۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

ایران در جبهه های عراق: از پیروان ولایت فقیه تا پیشمرگان کرد



همرزمان پیشین سپاه پاسداران
صدای موسیقی حماسی و تیراندازی هوایی همه جا را پر کرده بود و انعکاس این همه هیاهو و شادمانی در دفتر سپاه بدر به وضوح حس می شد. چهره ها همه شادمان بود و از ما هم که سر بزنگاه رسیده بودیم با گشاده رویی استقبال شد. با آنکه بارها شنیده بودیم که گروههای مسلح شیعه در مقایسه با پیشمرگان کرد کمتر در به روی خبرنگاران باز می کنند، این بار گویی به موقع آنجا بودیم. هرچند، وقتی فارسی صحبت کردم از بعضی چهره ها می شد خواند که کمی معذب شده اند و می خواهند بدانند این کیست و اینجا چه می کند.
خط مقدم نیروهای سرایا خراسانی در ینگجه
نیروهای سرایا خراسانی در عراق که خود را پیرو ولی فقیه می دانند
سپاه بدر از نزدیکترین گروههای شیعه عراقی به ایران است که نیروهایش زمانی دوشادوش سپاه و ارتش ایران با نیروهای صدام حسین می جنگیدند. بنابراین خیلی هم دور از انتظار نبود که ملاحظاتی درباره رسانه های خارجی به ویژه فارسی زبان داشته باشند. اما بعد از کمی صحبت درباره وضعیت آمرلی به ترکی و فارسی این جو هم به نوعی شکست و راحتتر شروع به گفتگو کردیم.
در کنار کنجکاوی برای دانستن چند و چون عملیات و وضعیت موجود و امکان دسترسی ما به آمرلی، یکی از سوالهای اصلی ام درباره نقش ایران بود که از چندین روز قبل از شروع عملیات مدام از منابع مختلف به گوشمان رسیده بود. آن روز وقتی از مصطفی حکیم تنها روحانی حاضر در جمع و از مسئولان بدر پرسیدم که ایران چقدر برای شکستن این محاصره کمک کرد به فارسی جواب داد که همه جهان به ما کمک کرد و اگر ایران هم کمکی کرده باشد آن هم یکی از همه آن کشورهاست. پیدا بود که این پاسخ با دقت و ملاحظات فراوان داده شده است اما همین هم برایم چندان عجیب نبود.
دیگر کشورهایی هم که از منابعی موثق خبر حضور تعدادی از نیروهایشان را در این بخش از عراق شنیده بودیم (چه برای هدایت چه برای بررسی اوضاع یا مشاوره) هرگز به طور رسمی حضور خود را نه اعلام کردند و نه پذیرفتند. ظاهرا این سیاست دو دلیل عمده داشت یکی اینکه در صورت رسمیت یافتن این خبرها این کشورها به نوعی می توانستند هدف مستقیم داعش قرار گیرند و امنیت پرسنل کشورشان در عراق را به خطر بیاندازند و دیگری اینکه ممکن بود این چنین حضوری دخالت مستقیم در اوضاع عراق تعبیر شود، به خصوص در برهه ای که هنوز دولت در این کشور تشکیل نشده و رایزنی های سفت و سخت سیاسی در جریان بود.
این محدودیتها و ملاحظه ها درباره ایران پررنگتر هم جلوه می کرد. هم از بابت همسایگی و هم نفوذ دیرینه اش در گروه های مختلف عراقی. گرچه اندکی قبل از این عملیات جواد ظریف وزیر خارجه ایران در کنفرانسی خبری همراه مسعود بارزانی رییس حکومت اقلیم کردستان در پاسخ به سوالم درباره نقش ایران در این نبرد تایید کرده بود که ایران کمک نظامی می کند اما حضور مستقیم را تکذیب کرده بود.

پیروان ولی فقیه

نیروهای سرایا خراسانی
نقش ایران در نبرد آمرلی چقدر اهمیت داشت و چند و چونش چه بود؟
اما هر قدر که از عملیات آمرلی گذشت نام ایران به عنوان یکی از طراحان آن بیشتر شنیده شد. بعد از آن بود که که عکسها و ویدیویی منسوب به قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید که ظاهرا او را در حوالی آمرلی نشان می داد. انتشار این تصاویر بحثها درباره حضور مستقیم ایران را بیش از پیش شدت بخشید تا جایی که بیشتر رسانه های خارجی و داخلی به ویژه در کردستان عراق شروع کردند به گمانه زنی ها و انتشار مصاحبه با افرادی بدون ذکر نام که از نقش ایران در نبرد با داعش می گفتند.
یک روز بعد از عملیات که ما همراه نیروهای بدر راهی آمرلی شدیم در مسیرمان از شهر سلیمان بیگ که هنوز نبرد در گوشه هایی از آن جریان داشت کاروان بزرگی با چندین تیم محافظ دیدیم و وقتی پرس و جو کردیم فهمیدیم که هادی عامری وزیر راه و فرمانده کل سپاه بدر از سفرش به آمرلی بازمی گردد و همان جا هم یکی از نیروهای محلی ترکمان در گوشی گفت که یک فرمانده ایرانی هم گویا در این کاروان آقای عامری را همراهی می کند. در آن زمان امکان تایید این خبر از منابع دیگر برایمان نبود اما بعد ها فهمیدیم که آن فرمانده کسی نبوده جز قاسم سلیمانی.
واقعا چقدر نقش ایران در این نبرد اهمیت داشت و چند و چونش چه بود؟
برای یافتن جواب این سوال باردیگر راهی منطقه طوزخورماتو شدیم. اینبار قصد داشتیم به جبهه گروهانهای خراسانی در روستای ینگجه برویم که به تازگی نیروهای مسلح شیعه همراه پیشمرگان کرد را از نیروهای دولت اسلامی پس گرفته بودند. در همان ایست بازرسی، فرمانده گروهان به دیدارمان آمد تا ما را تا خط مقدم همراهی کند. او که ترجیح می داد حاج حسین نامیده شود وقتی فهمید من ایرانی ام شروع کرد به فارسی حرف زدن.
کسی که خود را حاج حسین معرفی می کند
کسی که خود را حاج حسین معرفی می کند
حاج حسین حدود دو دهه را در ایران گذرانده بود و هنوز هم به ایران رفت و آمد می کرد. البته او تنها عضو گروهشان نبود که تجربه زندگی در ایران داشت. وقتی از او پرسیدم گروهشان را چطور معرفی می کند با صراحت گفت که پیرو ولی فقیهند و زیر نظر آیت الله خامنه ای. نام این گروه برگرفته از شخصیتی است به نام سید خراسانی که بنا بر باورهای شیعی یار و هموار کننده راه امام زمان خواهد بود. هرچند این نام اشاره ای به رهبر ایران نیز دارد.
این گروه یکی از چندین گروه مسلح شیعه عراقی است که خود را زیر نظر مستقیم رهبری ایران می داند و از آموزش گرفته تا تجهیز، وابسته به همسایه شرقی است. در نزدیکی خط مقدمشان هم که تنها صد متر با محل استقرار داعش فاصله داشت بخشی از مهمات ایرانی را دیدیم که بیشتر گلوله های تانک و خمپاره بودند که با تازگی به دستشان رسیده بود.
فرمانده می گفت جدای تجهیزاتی که از ارتش عراق بعد از عقب نشینی از این مناطق به جای مانده بود و حالا در دست این نیروهاست، عمده اسلحه و مهماتشان را ایران برایشان فرستاده و حتی بیشتر از حد توقع آنها را برای رویارویی با نیروهای گروه دولت اسلامی تجهیز کرده است. حتی اسلحه ها و خمپاره اندازهای روسی هم از ایران به دستشان رسیده بود. حاج حسین تاکید می کرد که کمکهای ایران به موقع بود و موثر و می گفت که بیشتر گروههای دیگر از کردها گرفته تا نیروهای مسلح شیعه هم بی نصیب از این کمکها نمانده اند.

نام ایران هموار کننده راه آمرلی

سرایان خراسانی
نیروهای مستقر در این منطقه به نوعی با ایران مرتبط بودند
برای یافتن زوایای بیشتر این موضوع از ینگجه راهی آمرلی شدیم. آنجا فرمانده گردان سید الشهدا منتظرمان بود، گروهی که نیروهایش در منطقه طوز از ترکمانهای شیعه بودند.
در ایست بازرسی ورودی جاده سلیمان بیگ به آمرلی گروه دیگری از شبه نظامیان شیعه جلویمان را گرفتند و پس از پرس درباره اینکه که هستیم و کجا می رویم گفتند که ورود خبرنگاران خارجی به امرلی ممنوع شده است و باید برگردیم. اما همراه و راهنمای محلی مان بلافاصله گفت این خبرنگار که خارجی نیست ایرانی است. گذرنامه ایرانی ام را نشان دادم و منتظر شدیم تا با فرمانده شان ارتباط بگیرند و هماهنگ کنند. می شندیدیم که به شخصی که آن سوی بی سیم بود به عربی می گفتند مراسله ایرانیه یعنی یک خبرنگار زن ایرانی می خواهد وارد امرلی شود. بعد از چند دقیقه مامور ایست بازرسی آمد و گفت می توانیم به راهمان ادامه بدهیم. به هم نگاه کردیم و گفتیم خب این هم نشانه ای دیگر از نفوذ ایران. در واقع هم همینطور بود. تمامی نیروهای مستقر در آن منطقه به نوعی با ایران مرتبط بودند و حتی پیش از این عملیات، فرمانده پیشمرگان کرد در سنگر سلیمان بیگ هم به هماهنگی هایی که میان نیروهای پیشمگر و شیعه با سپاه ایران وجود دارد اشاره کرده بود.
بالاخره به آمرلی رسیدیم و به محل قرارمان در انتهای غربی شهر رفتیم. جایی که به گواه اهالی ده مهمترین محل درگیریها و مقاومت در برابر نیروهای دولت اسلامی بوده است. ردیفی از ویلاهایی که تا قبل از این درگیریها احتمالا نوساز و مدرن جلوه می کردند صف کشیده بودند و حالا بر جای جایشان آثار توپ بارانها و گلوله ها زخم زده است.
ابوعلی آمرلی فرمانده گردان سید الشهدا خود و خانواده اش از ساکنان یکی از این خانه ها بوده اند و تعریف می کرد که چطور نیروهای دولت اسلامی گاه تا همین چند قدمی شان می رسیدند و چه روزهایی که تصور می کردند که دیگر کارشان تمام است. از ابوعلی پرسیدم چقدر ایران در عملیات آمرلی نقش داشت؟ او چندین سلاح ایرانی و روسی را نشان داد و گفت اینها همه از ایران آمده و در واقع این ایران بود که همه آنها، به ویژه گردان سید الشهدا در آمرلی و منطقه را تجهیز کرده است. وقتی صحبت از قاسم سلیمانی شد او صراحتا تایید کرد که آقای سلیمانی همراه نیروهایش شب قبل از عملیات در کنار آنها بوده و با آنها مانده و گفت که چقدر همین حمایت در تقویت روحیه نیروهایشان موثر بوده است. به گفته او آقای سلیمانی با رایزنی هایی که با دولت عراق داشته نقش مهمی در شروع عملیات ایفا کرده بود. وقتی سوال کردم چرا همه اینها مانند یک راز پنهان نگاه داشته شد و آیا می تواند بگوید که تا چه حد نیروهای ایرانی در این عملیات به طور مستقیم نقش داشتند با صدایی آهسته گفت جواب این سوال آسان نیست. برای اینکه هر جوابی می تواند به دخالت ایران در امور تعبیر شود.
گردان سید الشهدا هم به نوعی خود را مرید آیت الله خامنه ای می دانند. ابو علی این رابطه را چنین بازگو می کرد: گردان سید الشهدا زیر نظر سید حسن نصرالله است و سید حسن نصرالله هم زیر نظر آقای خامنه ای بنابراین این نیروها هم زیر نظر او هستند. ابوعلی لابه لای صحبتهایش مدام یادآوری می کرد که اگر ایران به فریادشان نمی رسید شاید دیگر کسی در آمرلی زنده نمی ماند.

نگرانی کدخدا

نیروهای پیشمرگ کرد
نیروهای پیشمرگ کرد هم از حمایت های ایران برخوردار شده اند
اما حضور ایران از نگاه همه مردم این منطقه به یک اندازه مطلوب نیست. از همان زمانی که صحبت از طرحریزی این عملیات از سوی ایران شد و نگاهها به تجهیز گروههای قدیمی یا نوظهور مسلح شیعه ای چرخید که ایران تجهیزشان می کند، صدای انتقاد و ابراز نگرانی از این روند هم به گوش رسید.
در کرکوک پای صحبت کدخدای یکی از روستاهای اطراف امرلی و شیخ یکی از قبایل سنی نشستیم که این روزها در نقطه ای از کرکوک پناه گرفته اند و از ما خواستند که نه محل و نه نامشان را فاش نکنیم چرا که می گفتند نگران انتقام جویی بعضی از همین گروههای شیعه و حتی کردها هستند که آنها را به همکاری با دولت اسلامی متهم می کنند. آنها به تلاشهای ایران برای رساندن سلاح به گروههای شیعه نوپا اشاره می کردند و معتقد بودند این گروهها هم به واسطه جوان بودن نیروهایشان و هم تعصب در اعتقادهایشان، نسبت به گروههای کارکشته تر و دیرینه تری مانند سپاه بدر کمتر قابل کنترلند و می توانند دست به هر کاری برای انتقام گیری بزنند.
کدخدا از انقلاب ایران یاد کرد و اینکه چگونه آن زمان اخبار انقلاب را دنبال می کرده و به من گفت که این نیروها را به نیروهای بسیجی اوایل پیروزی انقلاب ایران تشبیه می کند که سر پر شوری داشتند و سلاحی در دست.

کمک به پیشمرگان کرد

پیشمرگان کرد
نیروهای کرد هم در این جنگ از حمایت ایران برخوردار بوده اند
البته حضور و همکاری ایران در نبرد با نیروهای دولت اسلامی تنها محدود به نواحی شیعه نشین و گروههای شیعه مذهب نیست. پیش از آنکه اخبار شرکت مستقیم و غیرمستقیم ایران در این جنگ در رسانه ها انعکاس بیشتری پیدا کند بارها فرماندهان متعددی از پیشمرگان کرد در پاسخ به سوالهایم به دور از دوربین تایید کرده بودند که نیروهای ایرانی در مناطقی از کردستان عراق هم هستند و گروهی از پیشمرگان را هم همراهی کنند یا در عملیاتها به آنها مشاوره می دهند.
بعد از آن هم که مسعود بارزانی در کنفرانس مطبوعاتی اش با محمد جواد ظریف تایید کرد که ایران اولین کشوری بوده که به کردستان عراق سلاح فرستاده، یکی از مقامات بلند پایه پیشمرگان به شرط ناشناس ماندن به ما گفت که از همان ابتدای حمله داعش، ایران نه تنها تجهیزات فرستاده که نیروهایی از سپاه پاسداران هم نقش مهمی در ممانعت از پیشروی های داعش بازی کرده اند.
یکی از مناطق فعالیت سپاه پاسداران، اطراف شهر جلولاست. شهری که هزار و چهارصد سال پیش ارتش ایران در آن از سپاه اعراب شکست خورد و راه لشگر اسلام بسوی قلب ایران از همان جا باز شد. گویی طنز تاریخ است که اکنون در همان نقطه، سپاه ایران در جنگی در برابر لشگریانی شرکت جسته که خود را تنها وارثان به حق فاتحان صدر اسلام می دانند.
نیروهای پیشمرگه کرد
جلولا درست بر یکی از جاده های اصلی میان ایران و عراق قرار گرفته و قصر شیرین را به بغداد وصل می کند. مسیری که تا چند ماه پیش هم تجار و هم زائران ایرانی از ان استفاده می کردند اما حالا جلولا به دست نیروهای دولت اسلامی افتاده و این ارتباط را عملا قطع کرده است. در واپسین روزهای ماموریتم در عراق راهی آخرین سنگر پیشمرگان کرد در اطراف جلولا شدیم و سر راه در خانقین با جعفر مصطفی معروف رئیس شعبه حزب دموکرات کردستان عراق در این شهر دیدار کردیم که مسئول بخشی از نیروهای کرد در آن منطقه هم بشمار می رود. از او هم درباره نحوه همکاری ایران با کردستان عراق پرسیدم که در جواب گفت تمام توپخانه و آتشبار را در واقع نیروهایی از ایران در اطراف سعدیه و جلولا به عهده دارند و قاسم سلیمانی و گروهی از نیروهایش نیز به طور مداوم به منطقه سر می زنند و برای عملیات بیشتر با پیشمرگان هماهنگی می کنند.
آقای معروف می گفت فرمانده نیروی قدس حتی گاه با خودروهایی با نشان سپاه پاسداران از آن نواحی دیدار می کند. هرچند نیروهای حزب اتحادیه میهنی که بیش از حزب دموکرات کردستان به نزدیکی با ایران شناخته می شوند و در جبهه اطراف جلولا هم حضور دارند حاضر نشدند درباره همراهی نیروهای ایرانی در این جبهه ها حرفی بزنند. ظاهرا با اینکه دیگر حتی برخی از مقامات سپاه هم به نقششان در نبرد با نیروهای دولت اسلامی اشاره می کنند هنوز این موضوع برای خیلی ها حکم رازی استراتژیک دارد که نباید به این سادگی فاش شود.

هیچ نظری موجود نیست: