خبر تکراری و هر روزی/فضول محله ©
شوربختانه با خبر شدیم که کودکی هشت ساله پس از تجاوز با قصاوت متجاوز وبا ۱۷ ضربه چاقو به قتل رسیده است:
مونا برای خرید از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود. پدر و مادر این دختر که به شدت نگران او بودند تمامی محله را جستوجو کرده اما اثری از فرزند خود نیافته و تصمیم گرفته بودند پلیس را از واقعه خبر کنند…. جسد دختری پیدا شد و …
سعید که ابتدا قصد داشت خودش را بیگناه معرفی کند وقتی تحت بازجوییهای تخصصی(؟ شکنجه تخصصی) قرار گرفت به ارتکاب جنایت اقرار کرد و گفت: «روز حادثه وقتی دختربچه را دیدم که در خیابان تنها بود وسوسه شدم او را مورد آزار قرار بدهم بههمیندلیل او را به خانه متروکه بردم و دستم را جلوی دهانش گرفتم تا داد و فریاد نکند. بعد از تعرض به دختربچه از ترس اینکه او مرا به پلیس معرفی کند، تصمیم گرفتم وی را بکشم به همین دلیل با چاقو به جانش افتادم و بعد از قتل جسد را در گونی گذاشتم و در گودالی انداختم..»
این جنایت تازه ای نیست و پایانی هم ندارد… اما پرسشی مرا آزار می دهد که :
با آن همه سنگسار و قصاص و اعدام و قطع دست و پا در اسلام و رژیم شما ، چرا خبری از اصلاح جامعه نیست؟. امروز در جامعه جهانی ، مجازاتهای جنایت بار و خشن اسلام به شدت نکوهیده شده و مبارزات بزرگی در برابر احکام خشن شریعت در جریان است.
قضات محترم پاسخ دهید:
اما مجازات باید برای نجات افراد باشدچرا تجاوز به کودک؟
پارادوکس اسلام : قاتل باش ، بالا تر از سیاهی رنگ نیست
چرا مردم حاضر به گذشتن از زندگی شده اند
سخن پایانی
اولین قربانی هر جرمی خود مجرم است. مجرم با ارتکاب عمدی یا سهوی جرم خود را در خطر اخراج از جامعه بشری به بها و پرداخت تاوان عمر و جوانی خویش قرار داده است.اگر مجازات مناسب او را به جامعه بازگرداند که چه بهتر.فقر و محرومیت از نیازهای بشری ،تحت فشار حکومت اسلامی و نابرابری مادی در جامعه ایران بسیاری از جوانان را به خروج از معیارهای انسانی کشانیده است. چگونه است که جوانی کودکی را مورد تجاوز قرار می دهدو ناچار ! می کشد و با ابراز پشیمانی می گوید: در آن لحظات اصلا حال خوبی نداشتم، در شرایط عادی نبودم و نمیدانم چرا چنین عملی را مرتکب شدم… آیا در جامعه ای که زن و مرد را بزور از هم دور کرده اند و با فرهنگ خرافی محدودیت جنسی بوجود آورده اند ، می توان انتظار داشت از این جرایم کم باشد؟ بالعکس به کمی بررسی مشاهده می کنیم که متأسفانه تجاوز به کودکان در ایران بسیار مرسوم است!
کودک قدرت دفاع از خود را ندارد و شخص روانی با دیدن او تحریک به فریب و یا زورگیری او می شود. کودک بی دفاع است پس شخص روانی برای ارضا غریزه خود مشکل چندانی ندارد.کشتن کودک بی دفاع راحت تر از دردسر شلاق و سنگسار به نظر می رسد ، پس متجاوز از ترس شلاق و اعدام ، اقدام به کشتن کودک می کند.
این که اگر دزد بانک باشی ، قطعا حکمت اعدام باشد ، باعث نشد که دزدی بانک کم شود؛ هر روز شاهد دزدی از بانک هستیم… اما دزدان هیچ رحم و مروتی با مردم در بانک ندارند ، چرا که می دانند “حکم دزد بانک ، مرگ است” بسیاری مردم بی گناه به همین دلیل در دزدی بانکها کشته شده اند.
احکام تند و بکشید… بکشید اسلام ، یک پارادوکس را برای پلیس ایران به وجود آورده است و آن این که بسیاری از مجرمان می دانند که اعدام می شوند، پس تا آخرین نفس به دیگران حمله می کنند و می خواهند انتقام اعدامشان را از مردم بگیرند!
براستی اگر آن منجاوزان و دزدان می دانستند که قرار نیست اعدام شوند و امیدی به زندگی داشتند، کمتر انسان می کشتند، به امید تخفیف در حکم. این اسلام است که راه بی برگشت اعدام را مقابل مجرمان قرار داده و او از آغاز جرم خود را مرده می بیند.
اعدام ،حکم بی بازگشتی است. همه از اعدام می ترسند ولی با این وجود باز قاچاق مواد مخدر و دزدی کم نشده است و بیشتر هم شده. چرا تعداد زورگیری و تجاوز با وجود مجازات اعدام در ایران کاهش نداشته است؟. آیا عامل افزایش جرائم ، فقر و کمبودهاست و مقصر کیست؟ چرا گروهی از جان خود می گذرند و برای پول و یا ارضای غریزه جنسی دیوانه وار خود را به کشتن می دهند؟ آیا کارد به استخوان رسیده و یا آرمانهای امام خمینی و مطهری انسان کامل را در ایران پدید آورده است؟ براستی مدینه فاضله همین ایران است و از امریکا و اروپا همه به ایران مهاجرت می کنند تا خوشبخت شوند!
ایران خوشبختی را به همه دنیا عرضه داده است و برای همین ، مهاجر امریکایی و اروپایی پشت مرزهای ایران در صف هستند!!!
کاش مرده ها زبان داشتند تا ظلم و حماقت ملاها را برای مردمی که” اعدام “را را ه” اصلاح” می دانند ، بازگو کنند. براستی این همه اعدام چه کمکی به مردم ما در این ۳۵سال کرد؟!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر