روز تولدش دوست داشتم یک خبر به من بدهند!
٣١ شهریور ٩٢
اکرم نقابی مادر سعید زینالی: …. به همشون حسادت میکنم، کاش سعید من قبر داشت، میرفتم تو قبرش مینشستم و میگفتم خوب اینجوریقسمتش بوده … بعد از ۱۴ سال به من میگویند، نمیشه این آزاد شده، رفته اونور!!!
سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشمهای مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.
خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی آبان سال گذشته در مصاحبه با روز آنلاین ، بازی دادن حکومت را اینطور تشریح کرد: “هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم.”
من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و…همین طور سر می دوانند.”
٣١ شهریور ٩٢
اکرم نقابی مادر سعید زینالی: …. به همشون حسادت میکنم، کاش سعید من قبر داشت، میرفتم تو قبرش مینشستم و میگفتم خوب اینجوریقسمتش بوده … بعد از ۱۴ سال به من میگویند، نمیشه این آزاد شده، رفته اونور!!!
سعید زینالی، ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشمهای مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.
خانواده آقای زینالی از ۱۴ سال پیش تاکنون برای گرفتن خبری از فرزندشان به همه مراکز امنیتی و قضایی مراجعه کرده اند اما هیچ پاسخ درستی به آنها داده نشده است.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی آبان سال گذشته در مصاحبه با روز آنلاین ، بازی دادن حکومت را اینطور تشریح کرد: “هیچ جواب قطعی نمیدهند یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمیدانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان میکنیم.”
من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان میکنیم و…همین طور سر می دوانند.”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر