منصور اسانلو، از فعالان جنبش کارگری و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، چندی است که از کشور خارج شده است. در این مدت حواشی فراوانی پیرامون او به وجود آمده؛ از اطلاعیههای سندیکای شرکت واحد درباره برکناری او تا همکاریاش با برخی گروههای سیاسی و مسایلی پیرامون زندگی شخصیاش. اسانلو در گفتوگو با "روز"، میگوید که همچنان عضو سندیکاست، گرچه برکناریاش از پست رییس هیات مدیره را حرکتی هوشمندانه میداند، وابستگی به گروههای سیاسی را رد میکند و میگوید که وزارت اطلاعات اخیرا با ارسال ایمیلی، وی را تهدید به قتل کرده است. این گفتوگو را در زیر میخوانید.
آقای اسانلو، چند ماهی از خروج شما از کشور میگذرد. به نظر میرسد در این مدت به صفت فعال جنبش کارگری فعالیتهای خود را ادامه دهید. تصور میکنید چه تفاوتهایی میان فعالیت شما در داخل و خارج وجود دارد؟ و آیا تصور میکنید الان که از کشور خارج شدهاید، میتوانید نقشی در فعالیتهای جنبش کارگری ایران در داخل کشور داشته باشید یا خیر؟
من در تمام سالهای گذشته یک کارگر بودم: چه در شرکت واحد و چه قبل از آن که در یک شرکت بافندگی مشغول به کار بودم و چه سالهای پیش از اینها که عملا درگیر مسایل کارگری بودم. فامیل ما هم همیشه با ظلم و ستم و ارباب و خان درگیر بوده و این ارثیهای است که به من هم رسیده است. در نهایت در شرکت واحد هم همراه با دیگر کارگران، اقدام به راهاندازی سندیکا کردیم. در حال حاضر هم من عملا راهی جز این ندارم. باید این راه را ادامه دهم و امیدوارم بتوانم از طریق امکاناتی که در اینجا وجود دارد... درسها و آموزشهایی را که در بدترین شرایط دیکتاتوری گرفتیم، به دیگران منتقل کنیم. ضمن اینکه میتوانیم از کمک دوستان سندیکا که پیش از من از کشور خارج شدهاند، بهره ببریم و فکر میکنم چون روابطی با داخل کشور داریم و اعتمادی که بخش زیادی از جامعه به ما کرده، اميدوارم که بتوانیم در راه رسیدن به هدف خود موفق باشیم. نه فقط جنبش کارگری ـ– که بدترین نوع زندگی به آنها تحمیل شده ـ– که وضعیت کشور را درست کنیم که امروز در شرایطی است که تحریمها و احتمال جنگ ممکن است کشور را با وضعیت بدتری روبهرو کند و تنها راه برون رفت از این وضعیت، همین تشکلیابی از پایین است. ضمن اینکه باید از تشکلهایی که در حال حاضر وجود دارد، حمایت مالی و سازمانى و تشکیلاتی و رسانهای کرد.
این تشکلیابی در داخل البته به نظر نمیرسد به همین راحتی باشد...
به هر حال این تنها راهی است که داریم. لازم است که تشکلها در همه اقشار به وجود بیایند و تلاش کنیم که این تشکلها به هم بپیوندند و یک نیروی بزرگ ملی را تشکیل دهند تا بتوان اوضاع را سر و سامان داد. در خارج هم لازم است که حمایت همه جانبهای از آنها صورت بگیرد. این کار شدنی هم هست، چون هستههای اولیه در داخل شکل گرفته است و همه در حال حفظ آن هستند. مثل رضا شهابی که با شجاعت به زندان باز میگردد، یا شاهرخ زمانی یا محمد جراحی یا ابراهیم مددی که این همه سال در زندان بود و باز هم به کار خود ادامه میدهد یا افشین اسانلو که جزء هیات موسس رانندگان بیابانی است و دیگر زحمتکشان که ممکن است نام برخی از رفقا را به خاطر نیاورم. هستند کسانی در داخل که فعالیت و مقاومت میکنند و از آرمانهایی که داشتند، دست نکشیده اند. این مساله به نظر من میتواند هسته مرکزی خلايى را که در جامعه ما پیرامون اتحاد میان مردم وجود دارد، پر کند و مردم میتوانند هر جایی که کار میکنند، با دوستان، همکاران و همسایههای خود، درباره مشکلات صحبت کنند و از درون این صحبتها نوعی تشکلهای محلی و خانوادگی ایجاد و فعالتر شود. من هم به اینجا آمدهام و با صدا و جانم، امیدوارم بتوانم کمکی بکنم به ادامه این راه تا این صدا و درد و رنجهایی که مردم و زحمتکشان در داخل دارند، منعکس کنم و سهم کوچکی برای بهتر شدن وضعیت کشورم داشته باشم.
با توجه به تجربیات سندیکا و دیگر تشکلهای مشابه، تصور میکنید شرایط عینی این مساله در داخل فراهم است؟
یا باید در ناامیدی غوطهور شویم یا باید به این باور برسیم که درد مشترکی که داریم ـ– گرانی و تورم و سرکوب و زندان و ظلم و ستم و فساد مالی و شرایط دشوار زحمتکشان و دزدی اطرافیان خامنهای و سپاه و یک درصد جامعه –ـ با شکستن ترس مردم و سازماندهی و اتحاد شکسته میشود. به هر حال این اتفاق افتاده است. مثلا در همین سندیکای شرکت واحد به هر حال با وجود سرکوب و فشار ما موفق شدیم. ما نه تنها بار را بر دوش دیگران نینداختیم، بلکه بار اجتماعی را هم تحمل کردیم. به هر حال اگر امتیازی هم به کارگران شرکت واحد داده شد، به دلیل وجود همین سندیکا بود. سندیکا الان در بدنه نفوذ دارد و این واقعیت عینی است. در مجموعههای دیگری هم کار تشکلیابی شده، به هر حال موفقیتهایی وجود داشته. مثلا تجمعات چند سال پیش معلمان در بهارستان. درست است که زندانی شدند، هزینه دادند، اما به هر حال برای مجموعه معلمها امتیازهای خوبی به همراه آوردند. این نتیجه تشکلیابی و اتحاد معلمان بود. اگر حکومت بداند که این حرکتها ادامه پیدا کند و ترسی از هزینه وجود ندارد، مجبور است که امتیاز بدهد.شاید چون من قسمت امیدوارکننده واقعیتها را میبینم، فکر میکنم که میشود. گرچه کار میبرد و کار سختی هم میبرد.
شما و دیگران فعالان خارج از کشور فکر میکنید چه کمکی میتوانید به این مساله بکنید؟ منظورم البته فارغ از بحث رساندن صدا به خارج از کشور است.
مردم و هممیهنان ما و دوستان و زندانیان ما، وقتی میبینند که ما اینچنین از زندانیان دفاع میکنیم – به عنوان افرادی که در متن مبارزه بودهایم، هزینه دادیم، اخراج شدیم، زندان رفتیم – و کسی نیستیم که از خارج میگوییم لنگش کن، طبیعتا راضی و خوشحال میشوند. وقتی مردم صدای خود و دردهای خود را میبینند، اولا امیدوار میشوند که کسانی هستند که صدای آنها را به دیگران میرسانند. باید تجربیاتمان را در سازماندهی و آموزش و کار فرهنگی در اختیار دیگران بگذاریم و...این مسایل میتواند بسیاری از موانع را از میان ببرد و به کارگران کمک کند. اگر اینها موثر نبود، غیرممکن بود که جمهوری اسلامی میلیونها دلار را برای کنترل تلفنی، فیلترینگ اینترنت، پارازیت اندازی و... هزینه و پیامرسانی را قطع کند. در چند روز گذشته نخستین پیام تهدیدآمیز وزارت اطلاعات هم به من رسیده است.
شما درباره اعتماد مردم به خود صحبت کردید. این در حالی است که به نظر میرسد این اعتماد به شما حداقل در سندیکای شرکت واحد ـ– که عضو آن بودید ـ– وجود ندارد. بیانیههایی دادند که شما عضو هیات مدیره نیستید و حتی اسمتان هم از سایت حذف شده است.
من از سال ۸۵ که بعد از هفت ماه از انفرادی بند ۲۴۰ بیرون آمدم، نظرم را درباره فردی که در حال حاضر سایت را در اختیار دارد، بیان کردم. این فرد کسی است که با سرهنگ عبداللهی، از اعضای وزارت اطلاعات، همکاری میکند و این سایت از سال ۱۳۸۷ که من در زندان بودم، راهاندازى شده است. پیش از خروج من از ایران هم این سایت اساسا فعال نبود و حداکثر تنها اعلامیه فوت یا مراسم ختم منتشر میکرد. یعنی هیچ خبر و اطلاعیهای درباره کارگران شرکت واحد دراین سایت منتشر نمیشود. در نتیجه این سایت مورد تایید نیست و به نظر من تحت کنترل وزارت اطلاعات است.
شما مستنداتی هم در این زمینه دارید؟
این تنها حرف من نیست. دوستان دیگر هم پیش از من در اینباره سخن گفتهاند. حتی یکی از دوستان که پیش از این در هیات مدیره بوده، چند سال پیش در یکی از سایتها مطلبی در همین زمینه نوشته بود. این شخصی که درباره او صحبت میکنم، اگر قرار باشد که ما درباره او صحبت کنیم، داستانهای زیادی دارد که دوستان داخل هم میدانند، گرچه صلاح نیست من اینجا مسایل را باز کنم. دوستان این مستندات را از طریق افرادی چون رضا شهابی هم در اختیار دارند. خود سایت هم زمانی که همه ما زندان بودیم، راه افتاد و این فرد از سایت استفاده شخصی خود را میکند. در این سایت حتی چند عدد از تبصرههای اساسنامه را هم حذف و بعد منتشر کرده است. به هر حال زمانی بود که ماها در زندان بودیم و این آقا ترکتازی کرده و هر چه خواسته روی سایت قرار داده. دوستان داخل هم با این شخص درگیری زیادی داشتند.
درباره بیانیه علیه من هم طبیعی بود که صادر شود، البته کمی لحن تند و احساسی داشت. چون من از کشور خارج شده بودم، ممکن بود فعالیتها یا اظهارنظرهایی بکنم که به بهانه من، دوستان را مورد آزار و اذیت قرار دهند. پس کاملا کار درستی بوده که این کار را بکنند.
یعنی شما میگویید که اخراجتان از سندیکای شرکت واحد کار درستی بود؟
نه. نه اینکه مرا از سندیکا اخراج کنند یا عضو هیات مدیره نباشم. چون طبق اساسنامه سندیکا ـ– که براساس آن مجمع عمومی بالاترین رکن سندیکاست –ـ همه ما کسانی که از مجمع عمومی رای گرفتهایم، تا زمانی که خودمان عضویتمان را لغو نکنیم، عضو هیات مدیره خواهیم بود. پس هیات مدیره میتوانست در چارچوب رایگیری داخلی و تقسیم کاری که انجام شده بود، اعلام کند که من دیگر رییس هیات مدیره نیستم.
هیات مدیره در صورتی که طبق اساسنامه رسمیت داشته باشد، میتواند بنا بر تقسیم کارهایی که در جلسه هیات مدیره انجام شده، فرد را برکنار کند، حقشان هم هست. اما کسانی که با رای مجمع عمومی آمدهاند، و استعفا ندادهاند، امکان ندارد توسط هیات مدیره اخراج شوند. از زمان مجمع عمومی سندیکا ما عضو هیات مدیره هستیم. طبق اساسنامه باید هر دو سال یک بار مجمع عمومی تشکیل شود، اما چون حکومت فشارها را افزایش داده، این امکان به وجود نیامده است. شاید اگر مجمع عمومی برگزار میشد، شاید امثال مااصلا در آن نبودیم. اما تا زمانی که مجمع برگزار نشده، ما عضو هیات مدیره هستیم. فقط مجمع عمومی میتواند کسی را از سندیکا اخراج کند.
شما در این جلسه حضور داشتید یا در جریان برگزاری آن بودید یا خیر؟
من نمیخواهم خیلی وارد این بحث شوم، چون فکر میکنم کار دوستانام در برکناری من از ریاست هیات مدیره درست بوده. چون ممکن است تبعات کارهای من، گریبان آنها را هم بگیرد. گرچه خود من به این مساله اعتقادی ندارم. اما اساسا جلسهای نبوده. طبق اساسنامه ۱۹ نفر عضو هیات مدیره ما هستند که باید دو سوم آنها مصوبهای را تایید کنند تا اجرایی شود. آنطور که من اطلاع دارم حداکثر شش یا هفت نفر در جلسه حضور داشتهاند که اگر قرار باشد اساسنامه را درباره آنها اجرا کنیم، فقط دو نفرشان میتوانند عضو هیات مدیره باشند، در جلسه حضور داشته باشند. با این حال اشکالی ندارد، من خودم را رییس هیات مدیره سندیکا نمیدانم، اما نمیتوانند مرا از هیات مدیره یا سندیکا اخراج کنند.
این سوال را از آن جهت پرسیدم که در بیانیه دلیل اخراج شما تخلفات و مسایل این چنینی ذکر شده بود. میخواستم بدانم این تخلفات از نظر دیگر اعضای سندیکا چه بوده؟
بیانیهای که زیر فشار منتشر شده، غیر از این چه میتواند بگوید؟ این اطلاعیه در شرایط فشار و بحرانی و عصبی، و شرایطی که خود من حاضر نبودهام صادر شده و بعضی از افراد مسایل شخصی را وارد آن کردند. ولی این تخلفات باید طبق اساسنامه بیان شود، نه براساس نظرهای شخصی و فردی. اینها کلیگویی و در شرایط فشار و عصبی بودن صادر شده.
یعنی شما میفرمایید صدور این بیانیهها و برکناری شما از ریاست هیات مدیره کار درستی بوده؛ اما بیانیه زیر فشار بوده، سایت سندیکا در اختیار نیروهای امنیتی است و اخراج شما از سندیکا هم غیرقانونی است؟
بله.
آقای اسانلو، چند ماهی از خروج شما از کشور میگذرد. به نظر میرسد در این مدت به صفت فعال جنبش کارگری فعالیتهای خود را ادامه دهید. تصور میکنید چه تفاوتهایی میان فعالیت شما در داخل و خارج وجود دارد؟ و آیا تصور میکنید الان که از کشور خارج شدهاید، میتوانید نقشی در فعالیتهای جنبش کارگری ایران در داخل کشور داشته باشید یا خیر؟
من در تمام سالهای گذشته یک کارگر بودم: چه در شرکت واحد و چه قبل از آن که در یک شرکت بافندگی مشغول به کار بودم و چه سالهای پیش از اینها که عملا درگیر مسایل کارگری بودم. فامیل ما هم همیشه با ظلم و ستم و ارباب و خان درگیر بوده و این ارثیهای است که به من هم رسیده است. در نهایت در شرکت واحد هم همراه با دیگر کارگران، اقدام به راهاندازی سندیکا کردیم. در حال حاضر هم من عملا راهی جز این ندارم. باید این راه را ادامه دهم و امیدوارم بتوانم از طریق امکاناتی که در اینجا وجود دارد... درسها و آموزشهایی را که در بدترین شرایط دیکتاتوری گرفتیم، به دیگران منتقل کنیم. ضمن اینکه میتوانیم از کمک دوستان سندیکا که پیش از من از کشور خارج شدهاند، بهره ببریم و فکر میکنم چون روابطی با داخل کشور داریم و اعتمادی که بخش زیادی از جامعه به ما کرده، اميدوارم که بتوانیم در راه رسیدن به هدف خود موفق باشیم. نه فقط جنبش کارگری ـ– که بدترین نوع زندگی به آنها تحمیل شده ـ– که وضعیت کشور را درست کنیم که امروز در شرایطی است که تحریمها و احتمال جنگ ممکن است کشور را با وضعیت بدتری روبهرو کند و تنها راه برون رفت از این وضعیت، همین تشکلیابی از پایین است. ضمن اینکه باید از تشکلهایی که در حال حاضر وجود دارد، حمایت مالی و سازمانى و تشکیلاتی و رسانهای کرد.
این تشکلیابی در داخل البته به نظر نمیرسد به همین راحتی باشد...
به هر حال این تنها راهی است که داریم. لازم است که تشکلها در همه اقشار به وجود بیایند و تلاش کنیم که این تشکلها به هم بپیوندند و یک نیروی بزرگ ملی را تشکیل دهند تا بتوان اوضاع را سر و سامان داد. در خارج هم لازم است که حمایت همه جانبهای از آنها صورت بگیرد. این کار شدنی هم هست، چون هستههای اولیه در داخل شکل گرفته است و همه در حال حفظ آن هستند. مثل رضا شهابی که با شجاعت به زندان باز میگردد، یا شاهرخ زمانی یا محمد جراحی یا ابراهیم مددی که این همه سال در زندان بود و باز هم به کار خود ادامه میدهد یا افشین اسانلو که جزء هیات موسس رانندگان بیابانی است و دیگر زحمتکشان که ممکن است نام برخی از رفقا را به خاطر نیاورم. هستند کسانی در داخل که فعالیت و مقاومت میکنند و از آرمانهایی که داشتند، دست نکشیده اند. این مساله به نظر من میتواند هسته مرکزی خلايى را که در جامعه ما پیرامون اتحاد میان مردم وجود دارد، پر کند و مردم میتوانند هر جایی که کار میکنند، با دوستان، همکاران و همسایههای خود، درباره مشکلات صحبت کنند و از درون این صحبتها نوعی تشکلهای محلی و خانوادگی ایجاد و فعالتر شود. من هم به اینجا آمدهام و با صدا و جانم، امیدوارم بتوانم کمکی بکنم به ادامه این راه تا این صدا و درد و رنجهایی که مردم و زحمتکشان در داخل دارند، منعکس کنم و سهم کوچکی برای بهتر شدن وضعیت کشورم داشته باشم.
با توجه به تجربیات سندیکا و دیگر تشکلهای مشابه، تصور میکنید شرایط عینی این مساله در داخل فراهم است؟
یا باید در ناامیدی غوطهور شویم یا باید به این باور برسیم که درد مشترکی که داریم ـ– گرانی و تورم و سرکوب و زندان و ظلم و ستم و فساد مالی و شرایط دشوار زحمتکشان و دزدی اطرافیان خامنهای و سپاه و یک درصد جامعه –ـ با شکستن ترس مردم و سازماندهی و اتحاد شکسته میشود. به هر حال این اتفاق افتاده است. مثلا در همین سندیکای شرکت واحد به هر حال با وجود سرکوب و فشار ما موفق شدیم. ما نه تنها بار را بر دوش دیگران نینداختیم، بلکه بار اجتماعی را هم تحمل کردیم. به هر حال اگر امتیازی هم به کارگران شرکت واحد داده شد، به دلیل وجود همین سندیکا بود. سندیکا الان در بدنه نفوذ دارد و این واقعیت عینی است. در مجموعههای دیگری هم کار تشکلیابی شده، به هر حال موفقیتهایی وجود داشته. مثلا تجمعات چند سال پیش معلمان در بهارستان. درست است که زندانی شدند، هزینه دادند، اما به هر حال برای مجموعه معلمها امتیازهای خوبی به همراه آوردند. این نتیجه تشکلیابی و اتحاد معلمان بود. اگر حکومت بداند که این حرکتها ادامه پیدا کند و ترسی از هزینه وجود ندارد، مجبور است که امتیاز بدهد.شاید چون من قسمت امیدوارکننده واقعیتها را میبینم، فکر میکنم که میشود. گرچه کار میبرد و کار سختی هم میبرد.
شما و دیگران فعالان خارج از کشور فکر میکنید چه کمکی میتوانید به این مساله بکنید؟ منظورم البته فارغ از بحث رساندن صدا به خارج از کشور است.
مردم و هممیهنان ما و دوستان و زندانیان ما، وقتی میبینند که ما اینچنین از زندانیان دفاع میکنیم – به عنوان افرادی که در متن مبارزه بودهایم، هزینه دادیم، اخراج شدیم، زندان رفتیم – و کسی نیستیم که از خارج میگوییم لنگش کن، طبیعتا راضی و خوشحال میشوند. وقتی مردم صدای خود و دردهای خود را میبینند، اولا امیدوار میشوند که کسانی هستند که صدای آنها را به دیگران میرسانند. باید تجربیاتمان را در سازماندهی و آموزش و کار فرهنگی در اختیار دیگران بگذاریم و...این مسایل میتواند بسیاری از موانع را از میان ببرد و به کارگران کمک کند. اگر اینها موثر نبود، غیرممکن بود که جمهوری اسلامی میلیونها دلار را برای کنترل تلفنی، فیلترینگ اینترنت، پارازیت اندازی و... هزینه و پیامرسانی را قطع کند. در چند روز گذشته نخستین پیام تهدیدآمیز وزارت اطلاعات هم به من رسیده است.
شما درباره اعتماد مردم به خود صحبت کردید. این در حالی است که به نظر میرسد این اعتماد به شما حداقل در سندیکای شرکت واحد ـ– که عضو آن بودید ـ– وجود ندارد. بیانیههایی دادند که شما عضو هیات مدیره نیستید و حتی اسمتان هم از سایت حذف شده است.
من از سال ۸۵ که بعد از هفت ماه از انفرادی بند ۲۴۰ بیرون آمدم، نظرم را درباره فردی که در حال حاضر سایت را در اختیار دارد، بیان کردم. این فرد کسی است که با سرهنگ عبداللهی، از اعضای وزارت اطلاعات، همکاری میکند و این سایت از سال ۱۳۸۷ که من در زندان بودم، راهاندازى شده است. پیش از خروج من از ایران هم این سایت اساسا فعال نبود و حداکثر تنها اعلامیه فوت یا مراسم ختم منتشر میکرد. یعنی هیچ خبر و اطلاعیهای درباره کارگران شرکت واحد دراین سایت منتشر نمیشود. در نتیجه این سایت مورد تایید نیست و به نظر من تحت کنترل وزارت اطلاعات است.
شما مستنداتی هم در این زمینه دارید؟
این تنها حرف من نیست. دوستان دیگر هم پیش از من در اینباره سخن گفتهاند. حتی یکی از دوستان که پیش از این در هیات مدیره بوده، چند سال پیش در یکی از سایتها مطلبی در همین زمینه نوشته بود. این شخصی که درباره او صحبت میکنم، اگر قرار باشد که ما درباره او صحبت کنیم، داستانهای زیادی دارد که دوستان داخل هم میدانند، گرچه صلاح نیست من اینجا مسایل را باز کنم. دوستان این مستندات را از طریق افرادی چون رضا شهابی هم در اختیار دارند. خود سایت هم زمانی که همه ما زندان بودیم، راه افتاد و این فرد از سایت استفاده شخصی خود را میکند. در این سایت حتی چند عدد از تبصرههای اساسنامه را هم حذف و بعد منتشر کرده است. به هر حال زمانی بود که ماها در زندان بودیم و این آقا ترکتازی کرده و هر چه خواسته روی سایت قرار داده. دوستان داخل هم با این شخص درگیری زیادی داشتند.
درباره بیانیه علیه من هم طبیعی بود که صادر شود، البته کمی لحن تند و احساسی داشت. چون من از کشور خارج شده بودم، ممکن بود فعالیتها یا اظهارنظرهایی بکنم که به بهانه من، دوستان را مورد آزار و اذیت قرار دهند. پس کاملا کار درستی بوده که این کار را بکنند.
یعنی شما میگویید که اخراجتان از سندیکای شرکت واحد کار درستی بود؟
نه. نه اینکه مرا از سندیکا اخراج کنند یا عضو هیات مدیره نباشم. چون طبق اساسنامه سندیکا ـ– که براساس آن مجمع عمومی بالاترین رکن سندیکاست –ـ همه ما کسانی که از مجمع عمومی رای گرفتهایم، تا زمانی که خودمان عضویتمان را لغو نکنیم، عضو هیات مدیره خواهیم بود. پس هیات مدیره میتوانست در چارچوب رایگیری داخلی و تقسیم کاری که انجام شده بود، اعلام کند که من دیگر رییس هیات مدیره نیستم.
هیات مدیره در صورتی که طبق اساسنامه رسمیت داشته باشد، میتواند بنا بر تقسیم کارهایی که در جلسه هیات مدیره انجام شده، فرد را برکنار کند، حقشان هم هست. اما کسانی که با رای مجمع عمومی آمدهاند، و استعفا ندادهاند، امکان ندارد توسط هیات مدیره اخراج شوند. از زمان مجمع عمومی سندیکا ما عضو هیات مدیره هستیم. طبق اساسنامه باید هر دو سال یک بار مجمع عمومی تشکیل شود، اما چون حکومت فشارها را افزایش داده، این امکان به وجود نیامده است. شاید اگر مجمع عمومی برگزار میشد، شاید امثال مااصلا در آن نبودیم. اما تا زمانی که مجمع برگزار نشده، ما عضو هیات مدیره هستیم. فقط مجمع عمومی میتواند کسی را از سندیکا اخراج کند.
شما در این جلسه حضور داشتید یا در جریان برگزاری آن بودید یا خیر؟
من نمیخواهم خیلی وارد این بحث شوم، چون فکر میکنم کار دوستانام در برکناری من از ریاست هیات مدیره درست بوده. چون ممکن است تبعات کارهای من، گریبان آنها را هم بگیرد. گرچه خود من به این مساله اعتقادی ندارم. اما اساسا جلسهای نبوده. طبق اساسنامه ۱۹ نفر عضو هیات مدیره ما هستند که باید دو سوم آنها مصوبهای را تایید کنند تا اجرایی شود. آنطور که من اطلاع دارم حداکثر شش یا هفت نفر در جلسه حضور داشتهاند که اگر قرار باشد اساسنامه را درباره آنها اجرا کنیم، فقط دو نفرشان میتوانند عضو هیات مدیره باشند، در جلسه حضور داشته باشند. با این حال اشکالی ندارد، من خودم را رییس هیات مدیره سندیکا نمیدانم، اما نمیتوانند مرا از هیات مدیره یا سندیکا اخراج کنند.
این سوال را از آن جهت پرسیدم که در بیانیه دلیل اخراج شما تخلفات و مسایل این چنینی ذکر شده بود. میخواستم بدانم این تخلفات از نظر دیگر اعضای سندیکا چه بوده؟
بیانیهای که زیر فشار منتشر شده، غیر از این چه میتواند بگوید؟ این اطلاعیه در شرایط فشار و بحرانی و عصبی، و شرایطی که خود من حاضر نبودهام صادر شده و بعضی از افراد مسایل شخصی را وارد آن کردند. ولی این تخلفات باید طبق اساسنامه بیان شود، نه براساس نظرهای شخصی و فردی. اینها کلیگویی و در شرایط فشار و عصبی بودن صادر شده.
یعنی شما میفرمایید صدور این بیانیهها و برکناری شما از ریاست هیات مدیره کار درستی بوده؛ اما بیانیه زیر فشار بوده، سایت سندیکا در اختیار نیروهای امنیتی است و اخراج شما از سندیکا هم غیرقانونی است؟
بله.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر