۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

محسن امیراصلانی زنجانی، که به اتهام جرایم عقیدتی زندانی بود، صبح امروز در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد.

اعدام آقای امیراصلانی، در سحرگاه روز چهارشنبه دوم مهرماه (۲۴ سپتامبر) به اتهام "فساد فی الارض" و "بدعت در دین" صورت گرفته است. وی همچنین به "توهین به حضرت یونس" متهم شده بود.
یکی از دوستان آقای امیراصلانی در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفت که مقام های زندان، دیروز صبح با خانواده او تماس گرفته و ضمن خبر دادن از حکم اعدام این زندانی، از آنها خواسته اند که برای آخرین ملاقات به زندان بروند.
حکم اعدام، سحرگاه روز چهارشنبه دوم مهرماه (۲۴ سپتامبر) به اجرا درآمده و پیکر محسن امیراصلانی، در آرامگاه "بهشت سکینه" کرج تحویل خانواده وی شده است.
وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۵ دستگیر و در ابتدا، ۹ ماه در بند انفرادی ۲۰۹ اوین زندانی شد. این بند، تحت نظارت وزارت اطلاعات قرار دارد.
شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور ، پیشتر دو بار حکم اعدام محسن امیراصلانی زنجانی را نقض کرده بود و اجرای این حکم، نهایتا با پی گیری شخص رئیس قوه قضاییه (از طریق اعمال ماده ۱۸) صورت گرفت.
دوست آقای امیراصلانی، به بی بی سی فارسی گفت که وی بنیانگذار شیوه ای معنوی به نام "طریقت جوهری" بوده و علاوه بر برگزاری جلساتی در مورد رویاشناسی و تفسیر قرآن، به شرکت کنندگان در این جلسات مشاوره شخصی می داده است.
به نظر می رسد که محتوای بعضی از این تفسیرها، از نظر قوه قضاییه "بدعت در دین" تلقی شده است.
ظاهرا وی در یکی از این جلسات، صحت "زنده ماندن حضرت یونس در دل نهنگ" را زیر سوال برده و چنین اظهاراتی، از سوی دادگاه "توهین" به این پیامبر تلقی شده است.
در پی اعلام خبر اعدام، غلامحسین اسماعیلی رئیس کل دادگستری تهران گفت که محسن امیراصلانی به خاطر "ارتکاب زنای به عنف" اعدام شده است.
نزدیکان آقای اسماعیلی این اتهام را رد کرده اند.

۱۳۹۳ مهر ۲, چهارشنبه

بازداشت ۱۱ نفر در ایران به اتهام جوک ساختن درباره آیت‌الله خمینی

قوه قضاییه ایران انتشار مطالب طنزآمیز درباره آیت‌الله خمینی را مصداق محتوای مجرمانه خوانده

یکی از فرماندهان سپاه استان فارس در ایران از بازداشت ۱۱ نفر به اتهام انتشار مطالبی درباره آیت‌الله خمینی خبر داده است.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از اسماعیل محبی‌پور، فرمانده سپاه ناحیه ثارالله شیراز گزارش داده که "سرپل‌های انتشار مطالب توهین آمیز" درباره بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران پس از رصد شبکه‌های اجتماعی مثل وایبر، تانگو و واتساپ دستگیر شده‌اند.

غلامحسین محسنی اژه‌ای در نامه‌ای به وزیر ارتباطات و فن‌آوری اطلاعات یک ماه فرصت داده که زمینه مسدودسازی و کنترل اطلاعاتی شبکه‌های ارتباطی مجازی مانند وایبر و تانگو را فراهم کند. معاون اول قوه قضاییه ایران دیروز، شنبه ۲۹ شهریور، به انتشار مطالبی درباره آیت‌الله خمینی در شبکه‌های اجتماعی اشاره کرده و گفته بود این مطالب مصداق "محتوای مجرمانه و ارتکاب به انواع جرایم علیه عفت و اخلاق اسلامی و امنیت عمومی" است.
در هفته‌های اخیر مطالب طنز و جوک‌های زیادی درباره آیت‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی به خصوص در وایبر، یکی از برنامه‌های پیام‌رسان موبایلی، منتشر شده است.
پیش‌تر پلیس ایران اعلام کرده بود که کلیکسرنخ‌هایی از عوامل این شوخی‌های وایبری پیدا کرده است.
فرمانده سپاه ثارالله شیراز گفته همه افرادی که دستگیر شده‌اند "به اشتباه خود اعتراف کردند."
آقای محبی‌پور سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر را به توزیع و گسترش جوک‌های وایبری درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی متهم کرده و گفته دستگیرشدگان بیشتر "طعمه این سرویس‌ها شده و بدون اطلاع از نیت دشمنان به این کار اقدام کرده‌اند."
او گفته در خانه همه دستگیرشدگان تجهیزات دریافت برنامه‌های ماهواره‌ای پیدا شده است که به اعتقاد این فرمانده سپاه نشان‌دهنده تلاش "استکبار جهانی در ادامه جنگ نرم" است.

فقد رهبر؛ امکان یک رفرم بزرگ؟ / رضا علیجانی


"مرگ حق است". این جمله‌ای بود که مادربزرگ مهربان مرحوم‌ام بارها می‌گفت. البته فقط موقعی که درباره خودش حرف می‌زد وگرنه معتقد بود آرزوی مرگ هیچ کس ولو دشمنت را هم نباید بکنی و خود در مورد مرگ هیچ زنده‌ای حرف نمی‌زد. قواعد دنیای سیاست اما گویی با دنیای زندگی خانوادگی و اجتماعی معمولی آدم‌های ساده و عادی(در نسبت با سیاسیون "غیرعادی"!) فرق می‌کند...
بستری شدن رهبر جمهوری اسلامی قبل از آن که به اخبار پشت صحنه و شایعات دامن بزند از طریق یک "ضداطلاعات" رسمی از سوی مقامات ایران، خود به خبری فعال و خبرساز تبدیل شد. در ابتدا شاید این شائبه پیش آمد که حتما مسئله مهم‌تری است که به گفتن این امر ظاهرا ساده بسنده شده است. امری که بعدا مشخص شد آن قدر هم مهم هم نبوده است. بعد این نکته پیش آمد که نشان دادن چهره رهبر همیشه ایستاده و ظاهرا مقاوم و مهاجم به صورت خوابیده و بیهوش و با ماسک اکسیژن شاید به دنبال القای پیری او و ضرورت تعیین جانشینی برای اوست. ‌اما تصاویر بعدی و نمایش رژه عیادت‌کنندگان و در پایان دوباره سرپا نشان دادن او با حمله و طعنه‌ای تمسخرآمیز به "دشمن" این گمانه‌زنی را نیز کمرنگ کرد.
در هر حال و هر چه بود برخورد فعال خبری توانست از یک نقطه ضعف یعنی بیماری رهبر که می‌توانست همراه با موجی از شایعات راست و دروغ باشد، فرصتی برای مانور "تبلیغی" برای وی بسازد؛ هر چند تبلیغی ظاهرسازانه و بعضا ریاکارانه که هیچ ذهن و دلی را نمی‌توانست قانع و راضی کند و یا بفریبد و بیشتر شبیه نمایشی بود که همه از "نمایش" بودن آن مطلع بودند. تحلیل این نمایش و به خصوص برخی دیدارها، جملات رد و بدل شده و یا بعضی پیام‌های ارسالی از منظری سیاسی–اخلاقی مجالی دیگر می‌طلبد.
این نمایش که با شوخ‌طبعی متداول ایرانی‌ها که معمولا(والبته نه همیشه) مثل برق می‌آید و مثل باد هم می‌رود، همراه شد، اینک به پایان رسیده است.
 اما به بهانه این موضوع می‌توان به سوال جدی‌تر و استراتژیک‌تری پرداخت؛ سوالی که می‌توانست و می‌تواند بدون هیچ ارتباطی با بیماری رهبر جمهوری اسلامی و میزان اهمیت و واقعیت آن مطرح باشد: فقدان رهبر چه تأثیری بر جمهوری اسلامی و سیاست‌ها و روندهای غالب آن می‌گذارد؟
به طور طبیعی خط‌مشی‌های مختلف(محافظه کارانه، اقتدارگرایانه، اصلاح طلبانه، انحلال‌طلبانه و تحول‌خواهانه و...) پاسخ‌های مختلفی به این سوال می‌دهند؛ چرا که جدا از جنبه "تحلیل"ی مسئله، "تمایل"های شان نیز در این تحلیل‌ بسیار موثرند.
اما یک امر مشترک در ورای این تحلیل‌ها و تمایل‌ها(که می‌تواند تا آستانه آرزواندیشی و روشن‌تر، خیالبافی و سراب‌بینی هم پیش برود)، تحلیل شرایط و نگاه به "واقعیت"های موجود است تا نه به راست ‌روی و محافظه کاری منجر شود و نه به رمانتیسیسم آرزواندیشانه؛ نه پتانسیل‌های جامعه و کشور نادیده گرفته شود(خود/جامعه کم‌بینی) و نه در آن ها اغراق صورت گیرد(خود/جامعه بزرگ‌بینی).
شاید گاه بحث در این باره تماما ذهنی و غیرمفید و حتی مضر به نظرمان برسد اما همگان از نقش اتاق‌های فکر در جهان و به ویژه در کشورهایی که سیاستمداران(چه در قدرت و چه در احزاب مخالف و منتقد)، با فکر و مشورت حرف می‌زنند نه خطابی و نوک‌زبانی و هر آنچه همان موقع به ذهن‌شان برسد!، آگاهی داریم. این اتاق‌فکرها معمولا واقعیات، به ویژه موقعی که نگاه رو به آینده داشته باشند، را "چند سناریویی" تحلیل می‌کنند. هم چنین گاه براساس تحلیل‌های این گونه اتاق‌فکرها(مخصوصا اگر نزدیک به طراحان استراتژی‌های قدرت حاکم و دولت‌ها باشند)، حتی بازی‌های کامپیوتری نیز تولید و توزیع می‌شود تا جهت سیاست های عملی آینده، برای افکار عمومی از هم اکنون زمینه‌چینی ذهنی صورت گیرد.
در هر حال اندیشیدن در رابطه با فقدان رهبر کنونی جمهوری اسلامی از دیدگاه و منظر اصلاح‌طلبی/تحول‌خواهی می‌تواند به نکات چشم اندازی و بینشی و مسائل راهگشا و حداقل پیش نگری های چنداحتمالی و چندسناریویی که اذهان سیاستمداران و بخصوص فعالان سیاسی و مدنی را می‌گشاید و موضوعاتی برای فکر کردن و به اشتراک گذاشتن عرضه می کند، منجر شود.
قابل پیش‌بینی است که بسیاری از انحلال‌طلبان/براندازان یا بر اساس تمایل خود و یا بر اساس تحلیلی که از شرایط حکومت از یک سو و شرایط جامعه از سوی دیگر دارند (و این ارزیابی خود موضوع مهمی است که مستقلا باید بدان پرداخت)، زمانه فقدان رهبر کنونی را "فرصت"ی برای عرض اندام "مردم" جهت تغییرات اساسی مطلوب آنها می‌دانند. به نظر می رسد این سناریو بیشتر از "تحلیل مشخص از شرایط مشخص" ریشه‌ در "تمایل" صاحبان این تحلیل دارد. بحث در این باره خارج از اهداف این مقال است.

رفرم در راس هرم سیاسی مهم تر از دیگر بخش هاست
اما برای اصلاح‌طلبان/تحول‌خواهان؛ به نظر می رسد زمانه فقدان رهبر کنونی یک فرصت مهم برای یک رفرم جدی در راس هرم سیاسی در جمهوری اسلامی است. بی‌فایده نیست که یادآور شد این نحله(اصلاح‌طلبان/تحول‌خواهان) کم و بیش اهمیت فراوانی برای انتخابات شوراها، مجلس و ریاست جمهوری قائل اند و از نقش تأثیرگذار آنها در روندهای موثر در سرنوشت مردم و میهن و یا در صورت کلان‌تر در گذار به دموکراسی و عدالت یاد می‌کنند؛ البته علیرغم تنوعی که در میزان توجه به بالا (قدرت) و پایین (جامعه)و نحوه ایجاد توازن بین این دو نگاه دارند(که به گاه شرکت و گاه عدم شرکت در این انتخابات ها منجر می شود). حال اگر یک نماینده مجلس یا شورا و یا بالاتر یک رئیس‌جمهور که ۴ یا ۸ سال با اختیارات محدود مشخصی در استراتژی اصلاح طلبی/تحول خواهی این قدر اهمیت دارد، رهبری با آن همه اختیارات آن هم به طور مادام‌العمر، قطعا دارای نقش بسیار موثرتری است. به همین دلیل به نظر می رسد پرداختن به موضوع رهبر/رهبری در جمهوری اسلامی برای اصلاح‌طلبان/تحول‌خواهان باید بسیار مهم‌تر و حائز اهمیت بیشتری باشد.
این موضوع برای جریانات حاکم کنونی یعنی طیف راست افراطی نظامی–امنیتی متکی به حمایت‌/هدایت بیت نیز حائز اهمیت بسیاری است. طبیعی است که چه شخص رهبر و چه طیف یادشده نگران آینده باشند و نخواهند قدرت برتر و دست بالاتر از کف این طیف خارج شود و شاید اتاق فکرهای پنهان‌شان، اتاق فکرهایی که به مهندسی انتخابات می‌پردازند و با یک تردستی و طراحی ضدملی–ضداخلاقی سرنوشت انتخابات ۸۸ را تغییر دادند؛ بر این موضوع نیز متمرکز شده و طراحی‌هایی بکنند. شاید جمله دری نجف‌آبادی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان درباره ضرورت اندیشیدن به مسئله رهبری بعد از رهبر کنونی نشانه‌ای از این حزم‌اندیشی باشد.
حال اگر به صورت فرضی در "لحظه" فقدان رهبر کنونی باشیم، چه احتمالاتی ممکن است رخ دهد و به چه نکاتی باید توجه داشت.

بررسی اجمالی چند سناریو
یک فرض که می‌تواند گزینه محتملی هم باشد این است که طیف راست افراطی نظامی–امنیتی متکی به حمایت/هدایت بیت که اینک دست بالا را دارد و رای اکثریت ملت نیز برایش حائز اهمیتی نیست و در انتخابات ۸۸ تقلب کرد و در انتخابات ۹۲ با طراحی بلندپروازانه و گستاخانه‌ای هاشمی را حذف نمود و حال در برابر روحانی نیز در حوزه فرهنگ و سیاست داخلی هر روزه مانور مخالفت می‌دهد؛ درباره امر رهبری بعدی نیز به طراحی گزینه‌ها و برنامه‌هایی بپردازد و سعی کند در زمان حیات رهبر کنونی فردی مورد اعتمادتر را در مجلس خبرگان و یا در بین برخی افراد و محورها و قطب‌های سیاسی جابیندازد و به نوعی حتی توافق کند.
در این مورد گاه سخن از افرادی چون یکی از فرزندان رهبر کنونی مطرح می‌شود که هر چند جمهوری اسلامی همیشه آبستن غیرمترقبه‌ها بوده است اما روال‌ها و روندهای جاری در میان روحانیون از یک سو و فضا و روندهای سه دهه‌ای سطوح فوقانی قدرت از سوی دیگر این فرض را بسیار کمرنگ کرده و تقریبا غیرممکن می‌کند.
افراد دیگری نیز به شدت مطرح‌اند از جمله مصباح یزدی که شاید به طور فردی نیز چنین رویایی دارد و برخی افراد و جریان‌های پیرامون وی نیز چنین آرزوهایی در سر دارند، اما آنچه در سالیان اخیر در پشت صحنه گذشته است که همه آن نیز چندان آشکار نیست بیانگر تنزل جایگاه و تغییر رابطه وی با بیت و شخص رهبر است. بدین ترتیب به نظر نمی‌رسد این گزینه نیز گزینه مطلوب شخص رهبر کنونی باشد. ضمن آنکه شرایط سنی و وضعیت جسمی وی نیز چندان مطلوب نیست. اما قابل حدس است که در یک شرایط فوق‌العاده افراد و جریان‌های پیرامون وی در این باره بسیار فعال خواهند شد.

برخی سخنان فروخورده مطرح خواهند شد
در اینجا یادآوری یک نکته نیز بسیار ضروری است. بسیاری از افراد جریان راست سنتی و  بوروکرات‌های راست چندان از مواضع و رفتارهای رهبر کنونی و به خصوص حمایت‌های بی‌دریغ او از احمدی‌نژاد و نیز اتفاقات در و پس از انتخابات ۸۸ و نقش موثر و اصلی رهبر در آن راضی نیستند. اما بنا به مصالح سیاسی–اقتصادی و بر اساس اخلاقیات ملاحظه/محافظه‌کارانه(و دقیق‌تر، ریاکارانه) حاکم بر کشور و از جمله بر این طیف، نارضایتی خود را چندان ظهور و بروز نمی‌دهند. هر چند با برخی علائم گاه و بیگاه و به خصوص موضع شان درباره شخص و دولت احمدی‌نژاد و یا بعضا در باره مذاکرات و سیاست‌های هسته‌ای(که در برخی مناظرات تلویزیونی ۹۲ از پرده برون افتاد) مکنونات خود را نشان دادند.
فقدان رهبر و هیمنه سیاسی ـ– امنیتی وی می‌تواند زبان‌های برخی و حتی بسیاری از اینها را باز کند و در اولین نمونه، این "تجربه" نزدیک به ۳۰ ساله آنها با رهبر کنونی و برخی مخالفت‌ها و نارضایتی‌ها و حتی خون‌دل‌خوردن‌ها از وی در حمایت از احمدی‌نژاد، نحوه برخورد با روحانیون مختلف، مهندسی انتخابات ۸۸، سیاست‌های هسته‌ای و خارجی ویرانگری که امنیت و منافع کل نظام و کل آنها را به خطر می‌اندازد و...؛ در همان گام اول در نحوه انتخاب رهبر بعدی خود را نشان دهد. حال بر اساس این نکته کلیدی بدترین سناریوی حرکت راست افراطی حاکم متکی به بیت؛ تعیین آشکار یا پنهان رهبر بعدی در زمان حضور رهبر کنونی است.
در غیر این صورت و در حالتی که فقدان رهبر فعلی و انتخاب رهبر بعدی در وضعیت و روندهای طبیعی و عادی صورت گیرد، به نظر می رسد از همین مجلس خبرگان فعلی یا شبیه آن(اگر درانتخابات بعدی توسط شورای نگهبان جنتی دچار تغییرات جدی و دگردیسی‌های اساسی نشود)؛ در وضعیتی که دیگر هیمنه سیاسی-امنیتی رهبر کنونی نیز وجود ندارد؛ یک رهبر افراطی بیرون نخواهد آمد. بافت غالب این مجلس به شدت محافظه کار و مصلحت‌سنج است که علیرغم حمایت و یا در واقع تسلیم بودن‌اش به رهبر کنونی(که وابستگی سیاسی – مالی به وی دارد) اما در بزنگاه‌های مهم مثل انتخاب بین هاشمی و مصباح، با اختلاف رای محسوسی علیه مصباح رای داده است. مصباح به خاطر هم مواضع فکری–سیاسی‌اش و مهم‌تر از آن شخصیت هتاک و تندرو و تلخ‌اش، فرد چندان خوشنام و با جاذبه‌ای در بافت روحانیون سنتی و به خصوص مسن نیست. بدنامی مصباح و شکرآب شدن رابطه او با بخش‌هایی از بیت و پیرامون و عدم احتمال رأی آوری طبیعی وی شاید هم نیروهای پشت صحنه و طراح راست افراطی و هم دیگر طیف‌ها و جریان‌های سیاسی (واز جمله هاشمی و اعتدالیون؛ چرا که اصلاح طلبان تاکنون چندان جایی در مجلس خبرگان نداشته‌اند) را به فکر دیگر گزینه‌ها بیندازد...
در آن شرایط خاص شاید نام خود هاشمی از سوی عده‌ای به جد مطرح شود، از این روست که در ادامه تسویه حساب سیاسی بین رهبر و دوست دیرین‌اش و نیز راست افراطی با وی، آینده سیاسی او در مجلس خبرگان نیز از هم اکنون زیر ضرب گرفته شده است. در هر حال یک گزینه محتمل خود هاشمی است. اما وی اگر جای پای خود را محکم نبیند از ابتدا خود را کنار خواهد کشید، همان طور که در صورت محکم بودن جای پا چندان اهل تعارف و ملاحظه‌کاری نیست. البته نباید سن او را نیز هیچ گاه فراموش کرد.
در مورد سیدحسن خمینی نیز گهگاه شنیده شده که برخی گفته‌اند "رهبری از بیت امام خارج شده و باید به بیت امام برگردد". جدا از آن که ویژگی‌های فردی ملاحظه‌کارانه خاص خود وی که کمتر "جنم" و درون‌مایه رهبری را از خود بروز می‌دهد اما با بافت پیر و پیرسالار معمولی مجلس خبرگان گزینه وی نیز چندان قوی نیست مگر در یک شرایط خاص، پیرامون وی ائتلافی ناگهانی و قوی شکل بگیرد.بدین ترتیب و به هر حال نام وی به عنوان یک گزینه هر چند نه چندان قوی کاملا هم منتفی نیست.

شانس بیشتر هاشمی شاهرودی
در هر حال و هر چند از کشکول قدرت در ایران در سه دهه گذشته گاه ناگهان غیرمحتمل‌ترین گزینه‌ها سر برآورده‌اند، اما در یک برآورد طبیعی و معمولی، هاشمی شاهرودی دارای شانس بیشتری به نظر می رسد. سن نسبتا مناسب وی، ظواهر باز مناسب او (که علیرغم سکوت سهمگین و شاید ریاکارانه غالب در روحانیت در این گونه موارد اما این عامل نقش زیادی دارد)، میزان سواد حوزوی وی(که از جمله با عده‌ای معدود دیگر استاد رهبر کنونی برای رشد جهشی وی از حجت‌الاسلامی به آیت‌اللهی به عنوان "هم‌مباحثه"! بوده است) و نیز رابطه نسبتا حسنه او با اکثر طیف‌ها از راست افراطی و طیف احمدی‌نژاد گرفته تا هاشمی و اعتدالیون. به علاوه اینکه وی با سپاه نیز نزدیکی‌های خاص خود را دارد. ضمنا وی برخلاف رهبر کنونی خود شخصا دستی در فعالیت‌های اقتصادی دارد و در این رابطه هم با طیف سپاه و احمدی‌نژاد مرتبط است.
 اما شاید نکته مهم و اساسی تر برای جریان راست افراطی این باشد که وی استعداد زیادی برای "تبدیل شدن به یک خامنه‌ای جدید" (هم در سیاست خارجی و هم در سیاست داخلی و نیز رویکردهای فرهنگی) دارد. به یاد بیاوریم که رهبر کنونی نیز قبل از رهبر شدن چه مواضعی داشت و چه رفتارهایی از خود بروز می‌داد و حتی در ماه‌های اولیه رهبر شدن خود را به شدت محتاج راهنمایی و ارشاد و مشورت دیگر روحانیون و حامیان قدرت و منزلت در جمهوری اسلامی می‌دید. هاشمی جدید!(هاشمی شاهرودی) تنها یک نقطه ضعف مهم دارد و آن شاید ایرانی‌الاصل نبودن او باشد که هر چند منع قانونی برای رهبر شدن ندارد اما می‌تواند به عنوان یک نقطه مانور رقبا و مخالفان برای رأی ندادن به وی باشد. هر چند سال‌ها حضور او در رأس قوه قضاییه "ایران" و نیز ارجاع مشکلات بین سران قوای مختلف "جمهوری اسلامی ایران" به وی سابقه و رویه‌ای برای عبور از این نقطه ضعف باشد.
 فکر کردن در مورد گزینه‌های محتمل و بعضا غیرمنتظره (مثل خود حسن روحانی و غیره) فعلا شاید بیش از این ضروری نباشد و به عنوان یک باصطلاح طوفان فکر اولیه در اتاق‌های فکر(متأسفانه و معمولا تک نفره! در میان منتقدان و مخالفان و متمرکز و جمعی و پرامکانات در ساخت فوقانی قدرت) و درنظرگیری سناریوهای مختلف در شرایط خاص و غافلگیر نشدن در آن موقعیت، کفایت کرده و مباحث دیگر دوستان را تکمیل کند و خود توسط مباحث بعدی تکمیل شود.
اما جدا از تحلیل شرایط (شرایط فرضی آن هنگام)؛ به صورت ایجابی و استراتژیک چه نکاتی می‌تواند مد نظر قرار گرفته و بدان اندیشیده شده یا بر اساس چشم‌اندازهای آن برنامه‌هایی طراحی شود.

شورایی شدن رهبری
شاید برای برخی (هم چون هاشمی و عده‌ای دیگر) بنا به تجربه زیسته در سه دهه رهبری رهبر کنونی، و نیز در شرایط تشتت آراء و عدم توافق اکثریت روی فردی واحد؛ ایده شورایی بودن رهبری قابل طرح باشد. این امر البته نیازمند تغییر قانون اساسی است ولی به نظر می رسد طرح و تحقق آن، فرضی بسیار رفرمیستی به نفع روند اصلاح/تحول در ایران است چرا که باز بنا به تجربه هر دو دوره رهبرهای جمهوری اسلامی وضعیت کاریزماتیک و یا وضعیت تمرکز قدرت شدید و هاله سازی قدسی/سیاسی ولو تصنعی پیرامون رهبر او را در جایگاه بسیار قدرت‌مندی قرار می‌دهد که یک نفره می‌تواند در برابر افراد و نهادهای انتخابی (البته انتخاب در مقیاس های استصوابی) بایستد. حال تضعیف و تغییر این قدرت متمرکز نقش اصلاحی بسیار موثرتری از انتخاب این یا آن فرد برای ریاست جمهوری دارد.

محدود کردن مدت زمان رهبری
محدود کردن زمانی دوران رهبری نیز هر چند باز مستلزم تغییر قانون اساسی است اما یک عمل رفرمیستی و اصلاح‌طلبانه موثر دیگر است. در آن شرایط سرفصلی وخاص، فرض تغییر قانون اساسی (برای شورایی یا مدت‌دار کردن رهبری) غیرممکن نیست. زمان‌دار شدن رهبری این نهاد را نیز به نوعی و در اندازه‌های جمهوری اسلامی به نهادهای انتخابی نزدیک می‌کند. رهبری که حس مادام‌العمری نداشته باشد احساس محدودیت بیشتری خواهد داشت و یا اگر فرضا از اساس امکان انتخاب بیش از مثلا دو دوره منتقی شود، این امر می‌تواند حس درونی مبسوط‌الیدی و قدرقدرتی رهبر بعدی را کاهش دهد.

فرهنگسازی پیرامون امکان و ضرورت نقد مستمر رهبری
باز به صورت فرضی در آن مقطع لولایی و دوران انتقالی می‌تواند حول و حوش این موضوع از سوی اعتدالیون و اصلاح‌طلبان فرهنگسازی سیاسی و فکری و دینی شود که رهبر نیز قابل نقد است و اگر زبان‌هایی به ذکر برخی نقدها به رهبر سابق گشوده شد، همین مباحث و درددل‌ها و گلایه‌ها می تواند به خروجی‌ها و نتایج فکری – سیاسی و حقوقی برسد که در جمهوری اسلامی نیز بی‌سابقه نیست (موضوع مولوی یا ارشادی بودن فرامین رهبر در دوران رهبر کاریزماتیک اولی جمهوری اسلامی و نیز موضع مکرر علی مطهری که ولایت فقیه به این معنا نیست که هر چه رهبر گفت باید با آن موافق بود و یا باید از آن تبعیت کرد). فرهنگسازی و جاانداختن ایده فرهنگی – سیاسی امکان و ضرورت نقد رهبر یک رفرم مهم درون سیستمی است؛ حتی اگر رهبر بعدی نیز سیر خامنه‌ای شدن را طی کند، اما در طول همین مدت این ایده می‌تواند تاحدی جابیفتد و از سیر منفی مذکور جلوگیری کند و یا حداقل آن را به تاخیر بیندازد.

طرح آشتی ملی
طرح موضوع "آشتی ملی" (ولو در همان حد و حدود قابل تحمل در شرایط مشخص ساخت قدرت در جمهوری اسلامی و نه حتی به معنای واقعی و فراگیرش) می‌تواند در این مقطع مورد استقبال و وفاق جریان‌های مختلف سیاسی باشد. آزادی همه محصورین و محبوسین و لغو احکام قضایی علیه آنها از جمله علیه احزابی که البته به طور غیرقانونی، غیرقانونی اعلام شده‌اند و امکان حضور و فعالیت همه طیف‌ها(ی حداقل درون نظام و یا بالاتر از آن نیروهایی که حاضرند در چارچوب قانون اساسی فعالیت کنند) می‌تواند گزینه محتمل و عینی و قابل تصوری در آن هنگام باشد. فراموشی گذشته‌ها از سوی همگان، موضعی که خاتمی گرفت و رهبر پس زد، در آن هنگام شاید گوش شنوایی پیدا کند. شاید اینک نتوان توسن ذهن را جلوتر راند و این "حق" اولیه و انسانی را برای همه گان خواست. اما به قول عامیانه خدا را چه دیدی...!
اما در چینش مجموعه شرایط و عوامل مختلف در کنار یکدیگر، به جز در یک شرایط فوق‌العاده تحت تهدید خارجی به نظر نمی‌رسد فرض برخوردهای تند و کودتایی سپاه و نیروهای امنیتی، یک فرض چندان واقعی باشد. این نیروها هنوز هویت و عملکرد متمرکز کاملا مستقل از رهبر ندارند، بین شان اختلاف و تشتت هم هست و تصمیم گیری ها و طراحی ها و اعمال پنهانی و پشت صحنه کنونی شان نیز متکی به وجود و حمایت رهبر است و در صورت فقدان وی آن ها نمی توانند به صورت مستقل و متمرکز عمل کنند به خصوص در اعمالی خطیر در این سطح، آن هم به شکلی کودتایی. هر چند در اتاق‌های فکر و تحلیل‌های چند سناریویی استراتژیک آینده باید "فرض‌های ضعیف" را نیز به اصطلاح از روی میز خارج نکرد، ولی باید در حد پاورقی به آنها نگریست.
مرگ حق است، هر چند نباید به مرگ کسی اندشید ولی در دنیای سیاست، چه خوب و چه بد به خیلی از نیندیشیده‌ها، می‌اندیشند. در این اندیشیدن ممکن است هم روی واقعیت‌های زمینی و بستر عینی حرکت شود و هم شاید بر اساس تمایل‌ها، روی فرض‌های ذهنی و بسترهای خیالی و آرزواندیشانه. آرزو هم البته بر جوانان عیب نیست و جامعه ایران، جامعه جوانی است! حتی شاید آنچه برای میان سال‌هایی چون ما آرزو باشد برای جوانان مطالبه‌ای حداقلی به نظر برسد.(البته نمی‌توان این واقعیت جدی و البته گاه تلخ را نادیده گرفت که برخی جوانان ایران زمین، و نه البته همه آنها، امروزه بسیار نزدیک بینانه و دم دستی فکر می‌کنند!)
انسان‌های بدون رویا؛ انسان‌های گرفتار در چرخه‌های محدود زیستی زندگی‌اند؛ اگر با ارفاق به آنها بنگریم...

آرش صادقی، گلرخ ایرایی، آتنا فرقدانی و امید علی‌شناس همچنان بصورت بلاتکلیف در بازداشتگاه ۲-الف سپاه در زندان اوین نگهداری می‌شوند.

آرش صادقی، گلرخ ایرایی، آتنا فرقدانی و امید علی‌شناس همچنان بصورت بلاتکلیف در بازداشتگاه ۲-الف سپاه در زندان اوین نگهداری می‌شوند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آرش صادقی و همسرش گلرخ ایرایی روز شنبه ۱۵ شهریور ماه به همراه دوتن از دوستانشان در محل کار خود بازداشت شدند.
دوستان این زوج پس از چند روز آزاد شدند اما آرش و گلرخ همچنان در بازداشت بسر می‌برند، در این میان بازداشت شدگان تنها یکبار موفق شده با منزل خود تماس بگیرد.
یک منبع مطلع در این خصوص گفت: «آرش صادقی و گلرخ ایرایی در بند ۲-الف سپاه نگهداری می‌شوند و گلرخ طی تماس با بستگانش گفته که به احتمال زیاد بزودی آزاد می‌شود.»
آتنا فرقدانی که نزدیکانش می‌گویند وی نیز در بند ۲-الف سپاه تحت بازداشت و بازجویی قرار داردحدود سه هفته پیش بازداشت شد. ماموران هنگام بازداشت منزل وی را مورد بازرسی قرار داده و وسایل شخصی او را ضبط کردند. وی همچنان بصورت بلاتکلیف در باین بازداشتگاه نگهداری می‌شود.
امید علی‌شناس فعال مدنی نیز که در تاریخ پنج شنبه ١٣ شهریور ماه بازداشت شده تاکنون دوبار موفق به تماس با بستگانش شده است.
یکی از نزدیکان وی در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «امید ۲ بار با منزل تماس گرفته است و هر بار که خانواده از وی پرسیدند از کجا زنگ می‌زند تماس قطع شده است. خانواده احتمال می‌دهند وی اکنون در بند ۲-الف سپاه نگهداری می‌شود».

دراویش و حق شهروندی / تقی رحمانی




دراویش به خیابان می آیند، و در زندان اعتصاب غذا می کنند تا حق خود را بجویند. این حق چیست؟ایشان حکومت نمی خواهند، اینان برای ریاست جمهوری کاندیدای اختصاصی ندارند، به دنبال گرفتن مقام ولایت فقیه نیستند. . . پس این همه آزار دراویش به چه علت است؟
اینان در خانه مشترک خود، که خانگاه می گویند، به سبک و زبان خویش کسانی را می خوانند و می خواهند که خدا و پیامبر و امامان شیعه هستند. از قضای روزگار حکومت دینی هم مدعی است که در پی تبلیغ عقیده شیعه امامیه است. یعنی با دراویش بر سر مفاهیم، اختلافی نیست اما دعوا هم بر سر متولی گری انحصاری تبلیغ خدا و پیامبر و امامان است و هم بر سر ولایت و اینکه چه کسی باید در کنار سه عنصر خداو پیامبر و امامان، تبلیغ شود.
روایت است که جنگ با رقیبان، جدی تر از جنگ با دشمنان و مخالفان است، اما دراویش برای حکومت رقیب سیاسی نیستند، آنان حق جو هستند اما با آدابی که روحانیت، یعنی سازمان رسمی دین آن را نمی پذیرد یا با آن مشکل دارد، همخوان نیستند و خدای خود را می خواهند و از علی مدد می جویند و از امامان شیعه یاری می خواهند. آری دراویش گنابادی چنین رفتار و باور هایی دارند که بخشی از آن را برشمردیم دارند.
 رفتار حکومت دینی با دراویش بر سر مهر نبوده است. از جمله فشارهای بی امان به دراویش اهل حق، مرگ مشکوک جلیل عالی نژاد در سوئدست که پرونده آن هنوز ناتمام مانده و از قاتلان اثری یافت نشده است.
اما از سال ۱۳۸۴ برخورد با شاخه دراویش گنابادی تندتر، به مکان های تجمع ایشان حمله و برخی از آنها تخریب شده است. حتی گورستان مورد احترام این دراویش در شهر گناباد به مکان ممنوعه برای دفن اعضای شاخه دراویش تبدیل شده است که در آینده امکان محو این گورستان هم وجود دارد. قطب این شاخه که فردی ملی و دارای سابقه خوش نام در دفاع از آزادی در ایران است هم احضار شده است.
 در ایران دراویش گنابادی به دلیل اشتراک با عقاید شیعه از اقبال عمومی بیشتری برخودار بوده اند.
بی گمان حق این جماعت مدنی است که با زبان مخصوص خود عبادت، نیایش و رفتار کنند. اعتصاب غذای دراویش در زندان به حمایت از دوستان شان در بیرون که منجر به سرکوب و دستگیری گسترده شده، آزمونی برای بسیاری قلمداد می شود که با این رفتار امنیتی چگونه برخورد خواهند کرد. تکلیف برخی از متولیان دین روشن است. مجوز برخورد امنیتی با دراویش را این متولیان افراطی و انحصار طلب صادر کرده اند. در این بین اما باید دید روحانیون میانه رو چنین سرکوبی را محکوم خواهند کرد یا نه؟ آیا حاضرند تنوع زبان ها و تعدد مراجع در باور های شیعه را تحمل کنند؟ به عبارتی می پذیرند که قطب دراویش هم یا علی گو باشد و دراویش با آهنگ وی به سلوک مذهبی بپردازند؟
دولت روحانی از حقوق شهروندی می گوید. این حقوق برای دراویش چگونه تضمین می شود؟
جامعه مدنی و نهاد های مدنی شاهد حرکت مدنی دراویش هستند که در معرض سرکوب است. چگونه از حرکت این دراویش می توان حمایت و با آنان همدلی کرد و از درد آنان کاست؟
اگرچه امکان حمایت جنبشی و یکپارچه برای جامعه مدنی در برابر راست افراطی وجود ندارد ـ یا امکان انجام آن کمتر است ـ اما همدلی با خواسته های آنان و بلند کردن صدای شان و انعکاس صدای مظلومیت آنان شدن، امری است که به همبستگی جامعه مدنی ایران یاری می رساند. همچنین نتیجه اش عقب نشینی جریان سرکوب در جامعه خواهد بود. این اعتراضات به نقض حقوق شهروندی نشان می دهد که نهاد های مدنی ایران در برابر فشار و سرکوب مقاومت می کنند و هنوز زنده هستند.

کروبی هم در بیمارستان بستری شد


به گزارش کلمه، سه روز پس از انتقال میرحسین موسوی به بیمارستان برای عمل چشم، حالا خبر انتقال مهدی کروبی به بیمارستان منتشر می شود و همسر شیخ محصور اعلام می کند که او در یک سال گذشته چند عمل جراحی داشته است.
به گفته فاطمه کروبی، سه سال از مدت حصر مهدی کروبی در یک آپارتمان اداری فاقد امکانات لازم گذشت که در آن، آقای کروبی از نور آفتاب و هوای تازه محروم بود.
همسر کروبی در این گفت و گو تصریح کرده در این دوره که وی در مکانی غیر از منزل مسکونی‌اش به طور غیرقانونی در بازداشت بود، شرایط محل نگهداری سلامت ایشان را به‌طور جدی به خطر انداخت.

پرونده غنچه قوامی به دادگاه انقلاب ارسال شد


مادر غنچه قوامی از ارسال پرونده دخترش به دادگاه انقلاب اسلامی تهران خبر داد.

سوسن مشتاقیان در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: گمان می‌کردیم امروز (سه‌شنبه) وقت ملاقات است به زندان اوین مراجعه کردیم اما در آنجا به ما گفتند که پرونده به دادگاه انقلاب ارسال شده و برای ملاقات باید از این مرجع اجازه بگیرید.

وی افزود: به همین منظور امروز به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب مراجعه کردیم ولی ظاهرا شعبه تعطیل بود؛ لذا باید روز دیگری به این شعبه مراجعه کنیم.

مشتاقیان با بیان اینکه هنوز به طور دقیق از اتهام دخترم اطلاعی ندارم درباره اظهارات سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر بی‌ارتباط بودن این پرونده به ورزش گفت: دختر من در جریان بازی والیبال بازداشت شد؛ بنابراین به آن ربط پیدا می‌کند.

نیروهای انتظامی و امنیتی با ممانعت از حرکت دراویش به سمت دادستانی معترضان را محاصره و سپس به آن‌ها حمله کردند


 به دنبال ملاقات فرمانده پلیس تهران با خانواده برخی از دراویش زندانی، حدود ۸۰۰ درویش گنابادی آزاد شدند. برخی از این خانواده‌ها در مصاحبه با روز اتفاقات دیروز تهران را عاشورای دراویش گنابادی ایران خوانده‌اند.
در دومین روز تجمع صد‌ها درویش گنابادی مقابل دادستانی تهران، از اولین ساعات صبح روز یکشنبه، ۳۰ شهریورماه، نیروهای انتظامی و امنیتی با ممانعت از حرکت دراویش به سمت دادستانی معترضان را محاصره و سپس به آن‌ها حمله کردند.
صدیقه خلیلی، از زنان درویشی که دیروز تلاش کرده بود در این تجمع شرکت کند به روز می‌گوید: «مشابه‌‌ همان بود که در روز شنبه اتفاق افتاد. ماموران قبل از حضور ما در محل دادستانی مستقر شده بودند. نیروهای نظامی و امنیتی، از بسیج تا سپاه و لباس شخصی به جمع دراویش حمله و با ضرب و شتم، مردان و زنان‌ را دستگیر کردند و به کلانتری‌های مختلف بردند.»
به گفته خانم خلیلی، مردان به کلانتری منتقل شدند اما ماموران زنان را جداگانه سوار خودروهای ون نیروی انتظامی کردند، سپس آن‌ها را ابتدا به حسینیه امیرسلیمانی، متعلق به دراویش گنابادی منتقل کردند اما بعد تصمیمشان عوض شد و آن‌ها را به پارکینگ شهرداری بردند.
به گزارش سایت مجذوبان نور، که اخبار دراویش ایران را پوشش می‌دهد، ۵۰ نفر در جریان وقایع روز یکشنبه زخمی شده‌اند.
یک شاهد عینی به روز می‌گوید تعدادی از دراویش را مقابل کاخ دادگستری و تعداد دیگری را در پیاده‌روی ضلع جنوبی پارک شهر، ابتدا محاصره و سپس دستگیر کردند.
صدیقه خلیلی، همسر حمیدرضا مرادی، درویش زندانی در اعتصاب هم که خود در تجمع دیروز شرکت داشته می‌گوید: «حدود بیست نفر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. آن‌ها به همه حمله می‌کردند. حتی به بانوان باردار. یک خانم که بچه دو ماه داشت و بچه‌اش را گم کرده بود، در پی ضرب و شتم ماموران از ناحیه دست و پا دچار شکستگی شد. دیروز عاشورای دراویش ایران بود».
در جریان اتفاقات روز یکشنبه، نازیلا نوری، پزشکی که به تازگی در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی خواهان «پایان بخشیدن به ستم بر دراویش گنابادی و تصحیح حرف‌های وزیر اطلاعات» شده بود، از سوی نیروهای مستقر در خیابان بهشت دستگیر اما بعد از ساعاتی آزاد شد.
همسر رضا انتصاری، دیگر درویش زندانی در اعتصاب، پس از آزادی خانم نوری به روز گفت این پزشک از ناحیه دست مجروح شده و در منزل توسط پزشکان دراویش تحت معالجه است.
خانم انتصاری همچنین گفت در محل پیاده‌روی ضلع جنوبی پارک شهر یک سرهنگ پلیس امنیت به زنان دراویش توهین کرد که موجب اعتراض مردانی شدکه زنان را همراهی می‌کردند. این اعتراض موجب درگیری بین دراویش و پلیس شده و ماموران معترضان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
دراوش گنابادی که از شهرهای مختلف جهت اعتراض و همبستگی با دراویش زندانی به تهران آمده‌اند روز شنبه نیز تلاش کردند مقابل دادستانی تجمع کنند اما پلیس حدود ۵۰۰ نفر از آن‌ها را بازداشت کرد.
سایت مجذوبان نور، در واپسین ساعات شب گذشته با انتشار خبر آزادی دراویش بازداشت شده خبر داد که «سردار ساجدی نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در ملاقات با همسران دو تن از دراویش زندانی وعده داد که در مقام فرماندهی پلیس تهران وضعیت و مشکلات دراویش را در مراجع ذی‌ربط پی‌گیری کند.»
بر اساس این گزارش، در پی وعده‌های رییس پلیس تهران، دراویش بازداشت شده اعلام کردند «تا زمان تحقق وعده‌ها که بر اساس عقل و منطق و اسناد موجود می‌باید به سرعت صورت گیرد، گفته‌های فرمانده محترم پلیس تهران را حقیقی و انسانی فرض کرده و به رغم آسیب‌هایی که در این ده سال از وعده‌های سیاسی خورده‌اند، امیدوارند این مقام نظامی-امنیتی به وعده‌هایش جامه عمل بپوشاند.»
این سایت همچنین نوشته است که در جریان رویدادهای دو روز گذشته ۸۰۰ درویش سلسله گنابادی بازداشت شده بودند.
نه تن از دراویش زندانی از روز ۹ شهریور ماه در اعتراض به «وضعیت نامناسب نگهداری در زندان» و همچنین «نگاه امنیتی اعمال شده بر جامعه دراویش» دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
از حدود یک دهه گذشته فشار بر جامعه دراویش گنابادی ایران شدت گرفته و شمار زیادی از آن با احکام سنگین قضایی محکوم شده‌‌اند و تعدادی نیز همچنان در زندان به سر می‌برند.
روز شنبه، ۲۹ شهریور همزمان با بازداشت صد‌ها درویش معترض در تهران، شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌ای سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل از او خواست در دیدار‌هایش با مقامات ایرانی، از آن‌ها بخواهد به فشار‌ها بر اقلیت‌های مذهبی از جمله دراویش گنابادی پایان دهند.

۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

نامه کانون مدافعان حقوق بشر به روحانی


به گزارش وب‌سایت کلمه٬ کانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی٬ رییس‌جمهوری نسبت به محرومیت تحصیلی دانشجویان اعتراض کرده و با یادآوری انتقادات و اظهارات روحانی از این اقدام٬ او وی خواسته تا «مانع تضییع حقوق شهروندی»‌ دانشجویان شود.
در بخشی از این نامه آمده است: «شما هنگام مبارزات انتخاباتی “شور و نشاط سیاسی دانشجویان” را ضامن بقای جمهوری اسلامی دانسته و بر استقلال دانشگاه ها تاکید و از محرومیت دانشجویان از تحصیل انتقاد کردید. کانون مدافعان حقوق بشر از جنابعالی خواهان است تا با رفع ممنوعیت از تحصیل برای برخی از دانشجویان، مانع تضییع حقوق شهروندی ایشان شوید و نگذارید دانشجویان مستعد ایرانی از تحصیل بازمانند. همچنین در صورت اعمال فشار به قصد ناتوان کردن دولت در این زمینه، این کارشکنی ها را با افکار عمومی و به ویژه جوانان در میان بگذارید».
کانون مدافعان حقوق بشر در این نامه یادآور شد: «نظر به تداوم محرومیت از تحصیل تعدادی از دانشجویان که میراث سیاست های نا کارآمد و ضد حقوق بشری گذشته است و ثبت نام نکردن تعدادی از دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه ها به دلیل اعمال گزینش های جدید، کانون مدافعان حقوق بشر بر این نکته تأکید می کند که حق تحصیل از مهم ترین حقوق مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است».

نوبخت: بی‌احترامی به بانوان پذیرفتنی نیست


سخنگوی دولت به انصار حزب‌الله درباره به راه انداختن گشت‌های ارشاد موتوری هشدار داد و اعلام کرد: «دولت با هر اقدام غیرقانونی در این باره برخورد می‌کند.» 

به نوشته ایران، ساعتی پس از آن که انصار حزب‌الله از تشدید فعالیت‌های خود خبر داد، «محمدباقر نوبخت» از همه دستگاه‌های مربوط خواست وظایف و برخوردهای قانونی خود در این باره را انجام دهند. او که در حاشیه جلسه هیأت دولت با خبرنگاران گفت‌وگو می‌کرد، در پاسخ به ادعای انصار حزب‌الله مبنی بر این که «هزینه این اقدامات را به جان خریده‌اند» گفت: «برای کسی صورت حساب نمی‌فرستند، این هزینه به پای اسلام نوشته می‌شود.»

سخنگوی دولت با اشاره به گروه‌های تروریستی فعال در منطقه، گفت: «در حال حاضر عده‌ای در کشورهای همسایه بویژه در عراق در تلاش هستند تا چهره‌ای خشن و غیرمنطقی از اسلام عزیز به جهانیان ارائه دهند. با توجه به اوضاع منطقه و تحرک برخی گروه‌ها که به نام اسلام انجام می‌شود،‌ این شیوه‌ها مورد تأیید نیست.» نوبخت با بیان این که «ما اعتقاد نداریم که بدحجابی نسبت به گذشته تشدید شده است» تأکید کرد: «بانوان ما باید مورد تکریم باشند. قانون سازوکار برخورد با این مسأله را مشخص کرده است و هرنوع روش غیرقانونی و بی‌احترامی به بانوان برای دولت پذیرفتنی نیست.» وی با تأکید بر مواضع دولت گفت: «روش‌های غیرفرهنگی و خشنی که گاهی برخی استفاده می‌کنند، گرچه ممکن است از سر مسئولیت یا اعتقاد باشد، اما این روش‌ها در گذشته نه تنها مؤثر نبوده، بلکه باعث تشدید این امر نیز شده است.» وی با تحذیر از برخورد‌های «تند» و «فیزیکی» تأکید کرد: «بدحجابی یک مشکل فرهنگی است و باید متناسب با آن از سازوکارهای فرهنگی استفاده کنیم. البته همه روش‌های فرهنگی هم متناسب نیست و باید از روش‌های مناسب خاص خود برای این امر استفاده کنیم.»

ارشاد انصار!

ایران در جبهه های عراق: از پیروان ولایت فقیه تا پیشمرگان کرد



همرزمان پیشین سپاه پاسداران
صدای موسیقی حماسی و تیراندازی هوایی همه جا را پر کرده بود و انعکاس این همه هیاهو و شادمانی در دفتر سپاه بدر به وضوح حس می شد. چهره ها همه شادمان بود و از ما هم که سر بزنگاه رسیده بودیم با گشاده رویی استقبال شد. با آنکه بارها شنیده بودیم که گروههای مسلح شیعه در مقایسه با پیشمرگان کرد کمتر در به روی خبرنگاران باز می کنند، این بار گویی به موقع آنجا بودیم. هرچند، وقتی فارسی صحبت کردم از بعضی چهره ها می شد خواند که کمی معذب شده اند و می خواهند بدانند این کیست و اینجا چه می کند.
خط مقدم نیروهای سرایا خراسانی در ینگجه
نیروهای سرایا خراسانی در عراق که خود را پیرو ولی فقیه می دانند
سپاه بدر از نزدیکترین گروههای شیعه عراقی به ایران است که نیروهایش زمانی دوشادوش سپاه و ارتش ایران با نیروهای صدام حسین می جنگیدند. بنابراین خیلی هم دور از انتظار نبود که ملاحظاتی درباره رسانه های خارجی به ویژه فارسی زبان داشته باشند. اما بعد از کمی صحبت درباره وضعیت آمرلی به ترکی و فارسی این جو هم به نوعی شکست و راحتتر شروع به گفتگو کردیم.
در کنار کنجکاوی برای دانستن چند و چون عملیات و وضعیت موجود و امکان دسترسی ما به آمرلی، یکی از سوالهای اصلی ام درباره نقش ایران بود که از چندین روز قبل از شروع عملیات مدام از منابع مختلف به گوشمان رسیده بود. آن روز وقتی از مصطفی حکیم تنها روحانی حاضر در جمع و از مسئولان بدر پرسیدم که ایران چقدر برای شکستن این محاصره کمک کرد به فارسی جواب داد که همه جهان به ما کمک کرد و اگر ایران هم کمکی کرده باشد آن هم یکی از همه آن کشورهاست. پیدا بود که این پاسخ با دقت و ملاحظات فراوان داده شده است اما همین هم برایم چندان عجیب نبود.
دیگر کشورهایی هم که از منابعی موثق خبر حضور تعدادی از نیروهایشان را در این بخش از عراق شنیده بودیم (چه برای هدایت چه برای بررسی اوضاع یا مشاوره) هرگز به طور رسمی حضور خود را نه اعلام کردند و نه پذیرفتند. ظاهرا این سیاست دو دلیل عمده داشت یکی اینکه در صورت رسمیت یافتن این خبرها این کشورها به نوعی می توانستند هدف مستقیم داعش قرار گیرند و امنیت پرسنل کشورشان در عراق را به خطر بیاندازند و دیگری اینکه ممکن بود این چنین حضوری دخالت مستقیم در اوضاع عراق تعبیر شود، به خصوص در برهه ای که هنوز دولت در این کشور تشکیل نشده و رایزنی های سفت و سخت سیاسی در جریان بود.
این محدودیتها و ملاحظه ها درباره ایران پررنگتر هم جلوه می کرد. هم از بابت همسایگی و هم نفوذ دیرینه اش در گروه های مختلف عراقی. گرچه اندکی قبل از این عملیات جواد ظریف وزیر خارجه ایران در کنفرانسی خبری همراه مسعود بارزانی رییس حکومت اقلیم کردستان در پاسخ به سوالم درباره نقش ایران در این نبرد تایید کرده بود که ایران کمک نظامی می کند اما حضور مستقیم را تکذیب کرده بود.

پیروان ولی فقیه

نیروهای سرایا خراسانی
نقش ایران در نبرد آمرلی چقدر اهمیت داشت و چند و چونش چه بود؟
اما هر قدر که از عملیات آمرلی گذشت نام ایران به عنوان یکی از طراحان آن بیشتر شنیده شد. بعد از آن بود که که عکسها و ویدیویی منسوب به قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید که ظاهرا او را در حوالی آمرلی نشان می داد. انتشار این تصاویر بحثها درباره حضور مستقیم ایران را بیش از پیش شدت بخشید تا جایی که بیشتر رسانه های خارجی و داخلی به ویژه در کردستان عراق شروع کردند به گمانه زنی ها و انتشار مصاحبه با افرادی بدون ذکر نام که از نقش ایران در نبرد با داعش می گفتند.
یک روز بعد از عملیات که ما همراه نیروهای بدر راهی آمرلی شدیم در مسیرمان از شهر سلیمان بیگ که هنوز نبرد در گوشه هایی از آن جریان داشت کاروان بزرگی با چندین تیم محافظ دیدیم و وقتی پرس و جو کردیم فهمیدیم که هادی عامری وزیر راه و فرمانده کل سپاه بدر از سفرش به آمرلی بازمی گردد و همان جا هم یکی از نیروهای محلی ترکمان در گوشی گفت که یک فرمانده ایرانی هم گویا در این کاروان آقای عامری را همراهی می کند. در آن زمان امکان تایید این خبر از منابع دیگر برایمان نبود اما بعد ها فهمیدیم که آن فرمانده کسی نبوده جز قاسم سلیمانی.
واقعا چقدر نقش ایران در این نبرد اهمیت داشت و چند و چونش چه بود؟
برای یافتن جواب این سوال باردیگر راهی منطقه طوزخورماتو شدیم. اینبار قصد داشتیم به جبهه گروهانهای خراسانی در روستای ینگجه برویم که به تازگی نیروهای مسلح شیعه همراه پیشمرگان کرد را از نیروهای دولت اسلامی پس گرفته بودند. در همان ایست بازرسی، فرمانده گروهان به دیدارمان آمد تا ما را تا خط مقدم همراهی کند. او که ترجیح می داد حاج حسین نامیده شود وقتی فهمید من ایرانی ام شروع کرد به فارسی حرف زدن.
کسی که خود را حاج حسین معرفی می کند
کسی که خود را حاج حسین معرفی می کند
حاج حسین حدود دو دهه را در ایران گذرانده بود و هنوز هم به ایران رفت و آمد می کرد. البته او تنها عضو گروهشان نبود که تجربه زندگی در ایران داشت. وقتی از او پرسیدم گروهشان را چطور معرفی می کند با صراحت گفت که پیرو ولی فقیهند و زیر نظر آیت الله خامنه ای. نام این گروه برگرفته از شخصیتی است به نام سید خراسانی که بنا بر باورهای شیعی یار و هموار کننده راه امام زمان خواهد بود. هرچند این نام اشاره ای به رهبر ایران نیز دارد.
این گروه یکی از چندین گروه مسلح شیعه عراقی است که خود را زیر نظر مستقیم رهبری ایران می داند و از آموزش گرفته تا تجهیز، وابسته به همسایه شرقی است. در نزدیکی خط مقدمشان هم که تنها صد متر با محل استقرار داعش فاصله داشت بخشی از مهمات ایرانی را دیدیم که بیشتر گلوله های تانک و خمپاره بودند که با تازگی به دستشان رسیده بود.
فرمانده می گفت جدای تجهیزاتی که از ارتش عراق بعد از عقب نشینی از این مناطق به جای مانده بود و حالا در دست این نیروهاست، عمده اسلحه و مهماتشان را ایران برایشان فرستاده و حتی بیشتر از حد توقع آنها را برای رویارویی با نیروهای گروه دولت اسلامی تجهیز کرده است. حتی اسلحه ها و خمپاره اندازهای روسی هم از ایران به دستشان رسیده بود. حاج حسین تاکید می کرد که کمکهای ایران به موقع بود و موثر و می گفت که بیشتر گروههای دیگر از کردها گرفته تا نیروهای مسلح شیعه هم بی نصیب از این کمکها نمانده اند.

نام ایران هموار کننده راه آمرلی

سرایان خراسانی
نیروهای مستقر در این منطقه به نوعی با ایران مرتبط بودند
برای یافتن زوایای بیشتر این موضوع از ینگجه راهی آمرلی شدیم. آنجا فرمانده گردان سید الشهدا منتظرمان بود، گروهی که نیروهایش در منطقه طوز از ترکمانهای شیعه بودند.
در ایست بازرسی ورودی جاده سلیمان بیگ به آمرلی گروه دیگری از شبه نظامیان شیعه جلویمان را گرفتند و پس از پرس درباره اینکه که هستیم و کجا می رویم گفتند که ورود خبرنگاران خارجی به امرلی ممنوع شده است و باید برگردیم. اما همراه و راهنمای محلی مان بلافاصله گفت این خبرنگار که خارجی نیست ایرانی است. گذرنامه ایرانی ام را نشان دادم و منتظر شدیم تا با فرمانده شان ارتباط بگیرند و هماهنگ کنند. می شندیدیم که به شخصی که آن سوی بی سیم بود به عربی می گفتند مراسله ایرانیه یعنی یک خبرنگار زن ایرانی می خواهد وارد امرلی شود. بعد از چند دقیقه مامور ایست بازرسی آمد و گفت می توانیم به راهمان ادامه بدهیم. به هم نگاه کردیم و گفتیم خب این هم نشانه ای دیگر از نفوذ ایران. در واقع هم همینطور بود. تمامی نیروهای مستقر در آن منطقه به نوعی با ایران مرتبط بودند و حتی پیش از این عملیات، فرمانده پیشمرگان کرد در سنگر سلیمان بیگ هم به هماهنگی هایی که میان نیروهای پیشمگر و شیعه با سپاه ایران وجود دارد اشاره کرده بود.
بالاخره به آمرلی رسیدیم و به محل قرارمان در انتهای غربی شهر رفتیم. جایی که به گواه اهالی ده مهمترین محل درگیریها و مقاومت در برابر نیروهای دولت اسلامی بوده است. ردیفی از ویلاهایی که تا قبل از این درگیریها احتمالا نوساز و مدرن جلوه می کردند صف کشیده بودند و حالا بر جای جایشان آثار توپ بارانها و گلوله ها زخم زده است.
ابوعلی آمرلی فرمانده گردان سید الشهدا خود و خانواده اش از ساکنان یکی از این خانه ها بوده اند و تعریف می کرد که چطور نیروهای دولت اسلامی گاه تا همین چند قدمی شان می رسیدند و چه روزهایی که تصور می کردند که دیگر کارشان تمام است. از ابوعلی پرسیدم چقدر ایران در عملیات آمرلی نقش داشت؟ او چندین سلاح ایرانی و روسی را نشان داد و گفت اینها همه از ایران آمده و در واقع این ایران بود که همه آنها، به ویژه گردان سید الشهدا در آمرلی و منطقه را تجهیز کرده است. وقتی صحبت از قاسم سلیمانی شد او صراحتا تایید کرد که آقای سلیمانی همراه نیروهایش شب قبل از عملیات در کنار آنها بوده و با آنها مانده و گفت که چقدر همین حمایت در تقویت روحیه نیروهایشان موثر بوده است. به گفته او آقای سلیمانی با رایزنی هایی که با دولت عراق داشته نقش مهمی در شروع عملیات ایفا کرده بود. وقتی سوال کردم چرا همه اینها مانند یک راز پنهان نگاه داشته شد و آیا می تواند بگوید که تا چه حد نیروهای ایرانی در این عملیات به طور مستقیم نقش داشتند با صدایی آهسته گفت جواب این سوال آسان نیست. برای اینکه هر جوابی می تواند به دخالت ایران در امور تعبیر شود.
گردان سید الشهدا هم به نوعی خود را مرید آیت الله خامنه ای می دانند. ابو علی این رابطه را چنین بازگو می کرد: گردان سید الشهدا زیر نظر سید حسن نصرالله است و سید حسن نصرالله هم زیر نظر آقای خامنه ای بنابراین این نیروها هم زیر نظر او هستند. ابوعلی لابه لای صحبتهایش مدام یادآوری می کرد که اگر ایران به فریادشان نمی رسید شاید دیگر کسی در آمرلی زنده نمی ماند.

نگرانی کدخدا

نیروهای پیشمرگ کرد
نیروهای پیشمرگ کرد هم از حمایت های ایران برخوردار شده اند
اما حضور ایران از نگاه همه مردم این منطقه به یک اندازه مطلوب نیست. از همان زمانی که صحبت از طرحریزی این عملیات از سوی ایران شد و نگاهها به تجهیز گروههای قدیمی یا نوظهور مسلح شیعه ای چرخید که ایران تجهیزشان می کند، صدای انتقاد و ابراز نگرانی از این روند هم به گوش رسید.
در کرکوک پای صحبت کدخدای یکی از روستاهای اطراف امرلی و شیخ یکی از قبایل سنی نشستیم که این روزها در نقطه ای از کرکوک پناه گرفته اند و از ما خواستند که نه محل و نه نامشان را فاش نکنیم چرا که می گفتند نگران انتقام جویی بعضی از همین گروههای شیعه و حتی کردها هستند که آنها را به همکاری با دولت اسلامی متهم می کنند. آنها به تلاشهای ایران برای رساندن سلاح به گروههای شیعه نوپا اشاره می کردند و معتقد بودند این گروهها هم به واسطه جوان بودن نیروهایشان و هم تعصب در اعتقادهایشان، نسبت به گروههای کارکشته تر و دیرینه تری مانند سپاه بدر کمتر قابل کنترلند و می توانند دست به هر کاری برای انتقام گیری بزنند.
کدخدا از انقلاب ایران یاد کرد و اینکه چگونه آن زمان اخبار انقلاب را دنبال می کرده و به من گفت که این نیروها را به نیروهای بسیجی اوایل پیروزی انقلاب ایران تشبیه می کند که سر پر شوری داشتند و سلاحی در دست.

کمک به پیشمرگان کرد

پیشمرگان کرد
نیروهای کرد هم در این جنگ از حمایت ایران برخوردار بوده اند
البته حضور و همکاری ایران در نبرد با نیروهای دولت اسلامی تنها محدود به نواحی شیعه نشین و گروههای شیعه مذهب نیست. پیش از آنکه اخبار شرکت مستقیم و غیرمستقیم ایران در این جنگ در رسانه ها انعکاس بیشتری پیدا کند بارها فرماندهان متعددی از پیشمرگان کرد در پاسخ به سوالهایم به دور از دوربین تایید کرده بودند که نیروهای ایرانی در مناطقی از کردستان عراق هم هستند و گروهی از پیشمرگان را هم همراهی کنند یا در عملیاتها به آنها مشاوره می دهند.
بعد از آن هم که مسعود بارزانی در کنفرانس مطبوعاتی اش با محمد جواد ظریف تایید کرد که ایران اولین کشوری بوده که به کردستان عراق سلاح فرستاده، یکی از مقامات بلند پایه پیشمرگان به شرط ناشناس ماندن به ما گفت که از همان ابتدای حمله داعش، ایران نه تنها تجهیزات فرستاده که نیروهایی از سپاه پاسداران هم نقش مهمی در ممانعت از پیشروی های داعش بازی کرده اند.
یکی از مناطق فعالیت سپاه پاسداران، اطراف شهر جلولاست. شهری که هزار و چهارصد سال پیش ارتش ایران در آن از سپاه اعراب شکست خورد و راه لشگر اسلام بسوی قلب ایران از همان جا باز شد. گویی طنز تاریخ است که اکنون در همان نقطه، سپاه ایران در جنگی در برابر لشگریانی شرکت جسته که خود را تنها وارثان به حق فاتحان صدر اسلام می دانند.
نیروهای پیشمرگه کرد
جلولا درست بر یکی از جاده های اصلی میان ایران و عراق قرار گرفته و قصر شیرین را به بغداد وصل می کند. مسیری که تا چند ماه پیش هم تجار و هم زائران ایرانی از ان استفاده می کردند اما حالا جلولا به دست نیروهای دولت اسلامی افتاده و این ارتباط را عملا قطع کرده است. در واپسین روزهای ماموریتم در عراق راهی آخرین سنگر پیشمرگان کرد در اطراف جلولا شدیم و سر راه در خانقین با جعفر مصطفی معروف رئیس شعبه حزب دموکرات کردستان عراق در این شهر دیدار کردیم که مسئول بخشی از نیروهای کرد در آن منطقه هم بشمار می رود. از او هم درباره نحوه همکاری ایران با کردستان عراق پرسیدم که در جواب گفت تمام توپخانه و آتشبار را در واقع نیروهایی از ایران در اطراف سعدیه و جلولا به عهده دارند و قاسم سلیمانی و گروهی از نیروهایش نیز به طور مداوم به منطقه سر می زنند و برای عملیات بیشتر با پیشمرگان هماهنگی می کنند.
آقای معروف می گفت فرمانده نیروی قدس حتی گاه با خودروهایی با نشان سپاه پاسداران از آن نواحی دیدار می کند. هرچند نیروهای حزب اتحادیه میهنی که بیش از حزب دموکرات کردستان به نزدیکی با ایران شناخته می شوند و در جبهه اطراف جلولا هم حضور دارند حاضر نشدند درباره همراهی نیروهای ایرانی در این جبهه ها حرفی بزنند. ظاهرا با اینکه دیگر حتی برخی از مقامات سپاه هم به نقششان در نبرد با نیروهای دولت اسلامی اشاره می کنند هنوز این موضوع برای خیلی ها حکم رازی استراتژیک دارد که نباید به این سادگی فاش شود.

هيأت منصفه دادگاهى در ايالت ميشيگان آمریکا بعد از ظهر چهارشنبه به وقت محلی نيما نصيرى را به خاطر قتل همسرش ساناز نظامى گناهكار شناخته است.


اتهام او قتل غير عمد بود و قاضى دادگاه قرار است ظرف ٣٠ روز حكم زندان او را صادر كند.

حادثه زمانی اتفاق افتاد که فقط چند ماه از ازدواج ساناز نظامی و نیما نصیری می گذشت و فقط سه هفته بود که در شهر دورافتاده هوتن در میشیگان اقامت کرده بودند.ساناز نظامی در دسامبر سال ۲۰۱۳ پس از آنکه به دست نیما نصیری مضروب شد به بیمارستان منتقل و آنجا درگذشت.
علت مرگ ساناز نظامی ضربه مغزی اعلام شد.
این حادثه انعکاس بسیار گسترده ای به خصوص در میان مهاجران ایرانی شمال آمریکا داشت.
خانواده ساناز نظامی که در زمان حادثه در ایران بودند موافقت کردند که اعضای بدن او اهدا شود که در مجموع به هفت بیمار دیگر اهدا شد.
ساناز نظامی در هوتن مشغول ادامه تحصیل بود.

اعضای سازنده ویدیو "هپی" در ایران به صورت غیر رسمی در دادگاه به شش ماه حبس و ۹۱ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده‌اند!

.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر، ریحانه طراوتی، یکی از اعضای این گروه به ۱۲ ماه حبس و ۹۱ ضربه شلاق تعلیقی محکوم شده است.

عوامل سازنده ویدیو کلیپ "هپی" در روز ۱۸ شهریور ماه در دادگاهی به ریاست قاضی حیدری متهم به "مشارکت در ساخت کلیپ مبتذل" و "روابط نامشروع بین اعضای این گروه" شدند. در جلسه دادگاه تمامی عوامل هپی به همراه پنج وکیل خود حضور داشتند.دست اندرکاران نسخه ایرانی این موزیک ویدیو بیش از سه ماه پیش (در ۳۰ اردیبهشت) شناسایی و بازداشت شدند اما یک روز بعد خبر آزادی آنها به قید وثیقه اعلام شد.
بر اساس اين گزارش، ریحانه طراوتی علاوه بر دو اتهامی که برای همه اعضای گروه مشترک بوده، به "داشتن مشروبات الکلی در منزل شخصی" و "بارگذاری و پخش کليپ در شبکه يوتيوب" متهم شده است.
ساسان سليمانی نيز به "کارگردانی" اين ويديو متهم شده‌ است.
ساسان سلیمانی، ۳۳ ساله، کارگردان و انیماتور ایرانی است و دارای مدرک لیسانس کارگردانی و فوق لیسانس انیمیشن است. او پیش از این یک بار به دلیل ساخت ویدیو کلیپ آهنگ «سوسن خانم» از گروه بروبکس، مدتی بازداشت و در زندان اوین بود.
کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران گزارش داده که وکلای اين جوانان در دادگاه به اتهام "داشتن روابط نامشروع" اعتراض کردند.
آنها همچنين از "برخورد خشن پليس و هجوم به آپارتمان عوامل تهيه اين ويديو در زمان دستگيری" انتقاد کرده و خواستار پاسخگويی دادگاه به اعتراض‌های خود در اين موارد شدند.
در نسخه ایرانی ویدیوی هپی چند دختر و پسر ایرانی نشان داده می‌شود که با آهنگ "هپی" فرل ویلیامز، سازنده و خواننده آمریکایی این آهنگ، در کوچه‌های تهران و روی پشت‌بام در حال رقصیدن هستند.
این ویدیو تاکنون ده‌ها هزار بیننده داشته است و سرنوشت سازندگان و دست اندرکاران این ویدیو نه تنها در رسانه‌های داخلی و بین المللی بازتاب گسترده‌ای داشته بلکه واکنش بسیاری از افراد سرشناس از جمله فرل ویلیامز را در پی داشته است.

۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

وقتی خاتمی غایب است و چرخنده حاضر/ حاضران و غایبان در عیادت از خامنه ای



امروز، دوشنبه، شمار روزهای اقامت رهبر جمهوری اسلامی در بیمارستان به یک هفته می‌رسد و اخبار مربوط به وضعیت سلامتی او و انتشار عکس‌ها و خبرهایی از افرادی که به عیادتش می‌روند، همچنان مورد توجه ویژه رسانه‌های ایران قرار دارد. ترتیب به عیادت رفتن چهره‌ها و مقامات و نحوه حضور و برخورد آنها با رهبری نیز در فضای مجازی مورد توجه قرار دارد. وبسایت دفتر آیت‌الله خامنه‌ای نیز بخش عیادت مجازی راه‌اندازی کرده و از مخاطبان خواسته تا "نظرات و پیام‌‌های محبت‌آمیز" خود نسبت به رهبر جمهوری اسلامی را در آنجا منتشر کنند.

اصلاح‌طلبان غایب، اصلاح‌طلبان مایل
گفته شد که آیت‌الله خامنه‌ای تاکید بسیار دارد در یک بیمارستان دولتی بستری شود و برخی رسانه‌های حکومتی در استقبال از این اقدام، آن را نشانه‌ای از ساده‌زیستی و بزرگ‌منشی رهبری دانستند. اما بر فرض یکسان بودن خدمات پزشکی مورد استفاده آیت‌الله خامنه‌ای و شهروندان معمولی، او لااقل از امتیاز ویژه تعداد بالای ملاقات برخوردار است که در بیمارستان‌ها، ساعت و روال مشخص و محدودی دارد.   
در میان ده‌ها چهره‌ای که به عیادت رهبر جمهوری اسلامی رفته و عکس و خبری از آنها منتشر شده، بزرگ‌ترین غایب سید محمد خاتمی است. احتمال داده می‌شود که به او با سابقه ۸ سال ریاست‌جمهوری، اجازه ملاقات داده نشده باشد، هرچند خاتمی در پیامی که به امضای او و از سوی مجمع روحانیون مبارز منتشر شد، نوشت که "با کمال خرسندی از سلامتی وجود مبارک، عافیت کامل و دوام عمر شریف را از خداوند بزرگ مسألت داریم. امید است عنایت خاص حضرت بقیة الله ارواحنا فداه همواره و در همه حال شامل وجود مبارک باشد".
محسن رهامی، عضو شورای مشورتی خاتمی این نامه را "طبیعی و معمولی" توصیف کرده و درباره رابطه خاتمی و خامنه‌ای گفته است: "شخص آقای خاتمی همواره در کنار مقام معظم رهبری بوده اند و هرگز تقابلی وجود نداشته و ندارد... چه آقای خاتمی و چه دیگر اعضای مجمع روحانیون از مجموعه داخل نظام هستند و تقابلی وجود نداشته و نخواهد داشت. اما طبیعی است در اداره کشور نقطه نظرهای مختلفی وجود دارد و گاهی پیش می آید این نقطه نظرات مورد قبول مقام رهبری نباشد که امری بسیار طبیعی است و مجمع روحانیون هم همواره به نظر رهبری احترام گذاشته اند و خلاف آن را انجام نداده‌اند. این مسائل در اداره کشور بسیار معمولی است."
عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز هم عنوان کرد که "کسی از دامان نظام خارج نشده‌ است که بخواهد بازگردد، بنابراین، نامه مجمع روحانیون مبارز یک نامه‌نگاری، درون نظام بوده‌ است."
مجمع روحانیون مبارز علاوه بر این نامه، چند عضو هم در میان عیادت‌کنندگان داشت. مجید انصاری، معاون امور مجلس و عضو ارشد مجمع همان روز سه‌شنبه به ملاقات رهبری پذیرفته شد (عکس) و علی‌اکبر محتشمی‌پور، عضو شورای مرکزی این حزب نیز روز شنبه در بیمارستان حضور پیدا کرد (عکس). محتشمی‌پور ریاست کمیته صیانت از آرای مردم ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی را در انتخابات ریاست جمهوری دهم و رییس ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در نهمین دوره این انتخابات بود.
از دیگر طیف‌های اصلاح‌طلبان، محمدرضا عارف، نامزد مستعفی انتخابات ریاست‌جمهوری جزو اولین گروه‌ها از مقامات و مسوولان بود که به دیدار رهبرجمهوری اسلامی رفت (عکس). کاندیدای مستعفی اصلاح‌طلبان در انتخابات گذشته، همواره رابطه خود را با رهبر جمهوری اسلامی را حفظ کرده و حتی در اوج اعتراضات مردمی سال ۸۸، در نماز جمعه معروف آیت‌الله خامنه‌ای شرکت داشت.
البته به این جمع، علی ربیعی، مشاور رییس‌جمهور دولت‌ اصلاحات را هم می‌توان اضافه کرد که در حال حاضر وزیر کار و تعاون است.

عیادت خبرساز ورزشی‌ها و اهالی هنر
حضور هنرمندان و ورزشکاران در جمع عیادت‌کنندگان رهبری هم مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت و خیلی‌ها در جستجوی نام و عکس این دسته بودند. در صدر لیست علاقه‌مندی‌ها هم الهام چرخنده قرار داشت. یک مجری-بازیگر گمنام که با چرخشی قابل توجه در رویه و پوشش، به یک حامی پرشور ولایت فقیه و شخص آیت‌الله خامنه‌ای تبدیل شده است. او که برای اولین بار اجازه ملاقات با رهبری را پیدا کرده بود (عکس)، یک انگشتر هم به او هدیه داد: "من پس از چادری‌شدن در حرم حضرت معصومه (س) دو انگشتر هدیه گرفتم. یکی از این دو انگشتر مردانه بود که از سوی حرم حضرت سیدالشهداء (ع) به من اهدا شد و من هم، روز گذشته این انگشتر را به نیت شفا و به نیت اینکه سایه ایشان روی سر ما باشد، با تمام وجود به رهبر انقلاب تقدیم کردم."
عیادت رضا امیرخانی، نویسنده نزدیک به خامنه ای و ابراهیم حاتمی‌کیا، مجید مجیدی و کمال تبریزی از جمع کارگردانان هم به دلیل شعرخوانی و ابراز عقیده آیت‌الله خامنه‌ای در مورد فروغ فرخزاد خبرساز شد. رهبر جمهوری اسلامی برای چندمین بار شعری از پروین اعتصامی خواند که با این بیت شروع می‌شود: "هر بلایی کز تو آید رحمتی است / هر که را رنجی دهی آن راحتی است". او سپس از حاضران نام شاعر را سئوال کرد و وقتی کسی نتوانست پاسخ درست بدهد، مدعی شد که "برخی عنوان شاعر نخود و لوبیا را برای او مطرح می‌کنند؛ برای اینکه فروغ فرخزاد را در برابر پروین بالا ببرند، می‌خواستند او را خرد کنند." او در عین حال عنوان کرد که شخصا "نظر نامناسبی" درباره فروغ ندارد (فیلم). حضور مجیدی به عنوان کارگردان فیلم انتخاباتی میرحسین موسوی هم مورد توجه برخی کاربران در فضای مجازی قرار گرفت.
از دیگر اهالی سینما که به عیادت رهبری رفته‌اند، به نام‌هایی مانند فرج‌الله سلحشور، جمال شورجه، سامان مقدم، محمدحسین لطیفی، جواد عزتی، داریوش ارجمند، جواد رضویان، جعفر دهقان، ابوالقاسم طالبی، شهریار بحرانی، محمدرضا ورزی، فرهاد قائمیان، مهران رجبی، سیروس مقدم اشاره شده است.
تعدادی از مجریان تلویزیونی هم به ملاقات رفتند که داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، مرتضی حیدری، اقبال واحدی،هرمز شجاعی‌مهر، محسن حاجیلو، علی ضیا از آن دسته بودند.
ورزشی‌های حاضر در بیمارستان شهید رجایی هم کم تعداد نبودند و به جز حسین رضازاده، علیرضا دبیر و عباس جدیدی که در شورای شهر تهران عضویت دارند، علی پروین، بهداد سلیمی از جمع ورزشکاران قدیم و جدید حاضر بودند. در میان اهالی رسانه هم عکس‌هایی از حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه کیهان و یونس شکرخواه، استاد ارتباطات و سردبیر همشهری آنلاین منتشر شده است.
انتشار اخبار و عکس‌های این ملاقات‌ها از سوی رسانه‌های طرفدار حاکمیت پوشش ویژه‌ای داده می‌شود و گفت‌وگوها و تحلیل‌هایی در این زمینه منتشر می‌کنند که همگی سعی بر القای محبوبیت آیت‌الله خمینی دارد. از جمله آیت‌الله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری به تسنیم گفته که "عیادت اقشار مختلف از مقام معظم رهبری نشانگر جامعیت و اوج رابطه معظم‌له با اقشار مختلف است و باید شکرگزار وجود نعمت رهبری انقلاب باشیم".
خبرگزاری فارس هم از دعای "طیف‌های متفاوت و متنوع از ورزشکاران و هنرمندان برای سلامتی رهبر انقلاب" خبر داده است. خبرگزاری برنا هم با اشاره به حضور چند صد هزارنفری مخاطبان در بخش عیادت مجازی وبسایت آیتالله خامنه‌ای، گزارش داده که "مردم در این عیادت مجازی برای رهبر انقلاب حرف دل نوشتند و از خداوند خواستار طول عمر با عزت و عظمت برای حضرت آیت الله خامنه‌ای شدند."
*طرح: توکا نیستانی، روزآنلاین

۱۳۹۳ شهریور ۲۴, دوشنبه

با شکایت "کارفرما" به اتهام "اخلال در نظم" محکوم شدند/ شلاق و زندان برای کارگران "اعاده بربریت" است



خبرگزاری‌های حکومتی که معمولا برخوردهای قضایی با فعالان کارگری را پوشش نمی‌دهند این بار از محکومیت چهار کارگر پتروشیمی رازی با شکایت "کارفرما" و به اتهام "اخلال در نظم" خبر داده‌اند.۵۰ ضربه شلاق و شش ماه حبس؛ این حکمی است که اتحادیه آزاد کارگران ایران "ضد انسانی" خوانده و سخنگوی کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران هم آن را نتیجه ابهام قانون کار در باره اعتصابات کارگری دانسته است.
ایلنا، خبرگزاری کار ایران روز دوشنبه، ۲۴ شهریور، خبر داد که شعبه ۱۰۳ دادگاه عمومی (جزایی) بندر امام خمینی، ۴ کارگر پتروشیمی رازی را به تحمل شش ماه حبس و پنجاه ضربه شلاق محکوم کرده‌است.
بر اساس این گزارش دادگاه در عین حال با توجه به فقدان سوء سابقه کیفری و شرایط خاص مانند متاهل بودن کارگران، حبس و شلاق آنان را به مدت دو سال تعلیق کرده‌است.
در رای دادگاه که ایلنا نسخهای از آن را منتشر کرده، آمده است: "شاکی (کارفرما) مدعی شده این ۴ فعال کارگری در تاریخ ۲۸ بهمن ۹۲ کارگران پتروشیمی رازی را تحریک و ترغیب کردند و با طرح درخواست‌های غیر موجه و خارج از موضوع روابط کاری، باعث تجمع کارگران پیمانکاری و تعطیلی کارگاه شده‌اند."
این حکم در پی شکایت مدیر عامل شرکت پتروشیمی رازی از این کارگران به اتهام "اخلال در نظم" و "توهین و تهدید" صادر شده است. اگر چه گفته شده دادگاه آنان را از اتهام "توهین و تهدید" مبری اعلام کرده است.
صدور این حکم درحالیست که منصور برات‌زاده، مدیر روابط عمومی پتروشیمی رازی پیشتر شکایت کارفرما از این چهار فعال کارگری را تکذیب کرده بود.
او گفته بود "نه ما از کارگران شکایت کردیم و نه آنان از ما، بلکه یکی از ارگان‌های ذیربط از طرفین شکایت کرده است. این چهار کارگر نماینده کارگران هستند اما آقایانی که از ارگان ذیربط به کارخانه می‌آمدند و شعاردادن آنان را می‌دیدند، اسامی‌شان را یادداشت کردند."
ایلنا گزارش کرده که این کارگران در اعتراضات صنفی کارگران پتروشیمی رازی در سال ۹۲ به عنوان نماینده کارگران در مذاکرات با کارفرما شرکت کرده‌اند اما به دلیل آنچه "عدم کسب اجازه" خوانده، از انتشار اسامی آنان خودداری کرده است.
 اتحاد آزاد کارگران ایران با صدور بیانیه‌ای صدور چنین حکمی را ضد انسانی خوانده و گفته است: "باید در برابر این بربریت سازماندهی شده ایستاد و حکم شلاق و تازیانه بر پشت کارگران را به یک اعتراض گسترده و سراسری تبدیل کرد."
این تشکل کارگری در مورد "عدم لغو فوری این احکام" هشدار داده که "نسبت به ابقای این احکام ساکت نخواهد نشست و از هیچ تلاش اعتراضی برای لغو آن فرو گذار نخواهد کرد."
سخنگوی کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران نیز با اشاره به صدور حکم برای این چهار کارگر، گفته است که "کارفرمایان با استفاده از ابهام قانون کار در مواجهه با اعتصابات کارگری، فعالان کارگری را تحت فشار می‌گذارند."
به گفته هادی ابوی، اگر کارگران یک واحد تولیدی یا یک صنف برای رسیدن به حقوق قانونی‌شان دست از کار بکشند و سپس قوه قضاییه برای‌ نمایندگان آنان احکام زندان و شلاق صادر کند، بدان معناست که آخرین ابزار قانونی کارگران برای تحقق مطالبات‌شان مسدود شده است.
در ماه‌‌ها و هفته‌های گذشته نیز تعدادی از کارگران معترض که در اعتراضات صنفی شرکت کرده بودند. بازداشت شده‌اند.
تازه‌ترین مورد این برخوردها، بازداشت ۹ کارگر معدن سنگ آهن بافق در ۲۸ مرداد ماه و روزهای پس از آن است.
این کارگران پس از اعتصاب حدود ۵ هزار کارگر این معدن و تحصن شبانه‌روزی خانواده‌هایشان مقابل فرمانداری سرانجام در روزهای ۱۱ و ۱۲ شهریور آزاد شدند.