۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

کتمان حقیقت از سوی روحانی بجای بیان صادقانه آن

انتخابات ریاست جمهوری در ایران، به عرصه مبارزات میان کاندیداهای «بد» و «بدتر» تبدیل شده است و رای دهنده گاه از ترس رای آوردن دیگری، حاضر به پذیرش کسی می‌شود که در شرایط معقول، کم‌ترین بختی برای کسب آرا اکثریت را ندارد.

در کشورهای پیش‌رفته دموکراتیک، رای دهندگان ماه‌ها وقت دارند تا از دل رقابت‌های چند مرحله‌ای حزبی، کاندیداهای قوی‌تر را برگزینند و گاه در میانه رقابت‌ها، با رو شدن دروغ کاندیدایی، دوران فعالیت سیاسی او نیز یا پایان می‌یابد، یا سال‌ها به تاریکی می‌خزد تا دیده نشود.

اما فعالان مدافع کاندیداها در ایران معتقدند که باید «واقعیت» را مد نظر داشت و ایران تا رسیدن به شرایط معقول، راهی دراز را باید بپیماید. اما این «واقعیت» گاه با «دروغ» و «پنهان‌کاری» همراه می‌شود.

انتشار لینک‌های رسمی مجلس شورای اسلامی به بخشی از سوال‌های کسانی که تحت تاثیر تبلیغات رسانه‌های حامی رئیس جمهوری منتخب قرار نگرفته بودند، پاسخ داد. بر اساس این لینک‌ها، آقای روحانی در سال ۱۳۵۸ با ادعای داشتن مدرک دکترا وارد رقابت‌های انتخابات مجلس شده بود.

میلیون‌ها نفر نمی‌دانند که حسن روحانی در سال ۱۳۵۸، خود را دارای مدرک دکترا معرفی کرده بود.

رو شدن یک دروغ بزرگ در رقابت‌های سیاسی در غرب، باعث افزایش دقت روزنامه‌نگاران و محققین در کارنامه سیاسی کاندیدا می‌شود، چرا که بر اساس آن، اعمال گذشته و ادعاهای او را مجدد بررسی می‌کنند.

اما نکته مهم این است که آقای روحانی اگر با جعل عنوان، باعث فریب حتی یک رای دهنده شده باشد، مرتکب خطایی بر اساس قانون مجازات اسلامی شده است، خطایی که می‌تواند مجازات‌هایی را در پی داشته باشد.

اگر قانون مجازات اسلامی که در زمان حضور ایشان در مجلس به تصویب رسیده باشد، و ایشان هم خود را حقوق‌دان معرفی کرده باشند، مسوولیت‌شان بسیار بیشتر از بقیه است، چون با اطلاع و علم به فقدان مدرک دکترا، حتی تا سال ۱۹۹۹ (مدرک مورد تردید دانشگاه کلدونین گلاسکو) باز به رای دهندگان در باره درجه علمی خود دروغ گفته‌اند.

سوال اینجا است که اگر نام‌برده بابت مساله‌ای به این کوچکی متوسل به دروغ شده باشد، آیا در مورد مسائل بزرگ‌تر نیز برای رفع مسوولیت و پیش‌برد امور، مرتکب همین خطا خواهد شد؟ و نیز اگر برای رفع مشکلات آتی، به جای پاسخ‌گویی، «مصلحت» را جانشین واقعیت کند، مسوولیت معرفی «خواستگار» رای مردم با کیست؟

اگر اکثر رای دهندگان می‌دانستند که حسن روحانی یک هفته مانده به انتخابات، نامه‌ای لبیک وار به رهبری نوشته تا به تایید کامل او برسد، با استقبال بخش عمده‌ای از رای دهندگان روبرو می‌شد؟

اینکه معلوم شده که حسن روحانی یک هفته پیش از انتخابات با رهبری در باره نوع رابطه‌اش نامه‌نگاری کرده، اما هیچ‌گاه این مساله را تا قبل از انتخابات به مخاطبان خود بازگو نکرده، باز هم برای حامیان قسم خورده مساله‌ای عجیب نیست، اما برای بخشی از جامعه که از سر استیصال یا نگرانی به روحانی بیشتر از بقیه اطمینان کرده‌اند و او را متفاوت از منتصبین رهبری دیده‌اند حتما عامل امیدوار کننده‌ای نخواهد بود.

نقش رسانه‌هایی که از بودجه عمومی ارتزاق می‌کنند اما اطلاعات کامل و جامعی در باره روحانی را به مخاطبان نداده‌اند، همچنین نقش دبیرانی که شائبه سابقه سو استفاده از امکانات رسانه‌ها برای رفع شرایط بحرانی در باره نزدیکان خود را داشته‌اند و عملکردشان احتمالا از سوی مدیریت رسانه‌ها زیر ذره‌بین نرفته، به تیره‌تر شدن چاه ویل «روزنامه‌نگارای ایرانی» کمک شایانی کرده است.

بررسی بیشتر ادعاهای طرح شده در باره آقای روحانی، از عدم هماهنگی داده‌ها سخن می‌گوید تا حدی که پیگیری محققین سایت «بررسی انتخابات ایران» باعث شد مرکز تحقیقات استراتژیک بیوگرافی حسن روحانی را تغییر بدهد.

هیچ نظری موجود نیست: