جناب آقای رحمانی فضلی، وزیر محترم وزارت کشور
با سلام
آنچه موجب شد این نامه را در چنین شرایطی برای جنابعالی بنویسم اتفاقی است که عصر روز شنبه برای من افتاد و بلافاصله در بعضی سایت های داخلی و حکومتی با انتشار تصویربازتاب پیدا کرد.
روز یکشنبه مورخ ۱۷/۶/۹۲ ابتدا سایت خبری ایسنا و بعد خبر آنلاین و... با درج یک خبر و چند عکس تحت عنوان مبارزه با بد پوششی، عکس تعدادی از بانوان ایرانی را در مقابل ماموران، به نمایش گذاشته بود. در این ۲۰ عکس ۵ عکس از من نیز به چشم می خورد. جریان از این قرار بود: عصر روز شنبه ۱۶ شهریور به همراه فرزندانم علی و کیانا برای شرکت در یک برنامه فرهنگی ـ اجتماعی با عنوان دختران نور و آفتاب راهی برج میلاد شدم. برنامه قرار بود در تالار سعدی برگزار شود. جلوی در تالار سعدی چند خانم با پوشش چادر مشکی و چند نفر نیروی انتظامی ایستاده بودند. آدرس تالار را پرسیدم، یکی شان سالن را با دست نشان داد ولی مانع ورودم شد. دلیلش را پرسیدم. جواب داد مشکل حجاب دارید. از تعجب خنده ام گرفت. نگاهی به سراپای خودم انداختم. روسری سبز بزرگی که نه تنها موهای سرم بلکه شانه هایم را پوشانده و مانتوی بلند و نسبتا گشادی که روی دامن مشکی ام افتاده و حد اقل یک وجب تا زیر زانوهایم را گرفته و جوراب شلواری ضخیم وسیاهی که تمام پاهایم را پوشانده است. شاید اگرکسی از پایین و با دقت نگاه می کرد مثلا یک وجب و نصفی از پاهایم که داخل کفش و جوراب ضخیم سیاه رنگ بود، دیده میشد. بالاخره تمام نقاط بدنم پوشیده بود. سعی کردم با گفت و گو و با استدلال و صحبت منطقی قانعشان کنم که کارشان درست نیست و تجدید نظر کنند، اما آنها نه تنها حاضر نبودند کوچکترین اعتنایی بکنند بلکه هر بار یکی از مردان انتظامی چکمه پوش با قدرت تهدید می کرد که "راتو بکش برو وگرنه بازداشتت می کنیم. "از یکی از مردان انتظامی پرسیدم : آقا آیا قسمتی از بدنم پیداست یا لباسم تنگ است یا مانتوام کوتاه است یا روسری ام کوتاه است و موهایم را نپوشانده؟ گفت نه اما ما نمی گذاریم وارد سالن شوی. ومن که از این رفتارشان مبهوت بودم بحث را ادامه دادم تا بالاخره متوجه شوند که این برخورد زورگویی است و دلیل منطقی ندارد. البته حاصلی نداشت. یکی از آقایان جلو آمد و گفت حجاب شما مشکل دارد. گفتم این حجاب چیست که من ندارم یا مشکل دارم؛ آنهم مشکلی که مانع ورود من به سالن شده است. پسر جوانی که با ماموران بود و یک دوربین هم داشت در مقام یک کارشناس زبده و تیز بین جلو آمد و گفت جوراب ساپورت غیر قانونی است. از شنیدن کلمه قانون هم خنده ام گرفت و هم گریه ام. گفتم برادر من این جورابی که من پوشیدم و نمی دانم اسمش چیست و ماشاالله شما واردتری، ضخیم ترین جوراب موجود در جهان و بازار ایران است.. خوب مشکل چیست؟ گفت من نمیدانم غیر قانونی است. گفتم ببخشید این قانون کجا وضع شد و چگونه به مردم اطلاع دادید که امروز با ما این برخورد را می کنید. ایشان به همراه سایر مردان تاکید کردند که قانون است و اعلام هم شده.
خانم فخر السادات محتشمی پور را دیدم که به سمت ما می آیند. از ماموران سئوال کرد چه مشکلی پیش آمده و چرا مهمان های این مراسم را اذیت می کنند. بدون پاسخ قانع کننده و حتی محترمانه فقط راه را سد کرده بودند که ما نمی گذاریم این خانم وارد سالن شود. علی و کیانا کاملا عصبی شده بودند و نگران و مضطرب ماموران را نگاه می کردند. علی دست کیانا را گرفته بود و هر جا که مرا میبردند او هم می آمد. یکی از خانم ها کلمات نامناسب و لحن توهین آمیزی داشت. هر ۴ نفر بسیار جوان بودند و بیش از ۳۰ سال نداشتند و متاسفانه برخورد محترمانه و انسانی نداشتند. یکی از آنها جورابش خیلی نازک بود و وقتی خانم محتشمی پور سئوال کردند که جوراب نازک ماموران اشکالی ندارد، صداها بلند شد.
یکی از ماموران گفت خانم شما باید از اینجا بروید اگر شما وارد سالن شوید برای ما مشکل پیش می آید و ما باید پاسخ بدهیم. اعتراض آرام و طلب دلیل و استدلال ما راه به جایی نبرد. در این معرکه ۴ نفر عکاس تا می توانستند از ما از زوایای مختلف عکس گرفتند. خانم محتشمی پور اعتراض کردند که چرا آنقدر عکس می گیرید، این کار درست نیست. ولی کوچکترین اعتنایی نکردند. یکی از ماموران دوربین را آنقدر نزدیک صورت من گرفته و مشغول عکس گرفتن بود که گویی در آتلیه عکاسی میکرد و این کار باعث اعتراض شدید من شد ولی موثر واقع نشد. در این گفت و گوها یک مرتبه یکی از ماموران که گویا فرمانده شان بود و حتی حاضر نبود در مورد یک سئوال هم توضیحی بدهد، فریاد زد دستگیرش کنید و ناگهان چند زن دستهای من را از دو طرف کشیدند. من واقعا متحیر بودم. خوب چرا ماشین را نشانم نمیدادند تا خودم سوار شوم؟ واقعا این همه خشونت و دادو فریاد اصلا لازم نبود. چون هر بار تهدید می کردند من با آرامش می گفتم برویم تا بگویید ایراد لباس من چیست؟ به هر حال مامور با صدای بلند دستور میداد و خانمها هم هر چه زور داشتند به کار گرفتند. احساس کردم دستهایم را می خواهند از جا بکنند، هر چه گفتم دلیلی ندارد آنقدر خشن و توهین آمیز برخورد کنید اما صدای من در مقابل داد آقایان اصلا شنیده نمی شد. خانم محتشمی پور در حال توضیح نادرست بودن رفتار آقایان بود. کیانا و علی از ترس دستهای دوستم را چنگ زده بودند و جیغ میزدند. عکاس های محترم هم عکس میگرفتند و من متعجب از کار آنها بودم که این عکس ها را برای چه می گیرند. غافل از اینکه دغدغه داران دین و ناموس مردم این عکس ها را شو و نمایش عمومی خواهند داد و اینگونه آمر به معروف و ناهی منکر خواهند شد و اسلام را به عنوان دین رحمت و عطوفت به نمایش خواهند گذاشت و کرامت واقعی انسان را که دستور موکد دین است نشان خواهند داد. بالاخره با فریاد ماموران که یکی دستور بازداشت می داد وآن دیگری دستور دور شدن من و فرزندانم را، از محل دور شدیم. صدای زنانه اعتراض من و خانم محتشمی پور در مقابل فریاد تهدید آمیز بگیر و ببند مردانه گم شد و گام به گام از آن جماعت دور شدیم.
تصمیم گرفتم همان شب به خاطر خودم و کیانا وبرای دختران نازنینم در ایران و اضطراب هایشان برای برخورداری از کمترین حق برای انتخاب پوشش نامه ای بنویسم، اما باز منصرف شدم. از وقایع روز شنبه شوکه شده بودم تا اینکه روز بعد چند تماس تلفنی از ایران و خارج داشتم که این عکس ها را چه کسی از شما منتشر کرده و چه شده و... ؟
به سایت هایی که با آب و تاب عکس زنان ایران را به نمایش جهانی گذاشته بودند چند بار نگاه کردم. منظورشان را نمی فهمم. واقعا به چه منظور چنین می کنند؟ کمین می کنند و بدون اجازه زنان با حرمت این سرزمین از دختران جوان عکس می گیرند و بدون اجازه این زنان عکس ها را منتشر می کنند و چه با افتخار نام این عمل را مبارزه ماموران با بی حجابی می نامند.
بارها اعتراض کردم که عکس نگیرید، کارتان درست نیست، من با شما گفت و گو می کنم. گفتم آقای مامور این آقایان چه کسانی هستند که پشت شما می ایستند و آنقدر عکس می گیرند؟ هر بار جواب می دادند ماموران خودمان هستند البته یکی از ایشان یونیفورم هم بر تن داشت.
زمانی که وانمود کردند بنده و خانم محتشمی را شناختند، از برخوردهایشان می شد حدس زد که پس پرده چه بود وچه خواهد شد. اکنون با دیدن۵ عکس از من و حتی خانم محتشمی پور با پوشش چادرمی توان حداقل قسمتی از ماجرا را متوجه شد. لابد این ۵ عکس در میان ۲۰ عکس، تصادفی و بدون هیچ برنامه و قصدی منتشر شده؟ شاید عکاسان مامور محترم برای معرفی بنده ناگزیر به استفاده از این عکس ها در موقعیت های متفاوت بودند؟ و شاید...
جناب آقای رحمانی فضلی
چنین برخوردی با زنان با حرمت ایران روا نیست. این نامه که از سر ناچاری و در اعتراض به جسارت ماموران دربرخورد با زنان و دختران این سرزمین نوشته شده، شاید مانع تداوم آن گردد. همان زنانی که با رای و اراده خود در بزنگاههای تاریخ نقش می آفرینند وجالب اینجاست که در ایام انتخابات و راهپیمایی ها شاهدیم که خبرنگاران با همان زنان با همان پوشش ها مصاحبه می کنند و حتی مصاحبه هایشان در اخبار سراسری تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود. آیا زنان با شعور ایران که در انتخابات های سرنوشت ساز مخاطب مردان حکومت قرار می گیرند تا با رای خود سرنوشت سرزمینی را رقم زنند، نمی توانند لباس مناسب و در شان خود را تشخیص دهند و بر تن کنند و باید ماموری با گفتار، رفتار و تهدید آنچنانی دستور دهد شما بروید شلوار بپوشید وحتی اگر حجابتان ایرادی ندارد اما ما تشخیص می دهیم دامن و مانتو بلند با جوراب سیاه ضخیم غیر شرعی و قانونی است و حاضر به شنیدن صدای اعتراضی هم نباشند؟
جناب آقای وزیر
۱- معیار پوشش قانونی چیست؟ مردم از کجا باید بدانند ماموران در مورد معیار پوشش چگونه می اندیشند؟ چرا که ماموران نواحی مختلف در مورد حجاب متفاوت می اندیشند و عمل می کنند و این معیارها امری سلیقه ای است؟ قانونی بودن لباس را چه مرجعی تعیین میکند و چگونه به مردم اعلام می گردد؟
۲- ماموران تا چه حد می توانند با مردم برخورد کنند؟ آیا قانون اجازه میدهد تا تعرض کلامی یا رفتار یا برخورد خشنی با زنان محترم جامعه داشته باشند؟
۳-آیا ماموران زن صرف اینکه محرمند و مشکل شرعی پیش نمی آید، می توانند برخورد فیزیکی کنند؟
۴- آیا چاپ و انتشار تصویر زنان ایرانی در سایت ها و رسانه های عمومی قانونی و
شرعاحلال است؟ آیا این اقدامات غیر قانونی و غیر شرعی به نیت دور کردن زنان از جامعه و خانه نشینی آنها نمی باشد؟ زیرا شاهدیم که مطالبات بر حق زنان و اعتراضات قانونی آنان چگونه پاسخ داده شده و از هر وسیله ای برای خاموش کردن صدای آنان و بیرون راندن آنها از اجتماع استفاده می شود و چه بسا چنین برخوردهای غیر قانونی نیز در همین راستا طراحی و اجرا می شود.
بنده مصرا تقاضا دارم جناب عالی به عنوان وزیر محترم کشور دستور بفرمایید تا به عنوان یکی از زنانی که مورد تعرض نابجای ماموران قرار گرفته ام با همان پوشش که دربرخی سایت ها وجود دارد در وزارت کشور حاضر شوم تا کارشناسان شما در این حوزه توضیح بفرمایند که کدام قسمت پوشش من غیر اسلامی و قانونی بوده تا در صورت صحت بنده نیز متوجه شوم و در غیر این صورت حد اقل ماموران محترم را توجیه بفرمایید. من اطلاع ندارم چنین برخوردی با بنده به چه دلیل بوده و چرا اینگونه مانع ورود من به سالن شدند که بر خلاف ادعایشان در سایت ها نه برای حضور در کنسرت بلکه برای حضور در یک برنامه فرهنگی ـ اجتماعی بوده، اما اگر چنین برخوردهایی تکرار گردد، شائبه غیر موجه بودن آن آشکار خواهد شد چرا که عمل نیت را فاش خواهد ساخت.
با سلام
آنچه موجب شد این نامه را در چنین شرایطی برای جنابعالی بنویسم اتفاقی است که عصر روز شنبه برای من افتاد و بلافاصله در بعضی سایت های داخلی و حکومتی با انتشار تصویربازتاب پیدا کرد.
روز یکشنبه مورخ ۱۷/۶/۹۲ ابتدا سایت خبری ایسنا و بعد خبر آنلاین و... با درج یک خبر و چند عکس تحت عنوان مبارزه با بد پوششی، عکس تعدادی از بانوان ایرانی را در مقابل ماموران، به نمایش گذاشته بود. در این ۲۰ عکس ۵ عکس از من نیز به چشم می خورد. جریان از این قرار بود: عصر روز شنبه ۱۶ شهریور به همراه فرزندانم علی و کیانا برای شرکت در یک برنامه فرهنگی ـ اجتماعی با عنوان دختران نور و آفتاب راهی برج میلاد شدم. برنامه قرار بود در تالار سعدی برگزار شود. جلوی در تالار سعدی چند خانم با پوشش چادر مشکی و چند نفر نیروی انتظامی ایستاده بودند. آدرس تالار را پرسیدم، یکی شان سالن را با دست نشان داد ولی مانع ورودم شد. دلیلش را پرسیدم. جواب داد مشکل حجاب دارید. از تعجب خنده ام گرفت. نگاهی به سراپای خودم انداختم. روسری سبز بزرگی که نه تنها موهای سرم بلکه شانه هایم را پوشانده و مانتوی بلند و نسبتا گشادی که روی دامن مشکی ام افتاده و حد اقل یک وجب تا زیر زانوهایم را گرفته و جوراب شلواری ضخیم وسیاهی که تمام پاهایم را پوشانده است. شاید اگرکسی از پایین و با دقت نگاه می کرد مثلا یک وجب و نصفی از پاهایم که داخل کفش و جوراب ضخیم سیاه رنگ بود، دیده میشد. بالاخره تمام نقاط بدنم پوشیده بود. سعی کردم با گفت و گو و با استدلال و صحبت منطقی قانعشان کنم که کارشان درست نیست و تجدید نظر کنند، اما آنها نه تنها حاضر نبودند کوچکترین اعتنایی بکنند بلکه هر بار یکی از مردان انتظامی چکمه پوش با قدرت تهدید می کرد که "راتو بکش برو وگرنه بازداشتت می کنیم. "از یکی از مردان انتظامی پرسیدم : آقا آیا قسمتی از بدنم پیداست یا لباسم تنگ است یا مانتوام کوتاه است یا روسری ام کوتاه است و موهایم را نپوشانده؟ گفت نه اما ما نمی گذاریم وارد سالن شوی. ومن که از این رفتارشان مبهوت بودم بحث را ادامه دادم تا بالاخره متوجه شوند که این برخورد زورگویی است و دلیل منطقی ندارد. البته حاصلی نداشت. یکی از آقایان جلو آمد و گفت حجاب شما مشکل دارد. گفتم این حجاب چیست که من ندارم یا مشکل دارم؛ آنهم مشکلی که مانع ورود من به سالن شده است. پسر جوانی که با ماموران بود و یک دوربین هم داشت در مقام یک کارشناس زبده و تیز بین جلو آمد و گفت جوراب ساپورت غیر قانونی است. از شنیدن کلمه قانون هم خنده ام گرفت و هم گریه ام. گفتم برادر من این جورابی که من پوشیدم و نمی دانم اسمش چیست و ماشاالله شما واردتری، ضخیم ترین جوراب موجود در جهان و بازار ایران است.. خوب مشکل چیست؟ گفت من نمیدانم غیر قانونی است. گفتم ببخشید این قانون کجا وضع شد و چگونه به مردم اطلاع دادید که امروز با ما این برخورد را می کنید. ایشان به همراه سایر مردان تاکید کردند که قانون است و اعلام هم شده.
خانم فخر السادات محتشمی پور را دیدم که به سمت ما می آیند. از ماموران سئوال کرد چه مشکلی پیش آمده و چرا مهمان های این مراسم را اذیت می کنند. بدون پاسخ قانع کننده و حتی محترمانه فقط راه را سد کرده بودند که ما نمی گذاریم این خانم وارد سالن شود. علی و کیانا کاملا عصبی شده بودند و نگران و مضطرب ماموران را نگاه می کردند. علی دست کیانا را گرفته بود و هر جا که مرا میبردند او هم می آمد. یکی از خانم ها کلمات نامناسب و لحن توهین آمیزی داشت. هر ۴ نفر بسیار جوان بودند و بیش از ۳۰ سال نداشتند و متاسفانه برخورد محترمانه و انسانی نداشتند. یکی از آنها جورابش خیلی نازک بود و وقتی خانم محتشمی پور سئوال کردند که جوراب نازک ماموران اشکالی ندارد، صداها بلند شد.
یکی از ماموران گفت خانم شما باید از اینجا بروید اگر شما وارد سالن شوید برای ما مشکل پیش می آید و ما باید پاسخ بدهیم. اعتراض آرام و طلب دلیل و استدلال ما راه به جایی نبرد. در این معرکه ۴ نفر عکاس تا می توانستند از ما از زوایای مختلف عکس گرفتند. خانم محتشمی پور اعتراض کردند که چرا آنقدر عکس می گیرید، این کار درست نیست. ولی کوچکترین اعتنایی نکردند. یکی از ماموران دوربین را آنقدر نزدیک صورت من گرفته و مشغول عکس گرفتن بود که گویی در آتلیه عکاسی میکرد و این کار باعث اعتراض شدید من شد ولی موثر واقع نشد. در این گفت و گوها یک مرتبه یکی از ماموران که گویا فرمانده شان بود و حتی حاضر نبود در مورد یک سئوال هم توضیحی بدهد، فریاد زد دستگیرش کنید و ناگهان چند زن دستهای من را از دو طرف کشیدند. من واقعا متحیر بودم. خوب چرا ماشین را نشانم نمیدادند تا خودم سوار شوم؟ واقعا این همه خشونت و دادو فریاد اصلا لازم نبود. چون هر بار تهدید می کردند من با آرامش می گفتم برویم تا بگویید ایراد لباس من چیست؟ به هر حال مامور با صدای بلند دستور میداد و خانمها هم هر چه زور داشتند به کار گرفتند. احساس کردم دستهایم را می خواهند از جا بکنند، هر چه گفتم دلیلی ندارد آنقدر خشن و توهین آمیز برخورد کنید اما صدای من در مقابل داد آقایان اصلا شنیده نمی شد. خانم محتشمی پور در حال توضیح نادرست بودن رفتار آقایان بود. کیانا و علی از ترس دستهای دوستم را چنگ زده بودند و جیغ میزدند. عکاس های محترم هم عکس میگرفتند و من متعجب از کار آنها بودم که این عکس ها را برای چه می گیرند. غافل از اینکه دغدغه داران دین و ناموس مردم این عکس ها را شو و نمایش عمومی خواهند داد و اینگونه آمر به معروف و ناهی منکر خواهند شد و اسلام را به عنوان دین رحمت و عطوفت به نمایش خواهند گذاشت و کرامت واقعی انسان را که دستور موکد دین است نشان خواهند داد. بالاخره با فریاد ماموران که یکی دستور بازداشت می داد وآن دیگری دستور دور شدن من و فرزندانم را، از محل دور شدیم. صدای زنانه اعتراض من و خانم محتشمی پور در مقابل فریاد تهدید آمیز بگیر و ببند مردانه گم شد و گام به گام از آن جماعت دور شدیم.
تصمیم گرفتم همان شب به خاطر خودم و کیانا وبرای دختران نازنینم در ایران و اضطراب هایشان برای برخورداری از کمترین حق برای انتخاب پوشش نامه ای بنویسم، اما باز منصرف شدم. از وقایع روز شنبه شوکه شده بودم تا اینکه روز بعد چند تماس تلفنی از ایران و خارج داشتم که این عکس ها را چه کسی از شما منتشر کرده و چه شده و... ؟
به سایت هایی که با آب و تاب عکس زنان ایران را به نمایش جهانی گذاشته بودند چند بار نگاه کردم. منظورشان را نمی فهمم. واقعا به چه منظور چنین می کنند؟ کمین می کنند و بدون اجازه زنان با حرمت این سرزمین از دختران جوان عکس می گیرند و بدون اجازه این زنان عکس ها را منتشر می کنند و چه با افتخار نام این عمل را مبارزه ماموران با بی حجابی می نامند.
بارها اعتراض کردم که عکس نگیرید، کارتان درست نیست، من با شما گفت و گو می کنم. گفتم آقای مامور این آقایان چه کسانی هستند که پشت شما می ایستند و آنقدر عکس می گیرند؟ هر بار جواب می دادند ماموران خودمان هستند البته یکی از ایشان یونیفورم هم بر تن داشت.
زمانی که وانمود کردند بنده و خانم محتشمی را شناختند، از برخوردهایشان می شد حدس زد که پس پرده چه بود وچه خواهد شد. اکنون با دیدن۵ عکس از من و حتی خانم محتشمی پور با پوشش چادرمی توان حداقل قسمتی از ماجرا را متوجه شد. لابد این ۵ عکس در میان ۲۰ عکس، تصادفی و بدون هیچ برنامه و قصدی منتشر شده؟ شاید عکاسان مامور محترم برای معرفی بنده ناگزیر به استفاده از این عکس ها در موقعیت های متفاوت بودند؟ و شاید...
جناب آقای رحمانی فضلی
چنین برخوردی با زنان با حرمت ایران روا نیست. این نامه که از سر ناچاری و در اعتراض به جسارت ماموران دربرخورد با زنان و دختران این سرزمین نوشته شده، شاید مانع تداوم آن گردد. همان زنانی که با رای و اراده خود در بزنگاههای تاریخ نقش می آفرینند وجالب اینجاست که در ایام انتخابات و راهپیمایی ها شاهدیم که خبرنگاران با همان زنان با همان پوشش ها مصاحبه می کنند و حتی مصاحبه هایشان در اخبار سراسری تلویزیون جمهوری اسلامی پخش می شود. آیا زنان با شعور ایران که در انتخابات های سرنوشت ساز مخاطب مردان حکومت قرار می گیرند تا با رای خود سرنوشت سرزمینی را رقم زنند، نمی توانند لباس مناسب و در شان خود را تشخیص دهند و بر تن کنند و باید ماموری با گفتار، رفتار و تهدید آنچنانی دستور دهد شما بروید شلوار بپوشید وحتی اگر حجابتان ایرادی ندارد اما ما تشخیص می دهیم دامن و مانتو بلند با جوراب سیاه ضخیم غیر شرعی و قانونی است و حاضر به شنیدن صدای اعتراضی هم نباشند؟
جناب آقای وزیر
۱- معیار پوشش قانونی چیست؟ مردم از کجا باید بدانند ماموران در مورد معیار پوشش چگونه می اندیشند؟ چرا که ماموران نواحی مختلف در مورد حجاب متفاوت می اندیشند و عمل می کنند و این معیارها امری سلیقه ای است؟ قانونی بودن لباس را چه مرجعی تعیین میکند و چگونه به مردم اعلام می گردد؟
۲- ماموران تا چه حد می توانند با مردم برخورد کنند؟ آیا قانون اجازه میدهد تا تعرض کلامی یا رفتار یا برخورد خشنی با زنان محترم جامعه داشته باشند؟
۳-آیا ماموران زن صرف اینکه محرمند و مشکل شرعی پیش نمی آید، می توانند برخورد فیزیکی کنند؟
۴- آیا چاپ و انتشار تصویر زنان ایرانی در سایت ها و رسانه های عمومی قانونی و
شرعاحلال است؟ آیا این اقدامات غیر قانونی و غیر شرعی به نیت دور کردن زنان از جامعه و خانه نشینی آنها نمی باشد؟ زیرا شاهدیم که مطالبات بر حق زنان و اعتراضات قانونی آنان چگونه پاسخ داده شده و از هر وسیله ای برای خاموش کردن صدای آنان و بیرون راندن آنها از اجتماع استفاده می شود و چه بسا چنین برخوردهای غیر قانونی نیز در همین راستا طراحی و اجرا می شود.
بنده مصرا تقاضا دارم جناب عالی به عنوان وزیر محترم کشور دستور بفرمایید تا به عنوان یکی از زنانی که مورد تعرض نابجای ماموران قرار گرفته ام با همان پوشش که دربرخی سایت ها وجود دارد در وزارت کشور حاضر شوم تا کارشناسان شما در این حوزه توضیح بفرمایند که کدام قسمت پوشش من غیر اسلامی و قانونی بوده تا در صورت صحت بنده نیز متوجه شوم و در غیر این صورت حد اقل ماموران محترم را توجیه بفرمایید. من اطلاع ندارم چنین برخوردی با بنده به چه دلیل بوده و چرا اینگونه مانع ورود من به سالن شدند که بر خلاف ادعایشان در سایت ها نه برای حضور در کنسرت بلکه برای حضور در یک برنامه فرهنگی ـ اجتماعی بوده، اما اگر چنین برخوردهایی تکرار گردد، شائبه غیر موجه بودن آن آشکار خواهد شد چرا که عمل نیت را فاش خواهد ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر