ده زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به دنبال درگیری با مسوولان زندان، به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ این زندان منتقل شدهاند. عبدالله مومنی،از جمله این زندانیان است که فاطمه آدینهوند، همسرش به "روز" میگوید بر طبق گفته مسوولان دادستانی، عبدالله مومنی و دیگر زندانیان سیاسی، باید ۲۰ روز آینده را نیز در انفرادی باشند.
آدینهوند میگوید: "امروز به دفتر دادستانی رفتم تا وضعیت را پیگیری کنم. به من گفتند که آقای مومنی باید ۲۰ روز دیگر را در انفرادی بماند، چون زندان مقررات دارد و نمیتوان از آنها عدول کرد".
آدینهوند ادامه میدهد: "زندانیان شخصی را به عنوان وکیل بند انتخاب کرده بودند. این مساله اما با مخالفت مسوولان زندان مواجه شد و آنها گفتند که خودشان باید وکیل بند را انتخاب کنند. اما زندانیان گفتندکه این مساله را قبول نمیکنند، بعد هم درگیری لفظی به وجود آمد و در نهایت گارد وارد بند شد. نتیجه این درگیریها این شد که برخی از زندانیان را به سلول انفرادی بردند".
پیش از این مسوولان زندان اوین اعلام کرده بودند که به مناسبت تولد دختر پیامبر اسلام، این زندانیان را به بند عمومی منتقل مى کنند، اتفاقی که هنوز رخ نداده است. از سوی دیگر معاون اجرایی زندان اوین نیز تهدید کرده که با ۳۵ زندانی معترض به این اقدام برخورد خواهد کرد.
این درگیریها پس از آن رخ داد که مقامهای زندان خواستار عزل سعید مدنی وکیل بند منتخب زندانیان شدند. به دنبال این اقدام، بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد یک سلسله اقدامات اعتراضی بود که نهایتا با مداخله گارد ویژه زندان ده تن از زندانیان به نامهای سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن یوسفپور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی به انفرادی منتقل و ممنوع الملاقات شدند.
پس از این نیز روز دوشنبه، که موعد ملاقات هفتگی زندانیان بند ۳۵۰ اوین با خانوادههایشان بود ۳۵ تن از زندانیان بند ۳۵۰ از گروهها و گرایشهای مختلف از حضور در سالن ملاقات امتناع کرده و دست به اعتصاب ملاقات زدند.
به دنبال این اتفاقات، اسماعیلی معاون قوه قضاییه و رئیس سازمان زندانهای کل کشور روز سه شنبه جهت پیگیری وضعیت بند ۳۵۰ و موضوع انفرادی ده زندانی سیاسی به زندان اوین رفت. گفته میشود که دادستانی تهران به طور مستقیم دستور داده است که حکم انضباطی ۲۰ روز انفرادی برای این افراد اجرا شود.
همچنین گفته میشود که چند تن از این ده زندانی دچار مشکلات جسمانی شده و پس از مراجعه به بهداری زندان، به انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین بازگردانده شدهاند. همچنین پیش از این سعید مدنی بر اساس نظر پزشکی قانونی قرار بود جهت جراحی کیسه صفرا به بیمارستان منتقل شود که اکنون وضعیت پزشکی و درمانی او در ابهام است.
برخی از این زندانیان سیاسی، مدتهاست که از حق مرخصی و یا ملاقات حضوری محروم شدهاند. فاطمه آدینهوند، در این زمینه میگوید: "ما در این چندسال تنها ۲ یا ۳ ملاقات حضوری با عبدالله داشتهایم. با درخواستهای ما برای ملاقات هم موافقت نمیشود. عبدالله به من گفته که دیگر درخواست ملاقات حضوری ندهم. از طرفی، تماس تلفنی هم وجود ندارد و ما فقط هر دوشنبه به دوشنبه میتوانیم عبدالله را ببینیم".
وی ادامه میدهد: "عبدالله بعد از بازداشت در خرداد ۸۸ یک بار اسفند ماه ۸۸ به مرخصی آمد و ۲۴ فروردین سال ۸۹ به زندان بازگشت. در این مدت هیچ وقت به او مرخصی ندادهاند. مدتی اعلام میکردند که به خاطر نامهاش درباره شکنجه به او مرخصی نمیدهند. الان اما حرف خاصی نمیزنند. مثلا برای سال جدید گفتند که نیاز نیست شما درخواست بدهید، ما خودمان هر موقع صلاح دیدیم، به آنها مرخصی میدهند".
عبدالله مومنی روز سیام خرداد سال ۸۸ در محل ستاد شهروند آزاد بازداشت و بیش از سه ماه را در سلولهای انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و زیر شکنجه به سر برد که بیش از ۴۰ روز آن در بیخبری کامل گذشت. وی اسفندماه همان سال به مرخصی آمد، اما پس از بازگشت به زندان در فروردین ماه سال ۸۹، تاکنون نتوانسته به مرخصی بیاید. او در طول مدت مرخصی هم بارها توسط بازجویانش احضار شد؛ آنها از او خواسته بودند علیه رهبران جنبش سبز ودفتر تحکیم وحدت وجنبش دانشجویی در رسانه ها و دانشگاهها مصاحبه و سخنرانی کند، اما مومنی از پذیرش درخواست بازجوها سر باز زد و به زندان بازگشت.
عبدالله مومنی در دوران بازداشت، نامهای خطاب به رهبر جمهوریاسلامی منتشر کرد. وی در آن نامه به شرح برخوردهایی پرداخت که در دوران بازجویی با وی شده بود. وی در بخشی از نامه خود، نوشته بود که با ننوشتن آنچه بازجوها از او خواسته بودند "پس از کتککاری مفصل و تحقیر و توهین، به من گفتند «به تو اثبات میکنیم که حرامزاده و ولدزنا هستی». نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن چنان که کثافتهای درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم. میگفتند که «باید کاملا توضیح دهی که با چه کسی در چه زمانی و در کجا و چگونه ارتباط داشتهای» و حتی از من میخواستند که در برگه بازجویی ام بنویسم که «در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهام». بارها به تجاوز و استعمال بطری و شیشه نوشابه و چوب تهدید می شدم تا جایی که فیالمثل بازجوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بیان میکرد که چوبی را در … استعمال میکنیم که صدتا نجار نتواند آن را در بیاورد".
آدینهوند میگوید: "امروز به دفتر دادستانی رفتم تا وضعیت را پیگیری کنم. به من گفتند که آقای مومنی باید ۲۰ روز دیگر را در انفرادی بماند، چون زندان مقررات دارد و نمیتوان از آنها عدول کرد".
آدینهوند ادامه میدهد: "زندانیان شخصی را به عنوان وکیل بند انتخاب کرده بودند. این مساله اما با مخالفت مسوولان زندان مواجه شد و آنها گفتند که خودشان باید وکیل بند را انتخاب کنند. اما زندانیان گفتندکه این مساله را قبول نمیکنند، بعد هم درگیری لفظی به وجود آمد و در نهایت گارد وارد بند شد. نتیجه این درگیریها این شد که برخی از زندانیان را به سلول انفرادی بردند".
پیش از این مسوولان زندان اوین اعلام کرده بودند که به مناسبت تولد دختر پیامبر اسلام، این زندانیان را به بند عمومی منتقل مى کنند، اتفاقی که هنوز رخ نداده است. از سوی دیگر معاون اجرایی زندان اوین نیز تهدید کرده که با ۳۵ زندانی معترض به این اقدام برخورد خواهد کرد.
این درگیریها پس از آن رخ داد که مقامهای زندان خواستار عزل سعید مدنی وکیل بند منتخب زندانیان شدند. به دنبال این اقدام، بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد یک سلسله اقدامات اعتراضی بود که نهایتا با مداخله گارد ویژه زندان ده تن از زندانیان به نامهای سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن یوسفپور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی به انفرادی منتقل و ممنوع الملاقات شدند.
پس از این نیز روز دوشنبه، که موعد ملاقات هفتگی زندانیان بند ۳۵۰ اوین با خانوادههایشان بود ۳۵ تن از زندانیان بند ۳۵۰ از گروهها و گرایشهای مختلف از حضور در سالن ملاقات امتناع کرده و دست به اعتصاب ملاقات زدند.
به دنبال این اتفاقات، اسماعیلی معاون قوه قضاییه و رئیس سازمان زندانهای کل کشور روز سه شنبه جهت پیگیری وضعیت بند ۳۵۰ و موضوع انفرادی ده زندانی سیاسی به زندان اوین رفت. گفته میشود که دادستانی تهران به طور مستقیم دستور داده است که حکم انضباطی ۲۰ روز انفرادی برای این افراد اجرا شود.
همچنین گفته میشود که چند تن از این ده زندانی دچار مشکلات جسمانی شده و پس از مراجعه به بهداری زندان، به انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین بازگردانده شدهاند. همچنین پیش از این سعید مدنی بر اساس نظر پزشکی قانونی قرار بود جهت جراحی کیسه صفرا به بیمارستان منتقل شود که اکنون وضعیت پزشکی و درمانی او در ابهام است.
برخی از این زندانیان سیاسی، مدتهاست که از حق مرخصی و یا ملاقات حضوری محروم شدهاند. فاطمه آدینهوند، در این زمینه میگوید: "ما در این چندسال تنها ۲ یا ۳ ملاقات حضوری با عبدالله داشتهایم. با درخواستهای ما برای ملاقات هم موافقت نمیشود. عبدالله به من گفته که دیگر درخواست ملاقات حضوری ندهم. از طرفی، تماس تلفنی هم وجود ندارد و ما فقط هر دوشنبه به دوشنبه میتوانیم عبدالله را ببینیم".
وی ادامه میدهد: "عبدالله بعد از بازداشت در خرداد ۸۸ یک بار اسفند ماه ۸۸ به مرخصی آمد و ۲۴ فروردین سال ۸۹ به زندان بازگشت. در این مدت هیچ وقت به او مرخصی ندادهاند. مدتی اعلام میکردند که به خاطر نامهاش درباره شکنجه به او مرخصی نمیدهند. الان اما حرف خاصی نمیزنند. مثلا برای سال جدید گفتند که نیاز نیست شما درخواست بدهید، ما خودمان هر موقع صلاح دیدیم، به آنها مرخصی میدهند".
عبدالله مومنی روز سیام خرداد سال ۸۸ در محل ستاد شهروند آزاد بازداشت و بیش از سه ماه را در سلولهای انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و زیر شکنجه به سر برد که بیش از ۴۰ روز آن در بیخبری کامل گذشت. وی اسفندماه همان سال به مرخصی آمد، اما پس از بازگشت به زندان در فروردین ماه سال ۸۹، تاکنون نتوانسته به مرخصی بیاید. او در طول مدت مرخصی هم بارها توسط بازجویانش احضار شد؛ آنها از او خواسته بودند علیه رهبران جنبش سبز ودفتر تحکیم وحدت وجنبش دانشجویی در رسانه ها و دانشگاهها مصاحبه و سخنرانی کند، اما مومنی از پذیرش درخواست بازجوها سر باز زد و به زندان بازگشت.
عبدالله مومنی در دوران بازداشت، نامهای خطاب به رهبر جمهوریاسلامی منتشر کرد. وی در آن نامه به شرح برخوردهایی پرداخت که در دوران بازجویی با وی شده بود. وی در بخشی از نامه خود، نوشته بود که با ننوشتن آنچه بازجوها از او خواسته بودند "پس از کتککاری مفصل و تحقیر و توهین، به من گفتند «به تو اثبات میکنیم که حرامزاده و ولدزنا هستی». نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن چنان که کثافتهای درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم. میگفتند که «باید کاملا توضیح دهی که با چه کسی در چه زمانی و در کجا و چگونه ارتباط داشتهای» و حتی از من میخواستند که در برگه بازجویی ام بنویسم که «در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهام». بارها به تجاوز و استعمال بطری و شیشه نوشابه و چوب تهدید می شدم تا جایی که فیالمثل بازجوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بیان میکرد که چوبی را در … استعمال میکنیم که صدتا نجار نتواند آن را در بیاورد".
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر