سعید لیلاز معتقد استفضای فعلی انتخاباتی با فضای سابق تفاوت کرده و اکنون سه قطبی شده. او میگوید: "اگر حکومت میخواهد دوباره آن را (تجربه انتخابات ۸۸) تکرار کند، بگذارید بکند چون هنوز هم هزینه های ماجرای قبلی را کاملا تسویه نکرده و هنوز از فضای آن حادثه عظیم خارج نشده. هنوز در فضای آن جنبش هستیم که حسن روحانی در تلویزیون می گوید من سرهنگ نیستم. این حرف کوچکی است؟ این جنبش عظیم مردم ایران است که حسن روحانی را تغییر داده. یعنی هر کسی بخواهد در ایران با تکیه به مردم و مستقل از حکومت به جایی برسد مجبور است حرف مردم را بزند، مجبور است رای مردم را بگیرد و مجبور است آرای مردم را بازتاب دهد".
این روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل سیاسی و اقتصادی معتقد به حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رای است و می گوید: "من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم که ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. سوم اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم".
آقای لیلاز بر این باورست که اگر آرا خوانده شود حسن روحانی نفر اول خواهد شد، اودر عین حال میگوید: "حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی را با نتیجه ۳ هیچ، و قبل از شروع بازی، بزند. الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ و در دقیقه ۸۹ شروع کردیم، اگر ما بازی ۳ هیچ را سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم."
مصاحبه "روز" با سعید لیلاز را در پی می اید.
آقای لیلاز ابتدا میخواستم نظر و ارزیابی شما را از انتخابات پیش رو، بخصوص پس از ائتلافاصلاح طلبان بر سر آقای روحانی، بپرسم.
من بسیار خوشحال ام که این اتفاق افتاد. خیلی علاقه مند بودم این اتفاق بیفتد و به سهم خودم در این زمینه خیلی تلاش کردم.حالا امیدوارم با این اجماعی که صورت گرفت در دور اول برنده انتخابات باشیم. ممکن است شما فکر کنید من اغراق میکنم ولی به نظرم برنده می شویم. من به شدت با ایده تحریم مخالف ام و معتقدم مهم نیست ما از چه کسی حمایت میکنیم، مهم این است که این انتخابات، یک انتخابات وزن کشی است. من قبلا این را در مصاحبه با روزنامه بهار هم گفته بودم، اگر بعد از انتخابات دست فرمان و روش اداره کشور تغییر کند، دیگر اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. اگر تغییر نکند باز هم اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند و هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. دیگر اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم.
گفتید "ما اجازه نخواهیم داد بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه روش خود را اعمال خواهیم کرد". این سخن شما با واقعیات کنونی نمیخواند. چون کاندیدای اصلاح طلبان آقای هاشمی بود که ردصلاحیت شد و اصلاح طلبان ناگزیر شدند سراغ گزینه دیگری بروند و بعدهمپس از ائتلاف آقایان عارف و روحانی، از آقای روحانی حمایت کنند. یعنی نوع حضور در انتخابات به اصلاح طلبان تحمیل شد.
شما دارید استدلال من را ادامه میدهید چون این مساله ابتدا درباره آقای هاشمی هم گفته می شد، بنابراین علت اینکه یکباره آقای هاشمی شد مجسمه حم ایت ۷۰ درصد ملت ایران، این بود که تبدیل به یک نماد و سمبل برای حیات مستقل اصلاح طلبی و ملت ایران شد. خب چرا آقای عارف نباشد؟ چرا آقای روحانی نباشد؟ چرا هر کس دیگری نباشد؟ من می گویم حتی در انتخابات شوراها از گمنام ترین کاندیداها لیستی در سراسر کشور درست کنیم و اصلاح طلبان در هر شهری یک نماینده داشته باشند. آن لیست را اگر جمع کنیم و ببینیم مثلا ۳۰ میلیون رای داشته ایم به این معنی است که اصلاحات در میان ملت ایران ۳۰ میلیون رای دارد.
یعنی شما نگاه تان به انتخابات بیشتر از زاویه تعیین وزن اصلاح طلبان در میان مردم است؟
بیشتر نشان دادن این وزن و وزنه هم به حکومت هم به جهانیان و ایجاد یک پشتوانه برای رئیس جمهور بعدی برای من اهمیت دارد وگرنه عین این استدلال شما را درباره آقای هاشمی رفسنجانی هم میکردند. حتی در ابتدا بحث بود که آقای خاتمی هم نماینده همه اصلاحات نیست. علت اینکه مدام این تنزل پیدا میکند ولی اکثریت ملت ایران می رود و پشت این شخص می ایستد فشار اجتماعی است که در ایران برای تغییر وجود دارد که ممکن است شما در خارج از ایران متوجه آن نباشید. من الان مصاحبه آقای مزروعی مبنی بر ضرورت تحریم انتخابات را دیدم. به نظر من آقای مزروعی فقط به دلیل اینکه خارج از کشور است این تحلیل را میکند والا او که تحریمی نیست. ممکن است حتی نیروهای رادیکالی در ایران باشند که از خدای شان باشد من و شما و آقای مزروعی، تحریم را تبلیغ کنیم کهسعید جلیلی شان رای بیاورد. خب چرا ما باید به بازی آنها تن بدهیم؟ آنها اتفاقا همه این کارها را کردند، آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند که ما در انتخابات مشارکت نکنیم وگرنه ما که میدانیم اگر آقای هاشمی برنده انتخابات می شد ممکن بود اوضاع خیلی تفاوت بزرگی نکند. چون آقای هاشمی که مصلحت گراتر از آقای روحانی است. کمتر از آقای روحانی حرف های افشاگرانه می زند، کمتر از آقای روحانی عصبانی است. چرا همه از آقای هاشمی حمایت کردند و وقتی او کنار رفت سرخورده شدند؟ برای اینکه هر مقدار درصد مشارکت ما در انتخابات افزایش پیدا کند بدن جناح راست بنا به بیشتر لرزیدن میکند و شب خواب اش نمی برد. خب چرا ما این هزینه بی خوابی را به اینها تقدیم نکنیم؟ من دنبال حرف خودم هستم نه دنبال اینکه چه کسی رئیس جمهور می شود. فرق بین آقای خاتمی با آقای جلیلی در اداره کشور خیلی زیاد نیست این سیاست ها است که باید تغییر بکند.
با این اوصاف آقای روحانی هم رئیس جمهور بشود یا نه و یکی دیگر از کاندیداهای فعلی سر کار بیاید فرقی نمیکند؟
اتفاقا حضور آقای روحانی، امکان اینکه این سیاست ها را، اگر مقام معظم رهبری خواستند تغییر دهند، بیشتر فراهم میکند. با جلیلی و قالیباف کمتر این امکان فراهم می شود.حرف من این است که ما باید دعوت به مشارکت حداکثری کنیم گو اینکه محمد خاتمی الان کاندیدای ماست خانم قاضی یادتان است چهار سال پیش دو دلی ها و تردید ها در مورد آقای موسوی هم بود و بلکه بیشتر. آقای روحانی الان از آقای موسوی اسفند ۸۷ اصلاح طلب تر نشان میدهد. بنابراین آن چیزی که مهندس موسوی را کرد مهندس موسوی، آن چیزی که آقای عارف را کرد عارف و آن چیزیکه آقای هاشمی را کرد هاشمی، که همه از فحش دادن به او تبدیل به هواداران او شدندو الان آقای روحانی هم همین طور می شود، آن خیزش عظیم اجتماعی ایران است. میخواهم توجه شما را به این جلب کنم که از یک زاویه کاملا جدید به مسائل ایران نگاه کنید.
آقای لیلاز اشاره کردید به آقای موسوی اسفند ۸۷ و مقایسه کردید با آقای روحانی سال ۸۲. اما این نکته را در نظر بگیرید که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که در انتخابات ۸۸ و بعد از آن رخ داد نیفتاده بود. ولی الان تجربه انتخابات سال ۸۸ و اتفاقاتی که افتاد وجود دارد.
شما دارید در عمل و بدون اینکه بخواهید، به جای گزینه من، گزینه فروپاشی ایران را مطرح میکنید؛ گزینه تبدیل شدن به سوریه، گزینه تبدیل شدن به عراق. من میدانم این اتفاق نمی افتد چون ملت ایران نمیخواهد، خود شما هم نمی خواهید.
به هیچ عنوان اینطور که می گویید نیست آقای لیلاز. من دنبال چنین گزینه هایی نبوده و نیستم و به عنوان روزنامه نگار..
بله من هم همین را می گویم به شما. ممکن است حرفی بزنید و تبعات اش را دوست نداشته باشید. همه حرف من این است که شما هم به عنوان بخشی از مردم ایران نفرت دارید و می ترسید از اینکه ایران بی ثبات شود. ولی من میگویم که نتیجه تحریم بی ثباتی است. حرف من خیلی روشن است؛ ما یک گزینه بیشتر نداریم آن هم گزینه اصلاح طلبی است. گزینه های دیگر اصلا نمی تواند مطرح شود چون مردم ایران نمی خواهند، شما هم نمی خواهید، علی مزروعی هم نمی خواهد، هیچ کسی نمیخواهد در ایران یک تیر شلیک شود. به همین دلیل است که در جنبش سبز وقتی حکومت تصمیم گرفت فضا را رادیکال کند و به سمت درگیری ای مثل روز عاشورا ببرد مردم ایران کنار کشیدند. چون ما متوجه شده ایم که از حرکات تدریجی و اصلاح طلبی بیشتر نتیجه می گیریم، یعنی هرچقدر آهسته تر ولی عمیق تر بهتر از این است که سریع تر دلمان خنک شود و.. چون انقلاب اسلامی همین طور پیروز شد و نتوانست مشکلات جامعه ایران را به طور جدی حل کند بنابراین گزینه و بدیلی جز اصلاح طلبی وجود ندارد. اصلاح طلبی یعنی اینکه شما از داخل حکومت سعی کنید دائما مسیرهای حکومت را اصلاح و این امکان را برای حاکمیت فراهم کنید که خودش به طور مسالمت آمیز تغییر کند. شما ممکن است بگویید نمی شود، اشکالی ندارد ولی چرا ما مسئولیت نشدن آن را برعهده بگیریم؟ بگذارید سپاه این مسئولیت را برعهده بگیرد.
آقای لیلاز اشاره من به مقایسه شما بین موسوی اسفند ۸۷ با روحانی ۹۲ بود. وقتی چنین مقایسه ای می شود باید در نظر داشت که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که درانتخابات ۸۸ و بعد از آن افتاد نیفتاده بود ولی الان تجربه آن وجود دارد.
عیب ندارد، الان فضا کاملا متفاوت است و یک فضای سه قطبی شکل گرفته. ولی اگر حکومت میخواهد دوباره آن را تکرار کند بگذارید بکند چون هنوز هم هزینه های ماجرای قبلی را کاملا تسویه نکرده و هنوز از فضای آن حادثه عظیم خارج نشده. هنوز در فضای آن جنبش هستیم که حسن روحاندر تلویزیون می گوید من سرهنگ نیستم. این حرف کوچکی است؟ این جنبش عظیم مردم ایران است که حسن روحانی را تغییر داده. یعنی هر کسی بخواهد در ایران، با تکیه به مردم و مستقل از حکومت به جایی برسد مجبور است حرف مردم را بزند، مجبور است رای مردم را بگیرد، مجبور است آرای مردم را بازتاب دهد. این که خیلی چیز خوبی است. ببینید من به عنوان کسی که از حوادث ۸۸ زخم خورده ام با شما صحبت میکنم، من بیش از ۳ ماه در انفرادی بودم ولی همان جا هم مشی اصلاح طلبانه ام را رها نکردم برای اینکه اگر بخواهد یک پیچ از تجهیزات و منابع این مردم نابود و خراب شود من ترجیح میدهم تا آخر عمر در سیاست نباشم ولی ثبات ایران حفظ شود. نگاه کنید به منطقه، مردم ایران اینها را می بینند و تصمیم می گیرند. خاورمیانه و موقعیت ایران الان اینگونه است که انگار در بازار سنگ یک بلورفروشی باز کرده اید. یعنی در وضعیتی که ما داریم هیچ چیزی متفاوت تر از این نیست و کافی است سر سوزنی به ثبات و امنیت ایران خدشه ای وارد شود؛ همه چیز به هم میخورد. ما باید مشی مان را ادامه دهیم.نکته دیگری که می خواهم به شما بگویم این است که آقای روحانی می تواند در عین حال نماینده گرایش مردم ایران به سمت اعتدال و مرکز هم باشدنه فقط اصلاح طلبی. بحث من این نیست که آقای روحانی الزاما و تماما نماینده اصلاح طلبی در ایران است. اقبالی هم که به آقای هاشمی شد و مافوق انتظار ما بود و خیلی بیشتر از آنچه که ما فکر میکردیم برای آقای خاتمی پیش می آید، نشان داد که مردم ایران از دو طرف طیف دارند به سمت مرکز و اعتدال گرایش پیدا میکنند. این خیلی حرف بزرگی است که من دارم میزنم و نشان میدهد که ما یک دوره ثبات و آرامش طولانی در پیش داریم و من بسیار از این ماجرا خوشحال هستم. چون آقای هاشمی نماینده کامل این گرایش بود. آقای روحانی هم به این گرایش نزدیک تر است. چنانچه دیدید موتلفه ای ها و مشارکتی ها یکجور به آقای هاشمی احترام می گذارند. چرا؟ برای اینکه هم موتلفه ای ها و هم مشارکتی ها متوجه شده اند اعتدال و تمرکز یعنی روی آوردن به مرکز طیف سیاسی ایران که از هر جنبه ای بهتر است. این تعقل است که بعد از ۱۶ سال تلاطم و بی ثباتی در رای گیری و غلطیدن به سمت چپ افراطی و راست افراطی الان متوجه شده ایم که هرچقدر هر دو طرف به تعادل بیشتر و مرکز روی بیاوریم ثبات ایران را بیشتر تضمین کرده ایم. من این را حادثه بزرگی میدانم و معتقدم و پیشنهاد میکنم که همه با تمام قوا ورود به انتخابات و رای دادن به آقای روحانی را مد نظر داشته باشید. در انتخابات شورای شهر هم حتما باید شرکت کنیم. ملت ایران هیچ گاه نباید از این مشی خود ناامید شود. من معتقدم ما باید اصلاح طلبی را از مهندس بازرگان یاد بگیریم.
با این مباحثی که مطرح کردید تصویر شما از انتخابات پیش رو و مشارکت مردمی چیست؟ آیا این تصویر را دارید که اکثریت مردم پای صندوق رای خواهند آمد؟آیا انتخاب مردم آقای روحانی خواهد بود؟
واقعا حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی با نتیجه ۳ هیچ و قبل از شروع بازی، زده شود.الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ در دقیقه ۸۹ شروع کردیم اگر بازی ۳ هیچ را ما سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم. من واقعا الان تحلیلیندارم اما یقین دارم که اگر مشارکت بالای ۶۰ و ۶۵ درصد باشد ما دور اول برنده می شویم. جناح مقابل هم اولا متشتت هستند ثانیا هیچ حرفی برای گفتن ندارند. هیچ برنامه ای برای اداره ایران ندارند. یعنی آقای دکتر جلیلی به نظر من با این حرف هایی که میزند خانه اش را هم نمی تواند یک هفته اداره کند. من نمیدانم چگونه میخواهد ایران را اداره کند. آقای ولایتی هم همین طور. آقای ولایتی کاریکاتوری از اکبر هاشمی رفسنجانی است، خودش نیست و اگر بخواهیم رای بدهیم به روحانی بهتر می شود رای داد. قالیباف هم موجودی است که نه هویت دارد، نه پرنسیپ دارد، نه اصول داردو مورد اعتماد حکومت هم نیست و حکومت هم در این زمینه درست فکر میکند. قالیباف حداکثر می تواند یک مدیر باشد رجل سیاسی اصلا نیست و با دوپینگ آمده و در انتخابات تایید شده. بنابراین فکر میکنم ما رقیب قابل اعتنایی نداریم. اگر آرا خوانده شود آقای دکتر روحانی در دور اول برنده می شود و حضور گسترده ما در این انتخابات، کار را هم برای مهندسین و هم برای مهندسی کردن سخت تر خواهد کرد. چرا ما این هدیه را به مهندسین عزیز بدهیم؟ بگذاریم کار آنها سخت تر شود.شما نگاه کنید شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و روانی ایران به چنان لبه پرتگاهی رسیده که یک اصلاح جدی در ساختار سیاسی گریزناپذیر شده و من امیدوارم اگر یک مشارکت جدی اتفاق بیفتد و حماسه ای که آقای خامنه ای دنبال آن بود رخ دهد در واقع نقطه شروعی برای تحول شود. ما علاقه ای نداریم که رهبری یا دستگاه را سرنگون کنیم ما دلمان میخواهد آقایان خود مسیرشان راتغییر دهند. ۸ سال امتحان کردند دیدند جز خسارت و بدبختی و تشدید عقب ماندگی نتیجه ای نداشت حالا امیدوارم مشارکتی که من انتظار دارم منجر به یک تحول جدی در روش کشورداری حکومت هم بشود.
با توجه به وضعیتی که تصویر کردید به نظر شما اصلی ترین مساله و چالش رئیس جمهور بعدی چیست؟
اولا من طرفدار پروژه هسته ای شدن ایران هستم. مخالف ام با چیزی که اصلاح طلبان خود جلوه میدهند و ممکن است اینطور به نظر برسد که طرفدار تعطیلی پروژه هسته ای ایران هستند هرچند اینطور نیست. در عین حال من با هژمونی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و با رفتار امریکا با دولت ایران مخالف هستم. در زندان هم به بازجوهای خودم می خندیدم می گفتند چرا؟ می گفتم حالا شما آمده اید برای ما شده اید ضدامپریالیست؟ ضدامپریالیست ما هستیم. به هر حال مسائل ایران با ایالت متحده قبل از انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شده. حل مساله روابط دیپلماتیک ایران مساله مهمی است. نفوذی که ایران الان در لبنان و روابطی که با سوریه دارد، روابطی که با حماس دارد اینها هیچ چیز عجیبی نیست ما–ششصد هفتصد سال است که در لبنان حضور داریم، از زمان صفویه به این طرف لبنان حیاط خلوت ما بوده و دلیلی ندارد که ما به جمهوری اسلامی بگوییم نکن. وقتی شاه به شیعیان لبنان پول می رساند معلوم است آقای خامنه ای هم می رساند این یک امر ژئوپولوتیک است منتهی به قول آقای موسوی اردبیلی وقتی مردم میخواهند با حکومت دعوا کنند می گویند نه غزه نه لبنان. در حالیکه دعوای ملت ایران با مردم غزه و لبنان نبوده. اینها را گفتم تا بگویم اگر ما میخواهیم مسائل دیپلماتیک را حل کنیم، اگر میخواهیم مساله هسته ای را حل و بر تحریم ها غلبه کنیم راهی جز اینکه یک دولت با حداکثر مشروعیت ایجاد کنیم نداریم. این دولت هم مهم ترین اولویت اش سامان دادن به اقتصاد خواهد بود چون فقطبا یک اقتصاد نیرومند و دولت برخاسته از مشروعیت حداکثری است کهتمام این چالش ها قابل حل است. مظهر تمام این ناکامی ها و بدبختی ها اقتصاد است. آقای خاتمی ممکن بود در پروژه سیاسی اش موفق نشده باشد اما او موفق ترین دولت بعد از انقلاب در زمینه اقتصاد را داشت. چرا توانست؟ چون او مشروع ترین و مردمی ترین دولت بود.. هدفمندی رایانه ها را ببینید یک طرح خوب ودرست و لازم بود اما چرا به این سرنوشت فضاحت بار منجر شد؟ چون آقای احمدی نژاد آن مشروعیت لازم و آن پشتوانه مردمی را برای اجرای این طرح نداشت. اگر ۸۴ انجام میداد موفق می شد تا اینکه سال ۸۸ اجرا کرد. مهم ترین مساله اقتصاد است و اگر این حل شود بقیه مسائل حل خواهد شد. اگر فکر کنیم اولویت اصلی اقتصاد است راه رسیدن به آن اولویت سیاسی است چون اقتصاد ایران در سیاست گره خورده. اگر پس از انتخابات دولتی با پشتوانه تشکیل دهیم و شروع به اصلاحات سیاسی و اقتصادی کنیم، این مسائل حل می شود. متعاقب آن وقتی نرخ رشد منفی اقتصادی ایران مثبت شود موانع یکی یکی از سر راه ایران برداشته می شود. وقتی آقای خاتمی رئیس جمهور شد ۱۰ – ۱۲ سفیر ایران از اروپا برگشته بودند، آقای خاتمی چه کار کرد؟ او با حداکثر مشروعیت آمد و این خیلی تاثیرگذار بود. حالا هم اگر مشارکت حداکثری اتفاق بیفتد، وفاق ملی هم اتفاق می افتد. گفتن اش که ضرر ندارد امیدواریم اتفاق بیفتد یعنی رهبری ونیروهای مسلح همه بیایند و از یک موضع مثبت کمک کنند. در سالهای گذشته حکومت این توهم را داشت. شما اشاره کردید به تجربه ای که از ۸۸ است و ما نداشتیم خب حکومت هم این تجربه را نداشت. حکومت این توهم را داشت که اگر یک دولت یکدست تشکیل دهد و شبه کودتا راه بیندازد و تعدادی را زندانی کند برای ۳۰ سال مساله اش حل می شود ولی دیدیم که به سه سال هم نکشید کشور در لپه پرتگاه قرار گرفت. پایان امسال خواهیم دید که تولید ناخالص داخل ایران بین ۷ تا ۱۰ درصد کمتر از پایان سال ۹۰ خواهد بود. به جز یک دوره کوتاه در زمان جنگ ایران و عراق، من در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران چنین دوره ای را به یاد نمی آورم. در سال ۹۰ ما ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد حاصله از نفت داشتیم که در تاریخ ایران بی همتا است. با چنین درآمدی و در این سال ما بیش از ۶۰ میلیارد مازاد ارزی داشتیم یعنی با وجود همه دزدی ها، غارت های سازمان یافته و چپاول ها باز این مقدار مازاد ارزی داشتیم. نتوانستند همه را بدزدند، سعی شان را کردند ولی نشد خب چرا رشد اقتصادی اتفاق نیفتاد؟ اینها مساله است. پس حکومت هم تجربه ۸۸ را دارد و به همین دلیل می بینید کاندیداهای حکومت با کاندیداهای غیرحکومت همه در انتقاد از دولت یک حرف میزنند.
آقای لیلازمی توانم همه صحبت های شما را منتشر کنم؟
بله خانم. اگر عقل و تدبیری داشته باشند می فهمند که حرف بدی نیست. من معتقدم باید با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم، باید با تمام قوا به حسن روحانی رای بدهیم و این حتی به نفع حکومت و به نفع جناح راست و به نفع کشور ایران است. ما یک بلور شیشه ای به نام ایران را در بازار سنگ نگهداشته ایم. ما نمی توانیم اجازه دهیم خدشه ای وارد شود و اگر قرار باشد ثبات ایران خدشه ای پیدا کند من ترجیح میدهم سپاه پاسداران تا آخر عمر من بر مقدرات این کشور حاکم باشد. ما میخواهیم دموکراسی را حاکم کنیم در ایران به شرطی که ایران ثبات اش را از دست ندهد. من هنوز هم به قانون اساسی ایران وفادارم، هنوز هم به نظام جمهوری اسلامی وفادارم وتصور میکنم در درون این نظام ـ البته به تغییرات جدی نیاز دارد ـ هنوز هم میتوانیم کار کنیم.
این روزنامه نگار و تحلیل گر مسائل سیاسی و اقتصادی معتقد به حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رای است و می گوید: "من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم که ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. سوم اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم".
آقای لیلاز بر این باورست که اگر آرا خوانده شود حسن روحانی نفر اول خواهد شد، اودر عین حال میگوید: "حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی را با نتیجه ۳ هیچ، و قبل از شروع بازی، بزند. الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ و در دقیقه ۸۹ شروع کردیم، اگر ما بازی ۳ هیچ را سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم."
مصاحبه "روز" با سعید لیلاز را در پی می اید.
آقای لیلاز ابتدا میخواستم نظر و ارزیابی شما را از انتخابات پیش رو، بخصوص پس از ائتلافاصلاح طلبان بر سر آقای روحانی، بپرسم.
من بسیار خوشحال ام که این اتفاق افتاد. خیلی علاقه مند بودم این اتفاق بیفتد و به سهم خودم در این زمینه خیلی تلاش کردم.حالا امیدوارم با این اجماعی که صورت گرفت در دور اول برنده انتخابات باشیم. ممکن است شما فکر کنید من اغراق میکنم ولی به نظرم برنده می شویم. من به شدت با ایده تحریم مخالف ام و معتقدم مهم نیست ما از چه کسی حمایت میکنیم، مهم این است که این انتخابات، یک انتخابات وزن کشی است. من قبلا این را در مصاحبه با روزنامه بهار هم گفته بودم، اگر بعد از انتخابات دست فرمان و روش اداره کشور تغییر کند، دیگر اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. اگر تغییر نکند باز هم اهمیتی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود. من خیلی اهمیت قائل نیستم که چه کسی در دوره آینده رئیس جمهور می شود، چون معتقدم ایران فقط با تغییر سیاست ها ممکن است از بن بست بیرون بیاید نه با تغییر رئیس جمهور. منتهی علت اینکه هم خوشحال هستم و هم دعوت عام میکنم که همه مردم بدون هیچ وقفه ای هم در انتخابات شوراها شرکت کنند و هم در انتخابات ریاست جمهوری، این است که اولا وزن و اندازه اصلاحات برای حکومت روشن می شود و ثانیا ما اجازه نخواهیم داد که بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه ما روش خود را اعمال خواهیم کرد. دیگر اینکه من ظرفیت های آقای روحانی برای ایجاد تغییر در کشور را، در صورتی که با رای قاطع به پیروزی برسد، کمتر از بقیه کاندیداهای اصلاح طلب نمیدانم و تصورم این است که با توجه به شرایط ویژه ای که در آن هستیم گزینه دیگری جز اینکه با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم نداریم.
گفتید "ما اجازه نخواهیم داد بازی در انتخابات و روش حضور در انتخابات به ما تحمیل شود بلکه روش خود را اعمال خواهیم کرد". این سخن شما با واقعیات کنونی نمیخواند. چون کاندیدای اصلاح طلبان آقای هاشمی بود که ردصلاحیت شد و اصلاح طلبان ناگزیر شدند سراغ گزینه دیگری بروند و بعدهمپس از ائتلاف آقایان عارف و روحانی، از آقای روحانی حمایت کنند. یعنی نوع حضور در انتخابات به اصلاح طلبان تحمیل شد.
شما دارید استدلال من را ادامه میدهید چون این مساله ابتدا درباره آقای هاشمی هم گفته می شد، بنابراین علت اینکه یکباره آقای هاشمی شد مجسمه حم ایت ۷۰ درصد ملت ایران، این بود که تبدیل به یک نماد و سمبل برای حیات مستقل اصلاح طلبی و ملت ایران شد. خب چرا آقای عارف نباشد؟ چرا آقای روحانی نباشد؟ چرا هر کس دیگری نباشد؟ من می گویم حتی در انتخابات شوراها از گمنام ترین کاندیداها لیستی در سراسر کشور درست کنیم و اصلاح طلبان در هر شهری یک نماینده داشته باشند. آن لیست را اگر جمع کنیم و ببینیم مثلا ۳۰ میلیون رای داشته ایم به این معنی است که اصلاحات در میان ملت ایران ۳۰ میلیون رای دارد.
یعنی شما نگاه تان به انتخابات بیشتر از زاویه تعیین وزن اصلاح طلبان در میان مردم است؟
بیشتر نشان دادن این وزن و وزنه هم به حکومت هم به جهانیان و ایجاد یک پشتوانه برای رئیس جمهور بعدی برای من اهمیت دارد وگرنه عین این استدلال شما را درباره آقای هاشمی رفسنجانی هم میکردند. حتی در ابتدا بحث بود که آقای خاتمی هم نماینده همه اصلاحات نیست. علت اینکه مدام این تنزل پیدا میکند ولی اکثریت ملت ایران می رود و پشت این شخص می ایستد فشار اجتماعی است که در ایران برای تغییر وجود دارد که ممکن است شما در خارج از ایران متوجه آن نباشید. من الان مصاحبه آقای مزروعی مبنی بر ضرورت تحریم انتخابات را دیدم. به نظر من آقای مزروعی فقط به دلیل اینکه خارج از کشور است این تحلیل را میکند والا او که تحریمی نیست. ممکن است حتی نیروهای رادیکالی در ایران باشند که از خدای شان باشد من و شما و آقای مزروعی، تحریم را تبلیغ کنیم کهسعید جلیلی شان رای بیاورد. خب چرا ما باید به بازی آنها تن بدهیم؟ آنها اتفاقا همه این کارها را کردند، آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند که ما در انتخابات مشارکت نکنیم وگرنه ما که میدانیم اگر آقای هاشمی برنده انتخابات می شد ممکن بود اوضاع خیلی تفاوت بزرگی نکند. چون آقای هاشمی که مصلحت گراتر از آقای روحانی است. کمتر از آقای روحانی حرف های افشاگرانه می زند، کمتر از آقای روحانی عصبانی است. چرا همه از آقای هاشمی حمایت کردند و وقتی او کنار رفت سرخورده شدند؟ برای اینکه هر مقدار درصد مشارکت ما در انتخابات افزایش پیدا کند بدن جناح راست بنا به بیشتر لرزیدن میکند و شب خواب اش نمی برد. خب چرا ما این هزینه بی خوابی را به اینها تقدیم نکنیم؟ من دنبال حرف خودم هستم نه دنبال اینکه چه کسی رئیس جمهور می شود. فرق بین آقای خاتمی با آقای جلیلی در اداره کشور خیلی زیاد نیست این سیاست ها است که باید تغییر بکند.
با این اوصاف آقای روحانی هم رئیس جمهور بشود یا نه و یکی دیگر از کاندیداهای فعلی سر کار بیاید فرقی نمیکند؟
اتفاقا حضور آقای روحانی، امکان اینکه این سیاست ها را، اگر مقام معظم رهبری خواستند تغییر دهند، بیشتر فراهم میکند. با جلیلی و قالیباف کمتر این امکان فراهم می شود.حرف من این است که ما باید دعوت به مشارکت حداکثری کنیم گو اینکه محمد خاتمی الان کاندیدای ماست خانم قاضی یادتان است چهار سال پیش دو دلی ها و تردید ها در مورد آقای موسوی هم بود و بلکه بیشتر. آقای روحانی الان از آقای موسوی اسفند ۸۷ اصلاح طلب تر نشان میدهد. بنابراین آن چیزی که مهندس موسوی را کرد مهندس موسوی، آن چیزی که آقای عارف را کرد عارف و آن چیزیکه آقای هاشمی را کرد هاشمی، که همه از فحش دادن به او تبدیل به هواداران او شدندو الان آقای روحانی هم همین طور می شود، آن خیزش عظیم اجتماعی ایران است. میخواهم توجه شما را به این جلب کنم که از یک زاویه کاملا جدید به مسائل ایران نگاه کنید.
آقای لیلاز اشاره کردید به آقای موسوی اسفند ۸۷ و مقایسه کردید با آقای روحانی سال ۸۲. اما این نکته را در نظر بگیرید که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که در انتخابات ۸۸ و بعد از آن رخ داد نیفتاده بود. ولی الان تجربه انتخابات سال ۸۸ و اتفاقاتی که افتاد وجود دارد.
شما دارید در عمل و بدون اینکه بخواهید، به جای گزینه من، گزینه فروپاشی ایران را مطرح میکنید؛ گزینه تبدیل شدن به سوریه، گزینه تبدیل شدن به عراق. من میدانم این اتفاق نمی افتد چون ملت ایران نمیخواهد، خود شما هم نمی خواهید.
به هیچ عنوان اینطور که می گویید نیست آقای لیلاز. من دنبال چنین گزینه هایی نبوده و نیستم و به عنوان روزنامه نگار..
بله من هم همین را می گویم به شما. ممکن است حرفی بزنید و تبعات اش را دوست نداشته باشید. همه حرف من این است که شما هم به عنوان بخشی از مردم ایران نفرت دارید و می ترسید از اینکه ایران بی ثبات شود. ولی من میگویم که نتیجه تحریم بی ثباتی است. حرف من خیلی روشن است؛ ما یک گزینه بیشتر نداریم آن هم گزینه اصلاح طلبی است. گزینه های دیگر اصلا نمی تواند مطرح شود چون مردم ایران نمی خواهند، شما هم نمی خواهید، علی مزروعی هم نمی خواهد، هیچ کسی نمیخواهد در ایران یک تیر شلیک شود. به همین دلیل است که در جنبش سبز وقتی حکومت تصمیم گرفت فضا را رادیکال کند و به سمت درگیری ای مثل روز عاشورا ببرد مردم ایران کنار کشیدند. چون ما متوجه شده ایم که از حرکات تدریجی و اصلاح طلبی بیشتر نتیجه می گیریم، یعنی هرچقدر آهسته تر ولی عمیق تر بهتر از این است که سریع تر دلمان خنک شود و.. چون انقلاب اسلامی همین طور پیروز شد و نتوانست مشکلات جامعه ایران را به طور جدی حل کند بنابراین گزینه و بدیلی جز اصلاح طلبی وجود ندارد. اصلاح طلبی یعنی اینکه شما از داخل حکومت سعی کنید دائما مسیرهای حکومت را اصلاح و این امکان را برای حاکمیت فراهم کنید که خودش به طور مسالمت آمیز تغییر کند. شما ممکن است بگویید نمی شود، اشکالی ندارد ولی چرا ما مسئولیت نشدن آن را برعهده بگیریم؟ بگذارید سپاه این مسئولیت را برعهده بگیرد.
آقای لیلاز اشاره من به مقایسه شما بین موسوی اسفند ۸۷ با روحانی ۹۲ بود. وقتی چنین مقایسه ای می شود باید در نظر داشت که اسفند ۸۷ اتفاقاتی که درانتخابات ۸۸ و بعد از آن افتاد نیفتاده بود ولی الان تجربه آن وجود دارد.
عیب ندارد، الان فضا کاملا متفاوت است و یک فضای سه قطبی شکل گرفته. ولی اگر حکومت میخواهد دوباره آن را تکرار کند بگذارید بکند چون هنوز هم هزینه های ماجرای قبلی را کاملا تسویه نکرده و هنوز از فضای آن حادثه عظیم خارج نشده. هنوز در فضای آن جنبش هستیم که حسن روحاندر تلویزیون می گوید من سرهنگ نیستم. این حرف کوچکی است؟ این جنبش عظیم مردم ایران است که حسن روحانی را تغییر داده. یعنی هر کسی بخواهد در ایران، با تکیه به مردم و مستقل از حکومت به جایی برسد مجبور است حرف مردم را بزند، مجبور است رای مردم را بگیرد، مجبور است آرای مردم را بازتاب دهد. این که خیلی چیز خوبی است. ببینید من به عنوان کسی که از حوادث ۸۸ زخم خورده ام با شما صحبت میکنم، من بیش از ۳ ماه در انفرادی بودم ولی همان جا هم مشی اصلاح طلبانه ام را رها نکردم برای اینکه اگر بخواهد یک پیچ از تجهیزات و منابع این مردم نابود و خراب شود من ترجیح میدهم تا آخر عمر در سیاست نباشم ولی ثبات ایران حفظ شود. نگاه کنید به منطقه، مردم ایران اینها را می بینند و تصمیم می گیرند. خاورمیانه و موقعیت ایران الان اینگونه است که انگار در بازار سنگ یک بلورفروشی باز کرده اید. یعنی در وضعیتی که ما داریم هیچ چیزی متفاوت تر از این نیست و کافی است سر سوزنی به ثبات و امنیت ایران خدشه ای وارد شود؛ همه چیز به هم میخورد. ما باید مشی مان را ادامه دهیم.نکته دیگری که می خواهم به شما بگویم این است که آقای روحانی می تواند در عین حال نماینده گرایش مردم ایران به سمت اعتدال و مرکز هم باشدنه فقط اصلاح طلبی. بحث من این نیست که آقای روحانی الزاما و تماما نماینده اصلاح طلبی در ایران است. اقبالی هم که به آقای هاشمی شد و مافوق انتظار ما بود و خیلی بیشتر از آنچه که ما فکر میکردیم برای آقای خاتمی پیش می آید، نشان داد که مردم ایران از دو طرف طیف دارند به سمت مرکز و اعتدال گرایش پیدا میکنند. این خیلی حرف بزرگی است که من دارم میزنم و نشان میدهد که ما یک دوره ثبات و آرامش طولانی در پیش داریم و من بسیار از این ماجرا خوشحال هستم. چون آقای هاشمی نماینده کامل این گرایش بود. آقای روحانی هم به این گرایش نزدیک تر است. چنانچه دیدید موتلفه ای ها و مشارکتی ها یکجور به آقای هاشمی احترام می گذارند. چرا؟ برای اینکه هم موتلفه ای ها و هم مشارکتی ها متوجه شده اند اعتدال و تمرکز یعنی روی آوردن به مرکز طیف سیاسی ایران که از هر جنبه ای بهتر است. این تعقل است که بعد از ۱۶ سال تلاطم و بی ثباتی در رای گیری و غلطیدن به سمت چپ افراطی و راست افراطی الان متوجه شده ایم که هرچقدر هر دو طرف به تعادل بیشتر و مرکز روی بیاوریم ثبات ایران را بیشتر تضمین کرده ایم. من این را حادثه بزرگی میدانم و معتقدم و پیشنهاد میکنم که همه با تمام قوا ورود به انتخابات و رای دادن به آقای روحانی را مد نظر داشته باشید. در انتخابات شورای شهر هم حتما باید شرکت کنیم. ملت ایران هیچ گاه نباید از این مشی خود ناامید شود. من معتقدم ما باید اصلاح طلبی را از مهندس بازرگان یاد بگیریم.
با این مباحثی که مطرح کردید تصویر شما از انتخابات پیش رو و مشارکت مردمی چیست؟ آیا این تصویر را دارید که اکثریت مردم پای صندوق رای خواهند آمد؟آیا انتخاب مردم آقای روحانی خواهد بود؟
واقعا حکومت همه فشار خود را آورد که ما بازی را واگذار کنیم. سال ۸۸ ما بازی را ۳ هیچ شروع کردیم ولی این بار سعی حکومت این بود که سوت پایان بازی با نتیجه ۳ هیچ و قبل از شروع بازی، زده شود.الان فرض کنید بازی را ۳ هیچ در دقیقه ۸۹ شروع کردیم اگر بازی ۳ هیچ را ما سه ـ– دو ببازیم خود ما و حکومت میدانیم که ماهیتا ما بازی را دو هیچ برده ایم. من واقعا الان تحلیلیندارم اما یقین دارم که اگر مشارکت بالای ۶۰ و ۶۵ درصد باشد ما دور اول برنده می شویم. جناح مقابل هم اولا متشتت هستند ثانیا هیچ حرفی برای گفتن ندارند. هیچ برنامه ای برای اداره ایران ندارند. یعنی آقای دکتر جلیلی به نظر من با این حرف هایی که میزند خانه اش را هم نمی تواند یک هفته اداره کند. من نمیدانم چگونه میخواهد ایران را اداره کند. آقای ولایتی هم همین طور. آقای ولایتی کاریکاتوری از اکبر هاشمی رفسنجانی است، خودش نیست و اگر بخواهیم رای بدهیم به روحانی بهتر می شود رای داد. قالیباف هم موجودی است که نه هویت دارد، نه پرنسیپ دارد، نه اصول داردو مورد اعتماد حکومت هم نیست و حکومت هم در این زمینه درست فکر میکند. قالیباف حداکثر می تواند یک مدیر باشد رجل سیاسی اصلا نیست و با دوپینگ آمده و در انتخابات تایید شده. بنابراین فکر میکنم ما رقیب قابل اعتنایی نداریم. اگر آرا خوانده شود آقای دکتر روحانی در دور اول برنده می شود و حضور گسترده ما در این انتخابات، کار را هم برای مهندسین و هم برای مهندسی کردن سخت تر خواهد کرد. چرا ما این هدیه را به مهندسین عزیز بدهیم؟ بگذاریم کار آنها سخت تر شود.شما نگاه کنید شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و روانی ایران به چنان لبه پرتگاهی رسیده که یک اصلاح جدی در ساختار سیاسی گریزناپذیر شده و من امیدوارم اگر یک مشارکت جدی اتفاق بیفتد و حماسه ای که آقای خامنه ای دنبال آن بود رخ دهد در واقع نقطه شروعی برای تحول شود. ما علاقه ای نداریم که رهبری یا دستگاه را سرنگون کنیم ما دلمان میخواهد آقایان خود مسیرشان راتغییر دهند. ۸ سال امتحان کردند دیدند جز خسارت و بدبختی و تشدید عقب ماندگی نتیجه ای نداشت حالا امیدوارم مشارکتی که من انتظار دارم منجر به یک تحول جدی در روش کشورداری حکومت هم بشود.
با توجه به وضعیتی که تصویر کردید به نظر شما اصلی ترین مساله و چالش رئیس جمهور بعدی چیست؟
اولا من طرفدار پروژه هسته ای شدن ایران هستم. مخالف ام با چیزی که اصلاح طلبان خود جلوه میدهند و ممکن است اینطور به نظر برسد که طرفدار تعطیلی پروژه هسته ای ایران هستند هرچند اینطور نیست. در عین حال من با هژمونی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و با رفتار امریکا با دولت ایران مخالف هستم. در زندان هم به بازجوهای خودم می خندیدم می گفتند چرا؟ می گفتم حالا شما آمده اید برای ما شده اید ضدامپریالیست؟ ضدامپریالیست ما هستیم. به هر حال مسائل ایران با ایالت متحده قبل از انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع شده. حل مساله روابط دیپلماتیک ایران مساله مهمی است. نفوذی که ایران الان در لبنان و روابطی که با سوریه دارد، روابطی که با حماس دارد اینها هیچ چیز عجیبی نیست ما–ششصد هفتصد سال است که در لبنان حضور داریم، از زمان صفویه به این طرف لبنان حیاط خلوت ما بوده و دلیلی ندارد که ما به جمهوری اسلامی بگوییم نکن. وقتی شاه به شیعیان لبنان پول می رساند معلوم است آقای خامنه ای هم می رساند این یک امر ژئوپولوتیک است منتهی به قول آقای موسوی اردبیلی وقتی مردم میخواهند با حکومت دعوا کنند می گویند نه غزه نه لبنان. در حالیکه دعوای ملت ایران با مردم غزه و لبنان نبوده. اینها را گفتم تا بگویم اگر ما میخواهیم مسائل دیپلماتیک را حل کنیم، اگر میخواهیم مساله هسته ای را حل و بر تحریم ها غلبه کنیم راهی جز اینکه یک دولت با حداکثر مشروعیت ایجاد کنیم نداریم. این دولت هم مهم ترین اولویت اش سامان دادن به اقتصاد خواهد بود چون فقطبا یک اقتصاد نیرومند و دولت برخاسته از مشروعیت حداکثری است کهتمام این چالش ها قابل حل است. مظهر تمام این ناکامی ها و بدبختی ها اقتصاد است. آقای خاتمی ممکن بود در پروژه سیاسی اش موفق نشده باشد اما او موفق ترین دولت بعد از انقلاب در زمینه اقتصاد را داشت. چرا توانست؟ چون او مشروع ترین و مردمی ترین دولت بود.. هدفمندی رایانه ها را ببینید یک طرح خوب ودرست و لازم بود اما چرا به این سرنوشت فضاحت بار منجر شد؟ چون آقای احمدی نژاد آن مشروعیت لازم و آن پشتوانه مردمی را برای اجرای این طرح نداشت. اگر ۸۴ انجام میداد موفق می شد تا اینکه سال ۸۸ اجرا کرد. مهم ترین مساله اقتصاد است و اگر این حل شود بقیه مسائل حل خواهد شد. اگر فکر کنیم اولویت اصلی اقتصاد است راه رسیدن به آن اولویت سیاسی است چون اقتصاد ایران در سیاست گره خورده. اگر پس از انتخابات دولتی با پشتوانه تشکیل دهیم و شروع به اصلاحات سیاسی و اقتصادی کنیم، این مسائل حل می شود. متعاقب آن وقتی نرخ رشد منفی اقتصادی ایران مثبت شود موانع یکی یکی از سر راه ایران برداشته می شود. وقتی آقای خاتمی رئیس جمهور شد ۱۰ – ۱۲ سفیر ایران از اروپا برگشته بودند، آقای خاتمی چه کار کرد؟ او با حداکثر مشروعیت آمد و این خیلی تاثیرگذار بود. حالا هم اگر مشارکت حداکثری اتفاق بیفتد، وفاق ملی هم اتفاق می افتد. گفتن اش که ضرر ندارد امیدواریم اتفاق بیفتد یعنی رهبری ونیروهای مسلح همه بیایند و از یک موضع مثبت کمک کنند. در سالهای گذشته حکومت این توهم را داشت. شما اشاره کردید به تجربه ای که از ۸۸ است و ما نداشتیم خب حکومت هم این تجربه را نداشت. حکومت این توهم را داشت که اگر یک دولت یکدست تشکیل دهد و شبه کودتا راه بیندازد و تعدادی را زندانی کند برای ۳۰ سال مساله اش حل می شود ولی دیدیم که به سه سال هم نکشید کشور در لپه پرتگاه قرار گرفت. پایان امسال خواهیم دید که تولید ناخالص داخل ایران بین ۷ تا ۱۰ درصد کمتر از پایان سال ۹۰ خواهد بود. به جز یک دوره کوتاه در زمان جنگ ایران و عراق، من در تاریخ مکتوب اقتصاد ایران چنین دوره ای را به یاد نمی آورم. در سال ۹۰ ما ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد حاصله از نفت داشتیم که در تاریخ ایران بی همتا است. با چنین درآمدی و در این سال ما بیش از ۶۰ میلیارد مازاد ارزی داشتیم یعنی با وجود همه دزدی ها، غارت های سازمان یافته و چپاول ها باز این مقدار مازاد ارزی داشتیم. نتوانستند همه را بدزدند، سعی شان را کردند ولی نشد خب چرا رشد اقتصادی اتفاق نیفتاد؟ اینها مساله است. پس حکومت هم تجربه ۸۸ را دارد و به همین دلیل می بینید کاندیداهای حکومت با کاندیداهای غیرحکومت همه در انتقاد از دولت یک حرف میزنند.
آقای لیلازمی توانم همه صحبت های شما را منتشر کنم؟
بله خانم. اگر عقل و تدبیری داشته باشند می فهمند که حرف بدی نیست. من معتقدم باید با تمام قوا در انتخابات شرکت کنیم، باید با تمام قوا به حسن روحانی رای بدهیم و این حتی به نفع حکومت و به نفع جناح راست و به نفع کشور ایران است. ما یک بلور شیشه ای به نام ایران را در بازار سنگ نگهداشته ایم. ما نمی توانیم اجازه دهیم خدشه ای وارد شود و اگر قرار باشد ثبات ایران خدشه ای پیدا کند من ترجیح میدهم سپاه پاسداران تا آخر عمر من بر مقدرات این کشور حاکم باشد. ما میخواهیم دموکراسی را حاکم کنیم در ایران به شرطی که ایران ثبات اش را از دست ندهد. من هنوز هم به قانون اساسی ایران وفادارم، هنوز هم به نظام جمهوری اسلامی وفادارم وتصور میکنم در درون این نظام ـ البته به تغییرات جدی نیاز دارد ـ هنوز هم میتوانیم کار کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر