نمی‌شود و در هیچ موردی از ایشان نظر خواسته نمی‌شود. به گفته زندانیان چپ و مستقلی که نامه‌هایشان به اخبار روز رسیده است، با بایکوت اصلاح‌طلبان، عملاْ مجاهدین در زندانی مضاعف به سر می‌برند. این در حالی است که زندانیان مجاهد کنونی بند ۳۵۰ در جریان اعتراضات پس از ۱۳۸۸ دستگیر شده‌اند و دلیل دستگیری برخی از ایشان، از جمله زندانی جان باخته دگمه‌چی، اساساْ تدارک کمک‌های مالی برای خانواده زندانیان پس از ۱۳۸۸ بوده است.

بنا به اطلاع رسیده دامنه گروه‌بندی‌ و اعمال فشار تا آنجا است که در برخی موارد علیه زندانیان چپ برای زندانبانان خبرچینی شده و تلاش بر این است تا مشارکت آنان در فعالیت‌های عمومی بند محدود شود. در یک نمونه از این رفتارهای انحصارطلبانه، مطالبی که برای هفته‌نامه دیواری زندان نوشته شده بوده، توسط جریان غالب بر بند سانسور شده است. این مطالب به بهانه ۲۱ آذر و سالگرد تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان نوشته شده بودند، که با برچسب تجزیه‌طلبی سانسور شده و از انتشار آن ها در هفته نامه ی دیواری داخل بند جلوگیری شد. اعتراض زندانیان چپ و قومی به این رفتار استبدادی به خبرچینی علیه آنان و پس از آن شکایت چند نفر از زندانیان طیف مذکور از آنان منجر شده است و در نهایت فریبرز رئیس دانا، سعید جلالی، سعید متین‌پور، فریدون صیدی راد و سروش ثابت با انتقال به طبقه پایین بند، که شرایط دشوارتری دارد، تنبیه شده اند.

فعالان مستقل، رادیکال، چپ و فعالان قومی زندانی در بند ۳۵۰ زندان اوین خواسته‌اند که رواج این رفتارهای انحصارطلبانه توسط گروه‌هایی که مدعی آزادی و عدالتند، به اطلاع عموم برسد. آنها به این که گروهی با موج‌سواری خود را بر صدر جنبش اعتراضی نشانده‌اند اما حاضر به ادامه مسیر تغییر تا انتهای آن نیستند و می‌خواهند با حذف و سانسور، موقعیت فرادست خود را حفظ کنند، معترض هستند.

خانواده‌های این زندانیان هم از اعمال فشار مضاعفی که می‌خواهد در زندان هم زندانی دیگر درست کند، نگران هستند.

متن کامل نامه‌های این زندانیان، که به دلیل دامن نزدن به بهانه‌جویی‌های سکتاریستی و تشدید اختلافات گروه‌گرایانه و فشارهای بیشتر بر زندانیان، تاکنون منتشر نشده، در اختیار اخبار روز قرار دارد.
------------
مهمترین عامل شکست جنبش های منتقدانه و برانداز نظام وجود همین تفرقه ها و عدم یکپارچه گی است که به وضوح در آحاد جامعه در ایران و حال در بند350اوین مشاهده میشود.آخر راه کجاست؟....




۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

سعید مرتضوی:کسی که در وبلاگش به نظام توهین کرده باشد حقش همین است!!!

طبق اخبار واصله :سعید مرتضوی درجلسه ای در باره شهید ستار بهشتی گفته است این آدمی که در وبلاگش به نظام توهین کرده باید همین بلاها سرش می آمده است.

طبق همین شنیده وی این جمله را در جلسه سازمان تامین اجتماعی در اعتراض به مصاحبه محمدرضا تقوی فرد مدیر مسئول روزنامه خورشید مطرح کرده است که اخیرا در مصاحبه با سایت شبکه ایران گفته بود حکمت بازدید احمدی نژاد از اوین جلوگیری از روی دادن همین نوع اتفاقات بوده است!

شایان ذکر است این مصاحبه هر چند موجب خوشحالی احمدی نژاد و تیم نزدیک به او گردید ولی از طرفی با برخورد تند رییس قوه قضائیه مواجه شد که این بیان را وقیحانه خواند. ضمن آن که تقوی فرد بلافاصله به دادسرای رسانه احضار و توسط بازپرس پرونده ستار بهشتی علیه او اعلام جرم شد. اما تقوی فرد چند روز خانه نشینی اختیار کرد تا لابی هایی برای حل این مشکل پیدا کند. بدین ترتیب در نهایت پس از مرحله بازپرسی، زمان دادگاه او به دو ماه بعد موکول شد.

اما نکته تامل برانگیز و تراژیک ماجرا این بود که قاضی مرتضوی به شدت نسبت به مصاحبه تقوی فرد واکنش نشان داد و در جلسه داخلی سازمان تامین اجتماعی به تندی به تقوی فرد تاخت و گفت این آدمی که در وبلاگش به نظام توهین کرده باید همین بلاها سرش می آمده و حمایت شما از او حرکتی ضد نظام است و شما با این مصاحبه نظام را زیر سوال برده اید. شما حق نداشتید این کار را بکنید.

بدین ترتیب بار دیگر نام مرتضوی تداعی شکنجه و مرگ را کرد. ضمن آنکه نشان داد وی همچنان از اعمالی که در سابقه خود مرتکب شده شدیدا دفاع میکند و این اعمال را برای حفظ نظام لازم و طبیعی میداند.

درباره وی اما باید پیشینه و شنیده هایی را نیزافزود : سعید مرتضوی، نامی است که به جز فاجعه کهریزک ، همواره یادآور بستن فله ای مطبوعات است. اما خبری که در ماه های اولیه سال جاری بسیار پر سر و صدا شد انتشار روزنامه ای توسط قاضی مرتضوی بود که به نوعی جمع تناقضات محسوب می شود، زیرا اهالی مطبوعات او را «قاتل مطبوعات» نامیده اند.

طبق همین شنیده؛ در سازمان تامین اجتماعی روزنامه خورشید تحت مدیریت تیم دیگری است که مرتضوی نیز توان تغییر آن را ندارد . حکم مدیر مسئولی محمدرضا تقوی فرد پیش از مرتضوی امضا شده بود . اما به صورت تزئینی حکمی دوباره با امضای مرتضوی نیز برای او صادر شد.

اما محمدرضا تقوی فرد نیز فردی است که در کارنامه سال های اخیر او از عضویت در کمیته انضباطی اساتید دانشگاه هنر تا هتلداری و مدیریت شرکت تبلیغات جاده ای دیده می شود. در حالی که پیش از نزدیک شدن به تیم دولت، او تنها یک مجری عادی در صداوسیما بوده است.

بنا به همین شنیده تصمیم انتشار دوباره روزنامه خورشید در زمان رییس پیشین سازمان تامین اجتماعی گرفته شد و قرار بود که پس از نوروز ۹۱ انتشار منظم آن آغاز شود؛ ولی با اتفاقات پیش آمده و انتصاب ناگهانی مرتضوی به سمت ریاست سازمان تامین اجتماعی، برنامه مدیران روزنامه تغییر کرد. جالب اینکه این تیم در انتظار تعیین تکلیف ریاست سازمان بودند و مرتضوی را رفتنی محسوب می کردند. اما با سماجت احمدی نژاد مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی ماند و روزنامه خورشید همراه با نام او در جامعه مطبوعات معرفی شد. در حالی که کارکنان روزنامه از این برچسب به شدت ناراضی بودند. تا جایی که انتشار عکس مرتضوی در صفحه اول روزنامه مورد اعتراض کل مجموعه قرار گرفت و تصمیم بر آن شد که عکس مسئولین در صفحه اول کمتر دیده شود. از طرف دیگر این رویه بی تفاوتی، مورد اعتراض تیم مرتضوی قرار گرفت و آن ها خواستار هر چه بیشتر مطرح شدن نام مرتضوی و سازمان تامین اجتماعی در روزنامه خورشید شدند . البته به این خواسته اهمیتی داده نشد زیرا مسئولین اصلی روزنامه حلقه موسوم به جریان انحرافی اند و بیشتر بودجه روزنامه نیز توسط محمدرضا رحیمی پرداخت می شود. ضمن آن که اختلافات داخلی این روزنامه هر روز بیشتر از قبل شده و کاوه اشتهاردی مدیر مسئول سابق روزنامه ایران که هم اکنون عضو هیئت مدیره موسسه آتیه (موسسه ای در زیر مجموعه سازمان تامین اجتماعی که صاحب امتیازی روزنامه به نام آن است) نیز خواستار اعمال نظر بیشتری در روزنامه شده است!

در هر حال اعتراض مرتضوی به تقوی فرد در این فضا و پیشنیه مطرح است.ضمن آن که صحبت انتهایی مرتضوی خطاب به تقوی فرد در این جلسه نیز جای توجه دارد که نشانگر افول قدرت کسی است با یک فرمان به صورت فله ای روزنامه ها را تعطیل می کرده است. او خطاب به تقوی فرد می گوید آقای تقوی فرد اگر اختیارش را داشتم شما را برکنار می کردم!

اما تقوی فرد هم که نسبت به ضعف جایگاه او واقف بوده در جواب می گوید اشکالی ندارد من فقط موضع خودم را اعلام کردم نه موضع سازمان تامین اجتماعی را. ولی هنوز هم دیر نشده . من از همین جلسه که بیرون بروم یک مصاحبه می کنم و می گویم مرتضوی و اشتهاردی با این مصاحبه من مخالف بودند و گفتند چرا گفتی حکمت درخواست احمدی نژاد برای بازید از اوین مشخص شده است؛ تا شما از زیر بار این اتهام بیرون بیایید!

اما این صحبت مدیر مسئول روزنامه خورشید موجب تغییر رفتار مرتضوی می شود و وی با دلجویی از تقوی فرد او را از این کار بر حذر می دارد. این حرکت هم به دلیل ترس مرتضوی از برخورد احمدی نژاد با وی بوده که فعلا تکیه گاه او در ساختار قدرت است.

گفتنی است پیش تر برنامه تیم دولت این بود که جوانفکر برای فروکش کردن حاشیه های روزنامه ایران و ادامه فعالیت رسانه ای خود، مدیر مسئول روزنامه خورشید شود و تقوی فرد نیز به ایرنا برود که با دستگیری جوانفکر فعلا این برنامه مسکوت مانده است.
سعید مرتضوی کسی است که هم اکنون پیرامون جنایات او در زمان تصدی دادستانی در بازداشتگاه کهریزک  پروند قضایی مفتوح به نام وی است.این در حالی است که پیرو بی قانون بودن کشور چنین کسی به ریاست تامین اجتماعی منصوب میشود و حال در جهت تملق برای حکومت سخرانی پیرامون شهید ستار بهشتی میکند.این نشان آشکار تروریسم فرهنگی است.این نقض آشکار و تهدید علنی علیه ازادی اندیشه و مطبوعات رسانه ایست.





۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

دیدار مادر ستار بهشتی با بازجوی پرونده ستار بهشتی در پلیس فتا

یکی از بازجویان ستار بهشتی می گوید در زمانی که این زندانی سیاسی مورد ضرب و شتم قرار داشته است، ستار تنها به آنها لبخند می زده و برخلاف معمول متهمان زیر شکنجه، به فریاد و گریه متوسل نمی شده است.

 این مامور بازداشت شده که متهم اصلی قتل ستار بهشتی است، هفته پیش با خانواده این وبلاگ نویس مقتول ملاقات داشته و با گریه و التماس خواستار بخشش و گذشت آنها شده است.

این ملاقات شنبه هفته قبل (۱۸ آذرماه) در محل دادسرای جنایی تهران انجام شده است که در آن چهار تن از متهمان این پرونده که از افسران پلیس فتای تهران بودند و در این پرونده نقش داشتند، از زندان به دادسرای جنایی آورده شده و خانواده ستار بهشتی از نزدیک با آنان ملاقات کرده اند.

به گفته افراد مطلع، در این دیدار خانم گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، پس از مواجهه با بازجویی که مقام های دادستانی او را مسئول اصلی شکنجه و قتل فرزندش معرفی کرده اند، از او سوال کرده است که “آیا بچه من وقتی شکنجه اش کردی گریه کرد؟ داد کشید؟” و این مامور پلیس فتا گفته است که “نه، فقط می خندید؛ همین!”

بر اساس این گزارش، مادر ستار بهشتی نیز پس از شنیدن این سخن از بازجو، گفته است که شیر ستارم را حلال کردم، تا قیام قیامت از ستار راضی هستم که هیچ چیز نگفته و فقط خندیده است.

از سوی دیگر، خبرنگار کلمه گزارش می دهد که طی ۴۰ روز گذشته تاکنون حتی یک نماینده مجلس یا مقام دیگری از حاکمیت برای دیدار و همدردی و تسلای این خانواده به منزل آنها مراجعه نکرده است و حتی با وجود کشته شدن ستار بهشتی در بازداشت ماموران نظام، کسی از مسئولان رسمی حتی تماس تلفنی هم با خانواده او نداشته است.

این رفتار غیر مسئولانه، در حالی است که شاکیان پرونده نه تنها هنوز هیچ توضیح قانع کننده ای از سوی نهادهای رسمی دریافت نکرده اند وبه شکایت آنها هم به درستی رسیدگی نشده، بلکه در مراسم چهلم فرزندشان نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.

مادر ستار بهشتی که تمام خانه اش را پر از عکس ستار کرده، می گوید این روزها فقط با عکس پسرش زندگی می کند.

به گزارش خبرنگار کلمه، حال مادر ستار بهشتی در پایان مراسم چهلم فرزندش در امامزاده محمدتقی رباط کریم و به علت شدت برخوردها، کاملا نامساعد بوده است، به طوری که در نهایت خانواده مجبور به بردن او به بیمارستان شده اند.

این مادر داغدار که از بیماری پوکی استخوان رنج می برد، پس از برخوردهای صورت گرفته در مراسم چهلم دچار شوک عصبی شده است، و همچنین در اثر این ضرب و شتم ها تمام بدنش کبود شده است. به گفته شاهدان عینی، از جمله اقدامات وحشیانه ای که در برخورد با این خانواده در مراسم مذکور صورت گرفته، این بوده که موهای سر خانم گوهر عشقی (مادر ستار) را کشیده و کنده اند و همچنین روسری دختر او (سحر بهشتی) را هم از سرش ربوده بودند.

یازدهم آبان ماه سال جاری، کلمه از بازداشت و ضرب و شتم ستار بهشتی توسط پلیس امنیت خبر داد و کمتر از یک هفته پس از آن، خواهر این سبز گمنام اعلام کرد که از پلیس امنیت به وی اعلام کرده اند که که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و آنها باید برای وی قبر تهیه کنند و روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.

چند روز بعد، تصویر دستخط این وبلاگ نویس که حاوی شکایت او از بازجویش در زندان اوین بود، در کلمه منتشر شد؛ برگه ای با سربرگ زندان که نشان می داد ستار بهشتی در آن شکایت خود را از بازجویانی که این روزها برای گرفتن عفو از خانواده او به گریه افتاده اند، مطرح می کند و به مواردی از شکنجه ها و رفتارهای غیر انسانی صورت گرفته با خود اشاره می کند. شکایتی که هیچ گاه به آن رسیدگی نشد.

هم چنین ۴۱ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ اوین شهادت دادند که در ساعاتی که ستار بهشتی در این بند بوده، آثار شکنجه ها و ضرب و شتم را بر بدن وی دیده اند.

به گفته آنها، ستار بهشتی در حضور افرادی در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و در همان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند. در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید می کردند که وی را می کشند.

زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین هم چنین شهادت دادند: زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.

شکنجه هایی که در نهایت منجر به قتل او شد و که حالا عاملان این شکنجه های خشونت بار و وحشیانه، مقابل خانواده ستار ایستاده و با گریه درخواست عفو کرده اند. اما مادر ستار و دیگر اعضای خانواده او همچنان بر رسیدگی به این پرونده اصرار دارند و خون خواه عزیز از دست رفته ی خود هستند.

در حالی که تاکنون بارها در خصوص نامه ستار بهشتی از زندان ایجاد تردید کرده اند، صبح امروز وکیل خانواده ستار بهشتی در گفتگو با ایلنا با تاکید بر اینکه نامه نوشته شده از زبان ستار بهشتی به خط خود مرحوم است و جعلی نیست، گفت: در حال پیگیری مساله این نامه نیز هستم اما تنها حرفی که به من گفته شد این بود که این نامه دیر به دست مقامات مربوطه رسیده است ضمن اینکه زندانیان بند ۳۵۰ اوین نیز کبودی‌های بدن متوفی را تایید کردند.

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

سخنان دوست ستار بهشتی در مراسم چهلم و صحبت های مادر ستار بهشتی

فیلم این سخنان شجاعانه دوست ستار بهشتی را در ادرس زیر مشاهده کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=SqN3HLFfzbQ


فیلم صحبت های مادر سعید زینالی و ستار بهشتی را میتوانید در لینک زیر مشاهده کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=yJxfhWIteL8

در اینجا یادی میکنیم از سعید زینالی که پس از حوادث تیر 78 دستگیر شد و تا هم اکنون خبری از وی در دست نیست.احتمال میرود او میان اعدامیان پس از این حوادث باشد که مخفیانه اعدام شدند و از محل مزارشان خبری در دست نیست.





 

بازتابی از مراسم چهلم ستار بهشتی...آه چقدر دردناک است...

با اندوه و غم فراوان در سینه ام مینویسم...ای خدا این ظلم تا کجا ادامه خواهد داشت؟
این شرح روز چهلم ستار بهشتی است به قلم شاهد عینی صبا آذرپیک.شرم دارم آن را بخوانم ای کاش دروغ بود ولی واقعیت است و رذالت حکومت را به وضوح نشان میدهد:
صبا آذرپیک /شاهد چهلم ستار بهشتی
شرح کامل حمله نیروی انتظامی به مراسم چهلم ستار بهشتی در حالی که در آرامش کامل تمام شده بود

آقای سردار احمدی مقدم ، از نیروهای تحت امرتان بپرسید چرا نیروی انتظامی عامدانه به مراسم چهلم ستار بهشتی در حالی که با آرامش تمام شده بود، حمله کرد؟
/این تصویر قبر پسری است که کشته شده و مادر و خواهرش را کنک زدند./

در حالی که مراسم از ساعت 3 شروع شد، تا ساعت 4 همه چیز در ارامش کامل بود. نه شعاری داده شد نه توهینی به کلیت نظام بود. یک خانواده به ساده ترین شیوه داغ داری عزیزشان را کردند. به هیچ وجه نه شعاری داده شد نه رفتاری بجز عزاداری ساده ؛ حتی تعداد افرادی که از تهران آمده بودند بسیار کم بود و جمعیت زیادی ، بالای 60 نفر جمع نشده بودند ؛ اکثریت بومی های منطقه و فامیل و دوستان ستار بودند .

ساعت 4 خبرهایی رسید که مامورهایی که از ابتدای مراسم هستند دارند حرکت های خاصی می کنند . خواهر ستار گفت که نمی خوام اتفاقی برای کسی بیفتد ؛ مراسم را تمام می کنم . اعلام پایان مراسم شد. همه رفتند . خواهر و برادر ستار کنار مزار ایستادند تا تمام مهمان ها بروند و برای شان اتفاقی نیفتد.

خواهر و برادرهای ستار در دو ماشین پراکنده شدند تا به سمت خانه ستار بروند. به یکباره لباس شخصی هایی که از ابتدا در مراسم بودند به سمت ماشینی که برادر کوچکتر ستار، رحیم در آن بود رفتند در ماشین را باز کردند و رحیم را بیرون کشیدند .به رحیم گفتند که از اطلاعات هستیم / در حالی که بعدا مشخص شد پلیس امنیت رباط کریم بودند/ به رحیم گفتند باید با ما بیایی . حتی در حالی که می توانستند سریع رحیم را سوار خودرویشان که دقیقا کنار ماشین حامل رحیم بود، بکنند، اما رحیم را جلوی در امامزاده بدند تا تمام خانواده اش متوجه شوند که رحیم را بازداشت کردند .

به عبارتی نیروی انتظامی رسما و از قصد می خواست که مراسم ستار که با آرامش کامل برگزار شده بود، به تنش کشیده شود و امنیتی شود. نیروی انتظامی به مراسمی که تمام شده بود حمله کرد. به شهادت م اگر حتی 2 دققیه دیرتر به سمت خودروهای حامل خانواده ستار می رفتند، همه خانواده محل را ترک کرده بودند.

برادر بزرگ ستار و مادر و خواهر ستار که دیدند رحیم را گرفتند و کشان کشان می برند به کمک رحیم رفتند . رحیم را روی زمین انداخته بودند یک پایش را گرفته و روی زمین می کشیدند. آن طرف تر خواهر و مادر ستار را کتک می زدند و نمی گذاشتند به کمک رحیم برود. نیروی انتظامی به بدترین شیوه برخورد می کرد . با مشت به تخت سینه خواهر ستار می کوبیدند. سحر با ناسزای ناموسی هل دادند. مادر ستار را پرت می کردند تا به ماشین نیروی انتظامی نزدیک نشود. سحر تنها یک جمله می گفت : هر چیزی که دادستانی گفت گوش دادیم؛ پس چرا جمله کردید؟ برادر من که ساکت بود چرا حمله کردید ؟ ما که مسجد نگرفتیم پس چرا حمله کردید ؟ ما که رفته بودیم؛ چرا حمله کردید؟

اقای احمدی مقدم از سر سحر السادات بهشتی روسری کشیدند. خواهر ستار فریاد می زد مردم ببینید از سر یک سادات حجاب کندند ؛ کوفه را به یاد بیاورید.

یک پیرمرد به کمک مان آمد تا با ارشد نیروی انتظامی ضحبت کنیم. تا شاید راضی به پس دادن رحیم که داخل یک تویتا شده بود ، بشوند. پیرمرد را هم هل دادند و انداختند داخل تویتا . به رئیس لباس شخصی ها گفتم باید کارتت را نشان بدهی . گفتم از کجا معلوم شما برادر باشید ؟ کارتش را نشان داد و تنها توانستم واژه پلیس امنیت را ببینم .
در حالی که از ابتدای حمله می گفتند ما از اطلاعاتیم .
در نهایت رحیم را بعد از کتک زدن خانواده ، که منجر به زخمی شدن بدن مادر ستار از ناحیه زانو و دستان شده بود ، از داخل ماشین بیرون انداختند و در حالی که آن پیرمرد که داد می زد من احمد تقوی هستم را داخل آن تویتا بردند. پیرمرد مو سفیدی که هنوز از سرنوشت او بی خبریم .

به مادر ستار در حالی که پرتش می کردند ، گقتندگمشو پیرزن عوضی. به پای پیرزن 70 ساله لگذ می زدند . مادر درمانده داغ داری که پوکی استخوان دارد امروز از مردان شما کتک خورد. دیروز پرستارش را کشتند. امروز خودش را کتک زدند. اقای سردار
به خاطر ازدحام جمعیت و ایستادن مادر ستار جلوی ماشین نیروی انتطامی بیرون انداختند اما آن پیرمردرا بردند . پیرمرد گفت من احمد تقوی هستم به خانواده ام خبر دهید و هنوز مشخص نیست او ازاد شده یا نه .

اما برادر بزرگ ستار که همان ابتدا به کمک امده بود را بدون اینکه خانواده متوجه شوند سوار 206 نقره ای کردند و بردند. برادر بزرگ ستار اصغر می گوید مرا پلیس امنیت بردند . به ان ها گفتم شما این کار را کردید تا فضا امنیتی شود و بهانه گیر بیاورید تا دادگاه ستار را عقب بیاندازید. شما از اینکه مامور خاطی فتا دستگیر شده و قرار است محاکمه شود ناراحتید و در حالی که دادستانی تهران دارد کار را جلو می برد و اجازه مراسم داده بود شما حمله کردید تا فضا امنیتی شود و دادگاه ماموران فتا برگزار نشود. برادر ستار را بعد از گرفتن تعهد ، از پلیس امنیت ازاد کردند .

آنچه در مراسم امروز به شدت مشهود بود حمله نیروی انتظامی رباط کریم بدون داشتن یک برگه حکم و حتی بدون داشتن بهانه و تازه در زمانی بود که مراسم به ارامی تمام شده بود.

آقای احمدی مقدم باید جواب دهید چرا نیروی انتظامی به مراسمی که تمام شده و خانواده داغ دار با تمام رعایت چارچوب ها یک ساعت عزاداری کردند و مراسم را تمام کردند و سوار خودروهایشان شدند ، این طور حمله میکند و با کتک زدن مادر و خواهر ستار و دستگیری یک برادر دیگر ، فضا را به شدت ملتهب و آشوب زده کند ؟

آقای احمدی مقدم امروز نیروهای تحت امر شما ، مراسم چهلم یک سید ، سید ستار بهشتی ، را پس از پایان مراسم به آشوب کشیدند .

سردار احمدی مقدم اگر خدایی را باور دارید دو دادگاه باید برگزار شود دادگاه قاتلان ستار ؛ دادگاه حمله کنندگان به مراسم ارام و تمام شده چهلم ستار . باید جواب دهید چرا عامدانه به مراسم تمام شده حمله کردید؟
***
باز هم می گویم نیروی انتظامی عامدانه مراسم را به هم زد تا جو امنیتی شود و بهانه ای پیدا کند و به دادستانی بگویند ببینید این ها چه کردند ، پس دادگاه را برگزار نکنید؛ هیچ چیز برای ان ها بهتر از این نبود که یک درگیری ساختگی راه بیاندازند تا بعد بروند بولتن درست کنند و بگویند دیدید که این ها چه طور شلوغ کردند ؟ و دلیل بیاورند تا دادگاه بازجوی خطاکار برگزار نشود. / نیروی انتظامی برای نجات دادن بازجوهای متخلفش امروز عامدانه سبب آشوب شد

حتی به دورغ در ابتدای کار می گفتند ما از وزارت اطلاعات هستیم

بوالله تنها بودیم . تک بودیم . هیچ کس نبود . کسی که نیامده بود. ان چند نفر هم امده بودند با انتهای مراسم رفته بودند. جلوی چشم من برادر ستار از داخل ماشین بیرون کشیدند . من مدام می پرسم چرا ؟ چرا باید به مراسم تمام شده حمله می کردند؟


صبا آذرپیک
 شاهد چهلم ستار بهشتی/ برای این اسم نوشتم هم در ابتدا و هم در انتهای مطلب که فردا نگویند دروغ بود و توهم اقای سردار









۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

توجیه حاجی بابایی در حادثه آتش سوزی پیرانشهر...

وزیر آموزش و پرورش برای ارائه توضیحات درخصوص حادثه آتش‌سوزی در مدرسه‌ای در پیرانشهر در صحن علنی مجلس شورای اسلامی حضور یافت.
به گزارش خبرنگار واحد مرکزی خبر؛ حمیدرضا حاجی‌بابایی در این باره گفت: بلافاصله بعد از پایان سفر، به ارومیه رفتم و حادثه را از نزدیک با مسئولان و نمایندگان مجلس پیگیری کردم.
به گفته وزیر، وقتی سرایدار مدرسه قصد داشته نفت درون مخزن سوخت بخاری بریزد، مقداری نفت به قسمتهای دیگر بخاری نیز سرایت می‌کند و زمانی که دانش‌آموزان در کلاس حضور داشتند ناگهان آتش‌سوزی آغاز می‌شود. در این هنگام خانم معلم کلاس از سرایدار کمک می‌خواهد. مشکل جایی پدید می‌آید که نه معلم و نه سرایدار، ابتدا برای خارج کردن دانش‌آموزان از کلاس اقدامی نمی‌کنند و سرایدار تصمیم به بیرون بردن بخاری از کلاس می‌گیرد، اما به‌ناگاه بر اثر سوختگی در ناحیه دستش، بخاری در نزدیکی درب خروجی کلاس به زمین می‌افتد و آتش پراکنده می‌شود و دست و صورت دانش‌آموزان حاضر در کلاس بر اثر حرارت زیاد و نه شعله مستقیم آسیب می‌بیند.
وی افزود: در مجموع، مدرسه شش کلاس دارد که میانگین حضور دانش‌آموزان در آنها 30 نفر، یعنی پایین‌تر از میانگین کشوری است اما بخاری استفاده شده در این کلاس، نفتی بوده است.
وزیر آموزش و پرورش گفت: مداوای دانش آموزان به شکل جدی پیگیری می شود و در این زمینه اولیای دانش‌آموزان اعتراضی نکرده‌اند.
-----------
 هم اکنون دارم توی زهنم ترانه بسیار پر درد "یاس" از چی بگم رو توی ذهنم باز خونی میکنم و به اون قسمتش میرسم که میگه " اتیش مثل گرگ پوست بچه ها رو گرفت".... وای که چقدر درد ناکه...
انگار همین دیروز بود که حادثه ای مشابه در روستایی در درود اتفاق افتاد و بدن های نحیف بچه های این مدرسه صعمه حریق شد.وقتی فکر میکنم که بچه هایی که با هزار عشق و آرزو سر کلاس های درس میشینند و این اتفاق براشون میفته که باید الباقی عمرشون رو گوشه خونه بمونند و تمام رویا هاشون به باد میره..حالا جناب وزیر که توی دفتر کارش اگر درجه هوا یک  کم بالا
 و پایین بشه کل پرسنل تاسیسات رو اخراج میکنه... میاد و شرح ماجرا رو بسیار راحت و توجیه پذیر توضیح میده که انگار نه انگار که اتفاقی افتاده.جناب وزیری که هر شب روی نرم ترین و گرمترین رخت خواب میخوابی و صبح هم برای اومدن به سرکار بهترین ماشین ها ی راحت و مدرن به دنبالت میان داری از دردی حرف میزنی که هیچ وقت حتی توی رویاهات هم اونو تجربه نکردی.پس داری چیو توجیه میکنی بی وجدان.باید زمین دهن باز کنه و بری توی زمین که بچه های مدرسه پیرانشهر این بلا سرشون اومده.چه جوری میخوای جواب این خانواده های داغدار رو بدی؟
مگه تو مسول رفاه و کیفیت تحصیل توی ایران نیستی ؟پس تو داری توی اون وزارت خونه بی در وپیکر چه کار میکنی؟ که از احوالات مدرسه های کشور بی خبری؟ یا مطلع هستی و خودت رو به نادانی زدی؟
آخ که دلم پر از درده...دلم پر از غصه است از این همه بی موالاتی و بی مسولیتی. به قول یاس "آخه از چی بگم؟"




۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

هشدار...ایهاالناس خون ستار بهشتی چه شد؟؟؟ مبادا فراموش کنید؟

 روند افشای شکنجه و قتل ستار بهشتی و مجموعه گزارش هادرباره قتل این زندانی سیاسی در زندان و واکنش های رسمی و غیر رسمی پیرامون ان به کدام سر انجام انجامید؟
این سوالی است که روز هاست در زهن من در گذر است.گمان ها یی به ذهنم خطور میکند که ستار بهشتی عزیز هم همانند شهیدان بازداشتگاه کهریزک دارد به دست فراموشی سپرده میشود.خدایا ما را چه میشود که به این راحتی دچار روزمره گی پیرامون اتفاقات زندگی خود شده ایم؟
چند سالی است جامعه ایرانی با فشار های حکومت چه ارعاب و سرکوب و چه از راه کنترل معیشتی خود را از داخل شدن به مسایل انسانی کنار کشیده است.سال ها پیش قتل های زنجیره ای سران نهضت ملی و نخبگان سیاسی و ادبی و پس از ان حوادث کوی دانشگاه و سپس 16آذز و اخیرا جنبش 88 و شهیدان سبز و کهریزک....حال ستار بهشتی در زندان فتا؟
آخر ما راه به کجا میبریم؟ چند روزی است هرچه در خبرگزاری ها و رسانه های مخالف و موافق حکومت میگردم خبری یا نشانه و یا تحلیلی از روند پرونده ستار بهشتی نمیبینم!!! چه شد آن همه هیاهو ؟چه شد ان همه خبر و افشا گری؟هیج؟
همان که قوه قضاییه چند سطر به قصورات خود و پلیس فتا اعتراف کرد تمام شد و اب بر آتش ریخت؟ پس تکلیف مادر داغدار ستار و خون او چه میشود؟ نکند به ضرب و زور و دیه دهان آن مادر داغدار را هم مسکوت میکنند؟
اصحاب رسانه های منتقد حکومت ایران خون ستار بهشتی بر کفنش هنوز رنگ دارد.هنوز یادش فراموش نشده است پس چرا دست از جستجو برداشته اید.وظیفه ما اطلاع رسانی و جلوگیری از روزمره گی های سیاسی برای مردم است.همین که پزشکی قانونی تحت فشار دادگستری و وزارت اطلاعات علت مرگ ستار را شوک اعلام کرد و اعلام رویت آثار ضرب و شتم ،تمام؟
پس حقیقت چه میشود.نگذاریم جامعه مان به روزمره گی دچار شود و از کنار چنین جنایاتی ساده بگذرد.به خدا قسم خاک مزار ستار از مظلومیتش بس نمناک است.

۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

16آذر مبارک یا تسلیت باد..چیزی از تفکر دانشجویی مانده است؟

امروز پبجشنیه 16آذر 91 است .نمید انم باید امروز را به دانشجویان ایران زمینم تبریک بگویم یا تسلیت.16آذز را اگر بخواهم بسیار آمیانه و خودمانی تعریف کنم میتوانم بگویم که روز دانشجو مظهر اگاهی و ژرف اندیشی دنشجو یان است که اساس اجتماع را در اینده نزدیک تشکیل خواهند داد.ولی با این تعریف هر چند ناقص من در حال حاضر از این آگاهی و تفکر دانشجویی چیزی مانده است؟
سال های گذشته ایرانیان شاهد دانشگاه هایی پر جنب و جوش و مملو از دانشجویان فعال و حاضر در صحنه چه در گروه های اجتماعی و چه سیاسی بوده ایم چنانکه در 16 اذر سال 78تا80 هم شاهد حضور گسترده دانشجویان در سراسر کشور در اعتراض به سرکوب ها وفشار های حکومت بوده ایم.ولی حال چه ؟ از آن تفکر و شور و حال دانشجویی چه مانده؟
میتوانم تقریبا بگویم هیچ....
والبته از گفتن این "هیچ" بسیار متاسفم و قصد متهم کردن هیچ گروهی از دانشجویان را ندارم.ولی پر واضح است که با سرکوب های حکومت استبدادی ایران دانشجویان هم کنار کشیدندوسر در کتاب خود فرو برده اند!
یادم می اید در همین 10-12سال گذشته دانشگاه های تهران مبدا تمامی اعتراضات به تصمیمات و تخلفات حکومت بود و به تبع آن الباقی داشگاه هادر سایر شهر ها .ولی حال کار به جایی رسیده است که حکومت به آسانی با تفکیک جنسیتس دانشجویان حقوق فردی و اجتمایی آنان را زیر پا میگذارد و دانشجویان هم دم نمیزنند و موافق میشوند.پس از ستاره دار کردن دانشجویان فعال در زمان تصدی اقای خاتمی در دانشگاه ها و اخراج و ازار بسیاری از دانشجویان در آن زمان کم کم سطح فعالیت دانشجویان در عرصه های مختلف اجتماعی فروکش کرد و انجمن های اسلامی و بسیج در دانشگاه ها قدرت گرفتند به گونه ای که این انجمن  و بسیج دانشجویی برای خود راسته حکومتی در دانشگاه ها مشخص کردند و دست به سرکوب نرم دانشجویان زدند.تا جایی که دانشجویان با کمترین اعتراض و تجمع های صلح امیز راهی کمیته انضباطی و غیره میشدند.حکومت با برنامه ریزی توانست تا حدودی ریشه فعالیت و آگاهی وازاد اندیشی را در دانشگاه ها بخشکاند البته شاید این سخن من بزرگ گویی باشد ولی نظر شخصی ام بر این است که اجتماعات فعال وآگاه دانشجویی در حال احتضارند . پس شاید تسلیت در روز دانشجو نه به شخص فردی دانشجو بلکه به روح آزاد اندیشی دانشجو مناسب تر از تبریک آن باشد.ولی من این روز را که با شکر هنوز در تقویم وجود دارد را به شخص داشجویان بدون در نظر گرفتن روحیه دانشجویی تبریک میگویم.




یادداشت مجید درّی پیرامون 16آذر روز دانشجو

دانشجوی زندانی در زندان بهبهان در یادداشتی درباره ی فضای مجازی و تاثیرات آن می نویسد: خودمان را با منِ مجازیمان حسابی سرگرم کرده‌ایم – یا شاید سرگرم کرده‌اند – و به خود هم القاء کرده‌ایم که سکوت بهترین فریاد است. شرایط موجود هم که حسابی به نفع طرف مقابل است، می‌شود گفت یک شرایط رویایی. صدا، اعتراض، فریاد، دردسر هم هیچ!! پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که بخواهند کوچک‌ترین تغییری ایجاد کنند

این دانشجوی دربند با تیریک روز دانشجو به دانشگاه و دانشجویان و با تاکید بر اینکه دانشگاه را همچنان نماد اعتراض و مقابله با استبداد می‌دانم و معتقدم هر حرکتی از دانشگاه آغاز می‌شود و علت خفه کردن شدید دانشگاه هم این است، چرا که دانشجو تن به ذلت نمی‌دهد، می نویسد: دانشگاه باید زنده باشد، پویا باشد، معترض باشد و سر در برابر مشتی تمامیت خواه خم نکند. یادتان باشد بسیاری از هم دانشگاهیان شما ستاره دار شدند، اخراج شدند، محروم از تحصیل‌اند. یادتان باشد دانشگاه رنج کشید و نگذاشت بیرق‌اش سرنگون شود. یادتان باشد خود را از شما می‌دانند، از شماییند هر چند دور از شما. روز دانشجو به تمامی دانشجویان – اعم از در حال تحصیل و محروم از تحصیل و ستاره دار و اخراجی و… – مبارک و فرخنده. دانشجو روزت مبارک.

مجید دری، که ۱۸ تیرماه سال ۸۸ بازداشت شد، مهرماه سال ۸۹، از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان بهبهان در استان خوزستان منتقل شد تا شش سال محکومیت خود را بگذراند. این دانشجوی دربند، در سال ۸۶ و در اعتراض به سوء مدیریت و فضای امنیتی دانشگاه علامه، ابتدا چند ترم از تحصیل تعلیق و سپس به طور کلی از ادامه تحصیل محروم شد.

وی در سال ۸۷ و با همراهی سایر دانشجویان محروم از تحصیل که به دانشجویان ستاره‌دار معروف شده‌اند، «شورای دفاع از حق تحصیل» را تشکیل دادند. در جریان مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری و پس از آنکه محمود احمدی‌نژاد، وجود دانشجویان ستاره‌دار را انکار کرد و گفت که چنین دانشجویانی وجود خارجی ندارند، مجید دری نیز به همراه سایر اعضای این شورا در تجمع‌های اعتراض‌آمیزی که به منظور آگاهی افکار عمومی برگزار شد، شرکت کرد تا نشان دهد که این دانشجویان وجود خارجی دارند؛ دانشجویانی که بی‌دلیل از حق تحصیل محروم شده‌اند.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

شکوهٔ تاریخ بسیار است از این بیداد‌ها سینه‌ای لبریز دارد ز آتشین فریاد‌ها

رویگردان است از خودکامگان فتنه جو منزجراز حاکمان جور و استبداد‌ها

گاه از بیداد فرعون است بر موسی خجل‌گاه نفرین می‌کند بر سیرت شدّاد‌ها

تا جهان بوده است، این بوده ست کز نامردمان می‌رسد بر صاحبان زور و زر امداد‌ها

در بهبهان، مداحی بوده است به نام «گله دارزاده». نقل است که او را کشته‌اند، چندی بعد از خواندن نوحه‌ای که ابیات فوق بخشی از آن است. خیلی زیبا خوانده، پیشنهاد می‌کنم گوش کنید. «گله دارزاده» که ۵-۴ سالی می‌شود که رفته، مورد احترام بسیاری است و از آنچه که دورادور می‌شنوم و می‌بینم، دوستش دارند؛ شاید چون مرده و دیگر نیست. شاید از آن باب که مردمان دوست دارند قهرمانشان کشته شود و یا از آن رو که حرف دلشان را او جرأت بیان یافته…؛ بگذریم.

شاید تحلیل شرایط و اوضاع در موقعیتی که من هستم درست نباشد؛ محیطی بسته، تا حدودی ایزوله و دور از اجتماع. پس بهتر که به نقد کشیده شود و اشتباهاتش گفته شود تا دست کم در جهل مرکب نمانم و واقعیت را بفهمم. پس یافتن ایراد و اشکال و نقدش با شما (البته اگر خواننده‌ای داشت!).

۱- چندی است صحبت از Facebook آنقدر پررنگ و لعاب شده که کمتر کسی ست که از آن چیزی نشنیده باشد. عصر ارتباطات است و اطلاع رسانی و تبادل افکار و اخبار. دوستی می‌گفت اکنون در زمانی هستیم که خبررسانی بر ضدّ خودش عمل می‌کند. چرا؟! آن زمان که فیس بوکی نبود و وبلاگ و انواع شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی، چون همه در انتظار خبر بودند اگر شب نامه‌ای به دستشان می‌رسید با ولع از اول تا آخرش را می‌خواندند و اگر می‌توانستند به دیگری هم می‌دادند. اما حالا از بس که حجم اخبار بالاست آن دقت و حرص وجود ندارد و هر یک از ما از کنار خبر و اتفاقی به سادگی می‌گذریم. این است که حالا شده ضد خود. تحلیل او درست و بجا بود – به زعم من – البته کمی اغراق گونه. اما مگر جز این است که هر روز با حجم گسترده‌ای از خبر‌ها روبرو می‌شویم؟! و این امر، سنسورهای ما را تا حدودی از دقت و تمرکز بر موضوعی خاصّ می‌اندازد؟! یا از کنارشان بی‌تفاوت می‌گذریم؟! اگر خبری تی‌تر شود توجه بیشتری می‌کنیم و خبرهای ریز‌تر را – حتی اگر مهم‌تر باشند – کمتر مورد توجه قرار می‌دهیم؟!

۲- دنیای مجازی آفتی دیگر هم دارد: دورویی. من پشت کامپیو‌تر می‌نشینم. هر چه می‌خواهم می‌گویم و می‌نویسم با نامی غیرواقعی. ترس ردگیری و شناسایی ندارم. پس هر چه از ذهنم می‌گذرد بر زبان می‌آورم بدون آنکه نگران تبعاتش باشم. تند‌ترین موضع‌ها را نسبت به مسائل مختلف می‌گیرم و رادیکال‌ترین اقدامات را پیشنهاد می‌کنم. در صورتی که هیچ کدام از این اقدامات پیشنهادیَم را انجام ندهم، کسی مورد بازخواستم قرار نمی‌دهد که چرا خود گفتی و نکردی، نایستادی، در رفتی!؟ و می‌توانم فردا طلبکارانه بیایم و بقیه را به باد انتقاد بگیرم که شما ترسویید، شما خائن‌اید و هزار و یک انگ و توهین بار دیگران کنم. مرا که کسی نمی‌شناسد، پس بر منِ واقعی‌ام هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌شود و منِ مجازی‌ام هر روز بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود مثل حباب. ناپلئون می‌گوید – نقل به مضمون – چیزی را بگو که بتوانی بنویسی، چیزی را بنویس که بتوانی امضاء کنی، و چیزی را امضاء کن که بتوانی عمل کنی. دقیقاً عکس دنیای مجازی. می‌گویی و می‌نویسی بدون اینکه امضاء و یا عمل کنی. فاجعه از اینجا آغاز می‌شود و با حرف‌ها و موضع گیری‌هایم شرایط را رادیکال می‌کنم و بسته، و کسانی که در می‌دان‌اند را به مخمصه می‌اندازم و مورد هجمه و بالطبع ضرب امنیتی-اطلاعاتی قرار می‌دهم. پس بخشی از نیرو و توان اجتماع خواسته یا ناخواسته به دست من به هدر می‌رود.

۳- حال بیایید حالتی را متصور شویم که با منِ خودم، با منِ واقعی‌ام حرف می‌زنم. آیا بیشتر فکر نمی‌کنم؟ شرایط و اوضاع و احوال را در حرف‌ها و تحلیل‌هایم نمی‌گنجانم؟! موضع گیری‌هایم عاقلانه‌تر نمی‌شود و یا دست کم در حدّ توانم؟! منطقی‌تر به رصد می‌پردازم سپس می‌گوییم و پای حرفم هم می‌ایستم. یک نتیجهٔ بهتری را هم در پی خواهد داشت. می‌دانیم در این دنیای مجازی نیروهای نفوذی زیادند – به نقل از فرمانده جنگ سایبری بیش از هفت هزار نفر نیرو در فضای مجازی فعالند. اندک اندک چهره‌ها شناخته می‌شوند و جای جولان این افراد تنگ و تنگ‌تر. مافیا – با اشاره به بازی مافیا – شناسایی می‌شوند، صد البته خطر هم دارد. شناسایی، دستگیری و… اما مگر قرار نیست پای حرفمان بمانیم و از آن دفاع کنیم؟ باید باور کنیم که هیچ کس برای ما دل نمی‌سوزاند. کشورهای دیگر اول منافع خودشان را مورد نظر قرار می‌دهند، بعد اگر چیزی ماند به ما می‌دهند. پس در ابتدا باید خودمان پای کار شویم. اگر گفتیم و دستگیر هم شدیم باید بدانیم که دست کم ثابت کرده‌ایم اینکه گفته می‌شود در ایران «آزادی بیان» وجود دارد دروغی بیش نیست. به نوعی دست به یک مبارزهٔ مدنی می‌زنیم؛ خواسته‌هایمان را می‌گوییم و هزینه هم می‌دهیم و باید بدانیم که مشروعیت طرف مقابل هم با افزایش تعداد زندانی‌های سیاسی-عقیدتی‌اش به شدّت زیر سؤال می‌رود. مدرک بلا شک‌اش هم تعداد زندانیانی است که به جرم اعلام نظرشان در زندانند. شاید گفته شود چون خودش در زندان است اینطور می‌گوید. نمی‌دانم، شاید درست بگویند. اما می‌دانم که از دورویی و تحمیل هزینه‌ام به شانهٔ دیگران بیزارم. در دفاع از این حرف می‌گویم: یا حرف نمی‌زدم (روش اول) یا اگر حرف زدم جوابش را هم در نظر می‌گرفتم (روش دوم).

۴- راهِ سومی هم هست: «می‌گذاریم شرایط مناسب شود، بعد…». من هنوز نفهمیده‌ام مگر شرایط را غیر از خود ما کس دیگری می‌سازد؟! عوض می‌کند؟! خب اگر شرایط آن طور که شما می‌گویید بشود، چه نیازی به گفتن شماست؟! مگر ما از شرایط موجود گله نداریم؟! چه کسی می‌خواهد بر این شرایط ترک بیندازد؟! کسی غیر از خود ما؟! چه کسی باید در ساختن و پایه ریزی شرایط بهتر سهیم باشد؟! کسی غیر از خود ما؟! همیشه باید منتظر بمانیم تا دیگران بیایند و جان بر کف شرایط را برای حضور ما (!!!) فراهم آورند. چرا آن دیگران خود ما نباشیم؟! چرا نباید باشیم؟! فکر نمی‌کنید زمان قهرمان سازی گذشته؟! به این نتیجه نرسیده‌اید که خود قهرمان باشیم؟! همه با هم؟! آری سخت است، خیلی سخت. اما بهتر نیست تا خود به گود بیاییم و بیازماییم که چند مرده حلاجیم؟ که سهیم باشیم در فردا؟! و سؤالی دیگر. همانطور که ما در بهتر شدن شرایط نقش خواهیم داشت، آیا این وضعیت و شرایط موجود تقصیر ما نبوده؟! یعنی ما باعث به وجود آمدن این شرایط نشده‌ایم؟! دست پخت خودمان بود. با توو زدن، با جاخالی کردن، با بی‌تفاوتی، با اغماض، با تعلل، با تک روی، با رادیکالیسم، با کندروی…. پس حالا بر عهدهٔ چه کسی ست که شرایط را عوض کند؟ کسی غیر خود ما که در به وجود آمدنش نقش داشته‌ایم؟!

حال ما خودمان را با منِ مجازیمان حسابی سرگرم کرده‌ایم – یا شاید سرگرم کرده‌اند – و به خود هم القاء کرده‌ایم که سکوت بهترین فریاد است. شرایط موجود هم که حسابی به نفع طرف مقابل است، می‌شود گفت یک شرایط رویایی. صدا، اعتراض، فریاد، دردسر هم هیچ!! پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که بخواهند کوچک‌ترین تغییری ایجاد کنند؟! طی چه حساب و کتابی؟! کلّی هزینه داده‌اند که به اینجا رسیده‌اند، حالا چرا باید فراموش کنند؟! تا حالا شنیده‌اید که حکومتی بدون فشار و اعتراض روشش را عوض کند؟! مگر نه این است که تب سنجِ اعتراض میزان رضایت یا عدم رضایت را اندازه می‌گیرد؟! گاهی حتی خودمان دچار این توهم نمی‌شویم که حتماً رضایت دارند که چیزی نمی‌گویند؟! پس از آن‌ها که شرایط موجود بر وفق مرادشان است چه انتظاری داریم؟ اختلاس سه هزار میلیاردی، زمین خواری آقازاده، تورم افسار گسیخته و…؛ اگر در مقابل هر کدام از این‌ها با یک فشار نسبی از افراد حقوقی و حقیقی با مطالبهٔ مشخص و مارک دار طرف بودند، این طوری می‌توانستند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند و دیگری را مقصر جلوه دهند و آخر هم هیچ؟! واقعاً اگر در رابطه با فاجعهٔ کهریزک اعتراض شدید شده بود، آیا امروز شاهد مرگ «ستار بهشتی» بودیم؟! و آیا سکوت امروزمان زمینه‌ای را برای اتفاقات بعدی مهیا نمی‌سازد؟! مرگ ستار بهشتی‌ها؟! آیا زمان آن نرسیده که از تجربه‌های گذشته‌مان اندکی بهره بریم؟! ایراد کار کجاست؟! چرا اینجاییم؟! ما را چه شده؟! مرگ «ستار بهشتی» یک فاجعه بود، فاجعه. بدین وسیله از خانوادهٔ ایشان و جامعهٔ وبلاگ نویسان دردمندانه تسلیت عرض نموده و تنها می‌توانم امیدوارم باشم که با ریش تراشی سر و ته قضیه هم نیاید. این امر پیگیری جدی و مطالبهٔ جمعی را در دفاع از ایشان و شناسایی و محاکمهٔ عادلانهٔ آمر و عاملانش را می‌طلبد تا شروعی باشد برای جلوگیری از تکرار مجددش.

در آخر روز دانشجو را به دانشگاه و دانشجویان عزیز تبریک عرض می‌نمایم. دانشگاه را همچنان نماد اعتراض و مقابله با استبداد می‌دانم و معتقدم هر حرکتی از دانشگاه آغاز می‌شود و علت خفه کردن شدید دانشگاه هم این است، چرا که دانشجو تن به ذلت نمی‌دهد.

پس دانشگاه باید زنده باشد، پویا باشد، معترض باشد و سر در برابر مشتی تمامیت خواه خم نکند. یادتان باشد بسیاری از هم دانشگاهیان شما ستاره دار شدند، اخراج شدند، محروم از تحصیل‌اند. یادتان باشد دانشگاه رنج کشید و نگذاشت بیرق‌اش سرنگون شود. یادتان باشد خود را از شما می‌دانند، از شماییند هر چند دور از شما. روز دانشجو به تمامی دانشجویان – اعم از در حال تحصیل و محروم از تحصیل و ستاره دار و اخراجی و… – مبارک و فرخنده. دانشجو روزت مبارک.

ای مفتی شهر از تو پرکار تریم با این همه مستی ز تو هشیارتریم

تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده کدام خون خوارتریم

مجید درّی

آذر ۹۱

زندان بهبهان

۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه

مناظره دبیران سابق انجمن های اسلامی در آستانه روز دانشجو

دبیران سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران در آستانه روز دانشجو در یک مناظره سیاسی، به انتقاد شدید از فضای موجود بر دانشگاه ها و کشور پرداختند و نسبت به بی عدالتی حکومت در اعمال فشار بر فعالان و منتقدان و بازداشت آنها انتقاد کردند.

نمایندگان این تشکل دانشجویی مستقل همچنین به حصر خانگی رهبران جنبش سبز اعتراض کردند و گفتند: در کجای اسلام آمده است کسی که محاکمه نشده است، می‌توانیم او را حصر خانگی کنیم؟ چگونه می‌شود در چنین حکومتی دم از آرمان و آزادی زد؟ کجای اسلام و کجای حکومت علی (ع) کسی را به خاطر بیان عقیده‌اش محاکمه می‌کنند؟ اتفاقات امروز نه تنها با اندیشه‌های امام بلکه با اسلام در تناقض است.
در مناظره ای که میان دو عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران با دو نماینده از سوی بسیج دانشجویی با موضوع «جریان‌شناسی جنبش دانشجویی» برگزار شد، حمدیه از اعضای سابق انجمن اسلامی خطاب به نمایندگان بسیج دانشجویی گفت: شما چگونه از کسانی که آنان را فتنه‌گر خطاب می‌کنید انتظار دارید که با شما مناظره کنند؟ شما باید ابتدا آداب مذاکره و مناظره را بیاموزید. پس از اتفاقات سال ۸۸، انواع تهمت‌ها و افتراهای کذب را به جریانی که توان دفاع از خود نداشت دادید؛ کجای این عدالت است.

او با اعلام اینکه زیر سقف کمتر دانشگاهی می‌توان دانشجویی پیدا کرد که چوب حضرات به بدن آنها نخورده باشد، این سوال را مطرح کرد که اگر امروز فضای نقد باز بود چرا این همه دانشجوی ستاره‌دار داریم؟حمدیه خاطرنشان کرد:مبنای ما اسلام است و در اندیشه من، زندانی کردن افراد و جنازه آنها را تحویل دادن در اسلام پسندیده نیست.

او هم چنین گفت: شرایط فعلی حاصل معجزه هزاره سوم خواندن احمدی‌نژاد است، حاصل حمایت‌های بی‌چون و چرای شماست، حاصل چشم‌پوشی کردن از اختلاس‌ها و پول‌هایی است که گم شد.

جعفری دیگر عضو سابق انجمن نیز خاطرنشان کرد: یکی از نقدهای جدی به حاکمیت این است که اجازه فعالیت به تشکل‌های دیگر را نمی‌دهد و همین باعث می‌شود که افراد مختلف از انجمن اسلامی به عنوان ابزار استفاده کند. نقد اول متوجه حاکمیت است. در این نشست هم چنین این نمایندگان با تاکید بر اینکه بسیج دانشجویی یک تشکل دانشجویی نیست و بسیج ابزار دست قدرت است.

متن کامل این مناظره که با موضوع «جریان‌شناسی جنبش دانشجویی» برگزار شد و طی آن محسن جعفری و حمدیه از دبیران سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دادمان و زینالو از نمایندگان بسیج دانشجویی به مناظره پرداختند؛ به نقل از خبرگزاری ایسنا در زیر می آید:

دادمان دبیر سابق بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در ابتدای مناظره با بیان اینکه “معتقدم ما مبنای مشترکی برای گفت‌وگو داریم”، اظهار کرد: اندیشه‌های حضرت امام (ره) می‌تواند مبنای مشترک ما در این مناظره باشد و من از دوستان انجمن اسلامی می‌خواهم که اگر اختلاف‌نظری بر روی این مبنا دارند اعلام کنند.

وی به موضوع رسالت جنبش دانشجویی اشاره کرد و گفت: جنبش دانشجویی دو ویژگی برجسته یعنی ضداستبدادی و ضداستکباری بودن را داراست، روحیات آرمان‌خواهی، عدالت‌طلبی، استقلال و آزادی‌خواهی نیز از ویژگی‌های بارز جنبش‌ دانشجویی است و این جنبش در جهت تحقق آنها حرکت کرده است.

دادمان با بیان اینکه “با نوجه به وقوع ،انقلاب نمی‌توان تمام ماهیت سابق جنبش دانشجویی را برای آن قائل بود”، افزود: امروز نظام مردمی سر کار آمده و مردم پشتیبان این نظام هستند و در واقع ما با پدیده‌ای به نام نظام مردمی روبرو هستیم و بر همین اساس ضروری است تغییر رویکرد جنبش دانشجویی را بپذیریم؛ البته این تغییر رویکردها مبنایی نیست. جنبش دانشجویی باید امروز همراه این نظام مردمی و پشتیبان حاکمیت آن باشد.

وی ادامه داد: تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب فرهنگی که پدیده‌ای بر ضد سلطه فرهنگی و علمی غرب بود و جنگ تحمیلی که جریان‌های دانشجویی به صورت جدی در این عرصه وارد شدند، سه نمونه همراهی جنبش دانشجویی با نظام اسلامی است که پس از انقلاب بوجود آمد.

دادمان با اشاره به روحیه نقادی در جنبش دانشجویی اظهار کرد: ما نمی‌توانیم جنبش دانشجویی را ذاتا منتقد بدانیم، بلکه جنبش دانشجویی همراه انقلاب نیز هست؛ البته این همراهی به معنای پذیرفتن هر چیزی که از سوی حکومت انجام می‌شود نیست، چراکه اصلاح‌گری نیز جزو روحیات جنبش دانشجویی است.

به گزارش ایسنا، جعفری دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران در ادامه این مناظره گفت: جریان دانشجویی در ایران چند سالی پس از تاسیس دانشگاه تهران شکل گرفت و سال ۱۳۲۱ را می‌توان سال تشکیل انجمن اسلامی دانست. جریان دانشجویی مسلمان از این تاریخ تصمیم گرفت که وارد عرصه شود چراکه در آن دوران فضا بیشتر در قبضه مارکسیست‌ها و جریان‌های چپ بود.

وی با اشاره‌ای کوتاه به سیر جنبش دانشجویی قبل و پس از انقلاب یادآور شد: جریان دانشجویی منتقد یا به اصطلاح چپ اسلامی در دوم خرداد موفق به نقش‌آفرینی شد و تا سال ۸۸ و جریان‌آفرینی دوباره به فعالیت خود ادامه داد.

جعفری با بیان اینکه “آنچه به عنوان رسالت جنبش دانشجویی می‌توان عنوان کرد، نقادی است”، تاکید کرد: از دانشجو به دلیل وابستگی نداشتن به قدرت انتظار می‌رود که بتواند انتقاد خود را مطرح کند.

دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران با اشاره به استبدادستیزی و استکبارستیزی به عنوان دو ویژگی برجسته جنبش دانشجویی، گفت: پس از انقلاب رویه تا حدودی متفاوت شد اما هر دوی این ویژگی‌ها را البته با شدت و ضعف می‌توان برای جنبش دانشجویی قائل بود.

وی ادامه داد: شکی نیست که نظام ما مردمی است اما این موجب نمی‌شود که حاکمیت و دولت از نقد مبرا باشند. گفتمان استبدادستیزی و استکبارستیزی همچنان با شدت و ضعف ادامه دارد. اگر مثالی بیاورم این است که تهاجم به دانشگاه چه قبل و چه پس از انقلاب، هر دو اشتباه است و حرکت اشتباه در هر نظامی که باشد اشتباه است و توجیهی ندارد.

دادمان نیز در ادامه، با بیان اینکه “ما نیز قبول داریم که کار اشتباه در هر نظامی اشتباه است”، گفت: نقد، به ماهُوَ نقد، وظیفه هر مسلمانی است ولی رسالت هر مسلمان و به‌تبع آن دانشجویی، تنها نقد نیست. اینکه رسالت یک حرکت اجتماعی را صرفا نقد تعریف کنیم، به معنی تقلیل دادن جایگاه این حرکت اجتماعی است. حرکت اجتماعی باید دارای آرمان باشد و آرمان جنبش دانشجویی مسلمان، تحقق جامعه آرمانی اسلامی است.

این عضو بسیج دانشجویی اضافه کرد: سوال این است که در تحقق این جامعه آرمانی اسلامی چه مسیری را می‌خواهیم طی کنیم و از نقد چگونه باید استفاده شود؟ معتقدم برای فهم اسلامی که به دنبال آن هستیم، می‌توانیم اندیشه امام (ره) را مبنا قرار دهیم و من دوست دارم دوباره از دوستانمان در انجمن اسلامی سوال کنم که آیا این مبنا را قرار دارند یا نه؟

جعفری در پاسخ به اظهارات دادمان گفت: من نقد را به عنوان رسالت جنبش دانشجویی معرفی کردم و نه آرمان. عدالت، آزادی، ظلم‌ستیزی از دیگر آرمان‌های جنبش دانشجویی است.

وی با بیان اینکه “مبنای هویتی ما، انقلاب اسلامی است”، اظهار کرد: باید هرجا که دیدیم نظام جمهوری اسلامی از این مبنا فاصله می‌گیرد، فریاد بزنیم.

همچنین، حمدیه یکی دیگر از دبیران سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران در ادامه این مناظره سخنان خود را اینطور آغاز کرد که “من دوست داشتم به جای ما که از انجمن اسلامی دانشگاه تهران برای مناظره به اینجا آمده‌ایم، از انجمن اسلامی خود دانشگاه صنعتی شریف در اینجا حضور داشتند. انجمن اسلامی یک سرمایه هفتاد ساله و از پایین به بالا شکل گرفته است. افتخار نیست که دانشگاهی فاقد انجمن اسلامی باشد و متاسفانه باید بگویم تنها انجمن باقی‌مانده، انجمن اسلامی دانشگاه تهران است که آن نیز به دلیل سابقه و مشی میانه‌اش باقی مانده است.

این فعال دانشجویی اضافه کرد: اگر انجمن اسلامی دانشگاه شریف اشتباهی نیز مرتکب شده است، راه برخورد با آن، حذف آن نیست. ذات دانشجو خطا کردن است و امیدوارم انجمن شریف دوباره فعال شود.

حمدیه ادامه داد: ما نیز معتقدیم که اندیشه‌های امام (ره) راهگشاست و همواره اهل تحقیق در اندیشه‌های امام بوده‌ایم اما دید تعبدی نیز نداشته‌ایم. هر جا نقطه درخشانی بوده استفاده کرده‌ایم و هر جا کاستی دیده‌ایم نقد کرده‌ایم.

وی با بیان اینکه “باید بترسیم از اینکه روزی شکی در دلمان وجود نداشته باشد”، اظهار کرد:‌ اندیشه امام (ره) یکی از کلیدی‌ترین مبناهاست اما آرزو می‌کنیم روزی فرا برسد که بسیج با تمام مردم مبنای مشترکی برای گفت‌وگو داشته باشد و چه بهتر که باب گفت‌وگو را با همه باز کنیم و نه تنها با عده‌ای خاص.

این عضو پیشین انجمن اسلامی دانشگاه تهران همچنین گفت: ما به عنوان یک انجمن اسلامی همواره به دنبال تحقق جامعه‌ای دینی و ایده‌آل بوده‌ایم و نقادی را راه رسیدن به همین جامعه می‌دانیم. مهم‌ترین وظیفه جریان دانشجویی،‌ نقادی است و نقادی مرز نمی‌شناسد.

وی با بیان اینکه “نباید در نقد مصلحت‌اندیشی کرد”،‌ اظهار کرد: خود امام (ره) می‌فرمایند که هرگاه بنده پایم را کج گذاشتم تک‌تک مردم نسبت به این مساله مسئول هستند. ایشان می‌فرماید ولی فقیه اگر ظلم کند و گناه صغیره‌ای از او سر بزند از ولایت ساقط است. این سخنان چه معنایی دارد؟ به این معناست که نقد در بالاترین جایگاه هم باید انجام شود.

حمدیه با تاکید بر اینکه “باید بپذیریم که فضای نقد باز نیست و ضروری است که باز شود”، تصریح کرد: اگر امروز فضای نقد باز بود چرا این همه دانشجوی ستاره‌دار داریم؟ یکی از سرمایه‌های دانشجو، درس اوست. چه کسی حاضر می‌شود سرمایه خود را از دست بدهد؟ من و آقای جعفری مصداق این مساله هستیم. چه معنایی دارد کسی که کنکور می‌دهد و در واقع صلاحیتش برای ورود به مراتب بالای تحصیلی تعریف می‌شود مورد بازخواست و بازجویی قرار گیرد؟

وی ادامه داد: ما اشک حسرت برای کشورهای همسایه چون بحرین، عربستان و … می‌ریزیم که فضا در این کشورها بسته است و از سوی دیگر همین فضا را برای دانشجوی خودمان ایجاد می‌کنیم. زیر سقف کمتر دانشگاهی می‌توان دانشجویی پیدا کرد که چوب حضرات به بدن آنها نخورده باشد.

حمدیه با تاکید بر لزوم باز شدن فضا برای فعالان دانشجویی اظهار کرد: تا زمانی که منافذ نقادی و سخن گفتن در کشور بسته باشد هیچ اصلاحی وجود ندارد. اتفاقا ما باید از کسانی که نقد می‌کنند تقدیر کنیم، نه اینکه به آنان حمله کنیم. آنچه باید باشد، شفاف‌سازی است و نه مصلحت‌اندیشی و لاپوشانی. راه دوری نمی‌رود اگر کسانی را که در کوی دانشگاه و قضیه کهریزک مقصر بودند محاکمه کنیم. آیا نباید در اینجا نیز فریاد کشید؟ آیا تنها سوریه و بحرین مساله ماست؟ ایران مساله نیست؟

در ادامه، دادمان با بیان اینکه “برخی از آرمان‌های انقلاب، مفاهیم روشن دارد اما برخی اینگونه نیستند”، گفت: اینکه شما حرف از آزادی می‌زنید،‌ آزادی به کدام معنا؟ آیا اصول کلی اندیشه امام را مبنای فکری‌مان می‌دانیم؟ ضروری است برای اینکه بتوانیم شعارها و آرمان‌های انقلاب را ترجمه کنیم اندیشه امام را مبنا قرار دهیم.

وی با بیان اینکه “نقد یکی از ابزارهای جنبش دانشجویی است”، افزود: ما نیز معتقدیم که کهریزک و کوی دانشگاه فاجعه بود و اتفاقا از کسانی بودیم که از آقای آملی لاریجانی اینها را مطالبه کردیم. اینکه در نقاط فاجعه باید مطالبه کرد، شکی نیست اما سوال من اینجاست که آیا تنها ابزار ما نقد است؟

این عضو بسیج دانشجویی ادامه داد: من از دوستان انجمن اسلامی می‌خواهم که دو نمونه از نقدهای خود را در دوران اصلاحات نشان دهند. مواضع بسیج کاملا روشن است. ما از کلیت دولت احمدی‌نژاد دفاع کرده‌ایم اما نقد هم داشته‌ایم. ما از ایشان حمایت کرده‌ایم کما اینکه شما هم در جایی که لازم دیدید از دولت آقای خاتمی حمایت کردید و برای حمایت از ایشان به خیابان آمدید. فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا را مشخص است که چه کسی مطرح کرد، فشار از پایین به چه معناست؟ جز تشکل‌های دانشجویی است؟

زینالو نیز به عنوان دیگر نماینده بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف در این مناظره، با بیان اینکه “به نظرم ضروری است که ما مبنایی‌تر بحث کنیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم”، اظهار کرد: برای جریان‌شناسی جنبش دانشجویی، بویژه اگر لفظ مسلمان نیز به آن اضافه شود، ضروری است که رسالت‌های آن را مشخص کنیم و آنگاه به نسبت‌سنجی جریان‌های مختلف دانشجویی بپردازیم.

وی با بیان اینکه “انجمن اسلامی کلمه اسلامی را در ادامه خود دارد و این دارای بار است”، گفت: اسلام قرائت‌های مختلفی دارد و به طور واضح اسلام ناب و اسلام آمریکایی داریم. ما باید مشخص کنیم که مبنا و مولفه‌های ما چیست؟ مواضع ما درباره احکام فرعی اسلام،‌ احکام اجتماعی و حتی شعار رایج جدایی دین از سیاست می‌تواند منشا اثر در فعالیت‌های ما باشد.

زینالو با اشاره به صحبت‌های حمدیه از انجمن اسلامی که گفته بود امیدوارم بسیج با تک تک مردم باب گفت‌وگو را باز کند، اظهار کرد: ما نباید اینجا حرف‌های شعاری بزنیم و به دنبال حرف‌هایی که صرفا هیجانات را برمی‌انگیزد باشیم. اینکه روزی برسد با مردم صحبت کنیم دور نیست، همین امروز هم این امکان هست. حتی با کسانی که مسلمان نباشند می‌توانیم صحبت کنیم اما باز هم تاکید می‌کنیم که مبنا باید مشخص شود تا بتوانیم نسخ استدلال‌هایمان را مشخص کنیم.

این فعال دانشجویی تاکید کرد: ما باید دقیقا قرائت خود را از اسلام مشخص کنیم که آیا منظور، قرائت امام از اسلام است، یا شریعتی، بازرگان یا مطهری؟

به گزارش ایسنا، جعفری در ادامه این مناظره در پاسخ به اظهارات زینالو اظهار کرد: اگر اینگونه است، خوب است که یک مارکسیست را برای مناظره به اینجا دعوت کنید؛ البته اگر دانشگاه به شما مجوز داد. (تشویق و خنده دانشجویان).

وی با بیان اینکه “من منکر این نیستم که بسیج دانشجویی گاهی اوقات کارهای خوبی انجام داده است”، اظهار کرد: خوشبختانه بسیج در رابطه با موضوع صهیونیسم یک بار کار عمقی خوبی انجام داد. خیلی وقت‌ها در این تشکل کار فکری و عمقی انجام نمی‌شود و عموما در مقابل این سفارت یا آن سفارت تجمع می‌کنند و من خوشحالم که برای یک بار هم که شده بسیج از نگاه اقتصادی به بحث کالاهای اسرائیلی پرداخت.

جعفری با اشاره به اینکه در مورد کوی دانشگاه و کهریزک نیز بسیج کارهایی کرد، افزود: بسیج محکم ایستاده بود که مرتضوی محاکمه شود و برنگردد اما دیدیم که برگشت و پست هم گرفت و به قول آقای زاکانی نتوانستند او را یک جور بزنند که با برف سال بعد هم پایین نیاید.

وی با بیان اینکه “اتفاقاتی که اکنون در کشور شاهدیم، ناشی از حمایت بی‌چون و چرای بسیج از جریان حاکم است”، اظهار کرد: ما نمونه‌های بسیاری در مورد انتقاد به آقای خاتمی و دوران ایشان داریم. البته همسویی گفتمانی با جریان حاکم در آن دوران داشته‌ایم و این را انکار نمی‌کنیم.

جعفری با اشاره به برخی آثار و نوشته‌های شهید مطهری درباره آزادی گفت: شما می‌گویید که ما مبنای خود را مشخص کنیم. من به شهید مطهری استناد می‌کنم که مطمئنا در مسلمانی ایشان شکی ندارید. ایشان در جایی می‌گوید “باید فضا در جامعه اسلامی به سمتی پیش برود که یک استاد مومن به مارکسیسم بتواند در دانشگاه کرسی داشته باشد” اما ما می‌گوییم مارکسیست پیشکش، تاکنون چندین استاد‌های مسلمان دانشگاه‌ها را بالاجبار بازنشسته کرده‌اند.

وی ادامه داد: اگر همین معیارهایی که خودتان گفتید قبول دارید، چرا امروز وضعیت به این شکل است؟ چرا باید برای ورود به مقطع کارشناس ارشد و دکترا در سازمان سنجش بازجویی شویم؟ قبل از انقلاب چنین چیزهایی وجود نداشت.

حمدیه نیز سخنان خود را اینطور ادامه داد که “اگر مبنای امام را قبول دارید، ایشان در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «حکومت پهلوی پیشرفت‌هایی برای کشور به همراه آورده است و نمودار اقتصادی آن صعودی است، چرا با آن مخالفت می‌کنید؟» گفت: «هیچ پیشرفتی بدون آزادی معنا ندارد. خون جوان‌های ما چرا ریخته شده است؟ چون آزادی می‌خواهیم.» آیا اکنون ما آزادی داریم و می‌توانیم هر حرفی را بزنیم؟”

وی همچنین گفت: اینطور نبوده است که ما نسبت به جریان حاکم در دوران اصلاحات انتقاد نکنیم. همسویی گفتمانی داشته‌ایم اما نقد هم بوده است اما اینکه اکنون شما دولت را نقد می‌کنید، معنا ندارد. دولتی که همه آن را می‌زنند، جای نقد ندارد. آن زمان که با چهره برافروخته از آن حمایت می‌کردید چه نقدهایی داشتید؟

حمدیه خطاب به نمایندگان بسیج دانشجویی ابراز عقیده کرد: شرایط فعلی حاصل معجزه هزاره سوم خواندن احمدی‌نژاد است، حاصل حمایت‌های بی‌چون و چرای شماست، حاصل چشم‌پوشی کردن از اختلاس‌ها و پول‌هایی است که گم شد.

دادمان نماینده بسیج نیز در ادامه اینطور پاسخ داد: امیدوارم دوستان تعمدی در مورد اینکه برخی صحبت‌های غیردقیق را مطرح می‌کنند، نداشته باشند. اینکه می‌گویند قبل از انقلاب، اساتید از دانشگاه اخراج نمی‌شد، چنین نیست. حداقل پدر من به دلیل مبارزه از دانشگاه اخراج شد و این یک نمونه است.

وی ادامه داد: اینکه شما می‌گویید آقای احمدی‌نژاد را معجزه هزاره سوم خواندیم، اینطور نیست. خانم رجبی، رای آوردن آقای احمدی‌نژاد در فضایی را که چپ و راست به هم رسیده بودند و با هم دست داده بودند، معجزه خواند. آقای جعفری تنها یک مثال در مورد انتقاد به آقای خاتمی آوردند، آن مثال هم در آخر دولت آقای خاتمی بود یعنی سال ۸۳٫ اگر به ما انتقاد می‌کنید که انتقاد را تازه شروع کرده‌ایم شما نیز در پایان دولت اصلاحات انتقاد کردید، دولت آقای خاتمی هم زدن نداشت. کاش یک نمونه از پیگیری مطالبات مردم می‌گفتید.

دادمان با بیان اینکه “ما درباره فضای سال‌های قبل از ۷۶ با دوستانمان همراهیم”، ادامه داد: در زمان دولت هاشمی فضا بسته بود و اجازه نقد به کسی داده نمی‌شد. ما نسبت به سیاست خارجی و سیاست باز اقتصادی دولت هاشمی اعتراض داشتیم؛ البته در دولت خاتمی سیاست اقتصادی سابق ادامه پیدا کرد و استدلال من، تیم اقتصادی آقای خاتمی است که همان تیم آقای هاشمی بود.

وی تاکید کرد: نمی‌شود شعار انتقاد دهیم اما آنجا که لازم است سکوت کنیم. بسیج دانشگاه شریف همواره در حوزه‌های مختلفی چون سیاست خارجی و اقتصاد موضع‌گیری کرده است؛ البته ما نیز گفتمان کلی دولت فعلی را حمایت می‌کنیم.

دادمان با بیان اینکه “در مورد انجمن به‌اصطلاح اسلامی دانشگاه شهید حرف بسیار است”، افزود: ما بارها خواسته‌ایم که با انجمن اسلامی گفت‌وگو کنیم و نامه رسمی دادیم اما آنها گفتند که ما با بسیج که وابسته به یک نهاد نظامی است مناظره نمی‌کنیم. ما افتخار می‌کنیم که به سپاه پاسداران منتسب هستیم اما باید از انجمن اسلامی پرسید که چرا واحد جنگ دارد؟

زینالو نیز در تایید سخنان دادمان گفت: بنده خود بارها پیگیر ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و مناظره با انجمن اسلامی دانشگاه شریف بودم اما نه تنها رد می‌کردند، بلکه یک بار یکی از آنان به من گفت که باید از ستاد آقای موسوی برای این کار اجازه بگیرید.

وی ادامه داد: درباره تشکل‌های دگراندیش باید بگویم که من قائل نیستم به اینکه در دانشگاه نظام اسلامی، تشکلی فعالیت کند که علیه اسلام و علیه نظام است؛ این اصلا غیرعقلانی است.

در ادامه این مناظره جعفری گفت: ما انتقاداتی بسیاری به دولت آقای خاتمی داشته‌ایم. ما به موضوع حمله به کوی دانشگاه و ردصلاحیت‌های گسترده اعتراض داشتیم چراکه شعار آقای خاتمی، توسعه سیاسی بود. ما معتقدیم که عدالت در ابعاد دیگر خود نیز مانند سیاسی، رسانه‌ای و فرهنگی نیز باید رعایت شود.

دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران ادامه داد: جزو افتخارات ماست که منتقد دولت آقای هاشمی بودیم ولی اینکه شما می‌گویید سیاست‌های اقتصادی آقای خاتمی با هاشمی یکی بود، اینگونه نیست. ما از عملکرد اقتصادی آقای خاتمی در مقابل عملکرد آقای احمدی‌نژاد دفاع می‌کنیم.

وی افزود:‌ در مورد واحد جنگ که به انجمن اسلامی نسبت دادید نیز باید بگویم که اتاق جنگ انجمن‌های اسلامی در رابطه با جنگ تحمیلی بود که در جهت سازماندهی نیروها فعالیت مستمری داشت اما الان چنین چیزی وجود ندارد.

جعفری همچنین گفت: اینکه شما می‌گویید از انتساب به سپاه افتخار می‌کنید، باید بگویم که چنین چیزی اصلا جای دفاع ندارد. جنبش دانشجویی باید مستقل باشد. در مورد بسته شدن انجمن اسلامی دانشگاه شریف نیز که اکنون آخرین دبیر این انجمن یعنی آقای محمدزاده در زندان است، باید بگویم که یکی از نقدهای جدی به حاکمیت این است که اجازه فعالیت به تشکل‌های دیگر را نمی‌دهد و همین باعث می‌شود که افراد مختلف از انجمن اسلامی به عنوان ابزار استفاده کند. ما خود تاکید می‌کنیم که انجمن‌های اسلامی جای دانشجویان مسلمان است اما نقد اول متوجه حاکمیت است.

در ادامه، حمدیه خطاب به نمایندگان بسیج دانشجویی گفت: شما چگونه از کسانی که آنان را فتنه‌گر خطاب می‌کنید انتظار دارید که با شما مناظره کنند؟ شما باید ابتدا آداب مذاکره و مناظره را بیاموزید. پس از اتفاقات سال ۸۸، انواع تهمت‌ها و افتراهای کذب را به جریانی که توان دفاع از خود نداشت دادید؛ کجای این عدالت است.

وی افزود: انجمن اسلامی از همه مدعیان اصولگرایی، اصولگرا‌تر است و الان نیز عملکرد آقای خاتمی را نقد می‌کند. ما از آدم‌ها بت نمی‌سازیم که نتوانیم به آنها نزدیک شویم. اتفاقاتی که امروز شاهدیم، نه تنها با اندیشه‌های امام بلکه با اسلام در تناقض است. در کجای اسلام آمده است کسی که محاکمه نشده است، می‌توانیم او را حصر خانگی کنیم؟ چگونه می‌شود در چنین حکومتی دم از آرمان و آزادی زد؟ کجای اسلام و کجای حکومت علی (ع) کسی را به خاطر بیان عقیده‌اش محاکمه می‌کنند؟

حمدیه با بیان اینکه “به آن اسلامی که ما می‌فهمیم، حرکت بسیاری از آقایان قابل توجیه نیست”، ابراز عقیده کرد: بسیج دانشجویی یک تشکل دانشجویی نیست، چراکه تشکل دانشجویی باید از پایین به بالا باشد و نه از بالا به پایین. اینکه یک روز آن را جلوی سفارتی و روز دیگر جلوی سفارت دیگری می‌فرستند به این خاطر است که سیستم آن از بالا به پایین چیده شده است. بسیج دانشجویی یک تشکل دانشجویی نیست چون حکم آقای دادمان را آقای قدیانی امضا کرده و نه دانشجویان. بسیج ابزار دست قدرت است.

دادمان در ادامه گفت: من به شما می‌گویم از ما توقع داشته باشید که هرجا حتی اگر ادب مذاکره را رعایت نکنید، ما با شما گفت‌وگو خواهیم کرد چون گفت‌وگو را به صلاح انقلاب می‌دانیم.

وی با اشاره به تشکیل بسیج به فرمان امام(ره) اظهار کرد: من در مورد تشکیل بسیج، شما را به فرمان امام ارجاع می‌دهم، چراکه امام (ره) فرمان تشکیل بسیج دانشجویی و طلبه را صادر کردند. افتخار ما همین است که تشکیل بسیج دانشجویی با فرمان امام بوده است.

زینالو دیگر نماینده بسیج دانشجویی صنعتی شریف گفت: من معتقدم عدالت‌خواهی دوستان انجمن اسلامی یک طرفه است. شما چرا آنجا که آقای سروش می‌گوید قرآن پیام پیمغبر است و نه خدا، سکوت می‌کنید و چرا آنجا که اکبر گنجی می‌گوید امام به موزه رفته است انتقاد نمی‌کنید؟ چرا در ۱۸ تیر که تنها دو نفر آن هم از نیروهای انتظامی کشته شده بودند و براندازان تعداد آنها را بیشتر عنوان کردند ولی هیچ وقت نگفتند اینها چه کسانی بودند، موضع نگرفتید و سکوت کردید؟ شما که می‌گویید قانون را قبول دارید، بر چه مبنایی در ۲۴ خرداد ۸۸ یک تجمع غیرقانونی برگزار کردید؟ حضور در مراسم ختم یک انسان زنده چه توجیهی دارد؟

وی افزود: دانشجوی ستاره‌دار که از آن نام بردید، محصول دوران آقای خاتمی است. شما به چه استنادی می‌گویید که بسیج دستور می‌گیرد که جلوی سفارتی تجمع کند یا نه؟ زشت است که اینگونه تهمت بزنید.

زینالو همچنین گفت: ما از کسانی که در دانشگاه کار غیرقانونی انجام داده بودند دعوت به مذاکره کردیم، آنگاه به ما می‌گویید که ما ادب مذاکره را بلد نیستیم.

حمدیه در برابر پرسشی از دانشجویان حاضر در این مناظره مبنی بر اینکه “آیا این حرف امام (ره) را قبول دارید که هرگاه دشمن برای شما سوت و کف زد دچار اشتباه شده‌اید؟” پاسخ داد: من نماینده انجمن اسلامی دانشگاه تهران نیستم و البته معتقد نیستم این تشکل دانشجویی کاری کرده باشد که دشمن از آن شاد شود. درباره جریان اصلاحات نیز من نماینده آنها نیستم اما باز قبول ندارم.

وی افزود: معتقدم کسانی موجب خوشحالی دشمن می‌شوند که به جای ارائه اسلام رحمانی، جنازه زندانیان را تحویل خانواده‌هایشان می‌دهند. همچنین باید به این موضوع نیز فکر کنیم که شاید حمایت دشمن از جریانی، برای ایجاد تفرقه در داخل باشد و با وجود همه این‌ها معتقدم که باید با هر چیزی بر اساس مقتضیات زمان برخورد شود. مبنای ما اسلام است و در اندیشه من، زندانی کردن افراد و جنازه آنها را تحویل دادن در اسلام پسندیده نیست، حال دشمن خوشش آید یا نه.

جعفری نیز در پاسخ به همین پرسش گفت: معتقدم که ما باید معیارهای خودبنیاد را ملاک قرار دهیم. مگر صهیونیست‌ها کم از رفتارهای آقای احمدی‌نژاد خوشحال شده‌اند؟
-----------
بسیج گل بی عیب؟!
تا به حال انجمن های بسیج دانشجویی که تحت امر رهبری و سپاه فعالیت میکردند و به گونه ای  جزء ناظران دانشگاه محسوب میشد ند و میشوند .حال دم از ازادی بیان و کناره گیری از موضع های گذشته میزنند.بگذارید پیرو شعار وب لاگم بگویم.حوادث و سرکوب های سال 78را از یاد نبریم...
اگر هریک از ما کمی از گذشته معاصر سیاسی خود و سرکوب ها و خشونت های نظام جمهوری اسلامی اطلاعات کسب میکردیم این آقایون نمیتوانستند به راحتی گذشته 10-15سال پیش خود را منکر شوند و خود را برای دانشجویای فعلی افرادی صلح طلب و دموکراسی پرور معرفی کنند.