۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

پویان فخرایی، روزنامه نگار و فعال سیاسی:
"محمد نوری زاد، از فعالان سیاسی شناخته‌شده که در مراسم بزرگداشت دومین سالگرد مرحوم دکتراحمدصدرحاج سیدجوادی، در منزل ایشان حاضر بوده، روایتی از سخنان مهندس امیر انتظام به دست داده که این پرسابقه‌ترین زندانی سیاسی پس از انقلاب از نهضت آزادی ایران و رهبران آن به خاطر سکوت در برابر ظلم رفته به وی گلایه می‌کند.
در نوشته محمد نوری زاد و هم در تکمله‌هایی که از سوی افراد دیگری بر این صحبت‌ها زده شد روی این صحبت‌ها مشخصاً به سوی نهضت آزادی و جریان ملی-مذهبی بازگردانده شد.
سایت انقلاب اسلامی، وابسته به جریان دکتر بنی‌صدر، این نوشته را با تیتر «پرسش طوفانی امیرانتظام؛ ابراهیم یزدی چه پاسخی دارد؟» انعکاس می‌دهد، در صفحه تقاطع (وابسته به مجموعه دانش‌آموختگان لیبرال) با عکسی از دکتر یزدی و مهندس امیرانتظام انعکاس یافت و یک فعال سابق دانشجویی هم در تحلیلی مدعی شد همفکران بازرگان زیرپای بهترین شاگرد استاد [مراد امیرانتظام است] را کشیدند تا در برابر اتوریته جدید [روحانیت] ارج‌وقرب پیدا کنند، حال امیرانتظام با صحبت‌های اخیر خود به دنبال انجام آخرین رسالت مشفقانه‌اش، یعنی باز کردن راه نقد جریان ملی-مذهبی و نهضت آزادی، است. (نقل به مضمون)
این صحبت‌ها غیرازآنکه از مشخصاً بر «دروغ» بنا شدند و با حقایقی که اسناد تاریخی مبنی بر دفاع همه‌جانبه و تمام‌عیار نهضت آزادی و اعضای آن از مهندس امیرانتظام به‌دست می‌دهند، در تضاد است، یک ویژگی مهم دیگر دارند: آن‌ها لوای نقد بر تن پوشیده‌اند، اما برای تخریب نشانه رفته‌اند.
جریانی که در سطور پیشین به مطالب آن‌ها، که به انحاء مختلف نهضت آزادی و جریان ملی-مذهبی و سران آن را به ناجوانمردی در مقابل ستم رفته بر مهندس امیرانتظام و حتی زیرپاکشی برای مقرب درگاه شدن متهم کردند، اشاره شد؛ حتی بعد از ارائه اسناد فراوان درباره همراهی نهضت آزادی و رهبران آن با امیرانتظام در هنگام دادگاه یا وقوع اختلاف بین مرحوم مهندس سحابی و مهندس امیرانتظام در تاریخی بسیار عقبتر از شروع ماجرای بازداشت ایشان به اتهامات واهی، حاضر به اصلاح حرف‌های خود نشدند.
این نگاه نه دنبال تظلم خواهی از مهندس امیر انتظام است و نه حتی در اندیشه جلب رضایت او، که با سلامت نفسی که تاریخ از امیرانتظام می‌شناسد این شخصیت ملی نمی‌تواند راضی به این گونه بازی‌ها با افکار عمومی باشد.
آن‌ها به‌روشنی نشان دادند کاری با واقعیت تاریخ ندارند بلکه سعی دارند با استفاده از خمیرمایه تحلیل تاریخ و با خلط کردن موضوع ستم رفته بر مهندس امیرانتظام در دادگاه انقلاب و اختلافات تاریخی ماقبل از آن یک فضای احساسی در ذهن مخاطب به وجود بیاورند تا آن را به ورطه مغلطه بکشانند تا بدون طی پروسه تحلیل منطقی به دنبال سیاسی کاری، تخریب و انتقام تاریخی بروند و از آب‌های گل‌آلود تاریخ ماهی مطلوب خود را برای محکومیت شخصیت‌هایی نظیر مرحوم مهندس عزت‌الله سحابی و دکتر ابراهیم یزدی بگیرند. این‌ها، بی‌بهره از حداقل تقوای اخلاقی، به‌مثابه جوفروشان گندم‌نمایی هستند که در راه نیل به اهداف سیاسی خود از قربانی کردن هیچ‌کسی ابایی ندارند و اتفاقاً این بزنگاه‌ها نقطه مطلوب برای شناخت این افراد است."



حقِ آغوش

حقِ آغوش
«من یکی از دهها نمونه این حق کشی هستم. بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در ایران بطور غیرقانونی و سلیقه ای برای مدتهای طولانی از حق سفر به خارج از کشور منع شده اند و بسیاری شان سالها از دیدار با فرزندان و عزیزان خود محروم بوده اند. یکی از نمونه های بارز آن مهندس عباس امیرانتطام است که بیش از سی سال از سفر و دیدار با فرزندان خود محروم بوده است.
از آنجا که در جمهوری اسلامی و ساختار اجرایی و قضایی آن به دادخواهی ما رسیدگی نمی شود، از شما می خواهم داد ما را از این بیدادگران بستانید. چرا و تا چه زمانی من باید ممنوع الخروج باشم و از حق سفر و دیدار با فرزندانم در این سنین کهنسالی محروم باشم؟ میخواهم بعد از حدود ۷ سال فرزندم را ملاقات و در مراسم فارغ
التحصیلی او شرکت کنم. این حق بدیهی و آرزوی قلبی هر پدری است....»
این بخشی از نامه محمد ملکی است به احمد شهید در حکومتِ آغوش ممنوع.
****
I am Mohammad Maleki, a retired professor of Tehran University, writing this letter to you to ask for justice regarding the violation of one of my basic human rights by the Islamic Republic of Iran. This is the right to freedom of movement and visiting my beloveds abroad. I have taken all legal measures that I could do in advance of writing this letter to you. In the following, I mention the steps that I took, and how I was treated over the past months.
On September 10, 2011, only a few days after writing you a letter to testify to the truth of torture in the Islamic Republic’s prisons, I received a notice from Tehran's Prosecutor Office banning me again from traveling abroad. After three years, on the 8th of October 2014, I went to Evin Prison’s prosecutor's office and asked about my travel bans. The person in charge checked my file in the computer and endorsed on my written request that my travel ban had been lifted on the 24th of December 2013 (The scan of my request including the response by the officer (in Persian) is attached to this letter). To double-check the lifting of my travel bans, I have gone to the central Passport Office of Tehran, and they also confirmed the lifting of the travel ban. Being confident about it, I applied for the extension of my passport on December 6, 2014, in the special police office. They told me that the passport would be issued and sent to me in two weeks. However, a month passed and I did not receive the passport. To follow the case, I went to the police office and they sent me to the post office. I went to the post office and they sent me to the main passport office, and there they told me that I should go to the revolutionary prosecutor's office (Mr. Tajik). I went there and they sent me again to Evin prison’s prosecutor office. After passing me from one office to another for several months, they told me that I would be informed in three weeks. Again they did not call. I went to the Evin prison’s office again and eventually on March 3, 2015, they told me that my request for the passport had been rejected from the “top,” without indicating who this top commander is.
Dear Dr. Shaheed,
You know better than I that according to Article 13 of the Universal Declaration of Human Rights “Everyone has the right to leave any country, including his own, and to return to his country.” Moreover, based on Article 33 of the Islamic Republic's Constitution “No one can be banished from his place of residence, prevented from residing in the place of his choice, or compelled to reside in a given locality, except in cases provided by law.” According to Articles 132 and 133 of the Islamic Republic’s Criminal Code of Procedure for Public and Revolutionary Courts “If need be, in order to prevent the defendant from absconding, hiding, or collusion with others, the court can also arrange to prevent the accused from leaving the country. The validity of this arrangement is six months and if deemed necessary by the court, it can be extended every six months.” Also according to Article 3-137 of the Civil Rights Charter issued by Rouhani’s administration “all Iranian citizens have the right of entering or leaving the country freely and no citizen can be banned from entering or leaving, except in cases provided by law.”
Now my question is on what principle, law or standard of due process have I been deprived of this right? I did not commit any crime, theft or embezzlement. I have been deprived of my civil rights because of being an outspoken dissenter, critical writer and human rights activist. I am 82 years old and have neither the intention nor the capability of absconding or hiding. Moreover, I have no inclination to live and stay abroad. These facts are known to the security and judicial authorities as they are aware of my background. Furthermore, I am sufficiently outspoken and have expressed all my criticisms inside the country and have nothing more to say outside the country that would make the authorities nervous of my presence abroad. Therefore, no excuse is accepted from the Islamic Republic’s authorities for this injustice and apparent violation of my right to travel.
Dear Dr. Ahmed Shaheed,
I am one of the tens of civil and political activists who have been deprived of the right of freedom of movement over the past years. Many of them could not visit their beloveds for a long time. The most prominent example is the well-known Mr. Abbas Amirentezam, who has been banned from traveling and deprived of visiting his children for more than thirty years.
As the judicial and administrative systems of the Islamic Republic do not care to provide justice to us, I ask you for help in obtaining this indisputable right. For what reason and how long should I be banned from traveling and be deprived of visiting of my beloved children? I wish to visit my son after seven years and attend in his doctoral defense ceremony. This is the right and sincere desire of each and every father. I appeal to you to convince the Islamic Republic’s authorities to put an end to these unjust, illegitimate and inhumane behaviors towards their people and to stop the violation of our basic human rights.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

صدور حکم اعدام برای قاتل محیط‌بان خراسان‌شمالی


خبرگزاری هرانا – مدیر کل حفاظت محیط زیست خراسان‌شمالی از صدور حکم اعدام قاتل محیط‌بان سعید پرهام خبر داد.
به گزارش هرانا، علی اصغر مطهری در گفت‌وگو با ایسنا، منطقه خراسان‌شمالی، با اشاره به اینکه سعید پرهام در دهم آذر سال ۸۹ در منطقه گلیل و سرانی در حین ماموریت توسط شکارچیان به قتل رسید، افزود: طی این حادثه سه شکارچی دستگیر شدند که ۲ نفر از آن‌ها آزاد و یک نفر دستگیر و حکم اعدام برای وی صادر شد.
وی تاکید کرد: حکم صادر شده، حکم اولیه است و بعد از تایید دیوان عالی کشور اجرایی خواهد شد.
مطهری، سن این محیط‌بان را ۲۹ سال اعلام کرد.

شکایت شهروند زندانى محکوم به اعدام از سه سایت خبرى


خبرگزارى هرانا- وکلاى سهیل عربى شهروند زندانى محکوم به اعدام، از سه سایت خبرى داخلى به دلیل نشر اکاذیب علیه موکلشان شکایت کرده اند.
به گزارش خبرگزارى هرانا، ارگان خبرى مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پى نشر اکاذیب و نسبت هاى دروغ سه وبسایت خبرگزارى فارس ، جهان نیوز و دانا علیه سهیل عربى و شکایت وکلا، بازپرس پرونده براى یکى از سایت ها قرار تأمین صادر کرده است.
یکى از وکلاى آقاى عربى با اعلام این موضوع نوشته است: “در این ارتباط ناچار از شکایت شدیم و آخرین اقدام بازپرس محترم صدور قرار تامین برای یکی از این رسانه ها بوده است، دو رسانه دیگر نیز هنوز در پی احضار جهت پاسخگویی در محضر مقام تعقیب حاضر نشده اند.”
گفتنی است این سایت ها پیشتر با دروغ پردازی نسبت به اتهامات سهیل عربی و تکذیب اتهام سب النبی، اتهاماتی را به وی نسبت داده بودند که با اعتراض خانواده و وکلا و انتشار تصویر حکم دادگاه مشخص شد اتهام آقای سهیل عربی سب النبی است و این سایت ها اقدام به نشر اکاذیب علیه این شهروند زندانی کرده اند.
سهیل عربی بر مبنای مطالبی که در فیسبوک شخصی اش به اشتراک گذاشته بود به سب النبی(دشنام به پیامبر) متهم شده است و حکم اعدام وی آذر ماه سال گذشته به اتهام سب النبی در فضای مجازی در دیوان عالی کشور به تایید رسید و وی در خطر اجرای حکم اعدام قرار گرفته است.
این حکم درحالی است که هر‌گاه متهم به سب ادعا کند که اظهارات وی از روی اکراه -غفلت- سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده، سب النبی محسوب نمی‌شود.
سهیل عربی هم اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین در انتظار نتیجه اعاده دادرسی و رهایی از حکم اعدام است.

گزارشى از وضعیت کاظمینى بروجردى در نهمین سال حبس


خبرگزارى هرانا- محمدحسین کاظمینى بروجردى روحانى مخالف نظریه ولایت فقیه، در نهمین سال حبس، علیرغم شرایط وخیم جسمى از رسیدگى درمانى مناسب محروم است.
به گزارش خبرگزارى هرانا، ارگان خبرى مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آقاى بروجردى که از بیمارى هاى مختلفى از جمله پارکینسون، بیمارى هاى قلبى، کلیوى و تنفسى، دیابت و مشکلات بینایى رنج مى برد، تا کنون دسترسى مناسبى به امکانات پزشکى و دارویى مناسب جهت مداوا نداشته است.
یکی از نزدیکان این روحانی زندانی به گزارشگر هرانا گفت: “آقای بروجردی همواره از دارو و درمان مناسب محروم بوده و مسئولین زندان از انتقال ایشان به بیمارستان مجهز و همینطور درمان مناسب ممانعت بعمل آورده اند، در طول این سال ها خانواده مکررا به دادستانی و همینطور دادگاه ویژه روحانیت مراجعه کرده اند و درخواست رسیدگی به وضعیت ایشان را کردند اما تا کنون هیچ کدام برای کمک به اقای بروجردی از جهت رساندن دارو به ایشان کمک نکرده اند.”
آقاى بروجردى زندانى ۵٧ ساله که هم اکنون در بند ویژه روحانیت نگهدارى مى شود، طى مدت زندان از مرخصى محروم بوده و بارها به دلایل مختلف به انفرادى منتقل شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته است که آخرین مورد آن انتقال وى به قرنطینه در مهرماه سال گذشته بود، شرایط نگهداری ، عدم رسیدگی درمانی و شفاف نبودن روند دادرسی پرونده ایشان همواره مورد انتقاد فعالین حقوق بشر و سازمان های بین المللی مرتبط با حقوق بشر در ایران بوده است.
این روحانى مخالف ولایت فقیه در زمان بازجویى و دادرسى از وکیل تعیینى بى بهره بوده و پس از آن نیز علیرغم تلاش هاى خانواده و معرفى وکیل هیچ گونه ملاقاتى با وکیل تعیین شده نداشته است.
سید حسین کاظمینى بروجردى از روحانیون مخالف نظریه ولایت فقیه است که در مهرماه ١٣٨۵ به اتهامات محاربه و تبلیغ علیه نظام به یازده سال حبس تعزیرى محکوم شد، وى پیشتر نیز در سال هاى ١٣٧۴، ٧٩ و ٨۴ با اتهامات مشابه بازداشت و زندانى شده بود.

انتقال متهمان پرونده فعالان فیس‌بوکی به بند ۷ زندان اوین

خبرگزاری هرانا – متهمان پرونده فعالان فیس بوکی به بند ۷ زندان اوین منتقل شدند.

به گزارش هرانا به نقل از کلمه؛ پنج تن از متهمان پرونده فعالان فیس بوک که چندی پیش از بند ۳۵۰ به بند عمومی ۸ منتقل شدند، در پی اعتراض ها به وضعیت بسیار نامناسب بند ۸ به بند ۷ اوین منتقل شده اند که گفته می شود شرایط مساعدتری دارد.
با این حال زندانیان سیاسی محبوس در این بندها همچنان به عدم رعایت تفکیک میان زندانیان سیاسی و غیرسیاسی اعتراض دارند.
متهمان پرونده فعالان فیس بوکی که هفته قبل از بند ۳۵۰ زندان اوین انتقال داده شدند، یک روز پس از آن احکام قطعی خود را دریافت کردند که بر اساس آن، مسعود سیدطالبی، فرید اکرمی پور، فریبرز کاردارفرد، مسعود قاسمخانی و امیر گلستانی به ۷ سال حبس قابل اجرا و مهدی ری شهری به ۵ سال حبس قابل اجرا محکومیت قطعی یافته اند.
همه این زندانیان به اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور متهم شده اند و رویا صابری نوبخت، تبعه ایرانی و بریتانیایی که دیگر متهم این پرونده است، نیز حکم مشابهی دریافت کرده است.
متهمان این پرونده طی تابستان و پاییز ۱۳۹۲ در جریان یکی از عملیات های گسترده مرکز سایبری اطلاعات سپاه پاسداران در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بازداشت و در بند ۲ الف تحت فشارهای مختلف روانی و فیزیکی مجبور به اعترافاتی علیه خود شدند.

انتقاد سه مرجع تقلید به سخنان روحانی در جمع فرماندهان پلیس

ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی و لطف الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید ایران، از سخنان حسن روحانی رئیس جمهور در جمع فرماندهان پلیس انتقاد کردند. آقای روحانی وظیفه اصلی پلیس را "اجرای قانون" و نه "اجرای اسلام"دانسته بود.
آیت الله نوری همدانی امروز دوشنبه ۷ اردیبهشت تاکید کرد: "اینکه گفته می شود وظیفه نیروی انتظامی اجرای احکام اسلامی نیست، یعنی در جامعه امر به معروف و نهی از منکر نشود، در حالی که امر به معروف وظیفه‌ای همگانی است و همه باید ملزم به اجرای آن باشند."
همزمان، آیت الله صافی گلپایگانی با ابراز نگرانی از "بعضی حرف‌هایی که زده می‌شود که فلان نهاد مثلاً نباید مجری قانون اسلام باشد" اظهار داشت: "مسئولین ما باید مراقبت بیشتری کنند؛ سخنانی زده نشود که باعث نگرانی مردم با ایمان شود."
در واکنشی جداگانه، آیت الله مکارم شیرازی با اشاره به سخنان رئیس جمهور گفت: "با این سخنان معلوم مى‌شود قوانین ما چیزى غیر از قوانین اسلامى است، در حالى که همه بر گرفته از اسلام است و همه افراد اعم از پلیس و غیر پلیس موظف به اجراى قوانین اسلام هستند."

حسن روحانی روز شنبه گذشته
 گفت: "پلیس موظف به اجرای اسلام نیست بلکه وظیفه پلیس اجرای قانون است و اگر غیر از این باشد، در مخمصه فکری قرار گرفته و مردم را نیز گرفتار خواهیم ساخت."این مرجع تقلید افزود که چنین سخنانی نیروهای پلیس را "در اجراى قوانین اسلامى سست مى‌کند" و به جری شدن "افراد آلوده به انواع مفاسد اخلاقى" می انجامد.
آقای روحانی تاکید کرد: "پلیس جایی می‌تواند وارد شود که اولا مصوبه قانونی وجود داشته باشد، ثانیا قانون روشن و شفاف ابلاغ شده باشد."
رئیس جمهور ایران سال گذشته نیز با انتقاد از برخی سخت گیری ها در زمینه های اجتماعی گفته بود که "نمی توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد".
این سخنان، با واکنش گروهی از روحانیون محافظه کار رو رو به رو شد که دولت را به برخورد با موارد نقض احکام اسلامی در جامعه موظف دانستند.

۱۳۹۴ فروردین ۲۹, شنبه

اعلام قطعیت اشد مجازات برای فعالان فیس بوکی

اعلام قطعیت اشد مجازات برای فعالان فیس بوکی

خبرگزاری هرانا – یک روز پس از انتقال شش زندانی سیاسی از بند ۳۵۰ زندان اوین احکام قطعی آنها نیز رسما به ایشان اعلام شده است.
به گزارش هرانا به نقل از کلمه؛ درحالی که شش ماه پیش در اقدامی کم سابقه شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر اقدام به برگزاری جلسه دادرسی چندین ساعته ای با ۸ نفر از متهمان پرونده فعالان فیس بوکی کرد که دردادگاه بدوی انقلاب مجموعا به بیش از ۱۲۰ سال حبس محکوم شده بودند، سرانجام پس از رفت و برگشت های متعدد و اظهارنظرهای متناقض قاضی پورعرب از جمله اینکه در مورد نقض احکام صادره با مخالفت دادستان تهران و اطلاعات سپاه مواجه شده است، بالاترین احکام حبس صادره تایید و از سوی دادسرای اجرای احکام مستقر در اوین، به موقع اجرا گذاشته شده است.
بدین ترتیب با اعمال سخت ترین شرایط ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی در باب تجمیع مجازات ها، پنج تن از متهمان این پرونده به نام های مسعود سیدطالبی، فرید اکرمی پور، فریبرز کاردارفرد، مسعود قاسمخانی و امیر گلستانی به ۷ سال حبس قابل اجرا و مهدی ری شهری به ۵ سال حبس قابل اجرا همگی به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، محکومیت قطعی یافته اند، هرچند هرکدام از آنها به مجازات های غیراجرایی دیگری برای اتهاماتی همچون توهین به رهبری، مقامات و مقدسات نیز محکوم هستند.
گفته شده که رویا صابری نوبخت تبعه ایرانی و بریتانیایی، دیگر متهم این پرونده نیز حکم مشابهی دریافت کرده است.
متهمان این پرونده طی تابستان و پاییز ۱۳۹۲ در جریان یکی از عملیات های گسترده مرکز سایبری اطلاعات سپاه پاسداران در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بازداشت و در بند ۲ الف تحت فشارهای مختلف روانی و فیزیکی مجبور به اعترافاتی علیه خود شده اند.

مانعت پلیس امنیت از برگزاری مراسم یادبود سمیه مهری



خبرگزاری هرانا – پلیس امنیت تهران از برگزاری مراسم یادبود سمیه مهری از قربانیان اسیدپاشی که روز سه‌شنبه گذشته فوت کرد، ممانعت کرد.
به گزارش هرانا به نقل از وب سایت کانون زنان ایرانی؛ تعدادی از فعالان جنبش زنان قصد داشتند در روز سوم مرگ سمیه با گذاشتن گل و روشن کردن شمع مقابل بیمارستان لقمان (محل مرگش) نسبت به یاد و خاطره او ادای احترام کنند که با دخالت ماموران امنیتی مواجه و پراکنده شدند.
سمیه مهری و فرزندش رعنا در اردیبهشت‌ماه سال ۹۰ از سوی همسرش مورد اسیدپاشی قرار گرفتند. سمیه بعد از مدت‌ها تحمل بیماری و دو روز بستری شدن در بیمارستان لقمان به دلیل ازکارافتادگی ریه در اثر زخم‌های ناشی از اسید درگذشت.
در این حادثه اسیدپاشی رعنای ۳ ساله هم آسیب جدی دیده بود، او و نازنین دو دختر سمیه اکنون نزد خانواده مادری‌شان هستند.
پلیس امنیت امروز درحالی‌که مقابل بیمارستان حضور پرشماری داشت، ازحاضران خواست که خیابان مقابل بیمارستان را ترک کنند و به جایش در فضای مجازی سوگواری کنند و کمپین تشکیل دهند.
به گزارش کانون زنان ایرانی، بعد از این، تعدادی از این فعالان در پارک کوچکی در نزدیکی بیمارستان لقمان شمع روشن کردند و با گذاشتن شاخه های گل و عکس هایی از صورت های سوخته ی سمیه و رعنا یادش را گرامی داشتند، کمی بعد در همین محل نیز مأموران موتورسوار امنیتی حاضر شدند و حاضران را پراکنده کردند و حتی شمع‌های آنان را گرفتند.
سمیه اردیبهشت‌ماه چهار سال پیش موردحمله اسیدی قرار گرفت. همسر سمیه، عباس که معتاد هم بود، در ساعت ۳ نیمه‌شب هنگامی‌که او فرزندانش در خواب بودند با سطل اسید به سراغشان آمد، سمیه دچار سوختگی شدید شد وچشمهایش را از دست داد و نیمی از صورت رعنای ۳ ساله هم سوخت.
شوهر سمیه اکنون در زندان کرمان نگهداری می‌شود و بعد از مرگ سمیه پرونده قضایی‌اش و نتیجه شکایت سمیه از این ماجرا نامعلوم خواهد بود.
سمیه ۳۲ ساله در حالی این دنیا را ترک کرد که وضعیت حضانت و نگهداری دو دخترش کاملاً نامعلوم است.


IMG_0756

نامه دادخواهی محمد ملکی به احمد شهید


خبرگزاری هرانا – دکتر محمد ملکی استاد بازنشسته دانشگاه تهران طی نامه‌ای به احمد شهید؛ به عنوان مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران درخواست کرد تا به نقض یکی از اساسی‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق شهروندی اش یعنی حق سفر و حق دیدار با فرزندان، توسط جمهوری اسلامی ایران رسیدگی کند.
«حق سفر و حق دیدار با فرزندان، حق دگراندیشان است»
جناب آقای دکتر احمد شهید،
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران
اینجانب محمد ملکی استاد بازنشسته دانشگاه تهران از شما به عنوان مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران درخواست دارم تا به نقض یکی از اساسی‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق شهروندی اینجانب یعنی حق سفر و حق دیدار با فرزندان، توسط جمهوری اسلامی ایران رسیدگی فرمایید. من پیش از نوشتن این نامه تمامی راههای قانونی برای احقاق این حق خود را طی کردم و شرح کوتاهی از آنچه در ماههای گذشته بر من رفته است را برای دادخواهی از جنابعالی در اینجا ذکر می‌کنم.
اینجانب چند روز بعد از نگارش نامه‌ای به جنابعالی درباره وجود شکنجه در زندانهای ایران به دستور دادسرای تهران در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ بار دیگر ممنوع الخروج شدم. در تاریخ ۱۷/۸/۱۳۹۳ برای همراهی با یکی از دوستانی که توسط مقامات امنیتی احضار شده بود به زندان اوین رفتم و در آنجا درباره حکم ممنوع الخروجی‌ام از شعبه دادستانی اوین بطور کتبی استعلام کردم. مامور مربوطه اطلاعات اینجانب را در کامپیو‌تر بررسی کرد و به طور کتبی به من اعلام کرد که از تاریخ ۳/۱۰/۱۳۹۲ دستور رفع ممنوع الخروجی اینجانب صادر شده است. (تصویر درخواست اینجانب و پاسخ مامور دادستانی به پیوست این نامه خدمت شما ارسال می‌شود.) جهت اطمینان از رفع ممنوع الخروجی به اداره کل گذرنامه مراجعه کردم و در آنجا هم گفتند که ممنوع الخروج نیستم. با اطمینان از رفع ممنوع الخروجی، در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۹۳به اداره مخصوص پلیس برای تمدید گذرنامه مراجعه کردم و با پر کردن فرمهای مربوطه و پرداخت هزینه صدور، برای تمدید گذرنامه درخواست دادم و قرار شد تا دو هفته گذرنامه اینجانب به آدرس منزل پست شود. اما پس از یک ماه خبری از گذرنامه نشد. به اداره مخصوص پلیس مراجعه کردم و آن‌ها گفتند باید به اداره پست بروی. به اداره پست مراجعه کردم، آن‌ها مرا به اداره گذرنامه ارجاع دادند. به اداره گذرنامه رفتم و گفتند باید به دادستانی کل انقلاب آقای تاجیک مراجعه کنید. به دادستانی کل انقلاب رفتم و مدارک را نشان دادم و گفتند به دادستانی اوین مراجعه کن. بعد از اینکه من را ماه‌ها از این اداره به آن اداره فرستادند، در دادستانی انقلاب به من گفتند که تا سه هفته دیگر به شما تلفنی خبر می‌دهیم. بیش از یک ماه گذشت و خبری نشد. مجددا در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۳۹۳ به دادستانی انقلاب واقع در زندان اوین مراجعه کردم و در آنجا نهایتا گفتند که با صدور گذرنامه برای شما از «بالا» موافقت نشده است و البته مشخص نشد که این مقامات بالا چه کسانی هستند.
آقای دکتر شهید
شما بهتر از من می‌دانید که طبق بند دوم ماده ی۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، «هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است». همچنین طبق اصل ۳۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی، «هیچ‌کس را نمی‌توان به اقامت در محلی مجبور ساخت مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد». بر طبق مواد ۱۳۲ و ۱۳۳ آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی «دادگاه تنها درمواردی که بیم فرار یا پنهان شدن متهم وجود داشته باشد می‌تواند قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر نماید و مدت اعتبار این قرار شش ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند می‌تواند هر شش ماه یکبار آن را تمدید نماید.». همچنین بر طبق بند ۱۳۷-۳ منشور حقوق شهروندی دولت آقای روحانی «کلیه شهروندان حق دارند آزادانه وارد ایران شده یا آنرا ترک کنند و هیچ شهروندی را نمی‌توان از خروج از کشور یا ورود به آن محروم ساخت، مگر در موارد مصرح در قانون».
به حکم کدامین اصل و قانون و دادگاه عادلانه‌ای من از این حق خود محروم شده‌ام؟ من نه دزدی کرده‌ام و نه اختلاس و نه هیچ عمل مجرمانه دیگری. من تنها به جرم دگراندیشی و انتقاد صریح از حاکمان جمهوری اسلامی و فعالیتهای حقوق بشری از این حق خود و بسیاری دیگر از حقوق مدنی‌ام محروم شده‌ام. حق سفر و حق دیدار با فرزندان، حق دگراندیشان است.
من در سن ۸۲ سالگی قصد و توان فرار یا پنهان شدن را ندارم و از سوی دیگر قصد و علاقه‌ای به ماندن در خارج از کشور هم ندارم و مقامات قضایی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بنا به سوابق بنده نسبت به این مسایل آگاهی دارند. ضمنا من انتقادات و نظرات خود را در داخل کشور بطور صریح و شفاف بیان می‌کنم و نقد و سخن نگفته‌ای ندارم که بخواهم در خارج کشور بگویم تا مقامات امنیتی و قضایی نگران آن باشند. در نتیجه حاکمیت هیچ بهانه‌ای برای این حق کشی و ظلم آشکار ندارد.
آقای دکتر احمد شهید
من یکی از ده‌ها نمونه این حق کشی هستم. بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در ایران بطور غیرقانونی و سلیقه‌ای برای مدتهای طولانی از حق سفر به خارج از کشور منع شده‌اند و بسیاریشان سال‌ها از دیدار با فرزندان و عزیزان خود محروم بوده‌اند. یکی از نمونه‌های بارز آن مهندس عباس امیرانتطام است که بیش از سی سال از سفر و دیدار با فرزندان خود محروم بوده است.
از آنجا که در جمهوری اسلامی و ساختار اجرایی و قضایی آن به دادخواهی ما رسیدگی نمی‌شود، از شما می‌خواهم داد ما را از این بیدادگران بستانید. چرا و تا چه زمانی من باید ممنوع الخروج باشم و از حق سفر و دیدار با فرزندانم در این سنین کهنسالی محروم باشم؟ می‌خواهم بعد از حدود ۷ سال فرزندم را ملاقات و در مراسم فارغ التحصیلی او شرکت کنم. این حق بدیهی و آرزوی قلبی هر پدری است. از جنابعالی تقاضا دارم از دولت و مقامات ایران بخواهید که به این رفتارهای دور از قانون و انصاف و انسانیت با مردم خود پایان دهند و از نقض حقوق انسان‌ها دست بردارند.
با احترام و سپاس
دکتر محمد ملکی
استاد بازنشسته و رییس اسبق دانشگاه تهران
۲۹ فروردین ۱۳۹۴

بند هشت اوین، تبعیدگاه جدید زندانیان سیاسى


خبرگزارى هرانا- بند هشت زندان اوین با عدم رسیدگی به حقوق اولیه زندانیان، به تبعیدگاه جدید زندانیان سیاسى این زندان تبدیل شده است.
به گزارش خبرگزارى هرانا، ارگان خبرى مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در هفته هاى گذشته زندانیان سیاسى بند ٨ زندان اوین و خانواده هاى زندانیان به اشکال مختلف نسبت به وضعیت نابسامان این بند شکایت و اعتراض خود را نشان داده اند.
مادر امید على شناس یکى از زندانیان سیاسى بند ٨، پیشتر در مصاحبه اى با خبرگزارى هرانا، شرایط پسرش در بند هشت زندان اوین را بد و نگران کننده توصیف کرده است:
«وضعیت نگهدارى اش در بند هشت اصلا خوب نیست، تعداد آنقدر زیاد است که زندانیان حتى در راهرو مى خوابند و تنها جایى که کسى نمى خوابد حمام و دستشویى بند است، تفکیک نشدند و با زندانیان جرائم مالى و دزدى و چاقوکشى یکجا هم بند هستند و نگرانی از ایجاد درگیرى هست، شرایط بهداشتى خیلى بد است و به دلیل ازدحام بیمارى ها سریع همه گیر مى شوند، اخیرا یک آنفلوآنزایى وارد بند شده و همه زندانیان دچار شدند، پسر من هم مریض است و به عنوان یک مادر اصلا احساس امنیت نمى کنم و نگران شرایط هستم»
یکى از نزدیکان مجید مقدم دیگر زندانى سیاسى این بند، در این باره به گزارشگر هرانا گفته است: «جمعیت بند هشت اینقدر زیاد است که بعضی زندانیان در راهرو بند و کنار دستشویی می خوابند، متهمین مالی و کلاهبرداری رابطه خوبی با زندانیان سیاسی ندارند و به تحریک مسئولین زندان درپی ایجاد درگیری هستند و فشار روانی خیلی زیادی روی زندانیان سیاسی ایجاد می کنند.»
همچنین خانواده سراج الدین میردامادى یکى دیگر از زندانیان سیاسى بند ٨، به کرات درباره وضعیت بد نگهدارى و رسیدگى هاى درمانى و عدم تفکیک جرائم در این بند اعتراض کرده اند.
به گزارش هرانا، بند هشت زندان اوین محل نگهدارى زندانیان بعضا خطرناک با جرائم غیرسیاسى و مالى مختلفى نظیر دزدى، کلاهبردارى و قاچاق از ملیت هاى مختلف است و دزدان دریایى سومالیایى بازداشت شده نیز در همین بند نگهدارى مى شوند، با این وجود برخلاف اصل تفکیک جرائم، تعدادى از زندانیان سیاسى که پس از انتخابات ٩٢ بازداشت شده بودند به این بند منتقل شده اند، همچنین تعدادى از زندانیان بند ٣۵٠ اوین نیز به این بند تبعید شده اند که آخرین مورد آن انتقال ۶ تن از فعالین فیسبوکى به این بند در روزهاى گذشته بود.

قاسم سلیمانی، جنایتکار جنگی یا قهرمان ملی؟

قاسم سلیمانی، جنایتکار جنگی یا قهرمان ملی؟

download
اما به گمان نگارنده جنگیدن با مه و خورشید و فلک کار عاقلانه ای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی نیست. به جای انگ زنی و حرف های بی اساس زدن برای بی اعتبار کردن این ژنرال نظامی کافی است او را به همان “ابر و باد مه خورشید و فلک همه” سپرد تا سرنوشتش را در اذهان و خاطره مردم ایران پیدا کند. به جای قرار گرفتن در موضع واکنش های عصبی و بی منطق، بهتر است به تبلیغ “برند” و قهرمان خودمان بپردازیم. قهرمان های جاوادان ما امروز در حصرند! میرحسین موسوی ،مهدی کروبی،زهرا رهنورد و….
از زمان حضور آشکار نظامی ایران در عراق برای مبارزه با تروریست های داعش، اسم سردار قاسم سلیمانی بر سر زبان ها افتاد. و مثل هر پدیده دیگری که به سیاست ربط پیدا کند در فضای مجازی نقل محفل ها شد و مثل هر نقل محفلی که بوی سیاست بدهد درگیر نگاههای نا موزون، این که سیاست و هرچیزی که به آن ربط داشته باشد قطبی شود؛ چیز جدیدی نیست. اما این که اندک ردپای عقلانیت و عدالت در قضاوت در مورد سوژه ها یافت نشود چیز غریبی است که روز به روز به عادت نزدیک تر می شود. نگاه های شیفته وار و آرش کمانگیر وار به قاسم سلیمانی همانقدر ناموزون است که ناسزا گفتن و قاتل خطاب کردن او .شاید بهتر باشد قبل از هر داوری ارزشی نسبت به هر پدیده ای ریشه های آن را کاوید.
بیراه نگفتیم اگر نگاه شیفته وار به قاسم سلیمانی را ناشی از موقعیت ناخودآگاه جمعی ما به تاریخ و شکوه نظامی چند هزار ساله ایران در تاریخ بدانیم. شکوهی که امروز از آن ویرانه ای بر جا مانده . ویرانه ای که نگاه رسمی حاکمیت ایران سی و اندی سال است کمر همت به نابودی آن بسته است.امپراطوری که روزگاری بر جهان حکم می راند امروز در تنگنا و انزوا و تحریم جهان پیرامون است. در پستوی ذهنی که خود را ایرانی می داند همیشه یا آرش کمانگیری بوده است، یا رستم زال که وظیفه حراست و صیانت از ایران و مرزهایش را داشته است. نه کتاب های درسی دوران ابتدایی رنگ و بویی از ایران باستان و تاریخش دارد نه ادبیات و اساطیر تاریخی نقش پر رنگی در ذهنیت امروز ما، سالهاست که از دیار ما کسی نقش منجی در مبارزه با اهریمنان بیگانه را بر عهده نداشته است. معمولن انقلاب و جنگ در خلق این گونه قهرمان ها تاثیر بسزایی دارد. اما به خاطر ماهیت ایدولوژیک و مذهبی حکومت، یافتن چهره هایی این چنین دشوارتر به نظر می رسد .از معدود نمونه هایی که از مقبولیت عام برخوردارند شاید بتوان از محمد جهان آرا و بازپسگیری خرمشهر به عنوان واقعه حماسی نام برد.حماسه ملی که حاکمیت آن را هم از شکوه خالی می کند رهبر معنوی و قانونی وقت در مورد بازپسگیری خرمشهر جمله معروفی دارد که می گوید: “خرمشهر را خدا آزاد کرد”. جمله ای که بیش از هر جمله ای در پاسداشت آزادی خرمشهر در تبلیغات رسمی حکومت دیده می شود. به گمان نگارنده تلاشی عامدانه در نادیده انگاری ملی گرایی و قهرمان های ملی در ایران وجود دارد. یک نگاه کوتاه به این اسامی بیاندازید : محمد مصدق،میرحسین موسوی….شاید هیچ شباهتی به هم نداشته باشند؛ اما ویژگی های لازم برای داشتن نقش قهرمان در نگاه مردمی که خود را ایرانی می دانند دارا هستند و منش و هوادارانشان تهدید بالقوه برای امنیت نظام حاکم بوده و هستند.
اما حضور نظامی ایران در عراق در مبارزه با خونخواران داعش به رهبری نظامی قاسم سلیمانی فرصت مناسبی برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت پدید آورده است که این ضعف در ناخودآگاه جمعی را پوشش دهد. در حالی که خاورمیانه در جنگ و آتش بنیادگرایان سلفی می سوزد ، نه تنها ایران امن و با ثبات است؛ بلکه در خارج از مرزهای خود به جنگ با اهریمنان برخاسته و چه بسا موفق هم بوده است. کشوری که بزرگترین ارتش جهان در آن به گل نشست امروز در مشت ایران است . همین برای ملتی با پیشینه شکوهمند و روزگاری سیاه کنونی کافی است که به دنبال غرور از دست رفته خود از قاسم سلیمانی قهرمان بسازد.
از منظر دیگری هم می توان به پررنگ شدن نقش قاسم سلیمانی اشاره کرد.بدیهی است که ایرانیان اعتقادات مذهبی پررنگی دارند و برای بسیاری دفاع از حرم امامان شیعه مهم تر از هر اولویت دیگری است. شاید بهترین شاهد برای این ادعا حضور میلیونی ایرانیان در مراسم عزاداری محرم در کربلا باشد.
نگاه ایدئولوژیک حکومت ایران به سیاست چه در داخل و چه در خارج همان است که بود .شیعی گری تنها انگیزه حضور نظامی ایران در منطقه است اما موقعیت زمانی و مکانی فرصتی را برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت ایران رقم زده است که بتواند با قدرت تبلیغاتی هرچه تمام تر در “برند” کردن نام قاسم سلیمانی تلاش کند و بر خلاف همیشه نه تنها در عرصه جهانی منزوی نباشد، بلکه همکاری و همدلی قدرت های بین المللی و جهانی را هم دارا باشد.و حتی بتواند از آن برگ برنده ای در عرصه مذاکرات بین المللی برای رفع تحریم ها و خروج از انزوای جهانی بسازد.
اما در این سو در صف مخالفان سنتی نظام حاکم نگرانی از قهرمان نامیده شدن قاسم سلیمانی آشکارا دیده می شود. نگرانی که قابل درک است، اما فاقد درک و تحلیل و منطق چرایی این ماجراست .و به جای تحلیل و چرایی دست به واکنش های عصبی و بدون منطق می زند. خونخوار و قاتل و جنایتکار جنگی نامیدن یک فرمانده نظامی نیازمند مدارک مستدل و قابل ارایه در دادگاههای بین المللی یا ملی است. این که جنایات کودکان سوری را به قاسم سلیمانی نسبت داده شود و مدام از کشته شدن کودکان بی گناه توسط قاسم سلیمانی سخن به میان آورده شود جز در قالب واکنش های عصبی به ظهور این ” برند” نمی تواند تفسیر شود. شاید اگر رژیم بشار اسد سرکوب مخالفان خود را تمام و کمال در اختیار نیروهای سپاه پاسداران می گذاشت کار سوریه به این جا کشیده نمی شد.سال ۸۸ ملیون ها ایرانی در خیابان ها تظاهرات کردند و نقش عمده سرکوب در ایران را سپاه پاسداران بر عهده داشت اما یک مقایسه کوتاه از تعداد جانباختگان و زخمی ها نشان از متفاوت بودن روش سرکوب در ایران و دیگر کشورهای عربی دارد.
امروز”ابر و باد مه خورشید و فلک همه در کارند” که از قاسم سلیمانی چهره ای جهانی بسازند. عکس ها و کاریکاتورهایش بر روی مجلات پر تیراژ خارجی چاپ می شود. اما به گمان نگارنده جنگیدن با مه و خورشید و فلک کار عاقلانه ای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی نیست. به جای انگ زنی و حرف های بی اساس زدن برای بی اعتبار کردن این ژنرال نظامی کافی است او را به همان “ابر و باد مه خورشید و فلک همه” سپرد تا سرنوشتش را در اذهان و خاطره مردم ایران پیدا کند. به جای قرار گرفتن در موضع واکنش های عصبی و بی منطق، بهتر است به تبلیغ “برند” و قهرمان خودمان بپردازیم. قهرمان های جاوادان ما امروز در حصرند! میرحسین موسوی ،مهدی کروبی،زهرا رهنورد و….

تجمع مقابل سفارت عربستان فاقد مجوز است


رییس اول اداره سیاسی استانداری تهران گفت: برای برگزاری تجمع مقابل سفارت عربستان سعودی مجوزی صادر نشده، اما ممکن است با درخواست تجمع مقابل سازمان ملل موافقت شود.
سید سراج الدین تقوی روز شنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: هر گونه راهپیمایی، تجمع و اعتراض مقابل سفارت عربستان سعودی با توجه به مخالفت وزارت امورخارجه ممنوع بوده و نباید برگزار شود.
وی گفت: برگزاری تجمع و راهپیمایی نیازمند کسب مجوز پس ازارسال درخواست به اداره سیاسی استانداری تهران است که تاکنون هیچ مرجعی درخواست تجمع نکرده است.
تقوی در خصوص برگزاری تجمع در ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه صبح امروز مقابل سفارت عربستان سعودی گفت که تاکنون درخواستی برای برگزاری چنین تجمعی دریافت نشده اما از سوی این سپاه خواسته شده تا مجوز برای برگزاری تجمع مقابل سازمان ملل صادرشود که در این ارتباط در تلاش برای صدور مجوز لازم با این درخواست هستیم.
بر اساس بیانیه روابط عمومی سپاه  محمد رسول الله  تهران بزرگ صبح امروز قرار است از سوی بسیجیان فرهنگی و دانش آموزبسیجی در اعتراض به هتک حرمت به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده توسط دو مامورعربستان سعودی و حملات جنایتکاران و وحشیانه ارتش آل سعود با همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی به یمن تجمعی همزمان مقابل سفارت عربستان و سازمان ملل متحد در تهران برگزار شود.

پیش از این از سوی استانداری تهران بر ضرورت دریافت مجوز برای هرگونه راهپیمایی و تجمع تاکید شده است.

دوران بازداشت

درباره دوران بازداشت چندین ماهه‌اش می‌گوید:
در اواخر آذر ۱۳۷۹ مرا دستگیر کردند. البته من به دنبال کنفرانس برلین یک بار دیگر هم بازداشت شدم. دو ماهی در آن زمان در زندان بودم و درآمدم. در پاییز سال ۷۹ محاکمه شدم و قاضی مقدس مرا به ۶ سال حبس محکوم کرد. ۵ سال و شش ماه برای جریانی که هدفش براندازی جمهوری اسلامی ایران بوده است. بعد از این ماجرا به مناسبت ۱۶ آذر من را به دانشگاه امیرکبیر دعوت کردند. من آن جا صحبت کردم که بلافاصله بعدازآن صحبت‌ها شاید ۱۸ یا ۱۹ آذر بود که به دادگاه انقلاب احضار شدم.... در زندان انفرادی بازجویی‌هایی آغاز شد که تا آن موقع سابقه نداشت. در جریان مسائل کنفرانس برلین بنده توسط قاضی مرتضوی بازجویی شده بودم ولی رفتار این‌گونه نبود، محترمانه بود، در بازجویی‌های جدید توهین و تهمت امثال این‌ها شدید بود. در این بازداشت که از اواخر آذر ۱۳۷۹ شروع شد من به مدت شش ماه در زندان انفرادی بودم آن‌هم به‌صورت چشم‌بسته و اصلاً نمی‌دانستم کجا هستم. من خیلی به زندان افتاده‌ام، اما بازجویی که آن بار شد حتی قبل از انقلاب و بعدازآن هم از من این‌گونه بازجویی نشده بود. رفتارهایی با من انجام شد که بعدها که آزاد شدم در مجله آفتاب خواندم تحت عنوان شکنجه سفید به‌تازگی در زندان‌های جمهوری اسلامی مرسوم شده است. شکنجه سپید شکنجه‌ای است که زندانی را نمی‌زنند، بلکه با تلقین مداوم و توهین به همراه تهمت‌های خیلی سنگین که به‌هیچ‌وجه به آدم نمی‌چسبد، روحیه زندانی را می‌شکنند تا بتوانند به‌این‌ترتیب در زندانی نفوذ و شخصیت او را عوض کنند. این رفتار با من در زندان انجام شد. به‌گونه‌ای بود که از بعدازظهر به بازجویی می‌رفتم و تا فردا صبح این بازجویی ادامه داشت و نماز صبح را در مکان بازجویی می‌خواندم. ۱۸ ساعت مداوم از من بازجویی می‌شد. و روز بعد این روند به همین صورت ادامه داشت.

۱۳۹۴ فروردین ۱۷, دوشنبه

پس از حل مساله هسته‌ای، نوبت رفع حصر است

سرانجام پس از ۱۷ ماه مذاکره تکلیف پرونده هسته ای ایران وتحریم های تبع آن که بعضی به جهالت آنها را کاغذ پاره نامیدند – جهالتی که وقتی تبعات ویرانگرتحریمها برای ملت مظلوم ما آشکارشد بویی غیرازجهالت ازآن به مشام رسید- روشن گردید و قدرت های جهانی پذیرفتند تحریم هارا بردارند و ایران می تواند ۵۰۰۰ سانتریفیوژداشته باشد.
بعداز اعلام استراتژی نرمش قهرمانانه توسط رهبری که امر درستی بود و درتاریخ اسلام هم نمونه های خوبی نظیرصلح حدیبیه وتعامل علی بادستگاه خلافت به رغم آن همه تاکید رسول خدا مبنی برشایستگیهای وی درامرجانشینی پس ازخود وصلح امام حسن و..دیده می شود گروهی ورزیده ازوزارت امورخارجه ماههای متمادی کار کرد تا اشتباهات دولت گذشته وتیم  مذاکره کننده قبلی را دراین زمینه اصلاح کند.
ازجهات مختلف میشود به این مساله نگریست :
اول. درخارج آشتی مجامع جهانی با ایران انقلابی است که حتی اندکی ازشعارهای انقلابی خود درحمایت ازملتهای مظلوم وتحت ستم وآزادی خواه دست نکشیده ونخواهد کشید ونمونه آن حضورپر رنگ و سرنوشت سازی است که درمنطقه درگیری با تروریستهای بین المللی دریمن وعراق وسوریه ولبنان و..دارد .
دوم. درداخل آزمودن این حقیقت که لازم نیست همیشه برای رسیدن به اهداف با خارج درتقابل بود. می شود درتعامل بود وبازی برد- برد داشت.
سوم. همصدایی برخی منتقدین داخلی با کنگره امریکا ورییس دولت صهیونیستی درقالب دلواپسی نسبت به روند مذاکرات ونتیجه آن بود.این دلواپسی درحالی است که آنهامی دانند رهبری از نزدیک برروند امورمذاکره نظارت دارد و روش اقدام تیم مذاکره کننده را تایید کرده است.
چهارم. حل مساله هسته ای باخارج ظرفیت اقدام دولت را درداخل آزادتر خواهد نمود  وفرصت خوبی را برای درمان دردهای کمرشکن اقتصادی موجود فرا روری او خواهد نهاد. امری که دولت دراین مدت می توانست قویترازروند فعلی به آن بپردازد.
پنجم. با آزاد شدن مابقی داراییهای بلوکه شده ایران درامریکا و برداشته شدن سریع تحریمها ی جهانی علیه ما، ایران به بازارهای جهانی راه خواهد یافت واین ورود درشکوفایی اقتصاد آن نقش چشمگیری ایفا خواهدنمود.
ششم. پس ازحل مساله هسته ای ایران که در روند آن تابو وطلسم مذاکره با امریکا شکست.- امری که حتی امام هم به رغم شیطان بزرگ خواندن امریکا آن را محال ندانسته بود- پیش بینی می شود بتدریج رابطه ایران وامریکا بهترازقبل شود واین بهبود حتما درنگرش کشورهای منطقه و غیرمنطقه به تعامل با ایران وتجدید نطردرسیاستهای آنان نسبت به ایران تاثیرچشمگیری خواهد داشت.
بسیار امیدوارم همزمان با عمل به سیاست درست واصولی نرمش قهرمانانه درخارج درداخل نیز این سیاست که مورد تاکیدات مکررمشفقان به سرنوشت نظام اسلامی ماست در داخل هم مورد توجه قرارگیرد ونسیم تعادلی بوزد وحصرتلخ وتاسف باروغیرقابل توجیه دوشخصیت انقلابی و خدوم برای کشور دردوره امام یعنی جناب مهندس موسوی عزیزوکروبی نازنین که روند۵ سال گذشته اثبات نموده جز برای نظام در داخل وخارج هزینه ای دربرنداشته وندارد پایان یابد و زندانیان سیاسی انتخابات ۸۸ همگی آزاد  گردند تا کشوربتواند همچون گذشته ازخدمات آنان درجهت رشد وتوسعه وپیشرفتهای همه جانبه بهره مند شوند.
ازخدای بزرگ عاجزانه می خواهیم سال جدید طلیعه سال بازگشت هرچه بیشتر ما به گفتمان اعتدال که مبنایی فرآنی داشته ودارد ودست یابی به پیروزیهای شگرف برای ملت عزیز وشریف ایران باشد.ملتی که شایستگی بهترین پیشرفتها وبرخورداری از بهترین سطح رفاه در زندگی را دارد.

حکم تبعید ۴ نفر از دراویش گنابادی

گزارش‌ها از ایران حاکی است که
به گزارش سایت خبری مجذوبان نور که اخبار دراویش گنابادی را منتشر می کند، بر اساس حکم دادگاه کوار "محمدعلی شمشیرزن مادام العمر به بندرعباس، محمدعلی صادقی برای هفت سال به مراغه، ابراهیم بهرامی برای هفت سال به سردشت و محسن اسماعیلی برای هفت سال به دزفول" تبعید شده اند.
به نوشته این سایت قرار است این احکام امروز پس از معرفی دارویش به دادگاه انقلاب به اجرا گذاشته شود.
درگیری در شهر کوار ۴ سال پیش رخ داد.
براساس گزارش‌ها این درگیری میان دراویش گنابادی و افرادی که "لباس شخصی" توصیف شدند، موجب زخمی شدن تعدادی از هر دو طرف در شهر کوار در جنوب استان فارس شد.
مصطفی آزمایش، سخنگوی دراویش نعمت اللهی گنابادی علت آغاز درگیری ها را "حمله" به مغازه های دراویش و "تفتیش" منازل آنان ذکر کردبود. اما برخی سایت های خبری محافظه کاران در ایران، درگیری ها را ناشی از "ضرب و شتم یکی از طلاب این شهر و توهین و فحاشی به لباس روحانیت و دیگر مقدسات اسلامی از سوی دراویش گنابادی" دانسته بودند.
برخوردهای سال‌های اخیر با پیروان سلسله دراویش نعمت الهی گنابادی که به تخریب حسینیه دراویش در شهرهای بروجرد و اصفهان انجامید، از بهمن ماه سال ۱۳۸۴ و با تخریب حسینیه دراویش در قم آغاز شد.
اعمال فشار بر این دراویش از سال ۱۳۸۴ شدت گرفت و از آن زمان تا کنون، تعداد زیادی از آنها دستگیر و چند حسینیه و محل تجمعشان تخریب شده است.
شماری از روحانیان سنتی شیعه در ایران در سال های اخیر از گرایش روزافزون جوانان به بعضی اعتقادات عرفانی و صوفی گرایانه اظهار نگرانی کرده و این اعتقادات را گمراه کننده دانسته اند.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه با توماس فریدمن

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه ای با توماس فریدمن نویسنده ستون آزاد و خبرنگار ارشد سابق نیویورک تایمز، گفته است که به عقیده او آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در موقعیتی هست که بتواند در قبال کشوری مثل ایران، با ۳۰ میلیارد دلار بودجه نظامی، دست به ریسک بزند تا شاید درهای تازه ای گشوده شود.
او در این مصاحبه برداشت خود از آیت الله خامنه ای را بیان کرده و همچنین گفته است که از تیم مذاکره کننده با ایران خواسته است متوجه تجارب ناگوار تاریخی ایران باشند؛ از جمله اینکه به نظر او ایران برنامه اتمی را وسیله ای لازم برای بقای ملی می داند.
او تاکید کرد که راه حل دیپلماتیک جاری بر این ایده استوار نیست که رژیم ایران به هر دلیل تغییر خواهد کرد، اما این امیدواری را پنهان نکرد که دولت ایران با دیدن فواید کاهش تحریم ها، روی اقتصاد و مردمش بیشتر سرمایه گذاری کند.
آقای اوباما گفت این فرض که نمی توان ایران را از برنامه اتمی اش منصرف کرد فرضی "نادرست" است و به علاوه حتی اگر ایران عوض هم نشود - اتفاقی که به عقیده او در پی موفقیت مذاکرات ممکن است - آمریکا از رویکرد تازه ضرر نکرده است:‌ "ما توانایی خود برای دفاع از خود یا متحدانمان را واگذار نکرده ایم. در این شرایط چرا (رویکرد دیپلماتیک فعلی) را محک نزنیم؟"
آقای اوباما گفت که مذاکرات جاری با ایران در غالب پنج به علاوه یک، "فرصتی است که یک بار دست می دهد" و افزود:‌ "من به مردم اسرائیل می گویم... که برای جلوگیری از دستیابی ایران به یک سلاح اتمی هیچ فرمولی، هیچ گزینه ای، موثرتر از ابتکار عمل و چارچوب دیپلماتیکی که ما پیشنهاد کرده ایم وجود ندارد و می توان این را نشان داد."
با این حال او با اشاره به تنظیم توافق جامع با ایران در سه ماه آینده اذعان کرد "کار ما تمام نشده، جزئیات زیادی هست که باید حل شود" و گفت که این فرآیند با دشواری های سیاسی زیادی در ایران و آمریکا همراه خواهد بود.
آقای اوباما گفت شکی نیست که بی اعتمادی عمیقی میان ایران و آمریکا وجود دارد و فعالیت های حکومت ایران "مایه نگرانی عمیق" اوست اما افزود: "اما ما همچنین شاهد یک رگه عملگرایی در رژیم ایران بوده ایم. به نظرم آنها نگران بقای خود هستند. به نظرم آنها تا حدودی به افکار عمومی خود واکنش نشان می دهند." و انتخاب حسن روحانی را نشانه ای بر این ادعا دانست.
رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به سوال توماس فریدمن دایر بر اینکه در مورد آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران چه آموخته گفت: "درک او مشکل است. من مستقیما با او حرف نزده ام. در نامه هایی که او می فرستد، معمولا اشاره زیادی به آنچه او دادخواهی های گذشته علیه کشورش می داند هست. اما به نظر من آنچه خیلی گویاست این است که او در این مذاکرات (اتمی)‌ به مذاکره کنندگانش آزادی عمل داد، این اختیار را داد که امتیازات مهمی بدهند، که امکان به ثمر رسیدن این چارچوب توافق را فراهم خواهد کرد."
باراک اوباما اضافه کرد: "بنابراین برداشت من این است که هرچند او عمیقا به غرب بدبین است و در مورد مسائل بین المللی و مسائل داخلی نگاه محدود و تنگی دارد اما تشخیص می دهد که نظام تحریم هایی که ما ایجاد کرده ایم درحال تضعیف ایران در دراز مدت بود و اگر می خواهد شاهد بازگشت ایران به جامعه جهانی باشد، باید تغییراتی ایجاد شود."
او برای اثبات استدلال خود دایر بر اینکه گزینه فعلی موثرترین راه برای مهار ایران است به تامل در مورد عواقب احتمالی دو گزینه دیگر پرداخت: حمله نظامی و یا ادامه تحریم ها.
آقای اوباما که گفته می شود زمانی به شدت با برنامه حمله احتمالی اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران مخالفت کرده بود به توماس فریدمن گفت: "می دانیم که ضربه نظامی یا یک رشته حملات نظامی می تواند برنامه اتمی ایران را برای یک دوره عقب براند - اما بدون شک ایران را تشویق خواهد کرد با عجله به سمت بمب برود و بهانه ای به دست تندروها در ایران خواهد داد که می گویند: این اتفاقی است که وقتی بمب اتمی ندارید می افتد، آمریکا حمله می کند."
و در مورد گزینه دیگر:‌ "ما می دانیم که اگر کاری نکنیم، و فقط تحریم ها را حفظ کنیم، آنها به ساختن تاسیسات اتمی ادامه خواهند داد و شناخت درونی کمتری از وقایع دقیق در داخل ایران خواهیم داشت."
بنیامنین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به نفع ادامه تحریم ها استدلال کرده است اما آقای اوباما گفت که در ایران هیچ جناح سیاسی نیست که به خواسته های آقای نتانیاهو دایر بر جمع آوری کامل برنامه غنی سازی اورانیوم تن دهد.
رئیس جمهور آمریکا چند جا در این مصاحبه از زاویه تجارب تاریخی ایران برنامه اتمی این کشور را ارزیابی کرد از جمله آنجا که گفت: "با توجه به این واقعیت که ایران کشوری است که در برابر یک جنگ هشت ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته داده، به نظرم آنها نشان داده اند که مایلند در ارتباط با این برنامه که آن را مایه غرور ملی و در مواردی بقای ملی می دانند، سختی ها را تحمل کنند."
به علاوه او گفت که اگر ایران مثل کره شمالی به بمب اتمی دست یابد می تواند بسیار خطرناک تر باشد بنابراین رویکرد جاری که با ریسک همراه است ارزش آزمودن دارد و حتی اگر ایران تقلب کند آمریکا یک سال وقت خواهد داشت برای جلوگیری از اتمی شدن آن اقدام کند.
آقای اوباما همچنین گفت: "بخشی از روانشناسی ایرانی ریشه در تجارب گذشته این کشور دارد، این برداشت که کشورشان تضعیف شده، اینکه ایالات متحده و غرب اول در دموکراسی آنها (ظاهرا اشاره ای به سقوط مصدق) دخالت کردند و بعد در قالب حمایت از شاه و بعد در حمایت از عراق و صدام در آن جنگ به نهایت خشن (به ضرر ایران) دخالت شد."
"بنابراین یکی از چیزهایی که من به تیم خود (در مذاکرات) گفتم این است که باید میان ایرانی که انگیزه عقیدتی و تهاجمی دارد با ایرانی که حالت تدافعی دارد و احساس آسیب پذیری می کند تمایز قائل شوند....."
او گفت می خواهد تاکید کند که معامله اتمی بر این ایده استوار نیست که شاید رژیم ایران تغییر کند.
او افزود: "این یک معامله خوب است حتی اگر ایران اصلا تغییر نکند. حتی اگر شما - چنانچه به تصور من برداشت نخست وزیر نتانیاهو این است - باور داشته باشید که هیچ فرقی بین روحانی و رهبر ایران نیست و اینکه همه آنها لجوجانه ضد غرب و ضداسرائیل و دایم در حال دروغ گفتن و تقلب هستند، حتی اگر بر این باور باشید هم باز این معامله رویکرد درست است."
رئیس جمهور آمریکا همچنین به جزئیاتی که او می گوید در مورد بازرسی ها و رفع تحریم ها توافق شده اشاره کرد.
او گفت: "... آنچه بر سر آن توافق کرده ایم این است که خواهیم توانست آنچه در کل زنجیره هسته ای از معادن اورانیوم گرفته تا تاسیسات نهایی مثل نطنز اتفاق می افتد را بازرسی و راستی آزمایی کنیم."
او در پاسخ به این سوال که آیا امکان بازرسی در همه جای ایران وجود خواهد داشت گفت: "برداشت ما این است. روشن است که باید درخواست داده شود. ایران می تواند اعتراض کند اما این برای ایران مثل حق وتو نیست. کاری که کرده ایم این است که مکانیسمی طراحی کرده ایم که پس از شنیده شدن این اعتراضات، یک مکانیسم بین المللی ایجاد خواهد شد که ارزیابی منصفانه ای درباره لزوم بازرسی انجام خواهد داد و اگر نتیجه گیری شود که بازرسی لازم است، این تصمیم است که تعیین کننده خواهد بود نه حرف ایران که 'نه نمی توانید از اینجا بازدید کنید'."
او گفت بازرسی ها فقط در چارچوب پروتکل الحاقی که آژانس بین المللی انرژی اتمی بر بعضی کشورها اعمال می کند نخواهد بود و ایران در معرض نوعی مکانیسم بازرسی و راستی آزمایی خواهد بود که قبلا هرگز به کار گرفته نشده.
آقای اوباما همچنین در مورد لغو تحریم ها گفت: "هنوز جزئیاتی هست که باید حل شود. اما من فکر می کنم که چارچوب بنیادی خواستار آن می شود که ایران گام های لازم در مورد سانتریفوژها و غیره را بردارد. در آن زمان، تحریم های سازمان ملل معلق می شود؛ هرچند تحریم های مربوط به اشاعه، تحریم های مربوط به موشک های بالستیک، مجموعه ای از تحریم ها سر جایش می ماند."
او گفت که اگر موافقتنامه نقض شود آمریکا می تواند تحریم های معلق شده را برگرداند.
آقای اوباما در نهایت چنین اظهار امیدواری کرد که اگر دو طرف به این توافق دیپلماتیک دست یابند "نویدبخش عصر تازه ای در روابط آمریکا و ایران باشد و به همین اندازه مهم، در طول زمان، نویدبخش عصر تازه ای در روابط ایران با همسایگانش باشد."