همسر بهاره هدایت در اولین ملاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری به توصیف حال و هوای سالن ملاقات و بهاره پرداخته است.
به گزارش کلمه او که در صفحه شخصی فیس بوک خود نوشته است: ملاقات عجیبی بود،از همون دم زندان رفتار و نگاه مامورا فرق داشت با همیشه..یکی دوتاشون هم با لبخند و البته یواشکی تبریک می گفتند!
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در رویدادهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در دیماه سال ۱۳۸۸بازداشت شد.
وی در دادگاه به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” به پنج سال حبس، به اتهام “توهین به رهبری” به دو سال و به اتهام “توهین به رئیسجمهوری” و “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه حبس محکوم شده بود.
در همین حال حکم دو سال حبس تعلیقی وی به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق برگزاری تجمع ۲۲خرداد سال ۸۵” نیز از حالت تعلیق خارج و به این حکم اضافه شد.
وی در مجموع به ده سال زندان محکوم شده است و اکنون در بند زنان زندان اوین بهسر میبرد.
وی چندی پیش جایزه هرالد ادلستام سوئد را به دلیل “شجاعت فوق العاده و تعهد به عدالت فعالانه در برابر نقض حقوق بشر در ایران” دریافت کرد.
روایت همسر بهاره هدایت از ملاقات با همسرش به شرح زیر است:
امروز رفته بودیم اوین ملاقات، ملاقات عجیبی بود،از همون دم زندان رفتار و نگاه مامورا فرق داشت با همیشه..یکی دوتاشون هم با لبخند و البته یواشکی تبریک می گفتند!
مهسا و شیوا و ژیلا و حکیمه و بهار و سبزهای بند حسابی هیجان زده بودند و بقیه هم خوشحال و با نشاط و حریصانه جویای خبرهای بیرون.
روز جمعه هم براشون صندوق سیار آورده بودند که رای بگیرن،اونهایی که تصمیم داشتن رای بدن اعتراض کرده بودن که این صندوق نماینده های ناظر کاندیدا ها رو نداره،ما خودمون زندانی های “تقلبیم” و این نوع رای گیری رو قبول نداریم..خواسته بودن که تحت الحفظ ببرنشون نزدیک ترین صندوق اطراف اوین..وعده ای داده بودن بهشون ولی در نهایت عملی نشده بود و هیچکدوم رای نداده بودن.
اونها هم مث ماها تا صبح پای شبکه خبر بیدار مونده بودند و حرص خورده بودند و از نتیجه شگفت زده خوشحال!
دیشب از صدای بوق اتومبیل ها روی پل یادگار فهمیده بودند که توی شهر خبرایی هست
از صحنه های دیشب در میان سیل مردم براشون گفتم و اینکه چقدر جاشون خالی بود و مهسا ناباورانه گوش میداد و اشک میریخت و چشم های ژیلا و شیوا که بارانی بود و بهار که نمی تونست روی صندلیش آروم و قرار بگیره..
بهار از حال غریبی که دیشب داشته می گفت و از دلش که پیش شیخ و میرحسین و رهنورد بوده و عباس و مهدی و احمد و نسیم و بچه ها، می گفت هیچ وقت تو این چند سال مثل دیشب سبک و عمیق نخوابیده بوده..گفت بهتون بگم که: “دم همتون گرم”
به گزارش کلمه او که در صفحه شخصی فیس بوک خود نوشته است: ملاقات عجیبی بود،از همون دم زندان رفتار و نگاه مامورا فرق داشت با همیشه..یکی دوتاشون هم با لبخند و البته یواشکی تبریک می گفتند!
بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، در رویدادهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در دیماه سال ۱۳۸۸بازداشت شد.
وی در دادگاه به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام” به پنج سال حبس، به اتهام “توهین به رهبری” به دو سال و به اتهام “توهین به رئیسجمهوری” و “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه حبس محکوم شده بود.
در همین حال حکم دو سال حبس تعلیقی وی به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق برگزاری تجمع ۲۲خرداد سال ۸۵” نیز از حالت تعلیق خارج و به این حکم اضافه شد.
وی در مجموع به ده سال زندان محکوم شده است و اکنون در بند زنان زندان اوین بهسر میبرد.
وی چندی پیش جایزه هرالد ادلستام سوئد را به دلیل “شجاعت فوق العاده و تعهد به عدالت فعالانه در برابر نقض حقوق بشر در ایران” دریافت کرد.
روایت همسر بهاره هدایت از ملاقات با همسرش به شرح زیر است:
امروز رفته بودیم اوین ملاقات، ملاقات عجیبی بود،از همون دم زندان رفتار و نگاه مامورا فرق داشت با همیشه..یکی دوتاشون هم با لبخند و البته یواشکی تبریک می گفتند!
مهسا و شیوا و ژیلا و حکیمه و بهار و سبزهای بند حسابی هیجان زده بودند و بقیه هم خوشحال و با نشاط و حریصانه جویای خبرهای بیرون.
روز جمعه هم براشون صندوق سیار آورده بودند که رای بگیرن،اونهایی که تصمیم داشتن رای بدن اعتراض کرده بودن که این صندوق نماینده های ناظر کاندیدا ها رو نداره،ما خودمون زندانی های “تقلبیم” و این نوع رای گیری رو قبول نداریم..خواسته بودن که تحت الحفظ ببرنشون نزدیک ترین صندوق اطراف اوین..وعده ای داده بودن بهشون ولی در نهایت عملی نشده بود و هیچکدوم رای نداده بودن.
اونها هم مث ماها تا صبح پای شبکه خبر بیدار مونده بودند و حرص خورده بودند و از نتیجه شگفت زده خوشحال!
دیشب از صدای بوق اتومبیل ها روی پل یادگار فهمیده بودند که توی شهر خبرایی هست
از صحنه های دیشب در میان سیل مردم براشون گفتم و اینکه چقدر جاشون خالی بود و مهسا ناباورانه گوش میداد و اشک میریخت و چشم های ژیلا و شیوا که بارانی بود و بهار که نمی تونست روی صندلیش آروم و قرار بگیره..
بهار از حال غریبی که دیشب داشته می گفت و از دلش که پیش شیخ و میرحسین و رهنورد بوده و عباس و مهدی و احمد و نسیم و بچه ها، می گفت هیچ وقت تو این چند سال مثل دیشب سبک و عمیق نخوابیده بوده..گفت بهتون بگم که: “دم همتون گرم”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر