۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

تله احمدی نژاد برای متهمان دیروز و نامزد های امروز

در روز های سرد جنبش های انتخاباتی و برگزاری مناظره های مهندسی شده مبحثی نه چندان جدید به رو آمده و آن هم امضای توافق نامه ای بود که از سوی احمدی نژاد با مقامات قضایی  آرژانتین امضاء شد که در ان به مقامات ارشد قضایی ارژانتین اجازه میدهد که به تفحص و بازجویی سران وقت جمهوری اسلامی بپردازند.پس از کاندیداتوری محسن رضایی و دکتر ولایتی فعالین و مطلعان سیاسی نگاهشان به این رو منعطف شد که در صورت انتخاب هر کدام از این نامزد ها از سوی رهبری مساله پیگرد قضایی از سوی اینتر پل و همچنین این قرارداد تفحص چه سرنوشتی خواهد داشت؟
در سال های 1992 بمب گذاری در سفارت اسراییل درآرژانتین و همچنین مرکز بهودیان که چندین تن کشته و زخمی برجا گذاشت به ایران و مستیقما به سران حکومت ایران نسبت داده شد.حال از سران وقت دوتن نامزد ریاست جمهوری اند! ریاست جمهور هایی که تحت پیگرد قضایی هستند!
------
در تاریخ آرژانتین، رسیدگی به هیچ پرونده قضایی به اندازه پرونده انفجار آمیا به طول نینجامیده‌است. گفتنی است تاکنون بیش از یک هزار و دویست نفر برای ادای شهادت در مورد این پرونده به دادگاه احضار شده‌اند. دولت آرژانتین تا کنون ۳ بار جمهوری اسلامی ایران را به دست داشتن در انفجار متهم کرده‌است.[۳]

دولت آرژانتین مدعی است که دستور و نقشه ضربه زدن به بزرگ‌ترین مرکز اقلیت یهودی در آمریکای لاتین در تهران کشیده شد و مسئولیت اجرای طرح عملیات به ستاد ویژه عملیات حزب‌الله لبنان که به گروه شبه نظامی حزب‌الله لبنان وابسته‌است سپرده شد.[۴] مقامات ایرانی مدعی هستند که تاکنون هیچ مدرکی مبنی بر دخالت جمهوری اسلامی ایران در این خصوص ارائه نشده و با فاسد خواندن سیستم قضایی آرژانتین، موضوع را توطئه‌ای سیاسی تلقی می‌کنند. از جمله مشکلات این پرونده این است که شخص انتحاری مورد ادعا تا کنون شناسایی نشده‌است. در عین حال بعضی از تحلیل‌گران روزنامه های دولتی ایران ادعا می کنند که انفجار این مرکز به دست خود یهودیان صهیونیست انجام شده و آنان دو هدف را از این حادثه دنبال می کرده‌اند. 1- دادن نسبت اتهام به جمهوری اسلامی ایران و نیز حزب‌الله لبنان که هر دو از دشمنان واقعی اسراییل هستند. 2- پیش‌گیری از مهاجرت یهودیان اسراییل به کشور آرژانتین به دلیل اوج گرفتن انتفاضه توسط فلسطینی

باران رای -طرحی از مانا نیستانی



سکوت مقامات ایران پیرامون دستگیری مدیران بازتاب امروز

سکوت مقامات ایران درباره فوادصادقی و علی غزالی دوروزنامه نگاردستگیرشده


(۹ خرداد ۱۳۹۲)–کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز گفت که مقامات ایران باید در مورد وضعیت علی غزالی، مدیر مسئول وبسایت بازتاب امروز و فواد صادقی، بنیانگذار این وبسایت خبری، که هر دو ماه گذشته در ارتباط با فعالیتهای مطبوعاتی خود دستگیر شدند به سکوت خود پایان دهد و این اطمینان خاطر را برای آنها و خانواده هایشان و افکارعمومی فراهم کند که آنها از روند عادلانۀ قضایی در زمان بازداشت، شامل دسترسی به وکیل مدافع برخوردارند.

از وضعیت این دو روزنامه نگار از زمان دستگیری شان در ۷ و ۲۸ اردیبهشت خبری در دست نیست و با توجه به روند اخیر سانسور مطبوعات در ایران، کمپین نگران بدرفتاری با آنان است.

هادی قائمی، مدیر کمپین گفت: “این انتخابات تحت محدود کننده ترین و سرکوبگرانه ترین فضاهای تاریخ انتخاباتی ایران در حال اجراست. مقامات ایران روزنامه نگاران را مورد هدف قرار داده اند و به دلیل توانایی آنان برای نورافشانی روی واقعیات پیش رو، با آنان مانند دشمن شمارۀ یک خود رفتار می کنند.” وی افزود: “خلاء کامل اطلاعات در خصوص این دو بازداشت شده بسیار نگران کننده است.”

یک منبع آگاه به وضعیت این دو خبرنگار به کمپین گفت که فوادصادقی و علی غزالی پس از دستگیری تا کنون دو بار با خانواده خود تماس گرفته اند ودراین تماس های تلفنی کوتاه گفته اند که حالشان خوب است. اما توضیحات بیشتری از وضعیت خود و دلیل دستگیری نکرده اند. این منبع به کمپین گفت که نهاد دستگیرکننده این دو، حفاظت اطلاعات قوه قضاییه است. هنوز کمپین نتوانسته از منبع مستقلی در این خصوص اطلاعات تکمیلی دریافت کند و مسوولان قوه قضاییه نیز در این خصوص سکوت کرده اند.

فواد صادقی، بنیانگزار وبسایت بازتاب امروز پس از دریافت چندین بار تهدید و دستور منع فعالیتهای مطبوعاتی تا پس از انتخابات، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت پس از احضار توسط دادستان تهران جعفری دولت آبادی دستگیر شد. براساس گزارشی که وب سایت آینده آنلاین منتشر کرده بود فواد صادقی مشغول برنامه ریزی برای کمپین مطبوعاتی نامزد رد صلاحیت شدۀ انتخابات ریاست جمهوری، اکبر هاشمی رفسنجانی بوده است.

یک منبع آگاه دیگر به کمپین گفت که به مادر علی غزالی گفته شده که «امیدی نداشته باش که پسرت تا چند سال از زندان بیرون بیاید» و جرم او انتشار خبر در خصوص نوار موسوم به «نوارهشت میلیونی» و اتهامش «تشویش اذهان عمومی با تکرار ادعای تقلب در انتخابات سال ۸۸» است. ادعا میشود دستگیری وی به دستور فردی به نام نعیمی، معاونت فرهنگ و رسانۀ وزارت اطلاعات، است. کمپین تا کنون موفق نشده است مستقلا این اتهامات را تایید کند. علی غزالی آزاد نشده است و هیچ اطلاعاتی در خصوص پروندۀ قضایی وی از زمان دستگیری اش تا کنون منتشر نشده است.

پیش از دستگیری فواد صادقی، وی در یک مصاحبۀ مورخ ۱۴ اردیبهشت با روزنامه بهار گفت: “خبر نوار را از منبع نزدیک به خود آقای احمدی نژاد به دست آوردیم که قبلا هم به ما اخباری داده بود که صحت داشت.” صادقی افزود که چندین بار احضار شده و توسط نیروهای امنیتی بازجویی شده است.

هادی قائمی گفت: “امروز هیچ روزنامه نگار منتقدی، با نگرشی چه محافظه کار، چه اصلاح طلب، و یا مستقل، از دست شمشیر سرکوب در امان نیست. آزادی بیان در ایران در وضعیت بسیار غم انگیزی به سر می برد.”

امام جمعه موقت تهران: انتخابات برای اجرای دستور ولی فقیه است!

امام جمعه موقت تهران: انتخابات برای اجرای دستور ولی فقیه است/ خدا نیامرزد سران فتنه را

امام جمعه موقت تهران با بیان این‌که «مردم نشان دادند که به قانون تمکین دارند» گفت: تمکین در برابر نظر شورای نگهبان پیروزی برجسته‌ای برای ملت ایران است.

به گزارش ایسنا، کاظم صدیقی در خطبه‌های دوم نماز جمعه این هفته تهران با اشاره به این‌که «امام جمعه موقت تهران برای دفاع، رقم زدن سرنوشت، وفاداری به امام، لبیک به خون شهدا و اجرای دستور ولی فقیه است» اظهار کرد: مردم همیشه نسبت به مسوولان چند قدم جلوترند، همانگونه‌ که به صورت خودجوش 9 دی را آفریدند. این بار هم مردم دشمن را مایوس می‌کنند.

وی افزود: به غیر از آرامش و امنیت بیرونی و درونی، این بیعت نقطه آغاز فتوحات است. شما 34 سال مردانگی و فرهنگ عالی را تجربه کردید و در انتخابات قبلی با 40 میلیون

خطیب امروز نماز جمعه تهران ادامه داد: خدا نیامرزد سران فتنه را که آنگونه آن حماسه را ضایع کردند.

وی با اشاره به بحث تائید صلاحیت‌ها و تبعیت از سلایق مختلف از آن گفت: این پیروزی و فتح بزرگی است. این اخلاق قابل ارائه برای تمام دنیاست و در هیچ کشوری اینطور تمدنی دیده نشده است.
------
جناب امام جمعه بفرمایید اشکارا دیکتاتوری فقیه!

مناظره نامزدهای انتخابات مهندسی شده 92 عوام فریبی اشکار!

اولین مناظره نامزدهای انتخابات مهندسی شده 92
رادیو فردا : نخستین مناظره زنده هشت نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری روز جمعه، ۱۰ خردادماه، برگزار شد و نامزدها با پاسخ به سؤال‌های اقتصادی، به توضیح برنامه‌های خود در این حوزه پرداختند.

در بخش اول این مناظره اقتصادی که حدود ۲۱۰ دقیقه به طول انجامید، به قید قرعه نامزدی به عنوان پاسخ‌دهنده اصلی انتخاب می‌شد و به مدت سه دقیقه به یک سوال اقتصادی پاسخ می‌داد، پس از آن سایر کاندیداها در ۹۰ ثانیه نقد یا نظر خود را اعلام می‌کردند و در نهایت نیز پاسخ‌دهنده اصلی به مدت دو دقیقه به دفاع از خود می‌پرداخت.

مناظره روز جمعه به گونه‌ای برگزار شد که فضایی برای بحث و مبادله رو در روی نامزدها با یکدیگر فراهم نشد. در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۱۳۸۸، در مناظره‌های تلویزیونی با حضور دو نامزد در هر نوبت برگزار می‌شد و نامزدها ضمن آن‌که فرصت بیشتری برای اظهار نظر داشتند، با یکدیگر به بحث و گفت‌و‌گو می‌پرداختند.

این‌بار قرار بر این شد که سه مناظره زنده انتخاباتی با حضور تمامی نامزدها برگزار شود و در نخستین دور نامزدها به سؤال‌های اقتصادی پاسخ‌گفتند.

دور دوم مناظره‌ها ۱۵ خرداد‌ماه در حوزه مسائل فرهنگی برگزار می‌شود و مناظره سیاسی نامزدها نیز ۱۷ خردادماه به صورت زنده از شبکه یک سیما پخش خواهد شد.

حل مشکل اشتغال و مهار بیکاری

در قسمت اول مناظره اقتصادی نامزدهای هشت‌گانه، محمد غرضی، وزیر پیشین دو وزارتخانه نفت و «پست و تلگراف و تلفن» به عنوان پاسخگوی اصلی به توضیح برنامه‌های خود برای حل مشکل اشتغال و مهار بیکاری پرداخت.

اهم دیدگاه‌های این نامزدها برای حل مشکل اشغال و بیکاری به شرح زیر بود:
جلیلی توجه به بخش تولید و ظرفیت‌های بخش‌های کشاورزی و دانش‌‌بنیان
حداد عادل احیای کارخانه‌های تعطیل شده
رضایی تقویت کارآفرینی
روحانی بهبود شرایط محیط کسب و کار
عارف ایجاد ثبات اقتصاددی با احیای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی
غرضی حل مشکل تورم
قالیباف هدایت نقدینگی به سمت تولید
ولایتی توجه به بخش‌های کشاورزی و صنعتی


نحوه تعامل با سایر قوا و نهادهای نظارتی

محمدرضا عارف، معاون اول دولت اصلاحات، پاسخگوی اصلی این بخش بود و در مورد برنامه‌اش در حوزه تصمیم‌گیری و همچنین تعامل با سایر قوا و نهادهای نظارتی توضیحاتی ارائه کرد.

اهم دیدگاه‌های نامزدهای هشت‌گانه در حوزه تصمیم‌گیری و تعامل قوا به شرح زیر بود:
جلیلی توجه به نظرات مبتنی بر گفتمان نظام مردم، کارشناسان و دولتی‌ها
حداد عادل استفاده از نیروهای متخصص بدون توجه به گرایش‌های سیاسی‌ آن‌ها
رضایی حضور نیروهای توانمند، کارآمد و معتقد به نظام در بنده حکومت
روحانی تشکیل دولت فراجناحی
عارف حاکمیت خرد جمعی و حضور تمامی جریان‌های سیاسی در بدنه حکومت
غرضی خودداری از تقسیم‌بندی حکومت به گروه‌های سیاسی
قالیباف دوری از سیاست‌زدگی و استفاده از نیروهای توانمند اصلاح‌طلب و اصولگرا
ولایتی استفاه از نیروهای متخصص معتقد به نظام، قانون اساسی و ولایت فقیه


تأمین مسکن و مهار قیمت‌‌ آن

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در این بخش به توضیح برنامه خود برای تأمین مسکن و مهار قیمت پرداخت.

اهم دیدگاه‌های این نامزدها برای حل مشکل مسکن و مهار قیمت‌ها به شرح زیر بود:
جلیلی دنبال کردن طرح مسکن مهر
حداد عادل دنبال کردن طرح مسکن مهر با تأکید بر ایجاد مسکن در بافت فرسوده
رضایی اصلاح طرح مسکن مهر با تأکید بر معماری نوین اسلامی
روحانی تأمین مسکن ارزان برای جامعه
عارف اجرای طرح مسکن ماندگار
غرضی توجه به بخش مسکن در کنار سایر بخش‌ها
قالیباف اصلاح طرح مسکن مهر
ولایتی دنبال کردن طرح مسکن مهر با حضور همزمان دولت و بخش خصوصی

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

اهدای نشان ملی به همسر لاجوردی ملقب جلاد اوین

اهدای نشان ملی به همسر لاجوردی ، جلاد حکومت اسلامی در اوین

اهدای نشان ملی به همسر لاجوردی، جلاد اوین که در سال ۱۳۷۷ در یک عملیات نظامی به سزای اعمال خود رسید، و چهار نفر از "برگزيدگان" دستگاه های اجرايی.

احمدی نژاد در جلسه هيأت دولت از همسر لاجوردي و چهار نفر از برگزيدگان دستگاه‌هاي اجرايي با اهداء نشان ملي تجليل کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری محمود احمدي‌نژاد پيش از ظهر امروز چهارشنبه در جلسه هيأت دولت از خانم زهرا گل‌گل همسر لاجوردي با اهداء نشان درجه دو ايثار و از چهار نفر از برگزيدگان دستگاه‌هاي اجرايي به دليل فعاليت‌هاي چشمگير و خدمات ارزنده آنان در طول دوران خدمت با اهداء نشان‌هاي درجه دو و سه خدمت تجليل کرد.

در اين جلسه مهدي صفري با دريافت نشان درجه دو خدمت و اسدالله اسديان، شهريار افندي‌زاده و محمدعلي زنجيره‌اي با دريافت نشان درجه سه خدمت مورد تجليل قرار گرفتند.

محکومیت محمود بهشتی به 5سال حبس

* محکومیت محمود بهشتی لنگرودی به ۵ سال حبس تعزیری
* مطالبه پول از زندانیان زندان زاهدان برای نسب دستگاه شنود

محکومیت محمود بهشتی لنگرودی به ۵ سال حبس تعزیری

محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی اسبق کانون صنفی معلمان ایران، از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمود بهشتی لنگرودی، از سوی شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

آقای بهشتی تا یک ماه فرصت اعتراض نسبت به حکم صادره را دارد.

گفتنی ست که این فعال صنفی از سال ۸۲ تا سال ۹۰ چندین مرتبه از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و مجموعاٌ چندین ماه را در انفرادی‌های بند ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین سپری کرده بود. وی در حال حاضر به قید وثیقه‌ی صد و پنجاه میلیون تومانی آزاد است.

شایان ذکر است که این حکم سنگین در حالی برای محمود بهشتی صادر شده است که ایشان مدتی ست بازنشسته شده‌اند.

مطالبه پول از زندانیان زندان زاهدان برای نسب دستگاه شنود

مسئولین زندان مرکزی زاهدان از زندانیان این زندان برای نسب دستگاه شنود مکالمات تلفنی در خواست پول کرده اند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز جاری مسئولین زندان مرکزی زاهدان به زندانیان اعلام کرده اند که اگر نفری ۱۰ هزار تومان جهت نسب دستگاه شنود مکالمات تلفنی پرداخت نکنند کلیه تلفنهای این زندان قطع خواهد شد.

یکی از زندانیان این زندان به گزارشگر هرانا گفت: "زندانیان تصمیم گرفته اند تا این پول را پرداخت نکنند و با این وجود از روزهای آینده دیگر امکان تماس تلفنی برای ما از بین خواهد رفت."

مسئولین زندان رقم مورد نیاز برای نسب دستگاه‌های شنود را برای هر بند این زندان رقم ۹۰۰ هزار تومان اعلام کرده اند.

زندان زاهدان ۱۱ بند دارد که حدود ۳۵۰۰ زندانی با جرائم متفاوت و در بند های مختلف این زندان محبوس هستند. حدود ۲۰ نفر از محبوسین را زندانیان سیاسی و عقیدتی تشکیل می دهند. البته تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی این زندان چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر بود که به دلیل دو نوبت اعتراضات گسترده ای که در اوایل سال گذشته در آن رخ داد اکثر آنها به زندانهای دور افتاده کشور از جمله سمنان، بندر عباس، اردبیل، قزوین و... تبعید شدند.

ادامه حبس فواد صادقی سردبیر بازتاب

ادامه حبس فواد صادقی، سردبیر بازتاب در زندان انفرادی

گذشت ده روز از بازداشت فواد صادقی، روزنامه نگار و سردبیر سایت بازتاب وی هنوز در زندان انفرادی است.

به گزارش کلمه، به دنبال مسدود شدن سایت بازتاب و بازداشت علی غزالی مدیر مسئول این سایت، فواد صادقی روزنامه نگار و سردبیر بازتاب نیز بازداشت شده است.

طی ده روز گذشته این برادر شهید یک بار با خانواده خود تماس گرفته اما کماکان مشخص نیست در آستانه انتخابات او به چه جرمی بازداشت شده است. فواد صادقی در حالی بازداشت شد که برای دعوت از هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی کرده بود و با همکاری علی مطهری ستاد اصولگرایان حامی هاشمی را تشکیل داده بود.

فرزند دوسال و نیمه فواد صادقی که وابستگی عاطفی زیادی به پدر خود دارد، پیش از بازداشت پدرش دچار تشنج شده بود و هنوز هم در شرایط مناسبی نیست.

فواد صادقی که سردبیری سایت بازتاب را به عهده داشت، طی ماه های های گذشته علاوه بر افشاگری در مورد رانت خواران نفتی به پوشش خبری اخبار انتخاباتی سیدمحمد خاتمی و دعوت از هاشمی رفسنجانی پرداخته بود.

این روزنامه نگار طی سال های اخیر تاکنون بارها احضار و بازداشت شده است. آخرین بار وی در زمستان سال ۸۸ در حالی که از سوی نیروهای امنیتی برای گفت و گو دعوت شده بود، بازداشت و روانه زندان شد.

فواد صادقی و سایت بازتاب بارها از سوی نیروهای افراطی مورد انتقاد قرار گرفته بود. روزنامه کیهان در یادداشت های خود بارها به سایت بازتاب حمله کرده و آنرا “سایت اجاره ای” و “قتنه گر” لقب داده بود.

در ماه های گذشته سایت بازتاب با انتشار مقالات و گزارش هایی بر لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شرکت همه گروه ها و جریان های سیاسی تاکید کرده بود. ماه گذشته نیز بدنبال از دسترس خارج شدن سایت بازتاب، علی غزالی مدیر مسئول بازتاب بازداشت شد. وی نیز در انفرادی است. از سوی مقامات اطلاعاتی و امنیتی گفته شده است این روزنامه نگاران تا پایان زمان انتخابات در بازداشت می مانند.

اخبار زندانیان سیاسی

*از سرگیری اعتصاب غذای مهدی خزعلی در زندان انفرادی
* رضا اکوانیان به دادگاه انقلاب احضار شد

از سرگیری اعتصاب غذای مهدی خزعلی در زندان انفرادی

مهدی خزعلی بعد از هشت ماه بازداشت و در حالی که بعد از اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسجانی اعتصاب غذای خود را شکسته بود، بار دیگر وارد اعتصاب غذای خشک شد.

به گزارش ندای سبز آزادی مهدی خزعلی پس از آنکه از خبر رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان مطلع شد، بار دیگر اعتصاب غذای خود را از سر گرفت.

مهدی خزعلی ده روز پیش به دنبال درخواست های مکرر فعالان سیاسی و مذهبی با اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی بعد از صد و چهل روز به اعتصاب غذای خود پایان داد.

محمدصالح خزعلی نیز در صفحه فیس بوک خود با تایید این خبر گلایه کرده از کسانی که اعتصاب غذای پدرش را باور ندارند. این در حالی است که مهدی خزعلی بیش از سی کیلو کاهش وزن داشته و با مشکلات جسمی فراوانی رو به روست.

رضا اکوانیان به دادگاه انقلاب احضار شد

رضا اکوانیان، وبلاگ نویس، شاعر و فعال حقوق بشر، دیروز دوشنبه ۶ خرداد بوسیله احضاریه مکتوبی که برای وی ارسال شد، به دادگاه انقلاب شهرستان یاسوج احضار شده است.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، بر اساس سند احضاری که در اختیار کمیته قرار گرفته است، بدون اشاره به اتهام وارده از وی درخواست شده که در ساعت ۹ صبح روز دوشنبه ۲۷ خرداد جهت دفاع از اتهامات وارده به دادگاه انقلاب شهرستان یاسوج مراجعه کند.

رضا اکوانیان، فعال حقوق بشر حدود ساعت ۳ نیمه شب و در روز یکشنبه چهارم فروردیم ماه ۱۳۹۲ در پی‌ مراجعه ماموران امنیتی به محل سکونتش بازداشت و پس از تفتیش منزل، وسایل شخصی‌اش از جمله لپ‌تاپ، هارد اکسترنال، اسکنر، پرینتر، موبایل و دست نوشته‌هایش ضبط شده بودند. وی سرانجام پس از گذشت ۱۷ روز در تاریخ ۲۱ فروردین ماه به قید وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد و گفتنی است که در دو هفته ابتدای بازداشت خانواده ایشان در بی‌ خبری مطلق از سلامتی‌ و محل نگهداری ایشان به سر می‌‌بردند.

اکوانیان، نویسنده وبلاگ «سالهای خوب سگی‌»، پیشتر در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۸ نیز توسط نیروهای اطلاعات بازداشت و به اتهام «توهین به رییس جمهوری و رهبر در وبلاگ»، «شرکت در تجمعات اعتراضی تهران» ‌ و «ارتباط با بیگانگان از طریق ارسال اخبار و گزارشات» از طرف قاضی طهماسبی رئیس شعبه یکم دادگاه انقلاب یاسوج به یک سال حبس تعزیری و پنج سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

حسن روحانی: انتخابات گرم نیست...

گرچه به نظر می‌رسید که پس از عدم حضور سیدمحمد خاتمی و ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی، نیروهای اصلاح‌طلب کاندیدایی برای حضور در انتخابات ندارند، اما گرچه بخشی از بدنه اصلاح‌طلبان در به حمایت از حسن روحانی پرداخته اند اما به نظر می رسد هنوز تا صحنه ای که بتوان گفت انتخابات گرم شده فاصله کم نیست.

حمایت از دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی کشور، پس از آن شدت گرفت که وی در گفت‌وگویی تلویزیونی به انتقاد از صدا و سیما و همچنین سخنان اصول‌گرایان پیرامون مذاکرات هسته‌ای پرداخت. همچنین انتقادهای تند وی از دولت احمدی‌نژاد، باعث شده است که توجه برخی گروه‌ها به وی جلب شود.

در همین حال طی روزهای گذشته ویدئوهایی از روحانی در فضای مجازی بازنشر شده که وی به انتقاد از حصر موسوی و کروبی پرداخته است. روحانی چندی پیش نیز برخلاف روال معمول تلویزیون جمهوری‌اسلامی، اعتراض‌های پس از انتخابات سال 88 را "فتنه" نخواند و گفت دلیل شروع این اعتراض‌ها بر می‌گردد به سخنان احمدی‌نژاد در مناظره با میرحسین موسوی.

هم‌زمان برخی رسانه‌ها اقدام به انتشار سخنان پیشین هاشمی‌رفسنجانی از حسن روحانی کرده و نوشته‌اند که با توجه به رابطه هاشمی‌رفسنجانی با روحانی و همچنین توصیه وی به روحانی برای عدم انصراف از کاندیداتوری، احتمال دارد که وی در روزهای آینده به طور علنی از روحانی حمایت کند.

حسن روحانی، که خود را کاندیدای "اعتدال گرا" معرفی می کند، در برنامه تبلیغاتی که در صدا و سیما داشت، از عملکرد این نهاد به شدت انتقاد کرد و آن را به بی‌عدالتی محکوم کرد. روحانی تصریح کرد که از تریبون صدا و سیما به بسیاری از مسوولان نظام تهمت زده شده و آنها فرصت دفاع از خود را پیدا نکرده اند.

پس از انتقاداتی که حسن روحانی به سیاست اتمی ایران در هشت سال گذشته مطرح کرد، خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، سخنان رهبر جمهوی اسلامی در سالهای گذشته را منتشر کرده و در آن تلویحا اشاره شده که رهبر جمهوری اسلامی ایران از سیاست‌های اتمی دوران حسن روحانی راضی نبوده و آن را "انعطافی" می دانسته که منجر به "گستاخی بیشتر غرب" شده بود. روزنامه کیهان هم با تکرار همان که گوینده صدا و سیما گفته و روحانی توضیح داده بود که سخن "بی سوادها"ست، از روحانی پرسیده چه افتخاری دارد نرفتن پرونده به شورای امنیت، وقتی فعالیت های اتمی را متوقف کرده بودید.

یکی از اعضای ستاد روحانی هم در گفت‌وگویی چنین پیرامون احتمال حمایت اصلاح‌طلبان از وی سخن گفته است: "محل حل منازعات سیاسی، صندوق‎های رای است و هیچ جای دیگری را در نظم دموکراتیک، برای حل مشكلات نمی بینم. بعید هم می دانم که اصلاح طلبان نیز محل منازعه دیگری را سراغ داشته باشند. قهر و عدم مشارکت، رفتاری سیاسی نیست، مگر با گفتاری که موضوع را تبیین کند. اما در شرایط حاضر، تحلیلم این است که صندوق‌های رای، هنوز محل حل منازعات سیاسی هستند. به هر دلیلی که فکر کنیم حرمت این آرا شکسته شده، بازهم رفتار سیاسی اصلاح‌طلبانه و عقلانيت اصولگرايي ایجاب می کند، از همان محل برای بازتولید، تقویت و یا تثبیت حرمت آن استفاده کنیم. غیر از این مسیر، مطمئن نیستم راهی که پیدا شود بتواند ما را به تحقق شعارهای لحظه پیروزی انقلاب، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که همه بر آن اتفاق داشتیم رهنمون شود".

حسن روحانی به مدت ۱۶ سال مسئولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را بر عهده داشت؛ سمتی که در دولت هاشمی به او رسید و در دولت خاتمی نیز ادامه یافت. وی‌ از سال‌ ۱۳۷۰ تاکنون‌ عضو مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌ نظام‌ و رئیس‌ کمیسیون‌ سیاسی‌ ـ امنیتی‌ ـ دفاعی‌ آن‌ مجمع‌ است.

با این حال برخی چهره‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان، گمان دیگری در این زمینه دارند. برای مصال صادق زیباکلام گفته است: "من حتی فکر می کنم اگر آقای هاشمی و آقای خاتمی صراحتا از آقای عارف و روحانی حمایت کنند، باز هم بدنه اجتماعی اصلاح طلبان حاضر نیستند از این دو نفر حمایت کنند و در انتخابات شرکت کنند".

در همین حال برخی نیروهای مخالف حضور در انتخابات، اقدام به انتشار مجدد سخنان روحانی در 23 تیرماه سال 78 و پس از حادثه کوی دانشگاه و همچنین اظهاراتش پس از راهپیمایی 25 بهمن سال 89 کرده‌اند.

روحانی در سال 78 به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، اعتراض‌ها را محکوم کرده و گفته بود که "اگر منع مسئولين نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غيور و انقلابي ما با اين عناصر اوباش به شديدترين وجه برخورد مي‌كردند و آنها را به سزاي اعمالشان مي‌رساندند".

وی همچنین پس از برگزاری راهپیمایی اعتراضی 25 بهمن به دعوت موسوی و کروبی، به انتقاد از آن پرداخته بود.

سلیمانی:مسولیت جان زندانیان با من است./داروهای حسین رونقی ملکی را تحویل نمیدهند

سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان های استان تهران روز گذشته در تماس خبرنگار "روز" اعلام کرد که مسولیت جان همه کسانی که در زندان های استان تهران زندانی هستند با او است. آقای سلیمانی اما از وضعیت حسین رونقی ملکی ابراز بی اطلاعی کرده و گفت از روابط عمومی سازمان زندان ها سوال کنید.

پدر حسین رونقی ملکی دیروز در مصاحبه با "روز" از وضعیت نامساعد جسمی فرزندش که در بند 350 زندان اوین زندانی است خبر داده و گفت که داروهای این زندانی سیاسی را به او تحویل نداده اند و این مساله برای سلامتی او خطرناک است.

حسین رونقی ملکی 31 اردیبهشت در حالی با عدم تمدید مرخصی استعلاجی اش به زندان اوین بازگشت که یک ماه پیشتر تحت عمل جراحی قرار گرفته بود. پدرش میگوید که موقع ورود او به زندان وسایل و داروهایش را گرفته اند و تاکنون از تحویل آنها به این زندانی سیاسی خودداری کرده اند.

آقای رونقی ملکی که روز دوشنبه با فرزندش به صورت کابینی ملاقات کرده بود در مصاحبه با "روز" میگوید: حسین کلیه هایش در زندان دچار مشکل شد چند ها جراحی کرد و بالاخره بعد پی گیر یهای فراوان به او مرخصی استعلاجی دادند. در مرخصی هم جراحی کرده بود که او را به زندان برگرداندند. یعنی یک ماه قبل از برگشتن به زندان، جراحی کرده بود.

او می افزاید: روز دوشنبه که با حسین ملاقات کردم وضعیت خوبی نداشت حالش خوب نبود و میگفت وقتی 31 اردیبهشت خود را تحویل زندان داد وسایل و داروهایش را گرفته اند و تا به حال هم به او نداده اند. یک صابون مخصوص هم دارد که پزشک تجویز کرده آن را هم گرفته اند از سوی دیگر با وضعیتی که او دارد میگفت غذای زندان را نمی تواند بخورد، چون غذای زندان نمک، ادویه و فلفل دارد و اینها برای حسین اصلا خوب نیست طبق دستور پزشک اش باید غذای بدون نمک بخورد و مدام باید زیر نظر پزشک متخصص باشد.

حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس جوان از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده. او 22 آذر 88 در خانه اش در شهرستان ملکان بازداشت شد. وکیلش او را از نابغه های ایران می داند که دارای توانایی های خاص است و باید مورد احترام و توجه قرار گیرد نه اینکه زندانی شود. این زندانی سیاسی با نام بابک خرمدین معروف بوده است.

از پدر حسین رونقی ملکی میپرسم که ایا این مساله را از طریق مسولان پی گیری کرده اید؟ پرسیده اید به چه دلیلی داروهای حسین را تحویل او نمی دهند؟ می گوید: پی گیری کرده ام هم به مسولان زندان و هم به دادستانی گفته ام که وضعیت پسر من خطرناک است اگر داروهایش به او نرسد. گفتم که مسولیت با شما است و هیچ جوابی به من نداده اند. باز هم پی گیری میکنم و واقعا نمیدانم چرا داروها را حتی به حسین نداده اند.

سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان های استان تهران است که دیروز در تماس "روز" از این مساله ابراز بی اطلاعی کرده و گفت با روابط عمومی سازمان زندان ها تماس بگیرید.

او در پاسخ به این سوال که با توجه به مسولیتی که شما دارد مسولیت جان زندانیان استان تهران با شما است گفت بله مسولیت جان زندانیانی که در زندان های تهران زندانی هستند با من است.

خبرنگار "روز" از آقای سلیمانی سوال کرد که اکنون اقای رونقی در چنین شرایطی است و شما میگویید از روابط عمومی سوال شود پیشتر آقای هدی صابر که در بند 350 زندان اوین زندانی بود جان باخت و آیا مسولیت ان را هم می پذیرید؟ آقای سلیمانی در پاسخ به این سوال تنها گفت که با روابط عمومی سازمان تماس بگیرید و تلفن را قطع کرد.

هدی صابر، روزنامه نگار و فعال ملی ـ مذهبی به دلیل شوک قلبی ناشی از اعتصاب غذا در زندان جان باخت. او به اتفاق امیرخسرو دلیرثانی، دیگر فعال ملی ـ مذهبی که در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد ۱۲ خرداد سال ۹۰ دست به اعتصاب غذا زده بود؛ اعتصابی که خواسته‌ای به همراه نداشت و به گفته خانواده‌های این دو زندانی سیاسی، در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی صورت گرفته بود. ۶۴ زندانی سیاسی که در بند ۳۵۰ با آقای صابر هم بند بوده اند در نامه ای حاکمیت را "مسئول مستقیم مرگ شهید هدی صابردانسته" و شهادت داده اند که "هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است".

خانواده آقای صابر نیز با طرح شکایت در دستگاه قضایی اعلام کردند: "آقایان باید توضیح دهند چطور کسی را که اعتصاب غذا کرده و مریض است به درمانگاه می برند و به جای درمان، مورد ضرب و شتم قرار می دهند؟ این یک فاجعه است و ما از آن نخواهیم گذشت".

فیروزه صابر اما در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که ۲۱ خرداد گفتند خانواده و وکیل بیایند که رفتند. همان زمان مسئولان و پزشکان بیمارستانی که هدی در آن جان باخت را هم خواسته بودند. اما دادگاهی تشکیل نشد و گفتند هیچ کسی مقصر نیست و سکته کرده است. خانواده اعتراض کردند و خواستار تشکیل دادگاه شدند، وکیل هم لایحه اعتراضی نوشت و به دادگاه ارائه داد. اما از همان موقع تا همین الان هیچ رسیدگی نشده و پاسخ دیگری نداده اند. پرونده را کلا مسکوت گذاشته اند.

۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

آیا خوب عمل کرده ایم-تقی رحمانی

ایران هم سرزمین فرصت ها است، هم کشور بر باد رفتن آن. اما این بار ما خوب عمل کردیم. جامعه محورانهبه دنبال حمایت از هاشمی آمدیم، اورا منجی ندانستیم بلکه در فصل مشترکی که هدفش جلوگیری ازنابودی ایران بود، او را به کاندیداتوری دعوت کردیم. یعنی درد مشترک را همه حس کرده ایم، اما چگونه آن را پاس بداریم تا راه رفته را بهتر برویم. چرا که خانه پدری و ملک مادری در خطراست. فاجعه درراه است اگرمراقب نباشیم.

تجربه می گوید که بعد از پایان دهه ۱۳۶۰ جامعه ما درمسیردرست تری نسبت به گذشته گام برداشته است. یعنی ناگهان راه عوض نکرده واز صفرآغازنکرده که سرانجام آن تجربه های تکراری تلخ بوده است. مانند رفتاری که بعد از ۱۳۴۱ انجام داد که پاک کردن همه تجربه های گذشته بود و تکرار تلخ تر حوادث؛که امروز مشغول تاوان دادن آن رفتارهاوسیاستهاهستیم.

اما چرا در این دو دهه بهتراز گذشته رفتارکرده ایم؟

هنوز بعد از دو دهه خط مبارزاتی جامعه ادامه یافته، دچار نوسان شده، اما تغییر کن فیکونی نکرده است. این به معنی انتقال تجربه به نسل دیگر است که از صفر شروع نکند. اگر چه خطرازصفر شروع کردن را باید همیشه جدی گرفت.

البته دستاورد به معنی هزینه ـ فایده مبارزه از دهه ۱۳۶۰ بیشتر بودهو آگاهی جامعه بالاتر رفته است. حتی با وجود حاکمیتی خطرناک وهسته سخت تخریب گرآن، که منطقه را هم دچاربحران کرده، نوع مقاومت مردم طوری بوده که حاکمیت نتوانسته هنوزایران را تبدیل به عراق دوره صدام وکره شمالی کند درحالیکه قصد آن را دارد و در پی آن است.

در مدل حکومتی مورد نظر حاکمیت فقط یک نفردرجامعه حرف می زندو بقیه فقط حق تائید کردن دارند؛حکومتی که اینکبا آوردن جلیلی درصدد بر پایی آن هستند.

در شرایطی که هم هسته سخت حکومت وهم بخشی از اپوزیسیون درعمل همانند فرقه عمل می کنند، جامعه محوران و نیروی های اصلاح طلب و دموکراسی خواه توانسته اند خط مبارزه اصولی را ادامه دهند.

مهم ترازهمه و تلخ ترازهمه، وضعیت منطقه است و تمام کشورهای آن، حتی ترکیه، در مناطقی از این کشور، وضع بدتری ازما دارند. درچنین منطقه ای کلنگی هم زندگی کردن و دچار جنگ داخلی و حمله خارجی نشدن وهم داشتن توان ادامه مبارزه با حکومت نفتی کار ساده ای نیست.

با این وصف هنوز ماجرا ادامه دارد و خطر از بیخ گوش ایران نرفته است. "سپاهیان رهبر" که گاهی "رهبران سپاهی" می شوند، قصدآندارند کهبرنامه خود را با آوردن جلیلی و حذف هاشمی کامل کنند. هر چند انتخابات در ایران هنوز در ابهام قرار دارد و باید بازی قالیباف و ولایتی را هم دید.

ولی همیشه معادله دو سر دارد و سیب سرنوشت ایران تا به پائین برسد، هزاران چرخ می خورد پس باید با دقت توجه داشت که بعد ازحذف هاشمی ازکاندیداتوری می توان به مجموعه اهداف مشترکی فکر کرد، که یک سر آن روحانیون وسردیگرش روشنفکران را در بر می گیرد. بازاریان و کارگران هم در همین ردیف با هم همدرد هستند. خلاصه دربرابرحکومت نفت فروش ایران جبهه ای در حال شکل گیری است که بحران اقتصادی و فشار سیاسی وحمله و تحریم را نمی خواهد. به عبارتی همه می خواهند که اول ایران بماند. ظرف وطن نشکند. این خواسته را باید مسئله همه کرد و در کوچه و بازار برد وبا صدای بلند فریاد زد وبرحول آن برنامه عمل تدارک دید و اینکه مردم حق دارند امنیت وحداقلی ازرفاه و آزادی سیاسی ومدنی داشته باشند.

این خواسته می تواند به هدف مشترکی منجر شود؛ داخل و خارج و بیرون و درون حکومت و در میان روحانیون و روشنفکران و کارگر و کارمند و بازاری دانشجو. هنرمند طرف دار یابد و شعارش این باشد: ایران باید خوب بماند.

منتها هر نیرویی در این رابطه باید میزان توان واثرگذاری خود را درست برآورد کند تا دچارفرصت سوزی ملی نشویم.



اصول راهبردی مهم

1- دموکراسی خواهان باید بدانند که نیروی تعیین کننده نیستند اما نیروی موثر هستند. اگر می خواهند تعیین کننده باشند می باید جامعه مدنی در ایران قدرت مند شود.

2- نیروی تعیین کننده در ایران یا قدرت خارجی است در زمانی که مداخله کند، یا دولت مستقر تا وقتی که می تواند با پول نفت جامعه را کنترل کند. نیروی تعیین کننده دیگر هنوز روحانیت و بازار است به شرطی که بتو اند همراهی کارمندان و روشنفکران را داشته باشد.

3- رفتار رهبری و سپاهیان رهبر، به سمتی می رود که همه را علیه خود بسیج می کند. بایستی با همراهی هم این بسیج را به سمت ثمردهی برد. ثمرده کردن، این اعتراض به توافقی حداقلی همه نیازدارد؛توافقی که حفظ ایران وحق زندگی آبرومندانه وانسانی محور آن باشد.

4- رفتار اصلاح طلبانه ـ-البته نه هر اصلاح طلبی ـ-اگر به سمت رادیکالیسم برود، ناگهان همه چیز از صفر شروع می شود که بازنده آن دموکراسی خواهان هستند. اما رفتار دموکراسی خواهانه بستگی به آن دارد که کدام روش ظرف ایران را حفظ کند والا تاکتیک بهانه است.

5- ایران سرزمین فرصت ها است، اما تهدید هم جدی است. اگر چه هنوز به مرحله قرمز نرسیده ایم اما به آن نزدیک می شویم. درعوض درون جامعه و درون حکومت و هم در میان روحانیت و روشنفکران و حتی امثال هاشمی رفسنجانی - هاشمی هم باید بداند که رد صلاحیت او این معنی را داشت که بیت رهبری در دستان مجتبی خامئه ای قرار گرفته و او برای بقای خود هم به روحانیت حوزه و هم مردم نیاز دارد-و اشتراکی درحال شکل گرفتن است برمحور خطر برای ایران و تزلزل شخصیت ایرانی در جهان. لذا حکومتی باید در ایران استقرار یابد که که به بقای ایران و شخصیت ایرانی بها دهد. می توان چنین اجماعی ایجاد کرد، به شرط آنکه هر کس جای خود و توان خویش و نقش مناسب خود را بازی کندو توان جامعه را هم در نظر بگیرد.

صحبتی با رد صلاحیت شدگان از سوی شورای نگهبان

در حالیکه همه توجه ها به انتخابات ریاست جمهوری و ردصلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی از سوی شورای نگهبان است، کاندیداهای اصلاح طلب از سوی هیات های اجرایی و هیات های نظارت بر انتخابات شوراها بی سر و صدا حذف می شوند؛ کاندیداهایی که 3 تن از آنها در مصاحبه با "روز" از اعتراض شان گفته اند و عدم ارائه مستندات از سوی هیات های اجرایی و نظارت در باب عدم التزام آنها به اسلام یا ولایت فقیه یا عدم وفاداری شان به قانون اساسی.

چهره های شاخص جریان اصلاح طلب در انتخابات شوراها با استناد به ج و د ماده 26 قانون انتخابات ردصلاحیت شده اند؛ عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه و عدم وفادارای به قانون اساسی. مساله ای که در نامه هایی به آنها ابلاغ شده اما مستنداتی در این زمینه به آنها ارائه نشده است. این کاندیداها تنها دو روز دیگر فرصت دارند به هیات عالی نظارت بر انتخابات شوراها اعتراض کنند. محسن هاشمی، مدیرعامل سابق متروی تهران و فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی از جمله معترضین است که به "روز" میگوید روز گذشته نسبت به ردصلاحیت خود اعتراض کرده است.

اقای هاشمی پیشتر از سوی هیات اجرایی با عنوان عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه رد شده بود. اعتراض او به این امر اما منجر به تایید صلاحیت اش از سوی هیات نظارت بر انتخابات شوراها نشد و این هیات نیز بر نظر هیات اجرایی اصرار کرد. او میگوید: در کلیات هنوز ردصلاحیت ها قطعی نشده و امکان اعتراض این بار به هیات عالی نظارت بر انتخابات وجود دارد و من دیروز نسبت به این امر اعتراض کردم.

علیزاده طباطبایی، حقوقدان و وکیل دادگستری نیز که سابقه عضویت در دوره اول شورای شهر تهران را دارد در مصاحبه با "روز" از اعتراض مجدد خود نسبت به ردصلاحیت اش خبر میدهد: هیچ مستنداتی دال بر عدم التزام من به اسلام و ولایت فقیه ارائه نشده و هیچ توضیحی نداده اند، فقط نامه ای با امضای فرماندار تهران به من داده شده با این مضمون که در هیات نظارت، اعتراض شما مورد قبول واقع نشد.

آقای علیزاده طباطبایی نیز از سوی هیات اجرایی به استناد بند ج و د ماده 26 قانون انتخابات، یعنی یعنی عدم التزام به اسلام و همچنین قانون اساسی، ردصلاحیت شده بود. اعتراض او هم از سوی هیات نظارت مورد قبول واقع نشده: حتی در موردمتهم هم در قانون اساسی داریم که اتهام همراه با دلایل اتهام باید به او ابلاغ و تفهیم شود، اینجا که دیگر بحث متهم و اتهام نیست بحث صلاحیت برای انتخابات شوراها است و براساس قانون باید مستندات ردصلاحیت را ارائه دهند اما نه توضیحی داده و نه مستنداتی ارائه کرده اند.

اومی افزاید: دو روز فرصت داریم که این بار به هیات عالی نظارت بر انتخابات شوراها اعتراض کنیم و من قطعا اعتراض میکنم.



رای دادن به موسوی ملاک ردصلاحیت؟

دکتر ولی الله شجاع پوریان، نماینده دو دوره مجلس و استاد دانشگاه اما در مصاحبه با "روز" می گوید او براساس همان بندی درانتخابات شوراها ردصلاحیت شده که پیشتر از سوی شورای نگهبان در انتخابات مجلس ردصلاحیت شده بود.

او توضیح میدهد: در انتخابات دوره هشتم مجلس به استناد بند الف و ج ماده 26 قانون اساسی مرا در حالیکه نماینده دوره هفتم مجلس بودم شورای نگهبان ردصلاحیت کرد. در اصل مرا متهم به عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه کردند و الان هم به استناد همان، مرا رد کرده اند. در واقع هیات های نظارت بر انتخابات شوراها این بار کسانی را که قبلا در انتخاباتی دیگر از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شده اند بدون بررسی پرونده شان ردصلاحیت و همان ردصلاحیت قبلی را اینجا اعمال کرده اند.

او می افزاید: رئیس هیات نظارت برانتخابات شوراها در تهران، آقای حسین طلا است که سابقه همکاری با شورای نگهبان را دارد و همان روش و رویه شورای نگهبان را اینجا هم اعمال کرده است.

از این عضو جبهه مشارکت سئوال میکنم که آیا مستنداتی دال بر عدم الزام او به اسلام یا ولایت فقیه ارائه شده است؟ میگوید: نه. در انتخابات مجلس هشتم که ما را برهمین منوال ردصلاحیت کردند؛ دعوتی از سوی شورای نگهبان از نمایندگانی که ردصلاحیت شده بودند صورت گرفت. در این جلسه مواردی که عنوان کردند همگی برمیگشت به نطق هایی که من به عنوان نماینده مجلس در مجلس شورای اسلامی در جهت نقد و نقادی دولت محمود احمدی نژاد کرده بودم. آن زمان دولت احمدی نژاد خیلی تحت حمایت و عنایت ویژه بود و هیچ انتقادی از او و دولتش تحمل نمی شد. مشخصا به من گفته شد که مقام رهبری از سفرهای استانی دولت احمدی نژاد حمایت و شما در نطق های تان در مجلس، سفرهای استانی را نقد کرده و زیر سئوال برده اید و این تضعیف جایگاه رهبری است.

دکتر شجاع پوریان می افزاید: شما اگر به آرشیو مراجعه کنید و نطق های مرا در مجلس شورای اسلامی ببینید ملاحظه میکنید که بیشتر در جهت دفاع از دستاوردهای دولت اصلاحات و نقد دولت احمدی نژاد بوده؛امروز نقدهایی که آن زمان ما می گفتیم و به خاطر آن ردصلاحیت شدیم تندترش توسط خود آقایان نسبت به دولت احمدی نژاد و شخص او انجام می شود. در حقیقت جرم ما این بود که زودتر از اینها متوجه مسائل شدیم و هشدار دادیم. آن زمان آنطور ردصلاحیت کردند الان هم در شوراها باز به استناد همان بندها و همان ردصلاحیت ما را رد کردند و هیچ توضیح و مستنداتی هم ارائه ندادند.

دیروز محمدجواد کولیوند، رئیس هیات نظارت بر انتخابات شوراها در جمع خبرنگاران گفت: "حامیان موسوی و کروبی را ردصلاحیت کردیم". او همچنین اعلام کردتمام کاندیداهایی که همچنان بر مواضع سران "فتنه" پافشاری و از آنها در سخنرانی ها و گفتگوها حمایت می کنند رد صلاحیت شده اند.

در همین زمینه از دکتر شجاع پوریان سئوال میکنم.میگوید: از هیات مرکزی نظارت بر انتخابات شوراها انتظار میرود عملکردش، همانند عملکرد شورای نگهبان نباشد و با نگاه حقوقی مسائل را ببیند نه سیاسی. انتظار این است که براساس آئین نامه های بررسی صلاحیت ها رفتار کنند. در هیچ کدام از مواد قانونی، اصطلاحی که آقایان به کار می برند و بدان استناد میکنند وجود ندارد. آقای موسوی و آقای کروبی کاندیداهایی بودند که توسط شورای نگهبان صلاحیت شان تایید شده بود و کسانی که از آنها حمایت کردند براساس فرایندی قانونی در انتخابات شرکت کردند. براساس اعلام خود آقایان حداقل 14 میلیون نفر به آقای موسوی رای دادند. این اعلام رسمی خودشان است و اگر هر نفر را با خانواده اش در نظر بگیریم و میانگین دو یا سه نفره را محسوب کنیم حداقل یک سوم جمعیت کشور می شود.

این نماینده سابق مجلس می افزاید: اگر مدرک مستندی وجود دارد که کسی در کارهای غیرقانونی شرکت کرده یا سخنی گفته که به زعم این آقایان باعث تضعیف نظام بوده خب مستندات را ارائه دهند. خود من مسول ستاد آقای موسوی در خوزستان بودم، بعد از انتخابات اما به عنوان یک فرد دانشگاهی درگیر تدریس و دانشگاه و درس شدم و هیچ گونه اظهارنظری له یا علیه نداشته ام. اگر صرف شرکت در انتخابات و رای دادن به آقای موسوی جرم و ملاک ردصلاحیت است من می گویم و با افتخار هم می گویم که بله ما از آقای موسوی حمایت کردیم و به آقای موسوی رای دادیم اما وقتی کسی هیچ اظهارنظری و مصاحبه ای در خصوص انتخابات نکرده،و در هیچ تجمعی هم حضور نداشته به چه دلیلی باید ردصلاحیت شود؟ مگر اینکه صرف حمایت و رای دادن به آقای موسوی ملاک باشد.

سئوال میکنم به شما گفته اند التزام به اسلام نداریدو در این زمینه هم مستنداتی ارائه نداده اند اما اگر مبنا توضیحات شورای نگهبان به شما در زمان انتخابات مجلس هشتم باشد آیا نطق های شما در مجلس در باب انتقاد از احمدی نژاد می تواند مبنای عدم التزام شما به اسلام قرار گیرد یا حمایت شما از میرحسین موسوی ربطی به التزام یا عدم التزام شما به اسلام دارد که اکنون در شوراها هم برهمین اساس ردصلاحیت شده اید؟ آقای شجاع پوریان میگوید: اصلا اینجا اشکالات متعددی وجود دارد. این مساله هیچ توجیه قانونی و جایگاه حقوقی، منطقی و شرعی ندارد. هیات های اجرایی و نظارت شوراها از افراد عادی و معتمدین محل انتخاب می شوند. با چه جراتی به آنها اجازه میدهند درباره التزام به اسلام افراد اعلام نظر کنند؟ من سابقه مبارزاتی از قبل از انقلاب دارم، جانباز این مملکت هستم، رئیس دانشکده الهیات و نماینده مجلس بوده ام. آدم مذهبی و متشرعی هستم و... چگونه یک جوان 30 ساله یا بالاتر و کمتر از این سن اجازه می یابد درباره دین و اسلام من اظهار نظر کند؟ واقعا فاجعه بزرگی است که اتفاق افتاده. این نوع رفتارها به اعتقادات دینی و باورهای مذهبی مردم آسیب جدی خواهد زد.

این نماینده سابق مجلس می افزاید: تاسف بار است که 35 سال ما به عنوان افرادی مذهبی، مبارز و انقلابی شناخته می شدیم و مردم هم به همین چشم ما را نگاه میکردند اکنون با این مواجه می شویم که ما اسلام نداریم! جواب مردم را چگونه می خواهند بدهند؟ اصلا چه کسی حق دارد درباره دین و باورهای دینی و مذهبی آدم ها و اسلام آنها نظردهد؟ توضیح و مستنداتی هم ارائه نمی دهند درحالیکه براساس قانون باید مستندات را ارائه دهند و بگویند براساس چه مستنداتی می گویند به اسلام التزام نداریم.

آقای شجاع پوریان نیز می گوید که نسبت به ردصلاحیت خود به هیات عالی نظارت بر انتخابات شوراها اعتراض خواهد کرد تا از سویی فرایند قانونی را تا آخر پی گیری کرده باشد و از سوی دیگر حجت شرعی برای فردا و فرداها داشته باشد که اعتراض و پی گیری کرده است.

پیشتر اکرم مصوری منش، نماینده مجلس ششم هم به "روز" گفته بود که براساس بند ج ماده 26 او را ردصلاحیت کرده اند: گفته اند عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه.

او درپاسخ به این سئوال که چگونه به شما که نماینده مجلس در داخل همین سیستم حکومتی بوده اید گفته اند به اسلام و ولایت فقیه التزام ندارید، گفته بود: اینها را باید از خود آقایان سئوال کنید که براساس چه معیار و مبنایی مرا متهم به عدم التزام به اسلام کرده و صلاحیت ام را رد کرده اند. آنها باید توضیح دهند.

واردات گوشت های مشکوک به کشور-تجارت پر سود

بر واردات گوشت از سردترین و خشک‌ترین قاره جهان، که کمترین امکانات را برای پرورش دام دارد، در وهله اول بیشتر به شایعه و شوخی شباهت داشت. این خبر اما وقتی نگرانی ها را برانگیخت که مشخص شد در جدول‌های گمرک جمهوری اسلامی واردات بیش از ۴۰۰ هزار قطعه گوشت بی‌استخوان یخ‌زده گاو، از منطقه" آنتارکتیکا" (قطب جنوب) ثبت شده است. پس از انتشار این خبر، صمد یگانه، مدیر کل دفتر قرنطینه و امور بین‌الملل سازمان دامپزشکی با اشاره به عدم نظارت شرعی بر این گوشت‌ها گفت: "واردات گوشت قرمز به صورت رسمی و با تایید و نظارت ناظران سازمان دامپزشکی تنها از کشور‌های استرالیا، برزیل، پاکستان و هندوستان صورت می‌گیرد و مابقی محموله‌های گوشت وارداتی مورد تایید سازمان دامپزشکی نیست."

پس از آن مسئولان دامپزشکی به کلی منکر چنین وارداتی شدند و آمار گمرک را اشتباه قلمداد کردند. در همین راستا مدیر کل دفتر قرنطینه گفت: "گمرک اعلام می‌کند که فلان میزان گوشت از قطب جنوب وارد شده است. اما قطب جنوب که گوشت ندارد."

البته در میان تکذیب‌ها، تکلیف لیست گمرک که تصویرش در وب‌سایت‌های مختلف منتشر شده بود، مشخص نشد. روزنامه شرق دیروز (ششم خرداد ماه) در گزارشی با پرداختن به این موضوع خبر داده است: "واردات کالاهایی که مبدا نامشخصی دارد، در جداول گمرک با نام «آنتارکتیکا» درج می‌شود."

این روزنامه همچنین به نقل از یک فعال حوزه تجارت گوشت قرمز آورده است: "اینها محموله‌هایی هستند که به دلایل مختلف بهداشتی از سایر کشورها مرجوع شده و روی آب معطل مانده‌اند. قیمت بسیار پایین گوشت‌های برگشت‌خورده که تاریخ انقضای نزدیکی هم دارند، بسیاری از افراد را به طمع کسب سود انداخته و موجب ورود این محموله‌ها به کشور شده است."



از گاومیش‌های هندی تا دام‌های قطب جنوب

نخستین بار نیست که ورود گوشت‌های آلوده به کشور سلامت شهروندان را مورد تهدید قرار می‌دهد. خردادماه سال گذشته هم خبرهایی مبنی بر ورود دام‌های مشکوک به بیماری از افغانستان، هند و پاکستان منتشر شده بود. پس از آن با بروز نشانه‌هایی از وجود تب کریمه کنگو که بیماری خطرناک مشترکی بین انسان و حیوان است، نگرانی‌ها شدت گرفت. پس از آن بود که برخی نمایندگان در صحن علنی مجلس از واردات بدون نظارت و بی رویه گوشت غیر بهداشتی به کشور انتقاد کردند و گفتند تحقیقات مرکز پژوهشها نشان می دهد یک عده خاص در واردات گوشت دست دارند. پس از گذشت یک سال از جنجالی که سرانجامش تکذیب ورود گوشت آلوده به کشور بود، ماه گذشته محمدضا رحیمی معاون اول رئیس‌جمهور گفت: "آن فردی که از هندوستان لاشه‌های خراب گوشت را به کشور وارد می‌کند تا با آن سوسیس و کالباس درست کند، هیچ جایی در کشور ندارد. آن مامور گمرکی که این کالا را ترخیص کرده است هم همین‌طور. وزارت بهداشت بر تولید سوسیس و کالباس باید نظارت کند و با افرادی که در این حوزه خلاف می‌کنند بیرحمانه برخورد کند تا ریشه آن‌ها را بخشکاند." وی البته نگفت که مسئولیت دولت در این میان چیست؟ پس از آن اما معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی اعلام کرد که تا کنون گزارشی در مورد واردات لاشه گوشت هندی خراب به دستش نرسیده است. البته او باتاکید بر اینکه «من نمی توانم سخنان معاون اول رئیس‌جمهور را تکذیب کنم»، گفت: "اینکه ما گزارشی در این زمینه نداریم، به معنی نبود وجود لاشه‌های گوشت آلوده هندی در سوسیس و کالباس‌ها نیست. من قبول دارم که اگر معاون اول رییس‌جمهور در این زمینه، صحبتی می‌کند به طور قطع آمار و گزارشی به دست او در این زمینه رسیده است."

ایران بر اساس طبق آمارهای منتشر شده، تنها ۱۰ درصد از گوشت قرمز مورد نیاز خود را از طریق واردات تامین می‌کند. ۱۰ درصد خبرسازی که در همین چندماه اخیر با خبرهایی همچون ورود گوشت‌های گاومیش هندی برای تولیدسوسیس و گوشت گاو از قطب جنوب، اسباب نگرانی شهروندان را فراهم کرده‌است.



گوشت آلوده، گندم و برنج آلوده، میوه آلوده و...

گوشت تنها ماده غذایی نیست که در چند ماه اخیر نسبت به آلوده بودن آن هشدار داده شده است. هفته پیش معصومه ابتکار، رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران هم از واردات گندم آلوده و چای تاریخ گذشته به ایران خبر داد. او با بیان اینکه در مورد برنج نیز نگرانی‌هایی وجود دارد، توصیه کرد که "به کودکان برنج ندهیم، چرا که ممکن است آلوده باشد."

پیش از آن هم نسبت به وجود میوه‌های آلوده هشدارهایی داده شده بود. از جمله سایت بازتاب در گزارشی از عرضه پرتقال‌های آلوده در بازار خبر داده و نوشته بود که این پرتقال‌ها، به دلیل مصرف غیرمجاز کود ازت و وجود بیش از اندازه مواد شیمیایی، پس از صادرات به کشورهای عربی باز پس فرستاده و در بازار داخلی توزیع شده است. زمستان ۱۳۹۱ هم خبر توزیع کیوی‌های مسموم، حاشیه‌هایی را در پی داشت تا جایی که خبر بستری شدن چند نفر در اثر مصرف این کیوی‌ها نگرانی‌ها را شدت بخشید. ‌سایت خبری فرارو در این خصوص نوشته بود: "میوه‌های کیوی که از چین وارد می‌شود در حین رشد در یک ماده شیمیایی خیسانده شده و موجب بزرگتر و سنگین‌تر شدن میوه می‌شود. آنها از نوعی هورمون‌های رشد شیمیایی استفاده می‌کنند که تاثیر بدی بر سیستم‌های عصبی انسان از جمله بیماری‌های متابولیک، نقص عضوهای مادرزادی و مشکلات عقب‌افتادگی ذهنی و توانایی یادگیری در کودکان دارد."

اگرچه این بار هم مسئولان مسمویت بر اثر مصرف کیوی را تکذیب کردند اما همچنان زمزمه‌هایی مبنی بر نگرانی شهروندان از مصرف این میوه‌ وجود داشت.

دکتر پرویزی، متخصص بیماری‌های داخلی در خصوص وجود مواد غذایی آلوده در کشور به روز می‌گوید:" ایران در بین کشورهای جهان آمار غیر قابل قبولی در زمینه ابتلا به سرطان معده دارد، علاوه بر سرطان بیمارهای گوارشی هم در بین شهروندان ایرانی بسیار شایع است. بارها در کنفرانس‌های داخلی بین پزشکان مطرح شده است که یکی از مهمترین علت این گونه بیماری‌ها می‌تواند همین مواد غذایی باشد که بدون نظارت کافی وارد بازار می‌شود."

او در خصوص مصرف گوشت‌های آلوده هم هشدار می‌دهد: "من موارد بسیار زیادی از بیماری‌هایی داشته‌ام که در اثر مصرف گوشت آلوده به وجود آمده است. شایع‌ترین آنها هم انگل بوده است".

او با ابراز نگرانی در مورد خبرهای منتشر شده در مورد ورود گوشت‌های آلوده به کشور می‌گوید: "با این شرایط و فرا رسیدن فصل گرما که احتمال شیوع بیماری را بالا می‌برد، شهروندان ایرانی باید با دقت بیشتری به خرید مواد غذایی بپردازند زیرا نمی‌شود به سیستم نظارتی بهداشتی کشور اعتماد کرد.



سلامتی در حاشیه‌ سیاست

اگر چه اخبار مربوط به ورود و توزیع محصولات آلوده در ایران عموما در میان تکذیب‌ها و اظهارنظرهای متناقض به دست فراموشی سپرده می‌شود، اما به مرور زمان کیفیت و بهداشت مواد غذایی، به یکی از نگرانی‌های عمده مردم ایران تبدیل شده است؛ نگرانی‌هایی که در آشفته بازار بحث‌های سیاسی رنگ می‌بازد و کمتر مسئولی خود را ملزم به پاسخگویی و رفع تهدید از شهروندان می‌داند. تهدیدهایی که مستقیما سلامت و زندگی شهروندان را هدف گرفته است.

جمهوری اسلامی سلطنت مطلقه فقیه است

به نظر می‌رسد که برای بخشی از گروه‌های اصلاح‌طلب و حامیان جنبش سبز، انتخابات ریاست‌جمهوری آتی به پایان رسیده است. مصطفی تا‌ج‌زاده، زندانی سیاسی، در نامه‌ای از زندان گفته است که این نیروها چاره‌ای جز عدم شرکت در انتخابات ندارند. جبهه مشارکت نیز با صدور بیانیه‌ای، ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی را به مثابه تعیین رییس‌جمهور آینده توصیف کرده است. پیش از این مجید انصاری هم گفته بود که جبهه اصلاحات پس از هاشمی‌رفسنجانی، کاندیدای دیگری برای انتخابات ندارد.

مصطفی تاجزاده، عضو زندانی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب، در نامه خود نوشته است که در حال حاضر "میزان رای رهبر است". وی همچنین دلیل ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی و رحیم‌مشایی را "هموار شدن راه پیروزی نامزد رهبر" دانسته و گفته است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی "سلطنت مطلقه فقیه" است.

وی درباره انتخابات آتی و رویکرد اصلاح‌طلبان به آن چنین اظهارنظر کرده: "با توجه به آن چه حکومت یک دست و اقتدارگرا در سال‌های اخیر بر سر میهن و آیین و مردم آورده است، انتظار می‌رفت با عذرخواهی از ملت راه بهبود اوضاع را با امکان برگزاری انتخاباتی آزاد، قانونی و رقابتی فراهم آورند تا پنجره ای به سوی امید برای خروج از وضعیت اسفناک کنونی گشوده شود... اقتدارگراها با دزدیدن حق انتخابات آزاد ما، راهی جز عدم شرکت در انتخابات مهندسی شده و نامشروع اخیر را برایمان باقی نگذاشته اند. البته ما تا 23 خرداد فرصت داریم تا با تشکیل کمپین بزرگ «رأی ما هاشمی» جناح حاکم را مجبور به تجدید نظر در تصمیم غیرقانونی خود و بازگرداندن حق مسلم ملت در تعیین سرنوشت خویش کنیم. آقای هاشمی حتی اگر 24 ساعت قبل از انتخابات به این صحنه وارد شود، پیروز میدان خواهد بود".

وی پیش‌بینی کرده است: "کاهش مشارکت مردمی در انتخابات به ویژه در قیاس با خرداد ۸۸ معضلات فراوان مدیریتی و اقتصادی، فساد گسترده حکومتی، اختلاف فزاینده اصولگراها، فشارها و تحریم های روزافزون بین المللی و نارضایتی رو به رشد عمومی و مهم تر از همه آگاهی روبه تزاید قشرهای وسیعی از ملت، حکومت مطلقه فردی را زودتر از آن چه فکر می کنند با بحران مواجه خواهد ساخت."

پیش از این مجید انصاری، از اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز گفته بود که پس از ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی، جبهه اصلاحات کاندیدایی برای حضور در انتخابات نخواهد داشت.

جبهه مشارکت نیز با صدور بیانیه‌ای گفته است که ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری به منزله "تعیین رییس‌جمهور بعدی است". این حزب اصلاح‌طلب در بیانیه خود نوشته است: "ارزيابي ما از يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري همانند اغلب اصلاح‌طلبان واقع‌گرا اين بود كه اقتدارگرايي براي ماندن در قدرت دست به هر كاري مي‌زنند و تمام تلاش خود را براي تكميل پروژه نافرجام انتخابات 88، به كار خواهند بست و انتخابات مهمي مانند انتخابات رياست جمهوري را به رأي مردم وانخواهند نهاد... بديهي است كه با ناكامي در گام اول، گام دوم مهندسي انتخابات بايد عملي مي‌شد تا نيازي به تدبير صندوق‌هاي رأي نباشد. رد صلاحيت هاشمي با فشار نيروهاي امنيتي و نظامي در اين شرايط عملي شد".

در همین حال هاشمی‌رفسنجانی در بیانیه‌ای که پس از ردصلاحیت خود منتشر کرد – و پیش از آن در دیدار با اعضای ستاد انتخاباتی خود – سخنی از امکان حمایت از دیگر کاندیداهای حاضر در انتخابات مطرح نکرده؛ سیدمحمد خاتمی نیز از زمان ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی سکوت کرده و اقدام به موضع‌گیری در این زمینه نکرده است.

صادق زیباکلام، از نیروهای نزدیک به هاشمی‌رفسنجانی نیز در گفت‌وگویی پیرامون وضعیت اصلاح‌طلبان در انتخابات گفته بود كه فكر نمى كند"اصلاح طلبان بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی برنامه خیلی مفصل و مهمی برای انتخابات داشته باشند. فکر نمی کنم نه از آقای عارف پشتیبانی صریحی صورت بگیرد و نه از آقای حسن روحانی. بنابراین فکر می کنم آن موجی که با آمدن آقای هاشمی به راه افتاده بود عملا منتفی شده است".

این در حالی است که در برخی از شبکه‌های اجتماعی، بحث‌هایی پيرامون اجماع روی یکی از دو کاندیدای موجود در صحنه انجام شده است. بخش‌هایی از بدنه اصلاح‌طلبان خواستار آن هستند که نیروهای اصلاح‌طلب روی محمدرضا عارف یا حسن روحانى اجماع کنند. گرچه تاکنون تعداد حامیان حسن روحانی بیشتر است و عده بیشتری خواهان حمایت از وی هستند؛ تاکنون اما واکنشی در این زمینه در رده‌های بالای نیروهای اصلاح‌طلب اتفاق نیفتاده است.

مصاحبه با عباس عبدی: بازی ها تکرار میشود /سارا سماواتی

با آقای عبدی پرسش هایی را مطرح کرده ام که به حوزه روابط او با اصلاح طلبان و کشمکش های گاه و بیگاه میان آنان بر می گردد؛ مثل اینکه چرا هر از گاه، مسائلی که او طرح می کند موجب گله مندی یاران قدیم و حتی کنونی اش می شود و یا چرا این آخری ها در اعتراض به اعتراضاتی که به او شده بود، ناگهان اعلام کرد که فعلاً نقد و تحلیل را کنار می گذارد. و نیز اینکه اساساً رابطه یا نسبت خود را با اصلاح طلبان و اصلاح طلبی چگونه تعریف می کند؟ او به این سئوالها پاسخ داد اما بعداً خواست که به علت حساسیت شرایط کنونی تا بعد از انتخابات پیش رو این پاسخها منتشر نشود.در نتیجه بخشی از پرسش و پاسخ ها در زیر می آید و بخش دیگر که بر روابط او با اصلاح طلبان متمرکزست،می ماند برای بعد از انتخابات.



آینده نزدیک اصلاح طلبی در ایران را چطور می بینید؟

موقعیت فعلی محصول سه رانت است. رانت سیاست خارجی، رانت اقتصادی و رانت سیاست داخلی. دو مورد اول منتفی شده و سررسید آنها سرآمده است. ولی رانت سیاست داخلی كه ناشی از بی‌درایتی و رفتار غلط اصلاح‌طلبان است، هنوز هم ادامه دارد و امید داشتم كه در این انتخابات سرآید كه تا کنون (3-3-1392)سر نیامده، و بازی‌های گذشته همچنان تكرار شد. آینده اصلاح‌طلبی، آینده ایران هم هست. تا گروهی اصلاح‌طلب از هر طیفی، به معنای واقعی شكل نگیرد، نمی‌توان به آینده ایران نیز امیدوار بود و لذا كوشش می‌كنیم كه این امر محقق شود.



منظورتان این است که در میان تمام گروهها و جریانهای سیاسی، از جمله اصولگرایان منسوب به حاکمیت هم باید نگرش اصلاح طلبانه بوجود بیاید؟

فقط به اصولگرایان محدود نمی‌شود، بلکه همه نیروهای اجتماعی و سیاسی موجود در ایران. منظور این است که همه،اولا، به این نتیجه برسند که هیچ نیروی سیاسی و اجتماعی حذف شدنی نیست و باید موجودیت دیگری را بپذیرند حتی اگر آنان را دوست ندارند. دوم اینکه راه رسیدن به نوعی از توافق عام برای شناخته شدن به عنوان یک شهروند،عبور از مسیرهای مسالمت‌آمیز و خشونت پرهیز است. در این راه پاسخ خشونت را نمی‌توان با خشونت داد، فقط به مدارا و صبر می‌توان خشونت را خلع سلاح کرد، نه وارد شدن در خشونت بازی طرف‌های دیگر، اعم از خشونت در رفتار یا گفتار و.... سوم اینکه میثاق مهم اصلاح‌طلبی التزام به حاکمیت قانون است، فارغ از اینکه به مضمون قانون نقد داشته باشیم. چهارم اینکه تغییرات آنی و سریع ممکن است جذاب و هیجان‌آنگیز باشد ولی لزوماً به بهبود اوضاع منجر نخواهد شد. پنجم پذیرش این واقعیت است که اگر جامعه باید اصلاح شود، نقد لازمه آن است و منتقدین بیش از حکومت‌ها نیازمند کاربرد این سلاح در درون خودشان هستند و.... یکی از عواملی که موجب شکل‌گیری نگرش اصلاح‌طلبانه نزد اصولگرایان هم خواهد شد نحوه رفتار منتقدین اصلاح‌طلب است که آنان را در وضعیت صفر و یک قرار ندهند. اصلاحات باید با رفتار درست،قادر به بازتولید خود در ساخت سیاسی هم باشد. چنین نیست که این ساخت ماهیت متصلب و غیر قابل تغییری داشته باشد.



توصیه شما به اصلاح طلبان کنونی چیست؟

توصیه من این است كه برنامه روشنی مبتنی بر راهبردهای اصلاح‌طلبانه تدوین كنند. درباره راهبردهای اصلاح‌طلبانه حدود ده یادداشت در هفته‌نامه آسمان (در زمستان 1391) نوشتم، و معتقدم التزام به همه آنها لازمه یک راهبرد اصلاح‌طلبانه است، البته اگر کسی قبول ندارد از طریق منطقی نقد و رد نماید اما بدون آن اصول و ضوابط هیچ راهبردی اصلاح‌طلبانه نخواهد بود.



می توانید حداقل مهمترین این سر فصل ها را تیتر وار بیان کنید؟

بدون اینکه بخواهم بر تقدم و تاخر و نیز اهمیت آنها تاکید کنم بطور کلی معتقدم که باید به این نکات التزام داشت: خشونت‌پرهیزی رفتاری و کلامی، التزام به نقد درونی و علنی، انجام رفتارهایی با ریسک پایین، التزام به اصل حاکمیت قانون، کوتاه نیامدن از منطق تلازم قدرت و مسئولیت، سرسختی در التزام به راهبرد و انعطاف در تاکتیک‌ها، پرهیز از کل‌گرایی، رد قاطع اراده‌گرایی، کنش‌گرایی سیاسی در برابر واکنشی و انفعالی رفتار کردن، نفی قاطع منطق دوگانه، پرهیز از تبلیغ رفتارهایی با هزینه و منفعت بالا و مشارکت اندک، دفاع از رفتارهای با هزینه و منفعت اندک ولی مشارکت بالا، پرهیز از تقلیل‌گرایی حوزه‌های مختلف به یکدیگر از جمله اخلاق به سیاست و بر عکس، التزام به معنای مدرن هدف سیاست یعنی کاهش آلام و بهبود نسبی وضع و پرهیز از سیاست فلک را سقف شکافتن و طرحی نو درانداختن، دفاع قاطع از سازش و گفتگو، پرهیز از برچسب‌زنی و گیرافتادن در تارهای عنکبوتی آن، اعتقاد و التزام به موضوعیت داشتن انتخابات در ایران تا اطلاع ثانوی، اولویت دادن ضرورت آزادی بر نگاه ارزش‌مدارانه آن در عرصه عمل سیاسی، و... تمام این موارد را که بصورت تیتر آمده در یادداشت‌های مستقل و با ارجاع به وضعیت کنونی خود شرح داده‌ام.



نقد شما نسبت به نگاه اصلاح طلبان به مسئله انتخابات چیست؟

به نظر من پیش از هر چیز باید نگاه خود را به انتخابات و حدود کارآیی آن روشن کنیم. انتخابات ترازوی بی‌طرفی است كه رقابت‌های مسالمت‌آمیز سیاسی را در دوره‌های زمانی معینی سنجیده و به طرفین رقابت وزن می‌دهد و طرف سنگین‌تر را پیروز اعلام می‌كند. به همین دلیل در كشورهای دموكراتیك، پس از انتخابات نه تنها از تنش‌های رو به رشد قبل از انتخابات نشانه‌ای نمی‌بینید، بلكه پس از انتخابات، جامعه به نوعی تفاهم و همدلی هم می‌رسد. حداقل در یك فاصله چهار ساله، دو سال اول آن آرام است و در دو سال بعد، كم‌كم رقابت و به هم پریدن آغاز می‌شود و این تنش‌ها پس از انتخابات مثل آبی كه بر آتش ریخته شود، فروكش می‌كند. ولی در ایران این مسأله تا حدود زیادی معكوس است، نمونه روشن آن انتخابات 1388 است كه آتش سوزان آن از زیر خاكستر انتخابات بیرون آمد، فارغ از اینكه ادعاهای مطرح شده علیه انتخابات درست بود یا نادرست، در هر حال آن فرآیند، وضعیتی نبود كه نقش ریختن آب بر آتش را بازی كند، سهل است كه همچون اضافه شدن بنزین بر آتش یا حتی بر شعله‌های كوچك عمل كرد. بنابراین تا رسیدن به انتخاباتی كه مورد ادعای منتقدان است و از آن با صفت عادلانه، آزاد و رقابتی یاد می‌شود راه درازی در پیش داریم، و تا آن زمان این ترازو قادر به وزن‌كشی همه نیروهای اجتماعی جامعه نیست، به ویژه آنکه میان نیروهای سیاسی موجود در جامعه رقابتی سازنده دیده نمی‌شود، آنچه هست جز تنازع و کشمکش چیز دیگری نیست. در نتیجه می‌توان گفت که این ترازو قادر است كه فقط بخشی از نیروها را، آن هم نه بصورت دقیق، وزن‌كشی كند. برای مثال انتخابات مجلس نهم، در عمل فقط زمینه ای برای وزن‌كشی میان جبهه پایداری و اصولگرایان شد، در مقابل، نامزدهای اصولگرایان طرفدار دولت، اصلاح‌طلبان، و نیروهای دورتر از اصلاح‌طلبان نسبت به حكومت، در آن انتخابات جایگاهی نداشتند.



آقای عبدی آیا شما نقش رد صلاحیت وسیع نامزدها را که می تواند موجب کاهش نسبی مشارکت بشود، در روند و نتیجه انتخابات نادیده نمی گیرید؟

حتما چنین است ولی مگر قرار است همه امور بر وفق مراد باشد. بعلاوه در اینجا متذكر شوم كه برای فهم این واقعیت نمی‌توان به درصد افراد شرکت کننده در انتخابات استناد کرد و زیاد و کم بودن آن را نشانه دموکراتیک بودن و نبودن انتخابات دانست، زیرا به نظر من درصد شركت در انتخابات هم چندان تعیین‌كننده اعتبار نیست و با استناد به رقم درصد مشارکت نمی‌توان گفت که آیا انتخابات دموکراتیک بوده است یا خیر. این خطایی است که منتقدان بطور مکرر دچار آن می‌شوند. چرا؟ اگر فرض كنیم در ماه آینده انتخاباتی انجام بشود كه نامزدهای اصلی جناح دولت و اصلاح‌طلبان هم در آن باشند و تایید صلاحیت می‌شدند، در این صورت مجموعه افرادی كه تا امروز اعلام نامزدی كرده‌اند 15 تا 20 درصد كل آرا را هم نخواهند آورد و حدود 80 درصد سایر آرا به دو نامزد اصلی این دو جناح تعلق خواهد گرفت، و احتمالاً مشاركت هم بالای 75 درصد می‌شود ولی اگر نامزدهای اصلی دولت و اصلاح‌طلبان به هر دلیلی در این انتخابات نباشند، مشاركت كم می‌شود ولی چنان نیست كه به 20 درصد برسد، به احتمال فراوان حول و حوش 60 درصد خواهد شد. اگر امكان حضور نیروهای فراتر از اصلاح‌طلبان مثل ملی ـ مذهبی‌ها، لائیك‌ها، قوم‌گراها، و مخالفان نظام و... را هم اضافه كنیم در این صورت بعید نیست كه مشاركت به 85 درصد هم برسد، ولی آرای اصلاح‌طلبان و نامزد دولت هم بعید است كه بیش از 50 درصد شود. اینها به آن معناست كه مردم برحسب شرایط تصمیم می‌گیرند. برای نمونه اگر امروز تعرفه گمركی به كلی برداشته و ورود خودروهای دست دوم هم ممکن شود، در كمتر از چند ماه در كارخانجات ایران خودرو و سایپا را باید بست، زیرا این کارخانجات فقط به دلیل وجود تعرفه‌های بالای صد درصدی واردات خودرو روی پای خود هستند، ولی در هر حال در غیاب آزادی واردات، مردم برای خرید این خودروهای داخلی هم رغبت دارند. وضعیت انتخابات ایران مثل نظام تعرفه‌های گمركی برای واردات است كه هرچه می‌گذرد ممنوعیت‌های وارداتی و نرخ تعرفه بیشتر می‌شود به همین دلیل هم كالاهای كم كیفیت داخلی به تولید خود ادامه می‌دهند و با قیمت گزاف و غیر رقابتی به مردم عرضه می‌شوند. خریدن مردم را نمی‌توان نشانه رغبت آنان از این كالا دانست ولی واردكنندگان كالا هم نباید فكر كنند كه اگر دولت جلو واردات را گرفت، دیگر كسی كالای كم كیفیت داخلی را نمی‌خرد.واقعیت سیاست در ایران چنان است كه هیچگونه رقابت منصفانه‌ای میان نیروهای سیاسی دیده نمی‌شود (به دلایل آن و اینكه تقصیر كدام طرف است نمی‌پردازم) ادبیات و نگاه طرفین به یكدیگر معرف این وضع است. آخرین نمونه آن را پیش از ثبت‌نام‌ها در اظهارات تند وزیر اطلاعات علیه آقای هاشمی مشاهده كردید. وزیری كه عضو مجمع تشخیص مصلحتی است كه آقای هاشمی رییس آن است و در میان همه منتقدان حكومت، وی درونی‌ترین فرد در حكومت است! وقتی كه چنین واقعیتی در عرصه سیاست است، بنابراین صندوق رأی برخلاف كاركرد واقعی آن که یک ترازوی سیاسی است به میدان و ابزار جنگی تبدیل خواهد شد. در صورتی كه تمامی این نیروها با همین وضع فعلی خود وارد این میدان شوند، در بهترین حالت جنگ اصلی پس از انتخابات شكل خواهد گرفت.



این جنگ را بیشتر توضیح می دهید؟انگیزه جنگ در میان نیروهایی که وارد انتخابات می شوند چیست؟ و آیا راهی برای گریز از این جنگ هست؟

این مساله به انتظارات و نحوه ورود منتقدین مربوط می‌شود. همان طور كه در حال حاضر احتمالی برای نامزدی موفقیت‌آمیز یکی از افراد نیروهای ملی ـ مذهبی در انتخابات متصور نیست، و یا از نیروهای غیر مذهبی هیچ بحثی در میان نیست، به همین دلیل هم می‌توان تصور كرد كه نیروهای دیگری هم كه به هر دلیل (درست یا غلط) رفتارشان به گونه‌ای بوده که ساخت قدرت خطر آنان را كمتر نمی‌داند، در چنین موقعیتی هستند و امكان نتیجه‌بخشی حضور انتخاباتی ندارند، مگر آنكه علی‌القاعده قصد اولیه و اصلی آنان به چالش كشیدن نظام سیاسی از طریق انتخابات باشد، كه در این صورت حضور و نامزدی در انتخابات به قصد به چالش کشیدن ساختار معنادار و با مفهوم خواهد بود. بنابراین دو طرف در موقعیتی عجیب قرار دارند، و به نظر من در شرایط فعلی ایران، غیر معقول نیست كه درخواست برای انتخاباتی آزاد، عادلانه و منصفانه، از سوی حکومت كنشی براندازانه تلقی شود ولی جالب‌تر اینكه مخالفت با این درخواست و محدود كردن ابعاد آزاد و عادلانه و منصفانه‌ بودن آن نیز عملی براندازانه است. و نكته اینجاست كه گروه اخیری كه قصد برچیدن بساط انتخابات را در کشور دارند، به شدت نیازمند شعارهای طرف مقابل خود هستند.



چرا وچگونه؟

برای پاسخ به این نکته اجازه دهید به مثال پیش برگردیم. به لحاظ نظری برداشتن تعرفه‌ها و آزادی تجارت و یا حداقل كاهش شدید تعرفه‌ها و حذف ممنوعیت‌های وارداتی برای اقتصاد مفید است، زیرا اقتصاد را رقابتی و کارآیی را زیاد می‌کند. ولی اگر كسی امروز شعار حذف كردن تعرفه‌های گمركی و حذف هرگونه محدودیت وارداتی را در خودرو بدهد، دقیقاً كمك به كسانی می‌كنند كه خواهان حمایت بی‌حساب و كتاب از تولید داخل هستند. زیرا بسیاری از افراد سیاست آزادی مطلق واردات را در حال حاضر و به درستی، ناقض بقای تولید داخلی می‌دانند. به همین دلیل است كه بیشتر اقتصاددانان طرفدار تعیین سیاستی هستند كه به مرور زمان، آزادی واردات را بیشتر و تعرفه‌ها را کمتر كند و تولید داخل را در موقعیت رقابتی قرار دهد كه نه كارخانه داخلی تعطیل شود و نه از كیفیت آن كمتر شود (البته مثال فقط برای فهم و درك موضوع بود). از این رو به نظر من و با توجه به جمیع شرایط و وضعیت صف‌آرایی نیروهای سیاسی در برابر یکدیگر، انجام انتخاباتی آزاد و منصفانه نسبت به نیروهای اصلاح‌طلب و فراتر از آنان با حضور نامزدهای حداکثری امكان‌پذیر نیست و حتی اگر آقای خاتمی یا آقای هاشمی بتوانند وارد انتخابات هم بشوند، نتیجه آن جز افزایش تشنج و بحران فعلی چیز دیگری نخواهد بود. ضمن اینكه این مجموعه نیروها در انتخابات 1388 و حتی 1384 هم مدعی بی‌اعتباری انتخابات شده‌اند، و اكنون هم دلیلی بر تغییر شرایط اقامه نمی‌كنند، و تا وقتی كه بر غیر واقعی بودن این ترازو نسبت به خودشان معترض بوده‌اند، چگونه می‌توانند مجدداً از این طریق وزن‌كشی كنند؟ مگر آنكه قصدشان اثبات مكرر غیر واقعی بودن این ترازو است كه البته اگر چنین قصدی دارند، شیوه حضور آنان با نامزد حداکثری درست و منطقی است. ولی اگر طرح این دو نفر را برای حضور انتخاباتی با هدف رای‌آوری و نه وارد شدن در تنش می‌دانند، در این صورت همچنان این پرسش مطرح می‌شود كه چرا آقای خاتمی یا هاشمی را نامزد می‌كنند؟ آیا اشكالی دارد كه دوباره مهندس موسوی را نامزد كنند؟ به چه دلیل آقای موسوی را نامزد نمی‌كنند؟ شاید گفته شود كه موقعیت این دو نفر برای حضور بهتر است، خوب اگر این دو نفر هم بر اثر حضور به موقعیت دو نفر قبلی دچار شدند، آیا مطلوب است یا نامطلوب؟ در اینجا بحث‌های زیادی هست كه نمی‌خواهم وارد آن شوم چرا كه ممكن است از اصل ماجرا دور بیفتیم. (این پاسخ از متن منتشر نشده‌ای است که پیش از ثبت‌نام نامزدها نوشته شده بود)



به نظر من اینکه اصلاح طلبان موسوی و کروبی را نامزد نمی کنند، دقیقاً به این بر می گردد که واقع بین هستند و می دانند برای رد شدن صلاحیت آنها همه چیز از قبل مهیا است؛ و دقیقاً به این نکته هم بر می گردد که بر خلاف ایراد شما به آنها در پی تعامل هستند، نامزدی مثل آقای هاشمی را طرح می کنند که نه تنها تا کنون نامزد و نشانه اصلاح طلبان نبوده بلکه هنوز متصدی یکی از مهمترین مناصب حکومتی یعنی شورای تشخیص مصلحت نظام است. چرا فکر می کنید این عمل حرکتی مثل نامزد کردن دو شخصیتی است که در بازداشت خانگی به سر می برند؟

این پرسش شاید ناشی از فقدان آشنایی کافی با ساخت و روابط سیاسی در ایران است. نسبت نزدیکی آقای هاشمی به انقلاب و حکومت به هیچ وجه بیشتر از نزدیکی مرحوم آیت‌آلله منتظری به حکومت و انقلاب نبود همچنین انتقادات آقای هاشمی نیز علنی‌تر و شاید تیزتر هم بود ولی وقتی با مرحوم آقای منتظری با آن جایگاه بی‌بدیل چنان رفتاری شد دیگران جای خود دارند. بسیاری از جناح غالب درست یا غلط مسئولیت آقای هاشمی را در تمام اتفاقات مورد نظر بیشتر از سایرین می‌دانند و اگر ایشان هنوز هم در این پست و مقام است به دلیل رضایت به این حضور نیست که اگر بود از ریاست خبرگان رهبری کنار گذاشته نمی‌شد.



برای انتخابات فعلی چند سناریو متصور هستید؟

الآن كه پاسخ می‌دهم آقای هاشمی كنار گذاشته شده‌اند. نامزد دولت هم چه بیاید و چه نیاید، با وضع فعلی اهمیت خود را از دست داده است. در میان اصولگرایان هم چهره‌ای گفتمان‌ساز وجود ندارد، اصولاً گفتمانی هم ندارند كه بخواهد كسی آن را بسازد.یك سناریو، بی‌توجهی و كم‌تحركی و انفعال اصلاح‌طلبان است كه گمان می‌كنم به بدتر شدن فضای سیاسی منجر خواهد شد، ضمن آنكه انتخاب بدترین نامزد موجود را محتمل‌تر می‌كند. یك سناریو فعال شدن آنان در عرصه انتخابات است كه هم برای حمایت از حكومت و افزایش آرا و در نهایت غیرامنیتی‌تر شدن فضا مهم است و هم اینكه به نوعی به بازسازی آنان منجر می‌شود و هم اینكه شانس انتخاب نامزدی را كه کمتر نامطلوب‌ است و حتی شانس نامزدی را که مطلوب ‌تر می‌دانند افزایش می‌دهد. معتقدم آقای هاشمی هم باید درون ساختار بماند اگر مثبت و خوب برخورد كند كه تاكنون چنین بوده، هم در میان مردم و هم در میان ساختار نفوذش نسبت به پیش بیشتر می‌شود و این به نفع همه است.



در هر کدام از این حالت ها سیاست معقول را برای اصلاح طلبان چه می بینید؟

سیاست معقول، سیاست مبتنی بر ارزیابی هزینه و فایده و نیز كم ریسك است. سیاستی كه فضا را غیر امنیتی كند، از تنش بكاهد، سیاستی كه نقدپذیر باشد. از ابتدا معلوم شود كه در چه صورت برنده و در چه صورت شكست خورده است. سیاست همیشه پیروز، سیاست غیرمعقول، و البته همیشه شکست خورده است. سیاست معقول گربه مرتضی علی نیست كه هر جور بیاندازیش چهار دست و پا پایین آید. سیاست معقول نه تنها از نقد نمی‌ترسد و آن را تخطئه نمی‌كند، بلكه از آن استقبال هم می‌كند. كسی كه سیاست معقول را پیگیری می‌كند، نمی‌گوید كه فلانی تا اطلاع ثانوی چیزی نگوید! سیاست معقول منفعلانه نیست و هر روز صبح كیهان نمی‌خواند كه خط خود را از ضدیت با نوشته‌های آن بگیرد. سیاست معقول با یك كشمش گرمی و با یك مویز سردی‌اش نمی‌كند. سیاست معقول چنین نیست كه تا پیش از ثبت نام آقای هاشمی بکلی ناامید و مأیوس باشد و پس از آن گویی كه الهه پیروزی را در آغوش كشیده است. سیاست معقول باید بفهمد كه در یك لحظه نمی‌تواند از دو منبع متضاد ارتزاق كند. سیاست معقول متكی به افراد نیست و پشت توجیهات متعدد شخص‌گرایی افراطی را دامن نمی‌زند. سیاست معقول مثل سیاست حكومت نیست كه هر وقت بخواهیم كاری كنیم، می‌گویند، در شرایط كنونی چنین و چنان است و نقد به مصلحت نیست. سیاست معقول همه تخم‌مرغ‌های خود را در یك سبد نمی‌گذارد. سیاست معقول نمی‌گوید كه می‌خواهد جامعه‌محور باشد ولی به بدترین شكل قدرت‌محور می‌شود و بهترین نیروهای اجتماعی خود را به قربانگاه قدرت می‌فرستد. سیاست معقول این است كه تا اطلاع ثانوی انتخابات در ایران موضوعیت دارد و نه طریقیت. سیاست معقول شخص‌محور و اراده‌گرا نیست، به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی توجه كافی دارد و می‌داند كه این ساختارها را باید در محاسبات خود منظور كند. سیاست معقول گرچه اراده‌گرا نیست، ولی اراده را منفعل و تابع محض نمی‌داند و.....



این توضیحات خیلی کلی به نظر می آیند. به پاسخ های شما در سئوال بالاتر بر می گردم. منظور شما از فعال شدن اصلاح طلبان در عرصه انتخابات، که به نظر می آید آن را درست می دانید، آیا حمایت از یکی از کاندیداها ـ روحانی، عارف ـ است؟ اگر چنین است این روزها استدلالی را از ایشان می شونم و آن اینکه علت رد صلاحیت آقای هاشمی و عدم فراهم ساختن فضای شرکت آقای خاتمی، از جانب حکومت، در واقع تلاش برای ورود چهره های ضعیف منتسب به اصلاحات و در نتیجه گذاشتن آمار ضعیفی در حساب آنهاست. یعنی با پیشنهاد شما اصلاح طلبان باید تسلیم طلبانه نقش بازنده را اجرا کنند. به نظر شما چنین نیست؟ پاسخ شما به آنها چیست؟

جالب است. اگر حکومت نسبت به اصلاح طلبان وضعیت دموکراتیکی دارد که می توانند با حداکثر نامزد وتوان خود وارد میدان شوند در این صورت این همه اختلافات و کشمکش‌ها برای چه بود؟ و اصولا دیگر ایفای نقش اپوزیسیونی چه محلی از اِعراب دارد؟ رسیدن به انتخاباتی با این ویژگی ها هدف سیاست اصلاح طلبانه است و نه شرط آن. بعلاوه منتقدین در رسیدن به این نقطه چندان هم بی‌نقش نبوده‌اند. از این گذشته اگر فقط به حساب رد صلاحیت‌ها بخواهیم قضاوت کنیم در این نظام بیش از 35 سال است که بسیاری از نیروها رد صلاحیت می‌شدند پس چرا از آنها و طرفدارانشان خواسته می شود که علی رغم رد صلاحیتشان باز هم در انتخابات مشارکت کنند؟ اگر برای عده‌ای رد صلاحیت آقای هاشمی باورنکردنی بود در این صورت می توانند بگویند پس چرا آمدنش این همه اهمیت پیدا کرد؟ مگر نه اینکه انتظاری خارق‌العاده در پس این نامزدی بود؟ بحث در باره مشارکت در انتخابات را از تحدید ویژگی‌های نامزد مورد نظر نمی توان آغاز کرد چون در این صورت به طریقیت داشتن انتخابات در ایران می رسیم که این خلاف تحلیل جاری است. اصلاح طلبان نه تنها تسلیم‌طلبانه بلکه منفعلانه هم نباید رفتار کنند همچنان که سالهاست چنین بوده اند. خوب اگر می خواهند شجاعت نشان دهند چرا آقای خاتمی یا موسوی را نامزد نکردند تا مارک تسلیم طلبی اصلا برازنده آنان نباشد؟ به همان دلیلی که آن دو را معرفی نکردند، حضور موفق آقای هاشمی هم از ابتدا منتفی بود ولی نمی خواستند باور کنند. شما را به گفتگوهای خودم، به ویژه با نشریه مثلث و نامه اخیرم به آقای کرباسچی ارجاع می دهم. اصولا انتخابات نسبت به اصلاح طلبان حداکثری نیست که بخواهند حداکثری باشد. ولی این حرف هم غلط است که هر نامزدی را ضعیف بدانند. زیرا رای آوری برای هر فرد فرع بر شخصیت نامزد است. تشکیلات حامی و از آن مهمتر جریان سازی اهمیت بیشتری را در رای‌آوری دارد.



و در پایان اگر اشکالی نمی بینید، توضیح بدهید که بین روحانی و عارف کدام را و چرا ترجیح می دهید؟ و در صورت انصراف هر دو، بین سایر کاندیداها کدام را و چرا؟

از نظر بنده در انتخابات ایران کنونی چون فرد اهمیت درجه دوم را دارد لذا حساسیت چندانی به این مساله ندارم ولی مسئولیت وضع فعلی با اصلاح‌طلبانی است که هیچ کوششی برای ثبت نام آقایان دکتر نجفی و جهانگیری نکردند و همه راهها را به رم ختم کردند. برداشت بنده این است که قصد واقعی آنان هم عدم مشارکت بود رویشان نمی شد بگویند این راه را رفتند تا به این نتیجه برسند. اما گذشته گذشته است. الان هم میان این دو ترجیحی ندارم به نظرم هر دو را حمایت کنند هر کدام تا 15 خرداد رای بیشتری در تهران داشت او را حمایت کنند. در میان همین 8 نفر هم این دو نفر چند سروگردن بالاتر از رقبای خود هستند اما اصلاح طلبان هنوز دنبال آقای هاشمی و خاتمی هستند، وقتی بهترین نیروهای خود را کم محلی می کنند و تحویل نمی گیرند و اعتباری برای نامزدی آنان قائل نیستند همین می شود که شده. در این مورد بعدا مفصل خواهم نوشت که چه رفتار غیرمنطقی از سوی آنان با مجموعه‌ای از نیروهای خودشان کرده اند.



البته شما پیش از آمدن آقای هاشمی گفته بودید که موافق این مسئله نیستید؛ حالا با توجه به اینکه آقای هاشمی ردصلاحیت شدند، لطفاً توضیح بدهید که از نگاه شما ایشان چرا آمد و چه ارزیابی و درسی از این اتفاق می توان داشت؟

برای آمدن آقای هاشمی در انتخابات دلایل و شواهد متعددی را می‌توان ردیف كرد، ولی در این میان استناد به اظهارات خودشان نكته مهمی را آشكار می‌كند كه متأسفانه در گذشته هم تجربه شده بود و معلوم نیست كه پس از این باز هم تكرار نشود. برای من این پرسش مطرح بود كه آیا آقای هاشمی می‌دانست كه با چنین وضعی مواجه می‌شوند یا خیر؟ اگر بگوییم نمی‌دانست، قدری بعید و ناپذیرفتنی است، چون ایشان در سطحی از سیاست ایران حضور دارند كه به خوبی می‌توانند این نكات را متوجه شوند، ضمن آنكه بارها هم بر مشكلات و سختی‌های این راه اشاره كرده بودند. اگر بگوییم كه ایشان می‌دانست چنین می‌شود و آمد، در این صورت باید بگوییم كه آمدن با علم به این واقعیت، جز ایجاد هزینه برای نظام و نیز كسب اعتبار شخصی، هدف دیگری نمی‌توانسته داشته باشد، و این نیز با اظهارات صریح و مكرر آقای هاشمی كه خواهان اقدامی هستند كه هزینه‌ای را به حكومت تحمیل نكند، ناسازگار است. پس چرا ایشان آمد؟ اگر به سخنان اخیر ایشان ارجاع دهیم، حداقل از منظر خودشان پاسخ روشن است. صریحاً می‌گویند كه "من خودم می‌دانم كه نباید می‌آمدم". به این معنا كه می‌دانستند چنین می‌شود، ولی به علت فشارهای زیاد انواع و اقسام افراد و طبقات و اقشار اجتماعی چاره‌ای جز پا گذاشتن در این راه نداشته‌اند. در واقع این كار، انتخاب ایشان نبوده، بلكه اقدامی از روی اجبار و برای اتمام حجت به اصراركنندگان و به تعبیری پاسخ به تاریخ بوده است تا مبادا در آینده او را متهم به بی‌مسئولیتی نمایند.این همان فرآیندی است كه در سال 1388 هم به آقای خاتمی فشار آورد و ایشان را وارد میدان كرد، ولی خیلی زودتر از آنكه كار به بررسی صلاحیت برسد، ایشان کنار رفت و موضوع منتفی شد. این تیر از چله‌ی همان فرآیندی بیرون آمده است كه در این دور هم ابتدا بسوی آقای خاتمی هدف‌گیری شد و هنگامی كه دیدند نتیجه‌بخش نیست، به سوی آقای هاشمی نشانه رفتند.



به نظرشما چه نیروهایی و با چه انگیزه هایی این فشارها را وارد می کنند؟

كسانی كه این فشارها را می‌آورند، دو دسته‌اند. یك گروه مردم عادی و یا حتی بسیاری از نخبگان گوناگون كه ناتوان از داشتن تشكیلات و برنامه سیاسی روشنی هستند و فقط خواهان بهبود وضع خود هستند و چاره‌ای ندارند جز اینكه افراد شناخته شده را دعوت به حضور نمایند. این افراد در دعوت خود هم صادق هستند و هم ذی‌حق. حق دارند چون ذهن و دست آنان بیش از این به جایی نمی‌رسد، صادق هم هستند، چون مشكلات را می‌بینند و خواهان حل آنها هستند، و هیچ چیز دیگری جز حل مشكلات آنان را ارضا نمی‌كند. ولی این افراد لزوماً متوجه عواقب درخواست خود هم نیستند، چون در این حوزه حرفه‌ای نیستند و اطلاعات و تحلیل لازم را ندارند. برای نمونه سه روز پس از آمدن آقای هاشمی جلو مغازه‌ای ایستاده بودم و قیمت‌ها را می‌دیدم که یکی از کسبه محل به شانه‌ام دست گذاشت و به طعنه گفت آقای عبدی بگذار این شیخ بیاید! تا آمدم پاسخ دهم با قاطعیت گفت اگر شیخ بیاید قیمت همه این اجناس نصف خواهد شد! گفتم اگر آقای هاشمی بیاید این اجناس دوبرابر نشود نصف نمی‌شود، نه به دلیل بی‌لیاقتی، بلکه به دلیل غیرممکن بودن تحقق چنین امری. دیروز دیدم آقای هاشمی هم خودش این را گفته بود که: "حتی اگر دشمنی و رقابت هم داشته باشند عقل می گوید که بگذارید بیاید (منظور آمدن خودشان است) و بعد رسوا کنید. می گذاشتید مردم با امید پای صندوق می آمدند و بعد از ۶ ماه متوجه می شدند که همه چیز دارد گرانتر می شود".گروه دیگر نیروهای سیاسی هستند. نیروی سیاسی باید متوجه عواقب رفتار خودش باشد، نمی‌تواند بگوید ما نمی‌دانستیم چنین می‌شود، اگر بگوید، فرقی با مردم عادی ندارد و نباید داعیه سیاست داشته باشد. نیروی سیاسی حق ندارد كه به افرادی امثال آقای هاشمی یا خاتمی یا هر كس دیگر اصرار كند و كمپین دعوت راه بیاندازد، و با زور و فشار روانی و تبلیغاتی آنان را علی‌رغم دانش و میل‌ خودشان وارد میدان كند، حضور در میدانی كه باید مبتنی بر عقلانیت و محاسبه سود و زیان جامعه باشد. این كارهای تبلیغاتی خوب است به شرطی كه بعد از اعلام آمادگی این افراد صورت گیرد، نه آنكه قبل از تصمیم عقلانی، آنان را در فشار قرار داد و پس از پذیرش این فشارها احساس موفقیت كرد مهم‌ترین اشكال سیاست برخی از دوستان اصلاح‌طلبان در چند دوره اخیر، همین سیاست "راه بنداز و جا بنداز" است. مثل برخی از سیاست‌هایی كه در دهه 1360 در حوزه جنگ و حتی مدیریت اقتصادی صورت می‌گرفت. آنان كه دل در گرو منافع و هیجانات شخصی خود دارند، می‌توانند سیاست را تبدیل به یك تفنّن و بازی كنند و با این رفتارها افراد و شخصیت‌ها را تحت فشار قرار دهند، ولی وقتی كه كار به این جاها رسید، بجای آنكه حدود مسئولیت خود را تعیین كنند، نباید به سادگی علیه دیگران به سخن‌پراكنی مشغول شوند.این پدیده مشخصه جوامعی است كه فاقد نظام حزبی هستند، ولی مایه تأسف این است كه وقتی هم در این جوامع حزب و تشكیلاتی درست می‌شود تا مسیر عقلانیت را در تصمیم‌گیری و در کنار آن در تصمیم‌سازی طی كند، جو زده شده و با تكیه بر احساسات جمعی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری می‌كنند و بجای آنكه جامعه را پیرو عقلانیت حزبی كند، احزاب را پیرو هیجانات غیر حزبی می‌كند.

اشکان ذهابیان را با تهدید اسلحه بازداشت کردند

پدر اشکان ذهابیان در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که ماموران دیروز ساعت ۸ و نیم صبح در حالی که اسلحه کلاشینکف در دست داشتند وارد خانه آنها شده و فرزندش را با خود برده اند.

حسن ذهابیان گفت که فرزندش را از رختخواب بیرون کشیده و با شلوارک، زیرپوش و پای برهنه دستبند زده، در حالیکه تهدید به شکستن گردن و سرش میکردند سوار ماشین کرده اند.

اشکان ذهابیان، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت است که روز گذشته برای چهارمین بار طی ۴ سال گذشته بازداشت شد. او را به زندان بابل منتقل کرده اند و پدرش می گوید که بدون هیچ گونه احضاریه یا اخطاریه قبلی یکباره ریختند خانه و او را با عنوان اجرای حکم بردند.

حسن ذهابیان، پدر اشکان ذهابیان توضیح میدهد: من واقعا فکر نمیکنم مقامات چنین دستوری صادر کرده باشند که ماموران بریزند توی خانه و بچه مرا لخت از رختخواب بیرون کشیده با شلوارک و زیرپوش و پای برهنه دستبند زده توی ماشین بیندازند. مگر دنبال سارق مسلح کرده اند؟ مگر جانی گرفته اند؟ این چه وضعیتی است که جلو چشمان من و مادرش تهدید میکنند گردنت را می شکنیم، سرت را می شکنیم و... گفتم آقا گردن ما از مو باریک تر است مقابل قانون. بگذارید لباس بپوشد و با شما بیاید این چه برخوردی است؟ اشکان هم می گفت که من در خدمت شما هستم بگذارید لباس بپوشم و..

او می افزاید: اشکان یکی از نخبگان این کشور است، از همه جا محروم اش کردند، حال اگر جرمی است ما که تابع قانون هستیم چرا اینگونه می کنید؟ با چه کسی طرف هستید آخر؟ با یک جانی و سارق مسلح که با اسلحه کلاشینکف می ریزید توی خانه ما و چنین می کنید؟ اسلحه کلاشینکف در دست گرفته آمده اید دانشجوی نخبه این کشور را ببرید؟ خودتان مگر بچه ندارید؟ خدا پدر کسانی که دفعات قبل می آمدند پسرم را بازداشت میکردند بیامرزد که حداقل محترمانه و آرام رفتار میکردند.

سئوال میکنم مامورانی که دیروز اشکان را بازداشت کردند از چه ارگانی بودند؟ پدر اشکان ذهابیان میگوید: گمان میکنم از اطلاعات شهری بوده اند من یکی از این آقایان را شناختم و گفتم آقای فلانی نکنید این چه کاری است که بچه را لخت می برید؟ چگونه به خود اجازه میدهید شخصی ترین وسایل اش را زیر و رو کنید. نکنید این کارها را با این بچه و با ما. بعد از اعتراض ما دوباره اشکان را از ماشین پایین آوردند و اجازه دادند ما یک شلوار به او بدهیم، همانجا پوشید و دوباره سوارش کردند. گفتیم حداقل دمپایی بگذارید بپوشد و دمپایی را گرفتند. مدام هم در حضور من و مادرش می گفتند گردنت را می شکنیم، سرت را می شکنیم. او را با وضعیت بسیار اسفناکی بردند.

از اقای ذهابیان سئوال میکنم که این مساله را پی گیری کردید؟ از صبح تاکنون از اشکان خبری دارید که کجا برده اند؟ می گوید: رفتم پیش دادستان و گفتم این چه رفتاری است؟ ۱۰ نفر با دو سه تا ماشین اسلحه کلاشینکف در دست ریخته اند خانه من که چه؟ که بچه نخبه مرا ببرند؟ مادرش مریض است من بیماری قلبی دارم چرا چنین می کنید؟ دادستان قول داد پی گیری کند و گفت می گویم با شما تماس بگیرد. عصر اشکان زنگ زد گفت حالم خوب است اما برخوردهای خشنی با من داشته اند. گفت که زندان بابل است. قبل از زندان بابل را نمیدانیم کجا منتقل کرده بودند اما الان زندان بابل است. گفت وسایلم را بیاورید.حالا فردا برای او وسایل می بریم ببینیم چه می شود.

او می افزاید: من پی گیری خواهم کرد این مساله را. نامه خواهم نوشت به آقای لاریجانی که این چه وضعیتی است. میگویند برای اجرای حکم ۸ ماه زندان اش است، خب چرا احضاریه ندادید؟ چرا اخطاریه ندادید که برای اجرای حکم خودش را معرفی کند یا من بچه ام را بیاورم تحویل دهم؟ چرا به وکیل اش خبر ندادید؟ می گویند سه بار اخطاریه دادیم. دیروز پیش معاون دادستان هم گفتم اخطاریه را به چه کسی دادید؟ امضای من کو؟ کدام اخطاریه؟ ۱۰ نفری می ریزید کلاشینکف در دست می گیرید و بعد میگویید برای اجرای حکم است؟

آقای ذهابیان میگوید که فرزندش در ماههای اخیر فعالیت خاصی نداشته است: هیچ فعالیت خاصی نداشت در یک موسسه ای تدریس میکرد، از همه چیز محروم اش کرده بودند در حالیکه هیچ جرمی هم نکرده بود. دفعه پیش گفتم نکنید. این بچه را اینقدر آزار ندهید او را اینقدر نرانید و نزنید، از همه چیز محروم اش کرده اید منع تحصیل، منع کار و منع خروج از کشور و هر چیز دیگر. خب چه بکند در این مملکت آن هم با این همه استعداد؟ یک اعتراض مدنی داشت گرفتید و گفتید ضد نظام و ضد رهبری و... است نکنید این کارها را این بچه بی گناه را آزاد کنید او هیچ جرمی نکرده.

اشکان ذهابیان ۲۶ خرداد تنها ۴ روز بعد از انتخابات جنجال برانگیز خرداد ۸۸ در جریان تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران بازداشت شد. او با قرار وثیقه آزاد و آبان همان سال با اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل انجمن های اسلامی شمال کشوربار دیگر بازداشت و به ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد. این فعال دانشجویی محروم از تحصیل این بار با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

آقای ذهابیان برای بار سوم اردیبهشت ۹۰ و پس از احضار به اداره اطلاعات ساری بازداشت شد. او شهریور همان سال پس از اعتصاب غذایی که منجر به وخامت وضعیت جسمی اش شده بود از زندان آزاد شد و اکنون برای بار چهارم بازداشت شده است.

۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

انتخابات بی رونق وحشت تازه حکومت با رد صلاحیت های سلیقه ای

ذر حالی که رسانه های حکومت با پخش مصاحبه فرماندهان و مقامات دولتی از حساسیت شرایط و آمادگی وسیع سپاه و دولت برای مقابله با اغتشاش ها و تظاهرات و تکرار خرداد 88 می گویند، کمتر از یک ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری، فضای انتخاباتی شهرها هم‌چنان سرد است و نشانی از شور و شوق انتخاباتی وجود ندارد.

دو جناح سیاسی حاضر در عرصه سیاسی پس از ردصلاحیت کاندیداهای خود – اصلاح‌طلبان با کاندیداتوری اکبر هاشمی‌رفسنجانی و حامیان دولت با کاندیداتوری اسفندیار رحیم‌مشایی – راه سکوت را در پیش گرفته‌اند. به این ترتیب گفته می شود مذاکراتی با چهره های مختلف و متنفذ سیاسی در جریان است تا از آنان برای گرم کردن تنور انتخابات کمک خواسته شود.

یک منبع خبری به روز گفته است: ملاقات هائی است بین افرادی از بیت رهبر جمهوری اسلامی با دو چهره سیاسی که قبل از این سخن از نامزدی آنان برای انتخابات ریاست جمهوری می رفت. در هر دو این ملاقات ها علی لاریجانی رییس مجلس هم حضور داشته است.

به این ترتیب، و در حالی که به نظر می رسید با رد صلاحیت هاشمی و مشائی، انتخابات چنان شکلی یافته که می تواند مطلوب رهبر و مقامات امنیتی و انتظامی باشد که از تکرار خرداد 88 نگران بودند، چنین پیداست که نگرانی تازه ابعادی کمتر از نگرانی از تظاهرات خیابانی ندارد.

گفته می شود در یکی از این ملاقات ها به هاشمی رفسنجانی پیشنهاد شده با بازگشت به نماز جمعه تهران، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کند. هنوز از پاسخ رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به این پیشنهاد خبری نیست. همین گزارش تائید نشده حکایت از آن دارد که حتی در رایزنی ها برای نجات از سرمای حاکم بر فضای انتخابات، پایان حصر خانگی میرحسین موسوی و خانم رهنورد و مهدی کروبی هم مطرح شده است.

با تمام گفتگوها و رفت و آمدهائی که در جریان است اما اصلاح طلبان و جریان متصل به هاشمی رفسنجانی از واکنش های خاص پرهیز می کنند و با فروکش کردن تهدید و انتقاد و ناسزاگوئی به او، عملا نشریات تندرو هم از هیجان خالی شده اند. در طرف مقابل نشریات و رسانه های الکترونیک وابسته به دولت با جملات مبهم مانند "بهار رفتنی نیست"، "صبور باید بود" و "امید در ذات بهار است" می کوشند هواداران خود را همچنان آماده و منتظر نگاه دارند.

گروه‌های اصلاح‌طلب که پیش از این اعلام کرده بودند تنها در صورت حضور خاتمی یا هاشمی‌رفسنجانی در این عرصه حاضر خواهند بود، از وورد به فضای انتخاباتی پرهیز می‌کنند. علاوه بر سکوت چهره‌هایی نظیر خاتمی و هاشمی‌رفسنجانی، احزاب و گروه‌های اصلاح‌طلب نیز درباره انتخابات آتی اظهارنظری نکرده‌اند.

هم‌زمان ستاد جوانان اصلاح‌طلب هم با صدور بیانیه‌ای اعلام کرده است که "در شرایط فعلی با توجه به توقف فعالیت ستاد انتخاباتی آیت الله هاشمی رفسنجانی، از آنجا که ستاد ملی جوانان اصلاح طلب نیز نامزد دیگری در انتخابات پیش رو ندارد، فعالیت های ستادی خود را در حال حاضر متوقف می کنیم و از اعضا نیز می خواهیم تا نتیجه گیری نهایی صبور بمانند".

پیش از این مجید انصاری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز گفته بود: "بعد از ردصلاحیت هاشمی، جبهه اصلاحات کاندیدای برای حضوردر انتخابات ندارد".

پیش از ردصلاحیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخی از ستادهای هاشمی‌رفسنجانی در تهران و شهرستان‌ها، فعالیت خود را متوقف کرده و وب‌سایت "آفتاب صبح امید"، در این زمینه نوشته بود که تعطیلی فعالیت‌های ستادی به دلیل "شایعه رد صلاحیت آیت الله هاشمی و فضای امنیتی در تهران" بوده است.

پیش از این در برخی شهرستان‌ها نیز فعالان ستاد هاشمی‌رفسنجانی توسط نیروهای امنیتی احضار و حتی برخی نیز بازداشت شده بودند. دلیل این بازداشت‌ها نیز "فعالیت پیش از موعد انتخاباتی" ذکر شده بود.

اتفاقی مشابه برای حامیان دولت نیز رخ داده بود. شبکه ایران، وب‌سایت وابسته به موسسه دولتی ایران، نوشت که در روزهای گذشته "موجی از دستگیری های بدون توجیه و غیرمنطقی" حامیان "دولت عدالت محور دكتر احمدی نژاد" در برخی "استان های كشور" به وجود آمده است. بازداشت‌هایی که مصادف شده است با احضار بهمن شریف زاده، سخنگوی ستاد حامیان مشایی، به دادسرای ویژه روحانیت و فیلترینگ پنج وب‌‎سایت مشایی.

شبکه ایران با "سناریو" خواندن این موضوع نوشت: "برخی نیروهای به ظاهر امنیتی كه هویتشان به روشنی معلوم نیست با ریختن در منازل برخی چهره های موجه روحانی و غیرروحانی حامی دولت با ایجاد رعب و وحشت برای خانواده های مظلوم این شخصیت ها اقدام به دستگیری آنها نموده اند".

ابتکار نیز در سرمقاله روز شنبه خود نوشت: "انتخابات مهم ترين سرمايه در جامعه مردم سالار ديني ايران بحساب مي‌آيد. اگر قرار باشد اين سرمايه در جهت ارتقاء و کار آمدي نظام بکار گرفته شود، موزائيک‌هاي آن نيز بايد از استحکام لازم برخوردار باشند. استحکام موزائيک‌هاي انتخابات به مشارکت، شور و نشاط مردم منتهي مي‌شود.کيفيت موزائيک‌هاي انتخاباتي زمينه همبستگي را فراهم مي‌آورد و اميد خلق مي‌کند. به طور طبيعي موزائيک‌هاي انتخابات در نظام سياسي نيازمند نگهباني و مراقبت مي‌باشند"

این مقاله بدون نام بردن از شورای نگهبان نوشته "نگهبانان اگر وظايف خطير خود را صحيح انجام دهند، موجب حفظ و طول عمر مفيد موزائيک‌هاي سياست مي‌شوند، ولي اگر نگهبانان به نام مراقبت، ناشيانه عمل کنند آنگاه به استحکام موزائيک‌ها ضربه وارد مي‌آورند و در اين صورت نقض غرض صورت مي‌پذيرد و ارزش سرمايه‌ها بر باد خواهد رفت".

۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

مجید انصاری:چه راحت دختر امام خمینی را به دروغگویی متهم میکنید؟

مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در واکنش به اظهارات توهین آمیز روز گذشته امام جمعه مشهد در خصوص نامه فرزند امام خمینی به رهبری، پرسید: با چه اطلاعاتی دختر بزرگوار امام خمینی سلام الله علیه را متهم به دروغگویی می کند و خاطره ای که ایشان از قول پدر بزرگوارشان نقل کرده اند را دروغ دانسته است؟ مگر آقای علم الهدی در این مورد با امام صحبتی داشته اند یا خاطره ای دارند که چنین بی محابا نسبت دروغگویی به این شخصیت برجسته علمی و فرهنگی که فرزند امام خمینی است می دهند؟

وی همچنین در پاسخ به سخنان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر شاد شدن مردم با اعلام نتایج تعیین صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، تاکید کرد: بهتر است که جناب آقای فیروزآبادی و دوستانشان و برخی جریانات افراطی صاحب رسانه از اقدامات بی ثمر و تفرقه انگیز که در ۸ ساله گذشته با شدت هرچه تمامتر جریان داشته و با مردم هم سخن و همگام باشند؛ نه در برابر مردم.

بیش از این به اعتماد عمومی مردم به روحانیت لطمه وارد نکنید

حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری در گفت و گو با جماران، گفت: با کمال تاسف جناب آقای علم الهدی رعایت مقتضای مسئولیت و جایگاهی که دارند -یعنی امامت جمعه پایتخت معنوی ایران مشهد مقدس- را پاس نمی دارند؛ در حالی که عدالت و احتیاط در گفتار و کردار از شرایط اولیه و الزامی سمت امامت جمعه است و علاوه برآن کسوت روحانیت که لباس تقوا و اخلاق و پیشوایی جامعه است نیز اقتضای این امر را دارد.

وی افزود: آقای علم الهدی با چه اطلاعاتی دختر بزرگوار امام خمینی سلام الله علیه را متهم به دروغگویی می کند و خاطره ای که ایشان از قول پدر بزرگوارشان نقل کرده اند را دروغ دانسته است؟ مگر آقای علم الهدی در این مورد با امام صحبتی داشته اند یا خاطره ای دارند که چنین بی محابا نسبت دروغگویی به این شخصیت برجسته علمی و فرهنگی که فرزند امام خمینی است می دهند؟ من از ایشان درخواست می کنم که بخاطر مسائل سیاسی بیش از این به اعتماد عمومی مردم به روحانیت لطمه وارد نکنند.

در حالی که روز چهارشنبه فرزند امام خمینی با تذکر به رهبری پیشنهاد تجدید نظر در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را داده بود، روز گذشته نماینده رهبری این پیشنهاد را زیاد خواهی خوانده و با خلاف واقع خواندن اظهارات زهرا مصطفوی گفته بود: در ارتباط با نامه زهرا مصطفوی که گفته‌اند امام بعد از اینکه اسم مقام معظم رهبری را آورده‌اند سپس اسم آقای هاشمی را نیز آورده‌اند، باید بگوییم که اگر منظور این بود که یعنی امام (ره) برای رهبری این نظام دو نفر را در نظر گرفتند نه تنها دروغ است بلکه خلاف واقع نیز است.

آقای فیروز آبادی سخن از کدام ایرانی می گوید که از اقدام شورای نگهبان خوشحال است؟

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ سوالی دیگر در خصوص اظهارات اخیر سرلشکر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر خوشحالی مردم از اقدام شورای نگهبان در زمینه احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری گفت: من تصور نمی کنم هیچ ایرانی علاقه مند به پیشرفت کشور و انقلاب از مخدوش شدن شناسنامه انقلاب یعنی آیت الله هاشمی خشنود شده باشد. نمی دانم آقای فیروز آبادی سخن از کدام ایرانی می گوید که از اقدام شورای نگهبان خوشحال است؟

وی تصریح کرد: حضور آقای هاشمی در انتخابات موجی از شعف و شادی را آنچنان در کشور ایجاد کرد که پیش بینی همه کارشناسان و حتی نظر سنجی مراکز تحت آقای فیروزآبادی حکایت از آن داشت که هاشمی بیش از ۷۰درصد از آراء را به خود اختصاص خواهد داد. آیا ممکن است کسی از رد شدن شخصیتی در این حد از محبوبیت که در ۱۵ خرداد امسال ۵۰ سال از فعالیت بی وقفه فداکارانه او در جریان انقلاب می گذرد، خوشحال شده باشد؟ همگان می دانند که آیت الله هاشمی از سال ۱۳۴۱ تا امروز ۵۰ سال است که به طور بی وقفه، فداکارانه و شجاعانه خود را وقف اسلام و انقلاب و مردم عزیز این مرز و بوم کرده است و بارها تا پای جان و شهادت پیش رفته است و به حق لقب شناسنامه انقلاب به خود گرفته است.

انصاری یادآور شد: مجموعه امتیازات و توانایی ایشان درعرصه مدیریت و آگاهی به مسائل داخلی، بین المللی و تجربه کم نظیرشان در هنگامه های دشواری و بحران، ظرفیتی در ایشان ایجاد کرده است که می تواند و می توانست در شرایط بسیار حساس کنونی که کشور در عرصه داخلی و بین المللی با چالشها و مشکلات متعددی روبه روست، گره گشای آنها به خصوص مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم باشد و همین قابلیت ها و توانایی هاست که موجی از امید با ثبت نام ایشان سراسر کشور را فراگرفت و اقدام شورای نگهبان نقطه یأس و آب سردی بر همه این امیدها و امیدواری ها بود.

وی در پایان گفت: بهتر است که جناب آقای فیروزآبادی و دوستانشان و برخی جریانات افراطی صاحب رسانه از اقدامات بی ثمر و تفرقه انگیز که در ۸ ساله گذشته با شدت هرچه تمامتر جریان داشته و با مردم هم سخن و همگام باشند؛ نه در برابر مردم.

هاشمی:تا جایی که تکلیف باشد تحمل میکنم

رئیس مجمع تشخیص در دیدار جمعی از اعضای شورای مرکزی جمعیت فدائیان اسلام گفت: مصلحت نظام صبر در بی‌مهری‌ها، تحمل شرایط سخت و دشوار هجمه‌ها و بمباران تخریب‌ها و اهانت‌ها، را از قرآن آموخته‌ام و آن را یک اصل اسلامی می‌دانم به‌ویژه اینکه این صبر و استقامت در راه اصلاح، منافع و مصالح اسلام و مکتب اهل بیت(ع) باشد.

به گزارش انتخاب، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، امروز با ذکر این مطلب و با تبریک ایام ولادت حضرت علی (ع) و روز مقاومت و پایداری دزفول قهرمان به ویژه به مردم استان خوزستان، در پاسخ به ابراز تأسف حاضران در مورد مسائل اخیر ردّ صلاحیت‌ها، افزود: بنده هیچ‌گاه در طول عمرم به دنبال پست و مقامی نبوده‌ام و همواره مانند یک سرباز در خدمت انقلاب اسلامی و نظامی بوده‌ام که همراه با خیل عظیم مردم و دیگران به رهبری امام(ره) در راه تحقق آن مبارزه کرده و مصائب و رنج‌ها کشیده‌ام.

وی همچنین تأکید کرد: تا جایی که مکلّف به صبر و بردباری باشم، تحمّل می‌کنم.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سؤالی در مورد دلایل عدم تحمل وی توسط برخی افراد یا جریان‌های افراطی از اول انقلاب تاکنون گفت: بخشی از این بداخلاقی‌ها یا مخالفت‌ها، ناشی از تفاوت دیدگاه بنده در مورد نگاه اسلام به حقوق شهروندی با برخی از افرادی است که تحمّل این دیدگاه را نداشته و این موضوع سابقه‌ای به طول عمر انقلاب اسلامی دارد.

به گفته ی هاشمی، در این خصوص مسائل و اسرار زیادی وجود دارد که اسرار نظام است و باید حفظ شود.

وی در ادامه افزود: در دوره‌ای که ریاست مجلس شورای اسلامی را به عهده داشتم، اختلاف در تصویب قوانین بین شورای نگهبان و مجلس به حدّی رسید که در امور تقنینی کشور، نوعی بن‌بست ایجاد شدکه همین امر موجب شد امام(ره) دستور تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رفع اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس را صادر کردند که در آن زمان نوعی بن‌بست‌شکنی بود که هنوز هم ادامه دارد.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت: کسانی که در دوران مبارزه حضور نداشتند و رنج و مشکلات مردم را نچشیده‌اند، امروز هم حضور مردم در عرصه‌ها را جدّی نگرفته و احساس می‌کنند هر آنچه که آنها از اسلام می‌فهمند باید ملاک رفتار و منش کشورداری باشد.

وی با اشاره به افتراق پیش آمده در کشور بین جناح‌های موسوم به اصولگرا و اصلاح‌طلب گفت: هرچند این دسته‌بندی‌ها لفظی و در حدّ اسم است و چپ‌های دیروز، راست‌های امروزند و بالعکس، ولی باید کشور را به سمت وحدت و نزدیک‌تر شدن این صف‌بندی‌های جناحی هدایت کرد تا نظام از ناحیه تهدیدات و تحریم‌های خارجی و افراطی‌گری‌های داخلی آسیب نبیند.

در آغاز این دیدار که اعضای هیأت مدیره تعاونی مطبوعات کل کشور نیز حضور داشتند، عبدخدایی دبیر جمعیت فدائیان اسلام در سخنانی با اشاره به سابقه مبارزاتی و مدیریتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از قبل از انقلاب تاکنون با ابراز تأسف از اتفاقات اخیر در اعلام صلاحیت‌ها، گفت: امیدواریم کشور از خدمات جناب‌عالی در ادامه راه انقلاب محروم نماند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید مهدی طباطبایی نیز با اشاره به اینکه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی شخصیتی مدیر، مدبر، متدیّن و صادق هستند، گفت: ورود و خروج شما به عرصه انتخابات اخیر، حکیمانه و با صعه صدر و بزرگواری بود.

وی خطاب به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی افزود: شور و شوقی که در کشور پس از اعلام حضور شما در انتخابات ایجاد شد، نشان می‌دهد که مردم هنوز هم به‌رغم همه تهمت‌ها و تخریب‌ها، یک روحانی مبارزه و وارسته و مدیر را مورد اعتماد و وثوق برای حل مشکلات عدیده کشور می‌دانند.

حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر شبیری هم در این دیدار با اشاره به سوابق مبارزاتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت: صبر و تحمل ایشان در مقابل ناملایمات و توهین‌ها، مثال‌زدنی است و شما نشان دادید که مسائل و منافع و مصالح نظام و انقلاب و اسلام را مقدم بر همه چیز می‌دانید.

همچنین بهبهانی رئیس هیأت مدیره تعاونی مطبوعات کل کشور در این دیدار، گزارشی از مشکلات و موانع پیش روی این تعاونی را در عرصه اطلاع‌رسانی و مطبوعات کشور به اطلاع رساند.

مطهری:سانسور سایت های خبری بصورت خودسرانه ممنوع است.


نماینده ناظر مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات با بیان اینکه اقدام کمیته فیلترینگ در مسدود کردن سایت صراط غیر قانونی است، گفت: نظارت بر پایگاه های اطلاع‌رسانی مجازی دارای مجوز طبق قانون با هیأت نظارت بر مطبوعات است.

به گزارش خانه ملت علی مطهری در خصوص فیلتر شدن سایت صراط از سوی کمیته فیلترینگ، گفت: مجلس سال۸۸ در باره نظارت بر پایگاه های اطلاع رسانی مجازی قانونی را به تصویب رساند که براساس آن پایگاه‌های اطلاع‌رسانی مجازی دارای مجوز تحت الشمول قانون مطبوعات قرار گیرد.

نماینده تهران، شمیرانات، ری و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: از حدود ۹ ماه پیش اجرایی شدن این قانون از سوی دولت ابلاغ شد و سایت‌های خبری دارای مجوز زیرنظر، هیات نظارت بر مطبوعات قرار گرفتند.

وی افزود: تنها هیات نظارت بر مطبوعات می‌تواند در خصوص فیلتر کردن سایت های دارای مجوز حکم صادر کند و اقدام به مسدود کردن سایت صراط از سوی کمیته فیلترینگ غیر قانونی است.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، با بیان اینکه شورای فیلترینگ باید بر روی سایت های بدون مجوز نظارت داشته باشد، گفت: نظارت بر سایت هایی که هنوز مجوز فعالیت از شورای نظارت بر مطبوعات نگرفتند و سایر وبلاگ با کمیته فیلترینگ است.

نماینده ناظر مجلس در هیات نظارت بر مطبوعات، افزود: پیش از این نیز کمیته فیلترینگ به اینگونه موارد ورود پیدا می‌کرد و سرخود اینگونه فیلترها را انجام می‌داد.

شب گذشته سایت صراط از سوی کمیته فیلترینگ، مسدود شد.

سرکوب ها پیش از انتخابات

ایران پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ماه آینده فشارها را شدیدتر و دو نفر را به جرم جاسوسی و محاربه علیه خدا اعدام، عده ای از فعالان را بازداشت و از اعضای ستادهای انتخاباتی بازخواست کرده است. مرخصی عده‌ای از زندانیان سیاسی لغو و تعدادی هم به زندان انفرادی منتقل شده‌اند.

تعدادی از فعالان حقوق بشر می‌گویند ایران با نگرانی از تکرار حوادث چهار سال پیش، سرکوب را شدت بخشیده‌است. پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ که محمود احمدی‌نژاد را برای دومین بار به ریاست‌جمهوری رساند، هزاران فعال جنبش سبز به خیابان‌ها آمدند و نسبت به نتیجه انتخابات اعتراض کردند. طی این اعتراضات تعدادی از معترضان کشته و صدها تن بازداشت شدند که در میان آنان دانشجو، معلم و استاد، نویسنده، شاعر، فیلمساز، وکیل و روزنامه‌نگار و وبلاگ نویس وجود دارد. اتهام بسیاری از آنان اقدام علیه امنیت ملی یا تبلیغ علیه نظام بوده است.

پایگاه داده گاردین نشان می‌دهد که تعدادی از اقلیت‌های قومی و دینی نیز در زندان‌های ایران به سر می‌برند، از جمله اقلیت های کرد، عرب‌، آذری‌، بهایی، بلوچ، مسیحی، صوفی، زرتشتی و یهودی.

آنیتا هانت، یک محقق که دستگیری فعالان ایرانی را ثبت و وضعیت آنها را از سال ۲۰۰۹ دنبال می‌کند می‌گوید: "این طور گمان می‌رود که اعتراضات منحصر به جوانان تحصیلکرده و طبقه متوسط است اما فهرست زندانیان چیز دیگری می‌گوید. به نظر من این روشن است که اتفاقی که در سال ۲۰۰۹ افتاد مخصوص به قشر خاصی از مردم نبود."

با نزدیک شدن انتخابات به نظر می‌رسد که مقامات نگران تکرار حوادث ۲۰۰۹ هستند.

بهاره هدایت، فعال دانشجویی، احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار، بهمن احمدی‌عمویی و مسعود باستانی از کسانی هستند که در سال ۲۰۰۹ بازداشت شدند و این هفته آزادی به قید وثیقه آنان لغو شد. باستانی و همسرش مهسا امرآبادی، که او نیز روزنامه‌نگار است از زمان بازداشت بیشتر مدت را در زندان بوده‌ و یکدیگر را تنها چند ساعت دیده‌اند.

وب سایت کلمه نیز روز دوشنبه گزارش داد که تعدادی از فعالان در استانهای ایران بازداشت و عده‌ای برای بازخواست فراخوانده شده‌اند. علی غزالی، از دبیران وب سایت محافظه‌کار بازتاب نیز از اوایل ماه مه در بازداشت است. در همین حال یک وب سایت حامی دولت نیز گزارش داد که بسیاری از افراد ستاد انتخاباتی اسفندیار رحیم‌مشایی هم بازداشت شده‌اند.

حسین رونقی ملکی، یک وبلاگنویس ۲۸ ساله که پس از بازداشت در سال ۲۰۰۹، ۳۷۶ روز در سلول انفرادی بوده است از طریق فیسبوک به دوستان خود گفته که به رغم شرایط بد جسمانی قرار است دوباره به زندان بازگردد. او در زندان به نارسایی کلیوی مبتلا شد و چهاربار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. او به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.

کوهیار گودرزی ۲۷ ساله و روزنامه‌نگار کمیته خبرنگاران حقوق بشر در ایران به پنج سال زندان محکوم شد اما در مدت مرخصی به ترکیه فرار کرد. او می‌گوید اعضای این کمیته روی هم به ۵۰ سال زندان محکوم شده‌اند. او می‌گوید در زندان او را تحت فشار می‌گذاشتند که علیه خود و دوستانش اعتراف کند.

۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

نامزد های انتخاباتی و متهمان ترور میکونوس

از آنجا که از تاریخ ۲۳ تا ۲۶ شهریور ماه سال ۱۳۷۱ کنگرهٔ جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین در حال برگزاری بود، فعالین سوسیال ایران که عموماً از فعالین سیاسی ایرانی و مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند از جمله صادق شرفکندی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران برای شرکت در این مراسم به آلمان رفته بودند. در این میان دعوتی در روز ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ از ۱۵ الی ۲۰ نفر از ایرانیان جهت حضور در رستورانی به نام میکونوس که صاحب آن فردی ایرانی بوده و پاتوق مناسبی برای ایرانی‌های مقیم برلین به شمار می‌رفت، صورت می‌گیرد. در روز جلسه شش نفر از دعوت شدگان در رستوران حاضر می‌شوند. که علاوه بر آنها دو نفر به صورت اتفاقی و صاحب رستوران (جمعاً ۹ نفر) در رستوران حاضر بوده‌اند. ساعت حدود ۵۰ و۲۲ دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران می‌شوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران می‌ایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که ۶ ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار می‌بندد. از جمع افراد حاضر در رستوران ۴ نفر در جا کشته می‌شوند ویک نفر نیز به شدت زخمی می‌شود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به درمی برند.
یک سال بعد از حادثه رستوران میکونوس یک ایرانی به نام کاظم دارابی کازرونی که مشکوک به عضویت در سپاه پاسداران و سازمان امنیت ایران بود و ۴ لبنانی به نامهای یوسف امین، محمد اتریس، عطاالله عیاد و عباس رحیل توسط پلیس آلمان دستگیر شدند و محاکمه متهمان در ششم آبانماه سال ۱۳۷۲ در آلمان آغاز شد. دادگاه این عده حدود ۵ سال و ۲۴۷ جلسه طول کشید و حدود ۹ میلیون فرانک هزینه در برداشت. در جلسات این دادگاه بیش از ۱۷۰ نفر در دادگاه حاضر شده و در مورد حادثه ترور شهادت دادند. شهادت برخی از این افراد بر ضد جمهوری اسلامی و برخی نیز به نفع جمهوری اسلامی ایران بود. دادستان دادگاه برونو یوست و قاضی آن فریچوف کوبش بودند. حکم دادگاه میکونوس در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۶ صادر شد و طی آن کاظم دارابی از اتباع ایرانی و عباس رحیل تبعه لبنانی به حبس ابد و یوسف امین و محمداتریس هر دو از اتباع لبنان به ترتیب به ۱۱ و ۵ سال زندان محکوم شدند. در این حکم متهم دیگر نیز به نام عطاالله ایاد تبرئه شد. همچنین از آنجا که در جلسات دادگاه مفهومی به نام وظایف ویژه مطرح شده بود که سران رژیم ایران تصمیم گیرندگان اصلی آن کمیته بودند، مسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه سازی ماجرای میکونوس شدند.
ادگاه میکونوس از پراهمیت‌ترین دادگاه‌هایی بود که در آلمان تشکیل شد و نهایتاً مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن به قتل مخالفین خود در خارج از ایران متهم کرد و برای اولین بار به خاطر تروریسم دولتی توسط دادگاه میکونوس محکوم شد. همچنین چند ماه بعد، «رونالد جورج» دادستان کل آلمان رهبر ایران سید علی خامنه‌ای، رئیس جمهور علی اکبر هاشمی رفسنجانی، وزیر امور خارجه (علی اکبر ولایتی)، و وزیر اطلاعات (علی فلاحیان) وقت ایران را نیز به دخالت در این ماجرا متهم کرد.[۴] ابوالحسن بنی‌صدر نیز در دادگاهی که برای واقعه ترور میکونوس در آلمان تشکیل شد و مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی را به دست داشتن به ترور رهبران مخالف کُرد متهم کرد، علیه نظام جمهوری اسلامی شهادت داد.
-----
بنا به اسناد منتشر شده در دادگاه میکونوس و سایر نشریات و قراین در حال حاضر 3 نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرمایشی ایران در دیدگاه بین الملل تحت تعقیب قراردارندو همچنین محسن رضایی از سوی اینتر پل متهم به دست داشتن در بمب گذاری مرکز یهودیان در ارژانتین شده است و تحت پیگرد است. حا چه کسی اصلح است؟
آیا شخصی در نظام جمهوری اسلامی میتواند ادعای اصلح بودن کند؟!

اعتراض سازمان ملل به تبعیض فراگیر علیه بهاییان

کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد که بهاییان در ایران همچنان از تبعیض «فراگیر» رنج می‌برند و از جمهوری اسلامی خواست تا حقوق پیروان بهاییت در ایران را محترم بشمارد.

به گزارش رادیو فردا، جامعه بین‌المللی بهاییان روز پنج‌شنبه، دوم خرداد، اعلام کرد که کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل اول خردادماه از اعمال تبعیض «فراگیر» علیه بهاییان ابراز نگرانی و تأکید کرده است که بهاییان ایران از «حق استخدام در بخش دولتی، مؤسسات آموزش عالی و برخورداری از حقوق بازنشستگی» محروم هستند.

دیان علایی، نماینده جامعه بین‌المللی بهاییان، که مقر آن در ساختمان سازمان ملل در ژنو است، دوم خردادماه گفت که گزارش کمیته سازمان ملل نشان‌دهنده «شدت آزار و اذیت بهاییان» در ایران است که، به گفته وی، شامل وضعیت «استخدام، تحصیل و مسائل فرهنگی» می‌شود.

سازمان ملل در حالی به وضعیت بهاییان در ایران اشاره کرده است که دوم خردادماه نیز سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود از وضعیت حقوق بشر در ایران به نقض حقوق پیروان بهاییت در ایران پرداخت و اشاره کرد که «دست‌کم ۱۷۷ بهایی» در ایران در بازداشت به سر می‌برند.

کمیته سازمان ملل در گزارش خود از دولت ایران خواسته است تا در جهت رفع این تبعیض‌ها گام بردارد.

دیان علایی دوم خردادماه خاطرنشان کرد که کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل ۱۱ اردیبهشت‌ماه در جلسه‌ای «طولانی» با برخی از مقام‌های جمهوری اسلامی لزوم احترام به حقوق بهاییان را به این مقام‌ها گوشزد کرده است.

نیکولاس سخر‌ِیوِر، از اعضای این کمیته، می‌گوید که در این جلسه به مقام‌های جمهوری اسلامی تأکید شده است که «انسان‌ها دارای حق آزادی مذهب هستند و این مسئله، خارج از اختیارات دولت‌هاست».

ايران بهاييت را به عنوان دين به رسميت نمی‌شناسد و جامعه بهايی می‌گويد که پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، بيش از ۲۰۰ بهايی توسط حکومت ايران کشته شده‌، هزاران نفر از بهاييان دستگير شده، مورد آزار و اذيت قرار گرفته، کار خود را از دست داده، مورد نظارت دائمی بوده و در نهايت اموال و دارايی‌های‌شان توسط دولت جمهوری اسلامی توقيف شده است.

بهاييان از اين که بتوانند مشاغل دولتی داشته باشند ممنوع شده‌اند و فرزندان‌شان نيز اجازه ندارند که در دانشگاه‌های ايران ثبت نام کنند.