جامعه ایران صدا های متفاوتی دارد که تفکیک آن ها قابل تامل است. این صداها را می توان این گونه برشمرد:
۱- افکار عمومی که اولویت بر نان، مسکن و کاروامنیت دارد.
۲- جامعه مدنی که اولویت بر فعالیت مدنی صنفی و حقوق شهروندی دارد.
۳- نخبگان و روشنفکران که اولویت بر آزادی بیان و عقیده دارند.
۴- جوانان که اولویت بر آزادی مدنی و زیست شاد دارند.
۵- فضای مجازی که اولویت بر آزادی مدنی و بعد بر آزادی عقیده... دارد.
دولت ها در ایران هر کدام با عمده کردن یکی از این شعارها وارد انتخابات، اما زمانی موفق می شوند که مابقی صداها را همراه یا مرعوب کنند. با این حال بی تردید در ایران افکار عمومی بالاترین قدرت را دارد. برخلاف اینکه گفته می شود که شعار خاتمی توسعه سیاسی بود، اما رای وی باز به خاطراین بود که نماینده تغییر قلمداد شد. اما شانس خاتمی و روحانی در این بود که جامعه مدنی و نخبگان و جوانان را هم همراه خود کردند؛ اتفاقی که در انتخابات ۱۳۸۴ نیفتاد. حتی رای جامعه مدنی و نخبگان هم نتوانست در برابر رای افکار عمومی نقش بازی کند. اما در انتخابات ۱۳۹۲ با وجود رای ندادن بخشی از جامعه مدنی و نخبگان، افکار عمومی و جوانان توانست بخشی از جامعه مدنی را وارد انتخابات کند و روشنفکران را هم جذب نماید.
الویت دولت روحانی کدام است؟
اولویت درست روحانی توجه به افکار عمومی است. راه آن هم، حل مشکل اقتصادی از طریق بهبود فضای کسب و کار، کاهش تحریم ها و برداشتن آنها در طی زمان، بازسازی بوروکراسی دولت در برابر نهاد های گوناگون است.
نقشه راه هم گفتگو با امریکا و غرب بر سر برنامه هسته ای ایران و اعتماد سازی است تا از این طریق با جریان راست و رهبری در ایران وارد چانه زنی و فضای کشور در عرصه هایی بازتر شود. این نقشه قابل نقد و بررسی است. سایه و روشن این برنامه خود را نشان می دهد. امیدی هم برانگیخته است، اما تدابیری هم از طرف راست و راست افراطی وجود دارد که می خواهد این نقشه را مدیریت کند تاجریان کار از دست جریان راست خارج نشود.
روحانی در روش و کار خود سایه و روشن دارد. تیم حرفه ای مذاکره کننده با غرب دارد اما تیم اقتصادی ای که کارنامه موفقی در گذشته داشته باشد، ندارد. وزیر ارشادی همراه دارد اما وزیر کشوری که متزلزل است. زین سان می توان وضعیت وزرای کابینه را برشمارد. بی گمان تیم روحانی برخاسته از موقعیت و توان او است، اما او اگر راهبرد خود را تحقق بخشد سایه هایش در پرتو روشنی هایش قرار می گیرد.
روحانی و رهبری نظام
سایه روشن های این رابطه هم محسوس است بخصوص بعد از کشمکشی که به عدم دیدار با رهبری در مراسم عید غدیر منجرشد؛مراسمی که انجام آن در نظام قطعی بود.
اما محورهای اختلاف نظر رهبری با روحانی برسر ۱- مسئله هسته ای ۲- رفع حصر و آزادی زندانیان ۳- و هم چنین اختلاف برسر آنچه که از سوی رهبری سیاه نمائی ازدوره احمدی نژاد خوانده می شد، بوده است.
اما بعد از چند روز باز علائم روشنی از سوی رهبری هم مبنی بر حمایت از مذاکرات هسته ای و هم تمایل به رفع حصر و آزادی زندانیان و کمک به کار آمدی دولت از بیت به روحانی داده شده که می گویند نتیجه رای زنی هاشمی و روحانی با بیت رهبری بوده است. نوسان مواضع در ایران میان دولت و رهبری در این ۱۰۰ روز بسیار متنوع تر از زمان خاتمی بوده است. در بیت رهبری میان دستجات آن هم کشمکش بسیار بالا گرفته است. با این وصف برخی ازرفتار های راست سنتی نشان از آن دارد که بیت رهبری در تحقق وعده ها به روحانی چندان یک دست نیست.
گزارش صد روزه روحانی در مورد عملکرد دولت با مشکلات دولت قبل بسیار مهم است. این گزارش باید واقع گرایانه باشد. این گزارش می تواند در عمل راست افراطی را که حامی دولت قبلی بود منفعل کندو راست سنتی را برای مدتی همراه روحانی نگه دارد. همچنین بیت رهبری را به علت حمایت از دولت قبلی زیر سئوال افکار عمومی ببرد. از همین روست که گزارش صد روز می تواند برگ برنده روحانی به حساب آید؛البته اگر مذاکرات هسته ای پیش رود.
روحانی و جامعه مدنی و روشنفکران و جوانان
سه جریان فوق می دانند که در صورت شکست روحانی فضای کشور بدتر خواهد شد؛ هم به لحاظ حقوق شهروندی و هم آزادی مدنی و هم آزادی بیان.
اما این همه ماجرا نیست باید دید که این سه جریان می توانند فضای مطالبات را به سوی قوه قضائیه و مقننه بکشند و بیت رهبری و رهبری را از طرف افکار عمومی طوری تحت تاثیر قرارتاثیر قرار دهند که در عمل با خواسته های دولت روحانی موافق کنند. این کارسخت و ظریف اما ممکن است. در عین حال روحانی باید این مسیر را برود منتها با چه روش و چه کمکی از سوی مردم. روحانی می تواند جامعه مدنی را به کمک بخواهد.
چرا نباید در دانشگاه ها در روز ۱۶ آذر مراسم دانشجو با آزادی برگزار شودو هم مقامات دولت و هم روشنفکران نتوانند سخن خود را بگویند؟ چرا دولت از جامعه مدنی هم برای حمایت از مذاکرات هسته ای و هم برای اجرائی برنامه های خود کمک نمی گیرد؟
در این مورد جامعه مدنی، جوانان و روشنفکران می توانند خواستار تغییر برخی از قوانین مجازات اسلامی شوند و در این مورد به بحث بشینند. می توان در این مسیر خطاب را قوه قضائیه قرار داد و با ارائه طرح مشخص خواستار لغو قوانین مربوط به اعدام در برخی از جرائم شد. می توان مجلس را خطاب قرار داد و خواستار همکاری نمایندگان با دولت شد. می توان از وزرا خواست برنامه صنفی مدنی دولت را اجرا کنند. به نظر می رسد که نگاه لابی های بسیار محرمانه دولت با راست و بیت رهبری اگر با حمایت مردم همراه نباشد نتیجه نخواهد داد. روحانی باید بداند که برنامه وی به حمایت مردم نیاز دارد، در غیر این صورت راست آن را متوقف خواهد کرد.
دولت از نیروی مدنی حامی خود می تواند استفاده کندو جامعه مدنی، روشنفکران و جوانان هم در عین استقلال، پیکان خواسته و مطالبات خود را به سوی قوه قضائیه و مجلس بکشانند.
افکار عمومی و دولت
رضایت افکار عمومی اگر هدف اصلی باشد اما رضایت و کمک دیگر نیرو ها را نمی توان فراموش کرد. دولت می تواند با توضیح بیشتر افکار و برنامه خود در میان روشنفکران و در دانشگاه ها و در فضای مجازی قدرت خود را در چانه زنی با راست بیشتر کند. اما این تلاش نمی تواند نافی تلاش مستقل جامعه مدنی باشد. به نظر می رسد جامعه مدنی ایران به روحیه نیاز داردو انتظاری که می کشد نشان از نوعی واکنش دارد، در حالیکه می باید به کنش هم فکر کرد. دولت روحانی به جامعه مدنی و جامعه مدنی به فضائی که دولت می سازد نیاز دارند.
حال که خطر جنگ دور شده است، می توان هم به روابط بهتر با غرب و هم شرایط بهتر در ایران فکر کرد. در این مورد دولت روحانی نباید فقط به لابی گری و نگاه نخبه پرور توجه کند. برنامه بیت و راست افراطی قیچی کردن نوک دولت روحانی است. راست سنتی نیز در این قیچی کردن نقش بازی خواهد کرد. حمله هماهنگ آقایان اژه ای و لاریجانی ها به سیاست دولت نشان از آن دارد که روزهای سخت دولت روحانی شروع شده است. در این میان روشنفکران و جوانان و جامعه مدنی و نیروی های سیاسی در تعامل با دولت می توانند محور مطالبات و خواسته های خود را به سوی قوه قضائیه و مقننه ببرند. در این حالت البته از روحانی رهبری اپوزیسیون نسازند اما حمایت مشروط خود را نشان دهند. دولت هم می تواند از توان جامعه مدنی و زبان روشنفکران و انرژی جوانان سود ببرد؛کاری که تا کنون کمتر کرده است