چرا کسانی که منتقد جدی دولت احمدینژاد بودند و رفتار آن دولت را مخرب یا خیانت میدانستند از دولت روحانی با همان گفتمان و سیاستها انتقاد نمیکنند؟
از سه ماه و اندی که از عمر دولت روحانی میگذرد دیگر مشخص است که این دولت نمیتواند به وعدههایش در سیاست داخلی (رفع فضای امنیتی، رفع حصر رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی)، اجتماعی (ایجاد اشتغال بالاخص برای تحصیلکردگان، برداشتن گشت ارشاد، راستگویی) و اقتصادی (کاهش تورم، رشد اقتصادی، و مقابله با رانت) وفا کند. در صد روز اول کسانی که نمیخواهند خوش خیالی خود را با توجه به ترکیب دولت روحانی و اقدامات آن کنار بگذارند میگفتند «نباید انتظارات را بالا برد» یا «یک شبه نمیتوان مشکلات را حل کرد». آنها مثل گذشته بزودی همانند مقاماتی از دولت خواهند گفت که «نگذاشتند» یا «تدارکاتچی بودند».
این تدارکاتچیها و دست بستهها اصولا چرا شغل تدارکاتچی را قبول میکنند؟ چرا کسانی که منتقد جدی دولت احمدینژاد بودند و رفتار آن دولت را مخرب یا خیانت میدانستند از دولت روحانی با همان گفتمان و سیاستها انتقاد نمیکنند؟ چرا دولت روحانی علی رغم رفتار یکسان با دولت گذشته از بسیاری از منتقدان دولت گذشته کارت سفید دریافت کرده است؟
پیروزی دروغین
اکثر کسانی که امروز در برابر دولت روحانی رهیافت انتقادی خود را تعطیل کردهاند (با این که میدانند روحانی از ابواب جمعی دستگاه رهبری است و اعضای تیمش اکثرا امنیتی و از ابواب جمعی رفسنجانی بودهاند) از لحاظ روانی پس از شکست ۸۴ و ۸۸ در برابر تیم احمدینژاد میخواستند در هیات پیروز انتخابات ظاهر شوند، در حالی که کسانی که امروز دستی بر قدرت ندارند در انتخابات پیروز نشدهاند. خود آنها بهتر از همه میدانند که سیاستهای اجتماعی و فرهنگی رژیم با آمدن دولت روحانی تغییر نکرده و نخواهد کرد اما میخواهند به خود و دیگران بقبولانند که شرایط عوض شده است.
سیاستمدارانی که در داخل کشور دارند ژست پیروز میگیرند (اصلاحطلبان مذهبی و حکومتی سابق) میدانند دارند چه میکنند: آنها دارند انگ فتنه را از خود میزدایند تا در ذیل دستگاه ولایت به تقلب و فساد و دروغگویی سابق خود بازگردند. مشکل در این میان کسانی هستند که فعلا از منافع نظام برخوردار نمیشوند و صرفا به امید برخورداری موهوم از قدرت در آینده زیر علم دولت روحانی سینه میزنند یا قلم انتقاد از دولت را غلاف کردهاند.
امید، حتی واهی
گروههایی فکر میکنند اگر به دولت روحانی امید-حتی واهی- نبندند و بر خطاها و گمراه سازیهای آن تمرکز کنند باید به سرنگونی حکومت برسند و با باور به سرنگونی، سیاست ورزی به پایان میرسد. اینها باور به سرنگونی را مساوی میگیرند با دعوت خارجی به حملهی نظامی و اشغال و تجزیهی کشور یا انقلاب و راه افتادن حمام خون در کشور. درست کردن یک لولوی بیگانهی آمادهی حملهی نظامی (که خیالی بیش نیست) با نظریهی توطئه توجیه لازم برای ترساندن افراد از حملهی خارجی را راست و ریست میکند. اکثر این افراد خود یک انقلاب را تجربه کردهاند بدون آن که آن انقلاب به نظر آنان با حمایت خارجی انجام شده باشد یا انقلاب منجر به راه افتادن حمام خون شده باشد.
انتظار در چارچوب رژیم
گروهی دیگر که رهیافت انتقادی به دولت روحانی را کنار گذاشتهاند بر این باورند که با ظرفیتهای موجود دیگر نمیتوان بیش از دولتی مثل دول روحانی انتظار داشت. اینها در چشم انداز با کاری که حکومت در پایین آوردن انتظارات انجام داده همراهی میکنند و بدین طریق نه تنها خود بلکه مردم ایران را دست کم میگیرند. پیش فرض اعلام ناشدهی این دسته از اصلاح طلبان آن است که جامعهی ایران بیش از این ظرفیت سیاسی ندارد و باید به روحانی و رفسنجانی و اعضای محافل آنها برای تغییر یا حداقل بدتر نشدن شرایط دل بست.
آیا از این که حکومت در سطح دوران احمدینژاد غنی سازی میکند (بیشتر نمیکند)، در همان سطح بازداشت میکند، در همان سطح خویشاوند سالاری در جریان است، در همان سطح (و شاید کمتر) دروغ میگویند و در همان سطح (و شاید کمتر به علت کاهش درآمدهای دولت) رانت خواری وجود دارد باید رضایت داشته و انتقاد از دولت را کنار بگذاریم؟
واقع بینی غیر ضروری
چگونه کسانی که به دولت رهیافت انتقادی ندارند میتوانند جنایتکارانی مثل پورمحمدی، تروریستهایی مثل حسین دهقان، یا شارلاتانهایی مثل ظریف (در برابر خبرنگاران در هواپیما نماز میخواند-بدون آن که آنها را از عکس گرفتن منع کند- یا از مردم برای موفقیت مذاکرات التماس دعا میکند یا زندانی سیاسی و اعدام سیاسی در ایران را تکذیب میکند) یا عباس آخوندی را نادیده بگیرند؟ این واقع بینی که در چارچوب رژیم در همین حد باید انتظار داشت چه کمکی به حل مشکلات کرده است؟ آیا دست کشیدن از معیارهای اخلاقی و حقوق بشری حداقل در حوزهی معیشت و اشتغال به کار مردم آمده است؟
سیاست یا سیاستمدار؟
از دولت احمدینژاد به دولت روحانی هیچ سیاستی تغییر نکرده است بلکه تنها سیاستمداران عوض شدهاند. سیاستمداران دولت روحانی و احمدینژاد در یک امر با هم شریک هستند: وفاداری به خامنهای و احترام گذاردن به اقتدارگرایی و تمامیت خواهی و فساد دستگاه وی. تفاوتهای آنها نیز نه در اصول بلکه در منافع و علائق آنهاست. ظریف و جنتی خود به فیس بوک علاقه دارند و به خاطر حقوق مردم از این رسانهها استفاده نمیکنند. به همین دلیل هم برای رفع فیلتر آنها نیز اقدامی نمیکنند. این سیاستمداران چند صباحی از مزایای قدرت استفاده یا سوء استفاده میکنند و وقتی رفتند و از کارنامهشان سوال میشود میگویند «نگذاشتند». تلاشی نیز از سوی اینها برای تغییر وضعیت موجود دیده نمیشود و تنها ژست تغییر خواهی (و نه حتی اصلاحطلبی دههی هفتاد) به خود میگیرند.
سیاستها همان است و سیاستمداران از مردم میخواهند به آنها امید داشته باشند بدون آن که به انتظاری پاسخ دهند. فیس بوک و توئیتر فیلتر میشوند اما وزیر خارجهی احمدینژاد از فیس بوک استفاده نمیکرد و وزیر خارجهی روحانی این کار را میکند. احمدینژاد در ظاهر با گشت ارشاد مخالفت میکرد ولی دستگاههای اجرایی ذیل وی با این نهاد همکاری و کار آن را تسهیل میکردند و روحانی نیز عینا همین سیاست را دارد. هیئت نظارت بر مطبوعات در هر دو دوره هرگاه اقتدارگرایان از مطلبی خوششان نمیآمد روزنامهی مربوطه را میبست و میبندد (روزنامه بهار را هیئت نظارت بر مطبوعات مستقر در وزارت ارشاد بست و نه قوهی قضاییه). دولت احمدینژاد میخواست خانهی سینمای خودش را تاسیس کند و دولت روحانی خانهی سینمای خودش را تثبیت کرد. هر دو دولت نمیخواهند روزنامه نگاران انجمن صنفی داشته باشند.
هر دو دولت برای پرداخت یارانه اسکناس چاپ میکنند؛ هر دو دولت وقتی با خبرنگاران و کارشناسان خارجی سخن میگویند دروغ میگویند یا همهی حقیقت را نمیگویند (مثل روحانی که در برابر پرسش از جمع آوری بشقابهای ماهوارهای در نیویورک میگوید مردم از آنها استفاده میکنند بدون آن که به تجاوز به حریم خانهها برای جمع آوری آنها اشاره کند)؛ هر دو دولت حامی مشت آهنین حکومت هستند (نمایندگان دولت در سیستان و بلوچستان مخالفتی با اعدامهای انتقام جویانه نکردند)؛ هر دو دولت در تبعیض علیه زنان سیاست مشترکی دارند (کدام یک از جداسازیهای یا تفکیکها و تبعیضهای علیه زنان برداشته شده است؟)؛ سانسور کتاب علی رغم قول وزیر ارشاد روحانی ادامه دارد؛ دولت همچنان به نورچشمیها (که در هر دوره فرق میکنند) بودجه میدهد تا فیلم بسازند اما فعلا دست دولت بسته تر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر