ابوالفضل قدیانی : به کرسی نشاندن اراده ملت تنها از طریق برگزاری یک “انتخابات آزاد” میسر است/ مستبد امروز ایران تصمیم به روی کار آوردن یکی از درباریان با وفایش به عنوان رییس جمهور است
کلمه: ابوالفضل قدیانی، که چندی است پاسخ زبان ابوذری اش را با تبعید به زندان قزلحصار دریافت کرده، در نامه ای از این زندان از انقلابی که در آستانه سالگرد پیروزی اش هستیم، حرف به میان آورده: “سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت.”
بخش هایی از نامه ابوالفضل قدیانی :
ایام سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ در حالی بر من می گذرد که برای چهارمین سال متوالی خاطرات شیرین سقوط دیکتاتوری پهلوی و برچیده شدن بساط سلطنت مطلقه درآن سال را در زندان مرور می کنم. سی و چهار سال پیش در چنین روزهایی مشاهده عظمت و شکوه خیزش ملی علیه رژیم استبدادی که غاصبانه بر سرنوشت ملت حاکم شده بود، آنچنان شعفی در همه ما بر می انگیخت که رنج چهارسال زندان پی در پی و شکنجه های ساواک را گرچه بتازگی از آن رهیده بودیم اما به خاطـره ای دور بدل می سـاخت. محمدرضا پهلوی مستبـد آن روز ایران برای مخـالفی همچون من حکم به حبس ابـد داده بود – چنانکه اقتضای استبداد مطلقه اش بود – اما آنچه ابدی شد سقوط رقت بار او در برابر اراده آزادیخواهانه ملت بود.
با این همه امروز باید گفت سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما برای مردم آزادیخواه ، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت، چرا که از بطن انقلابی آزادیخواهانه بر اثر تنگ نظری ها و حذف نیروهای دلسوز و جمهوری خواه و با تفسیر دیکتاتور مآبانه از اسـلام و قـانون اسـاسی، کـار بدان جـا رسیـد که امـروز سـایه شوم “نکبت استبداد دینی” بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است. انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم.
سرنوشت مبارزان و زجرکشیدگان انقلاب خود یک نشانه آشکار برای این مدعاست. زندانیان سیاسی پیش از انقلاب که در پی آزادی، اندکی پیش از پیروزی قطعی انقلاب، بر دوش مردم از دیوارهای بلند زندان های پهلوی گذشتند حالا همچون من ، محکومان دادگاه های انقلاب اند. دیوارهای زندان قزل حصار که به حکم قاضی زبون دادگاه انقلاب بدان تبعید شده ام و اکنوم یکی از بدترین شرایط را در میان زندان های کشور داراست، برای من آشناست چرا که پیش از انقلاب نیز در همین زندان و همین بند محبوس بودم.
انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است. آن روز می گفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی می کنند و وی نیز بی شرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی می نامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکم “کور شو، کر شو” صادر می کند.
آنچه من گفته ام و می گویم و سخن همه آزادیخواهان این مرز و بوم است، اعتراضی به این ارتجاع و واپس گرایی و بازگشت به مناسبات استبدادی است که مردم علیه آن انقـلاب کـردند. ملت ایـران انقـلاب نکـرد کـه به جـای شعـار ” جاوید شـاه “، شعـار ” پاینده رهبر ” سر دهد. خواست ملت ما تبدیل نام ساواک به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران نبود بلکه این ملت انقلاب کرد تا دست نهادهای امنیتی را از حوزه های زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اش کوتاه کند. آرزوی ملتی که قیام کرد این نبود که دستکاری وتقلب در آرای عمومی به امری رایج بدل گردد و اعتراض به تقلب در انتخابات جرم و جنایت تلقی شود. ملتی که حکومت موروثی را توهین به آگاهی و شعور خود تلقی می کرد آن همه شهید نداد تا امروز رهبر جمهوری اسلامی برای جانشینی ولیعهد ولی فقیه زمینه سازی و برنامه ریزی کند. آن همه شکنجه و تحمل حبس در دوران مبارزات ضد رژیم پهلوی مطلـوبش این نبـود کـه پس از ۳ دهه شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” همچنان رایج و مطرح باشد و انـواع و اقسـام شکنجه های روحی و جسمی در زندان های ایران در حق منتقدان و مخالفان از اقشار مختلف از دانشجویان و روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و فعالان سیاسی اعمال شود.
مستبد امروز ایران که تصمیم خود را برای روی کار آوردن یکی از درباریان با وفایش به عنوان رییس جمهور گرفته و نماینده اش در سپاه پاسداران نیز علناٌ مسئولیت مهندسی انتخابات را برعهده این نیروی نظامی دانسته است ، مزورانه دم از سلامت انتخابات آینده می زند و درسخنان ۱۹ دی خود اظهار میدارد :” تاکید دارم که انتخابات باید با سلامت و امانت داری کامل انجام شود و مسئولان با پاکدستی انتخابات سالمی را برگزار کنند که مطمئناً همینجور خواهد شد…” و صد البته طبیعی است که او همچون نتیجه انتخابات از سلامت آن نیز مطمئن باشد و به این شکل و از طریق لفظ “سلامت انتخابات” فرمان مهندسی آرا را صادر کند.
البته مستبد باید بداند که در فراهم آوردن ماموران تقلب با مشکل مواجه خواهد بود چرا که حتی رئیس جمهوری که قرار بود رئیس دفترش باشد نیز حرف او را نمی خواند و فرمان نمی برد. مگر رهبر همین چندی پیش خطاب به مسئولان و خصوصاً روسای قوا حکم صادر نکرد که تا روز انتخابات کسی بر طبل اختلافات نکوبد و هر کس چنین کرد “خائن” است . پس دستکم با توجه به آنچه که در جلسه علنی ۱۵ بهمن مجلس در مقابل افکار عمومی روی داد و در تاریخ جمهوری اسلامی کم سابقه و شاید بی سابقه بود، باید تبریک گفت به ولی فقیه که رئیس جمهوری که نزدیک ترین نظر به او را دارد ، بر اساس حکمی که خود صادر کرد “خائن” است و ولی فقیه ۸ سال حامی عمده ی یک خائن بود. و مگر نه آنکه “اقرار العقلاء علی انفسهم جائز”؟
اما در چنین شرایطی نقشه راه هواداران جنبش سبز و طالبان دموکراسی در ایران روشن و شفاف است. به چالش کشیدن فاز دوم کودتای ۸۸ و برآشفتن خیال مطمئن ولی مطلقه فقیه با تاکید بر روی شعار اساسی جنبش سبز یعنی “انتخابات آزاد” محقق خواهد شد. انتخابات آزاد از آن جهت مطالبه ای اساسی و محوری نزد حامیان جنبش سبز است که این جنبش سودای به قدرت رساندن این و یا آن گروه را ندارد بلکه تمنای این حرکت ملی تحقق حاکمیت ملی و به کرسی نشاندن اراده ملت است. که آن هم تنها و تنها از طریق برگزاری یک “انتخابات آزاد” میسر خواهد شد. از این رو از یاد نبریم که راه مقابله با حاکمیتی استبدادی که حتی می کوشد سبک زندگی شهروندان را نیز آمرانه مهندسی کند تاکید بر مطالبه اصولی “حق انتخابات آزادانه” در هر فرصت و از طریق هر امکان سیاسی و اجتماعی است.
کلمه: ابوالفضل قدیانی، که چندی است پاسخ زبان ابوذری اش را با تبعید به زندان قزلحصار دریافت کرده، در نامه ای از این زندان از انقلابی که در آستانه سالگرد پیروزی اش هستیم، حرف به میان آورده: “سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت.”
بخش هایی از نامه ابوالفضل قدیانی :
ایام سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ در حالی بر من می گذرد که برای چهارمین سال متوالی خاطرات شیرین سقوط دیکتاتوری پهلوی و برچیده شدن بساط سلطنت مطلقه درآن سال را در زندان مرور می کنم. سی و چهار سال پیش در چنین روزهایی مشاهده عظمت و شکوه خیزش ملی علیه رژیم استبدادی که غاصبانه بر سرنوشت ملت حاکم شده بود، آنچنان شعفی در همه ما بر می انگیخت که رنج چهارسال زندان پی در پی و شکنجه های ساواک را گرچه بتازگی از آن رهیده بودیم اما به خاطـره ای دور بدل می سـاخت. محمدرضا پهلوی مستبـد آن روز ایران برای مخـالفی همچون من حکم به حبس ابـد داده بود – چنانکه اقتضای استبداد مطلقه اش بود – اما آنچه ابدی شد سقوط رقت بار او در برابر اراده آزادیخواهانه ملت بود.
با این همه امروز باید گفت سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما برای مردم آزادیخواه ، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت، چرا که از بطن انقلابی آزادیخواهانه بر اثر تنگ نظری ها و حذف نیروهای دلسوز و جمهوری خواه و با تفسیر دیکتاتور مآبانه از اسـلام و قـانون اسـاسی، کـار بدان جـا رسیـد که امـروز سـایه شوم “نکبت استبداد دینی” بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است. انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم.
سرنوشت مبارزان و زجرکشیدگان انقلاب خود یک نشانه آشکار برای این مدعاست. زندانیان سیاسی پیش از انقلاب که در پی آزادی، اندکی پیش از پیروزی قطعی انقلاب، بر دوش مردم از دیوارهای بلند زندان های پهلوی گذشتند حالا همچون من ، محکومان دادگاه های انقلاب اند. دیوارهای زندان قزل حصار که به حکم قاضی زبون دادگاه انقلاب بدان تبعید شده ام و اکنوم یکی از بدترین شرایط را در میان زندان های کشور داراست، برای من آشناست چرا که پیش از انقلاب نیز در همین زندان و همین بند محبوس بودم.
انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است. آن روز می گفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی می کنند و وی نیز بی شرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی می نامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکم “کور شو، کر شو” صادر می کند.
آنچه من گفته ام و می گویم و سخن همه آزادیخواهان این مرز و بوم است، اعتراضی به این ارتجاع و واپس گرایی و بازگشت به مناسبات استبدادی است که مردم علیه آن انقـلاب کـردند. ملت ایـران انقـلاب نکـرد کـه به جـای شعـار ” جاوید شـاه “، شعـار ” پاینده رهبر ” سر دهد. خواست ملت ما تبدیل نام ساواک به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران نبود بلکه این ملت انقلاب کرد تا دست نهادهای امنیتی را از حوزه های زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اش کوتاه کند. آرزوی ملتی که قیام کرد این نبود که دستکاری وتقلب در آرای عمومی به امری رایج بدل گردد و اعتراض به تقلب در انتخابات جرم و جنایت تلقی شود. ملتی که حکومت موروثی را توهین به آگاهی و شعور خود تلقی می کرد آن همه شهید نداد تا امروز رهبر جمهوری اسلامی برای جانشینی ولیعهد ولی فقیه زمینه سازی و برنامه ریزی کند. آن همه شکنجه و تحمل حبس در دوران مبارزات ضد رژیم پهلوی مطلـوبش این نبـود کـه پس از ۳ دهه شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” همچنان رایج و مطرح باشد و انـواع و اقسـام شکنجه های روحی و جسمی در زندان های ایران در حق منتقدان و مخالفان از اقشار مختلف از دانشجویان و روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و فعالان سیاسی اعمال شود.
مستبد امروز ایران که تصمیم خود را برای روی کار آوردن یکی از درباریان با وفایش به عنوان رییس جمهور گرفته و نماینده اش در سپاه پاسداران نیز علناٌ مسئولیت مهندسی انتخابات را برعهده این نیروی نظامی دانسته است ، مزورانه دم از سلامت انتخابات آینده می زند و درسخنان ۱۹ دی خود اظهار میدارد :” تاکید دارم که انتخابات باید با سلامت و امانت داری کامل انجام شود و مسئولان با پاکدستی انتخابات سالمی را برگزار کنند که مطمئناً همینجور خواهد شد…” و صد البته طبیعی است که او همچون نتیجه انتخابات از سلامت آن نیز مطمئن باشد و به این شکل و از طریق لفظ “سلامت انتخابات” فرمان مهندسی آرا را صادر کند.
البته مستبد باید بداند که در فراهم آوردن ماموران تقلب با مشکل مواجه خواهد بود چرا که حتی رئیس جمهوری که قرار بود رئیس دفترش باشد نیز حرف او را نمی خواند و فرمان نمی برد. مگر رهبر همین چندی پیش خطاب به مسئولان و خصوصاً روسای قوا حکم صادر نکرد که تا روز انتخابات کسی بر طبل اختلافات نکوبد و هر کس چنین کرد “خائن” است . پس دستکم با توجه به آنچه که در جلسه علنی ۱۵ بهمن مجلس در مقابل افکار عمومی روی داد و در تاریخ جمهوری اسلامی کم سابقه و شاید بی سابقه بود، باید تبریک گفت به ولی فقیه که رئیس جمهوری که نزدیک ترین نظر به او را دارد ، بر اساس حکمی که خود صادر کرد “خائن” است و ولی فقیه ۸ سال حامی عمده ی یک خائن بود. و مگر نه آنکه “اقرار العقلاء علی انفسهم جائز”؟
اما در چنین شرایطی نقشه راه هواداران جنبش سبز و طالبان دموکراسی در ایران روشن و شفاف است. به چالش کشیدن فاز دوم کودتای ۸۸ و برآشفتن خیال مطمئن ولی مطلقه فقیه با تاکید بر روی شعار اساسی جنبش سبز یعنی “انتخابات آزاد” محقق خواهد شد. انتخابات آزاد از آن جهت مطالبه ای اساسی و محوری نزد حامیان جنبش سبز است که این جنبش سودای به قدرت رساندن این و یا آن گروه را ندارد بلکه تمنای این حرکت ملی تحقق حاکمیت ملی و به کرسی نشاندن اراده ملت است. که آن هم تنها و تنها از طریق برگزاری یک “انتخابات آزاد” میسر خواهد شد. از این رو از یاد نبریم که راه مقابله با حاکمیتی استبدادی که حتی می کوشد سبک زندگی شهروندان را نیز آمرانه مهندسی کند تاکید بر مطالبه اصولی “حق انتخابات آزادانه” در هر فرصت و از طریق هر امکان سیاسی و اجتماعی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر