بعد از آن که کمی زمان گذشته است بهتر می توان قضاوت کرد که تصمیم به «نرمش قهرمانانه» پیشتر از آن گرفته شده بود که آقای روحانی بر صندلی ریاست جمهوری جلوس کند، تصمیم «نظام» پیش از انتخابات بود و هوشمندانه آن را به رای مردم مزین کردند تا با یک تیر دو نشان بزنند. راهی را که انتخاب کرده اند بروند و خود را از شر جنبش سبز خلاص کنند …
۱. مفاهیم و واژه ها در خدمت فرهنگ و آگاهی افکار عمومی در هر جامعه و یا برعکس در خدمت «سرکوب نرم» قرار دارند. تلاش برای ایجاد، گسترش و تثبیت مفاهیم صحیح از جمله ابزار مهم آگاه سازی جامعه و جلوگیری از انحراف و اشتباه در قضاوت های عمومی و موضع گیری های سیاسی و اجتماعی است. یکی از جنبه های مهم مبارزه ی بین استبداد و دموکراسی مبارزه بر سر مفاهیم و تثبیت آن ها در جامعه است. در این مورد میان جمهوری اسلامی و مخالفان آن همواره جدال تعطیل ناپذیری در جریان بوده است. به طور مثال جمهوری اسلامی وقت و بی وقت خود را یک حکومت دموکراتیک و مردمی اعلام کرده و دلیل آورده که هر سال یک انتخابات و حتی بیشتر برگزار کرده است و مخالفین آن استدلال کرده اند که آن چه جمهوری اسلامی به نام انتخابات تحویل جامعه داده، تنها اسمی از انتخابات داشته و کمترین نشانه ای از یک انتخابات نداشته است. طبیعی است چنان چه حکومت اسلامی بتواند آن چه را که به نام انتخابات برگزار می کند به عنوان انتخابات واقعی و دموکراتیک به افکار عمومی بباوراند و در جامعه تثبیت کند، می تواند افکار عمومی را نیز به این سمت هدایت کند که این حکومت یک حکومت دموکراتیک است. اگر مخالفین بتوانند باور عمومی را به این سمت ببرند که انتخابات جمهوری اسلامی تنها یک نمایش از دموکراسی است آن وقت قضاوت جامعه نسبت به حکومت چیز دیگری خواهد شد. پس جنگ بر سر مفاهیم، تنها جنگ بر سر الفاظ نیست، جنگ بر سر مشروعیت، حقانیت و تسخیر افکار عمومی است.
۲. مفاهیم در نزد اصلاح طلبان هر لحظه به رنگی در می آیند و حتی زیر و رو می شوند. مفاهیم کلیدی در مرحله ی فعلی مبارزه ی مردم ایران، مفاهیمی نظیر انتخاب آزاد، آزادی های سیاسی و دموکراسی هستند. این مفاهیم در نزد اصلاح طلبان با هدف رفع نیازهای روزمره ی آن ها تعریف می شود، دامنه شان تنگ و یا گشاد می شود و تا به حال موجب اغتشاشات فراوان و گمراهی های بسیار در جامعه شده است. جدیدترین نمونه های جعل در مفاهیم دموکراسی یکی آن است که ۵۱۱ نفر از روشنفکران وابسته به حکومت و «اپوزیسیون» طرفدار روحانی، اعلامیه می دهند و با یک چرخش قلم انتخابات ایران را انتخابات «قابل اعتماد» می خوانند و همزمان با آن آقای روحانی می شود «رئیس جمهور منتخب مردم ایران» و این رئیس جمهور منتخب ورد زبان ها و چرخش قلم ها می شود تا یک مفهوم را جا بیاندازد و ده ها مفهوم را جعل کند.
با تکرار این مفاهیم آن ها قصد دارند – و حتی اگر قصد نداشته باشند، در عمل این فضا را ایجاد می کنند – که انتخابات سال ۹۲ «قابل قبول» بوده است و جمهوری اسلامی انتخاباتی برگزار کرده است که مردم در آن فرد مورد نظر خود را «انتخاب» کرده اند. چنین مفاهیمی جعل انتخابات و دموکراسی است. آقای روحانی «منتخب» پنجاه و یک درصد رای دهندگان و سی و پنج درصد مردم است. در هر جای دنیا می تواند رئیس جمهوری با این وضعیت انتخاب شود. اما او انتخابی بوده است در برابر کدام انتخاب های دیگر؟ او انتخابی بوده است در میان انتخاب های شورای نگهبان که کسانی مثل محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را نیز از دایره ی انتخاب مردم گنار گذاشته است. بنابر این حسن روحانی را رئیس جمهور منتخب مردم خواندن نه تنها جعل در واقعیت ضددموکراتیک انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بلکه صحه گذاشتن بر نمایشی است که در آن مردم حتی تا آخرین لحظه نمی دانستند که رایشان قرار است خواند شود یا نه؟ (انتخابات قابل اعتماد؟!)
٣. چالش بزرگ با اصلاح طلبان بر سر اصلاح طلبی نیست، بر سر جعل اصلاح طلبی از سوی آن هاست. قاعدتا نباید مخالف آن بود که حکومت جمهوری اسلامی ایران اصلاح شود و اصلاحات را بپذیرد، اما باید به شدت مخالف بود که منافع جناح ها به نام اصلاحات و اصلاح طلبی به خورد جامعه داده شود.. این یک جعل بزرگ است و نگاهی به فرهنگ، ادبیات و مواضع سیاسی اصلاح طلبان نشان می دهد که اصلاح طلبان همواره در کار این جعل بوده اند و مفاهیمی نظیر آزادی از جمله آزادی انتخاب، آزادی عقیده، آزادی احزاب و… که مفاهیم اصلی در اصلاح طلبی هستند را تنها به آزادی برای خود مشروط و محدود کرده اند. معیار دموکراسی برای اصلاح طلبان حکومتی در ایران، خود آن ها بوده اند. بر این اساس است که انتخابات ۹۲ را انتخاباتی «قابل اعتماد» و رئیس جمهورش را، «رئیس جمهور منتخب مردم» می خوانند. با تکرار مداوم این ادعاها، آن ها همه ی اعتراضات به انتخابات ۹۲ و شرایط مطلقا غیردموکراتیک آن و عدم اطمینان کامل مردم تا آخرین لحظات برای خواندن رای شان را کم رنگ و بی اثر می سازند.
آن ها در عین حال موضع و موقعیت و اساسا وجود اپوزیسیون را با این سیاست جعل منکر می شوند و چنین القا می کنند که حضور یا عدم حضور مخالفین در انتخابات مهم نیست. بدون حضور این مخالفین و در شرایط سرکوب دائم آن ها هم می شود انتخابات «قابل اعتماد» برگزار کرد، به شرط ان که یک «اصلاح طلب نصفه و نیمه» اجازه ی حضور در آن انتخابات را داشته باشد.
۴. آقای هاشمی رفسنجانی را در انتخابات رد صلاحیت کردند. او بعدتر، انتخاباتی که او را رد صلاحیت کرد جزو بهترین و سالم ترین انتخابات دنیا خواند. موضع آقای هاشمی رفسنجانی تا حدودی قابل فهم است. او اگر نه در مقام ریاست جمهوری، اما از طریق این انتخابات دوباره به قدرت بازگشت، «تیم» او همکاره شد، ستاره ی اقبال خودش طلوع کرد، فرزندانش به مال و مقامی رسیدند، تا همینجا دانشگاه آزاد به زیر نگینش بازگشت. برای آقای هاشمی رفسنحانی این انتخابات برکت بود. او حق دارد آن را «بهترین انتخابات» بخواند.
موضع اصلاح طلبان نیز قابل فهم است. آن ها علیرغم همه ی تاکیداتی که بر برگزاری انتخابات آزاد داشتند، تا حدودی به مشروطه شان رسیده اند. برای آن ها که در موقعیت صفر قرار داشتند روزنه های تازه ای به سوی قدرت گشوده شده، حتی آن ها که به خارج آمده بوده اند، چمدان ها را بسته اند، مناسباتی که می رفت با «گروه های اپوزیسون» شکل بگیرد به حالت تعلیق و تعطیل در آمده و هوای «بازگشت» سیاست دیگری را ضروری ساخته است.
تعجب از آن به اصطلاح اپوزیسیونی است که به هیچ امتیازی دست نیافته و شده است مبلغ تام و تمام آقای روحانی و وزیرخارجه اش و دیگران…
آن ها البته می گویند خطر جنگ را از سر مردم ایران دور کرده اند.
بعد از آن که کمی زمان گذشته است بهتر می توان قضاوت کرد که تصمیم به «نرمش قهرمانانه» پیشتر از آن گرفته شده بود که آقای روحانی بر صندلی ریاست جمهوری جلوس کند، تصمیم «نظام» پیش از انتخابات بود و هوشمندانه آن را به رای مردم مزین کردند تا با یک تیر دو نشان بزنند. راهی را که انتخاب کرده اند بروند و خود را از شر جنبش سبز خلاص کنند. واقعیت این است که خطر جنگ را تحریم ها از سر مردم دور کرده است. حکومت به رای مردم تسلیم نشده است، به تحریم ها تسلیم شده است، پیش از آن که مردم رای بدهند، «نظام» از سر ناچاری و خطر اعتراضات عمومی و سقوط اقتصادی به این نتیجه رسید که باید موقتا هم که شده ریل خود را عوض کند. «نظام» اما تعویض ریل را در شرایطی و به گونه ای انجام داد که در شرایط مصالحه با غرب از فشار مردم و جنبش دموکراتیک رهایی یابد.
۵. «اپوزیسیون» هوادار جناح «اصلاح طلب» خوب است لحظه ای به شانزده سال راهی که پیموده است بنگرد. در این مدت در برابر نرمخویی مداوم و رو به افزایش او، آیا از سوی «رهبری» جمهوری اسلامی کوچکترین نشانه ای برای به رسمیت شناخته شدن او، برای دیده شدن او، برای دیالوگ با او، صورت گرفته است؟ آن چه تا به حال اتفاق افتاده است جاده ی یک طرفه ای بوده است. اینجا حتی دیگر آن ضرب المثل قدیمی «از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن» هم صدق نمی کند. هر چه بوده فقط به سر دویدن بوده است، بی هیچ اشاره ای، در راهی که پایانش هنوز معلوم نیست.
وقتی ملتی می پذیرد از انتخاباتی که حق انتخابی در آن وجود نداشته است، «رئیس جمهور منتخب مردم» بیرون می آید، وقتی ملتی فراموش می کند که موقعیت فعلی حاصل تصمیم از قبل اتخاذ شده و نه معجزه ی یک انتخابات غیر دموکراتیک و غیرتضمین شده است، آیا به آین معنا نیست که جنگ مفاهیم را به اردوی استبداد باخته است؟
۱. مفاهیم و واژه ها در خدمت فرهنگ و آگاهی افکار عمومی در هر جامعه و یا برعکس در خدمت «سرکوب نرم» قرار دارند. تلاش برای ایجاد، گسترش و تثبیت مفاهیم صحیح از جمله ابزار مهم آگاه سازی جامعه و جلوگیری از انحراف و اشتباه در قضاوت های عمومی و موضع گیری های سیاسی و اجتماعی است. یکی از جنبه های مهم مبارزه ی بین استبداد و دموکراسی مبارزه بر سر مفاهیم و تثبیت آن ها در جامعه است. در این مورد میان جمهوری اسلامی و مخالفان آن همواره جدال تعطیل ناپذیری در جریان بوده است. به طور مثال جمهوری اسلامی وقت و بی وقت خود را یک حکومت دموکراتیک و مردمی اعلام کرده و دلیل آورده که هر سال یک انتخابات و حتی بیشتر برگزار کرده است و مخالفین آن استدلال کرده اند که آن چه جمهوری اسلامی به نام انتخابات تحویل جامعه داده، تنها اسمی از انتخابات داشته و کمترین نشانه ای از یک انتخابات نداشته است. طبیعی است چنان چه حکومت اسلامی بتواند آن چه را که به نام انتخابات برگزار می کند به عنوان انتخابات واقعی و دموکراتیک به افکار عمومی بباوراند و در جامعه تثبیت کند، می تواند افکار عمومی را نیز به این سمت هدایت کند که این حکومت یک حکومت دموکراتیک است. اگر مخالفین بتوانند باور عمومی را به این سمت ببرند که انتخابات جمهوری اسلامی تنها یک نمایش از دموکراسی است آن وقت قضاوت جامعه نسبت به حکومت چیز دیگری خواهد شد. پس جنگ بر سر مفاهیم، تنها جنگ بر سر الفاظ نیست، جنگ بر سر مشروعیت، حقانیت و تسخیر افکار عمومی است.
۲. مفاهیم در نزد اصلاح طلبان هر لحظه به رنگی در می آیند و حتی زیر و رو می شوند. مفاهیم کلیدی در مرحله ی فعلی مبارزه ی مردم ایران، مفاهیمی نظیر انتخاب آزاد، آزادی های سیاسی و دموکراسی هستند. این مفاهیم در نزد اصلاح طلبان با هدف رفع نیازهای روزمره ی آن ها تعریف می شود، دامنه شان تنگ و یا گشاد می شود و تا به حال موجب اغتشاشات فراوان و گمراهی های بسیار در جامعه شده است. جدیدترین نمونه های جعل در مفاهیم دموکراسی یکی آن است که ۵۱۱ نفر از روشنفکران وابسته به حکومت و «اپوزیسیون» طرفدار روحانی، اعلامیه می دهند و با یک چرخش قلم انتخابات ایران را انتخابات «قابل اعتماد» می خوانند و همزمان با آن آقای روحانی می شود «رئیس جمهور منتخب مردم ایران» و این رئیس جمهور منتخب ورد زبان ها و چرخش قلم ها می شود تا یک مفهوم را جا بیاندازد و ده ها مفهوم را جعل کند.
با تکرار این مفاهیم آن ها قصد دارند – و حتی اگر قصد نداشته باشند، در عمل این فضا را ایجاد می کنند – که انتخابات سال ۹۲ «قابل قبول» بوده است و جمهوری اسلامی انتخاباتی برگزار کرده است که مردم در آن فرد مورد نظر خود را «انتخاب» کرده اند. چنین مفاهیمی جعل انتخابات و دموکراسی است. آقای روحانی «منتخب» پنجاه و یک درصد رای دهندگان و سی و پنج درصد مردم است. در هر جای دنیا می تواند رئیس جمهوری با این وضعیت انتخاب شود. اما او انتخابی بوده است در برابر کدام انتخاب های دیگر؟ او انتخابی بوده است در میان انتخاب های شورای نگهبان که کسانی مثل محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را نیز از دایره ی انتخاب مردم گنار گذاشته است. بنابر این حسن روحانی را رئیس جمهور منتخب مردم خواندن نه تنها جعل در واقعیت ضددموکراتیک انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، بلکه صحه گذاشتن بر نمایشی است که در آن مردم حتی تا آخرین لحظه نمی دانستند که رایشان قرار است خواند شود یا نه؟ (انتخابات قابل اعتماد؟!)
٣. چالش بزرگ با اصلاح طلبان بر سر اصلاح طلبی نیست، بر سر جعل اصلاح طلبی از سوی آن هاست. قاعدتا نباید مخالف آن بود که حکومت جمهوری اسلامی ایران اصلاح شود و اصلاحات را بپذیرد، اما باید به شدت مخالف بود که منافع جناح ها به نام اصلاحات و اصلاح طلبی به خورد جامعه داده شود.. این یک جعل بزرگ است و نگاهی به فرهنگ، ادبیات و مواضع سیاسی اصلاح طلبان نشان می دهد که اصلاح طلبان همواره در کار این جعل بوده اند و مفاهیمی نظیر آزادی از جمله آزادی انتخاب، آزادی عقیده، آزادی احزاب و… که مفاهیم اصلی در اصلاح طلبی هستند را تنها به آزادی برای خود مشروط و محدود کرده اند. معیار دموکراسی برای اصلاح طلبان حکومتی در ایران، خود آن ها بوده اند. بر این اساس است که انتخابات ۹۲ را انتخاباتی «قابل اعتماد» و رئیس جمهورش را، «رئیس جمهور منتخب مردم» می خوانند. با تکرار مداوم این ادعاها، آن ها همه ی اعتراضات به انتخابات ۹۲ و شرایط مطلقا غیردموکراتیک آن و عدم اطمینان کامل مردم تا آخرین لحظات برای خواندن رای شان را کم رنگ و بی اثر می سازند.
آن ها در عین حال موضع و موقعیت و اساسا وجود اپوزیسیون را با این سیاست جعل منکر می شوند و چنین القا می کنند که حضور یا عدم حضور مخالفین در انتخابات مهم نیست. بدون حضور این مخالفین و در شرایط سرکوب دائم آن ها هم می شود انتخابات «قابل اعتماد» برگزار کرد، به شرط ان که یک «اصلاح طلب نصفه و نیمه» اجازه ی حضور در آن انتخابات را داشته باشد.
۴. آقای هاشمی رفسنجانی را در انتخابات رد صلاحیت کردند. او بعدتر، انتخاباتی که او را رد صلاحیت کرد جزو بهترین و سالم ترین انتخابات دنیا خواند. موضع آقای هاشمی رفسنجانی تا حدودی قابل فهم است. او اگر نه در مقام ریاست جمهوری، اما از طریق این انتخابات دوباره به قدرت بازگشت، «تیم» او همکاره شد، ستاره ی اقبال خودش طلوع کرد، فرزندانش به مال و مقامی رسیدند، تا همینجا دانشگاه آزاد به زیر نگینش بازگشت. برای آقای هاشمی رفسنحانی این انتخابات برکت بود. او حق دارد آن را «بهترین انتخابات» بخواند.
موضع اصلاح طلبان نیز قابل فهم است. آن ها علیرغم همه ی تاکیداتی که بر برگزاری انتخابات آزاد داشتند، تا حدودی به مشروطه شان رسیده اند. برای آن ها که در موقعیت صفر قرار داشتند روزنه های تازه ای به سوی قدرت گشوده شده، حتی آن ها که به خارج آمده بوده اند، چمدان ها را بسته اند، مناسباتی که می رفت با «گروه های اپوزیسون» شکل بگیرد به حالت تعلیق و تعطیل در آمده و هوای «بازگشت» سیاست دیگری را ضروری ساخته است.
تعجب از آن به اصطلاح اپوزیسیونی است که به هیچ امتیازی دست نیافته و شده است مبلغ تام و تمام آقای روحانی و وزیرخارجه اش و دیگران…
آن ها البته می گویند خطر جنگ را از سر مردم ایران دور کرده اند.
بعد از آن که کمی زمان گذشته است بهتر می توان قضاوت کرد که تصمیم به «نرمش قهرمانانه» پیشتر از آن گرفته شده بود که آقای روحانی بر صندلی ریاست جمهوری جلوس کند، تصمیم «نظام» پیش از انتخابات بود و هوشمندانه آن را به رای مردم مزین کردند تا با یک تیر دو نشان بزنند. راهی را که انتخاب کرده اند بروند و خود را از شر جنبش سبز خلاص کنند. واقعیت این است که خطر جنگ را تحریم ها از سر مردم دور کرده است. حکومت به رای مردم تسلیم نشده است، به تحریم ها تسلیم شده است، پیش از آن که مردم رای بدهند، «نظام» از سر ناچاری و خطر اعتراضات عمومی و سقوط اقتصادی به این نتیجه رسید که باید موقتا هم که شده ریل خود را عوض کند. «نظام» اما تعویض ریل را در شرایطی و به گونه ای انجام داد که در شرایط مصالحه با غرب از فشار مردم و جنبش دموکراتیک رهایی یابد.
۵. «اپوزیسیون» هوادار جناح «اصلاح طلب» خوب است لحظه ای به شانزده سال راهی که پیموده است بنگرد. در این مدت در برابر نرمخویی مداوم و رو به افزایش او، آیا از سوی «رهبری» جمهوری اسلامی کوچکترین نشانه ای برای به رسمیت شناخته شدن او، برای دیده شدن او، برای دیالوگ با او، صورت گرفته است؟ آن چه تا به حال اتفاق افتاده است جاده ی یک طرفه ای بوده است. اینجا حتی دیگر آن ضرب المثل قدیمی «از تو به یک اشاره، از من به سر دویدن» هم صدق نمی کند. هر چه بوده فقط به سر دویدن بوده است، بی هیچ اشاره ای، در راهی که پایانش هنوز معلوم نیست.
وقتی ملتی می پذیرد از انتخاباتی که حق انتخابی در آن وجود نداشته است، «رئیس جمهور منتخب مردم» بیرون می آید، وقتی ملتی فراموش می کند که موقعیت فعلی حاصل تصمیم از قبل اتخاذ شده و نه معجزه ی یک انتخابات غیر دموکراتیک و غیرتضمین شده است، آیا به آین معنا نیست که جنگ مفاهیم را به اردوی استبداد باخته است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر