۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

بور کودتایی از گزاره “میزان رای ملت است”، میهن عزیز ما را در آستانه یک چرخش بسیار خطرناک قرارداده است. چرخش از نقطه ای که جان کری درگفت وگو با خاتمی ناچار شد کشورش را “پاریای جهانی” بخواند، به نقطه کنونی که کودتا چیان می خواهند ایران را تبدیل به پاریای جهانی کنند. جان کری درگفت وگو با کسی که به محور اعتماد ملی کشورمان تبدیل شده بود ناچار گردید از بحران جهانی امریکا در زمینه اعتماد سخن بگوید. و امروز بی کفایتی و بی هنری اقتدارگرایان در زمینه اعتماد سازی ملی و ترس از پشتوانه ۳۰ میلیونی آقای هاشمی معادله مذکور را به سود صهیونیسم جهانی معکوس کرده است. تصادفی نیست که امروزه می بینیم همان تهاجمی که نتانیاهو از کرسی سازمان ملل متوجه آقای هاشمی کرد به شکلی دیگر و به روایتی “بومی” توسط نماینده رهبری در کیهان تکرار می گردد. نتانیاهو برای اینکه قالبی”علمی” به تهاجم علیه آقای هاشمی بدهد اظهارات یک شرق‌شناس مشهور جهانی به نام برنارد لویس را پشتوانه مدعای خود کرد. برنارد لویس در آن مصاحبه گفته بود که ایرانی ها همچون قدرت های متعارف جهانی نیستند که سلاح هسته ای را به خدمت سیاست “بازدارندگی” درآورند. استدلالی که این شرق شناس صهیونیستی در مصاحبه مورد استناد نتانیاهو از آن دفاع می کرد آن بود که ایرانی ها “مثل ما غربی ها” نیستند که سلاح هسته ای بر پایه یک محاسبه عقلانی برایشان نقش “بازدارنده” داشته باشد و چنین سلاحی را به خدمت یک دیپلماسی متعارف جهانی درآورند. برنارد لویس در قسمت دیگری از همان مصاحبه منطق مذکور را به کل جهان اسلام تعمیم می دهد و می گوید مسلمانان مثل “ما غربی ها” نیستند که بتوانند نظام انتخاباتی عادلانه و منصفانه داشته باشند ونتیجه گیری می کند باید به مسلمانان اجازه داد وحتی کمک وتشویق کرد که “شیوه زندگی خودشان” را دنبال کنند ودرپی انتخابات دموکراتیک “به شیوه ما نباشند.” مدلی که برنارد لویس برای جهانی اسلام پیشنهاد می کند آن است که به جای دموکراسی انتخاباتی با همه لوازم قانونی اش،از برخی سلاطین عثمانی بیاموزند ودر پی انطباق الگوهای دموکراسی غربی نباشند.از دیدگاه این مکتب شرق‌شناسی “متفاوت بودن جهان غرب وجهان اسلام” یعنی آنکه مسلمانان نه اتمی بودنشان می تواند مثل غربی ها مبنای عقلانی داشته باشد و نه اینکه نظام انتخاباتی آنان می تواند به سطح استانداردهای جهانی ارتقا یابد. حداکثر سقف پروازی که شرق‌شناس مورد نظر نتانیاهو برای جهان اسلام قائل می شود آن است که مسلمانان به جای سلاطین خود کامه و دیکتاتور منش به سلاطین عثمانی اقتدا کنند که مشورت پذیر بودند. این همان منطق صهیونیستی است که نماینده رهبری درکیهان می کوشد واژه به واژه آن را به استخدام رهبری درآورده می گوید درحالی که آقای هاشمی می تواند درراس یک “مرکز مستشاری” مشورت های لازمه را عرضه مقام رهبری کند دیگر چه نیازی به رئیس جمهور شدن؟

در آن سالهای پربار و شکوهمند ملی، اصلاح طلبان به رغم همه بحران سازی های ضدملی نظامی-امنیتی موفق شدند تزهای امثال برنارد لویس و شاگرد معنوی او هانتینگتون را باطل کرده و پرچمدار گفت وگوی تمدن ها در مقیاس جهانی شوند. راه ابطال تزهای شرق‌شناسی صهیونیستی از مجرای دموکراسی و انتخابات عادلانه و منصفانه می گذرد و نه مدل ناقص و عقب مانده و دست چندم انتخاباتی. اینکه سیاست های مسلط جهانی به ما بگویند شما صلاحیت اتمی شدن را ندارید البته تحقیر کننده است اما حقارت بارتر از آن این است که ما خودمان به دست خودمان امر خطیر انتخابات را به نازل ترین سطح و درجه و استانداردهای جهانی پایین بیاوریم. شهید مطهری می گفت فرهنگ مسلمین باید به سطحی ارتقا یابد که حقوق بشری را هم جزو مسائل ناموسی و حیثیتی محسوب کنند. تلخیص کل مسئله حیثیتی نظام به “حیثیت هسته ای” و نادیده گرفتن حقوق و آزادی ها و کرامت شهروندی که در دنیای امروز جزو اهم مسائل حیثیتی محسوب می شود نتیجه ای جز آن چه شاهد آن هستیم ندارد. چگونه می توان در مسئله اتمی خواهان “پیشرفت” شد اما درهمان حال عقب مانده ترین سیستم های انتخاباتی را بر کشور تحمیل کرد و در عرصه دموکراسی ها و آزادی ها با شرقشناسی صهیونیستی هم‌صدا شد که می گویند مسلمین لیاقت دموکراسی و انتخابات بر طبق استانداردهای جهانی را ندارند؟

گفتمان مسلط شرق‌شناسی استعماری که شخصیت مورد استناد نتانیاهو نماینده بارز آن به شمار می رود (و به همین جهت از سوی متفکر گرانقدر فلسطینی مرحوم ادوارد سعید مورد نقادی ژرف وعالمانه قرارگرفته) به سادگی این است که شما مسلمانان نمی توانید نماینده خودتان باشید شما باید نمایندگی بشوید. انطباق این منطق بر شرایط کنونی کشورمان بدین صورت توسط نمایندگان محترم رهبری در کیهان و شورای نگهبان، درونی و بومی می شود که ایرانیان نمی توانند از خود نماینده داشته باشند. به تعبیر دیگر می خواهند بگویند جمهوریت در ایران آن چیزی نیست که بنیان گذار جمهوری اسلامی گفت “جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری هست” و رأی جمهور ایرانیان ولو اینکه مطابق نظرسنجی ها به سی میلیون هم که برسد نمی تواند میزان باشد. بی بصیرتی مثال زدنی جنتی وار و کیهان گونه آن است که فکر می کنند برنده این منطق نظام و رهبری است و نمی دانند که اگر یک ملت را در جایگاه صغارت و عدم رشد بنشانند راه براعمال ولایت فقیه بر “صغیر” گشوده نمی شود بلکه این امریکاست که حداکثر بهره را از فرصت سازی کیهانی- شورای نگهبانی می برد و اعمال ضد بشری تحریم وحصر و تهدید جنگی ایران را “به نمایندگی از ایرانیان” توجیه می کند. ایرانیان اگر از شرایط انتخابات آزاد بهره مند شوند هرگز به کیهان و شورای نگهبان و نتانیاهو و برنارد لویس و لابی جنگ طلب امریکا اجازه نخواهند داد که به “نمایندگی از آنان” سخن بگویند.

منطق شورای نگهبان که خوشبختانه کیهان در نهایت بلاهت یک روز زودتر آن را لو داد و آفتابی نمود همان منطقی است که در روزهای نخست زندان و بازجویی به من عرضه گردید. با این تفاوت که باز جوها به من می گفتند می توانی از “رافت اسلامی” استفاده کنی و خودت را از این شکنجه “نجات” بدهی اما کیهان بدون اینکه از واژه “رافت اسلامی” استفاده کند از همان موضع ولایی بازجویان، آقای هاشمی را مخاطب قرار داده و در نقش “ناجی” او ظاهر می شود. وگرنه شیوه ترور شخصیتی دقیقا همان شیوه ای است که روح و بدن بی دفاع زندانیان سیاسی با آن آشنایی دارد. اوج شکست این شگرد نخ نما و رسوا آن جاست که تیر اتهام های کثیف و زشت به سنگ می خورد و ناچار از سر “دلسوزی” و “نجات متهم” وارد میدان می شوند. مثلا به من می گفتند تو که فرزند انقلاب هستی و این همه ادعا داری چگونه می توانی بپذیری که فلان فدایی خلق سابق و فلان لیبرال لاحق همان حرف تو را می زند و یا تو هم به همان زبان سخن می گویی؟ ذهنیت نظامی بازجویان و ذهنیت ژاندارمی کیهان نویسان نمی توانست این منطق را درک کند که در شرایطی که شبح هولناک جنگ بر فراز آبی آسمان ایران به پرواز درآمده و در زمینه ای که هیولای تحریم همه زمین ایران زمین را درنوردیده و در هر روز و هر لحظه و ثانیه قربانی می گیرد، همه ما ایرانیان اعم از مسلمان و غیر مسلمان و سکولار و کمونیست و فدایی و لیبرال و ملی گرا و قومیت گرا و کرد و بلوچ و سنی و شیعه و عرب و ترک، ضمن حفاظت از هویت های متفاوت خودمان، حفظ ایران و نظام تعریف شده در قانون اساسی را مقدم می شماریم و در این مسیر به طور طبیعی گفتمان دفاعی ما بر ضد تحریم گران خارجی و بستر سازان بی بصیرت داخلی سمت و سوی واحدی می یابد و همه به این نتیجه می رسیم که را اصلاح و بهبود وضع فعلی از مسیر آزادی های قانونی و اصلاح اندیشی و انتخابات ورای ملت می گذرد نه مصلحت بینی کیهان و شورای نگهبان برای رئیس مجمع تشخیص مصلحت.

در این روزهای خاطره انگیز خردادی به یاد مرحوم امام خمینی می افتم که می گفت یادتان نرود آن روزهای محمدرضا شاهی را یک پاسبان بر یک بازار حکومت می کرد و اکنون به جایی رسیدیم که یک امنیه چی قلم به دست کیهانی داعیه اعمال ولایت بر یک حوزه علمیه دارد. از این کلام معروف امام خمینی که “امروز روزی است که مردم چراغ راه روشنفکران باشند” به اینجارسیدیم که یک پاسدار به نام سردار مشفق در جریان تشریح عملیات کودتای انتخاباتی ۸۸ مدعی است که “خدمت حضرات مجلس خبرگان و نمایندگان مجلس و مراجع قم رسیده” و طبق ماموریت محوله به ایشان “بصیرت” داده است. می خواهند با وارونه سازی آن جمله معروف و نیز وارونه سازی گزاره “میزان رای ملت است” بگویند امروز روزی است که چند پاسدار سیاسی-امنیتی و یک ژاندارم قلم (که به غلط “سردار قلم” می نامندش) باید چراغ و “میزان” راه رهبری و روحانیت و حوزه باشند.

و به واقع اگر ملت ایران نتواند دست رد به سینه صغیر پنداری کیهان و شورای نگهبان بزند و رشد و بلوغ یافتگی ملی خود را اثبات کند چگونه می تواند در مقابل زورگویانی به مراتب قوی تر و زورمند تر جهانی که اشکال پیچیده تر و پیشرفته تر همان منطق را به کار گرفته و به شیوه مشابهی ملت را در مقام صغارت می نشانند مقاومت پیروزمند داشته باشد؟ باید در کمال اطمینان به الطاف دائم الهی بگویم که به فضل خدا نه تحریم گران و تهدید گران جهانی و نه تحلیل گران کیهانی و شورای نگهبانی که ترس از آرای سی میلیونی آقای هاشمی را پشتوانه تحلیل های شوم و ضد مردمی خود ساخته اند، هیچکدام ملت ما را نشناخته اند. حتی اگر همه مجاری تنفسی و همه راه ها بسته شود ملت هوشمند ما به نحو خلاقانه راهی برای نمایش اراده خویش خواهد گشود: “گفتا که شبرو است و از راه دیگر آید”. در واقع ترس از این خلاقیت و چابکی هوش جمعی ملت بود که اقتدارگرایان را بدان رسوایی کشاند. اقتدارگرایان می دانستند که در صورت آمدن آقای هاشمی با توجه به ائتلاف گسترده سراسری و هفتاد درصدی که پشت او وجود داشت مهندسی انتخاباتی ناممکن است. یعنی آن طور که در گزارش امنیتی مصلحی به شورای نگهبان مطرح گردید این آگاهی در پس پرده حکومتی شکل گرفت که: در طراز کنونی استعلای جنبش سبز و استعلای آن به سطح فراجنبشی، نیرویی به مراتب عظیم تر از سال ۸۸ برای غیرممکن سازی مهندسی نظامی-امنیتی ایجاد شده و به همین سبب تنها چاره را در نفی گزینه هاشمی دیدند. و فرزند برومند شهید مطهری چه خوب و بلیغ روانشناسی هاشمی ترسی شورای نگهبان را افشا کرد و گفت ترسشان این بود که آن چه را که طی همه این چهار سال از “سران فتنه” نامیدند سی میلیون رای بیاورد و بر همگان معلوم گردد که مفتریان خود صندوق انتخابات ورای ملت در یک شرایط آزاد را “فتنه” می دانند. ترس دیگرشان این بود که هاشمی با توجه به مهارت و قابلیتی که در امر صلح سازی منطقه ای و جهانی دارد باتکیه بر مشروعیت ملی خود راهی برای خروج ایران از باطلاق و فتنه بشار اسد بیابد. فتنه انگیزان و آشوب خواران منطقه ای هر قدر هم که در جبهه های متضاد صف بندی کرده باشند در بهره جویی سیاسی و اقتصادی از اقتصاد جنگ و تحریم هم جهت هستند. نتانیاهو و کمپانی های تسلیحاتی غرب و سیاسی-نظامیانی که سیاست و اقتصاد کشور را به زیر سلطه انحصاری خود گرفته اند البته همسو نیستند اما همسود هستند. مسئله فقط در تاراج ۷۰۰ میلیارد دلاری که در گزارش اقتصاد دانان منعکس شده خلاصه نمی شود، هدر دادن سرمایه اخلاقی و معنوی و اجتماعی از آن هم مهم تر است.آنها که با کشاندن بسیجی ها به خیابان و مسلح کردن آنها در جهت ایفای ماموریت های سرکوب گرانه به تاراج سرمایه اخلاقی و معنوی بسیج پرداختند اکنون در ادامه همین سیاست ضد ملی حزب الله لبنان را به خدمت زیرپرچم حزب بعث درآورده و متاسفانه با این کار خود، سرمایه معنوی عظیم مقاومت ضد صهیونیستی را تا مرتبه گارد ریاست جمهوری بشار اسد تنزل می دهند. اگر آتش این فتنه خاموش نشود ملت ما تا ده ها سال تاوان تفرقه افکنی های مذهبی ای را خواهد پرداخت که هیچ سودی وهیچ مسولیتی در قبال آن نداشته. اقتدارگرایان به جای اینکه از نیروی صلح سازی و فتنه براندازی هاشمی بهره ببرند خود انتخابات آزاد را به آماج اصلی حملات تبدیل ساختند وصندوق انتخابات را “ام الفتنه” دانستند.

اگر اجرایی شدن گزاره “میزان رای ملت است” در نزد اقتدارگرایان “فتنه” و بلکه “راس اصلی فتنه” محسوب شود باید بدانند که این نوع خاص از “فتنه” هدیه خداوندی است برای مصونیت از فتنه های واقعی زمانه که در منطقه ما گشت می زند

اندر این “فتنه” که گفتیم آن گروه ایمن از فتنه بُدند و از شکوه

من در همان فرصت اندکی که در نخستین مرخصی زندان دست داد خطاب به دوستانی که نگران خاموشی جنبش انتخاباتی “رای من کو” بودند گفتم که “از آن جا که ما جامعه خودمان را نمی شناسیم هرچند وقت یک بار حیرت می کنیم”. زیرا جامعه درست بر سر سرفصل های تاریخی و در همان بزنگاهی که باید ظاهر شود به صحنه می آید و نقش تاریخی خود را ایفا می نماید. کافی است که شورایی از بزرگان و چهره های اصلاح طلب و اصول گرایان و روحانیون آگاه و دلسوز ملت، در چارچوب مشخصی که قانون اساسی تعیین کرده درخواست برگزاری یک راهپیمایی عظیم میلیونی و سراسری را مطرح و مکتوب کرده و در یکی از مناسبت های ملی ایام ۱۴ و۱۵ خرداد و نیز سالگرد راهپمیایی زنجیره سبز راه آهن-تجریش به راهپیمایی پرداخته و عزم ضد تحریمی و صلح طلبانه ملت ایران را به نمایش بگذارند. درآن روز من هم به تاسی از روحانیون و روشنفکران آزادیخواهی که ضمن اخذ مجوز قانونی ملت را به راهپیمایی دعوت کرده اند، در سلول خود “رای ما هاشمی” خواهم نوشت.

هیچ نظری موجود نیست: