شانزده آذر، سالروز کشته شدن احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریعت رضوی در محوطه دانشگاه تهران در حالی به عنوان روز دانشجو در ایران گرامی داشته می شود که طی ۳۵ سال گذشته، دانشجویان بسیاری در زندان های جمهوری اسلامی یا در خیابان ها با شلیک گلوله از سوی نیروهای نظامی و انتظامی جان باخته اند..
ده سال بعد از کشته شدن دانشجویان معترض در دانشگاه تهران، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مخالف رژیم سلطنتی، روز کشته شدن قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضویرا به عنوان روز دانشجو اعلام کرد و بعد از پیروزی انقلاب۵۷، جمهوری اسلامی این روز را رسما به عنوان روز دانشجو پذیرفت و و هر سال جناح های سیاسی کشور به همین مناسبت به تبلیغات می پردازند. تبلیغاتی که از نخستین سال جمهوری اسلامی با اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مذهبی -ـ– موسوم به پیرو خط امام ـ به تظاهرات ضد آمریکایی اختصاص یافته و بارها با هجوم ماموران حکومتی دانشجویان در آن آزار ها دیده اند.
سعید زینالی یکی از دانشجویانی است که ۱۵ سال پیش یعنی تنها ۵ روز پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ از سوی نیروهای امنیتی در بازداشت شد و جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ تماس و ارتباطی با خانواده اش نداشته و پی گیری های خانواده او برای اطلاع یافتن از سرنوشت وی به جایی نرسیده است.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی در مصاحبه با “روز” میگوید که ۱۶ آذر باید یاد و نام همه دانشجویانی که بی گناه کشته شده اند یا سرنوشت آنها نامعلوم است گرامی داشته شود. او می افزاید: دیروز(روز دانشجو) اینقدر سخت گذشت که اصلا نمیدانستم کجا بروم. رفتم توی خیابان، سمت دانشگاه تهران. مدام می گفتم خدایا یک نشانی، یک خبری از سعید من بشود. دیوانه وار رفته بودم سمت دانشگاه تهران و فقط دلم یک نشانی از پسرم میخواست.
از او سوال میکنم که آخرین پاسخی که به پی گیری های شما داده اند چه بوده؟ میگوید: فعلا که هیچی. ما را بازی می دهند. این بار در دادستانی گفتند ما از دانشگاه پی گیری کردیم جوابی به ما نداده اند و شما از دانشگاه پی گیری کن. عصبانی شدم گفتم بعد از ۱۵ سال آخر مگر بچه من را دانشگاه گرفته، دانشگاه نگهداشته؟ حرف تان را بزنید قضیه سعید من چی است که می ترسید و جواب درستی به من نمی دهید؟ از خدا بترسید آخر من بروم دانشگاه بگویم چی؟ وقتی اطلاعات آمده و برده، من بروم از دانشگاه پی گیر شوم؟ فکر میکنند ما بچه ایم یا پیر شده ایم و توان نداریم این بازی را سر ما در می آورند. خدا شاهد است هر هفته من عین یک کارمند، صبح بلند می شوم و می روم تا ساعت ۲ و ۳ در دادسرا که یک جوابی به من بدهند. اما همیشه بازی می دهند. می گویند برو ما زنگ می زنیم و پی گیر هستیم و.. دوباره ناامید برمیگردم خانه.
مادر سعید زینالی سپس به برخی امیدها بعد از روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور در فضای کشور اشاره میکند و میگوید: من برای آقای روحانی نامه نداده ام چون امیدوار نیستم. همان زمان قضایای کوی دانشگاه، ایشان مال امنیت بودند و بارها نامه داده بودم ولی جوابی نگرفتم. برای آقای خاتمی و آقای هاشمی نامه نوشته ام امسال هم که ببینم آنها چه می کنند. هیچ جوابی نداده اند. حالا در عین ناامیدی اما نشسته ام و نامه ای برای آقای روحانی نوشته ام تا به دفتر ایشان بدهم و ببینم چه جوابی میدهند.امیدوارم این شب های تاریک مرا، این چشم به راهی مرا یک نفر پیدا شود و پایان دهد. دیگر بریده ام. به هر دری می زنم اما دیگر امیدوار نیستم چون مرا فقط بازی می دهند. من پیرزن را مدام این طرف و آن طرف می فرستند و در آخر م هیچ جواب درستی نمی دهند. نمیدانم انسان نیستند؟
او پیشتر هم در مصاحبه با “روز” از روند پی گیری های خود و خانواده اش سخن گفته بود و توضیح داده بود که در ابتدا بازداشت سعید را منکر می شدند در حالیکه مقابل چشمان خانواده اش او را در منزل مسکونی شان بازداشت کرده بودند ولی بعد از پی گیری های زیاد، بالاخره گفته اند که او توسط حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت شده بود. اما تاکنون هیچ خبر و نشانی از سرنوشت و وضعیت فرزندش نداده اند.
اما این تنها سعید زینالی نیست که خبری از سرنوشت و وضعیت او در دست نیست. فرشته علیزاده و تارا حامی فر دو دانشجوی دیگری هستند که گفته می شود در جریان وقایع کوی دانشگاه ۷۸ بازداشت و ناپدید شده اند. تاکنون خانواده های آنها درباره سرنوشت فرزندانشان سخنی نگفته اند و حکومت نیز در این زمینه توضیحی نداده است.
کشتند و گفتند قاتل پیدا نشد
محمد مختاری، اما دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد شاهرود بود که ۲۵ بهمن ۸۹ گلوله بر پیشنانی اش نشست و جان باخت. اسماعیل مختاری، پدرمحمد مختاری در مصاحبه با “روز” میگوید که روز دانشجو برای او و خانواده اش روز سختی بوده: “خب خیلی سخت است. خیلی ناراحت بودیم. محمد اگر شهید نمی شد الان درس اش تمام شده بود. مهندسی اش را گرفته بود. روز دانشجو، روز او بود…”
از آقای مختاری سوال میکنم که سرنوشت شکایت شما چه شد و در نهایت چه پاسخی دادند؟ می گوید: هیچ. پرونده را مختومه اعلام میکنند ما اعتراض میکنیم و دوباره پرونده رو می آید و…
او توضیح میدهد: مختومه کردند. من اعتراض کردم. گفتند قاتل پیدا نمی شود و ما نمی توانیم پیدا کنیم. گفتم من کاری ندارم. پرونده نباید مختومه شود و شما باید قاتل را پیدا کنید. گفتند این شرایط برای همه کشورها است که یکسری قاتل ها پیدا نمی شود. گفتم یعنی چی؟ این همه بچه ها شهید شدند قاتل هیچ کدام پیدا نشد؟ مگر می شود؟ دوباره نامه دادیم اعتراض کردیم.
پرونده شکایت خانواده محمد مختاری در دادسرای اوین است. پدرش می گوید: ما چیز دیگری نمی خواهیم. می گوییم عاملین و قاتلان هر کسی که هست باید معرفی شود. نه فقط بچه من، قاتلان بچه های دیگر باید معرفی شوند. نمی شود که هیچ کدام پیدا نشود معرفی نشود. همه پدر و مادرها این توقع را دارند که بگویند چی شده؟ چرا اینطور شده؟ به چه دلیلی چنین کردند؟ مگر بچه های ما چه می خواستند؟ چه گفتند؟ مسالمت امیز تظاهرات می کردند و اسلحه دست شان نبوده که. اینطور کشتند و حالا ما می گوییم حداقل پی گیری شود.
آقای مختاری سپس درباره امیدهایی که بعد از روی کار آمدن حسن روحانی ایجاد شد و تغییراتی که وعده داده شده می گوید: تغییر یک مقداری شده.یعنی ظاهر قضیه یک مقدار بهتر شده ولی کاری نتوانستند برای ما بکنند. از لحاظ ظاهری مثلا بهشت زهرا که می رویم یک مقداری فضای امنیتی اش کمتر شده. ولی آنچنان نیست و اصل قضیه تغییری نکرده. یکی دو بار آمدند گفتند که کشور اسلامی است دیه می دهیم و جمهوری اسلامی باید دیه بدهد. گفتم من دیه نمی خواهم از اول هم گفته ام. قاتل را پیدا و معرفی کنید. ولی مدام گفتند دیه بگیرید. گفتم من دیه را میخواهم چه بکنم؟
او درباره شعاری که طرفداران آقای روحانی پس از انتخاب او به عنوان رئیس جمهور سر میدادند یعنی شعار “برادر شهیدم رایتو پس گرفتم” میگوید: یک نمونه اش این است که اگر رای پس گرفتند چرا آنها را آزاد نکردند. اینکه عینی و مشخص است هنوز در حصر هستند. اگر مشکل واقعا حل شود و رایی پس گرفته شده زندانیان سیاسی باید آزاد می شدند. چرا نشدند؟ این واقعا شعار است یک عده ای، کمی آرامش و تغییرات کوچکی دیدند و این شعارها را دادند اما عملی باید تغییرات را نشان دهند. مردم رای دادند و یکسری تغییرات شده ما نمی گوییم نشده اما این تغییرات عمقی نیست.مسائل اصلی حل نشده.
آقای مختاری می افزاید: مردم ارامش میخواهند. ما ارامش میخواهیم دیگر اول انقلاب نیست که ۳۵ سال گذشته. شما ببینید مردم بعد از تغییرات کوچک خوشحال می شوند. تا کی توی استرس باشند. نگران باشند و همیشه نگران بچه هایشان باشند نگران اقتصاد باشند و در نگرانی زندگی کنند؟ امیدواریم به نتیجه برسد حداقل خون بچه های ما پایمال نشود و به نتیجه ای برسد.
لیست دانشجویانی که توسط نیروهای نظامی و انتظامی یا امنیتی در ۶۰ سال گذشته کشته شده اند فهرستی طولانی تر از دانشجویانی است که ناپدید شده اند. در ۳۵ سال گذشته بخصوص در دهه ۶۰، دانشجویان بسیاری یا در زندان های جمهوری اسلامی اعدام شدند و یا در جبهه های جنگ ایران و عراق جان باختند. دانشجویان معترض و منتقد اما در دانشگاهها، خوابگاهها و خیابان ها هم در امان نبوده اند. چنانچه در حمله به کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ علاوه بر عزت ابراهیم نژاد، سرباز وظیفه ای که با اصابت گلوله جان باخت، دانشجویان زیادی آسیب دیدند و یا زندانی شدند. اکبر محمدی یکی از مین دانشجویان است که در زندان جان باخت. ابراهیم لطف الهی، دانشجوی دانشگاه پیام نور سنندج هم که ۱۶ دی ماه ۸۶ مقابل دانشگاه بازداشت شده بود ۸ روز بعد در بازداشتگاه این شهر جان باخت. ده سال بعد از حمله به کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸، بار دیگر کوی دانشگاه مورد تعرض نیروهای نظامی و امنیتی قرار گرفت و مبینا احترامی، فاطمه براتی، کامبیز شعاعی، ایمان نمازی و کسری شرقی، ۵ دانشجویی هستند که گفته می شود در جریان این حمله به کوی دانشگاه تهران در شامگاه ۲۴ خرداد ۸۸ جان باخته اند. خانواده های آنها تاکنون سکوت اختیار کرده و به صورت رسمی درباره سرنوشت یا جان باختن این دانشجویان اظهارنظری نکرده اند و مسئولان هم این قضیه را مسکوت گذاشته اند.
در سال ۸۸ و ۸۹ و در جریان اعتراضات مردمی به اعلام نام محمود احمدی نزاد به عنوان برنده انتخابات خرداد ۸۸ نام بسیاری از دانشجویان در میان جان باختگان دیده می شد. جان باختگانی که یا بر اثر اصابت گلوله یا ضربات کشته شدند یا زیر شکنجه در بازداشتگاه کهریزک.
امیر جوادی فر و محسن روح الامینی دو دانشجویی بودند که به خاطر شکنجه ها در بازداشتگاه کهریزک جان باختند. ناصر امیر نژاد، مصطفی غنیان، اشکان سهرابی، یعقوب بروایه، کیانوش آسا، مسعود هاشم زاده، علی فتحعلیان، فرزاد جشنی، امیر ارشد تاجمیر، پویا مقصود بیگی، محمدجواد پرنداخ، صانع ژاله، محمد مختاری، حامد نورمحمدی، امیر یوسف زاده و بهنود رمضانی از جمله دانشجویانی هستند که در جریان اعتراضات جان باختند و تاکنون حکومت مسئولیت این کشتارها را بر عهده نگرفته است.