به عکسها نگاه میکنم، نوشتهها را میخوانم، تقریباً همه با بیان این که "میدانم ممکن است انتخابات مهندسی شده باشد، ولی ابن بار رای میدهم" چراغ حافظه را خاموش کردهاند. تب روحانی همه را گرفته. ولی یادمان نرود! رژیم آخرین حامی جمهوری اسلامی را هم رد صلاحیت کرد. و اینها الک شدههای ماجرایند.
باز هم ملت یک پاپاسی ته جیبش دارد، و دارد میرود آخرین قمارش را بزند. به این میگویند سیم آخر. سیم آخر یعنی این که وقتی در قمار زرشان را باختند، ته جیبشان میگردند یک سیمکی پیدا میکنند، و با آن سر زندگیشان قمار میزنند. میزنند به سیم آخر؛ تا همهی باختهها را به دست آورند! یادشان رفته چه اهانتهایی شنیدند. یادشان رفته چه کتکهایی خوردند. کهریزک یادشان رفته.
این زدن به سیم آخر برای رای دادن، این شور، این حافظهی ملیِ چراغخاموش، این دلایل گوناگون، این توجیههای جورواجور برای شرکت در انتخابات، همه و همه مرا ساکت میکند تا از تحریم حرفی نزنم. من تاکنون به هیچ چیزی در این جمهوری اسلامی رای ندادهام، و معتقدم که با وجود ولی فقیه، جمهوری امکان ندارد. این رژیم یعنی حکومت اسلامی، و مرا یاد عباسیان میاندازد. یاد هارونالرشید، المعتصم بالله، و... باید نمدمالی شود. باید صبر کنیم تا عدهای از اینها بمیرند شاید خلاص شویم.
سادهاید؟ یا تزویر میکنید؟ آخر اگر قرار بود کسی از جناح غیر رهبری عرض اندام کند، چه کسی نزدیکتر از موسوی و کروبی و هاشمی که در بطن انقلاب و از آغوش خمینی بودند؟ یارو به پسر عموی خودش رحم نکرده و چهار سال است او را در حبس خانگی خفه کرده. یارو به کسی که او را به رهبری رساند رحم نکرده و رد صلاحیتش کرده، حالا بیاید میدان را بدهد دست نوچهاش؟ میگوید «حضور مردم فشار را کم میکند... حتا اگر کسانی حامی نظام نیستند بخاطر کشور رای بدهند.» دوباره مردم را فلهای پای صندوق میخواهد که کار خودش را پیش ببرد؛ چه رای سفید، چه سیاه، فرقی ندارد. الان دوست و دشمن همه ملتاند و عزیزند. هفتهی آینده است که خودی را از بیخودی جدا میکنند.
در این لحظههای پایانی و بر سر دوراهی رای دادن یا ندادن، با این که میدانم باز هم یک مترسک از صندوق در خواهد آمد، اینبار سکوت میکنم. فقط چیزی اذیتم میکند؛ سرخوردگی ملت پس از اینهمه شور و اراده برای تغییر آزارم میدهد. بعد از انتخابات چنان سرخوردگی بدی همهی آحاد ملت را میگیرد که قابل وصف نیست. آدمهایی که با شرکت در انتخابات نظام را تقویت کردهاند، و کسی با ماشین از روی جسم بیجانشان رد شده. آدمهایی که امید و عشقشان را تقدیم کردهاند ولی کسی بهشان تجاوز کرده و خندهکنان گریخته است.
این را هم میدانم که در این شرایط ملت گیر افتاده، تمثیل لاتیاش میگوید: چنان "ارهبهکون" شده، که اره را به هر طرف بکشی جر میخورد.
سرخوردگی ملت پس از انتخابات غمگینم میکند. دارم میبینم که رای ملت به کام تمساح میرود. به وضوح میبینم.
باز هم ملت یک پاپاسی ته جیبش دارد، و دارد میرود آخرین قمارش را بزند. به این میگویند سیم آخر. سیم آخر یعنی این که وقتی در قمار زرشان را باختند، ته جیبشان میگردند یک سیمکی پیدا میکنند، و با آن سر زندگیشان قمار میزنند. میزنند به سیم آخر؛ تا همهی باختهها را به دست آورند! یادشان رفته چه اهانتهایی شنیدند. یادشان رفته چه کتکهایی خوردند. کهریزک یادشان رفته.
این زدن به سیم آخر برای رای دادن، این شور، این حافظهی ملیِ چراغخاموش، این دلایل گوناگون، این توجیههای جورواجور برای شرکت در انتخابات، همه و همه مرا ساکت میکند تا از تحریم حرفی نزنم. من تاکنون به هیچ چیزی در این جمهوری اسلامی رای ندادهام، و معتقدم که با وجود ولی فقیه، جمهوری امکان ندارد. این رژیم یعنی حکومت اسلامی، و مرا یاد عباسیان میاندازد. یاد هارونالرشید، المعتصم بالله، و... باید نمدمالی شود. باید صبر کنیم تا عدهای از اینها بمیرند شاید خلاص شویم.
سادهاید؟ یا تزویر میکنید؟ آخر اگر قرار بود کسی از جناح غیر رهبری عرض اندام کند، چه کسی نزدیکتر از موسوی و کروبی و هاشمی که در بطن انقلاب و از آغوش خمینی بودند؟ یارو به پسر عموی خودش رحم نکرده و چهار سال است او را در حبس خانگی خفه کرده. یارو به کسی که او را به رهبری رساند رحم نکرده و رد صلاحیتش کرده، حالا بیاید میدان را بدهد دست نوچهاش؟ میگوید «حضور مردم فشار را کم میکند... حتا اگر کسانی حامی نظام نیستند بخاطر کشور رای بدهند.» دوباره مردم را فلهای پای صندوق میخواهد که کار خودش را پیش ببرد؛ چه رای سفید، چه سیاه، فرقی ندارد. الان دوست و دشمن همه ملتاند و عزیزند. هفتهی آینده است که خودی را از بیخودی جدا میکنند.
در این لحظههای پایانی و بر سر دوراهی رای دادن یا ندادن، با این که میدانم باز هم یک مترسک از صندوق در خواهد آمد، اینبار سکوت میکنم. فقط چیزی اذیتم میکند؛ سرخوردگی ملت پس از اینهمه شور و اراده برای تغییر آزارم میدهد. بعد از انتخابات چنان سرخوردگی بدی همهی آحاد ملت را میگیرد که قابل وصف نیست. آدمهایی که با شرکت در انتخابات نظام را تقویت کردهاند، و کسی با ماشین از روی جسم بیجانشان رد شده. آدمهایی که امید و عشقشان را تقدیم کردهاند ولی کسی بهشان تجاوز کرده و خندهکنان گریخته است.
این را هم میدانم که در این شرایط ملت گیر افتاده، تمثیل لاتیاش میگوید: چنان "ارهبهکون" شده، که اره را به هر طرف بکشی جر میخورد.
سرخوردگی ملت پس از انتخابات غمگینم میکند. دارم میبینم که رای ملت به کام تمساح میرود. به وضوح میبینم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر