هنوز آن پنجاه سال که آیتالله منتظری وعده میداد، نگذشته است که نام آقای خمینی با خونریزی و سفاکی میرود و آن هیئت چهارنفره که با هلیکوپتر از اوین به گوهردشت میرفتند و ساعتبهساعت ، امضای اعدام میکردند به جنایت شهره شده اند.
صدای منتظری شجاع را پس از ۲۸ سال و در یکی از سریترین جلسات نظام شنیدیم. جلسهای مخوف که یکسوی آن روح انقلاب و آخرین سنگر صداقت در جمهوری اسلامی است و آنسو جانیانی که هنوز دستشان به خون گرم رنگین است.
آیت االله منتظری انگار که خدا و تاریخ و مردم شاهد گفتههای او هستند، در تمام این چهل دقیقه نفسگیر از نظام و خمینی و ولایتفقیه فاصله میگیرد.
صدای منتظری شجاع را پس از ۲۸ سال و در یکی از سریترین جلسات نظام شنیدیم. جلسهای مخوف که یکسوی آن روح انقلاب و آخرین سنگر صداقت در جمهوری اسلامی است و آنسو جانیانی که هنوز دستشان به خون گرم رنگین است.
آیت االله منتظری انگار که خدا و تاریخ و مردم شاهد گفتههای او هستند، در تمام این چهل دقیقه نفسگیر از نظام و خمینی و ولایتفقیه فاصله میگیرد.
دیگر هیچ عذر و بهانهای نمیبیند تا خمینی را همراهی کند و یا سرپوشی بر کشتار چهار هزار نفر در یک تابستان بنهد.
عجیب اینکه هولناکی سهمناک این خونریزی را فقط وجدانِ بیدار او درک میکند وبیخوابیهای شبانه تنها بر او هجوم آورده است وگرنه این چهار جانی، شبها آسوده خوابیدهاند و سحرگاه به شوق اعدام چشم باز کردهاند.
اما انقلاب اسلامی ایران چگونه در ۲۷ سال بعد به این درجه از سقوط اخلاقی رسیده است که حالا اشراقی و نیری و رییسی و پورمحمدی به نیابت از همه جلادان نظام در لباس روحانی روبروی منتظری نشستهاند و هر چه شیخ از عفو و گذشتِ پیامبر و حرمتِ محرم و جان و مال انسانها میگوید در سکوتشان به سخره میگیرند و حتی میخواهند در این بزم خون ، منتظری را هم به مهمانی دعوت کنند. آنجا که یکی از جلادان اصرار دارد تا منتظری اجازه دهد تا ۲۰۰ نفری که در انفرادی در صف اعدام هستند را هم بیجان کنند و به این دلیل که اگر به بند بازگردند ، خبرکشتار را جار میزنند.
آیتالله منتظری در چهره مخوف این چهار نفر لابد مینگریسته و با خود فکر میکرده که چه طور قاضیان جمهوری اسلامی میتوانند به این وحشیگری رسیده باشند.
عجیب اینکه هولناکی سهمناک این خونریزی را فقط وجدانِ بیدار او درک میکند وبیخوابیهای شبانه تنها بر او هجوم آورده است وگرنه این چهار جانی، شبها آسوده خوابیدهاند و سحرگاه به شوق اعدام چشم باز کردهاند.
اما انقلاب اسلامی ایران چگونه در ۲۷ سال بعد به این درجه از سقوط اخلاقی رسیده است که حالا اشراقی و نیری و رییسی و پورمحمدی به نیابت از همه جلادان نظام در لباس روحانی روبروی منتظری نشستهاند و هر چه شیخ از عفو و گذشتِ پیامبر و حرمتِ محرم و جان و مال انسانها میگوید در سکوتشان به سخره میگیرند و حتی میخواهند در این بزم خون ، منتظری را هم به مهمانی دعوت کنند. آنجا که یکی از جلادان اصرار دارد تا منتظری اجازه دهد تا ۲۰۰ نفری که در انفرادی در صف اعدام هستند را هم بیجان کنند و به این دلیل که اگر به بند بازگردند ، خبرکشتار را جار میزنند.
آیتالله منتظری در چهره مخوف این چهار نفر لابد مینگریسته و با خود فکر میکرده که چه طور قاضیان جمهوری اسلامی میتوانند به این وحشیگری رسیده باشند.
انقلاب از ۲۳ بهمن ۵۷ منحرف شد
انقلاب در همان شب پیروزی منحرف شد. شبی که بیهیچ محاکمهای اسرای ارتشی را بر بام مدرسه علوی، اعدام انقلابی کردند تا لبخندی بر چهره امام بنشانند. انقلاب از دستبوسی خمینی و همین امامت آقا ، منحرف شد.
گویی در حوزه علمیه قم غده چرکینی از قدرتطلبی و شهوت دنیوی باد کرده بود و با سرود «خمینی ای امام» ترکید. روحانیان به هوای غنیمت از حجرهها بیرون زدند و اول جایی که بهعنوان ارث پدری گرفتند ، دادگستری و قضاوت بود و انصاف باید داد که سقوط آرمانهای انقلاب با عروج روحانیان بر مسند قضا بود.
روحانیان شیعه و در رأس ایشان امام خمینی از تاریخ صدر اسلام درس گرفته بودند و دیگر نمیخواستند اشتباهات پیامبر و علی را تکرار کنند. از همین است که بیرحمی در ذات جمهوری اسلامی است و هیچ قاعده و قانونی هم برنمیدارد.
میتوان نوجوان ۱۵ سالهای را به جرم پخش کردن اعلامیه مجاهدین در سال ۶۰ به ده سال زندان محکوم کرد و در سال ۶۷ بیهیچ محاکمهای اعدامش کرد. این فقه ناب جواهری است!
آیتالله منتظری در این چهل دقیقه نه از منظرِ یک آخوند که بهعنوان تنها انسان باقیمانده در نظام و کسی که انصاف در او نمرده و هنوز قلبش سنگ نشده و ضربان دارد ، آخرین حجتهای آدمیت را برای چهار آدمخواره، میشمرد.
بحث بر سر این نیست که محارب و معاند و منافق و مرتد چه کسی است ، حرف منتظری این است که بر سر موضع ماندن زندانیان تقصیر حزب الهیهاست .
منتظری میگوید با آن تندرویها که لاجوردی کرده اگر من هم بودم سر موضع ام میماندم . منتظری میگوید اینها به عقیده و فکری معتقدند و عقیده را با کشتن نمیتوان محو کرد.
اما کار از کار گذشته است. در تمام ارکان نظام اسلامی و میان همه آنهایی که از کشتارگاه اوین و گوهردشت آگاه هستند و بوی خون به مشامشان رسیده ، هیچکس دم برنمیآورد و به این ستم آشکار، اعتراضی نمیکند، جز همین شیخ حسینعلی آزاده که بهطعنه سادهلوح لقبش دادهاند و بیسیاست.
اما در لحن آیتالله آنجا که پشت سر هم میگوید من مخالفم و خودتان میدانید و این نظر من است، هراس بزرگی موج میزند. ترس از خمینی و جلادانش ندارد بلکه دلش میلرزد از اینکه دامنش در این سیل خونآلوده شود.
منتظری در این چهل دقیقه، هرلحظه و ثانیه از نظام هولناک جمهوری اسلامی فاصله میگیرد و بر تارک تاریخ میایستد.
گویی در حوزه علمیه قم غده چرکینی از قدرتطلبی و شهوت دنیوی باد کرده بود و با سرود «خمینی ای امام» ترکید. روحانیان به هوای غنیمت از حجرهها بیرون زدند و اول جایی که بهعنوان ارث پدری گرفتند ، دادگستری و قضاوت بود و انصاف باید داد که سقوط آرمانهای انقلاب با عروج روحانیان بر مسند قضا بود.
روحانیان شیعه و در رأس ایشان امام خمینی از تاریخ صدر اسلام درس گرفته بودند و دیگر نمیخواستند اشتباهات پیامبر و علی را تکرار کنند. از همین است که بیرحمی در ذات جمهوری اسلامی است و هیچ قاعده و قانونی هم برنمیدارد.
میتوان نوجوان ۱۵ سالهای را به جرم پخش کردن اعلامیه مجاهدین در سال ۶۰ به ده سال زندان محکوم کرد و در سال ۶۷ بیهیچ محاکمهای اعدامش کرد. این فقه ناب جواهری است!
آیتالله منتظری در این چهل دقیقه نه از منظرِ یک آخوند که بهعنوان تنها انسان باقیمانده در نظام و کسی که انصاف در او نمرده و هنوز قلبش سنگ نشده و ضربان دارد ، آخرین حجتهای آدمیت را برای چهار آدمخواره، میشمرد.
بحث بر سر این نیست که محارب و معاند و منافق و مرتد چه کسی است ، حرف منتظری این است که بر سر موضع ماندن زندانیان تقصیر حزب الهیهاست .
منتظری میگوید با آن تندرویها که لاجوردی کرده اگر من هم بودم سر موضع ام میماندم . منتظری میگوید اینها به عقیده و فکری معتقدند و عقیده را با کشتن نمیتوان محو کرد.
اما کار از کار گذشته است. در تمام ارکان نظام اسلامی و میان همه آنهایی که از کشتارگاه اوین و گوهردشت آگاه هستند و بوی خون به مشامشان رسیده ، هیچکس دم برنمیآورد و به این ستم آشکار، اعتراضی نمیکند، جز همین شیخ حسینعلی آزاده که بهطعنه سادهلوح لقبش دادهاند و بیسیاست.
اما در لحن آیتالله آنجا که پشت سر هم میگوید من مخالفم و خودتان میدانید و این نظر من است، هراس بزرگی موج میزند. ترس از خمینی و جلادانش ندارد بلکه دلش میلرزد از اینکه دامنش در این سیل خونآلوده شود.
منتظری در این چهل دقیقه، هرلحظه و ثانیه از نظام هولناک جمهوری اسلامی فاصله میگیرد و بر تارک تاریخ میایستد.
برای شجاعت برای وجدان
آیا جمهوری اسلامی قابل اصلاح است؟ نظامی بیاخلاق، بیقانون و جلاد پرور و دزد محور.
اگر اصلاحات یعنی اینکه امثال پورمحمدی و رئیسی را مجاب کرد که خون انسانها محترم است و دموکراسی چیز خوبی است، یقیناً این تلاش ابلهانه آب در هاون کوبیدن است.
اینکه آرزو کنیم احمد جنتی با اصلاحات به رأی مردم احترام گذارد از محالات است و اینکه آیتالله خامنهای آزادی مطبوعات را به رسمیت بشناسد و کمی انصاف و انسانیت را دخیل در انتخاب رئیس قوه قضاییه کند ، در خواب هم شدنی نیست.
اصلاحات در جمهوری اسلامی راهی جز تغییر ساختارها و بنیادها ندارد، همانطور که آیتالله منتظری به سید محمد خاتمی هشدار داد که وزارت اطلاعات از بن فاسد است و دری نجفآبادی –وزیر اطلاعات دولت اصلاحات که بهاجبار خامنهای برگزیده شده بود- ماشین امضایی بیش نیست.
این چهل دقیقه تاریخی این چهل دقیقه حماسی شوریدن شیخ ما بر جنایت، درسِ وجدان و شجاعت است و عجیب اینکه پس از ۲۷ سال، سرتاپای تاریخ گواهی میدهد که هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست .
اگر اصلاحات یعنی اینکه امثال پورمحمدی و رئیسی را مجاب کرد که خون انسانها محترم است و دموکراسی چیز خوبی است، یقیناً این تلاش ابلهانه آب در هاون کوبیدن است.
اینکه آرزو کنیم احمد جنتی با اصلاحات به رأی مردم احترام گذارد از محالات است و اینکه آیتالله خامنهای آزادی مطبوعات را به رسمیت بشناسد و کمی انصاف و انسانیت را دخیل در انتخاب رئیس قوه قضاییه کند ، در خواب هم شدنی نیست.
اصلاحات در جمهوری اسلامی راهی جز تغییر ساختارها و بنیادها ندارد، همانطور که آیتالله منتظری به سید محمد خاتمی هشدار داد که وزارت اطلاعات از بن فاسد است و دری نجفآبادی –وزیر اطلاعات دولت اصلاحات که بهاجبار خامنهای برگزیده شده بود- ماشین امضایی بیش نیست.
این چهل دقیقه تاریخی این چهل دقیقه حماسی شوریدن شیخ ما بر جنایت، درسِ وجدان و شجاعت است و عجیب اینکه پس از ۲۷ سال، سرتاپای تاریخ گواهی میدهد که هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست .
منبع: سایت خبری زیتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر