۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه

سیاست «امواج انسانى»

براى اینکه دقیق بدانیم که جان «سرباز صفر»‌ها چه ارزشى براى رهبران جمهورى اسلامى دارد، یادى هم بکنیم از جنگ هشت ساله با عراق و سیاست «امواج انسانى» ایران در آن جنگ. خیلى ساده‌اش این مى شد که ایران تسلیحات و تجهیزات استراتژیک نداشت و به جاى آن و با تکیه بر چند برابر بودن جمعیتش نسبت به عراق، جبهه‌ها را از جوانان و نوجوانانى که با «اى لشگر صاحب زمان آماده باش، آماده باش» و «کربلا کربلا ما داریم مى آییم» بسیج کرده بود، پر مى کرد.
منطق ماجرا از این هم ساده‌تر بود؛ از هر صد نفرى که با یک کلاشنیکف یا ژ٣ ساده به دل توپخانه و تانک هاى پرقدرت و پرشمار عراق مى زدند، بالاخره چند نفرى زنده مى ماندند که جایى را بگیرند. این سیاست به ویژه در سه سال آخر جنگ که رهبران جمهورى اسلامى، تصمیم گرفته بودند با اشغال منطقه اى استراتژیک در داخل عراق، دست بالا را در مذاکرات سیاسى به منظور پایان دادن جنگ داشته باشند، شکل جنون آمیزى به خود گرفت.
یادى هم بکنیم از عملیات هاى کربلاى چهار و پنج که دقیقا بر مبناى همین سیاست طراحى و اجرا شدند. یادى بکنیم از هزاران جوان و نوجوانى که براى این دو عملیات، در دل شب و بدون كمترين آموزش و پشتیبانى توپخانه یا هوایى به شط العرب (اروندرود) فرستاده شدند و آنقدر توسط مسلسل هاى سنگین عراقى کشته شدند که خونشان تا خلیج فارس را قرمز کرد.
سیاست «امواج انسانى» البته جواب داد. از هزاران سرباز بخت برگشته ایرانى، چندصد نفر توانستند خود را از رودخانه رد کنند و به خاک عراق برسند. بیشتر آن بخت برگشته‌ها حتى متوجه نشدند که فرماندهان جنگ و رهبران جمهورى اسلامى، عملیات را لغو کرده‌اند. آن‌ها در زمین باز و روشنایى روز، توسط ارتش عراق قتل عام شدند.
محمدرضا يزدان پناه
٦ فروردين ١٣٩٣

هیچ نظری موجود نیست: