سعيد تهرانی می نويسد:
" امروز صبح افتخار این داشتم بر سر مزارش حضور پیدا کنم روح ش شاد ای فرزند پاک آریایی کورش کبیر"
تاریخ برای کسانی است که رو به آینده دارند و نمی خواهند دوباره اشتباهات گذشتگان تکرار شود
نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.
سپهبد خلبان نادر جهانبانی ( تاریخ تولد ۲۷ فروردین ۱۳۰۷) معروف به «ژنرالِ چشم آبی» خلبان برجسته نیروی هوایی شاهنشاهی ایران و بنیانگذار و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود. آخرین درجهٔ وی در ارتش شاهنشاهی ایران، درجه سپهبدی بود.
سپهبد نادر جهانبانی، دانشآموخته دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه و آموزشدیده دورههای خلبانی جنگندههای جت از آلمان بود. از وی به عنوان یکی از از «محبوبترین چهرهها بین پرسنل نیروی هوایی ایران» یاد میشود.
وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند، اما به نظر میرسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده! پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد.
در ادعانامه علیه او آمده بود که وی با خدمت در نیروی هوایی شاه، مستقیما در خدمت آمریکای جهانخوار بوده، به همین دلیل سالها در این کشور به سر می برد. پدر او عامل روس و خودش عامل سیا و صهیونیسم است. او در طول ماه های انقلاب، فرماندهی عملیات علیه مبارزان مسلمان و خواهان جمهوری اسلامی را برعهده داشته است. تیمسار بی آنکه سخنی بگوید همه حرفها را می شنید و بر خلاف خیلی دیگر از ژنرالها عصبی نمی شد و از جایش نمی پرید. پس از سه جلسه وقتی که خلخالی از او خواست که از خود دفاع کند.
از جایش برخواست و خیلی شمرده گفت: آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر بی اساس است که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمی بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن های شما نشان می دهد که حکم شما علیه من قبلا صادر شده و همچنین حکایتگر این حقیقت است که فقط و فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید. پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می کردم. حال شما چگونه به خود اجازه می دهید به من تهمت خیانت بزنید. شما از خود خجالت نمی کشید شما از مردم شرم نمی کنید؟ شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماه های گذشته کوشیده ام، شرم نمی کنید؟ شما که هستید ؟ آیا کسانی را می شناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی است تیغ بکشند؟ آقایان من پنجاه یک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده ام و قرارگاهم آسمان ها بود. پاسخی به شما ندارم ولی مطمئن باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی بیدار می شوند آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش می کشد.
انوشیروان جهانبانی فرزند سپهبد نادر جهانبانی درباره اینکه چرا سپهبد نادر جهانبانی چرا مانند بسیاری از ارتشیان با وقوع انقلاب از ایران نرفتند، اینگونه پاسخ میدهد:
اتفاقا آن موقع من به پدرم خیلی اصرار میکردم که از ایران خارج شود چون هواپیما هم در دستمان بود. هم از راه ایرانایر و هم از هواپیمای خودمان میتوانستیم از ایران بیرون برویم. پدرم ولی همیشه میگفت من سرباز این وطن هستم و وظیفهام است که در اینجا بمانم. میگفت امکان ندارد مملکتم را رها کنم. حتی وقتی هم که شاه رفت، گفتیم حالا رئیستان هم که رفت، گفت نه وظیفهی من است در این مملکت بمانم. بههیچ عنوان قانع نشد که از ایران برود. فکر میکنم اگر از ایران رفته بود، هر روز زجر میکشید. جای پدرم همان مملکت خودشان بود.
برای شناخت خلخالی کافی است او را از زبان خودش بشناسیم :” تازه بود که حاکم شرع شده بودم و بنا داشتم تا با منافقین قاطعانه برخورد کنم. برای خیلی از همکارانم سوال بود که چگونه می شود این ها را سر جایشان نشاند. عصر از پیش امام بازگشته بودم و با همراهان و همکاران و محافظانم قرار بود شام را در منزلم بخوریم. داشتیم می آمدیم داخل کوچه منزل که از شیشه ماشین دیدم دوتا بچه پانزده ، شانزده ساله گویا مخفیانه چیزی با هم رد و بدل کردند (اعلامیه) دستور دادم بگیرند و بگردندشان ببینم ماجرا چیه. خودم از کیف پسره این روزنامه مجاهدین را در آوردم. یادم هست فامیلش شریعتی بود از خانواده های اسمی قم. همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اینجوری باید با این جانوران برخورد کرد”! خلخالی در جواب افرادی که به اعدام های فله ای او اعتراض میکردند میگفت:” اینها اگر گناهکار باشند که به سزای عملشان رسیده اند و اگر بیگناه باشند که به بهشت میروند”.
(جالب است بدانید که محمد خاتمی پس از مرگ خلخالی و لاجوردی ضمن تسلیت و اظهار ناراحتی از فقدان خلخالی و لاجوردی و در وصف آنها با آن کارنامه سیاه از چنان کلماتی استفاده کرد که بهت و شگفتی فعالان حقوق بشر را برانگیخت.)
هموطنان، تا تاریخ گذشته خود را ندانیم نمیتوانیم آینده ای موفق و باشکوه برای وطن و ملتمان بسازیم و مجبور به تکرار تاریخ خواهیم شد. از این رو از شما دعوت میکنیم حقایقی تکان دهنده از دو رهبر و دو دیدگاه (خمینی و کوروش) نوشته محمد رستگار را مطالعه نمائید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر