تقدس، عاملی است که مانع سوال و بررسی میشود. حکومتهای ایرانی راه مسکوت گذاشتن بررسی و حقیقتیابی را به خوبی یافته بودند، خیلی پیش از ماکیاولی. جمهوری اسلامی، تبلور تقدس فاسد است. از اول انقلاب، اصلاحطلبان و اصولگرا از این تقدس و عدم پاسخگویی همراه آن بهره بسیار بردهاند، و رسانهها به جای بررسی و پیگیری، به استحکام فساد کمک کردهاند.
مطبوعات را رکن چهارم دموکراسی خواندهاند، اما این تنها در شرایط ایدهآل مفهوم پیدا میکند نه در مکان و زمانی که منفعت سیاسی و رسانهای گره خورده باشد. در غرب، هر از گاهی شاهد کارهای مستقل از سیاست رسانهها برای درک واقعیت پشت ماجراها بودهایم و بسیاری از اهالی رسانه، به همین واسطه شغل خود را برگزیدهاند.
اما در ایران، گروهی ادامه فعالیت سیاسی خود که در دانشگاه یا مراکز دیگر آغاز کرده بودند با مطبوعات ادامه دادهاند. بررسی کنید چه تعدادی از فعالان دانشجویی دبیران و سردبیران مطبوعات ایران شدند. این فعالان سیاسی، با بخشهایی از قدرت در ارتباط میمانند و طبیعتاً منافع بخشی از قدرت که به آن وابستگی دارند، با کمک آنها از بررسی و پژوهش و تحقیق مصون میماند.
هر کدام از ما درسالهای همکاریمان با رسانههای داخلی، به نحوی با این پدیده آشنا شدهایم، اما همه ما حاضر به اعتراف به این بلا نیستیم.
من زمانی این مساله را به خوبی لمس کردم که در سال ۱۳۸۰، طی یادداشتهایی به روند سدسازی افراطی و بدون دلیل دولت خاتمی پرداختم و پس از چند شماره انتشار یادداشتها در روزنامه نوروز، سانسور از سوی جماعت مشارکتی که اتفاقاً با سدسازان همحزبی رابطهای تنگاتنگ داشتند، آغاز شد. این مساله به کناره گرفتن من از روزنامه نوروز انجامید.
جالب اینجا است که حبیبالله بیطرف، رئیس اسبق آب و نیرو و وزیر نیروی وقت، وفا تابش، محمد نعیمیپور، رجبعلی مزروعی و دیگران در دورههای مختلف سهم زیادی در ساخت و یا توجیه ساخت سدهای اشتباهی و پرخرج داشتهاند. سدهایی که عملاً نظارتی بر ساختسان و بر پولهای رد و بدل شده اعمال نشده است. البته از مشارکت اعضای تحریریه سلام که شرکتهای مختلفی ثبت کرده بودند، در نوشتن توجیههای اجتماعی ساخت این سدها حرفهایی به میان آمده است. توجیههایی چند ۱۰ میلیونی، که در زمان خود رقم بسیار بالایی محسوب میشده است.
امروز اما، واقعیتهای جالبی معلوم شده است:
بسیاری از سدسازیهای اشتباه و پروژههای بزرگ انتقال آب از استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه گرفته است، به ویژه از زمان دولت نخست خاتمی. اما چه کسی استاندار وقت چهار محال بود؟
بسیاری از سدسازیهای اشتباه و پروژههای بزرگ انتقال آب از استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه گرفته است، به ویژه از زمان دولت نخست خاتمی. اما چه کسی استاندار وقت چهار محال بود؟
صفدر حسینی!
صفدر حسینی امروز یکی از متهمان درجه یک فساد دولتی است و بر حسب اتفاق، دخترش نماینده مجلس شورای اسلامی شده و مدارک بازیهای پولی این دو و داماد خانواده عمومی شده است.
مساله مهم این است که دختر او، که باید ناظر باشد مبارزه کننده با فساد، کاندیدای «لیست امید» بود که مورد تایید سید محمد خاتمی قرار گرفته است.
از سوی دیگر، حسین فریدون، برادر رئیس جمهوری به عنوان جمعکننده پول برای کمپین ریاست جمهوری بعدی روحانی متهم به دخالت در نصب شریک صرافی خود به عنوان رئیس بانک رفاه کارگران شده است؛ کسی که فیش حقوقیاش این همه سر و صدا بهپا کرده است.
مساله مهم این است که چرا موارد مختلف فساد را روزنامهنگاران اصلاحطلب پیگیری نکردهاند و باید منتظر ماند که جناح رقیب دولت برای حالگیری تحقیق را شروع کرده باشد.
اگر از همان زمان قدرت گرفتن خاتمی، رسانهها تبدیل ناظران مستقل قدرت شده بودند، امروز شاهد چنین فضاحتی نمیبودیم. همکاران رسانهای خاتمی با نفوذ خود و انحراف افکار عمومی، فشاد نهادینه شده در دوران هاشمی رفسنجانی را دنبال کردند و گسترش دادند.
فساد همیشه وجود داشته و وجود هم خواهد داشت. فساد مالی شاید کهنترین رقیب فحشا باشد، اما شان فحشا بسیار بیشتر از فساد جماعت ظاهراً اصلاحطلب و وابسته به کارگزاران و تیم روحانی و جناح رقیبشان است که خود را «دینی» میخوانند ولی جایگاه اعتقادات را از فضل به فضله رساندهاند.
اما مشکل من با روزنامهنگارانی است که خود را طالب اصلاح میخوانند اما در محکمتر شدن موقعیت فاسدان و تشکیل مافیای قدرتمند مالی شریکند، حتی اگر خود سهمی نبرده باشند. این روزنامهنگاران با سکوت در برابر تبعیض اقتصادی و رانتخواری و فساد، به اصلاحطلبان مشروعیتی غیر واقعی دادند.
بهمن احمدی امویی مینویسد: «آبشخور مشترک تمام اصلاحطلبهای دولتی و حکومتی و محافظهکارانی که خود را این روزها اصولگرا مینامند، رانتخواری و مال خودسازی مناصب و موقعیتها و امکانات اجتماعی و اقتصادی کشور است . یکی کم و دیگری زیاد. اما در این نقطه باهم مشترکاند. ازاینرو از هیچکدام از کسانی که بهنوعی از این رانت برخوردار بودهاند، نمیتوان انتظار کمترین اقدامی جهت کاهش فساد داشت. فسادی که سالها است سیستمی، همهگیر و عمومی شده است. از این زاویه دولت روحانی تفاوت معنیداری با اصولگرایان ندارد و تنها شکل و ظاهر رفتارش با آنها متفاوت است.»
تاکید دوبارهای میکنم بر جمله مهم پاراگراف بالا: «هیچکدام از کسانی که بهنوعی از این رانت برخوردار بودهاند، نمیتوان انتظار کمترین اقدامی جهت کاهش فساد داشت». به عبارتی، بخشی از روسای روزنامهنگارانی که از این رانتها برخوردار بودهاند، نمیتوانند و یا نمیخواهند اقدامی برای مقابله با فساد کنند.
اما مشکل دیگر، فساد جامعه دینی است. فسادی که در پناه دین انجام میگیرد و نظارتی رویاش نیست. چرا؟ چون تقدس مانع پرسشگری میشود. تقدس، ابزار تحمیق است. ابزار سرکوب است. فساد، کل جمهوری اسلامی را گرفته و تا وقتی نهادهایی با بهرهگیری از تقدس ناظران مستقل قدرت را ساکت میکنند، و فعالان سیاسی را به زندان میاندازند، کاری از پیش نخواهد رفت.
اما سوال بعدی از رایدهندگان به جماعت فاسد است! رای دهندگان به «لیست امید» آیا اطلاعی از فساد مالی مرتبط با او داشتند؟ چرا رسانهها کار خودشان را نکردند؟ چرا الان ساکت هستند؟ گرچه رطب خورده منع رطب نمیکند، اما خوردن رطب از سوی مدیران رسانههای ساکت، کافی نیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر