شرم، و دیگر هیچ!
نمی خواهم بگویم ما انقلابِ اسلامی کرده ها، که بوده ایم و چه ها که نکرده ایم و چه کسانی را نزده ایم و نکشته ایم و به زندان نینداخته ایم و دودمانشان را به باد نداده ایم و اموالشان را بالا نکشانده ایم و از سرزمین شان نتارانده ایم، اما این را می گویم که تنها در یک قلم، بیست هزار جوان بهایی را در این سی و شش سال از تحصیل در دانشگاه ها باز داشته ایم و اجازه نداده ایم در سرزمینِ خود به درختِ دانش دست برند.
در این عکس، من و دکتر محمد ملکی – نخستین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب – به نمایندگی از طرفِ همه ی انسان گرایان و نوع دوستان و آزادگان و خیرخواهان و خداباوران و ایرانیانِ پاک نهاد، بر زمین نشسته ایم و از جمع کوچکی از سه نسل بهاییِ محروم از تحصیل، پوزش خواسته ایم.
در جمعِ بهاییانِ محروم از تحصیل، عزیزی هست که نفر نخستِ کنکور سراسری بوده در سالهای پیش. اما چه جای درد که هیچ مسئولی و هیچ آیت اللهی به برتر بودنِ وی اعتنایی نبست و حالی از وی نپرسید و راهی برای وی نگشود. در این عکس، " شادان شیرازی" نیز هست. دختر ریز نقش بهایی که همین امسال رتبه ی 113 کنکور سراسری را از آنِ خود کرده اما اکنون بخاطر عقیده و باورش با درهای بسته روبروست. می گویم: آقایان، عمامه ها را اگر کمی بالاتر بگذاریم، بد نمی شود ها؟ مغزمان پس کِی باید باد بخورد و تازگی بگیرد؟
محمد نوری زاد
بیست و چهارم شهریور نود و سه - تهران
بیست و چهارم شهریور نود و سه - تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر