کبری رحمانپور یکی از قدیمیترین زندانیان زن ایران، روز یکشنبه ۱۹ خرداد ماه به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. کبری که به او لقب "عروس سیاهبخت" داده شده است ۱۳ سال پیش مادر همسرش را با ضربات چاقوبه قتل رساند و در تمام این مدت در دوراهی مرگ و زندگی سرگردان بود. به این ترتیب با آزادی رحمانپور، یکی از طولانیترین پروندههای قضایی ایران به سرانجام خود نزدیک میشود.عبدالصمد خرمشاهی، وکیل وی با تایید این خبر به "روز" میگوید: "تلاشهای ۱۳ ساله ما در پیگیری این پرونده به ثمر نشست و خوشبختانه الان کبری به قید وثیقه آزاد است."
این وکیل پایه یک دادگستری توضیح میدهد: "کبری دختری است که قربانی جامعه شد و به خاطر فرار از فقر و نجات خانوادهاش از تنگدستی به یک ازدواج غیرمتعارف تن داد.کبری هرگز نمیخواست مرتکب قتل بشود اوضاع و احوالی که به وجود آمد او را در این شرایط قرار داد."
خرمشاهی با ابراز خرسندی از نتیجه به دست آمده میگوید: "ما از قتل دفاع نمیکنیم قتل بزرگترین گناه و بزرگترین جرم است؛ ما از حقوق قانونی موکلمان دفاع می کنیم، خوشبختانه اولیا دم هم متوجه شدند که با اعدام و قصاص مشکلی حل نمیشود."
با اعدام کبریها مشکلی حل نمیشود
"من دختری ۱۸ ساله بودم و خانواده فقیری داشتم. شوهرم که مردی میانسال از یک خانواده مرفه بود بهخواستگاریام آمد و با آنکه پدر بیمار و از کار افتادهام مخالفت میکرد، من تن به این ازدواج دادم تا باری از دوش خانوادهام بردارم."
اینها سخنان کبری رحمانپور در جریان تحقیقات سال ۷۹ است. او که در آن زمان ۲۰ سال داشت گفته بود: "شوهرم علیرضا قبلا ازدواج کرده بود و پسری ۱۸سالهداشت، تصمیمگرفتم با همه مشکلات بسازم ولی با مادر شوهرم دچار اختلاف شدم. این اختلافات تا جایی پیش رفت که یک روز با هم درگیر شدیم. در این درگیری نفهمیدم چطور شد که چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم که باعث مرگش شد." پس از برگزاری جلسات و عدم رضایت اولیای دم، دادگاه حکم به قصاص کبری داد. او یک بار هم پای چوبه دار رفت که به دلیل نبود طناب حکم اجرا نشد.
عبدالصمد خرمشاهی وکیل کبری رحمانپور در توضیح شرایط کبری به "روز" میگوید: "کبری خانواده فقیری دارد. او یک برادر معلول دارد و پدرش هم یک کارگر بازنشسته است. چیزی ندارد، منبع درآمد ندارد، کبری در کنکور قبول شد اما به خاطر فقر مالی نتوانست وارد دانشگاه شود. الان کبری میتواند بیاید کنار خانوادهاش قرار بگیرد و کمک حالشان باشد، چرا که خانواده اش جز او کسی را ندارند. البته به هر حال طی این مدت در زندان دچار مشکلات روحی زیادی شده و نیاز به مراقبت دارد و باید تحت نظر روانکاو باشد. کبری باید سلامتیاش را به دست بیاورد تا بتواند روی پای خودش بایستد و ادامه تحصیل بدهد و کار کند. اگر کبری جان خود را از دست میداد این خانواده از بین میرفت و چیزی هم عاید اولیای دم نمیشد. حرف ما این است که با اعدام امثال کبریها مشکلی حل نمیشود بلکه این مشکلات مضاعف میشود. پس چه بهتر که بخشش پایان چنین اتفاقاتی باشد."
خرمشاهی ادامه میدهد: "البته بعضی پروندهها هم هستند که ممکن است افکار عمومی بخشش در آنها را نپذیرد؛ مثل قتلهای سریالی که گاهی اتفاق میافتد و جامعه از آن شخص حمایت نمیکند؛ اگرچه او هم بیمار است و او هم نیاز به کمک دارد. اما در بعضی از پروندهها است که می بینیم جامعه حمایت میکند. اولیای دم هم درست است که برای قصاص، حق قانونی دارند اما اگر از حق قانونی خودشان گذشت کنند نتایج خیلی بهتری عاید میشود و سرنوشت خیلی بهتری رقم میخورد."
وکیل مدافع رحمانپور و تعداد دیگری از زنان متهم به قتلهای خانوادگی در سالهای اخیر، در شرح آخرین وضعیت پرونده کبری میگوید: "مراحل اصلی طی شده و پنج نفر از اولیای دم حاضر به رضایت شدهاند. خوشبختانه در جامعه ما هم مردم نیکوکار زیاد هستند برای پرداخت دیه به کبری کمک خواهند کرد؛ همانطور که برای پرداخت وثیقه به او کمک کردند."
خرمشاهی در خصوص مبلغ دیه میگوید: "اگر دیه قانونی باشد ۱۲۰ میلیون تومان است. اما اولیای دم مبلغی بیشتر از این خواستند و ما هم سعی می کنیم از طریق افراد خیر تهیه کنیم تا مشکل به صورت کامل برطرف شود."
از عبدالصمد خرمشاهی در خصوص نقش رسانهها و افکار عمومی در چنین پروندههایی میپرسم. او پاسخ میدهد: "رسانهها نماینده افکار عمومی جامعه هستند. رسانه نمیتواند بدون هماهنگی با افکار جامعه رشد پیدا کند و حرفی برای گفتن داشته باشند. رسانه زبان عامه مردم است. این زبان عامه خودش یک هیات منصفه است. ما در دادگاههای کیفری هیات منصفه نداریم اما دیدید در پرونده کبری، افکارعمومی به عنوان یک هیات منصفه بزرگ در کنار این پرونده قرار گرفت و رسانهها هم زبان گویای وجدان جمعی بودند. در حقیقت افکار عمومی و رسانه ها نگاه حمایتی به این پرونده داشتند. کبری حرفهای زیادی برای گفتن داشت و قربانی جامعه بود، مثل شهلا که قربانی جامعه شده بود. آنها در حقیقت قربانی محیطی شدند که در آن زندگی میکردند. در پرونده شهلا مشاهده کردید که افکار عمومی جامعه نگاه خوشایندی نسبت به شهلا جامعه نداشت. وقتی ما دفاع کردیم و یک سری مطالب را بازگو کردیم و در مطبوعات منعکس شد، مردم کنار شهلا قرار گرفتند. رسانهها هم در خصوص چنین مسائلی باید بازگو کننده واقعیتها باشند، نه مساله را بزرگ کنند نه چیزی را کوچک جلوه بدهند."
قانون مردسالار و زنان محکوم به مرگ
موکل ۲۰ ساله خرمشاهی حالا ۳۳ سال دارد. دیروز وقتی او را از اوین به شهر ری و خانه پدریش میبردند، تهران را نمیشناخت. کبری نمونهای از صدها و شاید هزاران زن ایرانی است که در مواقع ارتکاب بزه و جرم، قانون را در حمایت از خود عادل و کوشا نمیبینند. این دختر ۲۰ ساله را به خانه مرد ۵۵ سالهای فرستاده بودند که حتی از ثبت رسمی ازدواج خودداری میکرد، مثل همه این ۱۳ سال که نه تنها رضایت نداد بلکه از دادن سهم دیه خواهر و برادر خود برای انجام قصاص خودداری کرد.
عبدالصمد خرمشاهی میگوید: "به هر حال نگاه قانون ما نگاه مردسالارانه است. ما راه طولانی در پیش داریم تا بخشی از جامعه به حداقل خواستههای خودش برسد. فکر می کنم گذشت زمان کمک خواهد کرد که زنان به آنچه مستحقش هستند دسترسی پیدا کنند."
او تاکید میکند: "متاسفانه در جامعه فعلی بهرغم همه مسائلی که در نظر گرفته شده زنان نیاز به حمایت بیشتری دارند. حتی در همین لایحه حمایت از خانواده می بینیم که اسمش لایحه «حمایت از خانواده» است و هنوز آن نگاه مترقی و پیشرو در آن لحاظ نشده و یا مواردی که باید در این قانون به آن توجه بشود با ملاحظه و احتیاط به آن عمل میشود."
خرمشاهی وکالت پروندههای مهمی را برعهده داشته که هرکدام چندین سال به طول انجامیده و افکار عمومی را هم با خود همراه کرده است؛ پروندههایی مثل افسانه نوروزی، شهلا جاهد و... از او درباره حسش نسبت به این تلاش کمامید در شرایط جامعه ایران میپرسم. او می گوید: "یک وکیل دادگستری نباید هرگز ناامید شود و باید تمام راهکارهای قانونی را تا آخرین مرحله امتحان کند. خوشبختانه تلاش ما تاکنون بینتیجه نبوده است. افسانه نوروزی، زنی که به اتهام قتل یک مامور نیروی انتظامی در جزیره کیش در تیرماه ۱۳۷۶ تا آستانه اعدام پیش رفته بود از مرگ نجات پیدا کرد. شهلا جاهد، همسر موقت ناصر محمدخانی هم که به قتل لاله سحرخیزان، همسر دائمی محمدخانی متهم بود، اگر مقاومت کرده بود نجات پیدا میکرد؛ شهلا خودش خواست که حکم اعدام اجرا بشود."
خرمشاهی اضافه میکند: "موکل دیگری هم با وضعیت مشابه دارم. فاطمه مطیع که قدیمی ترین زن زندانی ایرانی محسوب میشود ۲۰ است که در زندان به سر میبرد. امیدواریم اولیای دم او هم رضایت بدهند. موکلهای دیگری هم به همین شکل داریم و سالیان سال است داریم برای حفظ جان اینها تلاش می کنیم. فکر می کنم اگر یک انسان از چوبه دار نجات پیدا کند بازتاب و تبعات و نتایجش بسیار بهتر از اعدام شدنش باشد."
این وکیل پایه یک دادگستری توضیح میدهد: "کبری دختری است که قربانی جامعه شد و به خاطر فرار از فقر و نجات خانوادهاش از تنگدستی به یک ازدواج غیرمتعارف تن داد.کبری هرگز نمیخواست مرتکب قتل بشود اوضاع و احوالی که به وجود آمد او را در این شرایط قرار داد."
خرمشاهی با ابراز خرسندی از نتیجه به دست آمده میگوید: "ما از قتل دفاع نمیکنیم قتل بزرگترین گناه و بزرگترین جرم است؛ ما از حقوق قانونی موکلمان دفاع می کنیم، خوشبختانه اولیا دم هم متوجه شدند که با اعدام و قصاص مشکلی حل نمیشود."
با اعدام کبریها مشکلی حل نمیشود
"من دختری ۱۸ ساله بودم و خانواده فقیری داشتم. شوهرم که مردی میانسال از یک خانواده مرفه بود بهخواستگاریام آمد و با آنکه پدر بیمار و از کار افتادهام مخالفت میکرد، من تن به این ازدواج دادم تا باری از دوش خانوادهام بردارم."
اینها سخنان کبری رحمانپور در جریان تحقیقات سال ۷۹ است. او که در آن زمان ۲۰ سال داشت گفته بود: "شوهرم علیرضا قبلا ازدواج کرده بود و پسری ۱۸سالهداشت، تصمیمگرفتم با همه مشکلات بسازم ولی با مادر شوهرم دچار اختلاف شدم. این اختلافات تا جایی پیش رفت که یک روز با هم درگیر شدیم. در این درگیری نفهمیدم چطور شد که چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه به او زدم که باعث مرگش شد." پس از برگزاری جلسات و عدم رضایت اولیای دم، دادگاه حکم به قصاص کبری داد. او یک بار هم پای چوبه دار رفت که به دلیل نبود طناب حکم اجرا نشد.
عبدالصمد خرمشاهی وکیل کبری رحمانپور در توضیح شرایط کبری به "روز" میگوید: "کبری خانواده فقیری دارد. او یک برادر معلول دارد و پدرش هم یک کارگر بازنشسته است. چیزی ندارد، منبع درآمد ندارد، کبری در کنکور قبول شد اما به خاطر فقر مالی نتوانست وارد دانشگاه شود. الان کبری میتواند بیاید کنار خانوادهاش قرار بگیرد و کمک حالشان باشد، چرا که خانواده اش جز او کسی را ندارند. البته به هر حال طی این مدت در زندان دچار مشکلات روحی زیادی شده و نیاز به مراقبت دارد و باید تحت نظر روانکاو باشد. کبری باید سلامتیاش را به دست بیاورد تا بتواند روی پای خودش بایستد و ادامه تحصیل بدهد و کار کند. اگر کبری جان خود را از دست میداد این خانواده از بین میرفت و چیزی هم عاید اولیای دم نمیشد. حرف ما این است که با اعدام امثال کبریها مشکلی حل نمیشود بلکه این مشکلات مضاعف میشود. پس چه بهتر که بخشش پایان چنین اتفاقاتی باشد."
خرمشاهی ادامه میدهد: "البته بعضی پروندهها هم هستند که ممکن است افکار عمومی بخشش در آنها را نپذیرد؛ مثل قتلهای سریالی که گاهی اتفاق میافتد و جامعه از آن شخص حمایت نمیکند؛ اگرچه او هم بیمار است و او هم نیاز به کمک دارد. اما در بعضی از پروندهها است که می بینیم جامعه حمایت میکند. اولیای دم هم درست است که برای قصاص، حق قانونی دارند اما اگر از حق قانونی خودشان گذشت کنند نتایج خیلی بهتری عاید میشود و سرنوشت خیلی بهتری رقم میخورد."
وکیل مدافع رحمانپور و تعداد دیگری از زنان متهم به قتلهای خانوادگی در سالهای اخیر، در شرح آخرین وضعیت پرونده کبری میگوید: "مراحل اصلی طی شده و پنج نفر از اولیای دم حاضر به رضایت شدهاند. خوشبختانه در جامعه ما هم مردم نیکوکار زیاد هستند برای پرداخت دیه به کبری کمک خواهند کرد؛ همانطور که برای پرداخت وثیقه به او کمک کردند."
خرمشاهی در خصوص مبلغ دیه میگوید: "اگر دیه قانونی باشد ۱۲۰ میلیون تومان است. اما اولیای دم مبلغی بیشتر از این خواستند و ما هم سعی می کنیم از طریق افراد خیر تهیه کنیم تا مشکل به صورت کامل برطرف شود."
از عبدالصمد خرمشاهی در خصوص نقش رسانهها و افکار عمومی در چنین پروندههایی میپرسم. او پاسخ میدهد: "رسانهها نماینده افکار عمومی جامعه هستند. رسانه نمیتواند بدون هماهنگی با افکار جامعه رشد پیدا کند و حرفی برای گفتن داشته باشند. رسانه زبان عامه مردم است. این زبان عامه خودش یک هیات منصفه است. ما در دادگاههای کیفری هیات منصفه نداریم اما دیدید در پرونده کبری، افکارعمومی به عنوان یک هیات منصفه بزرگ در کنار این پرونده قرار گرفت و رسانهها هم زبان گویای وجدان جمعی بودند. در حقیقت افکار عمومی و رسانه ها نگاه حمایتی به این پرونده داشتند. کبری حرفهای زیادی برای گفتن داشت و قربانی جامعه بود، مثل شهلا که قربانی جامعه شده بود. آنها در حقیقت قربانی محیطی شدند که در آن زندگی میکردند. در پرونده شهلا مشاهده کردید که افکار عمومی جامعه نگاه خوشایندی نسبت به شهلا جامعه نداشت. وقتی ما دفاع کردیم و یک سری مطالب را بازگو کردیم و در مطبوعات منعکس شد، مردم کنار شهلا قرار گرفتند. رسانهها هم در خصوص چنین مسائلی باید بازگو کننده واقعیتها باشند، نه مساله را بزرگ کنند نه چیزی را کوچک جلوه بدهند."
قانون مردسالار و زنان محکوم به مرگ
موکل ۲۰ ساله خرمشاهی حالا ۳۳ سال دارد. دیروز وقتی او را از اوین به شهر ری و خانه پدریش میبردند، تهران را نمیشناخت. کبری نمونهای از صدها و شاید هزاران زن ایرانی است که در مواقع ارتکاب بزه و جرم، قانون را در حمایت از خود عادل و کوشا نمیبینند. این دختر ۲۰ ساله را به خانه مرد ۵۵ سالهای فرستاده بودند که حتی از ثبت رسمی ازدواج خودداری میکرد، مثل همه این ۱۳ سال که نه تنها رضایت نداد بلکه از دادن سهم دیه خواهر و برادر خود برای انجام قصاص خودداری کرد.
عبدالصمد خرمشاهی میگوید: "به هر حال نگاه قانون ما نگاه مردسالارانه است. ما راه طولانی در پیش داریم تا بخشی از جامعه به حداقل خواستههای خودش برسد. فکر می کنم گذشت زمان کمک خواهد کرد که زنان به آنچه مستحقش هستند دسترسی پیدا کنند."
او تاکید میکند: "متاسفانه در جامعه فعلی بهرغم همه مسائلی که در نظر گرفته شده زنان نیاز به حمایت بیشتری دارند. حتی در همین لایحه حمایت از خانواده می بینیم که اسمش لایحه «حمایت از خانواده» است و هنوز آن نگاه مترقی و پیشرو در آن لحاظ نشده و یا مواردی که باید در این قانون به آن توجه بشود با ملاحظه و احتیاط به آن عمل میشود."
خرمشاهی وکالت پروندههای مهمی را برعهده داشته که هرکدام چندین سال به طول انجامیده و افکار عمومی را هم با خود همراه کرده است؛ پروندههایی مثل افسانه نوروزی، شهلا جاهد و... از او درباره حسش نسبت به این تلاش کمامید در شرایط جامعه ایران میپرسم. او می گوید: "یک وکیل دادگستری نباید هرگز ناامید شود و باید تمام راهکارهای قانونی را تا آخرین مرحله امتحان کند. خوشبختانه تلاش ما تاکنون بینتیجه نبوده است. افسانه نوروزی، زنی که به اتهام قتل یک مامور نیروی انتظامی در جزیره کیش در تیرماه ۱۳۷۶ تا آستانه اعدام پیش رفته بود از مرگ نجات پیدا کرد. شهلا جاهد، همسر موقت ناصر محمدخانی هم که به قتل لاله سحرخیزان، همسر دائمی محمدخانی متهم بود، اگر مقاومت کرده بود نجات پیدا میکرد؛ شهلا خودش خواست که حکم اعدام اجرا بشود."
خرمشاهی اضافه میکند: "موکل دیگری هم با وضعیت مشابه دارم. فاطمه مطیع که قدیمی ترین زن زندانی ایرانی محسوب میشود ۲۰ است که در زندان به سر میبرد. امیدواریم اولیای دم او هم رضایت بدهند. موکلهای دیگری هم به همین شکل داریم و سالیان سال است داریم برای حفظ جان اینها تلاش می کنیم. فکر می کنم اگر یک انسان از چوبه دار نجات پیدا کند بازتاب و تبعات و نتایجش بسیار بهتر از اعدام شدنش باشد."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر