۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

افشاگری یکی از مطلعان جنایات کهریزک در پاسخ به سعید مرتضوی

یکی از مطلعان نسبت به جنایات کهریزک، در پاسخ به ادعاهای سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران و متهم به معاونت در قتل جانباختگان این بازداشتگاه غیر قانونی، مواردی را افشا کرد که برای رد ادعاهای مرتضوی درباره بی خبری از جنایات کهریزک کفایت می کند.

به گزارش کلمه، وی در این یادداشت که خطاب به مرتضوی نوشته شده، با ذکر جزییاتی از مداخله مرتضوی در جریان جنایات کهریزک آورده است: کسی فکر نمی کند اثبات اتهامات تو در دادگاه پایانی بر جنایت هایی چنین باشد، اما در راه پایان دادن به این فجایع نمی توان از رسوا کردن امثال تو به سادگی گذشت. دادگاه همکاران سابق تو کار خود می کند و ما هم در جامعه کار خود را می کنیم. اگر به آخرت اعتقاد داشته باشی که البته به مجموعه رفتارت چنین باورهایی نمی آید، خداوند هم کار خود خواهد کرد. اما بدان در دادگاه جامعه و افکار عمومی، جرم تو خیلی پیش از اینها اثبات شده است.

پس از سه جلسه جنجالی دادگاه کهریزک و بعد از آنکه سعید مرتضوی نه تنها اتهامات خود را نپذیرفت بلکه شاکی هم شد، ادامه رسیدگی به این پرونده ملی به بعد از تعطیلات عید نوروز موکول شد.

وکیل یکی از قضات متهم کهریزک گفته بود: با توجه به اینکه رئیس دادگاه اظهارداشت که ممکن است برای ادامه رسیدگی به پرونده و در راستای برخی تحقیقات بخواهند از شهود و مطلعین دعوت کنند جلسه بعدی دادگاه به بعد از تعطیلات عید موکول شد.

علی‌اکبر حیدری فر متهم دیگر این پرونده نیز پیش از ورود به سومین جلسه دادگاه کهریزک با حضور در جمع خبرنگاران با قبول این مسئولیت گفت که سعید مرتضوی دستور بازداشت و اعزام متهمان به کهریزک را صادر نکرده و همه کاره من بودم.

او بدون هیچگونه ابراز ندامتی از جنایتی که در کهریزک آفریده است، در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا شما هم مثل سعید مرتضوی در زمان حوادث تیرماه ۸۸ در مرخصی بوده‌اید، گفت: خیر، من از اول تا آخر ماجرا حضور داشتم.

پس از گذشت نزدیک به چهار سال از جنایت کهریزک، پرونده‌ای ملی که حیثیت نظام را در عالی ترین سطوح خدشه دار کرده، بررسی نشدن جرایم آمران و عاملان این جنایت و محدود کردن آن به مجازات چند نفر، آنگونه که پیش از این در خصوص جنایت حمله کوی دانشگاه ۷۸ و پرونده های دیگر مشابه دیده ایم، نشان از سطحی بودن رسیدگی به فاجعه‌ای عمیق دارد.

خاطره هایی که از این جنایت ننگین بر جا مانده و با هیچ رنگی پاک نخواهد شد، سند رسوایی اقتدارگرایانی است که با سرقت انقلاب اسلامی و منحرف کردن نظام برآمده از آن، کار را به جایی رساندند که پس از سه دهه از فعالیت جمهوری اسلامی، روی بسیاری از جنایتکاران سابق سفید شود.

پرونده جنایت کهریزک کارنامه و کتاب تاریخ اقتدارگرایان حاکم است. حتی بی‌هیچ تفسیر و تحلیلی، این اسناد گویای ناکارآمدی نظامی است که می خواهد برای دنیا نسخه بپیچد و داعیه رهبری منطقه‌ای و جهانی را در سر می پروراند. سرنوشت رسیدگی به این پرونده ملی، نشان از ضعف ساختاری و سیستمیک نظام مبتنی بر فردیت دارد؛ آنجا که قانون و مقررات تنها کاغذ پاره‌ای است که نه قانونگذار حامی آن است و نه مجری خود را ملزم به اجرای آن می داند.

پرونده جنایت کهریزک به تنهایی قابلیت آن را دارد که سند محکومیت حکومتی باشد که درخواست کرسی برای شورای حقوق بشر دارد. کهریزک، سند گویایی برای آن دسته از مجامع بین المللی است که برای اعمال خشونت علیه یک فرد رسانه‌ها را پر می کنند از بیانیه و اطلاعیه، ولی علیه خشونت سازمان یافته و نهادینه شده سکوت می کنند و لب به اعتراض به دولتی نمی گشایند که تنها نگرانی‌شان از آن انرژی هسته‌ای است.

بدیهی است که نام این منبع آگاه نزد کلمه محفوظ می ماند و عدم ذکر نام این فرد به دلیل رعایت شرایط امنیتی و خطیر برای وی است تا به سرنوشت کسانی همچون افشاگران شکنجه ستار بهشتی که در بند ۳۵۰ بودند، گرفتار نشود.

متن کامل این مطلب که از سوی این فرد مطلع از جنایات کهریزک در اختیار کلمه قرار گرفته، در پی می آید:

به نام خدا

آقای مرتضوی! یادتان هست پس از لخت کردن متهمان، دستور دادید یکدیگر را کتک بزنند؟

آقای سعید مرتضوی!

وقتی دفاعیات شما در دادگاه غیر علنی شهدای کهریزک را خواندم بخاطر مظلومیت ملتی که شما دادستانش بودید حسرت خوردم. وقتی دیدم می توانید با این صراحت کتمان حقیقت کنید. شرمنده مظلومیت شهدایی شدم که حاصل خون آنها، جنیت کارانی چون شما بر مسند قضا شدند.

در دفاعیات منتشر شده گفته ای: “صادقانه اعلام می‌کنم که اینجانب در وقوع آن حوادث ناگوار در بازداشتگاه کهریزک کوچکترین نقشی نداشته‌ام.”

آقای مرتضوی چون مطمئنم این سخنانت از روی فراموشی نیست نکاتی را اشاره می کنم تا واقعیت های روی داده در کهریزک، زیر دروغ های تو پنهان نشود. برای دادگاهتان امیدی ندارم که این گفته ها اثری داشته باشد، اما برای دادگاه تاریخ و افکار عمومی، اینها را می گویم تا بدانند کسی که قتل و شکنجه می کند، دروغ هم می گوید.

بگذارید از اوایل ماجرا شروع کنیم، یادتان هست وقتی اتوبوسهای حامل جوانان معترض به کهریزک رسید افسر شب کهریزک حاضر به پذیرش آنها نشد و بعد از یک ساعت معطلی مجبور شدید خودتان شخصا تماس گرفته و گفتید که من دادستان تهران هستم و به تو دستور می دهم این افراد را پذیرش کنی؟

یادتان هست آن افسر در پاسخ به شما چه گفت؟ یادتان هست گفت اینجا بازداشتگاه نیروی انتظامی است و من فقط از مافوق نظامی دستور می گیرم و نه شما؟

یادتان هست او را تهدید کردید که پدرت را در می آورم؟ یادتان هست گفتید الان شرایط کشور بحرانی است و اگر به دستورتان عمل نکند به جرم خیانت محاکمه اش خواهید کرد؟

آقای مرتضوی یادتان هست آن افسر حرفتان را گوش نداد و مجبور شدید با فرماندهان انتظامی صحبت کنید؟

یادتان هست بعد از تماس “سرهنگ ساجدی” و دستور ایشان مبنی بر پذیرش موقت بازداشت شدگان مجددا با بازداشتگاه تماس گرفتید و با غرور به آن افسر گفتید بزودی تلافی می کنید؟

یادتان هست صبح روز بعد گروهی را به آنجا گسیل کردید تا امور مربوط به بازجویی ها را عهده دار شوند.؟

یادتان هست آنروزی که به شما پیغام دادند که اینها را توی فضای باز لخت کرده و مورد ضرب و شتم قرار داده اند در جمع چند نفره و در حضور چند از خانواده های نگران چه لفظ رکیکی بکار بردید؟

آقای مرتضوی من هم مثل شما سردار روح الامینی را و نه پدر دیگر شهدا را مقصر می دانم نه به خاطر اینکه اجازه داده اند فرزندش به به خیابان بیاید بلکه به خاطر اینکه آنزمان که شما جوانان این مرز و بوم را به بهانه اراذل و اوباش به همین کهریزک بردید و زیر شکنجه های قرون وسطایی له می کردید و دهها نفر زیر این شکنجه ها به قتل رسیدند به عنوان یک مسئول در این مملکت سکوت کردند و حاضر نشدند مانند امروزش فریاد بزنند. من هم این امین مقام رهبری را مقصر می دانم، نه به خاطر آنچه از نظر شما مسئولیت پدری است، بلکه سکوتش در برابر قتل زهرا کاظمی توسط شما در بازداشت گاه ۲۰۹٫

آقای مرتضوی، آقای ستون خیمه ولایت، سرباز عزیز ولایت، شما که حتما ولایت پذیری تان اجازه نمی داد در آن دوره به تعبیر خودتان فتنه، مبارزه با فتنه را با توجه به مسئولیت خطیرتان رها کنید و به دنبال پایان نامه دکترایتان بروید، اجازه می فرمایید جلوتر برویم و چند نکته از کهریزک سال ۸۶ را به خاطرتان بیاورم؟ از صبح هایی که به آنجا می آمدید و دستور می دادید متهمین لباس هایشان را در بیاورند و شروع به زدن یکدیگر کنند صحبتی کنم؟ اجازه می دهید از روزهایی بگویم که بازداشت شدگان را وادار می کردید در مقابلتان به خانواده هایشان هتاکی کنند؟

اجازه می دهید از روزهایی بگویم که خانواده های بازداشت شدگان را با هتاکی از مقابل دفترت دور می کردی و در خیابان دستور می دادی مورد ضرب و شتم قرار دهند؟

از کدام اینها که هر کدام برای درد دل مثنوی هفتاد من کاغذ خواهند شد، بگویم؟

امیدوارم برای پرونده ای چنین رسوا که اثبات جرمش نزد افکار عمومی قطعی است، دردی روی دردهای دیگرمان اضافه نشود. کسی فکر نمی کند اثبات اتهامات تو در دادگاه پایانی بر جنایت هایی چنین باشد، اما در راه پایان دادن به این فجایع نمی توان از رسوا کردن امثال تو به سادگی گذشت. دادگاه همکاران سابق تو کار خود می کند و ما هم در جامعه کار خود را می کنیم. اگر به آخرت اعتقاد داشته باشی که البته به مجموعه رفتارت چنین باورهایی نمی آید، خداوند هم کار خود خواهد کرد. اما بدان در دادگاه جامعه و افکار عمومی، جرم تو خیلی پیش از اینها اثبات شده است

هیچ نظری موجود نیست: