سپیده دم - یک نوجوان ۱۸ ساله صبح روز شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۲ در برابر دیدگان مردم در قائمشهر (شاهی) به دار آویخته شد. به گزارش خبرگزاری مهر،عرفان قلی نژاد به اتهام “تجاوز به عنف” برابر ماده ۲۹۳ آیین دادرسی کیفری، در میدان ولایت قائمشهر (شاهی) اعدام شده است.
این خبر باعث انزجار شدید مردم در فضای مجازی شد. البته طرفداران حکومت هم بیکار ننشستند و با توجیههای مختلف تلاش نمودند این اعدام را مثل بسیاری از عملکردهای دیگر حکومت توجیه کنند. اکثر آنها تلاش میکردند با جمله ” اگر به خواهر خودت تجاوز شده بود، آیا باز هم اعتراض میکردی؟ ” منتقدین را وادار به سکوت کنند.
پرسشهای زیادی مطرح میشود از جمله اینکه چرا شهروندان عادی (که معمولاً هم دادرسی عادلانهای در مورد آنها صورت نمیگیرد) اعدام میشوند، اما بسیجیها با وجود گزارشات زیادی که در زمینه “تجاوزو قتل” آنها موجود است، نه تنها کوچکترین مجازاتی برایشان در نظر گرفته نمیشود تا درس عبرتی برای جامعه شود، بلکه با ” انجام فرمان خدا “ نامیدن عمل کثیف خود، کاملا مصونیت پیدا میکنند و از حمایت و امکانات دولتی نیز بهرهمند میشوند.
تیر ماه ۱۳۸۹ به گزارش خبرگزاری هرانا یک دختر جوان به نام الناز بابازاده، توسط نیروهای بسیج پس از تجاوز به قتل رسید. یکی از نیروهای بسیج به بهانه ی بد حجابی، با سد کردن راه خودرو الناز بابازاده در منطقه ولیعصر تبریز دستور توقف و به اصطلاح “اصلاح حجاب” وی را می دهد که با مقاوت این دختر جوان مواجه می شود. فرد مذکور پس از مشاهده ی چنین وضعی، با کشیدن سلاح و تهدید وارد خودروی خانم بابازاده می شود و بلافاصله پس از آن دوتن دیگر از نیروهای لباس شخصی نیز وارد خودرو می شوند. این سه تن پس از ضرب و شتم وحشیانه و تعرض و تجاوز جنسی به این دختر جوان ۲۶ ساله وی را با شلیک گلوله به قتل می رسانند و جسد را در اطراف گورستان امامیه تبریز رها می کنند. پس از تحقیقات محلی گزارشگر خبرگزاری حقوق بشر ایران، نهایتا در ختم الناز بابازاده مشخص می شود که فرزند یکی از سرداران پاسدار ایشان را به قتل رسانده و انگیزه ی خود از قتل و تجاوز را مبارزه با بد حجابی و انجام فرمان خدا اعلام کرده است! خانواده ی بابازاده از این فرد شکایت کردند اما گفته می شود که سپاه تبریز در تلاش بود تا پرونده ی این جنایت را در اختیار خود گرفته تا شخصا رسیدگی کند. الناز بابازاده ساکن کوی ولیعصر تبریز بوده است.
لازم به ذکر است این حادثه سه هفته قبل از عروسی الناز به وقوع پیوست ….
در طول ۳۵ سال گذشته انتقادهای زیادی به اعدامهای گسترده مطرح شده … چرا که ایران بعد از چین دارای بیشترین آمار اعدام در دنیاست و با در نظر گرفتن جمعیت میلیاردی چین، ایران مقام نخست را کسب نموده است. تنها در دهه ۶۰ بر اساس آمار موجود ۱۵۰۰۰ نفر در زندانهای مختلف تیرباران یا اعدام و یا زیرشکنجه کشته شدند.
از این رو بسیار ضروریست این زنگ خطر را جدی بگیریم و از این مقام که مایه سر افکندگی ملت ایران است، کناره گیری کنیم.
درآلمان از پایان جنگ جهانی دوم و نابودی حکومت فاشیستی هیتلر تا کنون کسی اعدام نشده و جامعه هم به این خاطر متزلزل نگردیده. براساس پژوهش جامعه شناسان و روان شناسان در این مورد و مقایسهٔ اثرات اعدام ها در زمان هیتلر و نبودن اعدام پس از آن به این نتیجه رسیده اند که وجود اعدام در آن زمان خود باعث افزایش جرم ها بوده است.
حال ۱۰ پرسشی که لازم است همه ما از یکدیگر بپرسیم و به کمک هم راه حلی برای خروج از این بحران سیاسی و اجتماعی در کشورمان پیدا کنیم:
۱- آیا فکر نمی کنیم ریشهٔ این اعدام ها، در نگاه همین مردم به برچیده شدن جنایت باشه؟
۲- آیا ریشهٔ این اعدامها در دیدگاه همین مردم به خوب و بد و مذموم بودن اعمالها بر نمی گردد ؟
۳- آیا فکر نمی کنیم که حکومت و نظام سیاسی زادهٔ افکار عمومی یک مملکته؟
۴- تا حالا چند بار شده با یک بزه ( ولو در حد اینکه گوشی موبایلتان دزدیده شود!) مواجه شدید و با خودتان گفتید ” اگه ۴ تا از اینا اعدام بشن بقیه حساب کار دستشون میاد ” … ؟ بنابرین بیایم با حذف چنین کلماتی از مکالمات روزمره، پایه گذار فرهنگ جدیدی باشیم.
۵- حکومت دینی و آخوندها با چنگ انداختن به همهٔ امور فرهنگی، آموزشی، رسانه ای،… و با فرهنگ سازی غلط خودشان باعث مریض شدن جامعه شدند. میلیاردها دلار سرمایههای کشور را که میتوانست صرف آموزش و فرهنگسازی شود، اختلاس به حسابهای بانکی درخارج ازکشور منتقل نمودند یا صرف کشتار مردم سوریه کردند. و حالا با صرف کمترین هزینه، مریضها را درمان میکنند: اعدام!
این خبر باعث انزجار شدید مردم در فضای مجازی شد. البته طرفداران حکومت هم بیکار ننشستند و با توجیههای مختلف تلاش نمودند این اعدام را مثل بسیاری از عملکردهای دیگر حکومت توجیه کنند. اکثر آنها تلاش میکردند با جمله ” اگر به خواهر خودت تجاوز شده بود، آیا باز هم اعتراض میکردی؟ ” منتقدین را وادار به سکوت کنند.
پرسشهای زیادی مطرح میشود از جمله اینکه چرا شهروندان عادی (که معمولاً هم دادرسی عادلانهای در مورد آنها صورت نمیگیرد) اعدام میشوند، اما بسیجیها با وجود گزارشات زیادی که در زمینه “تجاوزو قتل” آنها موجود است، نه تنها کوچکترین مجازاتی برایشان در نظر گرفته نمیشود تا درس عبرتی برای جامعه شود، بلکه با ” انجام فرمان خدا “ نامیدن عمل کثیف خود، کاملا مصونیت پیدا میکنند و از حمایت و امکانات دولتی نیز بهرهمند میشوند.
تیر ماه ۱۳۸۹ به گزارش خبرگزاری هرانا یک دختر جوان به نام الناز بابازاده، توسط نیروهای بسیج پس از تجاوز به قتل رسید. یکی از نیروهای بسیج به بهانه ی بد حجابی، با سد کردن راه خودرو الناز بابازاده در منطقه ولیعصر تبریز دستور توقف و به اصطلاح “اصلاح حجاب” وی را می دهد که با مقاوت این دختر جوان مواجه می شود. فرد مذکور پس از مشاهده ی چنین وضعی، با کشیدن سلاح و تهدید وارد خودروی خانم بابازاده می شود و بلافاصله پس از آن دوتن دیگر از نیروهای لباس شخصی نیز وارد خودرو می شوند. این سه تن پس از ضرب و شتم وحشیانه و تعرض و تجاوز جنسی به این دختر جوان ۲۶ ساله وی را با شلیک گلوله به قتل می رسانند و جسد را در اطراف گورستان امامیه تبریز رها می کنند. پس از تحقیقات محلی گزارشگر خبرگزاری حقوق بشر ایران، نهایتا در ختم الناز بابازاده مشخص می شود که فرزند یکی از سرداران پاسدار ایشان را به قتل رسانده و انگیزه ی خود از قتل و تجاوز را مبارزه با بد حجابی و انجام فرمان خدا اعلام کرده است! خانواده ی بابازاده از این فرد شکایت کردند اما گفته می شود که سپاه تبریز در تلاش بود تا پرونده ی این جنایت را در اختیار خود گرفته تا شخصا رسیدگی کند. الناز بابازاده ساکن کوی ولیعصر تبریز بوده است.
لازم به ذکر است این حادثه سه هفته قبل از عروسی الناز به وقوع پیوست ….
در طول ۳۵ سال گذشته انتقادهای زیادی به اعدامهای گسترده مطرح شده … چرا که ایران بعد از چین دارای بیشترین آمار اعدام در دنیاست و با در نظر گرفتن جمعیت میلیاردی چین، ایران مقام نخست را کسب نموده است. تنها در دهه ۶۰ بر اساس آمار موجود ۱۵۰۰۰ نفر در زندانهای مختلف تیرباران یا اعدام و یا زیرشکنجه کشته شدند.
از این رو بسیار ضروریست این زنگ خطر را جدی بگیریم و از این مقام که مایه سر افکندگی ملت ایران است، کناره گیری کنیم.
درآلمان از پایان جنگ جهانی دوم و نابودی حکومت فاشیستی هیتلر تا کنون کسی اعدام نشده و جامعه هم به این خاطر متزلزل نگردیده. براساس پژوهش جامعه شناسان و روان شناسان در این مورد و مقایسهٔ اثرات اعدام ها در زمان هیتلر و نبودن اعدام پس از آن به این نتیجه رسیده اند که وجود اعدام در آن زمان خود باعث افزایش جرم ها بوده است.
حال ۱۰ پرسشی که لازم است همه ما از یکدیگر بپرسیم و به کمک هم راه حلی برای خروج از این بحران سیاسی و اجتماعی در کشورمان پیدا کنیم:
۱- آیا فکر نمی کنیم ریشهٔ این اعدام ها، در نگاه همین مردم به برچیده شدن جنایت باشه؟
۲- آیا ریشهٔ این اعدامها در دیدگاه همین مردم به خوب و بد و مذموم بودن اعمالها بر نمی گردد ؟
۳- آیا فکر نمی کنیم که حکومت و نظام سیاسی زادهٔ افکار عمومی یک مملکته؟
۴- تا حالا چند بار شده با یک بزه ( ولو در حد اینکه گوشی موبایلتان دزدیده شود!) مواجه شدید و با خودتان گفتید ” اگه ۴ تا از اینا اعدام بشن بقیه حساب کار دستشون میاد ” … ؟ بنابرین بیایم با حذف چنین کلماتی از مکالمات روزمره، پایه گذار فرهنگ جدیدی باشیم.
۵- حکومت دینی و آخوندها با چنگ انداختن به همهٔ امور فرهنگی، آموزشی، رسانه ای،… و با فرهنگ سازی غلط خودشان باعث مریض شدن جامعه شدند. میلیاردها دلار سرمایههای کشور را که میتوانست صرف آموزش و فرهنگسازی شود، اختلاس به حسابهای بانکی درخارج ازکشور منتقل نمودند یا صرف کشتار مردم سوریه کردند. و حالا با صرف کمترین هزینه، مریضها را درمان میکنند: اعدام!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر