گلشیفته فراهانی، هنگام کودکیاش در ایران نیز شورشی بود. همکلاسیهایش را تشویق میکرد که در اعتراض به نبود گرمایش در کلاس اعتصاب کنند و به پدر و مادرش خلاف واقع میگفت تا خواهرش بتواند با محبوب خود دیدار کند.
۱۶ ساله که بود در اعتراض به حجاب اجباری سرش را تراشید، سینههایش را باندپیچی کرد، لباس پسرانه پوشید و دور تهران بر دوچرخه رکاب زد. ۱۷ سالش که شد بر رویای پدر و مادرش برای ادامه تحصیل در رشته پیانو خط بطلان کشید، و به جای رفتن به وین در تهران ماند تا بازیگری را دنبال کند.
به زبان انگلیسی گفتگو میکنیم و میگوید: «اصطلاحی در فارسی هست، با دم شیر بازی کردن، آن چیزی نبودم که جامعه ایران از من میخواست- یک دختر خوب»، میگوید: «با دم شیر بازی کردم.»
آخرین فیلمش، «سنگ صبور» که از روز چهارشنبه (۱۴ اوت) در نیویورک به نمایش عمومی گذاشته میشود نیز همان شورش است، با بیانی آرامتر، در مقایسه با ماجراهای بحث برانگیزی که امسال به محکومیتش در ایران انجامید.
عتیق رحیمی، زاده افغانستان، فیلم سنگ صبور را بر اساس رمان خود به همین نام کارگردانی کرده است. رمان سنگ صبور معتبرترین جایزه ادبی فرانسه، پریگونکورت را به خود اختصاص داده است. داستان زن جوانافغان، با دو کودک، که پس از گلوله خوردن و به اغما رفتن شوهرش، تبدیل به پرستار تمام وقت او شده است.
بیرون خانه جنگ با شدت تمام در جریان است و شوهرش در اغما لولهای به دهان دارد. زن همچنان که در لوله تغذیه شوهرش آب قند میریزد ماجرای رنج خود و داستان بیعشقیاش را نسبت به او بازگو میکند. زن به عمیقترین اسرار خود در برابر شوهر ناهوشیارش اعتراف میکند، تمایلات جنسیاش را، اشتیاقش را برای عشق رمانتیک، و فریبها و دروغهایش را. در جشنوارهها نیز، خانم فراهانی سر و صداها (و نظر) بسیاری را به سوی خود جلب کرده است. منتقد «هالیوود ریپورتر» از «عملکرد مسحور کنندهاش در نقشی محوری که بسیاری در آرزوی آنند» مینویسد و منتقد «ورایه تی»، نقش آفرینی او را بازی قدرتمندی میداند که با مهارت تمام حق مطلب را ادا میکند.
خانم فراهانی میگوید: «ما در آغاز زن افغان ضعیفی را میبینیم که در تلاش است تا از سنت، مذهب و شوهرش رهایی یابد. این فیلم با کنشی از سوی زن، به نشانه رهایی او به پایان میرسد. کنشی که زنی قربانی و ضعیف یک جنگجوی مبارز میسازد.»
خانم فراهانی نیز همین گونه عمل کرده است.
پدرش کارگردان و بازیگر تئاتر و مادرش نیز بازیگر و نقاش است. گلشیفته آموزش یادگیری پیانو را از ۵ سالگی آغاز کرد. در ۱۴ سالگی اولین فیلم خود را در ایران بازی کرد و در بیست سالگی ازدواج کرد. وقتی فیلم «تجسد/ مجموعه دروغها» – (بادی او لایز)، با لئوناردو دی کاپریو در فیلمی ساخته ریدلی اسکات بازی کرد، برای اولین بار گرفتاریهای جمهوری اسلامی گریبانگیرش شد. پس از آن در سال ۲۰۰۸ از ایران گریخت، در پاریس اقامت گزید و از همسرش جدا شد.
گلشیفته فراهانی که ۳۰ سال دارد، با بازی در بیش از ۲۵ فیلم، از جمله فیلم «خورش مرغ با آلو» به یکی از شناخته شدهترین زنان بازیگر ایرانی تبدیل شده است. او سال پیش در استودیوی کوچکی پایین خانه ژان کلود کری یه و همسرش ایرانیاش، نهال تجدد اقامت داشته است. ژان کلود کری یه، فیلمنامه «زیبایی روز» و «سنگ صبور» را از رمان این دو داستان به رشته تحریر در آورده است. خانم فراهانی، پیراهن کرپ سفید گشاد و شلوار سیاه تنگی پوشیده است. نه کفشی به پا دارد نه آرایشی بر صورت. نه زیور آلاتی آویخته و نه حتا گوشوارهای. کک و مکهای کم رنگی بر گونه دارد و اثر کم عمقی از آبله مرغان بر بالای بینیاش. هنگام دم کردن چای سبز سوت میزند و سینی شیرینی فرانسوی را بر روی میز باغ میچیند.
در ابتدا، آقای رحیمی، گلشیفته را برای بازی در فیلمش نپذیرفت. میگوید: «فکر میکرد که من بیش از حد جوان، زیادی قشنگ و بیش از اندازه شاد هستم.» گلشیفته پافشاری به خرج میدهد. «به آقای رحیمی گفتم اگر این نقش را به من ندهد جملاتش را حفظ میکنم و در تمام خیابانهای پاریس این نقش را بازی میکنم.» که آقای رحیمی کوتاه میآید و این نقش را به گلشیفته میدهد. از آن زمان ۲ سال و نیم طول میکشد تا سرمایه لازم برای ساخت فیلم فراهم شود و کتاب از فرانسوی به فارسی دری، فارسی به گویش افغان- بازنویسی شود.
خانم فراهانی باید گویش افغان یاد میگرفت. هربار باید دهها صفحه دیالوگ را حفظ میکرد، چرا که آقای رحیمی، کارگردان فیلم بر تک گوییهای بلند از زبان زن افغان اصرار داشت، بی هیچ توقفی.
«احتمالا این سختترین فیلمی است که تاکنون بازی کردهام.» میگوید: «هر روز موقع فیلمبرداری به خودم میگفتم: امکان ندارد از پس آن برآیم.» سرمایه گذاری عاطفی سختترین قسمت ماجرا بود. فراهانی میگوید: «رنج این زن در اعماق من نشست.»
آقای رحیمی، کارگردان سنگ صبور اعتراف میکند که فراهانی را تحت فشار گذاشت تا او را برانگیزاند. او در گفتگویی اعلام میکند: «برای خشمگین کردنش او را تحت فشار میگذاشتم و به گریه میانداختم. فراهانی به من میگفت که این چیزی که از من میخواهید نشدنی است و امکان ندارد.» رحیمی حتا از دشواریهای عشق و عاشقیهای محال سخن میگفت تا رنج را بیشتر در او برانگیزد. خانم فراهانی میگوید: «هر شب بی خود و بی هیچ دلیلی دو سه ساعت گریه میکردم، بی هیچ دلیلی، همین طور بی جهت. گمان میکردم دارم دیوانه میشوم. وقتی که فیلم تمام شد فرو ریختم. هزار تکه شدم. دیگر مرده بودم. احساس و ذهن و جسمم فرو ریخته بود.»
ولی پس از یک استراحت چهارماهه، گلشیفته دوباره ظاهر شد، مستقلتر و سرکشتر از همیشه. در سال ۲۰۱۲، تابویی را در ایران شکست: در برابر دوربین مجلهای فرانسوی با تن برهنه ظاهر شد، در حالی که سینههای خود را با دستهایش پوشانده بود.
پس از آن شهامت آن را به خود داد که پا را فراتر بگذارد. در فیلم کوتاه آگهی تبلیغاتی فیلم سزار، معادل فرانسوی جایزه فیلم اسکار، به ایفای نقش کوتاهی پرداخت که در آن بیش از بیست و چهار بازیگر جوان، در حین ایفای نقش خود در فیلم کوتاه «جسم و روح»، بخشهایی از لباس خود را از تن به در میآورند و تعهد خود به هنرشان را با جسم و روحشان به نمایش میگذارند. فراهانی در حالی سینه راست خود را برهنه میکند میگوید: «من به رویاهایتان تجسم میدهم.»
خبرگزاری فارس در ایران، با گفتن این که «این ویدیو چهره پنهان و نفرت انگیز سینما را آشکار کرده»، آن را محکوم کرد. فردی که خود را مامور قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده بود با پدر و مادر فراهانی در ایران تماس گرفت و گفت که سینههای وی بریده میشوند تا مجازات شود.
فراهانی به تازگی در برابر دوربین عکاس مد، پائولو راورسی برهنه ایستاد. (این عکسها هنوز منتشر نشده اند.) وقتی که این ایده را مطرح کرد گفتم: «ببین پائولو، من تا به حال مشکلات زیادی به خاطر این ماجرا داشتهام. بهتر است از این کار صرف نظر کنیم. ولی بعد، با خودم گفتم: «اگر پائولو راورسی این عکسها را نگیرد چه کسی بگیرد؟ انگار از تن من عبور میکرد و از روحم عکس میگرفت.»
فراهانی، در تبعید از ایران با زندگی جدید خود آشتی کرده است که میگوید: «ایرانِ رویای من شاید اصلا دیگر وجود نداشته باشد.»
و این اندیشه به او قدرت میدهد. «دو نوع آدم در تبعید زندگی میکنند: قربانیهایی که خودشان را توی دریاچه میاندازند و خودکشی میکنند، و یا کسانی که به جنگجو بدل میشوند و از غم خود پر و بال میگیرند و نیروی محرکهای میسازند تا اوج بگیرند.» و میگوید: «تبعید اقتدار من است.»
* از: الن سیولینو / در: نیویورک تایمز / ترجمه: فائقه اشکوری- ایران در جهان
۱۶ ساله که بود در اعتراض به حجاب اجباری سرش را تراشید، سینههایش را باندپیچی کرد، لباس پسرانه پوشید و دور تهران بر دوچرخه رکاب زد. ۱۷ سالش که شد بر رویای پدر و مادرش برای ادامه تحصیل در رشته پیانو خط بطلان کشید، و به جای رفتن به وین در تهران ماند تا بازیگری را دنبال کند.
به زبان انگلیسی گفتگو میکنیم و میگوید: «اصطلاحی در فارسی هست، با دم شیر بازی کردن، آن چیزی نبودم که جامعه ایران از من میخواست- یک دختر خوب»، میگوید: «با دم شیر بازی کردم.»
آخرین فیلمش، «سنگ صبور» که از روز چهارشنبه (۱۴ اوت) در نیویورک به نمایش عمومی گذاشته میشود نیز همان شورش است، با بیانی آرامتر، در مقایسه با ماجراهای بحث برانگیزی که امسال به محکومیتش در ایران انجامید.
عتیق رحیمی، زاده افغانستان، فیلم سنگ صبور را بر اساس رمان خود به همین نام کارگردانی کرده است. رمان سنگ صبور معتبرترین جایزه ادبی فرانسه، پریگونکورت را به خود اختصاص داده است. داستان زن جوانافغان، با دو کودک، که پس از گلوله خوردن و به اغما رفتن شوهرش، تبدیل به پرستار تمام وقت او شده است.
بیرون خانه جنگ با شدت تمام در جریان است و شوهرش در اغما لولهای به دهان دارد. زن همچنان که در لوله تغذیه شوهرش آب قند میریزد ماجرای رنج خود و داستان بیعشقیاش را نسبت به او بازگو میکند. زن به عمیقترین اسرار خود در برابر شوهر ناهوشیارش اعتراف میکند، تمایلات جنسیاش را، اشتیاقش را برای عشق رمانتیک، و فریبها و دروغهایش را. در جشنوارهها نیز، خانم فراهانی سر و صداها (و نظر) بسیاری را به سوی خود جلب کرده است. منتقد «هالیوود ریپورتر» از «عملکرد مسحور کنندهاش در نقشی محوری که بسیاری در آرزوی آنند» مینویسد و منتقد «ورایه تی»، نقش آفرینی او را بازی قدرتمندی میداند که با مهارت تمام حق مطلب را ادا میکند.
خانم فراهانی میگوید: «ما در آغاز زن افغان ضعیفی را میبینیم که در تلاش است تا از سنت، مذهب و شوهرش رهایی یابد. این فیلم با کنشی از سوی زن، به نشانه رهایی او به پایان میرسد. کنشی که زنی قربانی و ضعیف یک جنگجوی مبارز میسازد.»
خانم فراهانی نیز همین گونه عمل کرده است.
پدرش کارگردان و بازیگر تئاتر و مادرش نیز بازیگر و نقاش است. گلشیفته آموزش یادگیری پیانو را از ۵ سالگی آغاز کرد. در ۱۴ سالگی اولین فیلم خود را در ایران بازی کرد و در بیست سالگی ازدواج کرد. وقتی فیلم «تجسد/ مجموعه دروغها» – (بادی او لایز)، با لئوناردو دی کاپریو در فیلمی ساخته ریدلی اسکات بازی کرد، برای اولین بار گرفتاریهای جمهوری اسلامی گریبانگیرش شد. پس از آن در سال ۲۰۰۸ از ایران گریخت، در پاریس اقامت گزید و از همسرش جدا شد.
گلشیفته فراهانی که ۳۰ سال دارد، با بازی در بیش از ۲۵ فیلم، از جمله فیلم «خورش مرغ با آلو» به یکی از شناخته شدهترین زنان بازیگر ایرانی تبدیل شده است. او سال پیش در استودیوی کوچکی پایین خانه ژان کلود کری یه و همسرش ایرانیاش، نهال تجدد اقامت داشته است. ژان کلود کری یه، فیلمنامه «زیبایی روز» و «سنگ صبور» را از رمان این دو داستان به رشته تحریر در آورده است. خانم فراهانی، پیراهن کرپ سفید گشاد و شلوار سیاه تنگی پوشیده است. نه کفشی به پا دارد نه آرایشی بر صورت. نه زیور آلاتی آویخته و نه حتا گوشوارهای. کک و مکهای کم رنگی بر گونه دارد و اثر کم عمقی از آبله مرغان بر بالای بینیاش. هنگام دم کردن چای سبز سوت میزند و سینی شیرینی فرانسوی را بر روی میز باغ میچیند.
در ابتدا، آقای رحیمی، گلشیفته را برای بازی در فیلمش نپذیرفت. میگوید: «فکر میکرد که من بیش از حد جوان، زیادی قشنگ و بیش از اندازه شاد هستم.» گلشیفته پافشاری به خرج میدهد. «به آقای رحیمی گفتم اگر این نقش را به من ندهد جملاتش را حفظ میکنم و در تمام خیابانهای پاریس این نقش را بازی میکنم.» که آقای رحیمی کوتاه میآید و این نقش را به گلشیفته میدهد. از آن زمان ۲ سال و نیم طول میکشد تا سرمایه لازم برای ساخت فیلم فراهم شود و کتاب از فرانسوی به فارسی دری، فارسی به گویش افغان- بازنویسی شود.
خانم فراهانی باید گویش افغان یاد میگرفت. هربار باید دهها صفحه دیالوگ را حفظ میکرد، چرا که آقای رحیمی، کارگردان فیلم بر تک گوییهای بلند از زبان زن افغان اصرار داشت، بی هیچ توقفی.
«احتمالا این سختترین فیلمی است که تاکنون بازی کردهام.» میگوید: «هر روز موقع فیلمبرداری به خودم میگفتم: امکان ندارد از پس آن برآیم.» سرمایه گذاری عاطفی سختترین قسمت ماجرا بود. فراهانی میگوید: «رنج این زن در اعماق من نشست.»
آقای رحیمی، کارگردان سنگ صبور اعتراف میکند که فراهانی را تحت فشار گذاشت تا او را برانگیزاند. او در گفتگویی اعلام میکند: «برای خشمگین کردنش او را تحت فشار میگذاشتم و به گریه میانداختم. فراهانی به من میگفت که این چیزی که از من میخواهید نشدنی است و امکان ندارد.» رحیمی حتا از دشواریهای عشق و عاشقیهای محال سخن میگفت تا رنج را بیشتر در او برانگیزد. خانم فراهانی میگوید: «هر شب بی خود و بی هیچ دلیلی دو سه ساعت گریه میکردم، بی هیچ دلیلی، همین طور بی جهت. گمان میکردم دارم دیوانه میشوم. وقتی که فیلم تمام شد فرو ریختم. هزار تکه شدم. دیگر مرده بودم. احساس و ذهن و جسمم فرو ریخته بود.»
ولی پس از یک استراحت چهارماهه، گلشیفته دوباره ظاهر شد، مستقلتر و سرکشتر از همیشه. در سال ۲۰۱۲، تابویی را در ایران شکست: در برابر دوربین مجلهای فرانسوی با تن برهنه ظاهر شد، در حالی که سینههای خود را با دستهایش پوشانده بود.
پس از آن شهامت آن را به خود داد که پا را فراتر بگذارد. در فیلم کوتاه آگهی تبلیغاتی فیلم سزار، معادل فرانسوی جایزه فیلم اسکار، به ایفای نقش کوتاهی پرداخت که در آن بیش از بیست و چهار بازیگر جوان، در حین ایفای نقش خود در فیلم کوتاه «جسم و روح»، بخشهایی از لباس خود را از تن به در میآورند و تعهد خود به هنرشان را با جسم و روحشان به نمایش میگذارند. فراهانی در حالی سینه راست خود را برهنه میکند میگوید: «من به رویاهایتان تجسم میدهم.»
خبرگزاری فارس در ایران، با گفتن این که «این ویدیو چهره پنهان و نفرت انگیز سینما را آشکار کرده»، آن را محکوم کرد. فردی که خود را مامور قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده بود با پدر و مادر فراهانی در ایران تماس گرفت و گفت که سینههای وی بریده میشوند تا مجازات شود.
فراهانی به تازگی در برابر دوربین عکاس مد، پائولو راورسی برهنه ایستاد. (این عکسها هنوز منتشر نشده اند.) وقتی که این ایده را مطرح کرد گفتم: «ببین پائولو، من تا به حال مشکلات زیادی به خاطر این ماجرا داشتهام. بهتر است از این کار صرف نظر کنیم. ولی بعد، با خودم گفتم: «اگر پائولو راورسی این عکسها را نگیرد چه کسی بگیرد؟ انگار از تن من عبور میکرد و از روحم عکس میگرفت.»
فراهانی، در تبعید از ایران با زندگی جدید خود آشتی کرده است که میگوید: «ایرانِ رویای من شاید اصلا دیگر وجود نداشته باشد.»
و این اندیشه به او قدرت میدهد. «دو نوع آدم در تبعید زندگی میکنند: قربانیهایی که خودشان را توی دریاچه میاندازند و خودکشی میکنند، و یا کسانی که به جنگجو بدل میشوند و از غم خود پر و بال میگیرند و نیروی محرکهای میسازند تا اوج بگیرند.» و میگوید: «تبعید اقتدار من است.»
* از: الن سیولینو / در: نیویورک تایمز / ترجمه: فائقه اشکوری- ایران در جهان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر