۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

مصاحبه با عماد افروغ پیرامون انتخابات

عماد افروغ معتقد است که انتخابات فعلی ریاست جمهوری که تنها چند روز به برگزاری آن باقی مانده مثال زدنی ترین انتخابات نسبت به انتخابات گذشته از جهت حضور طیف های مختلف فکری است. او اما درباره حذف کاندیدای طیف فکری دولت به روز میگوید:

"ما هر کسی را که جریان نمیدانیم. این فرد معرف کدام دیدگاه و معرف کدام سلیقه است؟ یک چیز نوظهور فرصت طلبی است که آمده و از قبل فرصتی که در اختیار گرفته دارد برای خود فرصت سازیمیکند. معرف کدام سلیقه و طبقه است و چه چیز را نمایندگی میکند؟ ایشان کجا بوده؟ کی بوده؟ اصلا حاصل کدام تفکر بوده؟ او معرف هیچ جریان و نهادهای مدنی نیست. یعنی چیزی نیست که من بگویم نباید رد می شده چون جریان یا طبقه یا ناحیه ای را بازتاب میداده؛ نه اینطور نبوده".

آقای افروغدرباره حذف هاشمی رفسنجانی هم میگوید که باید از قانون تمکین کرد: "من با اینکه فضاهای انتخاباتی معجزه آسا شود مخالف ام، برای اینکه معتقدم باید به سمتی برویم که فضایی عقلانی حاکم شود و اصطلاحا سایه برخی اشخاص و بزرگان شناخته شده روی انتخابات مشهود نباشد. بالاخره خود این سایه ها بعضا سنگینی میکند و انسان ها را از یک انتخاب عقلانی بازمیدارد و انتخاب را احساسی میکند. من شاهد بودم در فضایی که ایشان اعلام کرد میخواهد کاندیدا شود و ثبت نام کرد خیلی ها که مخالف و منتقد او بودند و در یک دوره ای موضع گیری خلاف او داشتند موافق شدند؛ این چیست؟ این عقلانیت نیست. این محصول یک فضای پرشور و احساسی است و شاید پیش از آنکه از سر محبت به ایشان باشد از سر بغض به دیگران است".

عماد افروغ جامعه شناس و استاد دانشگاه است. نماینده و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم که طی سالیان گذشته از منتقدین دولت محمود احمدی نژاد بوده است. او در مصاحبه با "روز" می گوید که بزرگترین نگرانی اش فقدان نهادهای نظارتی است.

مصاحبه با آقای افروغ را در پی می آید.



آقای افروغ ابتدا میخواستم نظر شما را درباره فضای فعلی انتخاباتی بپرسم. با توجه به شرایط فعلی، آن را چگونه ارزیابی میکنید؟

من در کل معتقدم که فضای انتخاباتی کنونی ما به مراتب از انتخابات های گذشته طیفی تر است، به این معنا که معرفی ای از شرایط و دیدگاههای مختلف است و این خودیک فرصت است برای اینکه مردم انتخابی از سر آگاهی و به دور از فضاهای هیجانی داشته باشند. به لحاظ ساختاری امکان قطبی شدگی و ایجاد فضای کاذب و تصنعی کمتر است. و من این را واقعا یک فرصت میدانم چون همیشه عده ای تلاش میکردند فضا را قطبی کنند و یک طرف مظهر حق شود و یک طرف مظهر باطل. یا یک طرف مظهر تفکر دموکراتیک شود و طرف دیگر مظهر تفکر اقتدارگرا. الان این را نداریم ولی مردم ما بایستی مسئولیت رای خود را برعهده بگیرند، تحقیق کنند و حضور آگاهانه داشته باشند،و اصطلاحا اینجا مرجع تقلید خود باشند.دیگران می توانند مردم را به حضور در پای صندوقهای رای تشویق کنند اما انتخاب مصداق را باید خود مردم داشته باشند. بنابراین همانطور که بارها گفته ام من این انتخابات را به لحاظ آرایش کاندیداها در مقایسه با انتخابات های گذشته مثال زدنی میدانم و یک فرصتولی به هر حال عده ای باید مراقبت کنند که فضا قطبی نشود و مردم باید قدردان این فضای طیفی باشند و مسئولیت رای خود را داشته باشند.



گفتید فضای طیفی است و آرایش کاندیداها مثال زدنی اما درخصوص ردصلاحیت آقای هاشمی چه میگویید؟ او کاندیدای اصلاح طلبان بود و ردصلاحیت شد و این ردصلاحیت خیلی سئوال ایجاد کرد و..

من یک نکته ای را عرض کنم چون نمیخواهم وارد مسائل جزیی شوم،ضمن اینکه به هر حال یک نهاد قانونی تصمیم گرفته و بایستی به قانون تمکین کنیم. منتهی من با اینکه فضاهای انتخاباتی معجزه آسا شود مخالف ام برای اینکه معتقدم باید به سمتی برویم که یک فضای عقلانی حاکم شود و اصطلاحا سایه برخی اشخاص و بزرگان شناخته شده روی انتخابات مشهود نباشد. بالاخره خود این سایه ها بعضا سنگینی میکند و انسان ها را از یک انتخاب عقلانی بازمیدارد و انتخاب را احساسی میکند. من شاهد بودم در فضایی که ایشان اعلام کرد میخواهد کاندیدا شود و ثبت نام کرد خیلی ها که مخالف و منتقد او بودند و در یک دوره ای موضع گیری خلاف او داشتند، موافق شدند. این چیست؟ این عقلانیت نیست. این محصول یک فضای پرشور و احساسی است و شاید پیش از آنکه از سر محبت به ایشان باشد از سر بغض به دیگران است. این درست نیست.ما خودمان در این سیاست بودیم و دیدیم خیلی از اصلاح طلبان مخالف ایشان بودند اما آمدند و تغییر موضع دادند؛ بنا به هر دلیلی. این نشان از رشد سیاسی نیست و ما توقع داریم کسانی که صحبت از توسعه سیاسی میکنند به این توجه داشته باشند. این یک. دوم اینکه ما نباید مسائل را به آینده احاله بدهیم. بالاخره به هر کسی که بخواهیم رای دهیم باید به گذشته اش نگاه کنیم و اگر گذشته ای دارد آن را مطالعه کنیم. بالاخره ایشان ۸ سال رئیس جمهور بود و نقاط ضعف و قوتی داشته. من خودم یکی از منتقدین سیاست های ایشان بودم و نمی توانم ۱۶ نقدی را که به ایشان وارد کرده بودم و خود ایشان در وبلاگ اش گذاشته بود فراموش کنم و بچسبم به اینکه حالا ممکن است تغییر و تحولی صورت گرفته باشد. من عرض کردم یک بحث مراحل قانونی است و بدین معنی نیست که بحث نکنیم درباره کار شورای نگهبان منتهی در این مقطع من مصلحت نمی بینم صحبتی شود، نکته دوم اینکه گذشته افراد پیش روی ما است نه وعده وعیدهای آتی؛ و نهاحتمال اینکه تحولی در روحیه صورت گرفته. این نگاه احساسی است و من ترجیح میدهم در هنگامه انتخابات احساس ام را یا کنار بگذارم یا در خدمت عقل ام بگیرم.



شما به تمکین از قانون اشاره می کنید اما در ردصلاحیت آقای هاشمی به موردی اشاره شده که در هیچ یک از بندهای قانونی وجود ندارد و قانون سقف سنی برای کاندیدای ریاست جمهوری تعیین نکرده است.

من عرض کردم وارد مصادیق قانونی بحث نمی شوم، ممکن است حرف و حدیث هایی هم باشد ولی به هرحال شورای نگهبان یک نهاد قانونی است و وقتی نهاد قانونی مسئول بررسی صلاحیت ها است ما حرفی نداریم و تمکین میکنیم، مشکلی هم نداریم کمااینکه خود ایشان هم تمکین کردند و پذیرفتند. یعنی من نمیخواهم سلبا و ایجابا موضعی بگیرم فقط خدمت شما عرض کردم که خود من هم ممکن است نقدهایی داشته باشم ولی یک نهاد قانونی تصمیم گرفته و مشکلی نیست. من فکر میکنم باید اجازه دهیم جوان ترها بیایند، نفس بکشند و اجازه بدهیم فضا قطبی نشود. اجازه بدهیم فضا طیفی باشد، اجازه بدهیم سایه شخصیت ها روی انتخابات نباشد. اگر قرار است ما یک انتخابات ضابطه مند و عقلانی و قاعده مند داشته باشیم یکی از معضلات ما این است همیشه نام شخصیت ها می آید این زیبنده هیچ کشوری نیست، دنیا را ضوابط و قواعد اداره میکند اگر ما قائل به این هستیم که برنامه، قانون اساسی، انتخابات و قوا و ناظر داریم چرا باید سایه شخصیت ها اینقدر سنگین باشد. من نه اینکه بخواهم موضعی نسبت به شورای نگهبان داشته باشم اما همیشه از اینکه سایه شخصیت ها سنگین باشد ناراحت بوده ام. حالا می شود سر فرصت نشست و صحبت کرد که چرا و سر چه چیزی ردصلاحیت شده ولی در کل معتقدم که شخصیت گرایی و منجی گرایی و تفکر معجزه آسا چیز خوبی برای رشد دموکراسی و اعتلای یک جامعه نیست.



باز برمیگردم به صحبت خود شما که گفتید انتخابات فعلی مثال زدنی است و از طیف های مختلف کاندیدا وجود دارد و.. گذشته از کسانی که امکان کاندیدا شدن نیافتند در همین دوره انتخابات به جز آقای هاشمی، آقای مشایی، کاندیدای طیف دولت هم ردصلاحیت حذف شد و طیف فکری دولت هم کاندیدایی ندارد.

من هرچند که نظام های قطبی حزبی دنیا را تایید نمیکنم، چون معتقدم در خدمت شکل گیری طبقات اقتصادی و سیاسی هستند و بحثی کاملا تخصصی است،ولی ما هر کسی را که جریان نمیدانیم. شما بهتر از من میدانید احزابی که در خارج شکل گرفتند یک سوابقی دارند، تجربه ای دارند، دورانی از آنها گذشته.آخر این فرد که شما اسم بردید معرف کدام دیدگاه و معرف کدام سلیقه است؟ یک چیز نوظهور فرصت طلبی است که آمده و از قبل فرصتی که در اختیار گرفته داردبرای خود فرصت سازی میکند. معرف کدام سلیقه و طبقه است و چه چیز را نمایندگی میکند؟ ایشان کجا بوده؟کی بوده؟ اصلا حاصل کدام تفکر بوده؟ به استثنای این فردی که نام بردید، نگاه کنید اصولگرا برای خود سابقه دارد، اصلاح طلب برای خود سابقه دارد. حتی در جریان اصلاح طلبی طیف های مختلفی داریم. این دوره شما نگاه کنید. آقای روحانی را داریم، آقای عارف را داریم. در اصولگرایان هم طیف های مختلفی است آقای ولایتی، آقای حداد عادل و بقیه. افرادی داریم که مستقل تر آمدند آقای رضایی و آقای غرضی. اینها افرادی هستند که سالها آمدند و از جریانی هستند، ایشان از کدام جریان است؟ معلوم است که هر چه دارد از قبل قدرت دولتی است که در خدمت اش بوده وگرنه معرف هیچ جریان و هیچ نهاد مدنی نیست. به نظر من این سئوال جدی نیست یعنی چیزی نیست که من بگویم نباید رد می شده چون جریان یا طبقه یا ناحیه ای را بازتاب میداده، نه اینطور نبوده.



آقای احمدی نژاد در روز ثبت نام آقای مشایی همراه او بود و رسما گفت مشایی یعنی احمدی نژاد و احمدی نژاد یعنی مشایی. یعنی آقای مشایی تفکر و جریان طیف آقای احمدی نژاد را نمایندگی میکند و کاندیدای طیف دولت است. در سال ۸۴ و همین طور ۸۸ آقای احمدی نژاد حمایت قاطع اصولگرایان را داشت و با حمایت آنها روی کار آمد. یعنی اصولگرایان آن موقع طیف فکری او را قبول داشتند و اکنون..

اصولگرایی با شخص تعریف نمی شود و آقای احمدی نژاد معرف اصولگرایی نیست. سایه شخصیت گرایی در این سئوال شما نهفته. اصلا اینطور نیست، حتی اگر آقای احمدی نژاد اصولگرا هم بود شخصیت گرایانه نباید با او برخورد شود در حالیکه احمدی نژاد اصولگرا هم نبود. اما اینکه چرا اصولگرایان به او رای دادند به خاطر رقیب اش بود، اگر در سال 84 در دور دوم رقیب او آقای هاشمی نبود خیلی از اصولگرایان هم به او اقبال نشان نمیدادند. وقتی هم دیدند سیاست های او روی اصول و ضوابط شناخته شده نیست انتقاد را شروع کردند. من خودم دو سه روز از پیروزی او سپری نشده بود که نقدم را شروع و موضع انتقادی ام را علیه برنامه های او اعلام کردم. ممکن است کسی چیزی بگوید بعد معلوم شود آنچه میگفته نیست. الان کسی آقای احمدی نژاد را معرف هیچ جریان و هیچ شاخه و رگه ای از جریان اصولگرایی نمیداند که حالا بخواهد نشان دهد که من فلانی ام فلانی در من خلاصه می شود و.. این حرف ها حرفهای جوامع عقب مانده است زیبنده نظام ما نیست با یکصد سال مشروطه و انقلاب اسلامی و سابقه کهن تمدنی، این حرفهای پیش افتاده را نباید جدی تلقی کرد. اینها بیشتر به یک شوخی شبیه است.



ولی به هر آقای احمدی نژاد با حمایت قاطع اصولگرایان روی کار آمد. حتی دوره دوم هم از همین حمایت برخوردار بود و همین یکی دو ساله اخیر مواضع اصولگرایان نسبت به او تغییر کرده. اینکه میگویید او معرف هیچ جریان و شاخه اصولگرایی نیست نمی تواند دلیلی برای رفع مسئولیت اصولگرایان از شرایط به وجود آمده در کشور، در عرصه بین المللی و داخلی، باشد اما به نظر می رسد اصولگرایان با این عناوین میخواهند از خود سلب مسئولیت کنند و همه آنچه را که رخ داده تنها به شخص احمدی نژاد نسبت دهند در حالیکه اصولگرایان اورا روی کار آوردند و حمایت کردند.

واقعا اینطور نیست. همین امروز مراسم رونمایی از کتاب من بود که تمام مواضع من در۱۴ سال گذشته است اینها سند داشته و مطالبی بوده که در رسانه ها بازتاب یافته، من از همان سال ۸۴ منتقد او بودم.



بحث من اصولگرایان است نه شخص شما.

بله متوجه شدم؛ کسانی که الان منتقد شده اند. این اتفاقا یکی از مسائلی است که من در مقدمه کتاب ام اشاره کرده ام و یکی از دردهای جامعه ما است. من جریان سیاسی نسبت به دولت مستقر را به 5 دسته تقسیم کرده ام. یک دسته که متاسفانه نان به نرخ روزخورهای حرفه ای هستند و این یک درد است برای جامعه ما. آنها به نظاره می نشینند که چه کسی رای می آورد و بلافاصله تغییر موضع میدهند. اینها فرصت طلبانی هستند که به هر حال بایستی نقدشان کرد. اینها از حافظه تاریخی مردم سواستفاده میکنند. دسته دوم کسانی هستند که طرفدار پروپا قرص دولت هستند، اما دولت چه موضعی داشت؟ از اسلامی گرفته تا مکتب ایرانی تا سیاست های لیبرالیستی و سوسیالیستی تا پراگماتیستی. این چیست؟ یک آش شله قلمکار و معجونی است که هر جا باشد باید جلو آن ایستاد. عرض کردم یادمان نرود که چه جامعه ای داریم، چه فرهنگی داریم و چه انقلابی پشت سر گذاشتیم. دسته سوم ساده اندیشانی هستند که فریب شعارها را می خورند. دسته چهارم حامیان ایدئولوژیک دولت بودند و وقتی دولت به سمت ایرانی گری گرایش پیدا کرد حمایت خود را پس گرفتند و این هم از نقد ما نسبت به آنها کم نمیکند. دسته پنجمی هم هستند که اصول و مبانی شان، مبانی مردمسالاری دینی است، فهم و قاعده دارند، حالا هر قاعده ای. ممکن است شما قاعده شان را نپسندید یا من نپسندم اما سر اصول و قاعده شان ایستاده اند و حاضر نیستند عبور کنند. حالا صرفنظر از این دسته بندی ها، دولت چه موضع ثابتی داشت؟ بله من نقد میکنم کسانی را که قبلا موافق بودند اما امروز منتقد شده اند. اینها باعث شد من این سه جلد کتاب را بنویسم و افکارعمومی مردم را بیدار کنم و بگویم کسانی که امروز مخالف شده اند بیشترین حمایت را کرده اند اما الحق و انصاف کسانی از همان ابتدا نقد را دنبال کرده اند. من نمیخواهم بگویم در این دولت کار نشده اما نسبت به آن اصول و ضوابطی که من می شناسم و دایر بر اخلاق است من نمی توانم نمره مثبتی به این دولت بدهم.



خب با توجه به تجربه آقای احمدی نژاد، از انتخاب کدام یک از این هشت کاندیدای فعلی نگران هستید؟

من نگران نیستم؛ نگرانی من از خودم است، نگرانی ام از نهادهای ناظر مدنی است. وقتی من از نقد غافل شوم،وقتی فراموش کنم که نقش روشنفکری دارم، آن موقع نگران هستم. وقتی نهادهای مدنی وظیفه خود را انجام ندهندو سئوال و نقد نکنند؛ نگرانی من از آن است؛ وقتی نهادهای ناظر رسمی بعد از نهادهای غیر رسمی، ادای وظیفه نمی کنند یا کوتاهی میکنند یا توجیه میکنند نگرانی من از این است. من بعد از عمری حضور در عالم سیاست به این نتیجه رسیده ام که مشکل ما مشکل نقد است و مشکل فقدان نظارت. البته یکسری ضعف های ساختاری رابطه قدرت، ثروت و اقتصاد نفتی هم آن را حمایت میکند. اگر بتوانیم از تمرکز گرایی خارج شویم،و از اقتصاد نفتی خارج شویم تا حدودی می توانیم از این مشکل ساختاری خلاص شویم اما فعلا تصور میکنم می توانیم با یک نقد پرملاط تاحدودی خلا را در کوتاه مدت پر کنیم و انشاالله برویم در دراز مدت ضعف ساختاری را حل کنیم. من نگرانی ندارم. من ۱۴ سال کتاب ماقال من قال را نوشته ام، هر دولتی بخواهد مشکل ایجاد کند و به نیازهای اساسی مردم و قانون اساسی توجه نکند مطمئن باشید ۴ سال دیگر من جلد چهارم کتابم را منتشر میکنم یعنی این ۴ سال منتقد خواهم بود. امثال من هم زیاد هستند. نگرانی از انتخاب افراد نیست نگرانی از نظارت است.



اشاره به کاندیداهای طیف های مختلف کردید سئوال این است که آقای جلیلی کاندیدای کدام طیف است؟ بحث هایی که پیرامون او مطرح می شود حاکی از این است که او کاندیدای بیت است و نظر بیت روی او است و..

نه من تردید دارم در این موارد. ممکن است شایع هم شود اما عمق ندارد. من تلاش میکنم موضع گیری ام طوری نباشد که تعرضی به یکی از کاندیداها شود. من قصد دارم ناظر باشم و کمک مفهومی به شهروندان شوم. احساس میکنم که اولا اینطور نیست ثانیا اجازه دهید وارد مصادیق نشویم.



مساله و چالش آتی رئیس جمهور بعدی را در شرایط فعلی کشور چه میدانید؟

باید این سئوال را اینطور مطرح کرد که عمده ترین وظایف و ماموریت های دولت آتی چیست، چون چالش ها هم به همین برمیگردد. ما چند چالش عمده داریم. یکی بحث اشتغال است که یک واقعیت است. ما مساله ای به نام بیکاری داریم که باید حل شود، این مساله اصلی ما است، نمیخواهم بگویم مساله دیگری نداریم. ما باید بنشینیم بین آزادی و عدالت جمعی بزنیم و پیوندی ایجاد کنیم که نه به اسم عدالت، آزادی نادیده گرفته شود و نه به اسم آزادی، عدالت نادیده گرفته شود. اینجا انقلاب اسلامی صورت گرفته، انقلاب اسلامی وجه ممیزی دارد با انقلاب های فرانسه و روسیه که منادی آزادی و عدالت بودند و آن وجه اخلاقی و معنوی انقلاب است من فکر میکنم با توجه به بی اخلاقی هایی که ما شاهد بودیم یکی از مسائلی که پیش روی دولت است توجه به رعایت اخلاق در سیاست ها است. نباید اخلاق در خدمت سیاست و اقتصاد قرار بگیرد بلکه سیاست و اقتصاد باید در خدمت اخلاق قرار بگیرد. مسائل داخلی ما دائر به مدار توجه به اهداف انقلاب است. مسائل خارجی ما هم یکی از مسائل جدی ما است. خود ما پیشنهاد میکنیم دولت بتواند اتحادیه ها و پیمان ها و پیوندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی منطقه ای، آسیایی و جهانی خود را گسترش دهد و منافع و مصالح ملی خود را در سطح جهان گسترش دهد و جلو یکجانبه نگری های آمریکا بایستد. به هر حال امریکا سالهاست که سیاست یکجانبه ای را اتخاذ کرده و باید جلو او ایستاد. این یک واقعیت است و حداقل اینکه مسائل و منافع ملی ما ممکن است در مقابل این یکجانبه گرایی ها به خطر بیفتد و یکی از مسائل راهها همین پیوندهای منطقه ای و آسیایی و جهانی است که می تواند یکی از سیاست های مورد نظر دولت بعدی باشد.



با توجه به تبلیغات و شعارهایی که هشت کاندیداها اعلام کرده اند فکر میکنید کاندیداهای فعلی خواهند توانست در حل بحران های داخلی و خارجی موفق باشند؟ شعارهایی که مطرح میکنند پشتوانه عملی دارد؟

یک مقداری اقتضای مبارزات انتخاباتی دادن وعده و وعید است ولی در لابلای این وعده و وعیدها باید دقت کرد کدام یک عملیاتی تر است. حالا برخی نسبت به برخی دیگر عملیاتی تر است منتهی قدر مسلم این است که بایستی اینها سر فرصت با توجه به ملزومات یک برنامه ریزی منظم تلاش کنند به وعده وعیدهای خود بعد عملیاتی بدهند. شاید لازم باشد بلافاصله یک اتاق فکری تشکیل دهند و راجع به وعده و وعیدها یک استراتژی قابل قبول و امکان پذیری را تدوین کنند.که این البته برمیگردد به ناظران و منتقدان که آنها را مورد سئوال قرار دهند. اگر این مساله نقد و نظارت و پرسشگری پرملاط تر مطرح شود من فکر میکنم محسوس بر اینکه آنها هم اقدام جدی و استراتژیک در راستای وعده های شان داشته باشند من خیلی امیدوارم نسبت به آینده.



پیش بینی شما از انتخابات چیست و تصویری که از مشارکت مردمی دارید.

من روش و فلسفه درس میدهم. پیش بینی در یک نظام بسته امکان پذیر است نه نظام باز. من پیش بینی نمیکنم اما به نظر میرسد همه چیز مهیای این است که مردم حضوری آگاهانه و پررنگ و با ملاطی داشته باشند ولی باید مراقب بود فضا قطبی نشود و انشالله انتخابات خوب و بی مساله ای را خواهیم داشت.



با توجه به تجربه انتخابات گذشته فکر میکنید مردم واقعا مشارکتی که شما انتظار دارید و از آن سخن میگویید را خواهند داشت بخصوص اینکه..

ببینید من قبول دارم اتفاقاتی افتاده که ممکن است اثربخش باشد ولی در عالم سیاست باید یاد بگیریم که از گذشته عبرت بگیریم، قهر نکنیم، گذشت بکنیم و وقتی اصلاحاتی دارد انجام می شود به آنتوجه داشته باشیم. من همین که این کاندیداها تایید صلاحیت شدند خیلی امیدوار شدم. به نظر من هیچ اتفاقی نمی افتد عرض کردم ما انتخابات خوب و پرشوری خواهیم داشت.



قربانیان انتخابات قبل چی آقای افروغ؟ سهم آنها از انتخابات چیست؟ آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی و خانم رهنورد در حصر خانگی هستند و این حصر محصول انتخابات چهار سال قبل است. بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی در زندان به سر می برند و تنها یکی دو روز بعد از انتخابات قبل بازداشت شده اند. من مثال میزنم از بهمن احمدی امویی، مسعود باستانی، ژیلا بنی یعقوب، احمد زیدآبادی، سیامک قادری و محمد داوری و خیلی های دیگر. بسیاری کشته شدند بعد از آن انتخابات چه در خیابان ها و چه در کهریزک و.. در سخنان و تبلیغات انتخاباتی کاندیداها هم جایی به آنها داده نمی شود. آقای افروغ قربانیان انتخابات قبلی هنوز دارند هزینه میدهند و..

من مواضع ام نسبت به این مسائل کاملا روشن است. حرف های جدی داشته ام و نقدهای جدی دارم. معتقدم باید به سمتی برویم که هم شاهد رشدی از سوی گروههای سیاسی باشیم هم شاهد سعه صدر از سوی بالایی ها باشیم. باید پذیرفت که ما چه سابقه ای داریم، باید پذیرفت که ما هنوز راه برای رفتن داریم. من هنوز امیدوارم که با یک سیاست قانونی و مسالمت آمیز و یک سعه صدر به سمت و سویی حرکت کنیم که این مسائل را نداشته باشیم. من هم ناراحت هستم، فکر نکنید نیستم، اما معتقدم بایستی با صبر و حوصله و متانت و سعه صدر این مسائل را حل کرد. یک سری خلا قانونی وجود دارد که بایستی رفع شود، یکسری اصلاحات قانونی وجود دارد، این بین هم باید دو طرف را دید. زمانی که این اتفاقات افتاد من بیشتر به این سمت نقد میکردم که شما بایستی گذشت میکردید، بایستی سعه صدر نشان میدادید،جامعه شناسی شرایط بحرانی، جامعه شناسی دیگری است ولی خب نمی توانم به خودم بقبولانم که اشتباهاتی هم از آن طرف نبوده. در این شرایط اجازه دهید به این بسنده کنم بعد از انتخابات راحت تر و بهتر در خدمت تان هستم. الان هم فقط یک چیز را میگویم شما که خارج از کشور هستید من داخل کشور هستم باید به سربلندی کشور فکر کنیم و نباید خدای نکرده از سر انتقام و کینه نگاه کنیم منافع ملی فراتر از این است و امیدوارم ابتدا خودم به این رشد برسم.به هر حال ما قانون داریم و قانون هر کشوری فرق میکند و مسائل قومی و ملی و ارزش هایشان فرق میکند و قانون باید بدون هیچ گونه اعمال سلیقه ای اعمال شود.

هیچ نظری موجود نیست: