۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

گذشت 100 روز از پرونده قتل ستار بهشتی...چه شد؟

یکصدمین روز کشته شدن ستار که از قضا همزمان با جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی شد، در حالی است که هنوز نه تنها آمران و عاملان آن به طور کامل معرفی و مشخص نشده اند که حتی حاکمیت با مسیر همراه با تعلل و اغماضی که در این پرونده طی کرده، آشکارا سعی دارد زیر بار این جنایت نرود و مجازات عاملان آن را منتفی کند یا لااقل به تعویق بیندازد.

ستار بهشتی یک کارگر ۳۵ ساله بود که دغدغه عدالت و آزادی داشت، دغدغه کودکان کار، دغدغه گرانی و دغدغه های بسیار دیگر که در وبلاگ خود با زبانی ساده می نوشت. بیان همین دغدغه ها اما بعد از بازداشت و شکنجه، قتلی را نصیب او ساخت که یکی از آن تعبیر به شوک روانی می کند و دیگری سابقه بیماری و مواردی از این دست؛ هرچه هست غیر از واقعیت موجود.

اما به هر صورت مسئولان رسمی پذیرفته اند که ستار بهشتی در بازداشتگاه غیر قانونی بوده، شکنجه شده و در نهایت در زندان نظام جان خود را از دست داده است، این سه مورد چیزهایی نیست که بتوانند از آن شانه خالی کنند، و هریک به تنهایی برای رسیدگی جدی قضایی کافی هستند، البته اگر چنین اراده ای وجود داشته باشد.

میهمان ۹ روزه ی بازداشتگاه غیر قانونی پلیس جمهوری اسلامی، چرا باید سر از قبرستان در بیاورد؟ این سوالی است که نه امروز دنیا و نه فردای قیامت، از رهبر نظام و رئیس قوه قضاییه و فرمانده نیروی انتظامی تا ماموران معذور زندان و پلیس؛ هیچ یک پاسخی برای آن ندارند. ستار روز هفتم آبان ماه سر از زندان در آورد و ۱۶ آبان ماموران پلیس امنیت به خانواده ی او اطلاع دادند که به فکر یک قبر باشند. به کدامین گناه؟! کسی نمی داند.

طبق آخرین اظهارنظر وکیل اولیای دم ستار بهشتی، بازپرس پرونده این زندانی سیاسی مقتول وعده داده بود که تا آخر بهمن پرونده شکایت اولیای دم از ماموران پلیس فتا، به دادگاه برود. تا امروز بیست و چهار روز از ماه بهمن گذشته است و هنوز خبری نیست! از سوی دیگر وکیل خانواده ستار بهشتی اعلام کرده که متهمان قتل این وبلاگ نویس کاملا مشخص اند اما فشارهای امنیتی بر دستگاه قضایی تاکنون مانع از ارسال پرونده به دادگاه شده است.

با آنکه نماینده ویژه مجلس برای تحقیق درباره ستار بهشتی قبلا گفته بود علت تامه ی مرگ ستار بهشتی، ایراد ضرب عمدی و شوک های فیزیکی و روانی است، گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس که با تاخیر و به صورت ناقص و سانسورشده در صحن علنی مجلس خوانده شد، به این مساله تصریح نداشت و بعدا با تذکرات نمایندگان مشخص شد که این بخش از گزارش که مربوط به علت مرگ بوده، قبل از قرائت در صحن علنی از آن حذف شده است.

گیتی پورفاضل، وکیل خانواده بهشتی، بعد از قرائت گزارش مجلس اینگونه از آن انتقاد کرد: آن طور که بازپرس پرونده گفت، بر اساس آخرین نظر پزشکی قانونی نیز گفته شده که ستار بهشتی به مرگ طبیعی فوت نکرده است و گزارشی هم که در مجلس در این باره قرائت شده ناموجه است زیرا یک گزارش سطحی بوده است.

سعی جریان حاکم در تحریف علت اصلی قتل ستار بهشتی در حالی است که زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار بهشتی یک شب را در آنجا سپری کرده بود، روایت کرده اند که بدن این جوان زیر ضرب و شتم له شده بود و به گفته آنها حتی یک جای سالم در بدنش نبود.

درباره شکنجه و ضرب و شتم او، هم شهادتنامه ۴۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ به ثبت رسیده و هم سند شکواییه ای که با دستخط خود ستار بهشتی است که شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند، تنظیم کرده و این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را مورد اعتراض قرار داده بود.

وی در حضور افراد متعددی در بند ۳۵۰ گفته بود که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. در مواقعی دست های وی را با دستبند به صورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند. در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید می کردند که وی را می کشند؛ شکنجه هایی که برای همیشه به نام اقتدارگرایان غاصب جمهوری اسلامی در تاریخ ثبت خواهد شد.

به گفته زندانیان، زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.

در آخرین فشار به خانواده بهشتی، پدر ستار بهشتی بلافاصله پس از امضای وکالتنامه برای شکایت از قاتلان پسرش، ناگهان ناپدید شد. برای مدت ۱۰ روز خانواده از او بی اطلاع بوده اند، تا آنکه در نهایت فرزندان “سید سردار بهشتی” او را در حالی می بینند که شوکه بوده و مدام با گریه می گفته: ستار را کشتند! این احتمال وجود دارد که او را ربوده باشند. این نگرانی وجود دارد که بخواهند شکایت او را بی اعتبار جلوه دهند.

خانواده ستار بهشتی که از زمان قتل فرزندشان با تهدیدهای مختلفی مواجه بودند، در تلخ ترین برخورد، در مراسم چهلم ستار از سوی ماموران مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. مادر ستار همچنین می گوید به دخترش حکم بازداشت نشان داده و او را تهدید کرده اند که حرف نزند؛ و همچنین دیگر اعضای خانواده را. او تاکید می کند که در روزهای پس از انتشار خبر، تحت تعقیب و کنترل شدید بوده اند. برخی گفته اند که ماموران برای چند روز آنها را در خانه خود حصر کرده بودند تا از ارتباطشان با رسانه های مستقل و انتشار اخبار مربوط به این زندانی مقتول جلوگیری کنند.

به هر روی دستگاه قضا این بار نیز چنانچه قابل پیش بینی بود، با سکوت ابتدایی و تناقض گویی های بعدی، کارنامه سیاهی را از خود برجا گذاشته است. اما مسئول جان ستار حاکمان فعلی هستند، این مسئولیت قابل انکار نیست و مشمول مرور زمان هم نخواهد شد. این پرونده هم مثل پرونده های مشابه مثل پرونده هدی صابر، هالی سحابی، زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب و… اگرچه هنوز خاک می خورد، اما چه زود و چه دیر، بالاخره روزی عاملان و آمران و تسهیلگران چنین جنایت هایی، و نیز آنها که با سکوت و تعلل خود با ظلم های اینچنینی همراهی کردند، همه باید پاسخگو باشند.

چرا راه دور می رویم. سه سال از جنایت کهریزک گذشت. قوه قضائیه هنوز در مورد جنایتکار کهریزک اقدامی نکرده است؛ آن هم به خاطر بده بستان های درون حکومتی که هر چه زمان می گذرد ابعاد آن برای افکار عمومی آشکارتر می شود. نمونه بارز آن فیلم منتتشر شده از متهم اصلی پرونده کهریزک و برادران لاریجانی ها.

اما مگر کسی تردید دارد که خون پاک قربانیان این بازداشتگاه پر از جنایت بالاخره روزی دامن مسئولان بی مسئولیت فعلی را خواهد گرفت؟ و مگر همین دعای مردم در این روزها که می گویند «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین»، اولین جلوه از همین دامنگیری خون مظلوم نیست؟

هیچ نظری موجود نیست: