مراسم به خاک سپاری افشین اسانلو، فعال کارگری، در حالی در تهران برگزار شد که برخی از اعضای خانواده وی به نهادهای امنیتی احضار شده و ماموران درمراسم خاک سپاری او اقدام به فیلمبرداری از حاضران کردهاند.همچنین اجازه برگزاری مراسم وی در مسجد الجواد صادر نشده است.
افشین اسانلو، ۳۰ خرداد پس از سکته در زندان رجایی شهر به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد و صبح روز جمعه، ۳۱ خرداد در بیمارستان شهید رجایی کرج درگذشت. وی که هنگام مرگ 42 سال سن داشت، پاییز سال 89 بازداشت و به اتهام "اجتماع غیرقانونی و تبانی" به پنج سال زندان محکوم شده بود.
مراسن تشییع جنازه وی در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی، پیش از آغاز آن، برخی از اعضای خانواده وی را احضار کرده و خواسته بودند که این مراسم بدون تنش و درگیری انجام شود. آنها نسبت به سر دادن شعارهای سیاسی در این مراسم هم هشدار داده بودند.
در همین حال یکی از اعضای خانواده اسانلو به "روز" گفت که در روزهای گذشته اعضای این خانواده از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار بودهاند. وی اضافه کرد که نهادهای امنیتی اجازه برگزاری مراسم این فعال کارگری در مسجدهای تهران را ندادهاند و برنامهای هم که برای برگزاری مراسم در دو مسجد ریخته شده بود، از سوی آنها لغو شده است. وی اضافه کرد که ماموران حاضر در مراسم تشییع جنازه، اقدام به بازجویی از برخی حاضران کرده و به بازرسی وسایل آنها پرداختهاند.
در مراسم تشییع جنازه افشین اسانلو، علاوه بر اعضای خانوادهی وی، برخی از فعالان کارگری، اعضای سندیکاها و همچنین برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند.
همزمان با برگزاری این مراسم، 44 تن از زندانیان سیاسی، با انتشار نامهای سرگشاده، "سهل انگاری و بی توجهی مسئولين دستگاه قضايی و سازمان زندان ها" را باعث فوت افشين اسانلو دانسته و نوشته اند: "دستگاه قضايی و سازمان زندانها مسئول جان باختن هدی صابر و افشين اسانلو و هرگونه اتفاقات ديگری از اين نوع هستند".
اسانلو در دوران بازداشت تحت شکنجه و فشارهای شدیدی قرار گرفته بود، به گونهای که زمستان سال 90 به دلیل "جراحات ناشی از شکنجه" در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
سام محمودیسرابی، روزنامهنگار و از زندانیان سابق سیاسی، که مدتی را با افشین اسانلو در زندان همبند بوده، درباره وی به "روز" گفت: "افشین آدم زندان و اتاق و حبس نبود. او به جادهها تعلق داشت. شرایط زندان هم بسیار او را افسرده کرده بود. خودش معتقد بود علت حکمی که برایش صادر کردهاند، انتقام حاکمیت از برادرش، منصور اسانلو، است و همین مساله و آگاهی به اینکه در زندان، و به عنوان یک فعال سندیکایی، تاوان شخص دیگری را پس میدهد، بیشتر به او فشار میآورد".
اين زنداني سياسي درباره وضعیت جسمی اسانلو در زندان میگوید: "افشین ناراحتی قلبی داشت، برادر او هم دچار ناراحتی قلبی بود. اما اين مسئله خاص افشين نبود. اگر به لحاظ آماری به قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که بیش از هفتاد و پنج درصد زندانیان دچار ناراحتی قلبی هستند. این مساله به دلیل فشارهای بازجویی و شرایط خاص زندان است."
محمودي سرابي ادامه میدهد: "روی کتف سمت چپ افشین یک غده بزرگ چربی وجود داشت. این غده ناشی از ضربات کابلی بود که در دوران بازجویی به او زده بودند. قسمتهای مختلفی از سر و صورت افشین در دوران بازجویی شکسته و چندتا از دندانهايش را هم در بازجوییها از دست داده بود. در اداره اطلاعات سنندج هم،افشین به شدت شكنجه شده بود. خودش ميگفت او را به «تخت معجزه» می بستند و به شدت با کابل میزدند. کف پاهای او بر اثر ضربههای ناشی از کابل، پاره شده بود. وقتی به کف پای او کابل میزدند، مجبورش میکردند که با همان وضعیت راه برود. به دلیل فشارهای زیادی که در دوران بازجویی به او وارد شده بود، مشکل داشت و به سختی میتوانست راه برود. اما به دلیل غروری که داشت، این مساله را علنی نمیکرد و به کمتر کسی گفته بود که به دلیل این مشکلات، نمیتواند زیاد راه برود".
اين روزنامهنگار با اشاره به وضعیت خانوادگی اسانلو ادامه میدهد: "در زندان و با شرایط خاصی که در آن حاکم است، اسانلو دچار مشکلات روحی شده بود. همسرش پس از بازداشت، از او جدا شد. افشین همیشه آرزو داشت که بتواند دو پسر خود را ببیند و تاجايي كه ميدانم تا آخرين روزها هم اين امكان برايش مهيا نشد. از طرف دیگر تا روزهای آخر، تتمه بازجوییها را به شکل روحی و جسمی و فکری پس میداد. او علاوه بر مشکلات جسمی، مدتی در زندان دچار مشكلات روحي شديد شد، از همه كناره ميگرفت و به ندرت به هواخوري ميآمد. به خاطر بلاهایی که در بازجویی سر او آورده بودند، با کمتر کسی معاشرت میکرد البته هميشه لبخندش را حفظ ميكرد تا مبادا باعث بيروحيه شدن بچهها بشود. افشین به شدت تودار بود، اما بلاهای زیادی سر او آورده بودند. جنایاتی که در حق او مرتکب شده بودند، غیرقابل تحمل بود و فکر میکنم کسی جز خود او نمیتوانست آنها را تحمل کند".
سام محمودی سرابي اما به نکتهی دیگری هم اشاره میکند: "با وجوديكه آقايان برخي از زندانيان را براي ساكت كردن به متادون آلوده كرده بودند، افشین اما هیچگاه در دام حکومت نیفتاد و هميشه سعي داشت كساني را كه دچار اين بازي شده بودند به اعتصاب و واكنش وادارد".
افشین اسانلو، ۳۰ خرداد پس از سکته در زندان رجایی شهر به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شد و صبح روز جمعه، ۳۱ خرداد در بیمارستان شهید رجایی کرج درگذشت. وی که هنگام مرگ 42 سال سن داشت، پاییز سال 89 بازداشت و به اتهام "اجتماع غیرقانونی و تبانی" به پنج سال زندان محکوم شده بود.
مراسن تشییع جنازه وی در حالی برگزار شد که ماموران امنیتی، پیش از آغاز آن، برخی از اعضای خانواده وی را احضار کرده و خواسته بودند که این مراسم بدون تنش و درگیری انجام شود. آنها نسبت به سر دادن شعارهای سیاسی در این مراسم هم هشدار داده بودند.
در همین حال یکی از اعضای خانواده اسانلو به "روز" گفت که در روزهای گذشته اعضای این خانواده از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار بودهاند. وی اضافه کرد که نهادهای امنیتی اجازه برگزاری مراسم این فعال کارگری در مسجدهای تهران را ندادهاند و برنامهای هم که برای برگزاری مراسم در دو مسجد ریخته شده بود، از سوی آنها لغو شده است. وی اضافه کرد که ماموران حاضر در مراسم تشییع جنازه، اقدام به بازجویی از برخی حاضران کرده و به بازرسی وسایل آنها پرداختهاند.
در مراسم تشییع جنازه افشین اسانلو، علاوه بر اعضای خانوادهی وی، برخی از فعالان کارگری، اعضای سندیکاها و همچنین برخی از فعالان سیاسی حضور داشتند.
همزمان با برگزاری این مراسم، 44 تن از زندانیان سیاسی، با انتشار نامهای سرگشاده، "سهل انگاری و بی توجهی مسئولين دستگاه قضايی و سازمان زندان ها" را باعث فوت افشين اسانلو دانسته و نوشته اند: "دستگاه قضايی و سازمان زندانها مسئول جان باختن هدی صابر و افشين اسانلو و هرگونه اتفاقات ديگری از اين نوع هستند".
اسانلو در دوران بازداشت تحت شکنجه و فشارهای شدیدی قرار گرفته بود، به گونهای که زمستان سال 90 به دلیل "جراحات ناشی از شکنجه" در بیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
سام محمودیسرابی، روزنامهنگار و از زندانیان سابق سیاسی، که مدتی را با افشین اسانلو در زندان همبند بوده، درباره وی به "روز" گفت: "افشین آدم زندان و اتاق و حبس نبود. او به جادهها تعلق داشت. شرایط زندان هم بسیار او را افسرده کرده بود. خودش معتقد بود علت حکمی که برایش صادر کردهاند، انتقام حاکمیت از برادرش، منصور اسانلو، است و همین مساله و آگاهی به اینکه در زندان، و به عنوان یک فعال سندیکایی، تاوان شخص دیگری را پس میدهد، بیشتر به او فشار میآورد".
اين زنداني سياسي درباره وضعیت جسمی اسانلو در زندان میگوید: "افشین ناراحتی قلبی داشت، برادر او هم دچار ناراحتی قلبی بود. اما اين مسئله خاص افشين نبود. اگر به لحاظ آماری به قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که بیش از هفتاد و پنج درصد زندانیان دچار ناراحتی قلبی هستند. این مساله به دلیل فشارهای بازجویی و شرایط خاص زندان است."
محمودي سرابي ادامه میدهد: "روی کتف سمت چپ افشین یک غده بزرگ چربی وجود داشت. این غده ناشی از ضربات کابلی بود که در دوران بازجویی به او زده بودند. قسمتهای مختلفی از سر و صورت افشین در دوران بازجویی شکسته و چندتا از دندانهايش را هم در بازجوییها از دست داده بود. در اداره اطلاعات سنندج هم،افشین به شدت شكنجه شده بود. خودش ميگفت او را به «تخت معجزه» می بستند و به شدت با کابل میزدند. کف پاهای او بر اثر ضربههای ناشی از کابل، پاره شده بود. وقتی به کف پای او کابل میزدند، مجبورش میکردند که با همان وضعیت راه برود. به دلیل فشارهای زیادی که در دوران بازجویی به او وارد شده بود، مشکل داشت و به سختی میتوانست راه برود. اما به دلیل غروری که داشت، این مساله را علنی نمیکرد و به کمتر کسی گفته بود که به دلیل این مشکلات، نمیتواند زیاد راه برود".
اين روزنامهنگار با اشاره به وضعیت خانوادگی اسانلو ادامه میدهد: "در زندان و با شرایط خاصی که در آن حاکم است، اسانلو دچار مشکلات روحی شده بود. همسرش پس از بازداشت، از او جدا شد. افشین همیشه آرزو داشت که بتواند دو پسر خود را ببیند و تاجايي كه ميدانم تا آخرين روزها هم اين امكان برايش مهيا نشد. از طرف دیگر تا روزهای آخر، تتمه بازجوییها را به شکل روحی و جسمی و فکری پس میداد. او علاوه بر مشکلات جسمی، مدتی در زندان دچار مشكلات روحي شديد شد، از همه كناره ميگرفت و به ندرت به هواخوري ميآمد. به خاطر بلاهایی که در بازجویی سر او آورده بودند، با کمتر کسی معاشرت میکرد البته هميشه لبخندش را حفظ ميكرد تا مبادا باعث بيروحيه شدن بچهها بشود. افشین به شدت تودار بود، اما بلاهای زیادی سر او آورده بودند. جنایاتی که در حق او مرتکب شده بودند، غیرقابل تحمل بود و فکر میکنم کسی جز خود او نمیتوانست آنها را تحمل کند".
سام محمودی سرابي اما به نکتهی دیگری هم اشاره میکند: "با وجوديكه آقايان برخي از زندانيان را براي ساكت كردن به متادون آلوده كرده بودند، افشین اما هیچگاه در دام حکومت نیفتاد و هميشه سعي داشت كساني را كه دچار اين بازي شده بودند به اعتصاب و واكنش وادارد".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر