۱۳۹۳ بهمن ۳۰, پنجشنبه

روشنفکران مسلمان و مسئولیت محوری


images
بعد از انقلاب، کار روشنفکری مسلمان با توجه به حکومت دینی، توجه به کاهش نقش شریعت احکامی بود که در نهایت به بدیل دین به مثابه امرمعنوی و اخلاقی یا موضوع کلی به نام ایمان ختم می شود. چنین تقسیم کاری با حکومت دینی به مثابه آن است که از در خانه تا بام را به فقه واگذاری و از بام تا آسمان را به اخلاق و معنویت دینی بسپاری. به عنوان نمونه بعد از انقلاب، کلام دینی در ایران از شیعه به مثابه دین شروع شد، بعد به اسلام و بعد به دین کلی رسید و بعد به عرصه ایمان فردی منتهی شد.
*این مقاله در پی مقاله « روشنفکران مسلمان واسلام فقاهتی » می آید.
مدعای اصلی این نوشته این است که روشنفکری مسلمان که از اسلام مبارز شروع کرد و اتوپیا ساز شد، بعد از انقلاب با نگاه انتقادی به اسلام فلسفی روی کرد و مسئله دار و مسئله ساز شد و امروز نیاز دارد که اسلام حقوق محور و مسوولیت محور، نه تکلیف محور را مطرح کند که مشخصه ی بارز آن کاویدن رابطه ی میان اسلام و مصدایق حقوقی است.
به عبارتی دیگر، این قطار جریان روشنفکری مسلمان، که گهی تند و زمانی کند حرکت کرده است، از اتوپی سازی و نگاه کلی فلسفی به مرحله ی جدیدی رسیده است که همانا تعیین رابطه اسلام و حقوق و فقه است. در این دوره باید به فکر متد و روش مناسب و هم تببینی انتقادی از تاریخ گذشته بود. و اینجاست که تجربه حقوقی قانون گذاری دوره ی مشروطه مهم می شود و به کار می آید؛ مسئله‌ای که تا به امروز ادامه داشته است!
از سرفصل‌های ناکام اما مهم مواجه فقه با حقوق مدرن در دروه مشروطه میان مشروطه خواهان روحانی و روشنفکر است که روشنفکری مسلمان به خوبی این دوره را کاوش نکرده که می توان به آن دوره پرداخت.
مشروطه چرا زمین گیر شد؟
در آغاز قرن ماضی در دو کشور عثمانی و ایران در سودای تحقق نظام مدرن حقوقی گسستی اجباری اما بدون برنامه میان دولت سیاسی و نظام مذهبی شکل گرفت که به ضرر هر دو و به تبع جامعه تمام شد؛ چرا که اگر نوسازی ضروری بود اما راه حل موفق نبود. این گسست در امپرطوری عثمانی به فروپاشی آن یاری رساند و اصلاحگری به فروپاشی تمایل پیدا کرد،که خود داستانی است که به طور سمبلیک می توان گفت که میان دمشق مرکز دینی با استانبول به عنوان مرکز سیاسی فاصله افتاد که داستانی مفصل دارد.
انقلاب مشروطه در ایران هم کامیاب نشد اگر چه به دنبال تحقق جامعه مدرن و حکومت پاسخگو و نظام حقوقی عادلانه بود. در این مقال به علل ناموفق بودن نظام حقوقی بعد از مشروطه را، که سبب ساز بحران‌های بعدی شد، بررسی می کنیم.
داستان از این قرار است که مشروطه را دو جریان از درون ناخواسته زمین گیر کردند؛ تا این که فرصت کافی فراهم شد که دشمنان مشروطه بر آن ضربه کاری فرود آورند.
قضیه از مجلس اول شروع تا پنجم مشروطه ادامه یافت و مهر ناکامی تعامل حقوق با فقه بر قوانین کشور زده شد که نتایج آن تا امروز هم ادامه دارد.
فقه می گوید که ۵ قلمرو دارد که از۱-عقل ۲-جان ۳-مال ۴-نسب ۵-دین حفاظت کند.فقهیان چنین ادعایی دارند. از طرفی هم روشنفکران مشروطه نظام حقوقی مدرن می خواستند که هر ۵ قلمرو را به چالش می کشید. این چالش با روش اصولی و درستی به بحث و تعامل میان دو جریان فقهی و حقوقی منجر نشد و داستان این اختلاف هنوز ادامه دارد. حتی میان روحانیون و روشنفکران مسلمان هم گفتگوی راه گشا در این مورد انجام نشده است. در مشروطه این چالش به شکل جدی خود را نشان داد .
مسئله حل نشده مشروطه خواهان مشروعه خواه با مشروطه خواهان منور فکر بر سر ساختار قوه قضائیه و نظام دادرسی بود و نکته مهم در این میانه آن بود که چه کسی و چه صنفی اجرای قانون قضا کند که با وجود تلاش‌ها ی فراوان که صورت گرفت این دو جریان به توافق اصولی نرسیدند. اگر چه مدرس به قانون مدنی صحه گذاشت ولی این صحه با دو نکته و حادثه تلخ همراه شد
۱-مدرس ناکام مشروطه شد و در تبعید جان سپرد.
۲- نامبرده با قید واژگانی چون “در حد توان و تلاش در تطبیق این قانون با شریعت کوشیدم” نوعی مسئله داری را در نگاه خود به قانون مزبور نشان داد.
از طرفی مدرس هم در گفتگوهای مجلس نشان داده بود که احکام فقهی مدنی حوزوی آماده اصلاحاتی نیست که روشنفکران منور فکر طلب می کنند.
اگر چه برخی خواسته‌های مدنی مانند حق رای زنان و هم نظام دادرسی مدرن و سامان دادن به ثبت و اسناد مالکیت به نفع حقوق مردم بود اما برای جامعه ما زود بودند یا دست کم غیر عملی نشان می دادند .
به عبارتی مشکل تا حدی بود که قانونی از حقوق مردم حمایت می کرد اما همان مردم هم از حقوق خود و مدافعان واقعی خود حمایتی نمی کردند. به عنوان نمونه در دوره دوم مجلس، دو نفر ازنماینده گان که یکی هم روحانی بود پیشنهاد حق رای زنان را داشتند که مدرس با آن مخالفت کرد و دلیل آن را هم مخالفت علما با آن عنوان کرد که به درستی مدعی شد و توضیحی در باره آن نمی توانست برای علمای حوزه داشته باشد.
اما مسئله ی اختلاف، عمیق تر از این نوع قوانین بود که همانا رهبری و سیادت یک صنف را مورد چالش قرار داده بود.
این اختلاف دیدگاه دو صنف مشروطه طلب به نفع جریان مشروطه نبود و در گفتگو‌ها درمجلس اول و دوم در مورد این که چه کسی و چگونه نظام دادرسی را تببین و تعیین کرد و چه کسی قضاوت کند و چه احکامی ملاک قضاوت باشد، توافقی اصولی صورت نگرفت و اختلاف بر جا ماند.
مشکل اصلی دو مسئله ای بود که یکی به فقه و رابطه آن با قوانین مدنی و دیگری به اقتدار و معاش صنف روحانیت باز می گشت که به نام و نان این صنف ارتباط داشت.
این دو مورد اختلاف بس مهم بودند که نتیجه این کشمکش، نظام دادرسی و سیستم حقوقی، یعنی غلبه دستوری و اجباری نظام حقوقی مدرن بود که صدای روحانیت را در آورد؛ صدایی که جواب آن در سال۱۳۵۹ با لایحه قصاص عملی بلند شد و درِ قوه قضائیه از پاشنه حقوق مدرن به نامناسب‌ترین شکل بر پاشنه فقه سنتی چرخید. قانونی اجرا شد که هنوز موقت اجرا می گردد اما قانون موقتی که همه ی پیکر قوه قضائیه را در خود گرفته است.در حقیقت جا بجایی دهشتناکی درسیستم قضائی ایران صورت گرفته است که بی‌شباهت به چند سونامی خطرناک نیست که عواقب آن از چندین و چند زلزله هم خطرناک تر و مصیبت بارتربوده است .
اگر چه ساختار دادگستری نظام دادرسی را هم علی اکبر خان داور به دلیل ناتمام ماندن بحث‌ها در باره قضاوت و نظام حقوقی به شکل و بهانه موقتی به اجرا در آورد که مدام تمدید شد. به عبارتی تلخی و سختی ماجرا بر سر موقت بودن نظام دادرسی و قوانین قضائی ایران است که نشان می دهد مهم‌ترین موضوع جامعه در هر دو نظام ، یعنی نظام قضائی و قوانین به شکل موقت بوده اند.
اما در مشروطه جابجایی در نظام قضا صورت می گرفت که مقبول سازمان رسمی دین نبود.در سیستم قضائی ایران بخشی امور حسبه آن در دست روحانیت بود با مشروطه این سیستم مدرن و به روز شد اما روحانیت این سیستم را نپذیرفت. از همین روی حتی دکتر بهشتی در سال ۱۳۵۹ه.ش برای بدست آوردن دل روحانیون سنتی، لایحه قصاص را صحه گذاشت. این بار باز فقه سنتی حقوق مدرن را نپذیرفت. لایحه قصاص یا مجازات اسلامی که به لحاظ که در روال قوانین اداری موقت خوانده می شود به ظاهر از همه قوانین قطعی تر اجرا می شود که کم دردسر هم ایجاد نکرده است.
با این وصف درست همان بود است که شیخ فضل االه نوری در مجموع مجلس قانونگذاری و سیستم نمایندگی را برای مردم هم غیرعقلی و غیرشرعی می دانست.( که خود موضوعی است جدا که مرحوم نائینی با جواب عقلی و شرعی به وی پاسخ داد.البته در جای مناسب باید توضیح داد که دلایل شیخ نوری دارای نکات مهم و هم قابل جدل است و دلایل مرحوم نائینی هم دارای نقاط قوت و ضعف می باشد.)
اما کار مشروطه در جای دیگری گیر کرد که در نهایت استبداد سیاسی و انفعال مذهب مشروطه را تعطیل کرد.
حال سوال این است که جریان روشنفکری مسلمان چرا برخوردی مصداقی با این پدیده نکرده است و چه می توانسته انجام دهد که نکرده است یا به آن به اندازه کافی توجه نداشته است.
اگر به روال مشروطه دقت شود، مشروطه خوانان در پاسخ نظری به مشروعه خواهان کم نیاوردند؛ بلکه در اجرایی کردن قوانین و ساختار‌ها با هم به اختلافی رسیدند که اتفاقی مبارکی نبود.
این سوال به توجه به ساختن گفتمان روشنفکری که در آینده باید به آن بپردازد، اهمیت می یابد.
کار روشنفکری مسلمان
کار روشنفکری مسلمان قبل از انقلاب مبانی سازی آرمان از اسلام بود که آن را مکتبی برای مبارزه می ساخت.
بعد از انقلاب، کار روشنفکری مسلمان با توجه به حکومت دینی، توجه به کاهش نقش شریعت احکامی بود که در نهایت به بدیل دین به مثابه امرمعنوی و اخلاقی یا موضوع کلی به نام ایمان ختم می شود. چنین تقسیم کاری با حکومت دینی به مثابه آن است که از در خانه تا بام را به فقه واگذاری و از بام تا آسمان را به اخلاق و معنویت دینی بسپاری. به عنوان نمونه بعد از انقلاب، کلام دینی در ایران از شیعه به مثابه دین شروع شد، بعد به اسلام و بعد به دین کلی رسید و بعد به عرصه ایمان فردی منتهی شد.
با این وصف، اسلام هم احکام عبادی دارد وهم احکام مدنی. و اسلام دینی است که نقش اجتماعی برای خود قائل است در این راه هم از باور معتقدان سود می جوید.
روشنفکری مسلمان بعد از انقلاب از ادعای کلی خود اسلام مبارز به طرح دین حداقلی رسید یا این که به مسائلی توجه کرد که به گونه‌ای تراشیدن عرصه حضور دین در جامعه و دولت بود.
این نگاه روشنفکری، رفتار تقابلی و نگاه تلافی جویانه خود را نشان می دهد، چون در مقابل حکومت که فقه حداکثری را مطرح می کند، روشنفکران مسلمان به مدل حداقلی رسیده اند. این تلافی جویی به تلاقی معقول نمی رسد. به عنوان مثال نمی توان مدعی بود و شد که فقه به کنار رودو راه حقوق مدرن را باز کند. آیا چنین در خواستی عملی و ممکن است؟ آن هم در شرایطی که فقه میدان دار مسائل جامعه شده است و تمرکز کلام دینی به دین به مثابه ایمان فردی معطوف شده است، که در حقیقت نوعی جا خالی کردن میدان تعامل با فقه است که خالی کردن میدان به تقویت ایمان مومنان هم ختم نمی شود.
در عین حال هم نمی توان گفت که مطابق این فقه که مدعی عقلانیت و حقوق انسان است، بهائی زاده حقوق شهروندی ندارد؛ در حالیکه در قانون اساسی نوشته شده است که مردم در برابر قانون برابر هستند و هر ایرانی دارای حق است. در زمانی که فقه ادعا دارد که در عرصه سیاسی و مدنی صاحب نظر است باید نظرش را در باره حقوق افراد مصداقی روشن کند که اهل تبعیض است یا نه. ازاین قبیل سوالات فراوان است که با فقه و فقها باید به تلاقی رسید و سخن گفت و شنید . روحانیونی هستند که مدعی اند اسلام انسان را به سعادت می رساند. حال ایشان باید پاسخ دهند که بسیاری از این قوانین مدنی فقهی از عهده چنین کاری بر می آیند یا باید تغییر کند؛ مثلا برخی احکام مربوط به حقوق زن یا اعدام و احکام مربوط حق بیان عقیده و آزادی بیان. به عبارتی راه حل مناسب ورود به عرصه به چالش کشیدن فقه و حقوق مدرن است تا گفتگو در بگیرد .
گفتمان روشنفکران مسلمان در چه مسیری ؟ضرورت نگاه حقوقی
تعیین مسیر یا جهت یابی جریان روشنفکری مسلمان کار سترگی است که با گفتگو ومشورت و اثر گذاری امکان پذیر است. به نظر می رسد که نوع دیگری پرسش گری لازم و نگاه دیگری به موضوعات روشنفکری باید به کار آید تا جهت‌ها را روشن کند.
البته روشنفکری با نگاه مصداقی لازم است تا به مصادیق بپردازد، به خصوص جریان روشنفکری مسلمان از بضاعتی برخوردار است. پس می تواند وارد اصل مسئله و نقطه حاق آن شود که با دین و احکام آن و با مذهب با عبادت و نیایش و حدود و دیات آن چه باید کرد.
باید توجه کرد که چطور می شود که روشنفکری در باور خود اسلام برابری خواه را طرح کند و به اسلام منهای روحانیت بسنده کند اما در جامعه‌اش حکومت دینی با قرائت ولایت مطلقه فقیه خلق شود.
چگونه می شود که روشنفکری از عقلانیت سخن گوید اما لایحه قانون مجازات اسلامی به نام موقت اما قاطعانه در سیستم قضائی ایران اجرا شود؟
این نکات و کاستی‌ها در جامعه ، ما را به ورود به مصادیق فرا می خواند و لزوم همراه کردن نگاه کلی و جزئی در مسائل را به ما یاد آور می شود، چرا که روشنفکر بر دردهای واقعی هم دست می گذارد و با آگاهی آکادمیک به سوی جامعه می آید .
نباید فراموش کرد در حالیکه روشنفکران مسلمان از عدالت و آزادی مخالف سخن می گفتند در لایحه قصاص برای اندیشه مخالف جرم سنگین تهیه شده بود.
قوانینی فقهی در جامعه ما که عرصه حقوق را هم در برگرفته است توجه ما را به کاویدن اساسی مسائلی مانند
۱- میان فقه و حقوق مدرن
۲- تجربه تقابل و تعامل فقه و حقوق با یکدیگر
۳- نسبت روشنفکران با موضوع روحانیت و فقها و فقه و حقوق
۴-توجه به حقوق مدنی شهروندی و فقه
فرا می خواند.
این نگاه عرصه کار روشنفکری را از مسائل مفهومی و کلان به عرصه کار مصداقی و حقوق نگر تغییر می دهد که باید به آن پرداخت.
قسمت سوم این بحث، به « فقه سیاسی و فقه مدنی» خواهد پرداخت
منبع: جرس

اجرای حکم اعدام “سامان نسیم” هیچ کمکی به امنیت پایدار نمی کند


alavi mahmoud
١١ نفر از فعالان سیاسی و مدنی کردستان با ارسال نامه ای به وزیر اطلاعات، خواستار توقف اجرای حکم اعدام “سامان نسیم” شده اند.
سامان نسیم متهم به عضورت در گروه پژاک است و صدور حکم اعدام برای وی با توجه به سن کم او باعث اعتراض هایی شده است.
به گزارش ملی-مذهبی متن کامل این نامه به این شرح است:
ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﯼ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻋﻠﻮﯼ ﻭﺯﯾﺮ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐه ﻣﻄﻠﻌﯿﺪ ﻣﻘﺮﺭ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒه ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑه ﻧﺎﻡ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺴﯿﻢ ﺑه ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻋﻀﻮﯾﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺣﺰﺍﺏ اپوزسیون نظام ﺑه ﺩﺍﺭﺁﻭﯾﺨﺘه ﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺒﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﻃﻼﻋﯽ ﺍﺯ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺕ ﻭ ﺭﻭﻧﺪ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﻗﻀﺎﯾﯽ ﭘﺮﻭﻧﺪهﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻨﺎ ﺑه ﻭظﯿﻔهﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎعیمان ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑه ﺗﻮﻗﻒ ﻣﻮﻗﺖ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ،ﺗﻤﻨﺎ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﯼ ﭘﺮﻭﻧﺪهﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻨﺎ ﺑه ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ کمشان ﻭ ﻫﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻋﻔﻮ ﻭﺑﺨﺸﺶ ﻣﯿﺴﺮ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺟﻨﺎﺏ ﻭﺯﯾﺮ،بی گمان ﺗﻮﺳﻌهﯼ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻣﻨﻮﻁ ﻭ ﻣﺘﮑﯽ ﺑه ﺍﻣﻨﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧه ﺁﻧﭽه ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ بعد از جنگ ﺷﺎﻫﺪ بودەایم ﻧه ﺍﻣﻨﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ نه ناﺍﻣﻨﯽ کامل، ﺑﻠﮑه ﻣﺪﻟﯽ ﻭﯾﮋه ﺍﺳﺖ که بیشتر عنوان “ﻧﺎ ﺍﻣﻨﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺷﺪه” برازندەی آن است؛ که در آن همیشه سطحی از ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮔﺮﺩیده که ﺩﺭ ﺳﺎﯾهﯼ آن بعد از گذشت حدود چهار دهه از انقلاب ﺍﻣﮑﺎﻥ ادامەی بازیگری فعال فقط برای نیروهای رادیکال دو طرف و متعاقبا خاستگاەهای اجتماعیشان مهیاست و هنوز هیج تغییری در آرایش نیروهای سیاسی مشاهده نمی گردد.
در همین حال مردم و فعالان سیاسی و مدنی منطقه نیز فاقد توانایی تاثیرگذاری بر این روند و تغییر این معادله بوده و آنچه در نهایت مغفول و دست نیافتنی مینماید، توسعەای پایدار و همه جانبه با مشارکت مردم و نهادهای جامعەی مدنی است. در میانەی این بازی خطیر، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧه ﺁﻧﭽه ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ میشود، ﺟﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ. ﺟﻮﺍﻧﺎﻧﯽ ﮐه ﺳﺮﺧﻮﺭﺩه ﺍﺯ ﻫﻤهﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﻭ ﺁﺭﻣﺎﻧﻬﺎﯾﺸﺎﻥ مجذوب رادیکالیسمی میشوند که قرار است همەی آرزوهای زمینی و آسمانیشان را یکجا پاسخگو باشد.
ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺴﯿﻢ ﻭ ﻫﺰﺭﺍﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﺑه ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺧﺎﮎ ﻭ ﮐﺎﺷﺎﻧهﺷﺎﻥ ﺑه ﺍﻣﯿﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﻭﺯﯾﺪﻥ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﻣﻼﯾﻢ، ﺗﻔﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺷﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺳﺮ، ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘه ﭘﺎﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﯽ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ میگذارند. ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺘﻨﺪ ﺻﺮﻓﺎ ﺟﻬﺖ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ، ﺑه ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﻣﯽ ﺩﺭ ﺁﻣﺪه ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺟﻨﮓ نسیمها میگردند. ﺁﺭﯼ ﺟﻨﺎﺏ ﻭﺯﯾﺮ، ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ. ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺼﺪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑه ﺟﻨﮓ ﺳﺎﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺮﺯﺩﺍﺭ ﻏﯿﻮﺭ! ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﺑه ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﭼﺮﺧهﯼ ﺧﻮﻥ ﺁﻟﻮﺩ “ﺍﻋﺪﺍﻡ – ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ”، راه خود پیموده و ﻣﺎﺷﯿﻦ کین و انتقام هردم ﺟﺎﻥ ﻭ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ مییابد.
ﺟﻨﺎﺏ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ ﻧه ﻓﻘﻂ ﻫﯿﭻ ﮐﻤﮑﯽ ﺑه ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ نمی کند، ﺑﻠﮑه ﺻﺮﻓﺎ سرعت گردش این دور باطل را افزون میکند. اینجانبان امضا کنندگان این نامه خواهشمندیم ﺑﺎ ﺗﻮﻗﻒ ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑه ﺻﻠﺢ، ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ واقعی ﺑﺪﻫﯿﺪ. اجازه بدهید به جای قضیەی اعدام، همگی به این قضیه فکر کنیم که چگونه ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐه ١۶ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑه ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪه ﺍﺳﺖ ﺑه ﯾﮏ ﺿﺪ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﯿﺎﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ.؟ ﺁﯾﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﯿﺪه ﺍﺳﺖ ﮐه ﺑه ﺟﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺑه ﮐﺸﻒ ﻋﻠﻞ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ؟ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﯾﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺎﻟﯽ ﮐه ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻋﻤﻠﮕﺮﺍ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﺑﺎ ﺳﺎﺑﻘهﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘهﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﺮﻣوده و در نهایت ﺷﺎﻫﺪ ﺗﻔﮑﺮﯼ ﻧﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
١_ خالد توکلی
٢_ عبدالە سهرابی
٣_ محمد محمد رضایی
۴_ سعد قاضی
۵_ سیاوش حیاتی
۶_ موسی امیدی
٧_ نسیبە سبحانی
٨_ عزیز ناصری
٩_ کمال حسینی
١٠_ آزاد نمکی
١١_ مختار زارعی

سلیل شتی، دبیرکل سازمان عفو بین الملل از آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران خواسته که جلوی اعدام سامان نسیم را بگیرد...

سلیل شتی، دبیرکل سازمان عفو بین الملل از آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران خواسته که جلوی اعدام سامان نسیم، جوانی که قرار است فردا (پنجشنبه ۳۰ بهمن، ۱۹ فوریه) به جرم عضویت در پژاک اعدام شود را بگیرد.
پس از آن دو کارشناسان سازمان ملل هم درخواست مشابهی را مطرح کرده اند.
سلیل شتی دبیر کل عفو بین الملل در ویدیویی خطاب به آقای خامنه ای که در یوتیوب منتشر کرده گفت: "عفو بین الملل اصولا با مجازات اعدام مخالف است، اما در این مورد خاص شما نباید کسی را اعدام کنید که در زمان بازداشت به سن قانونی نرسیده بود. این کار مغایر معاهدات بین المللی است که ایران هم آنها را امضا کرده است".
آقای شتی از رهبر ایران خواست که به سامان "رحم" کند و به دنیا نشان دهد که بی عدالتی را تأیید نمی کند.
روز چهارشنبه همچنین احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران و کریستوف هینز گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور اعدام های فراقانونی، ایران را ترغیب کردند براساس تعهدات بین المللی اش این اعدام را متوقف کند.
آنها نوشتند:‌ "صرفنظر از شرایط و ماهیت جرم، اعدام کسانی که هنگام ارتکاب جرم زیر سن قانونی بوده اند به طور آشکار براساس قوانین حقوق بشر بین المللی ممنوع است."
آنها از ایران خواستند به مفاد تصریح شده در قوانین جمهوری اسلامی عمل کند که می گوید اعترافات گرفته شده تحت شکنجه ارزش حقوقی ندارد.
پیشتر فدراسیون بین المللی حقوق بشر و دیده بان حقوق بشر هم درخواست مشابهی را مطرح کرده بودند.
سامان نسیم جوانی است که در سن ۱۷ سالگی به اتهام عضویت در گروه مسلح پژاک بازداشت و به اعدام محکوم شده است.
یکی از بستگان آقای نسیم به بی‌بی‌سی فارسی گفت که او مدتی پیش در زندان به مدت یک ماه و سه روز اعتصاب غذا کرده و ۲۰ کیلوگرم از وزن خود را از دست داده بود.
سامان نسیم
سامان نسیم در زمان بازداشت هفده ساله بود. او متهم است که در قتل یک عضو سپاه پاسداران در یک درگیری مسلحانه نقش داشته است
به گفته این عضو خانواده آقای نسیم، به وکیل او گفته شده که او را به قرنطینه زندان منتقل می کنند و فردا اعدام می شود.
دادگاه انقلاب مهاباد در آذربایجان غربی در آوریل سال ۲۰۱۳ سامان نسیم را به دلیل عضویت در گروه حیات آزاد کردستان (پژاک) و اتهام فعالیت مسلحانه علیه سپاه پاسداران "محارب" شناخت.
پیش از این سازمان دیده‌بان حقوق بشر در اطلاعیه‌ای نوشته بود که او در زمان بازداشت در روز ۱۷ ژوئیه سال ۲۰۱۱ هفده سال داشت و حتی دیوان عالی ایران ابتدا در ماه اوت سال ۲۰۱۲ مجازات اعدام او را به دلیل سنش لغو کرد، اما در نهایت حکم اعدام را در دسامبر ۲۰۱۳ تایید کرد.
در زمان دستگیری آقای نسیم ادعا شد که او به همراه چند عضو پژاک در نبردی مسلحانه با مأموران سپاه پاسداران در کوه های اطراف سردشت در آذربایجان غربی شرکت داشته است.
اسناد دادگاه حاکیست که در آن درگیری یک عضو سپاه پاسداران کشته و سه نفر زخمی شدند.
عزیز مژده ای، وکیل آقای نسیم به دیده‌بان حقوق بشر گفته بود که کارشناسان پزشکی قانونی تایید کردند که سامان نسیم مسئول قتل عضو سپاه نبوده است.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده نسیم می گوید که او در چند ماه اول بازداشت تحت شکنجه بوده، او را شلاق زده اند و ناخن او را کشیده اند.
آقای نسیم در اعترافی ضبط شده که در سپتامبر سال ۲۰۱۱ از تلویزیون ایران پخش شد، گفت که او به مامور سپاه پاسداران شلیک کرده است. اما دیده‌بان حقوق بشر می گوید که بر اساس اسناد دادگاه، آقای نسیم در جریان محاکمه اتهام شلیک کردن به سوی کسی در درگیری روز ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۱ را تکذیب کرده است.

۱۳۹۳ بهمن ۲۵, شنبه

نگرانی دیده‌بان حقوق بشر در مورد احتمال اعدام سامان نسیم

نگرانی دیده‌بان حقوق بشر در مورد احتمال اعدام سامان نسیمsaman-nasim-dideban 

سازمان دیده بان حقوق بشر با ابراز نگرانی از احتمال اجرای حکم اعدام سامان نسیم، زندانی سیاسی که در سن ۱۷ سالگی بازداشت و به اعدام محکوم شده است گفت این زندانی مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفته است، این سازمان روند رسیدگی به پرونده آقای نسیم را دارای اشتباه خواند و خواستار توقف اعدام نامبرده شد. سازمان دیده‌بان حقوق بشر همچنین گفت که رهبران پژاک و دیگر گروه‌های مسلحانه که در ایران عمل می‌کنند، باید فورا استخدام کودکان، چه برای مقاصد نظامی یا جز آن را، متوقف سازند. متن کامل این بیانیه عینا در پی می آید.
(بیروت) – سازمان دیده‌بان حقوق بشر امروز گفت که دستگاه قضائی ایران باید فورا برنامه‌ی اعدام مردی را که در سن ۱۷ سالگی به ارتکاب جرائم مرتبط به تروریسم برای یک گروه مخالف (اپوزیسیون) مسلح محکوم گردید را متوقف کند و حکم اعدام وی را ملغی سازد.
دیوان عالی کشور حکم اعدام سامان نسیم را در دسامبر ۲۰۱۳ تایید کرد. به رغم ممنوعیت مطلق و قطعی اعدام مجرمین کودک در قانون بین الملل، وکیل و خانواده‌ی نسیم از امکان اجرای حکم اعدام در کمتر از دو هفته توسط مقامات در ترس و نگرانی به سر می‌برند. گزارشات رسانه‌های ایران حاکی از آن هستند که ایران حداقل ۸ مجرم کودک را از سال ۲۰۱۰ اعدام کرده است. اما گزارشات سازمان عفو بین الملل و دیگر گروه‌های حقوق بشری نشان می‌دهند که تعداد ۳۱ تن مجرم کودک ممکن است در طول این مدت اعدام شده باشند و همین امر ایران را در زمره‌ی کشورهایی معرفی می‌کند که حداکثر تعداد اعدام مجرمین کودک توسط آن‌ها گزارش شده است.
سارا لی ویتسون مدیر بخش خاور میانه و شمال آفریقا: «این پرونده‌ای کاملا روشن و عاری از هرگونه پیچیدگی است چه که در این خصوص که سامان نسیم در زمان دستگیری توسط نیروهای امنیتی ۱۷ ساله بوده هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. نسیم و خانواده اش هرگز نمی‌بایست در اثر درد و فشار روانی ناشی از انتظار در صف اعدام برای ماه‌ها متحمل رنج شوند چه رسد به اینکه با خطر قریب الوقوع اعدام روبرو باشند.»
وکیل نسیم و یک منبع مطلع نزدیک به خانواده به سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفتند که آنها اطلاعاتی را حاکی از آن دریافت کرده‌اند که بخش اجرای احکام دستگاه قضائی راه را برای زندان ارومیه، یعنی همان محلی که نسیم در آن به سر می‌برد، جهت اعدام وی در ۱۹ فوریه ۲۰۱۵ هموار ساخته است. در آوریل ۲۰۱۳ یک شعبه دادگاه انقلاب در مهاباد، واقع در استان آذربایجان غربی، نسیم را با انتساب اتهامات عضویت در گروه مخالف و مسلح حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) و نیز اقدام به فعالیت‌های مسلحانه علیه سپاه پاسداران ایران به «محاربه» محکوم کرد.
مطابق با اسنادی که سازمان دیده‌بان حقوق بشر و وکیل نسیم بررسی نمودند، وی در زمان دستگیری در سال ۲۰۱۱، ۱۷ ساله بود. دیوان عالی کشور ابتدائا حکم اعدام نسیم، صادره توسط یک دادگاه بدوی در اوت ۲۰۱۲، را لغو کرد و متذکر گردید که سن وی در زمان دستگیری زیر ۱۸ سال بوده است ولی در نهایت حکم اعدام وی را تایید کرد.
عزیز مژده‌ای، وکیل نسیم، به سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفت که به «احتمال زیاد» حکم اعدام در روز ۱۹ فوریه یا نزدیک به آن اجرا خواهد شد. وی گفت که نامه‌ای رسمی را که مسیر قانونی برای اعدام موکلش در روز ۱۹ فوریه یا نزدیک به آن را هموار می‌سازد ملاحظه کرده است، اگرچه مقامات قضائی مکررا برنامه‌ها جهت اعدام موکلش را انکار کرده‌اند. مژده ای گفت که اگرچه وی وکیل رسمی پرونده است، مقاماتِ بخش اجرای احکام به صورت غیر قانونی او را از مرور تمام و کمال پرونده‌ در خصوص اطلاعات موجود در مورد اعدام قریب الوقوع نسیم محروم ساختند. سازمان دیده‌بان حقوق بشر، پیشتر، پرونده‌هایی را، مخصوصا در رابطه با جرائم مربوط به امنیت ملی از قبیل «محاربه»، مستندسازی کرده است که بر اساس آنها مقامات زندان بازداشت شدگان را بدون اطلاع وکلا یا خانواده‌های آنان اعدام کرده و پیکر بیجان آنان را نیز به خانواده‌شان تحویل ندادند.
نیروهای امنیتی، نسیم را در ۱۷ ژوئیه ۲۰۱۱ بعد از اینکه ظاهرا او و چندین عضو دیگر پژاک در یک نزاع مسلحانه با سپاه پاسداران در کوه‌های اطراف سردشت، شهری واقع در استان آذربایجان غربی، درگیر شدند دستگیر کردند. برابر با اسناد دادگاه که سازمان دیده‌بان حقوق بشر مورد بررسی قرار داد، ادعا می‌شود که در این درگیری‌ها یک عضو سپاه پاسداران کشته و سه تن دیگر مجروح شدند. مژده‌ای به سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفت که کارشناسان پزشکی قانونی مسجل ساختند که نسیم مسئول قتل نبوده است اما با این وجود، وی به جهت درگیری در فعالیت‌های مسلحانه از جانب پژاک که توسط ایران و چندین کشور دیگر از جمله ایالات متحده آمریکا گروهی تروریستی شناخته می‌شود، متهم و محکوم به اعدام گردید.
منبع مطلع نزدیک به خانواده نسیم به سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفت که نسیم چند ماه اول دستگیری خود را در بازداشت انفرادی در بازداشتگاهی گذراند که ظاهرا توسط وزارت اطلاعات در ارومیه اداره می‌شود. این منبع مطلع گفت که عوامل اطلاعات نسیم را شکنجه کردند، از جمله اینکه وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، شلاق زدند و ناخن‌هایش را کشیدند. در سپتامبر ۲۰۱۱، نسیم «اعترافی» کرد که از آن فیلمبرداری و در تلویزیون دولتی پخش شد. در این اعتراف نسیم گفت که وی به اعضای سپاه پاسداران شلیک کرده بود. اما اسناد دادگاهی مورد بررسی سازمان دیده‌بان حقوق بشر حاکی از آن هستند که وی در جریان محاکمه اش منکر هرگونه شلیک به کسی در درگیری‌های ۱۷ ژوئیه شد.
سازمان عفو بین الملل گفت که در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۴، نسیم و ۲۳ تن از دیگر زندانیان در زندان ارومیه در اعتراض به شرایط زندان یک اعتصاب غذا را آغاز کردند. در پاسخ، مقامات زندان تهدید کردند که اعدام نسیم و چند تن دیگر در صف مرگ را سرعت می‌بخشند.
اشتباهات و عدم رعایت تشریفات حقوقی در محاکمه‌ها، ناقضِ مفادِ ماده ۱۴ میثاق بین الملل در حقوق مدنی و سیاسی در خصوص انجام محاکمه‌ی عادلانه است که شامل اصل برائت، صرف زمان کافی و امکانات جهت آمادگی برای دفاع و گفتگو با وکیل منتَخَب فرد و همچنین عدم اجبار به شهادت بر علیه خود و یا اقرار به جرم است. کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد اظهار داشته است: «در موارد محاکمه‌هایی که به منجر به اعمال حکم اعدام می‌شود توجه دقیق به ضمانت‌های محاکمه‌ی عادلانه به غایت مهم و ضروری است.»
ویتسون گفت: «عدم رعایت موازین قانونی و ایرادات ‌گزارش شده در محاکمه‌ی نسیم خود به تنهایی دلیل دیگری را برای مقامات جهت توقف اجرای حکم اعدام این مجرم کودک، و نیز اعطای فرصتی دیگر جهت از سر بازگرفتن محاکمه‌ای عادلانه، فراهم می‌سازد. اعمال مجازاتی بازگشت ناپذیر به حدکافی نامطلوب است اما ابتلای یک مجرم کودک به چنین تنبیهی پس از یک محاکمه ناعادلانه امری است که حتی به مراتب فجیع‌تر از عدم اجرای عدالت است.»
اصلاحات  سال ۲۰۱۳ قانون مجازات اسلامی اعدام مجرمین کودک در اثر ارتکاب به مقولات مشخص جرم از جمله جرائم مربوط به موار مخدر را ممنوع می‌سازد. اما برای مجرمین کودک محکوم به قتل یا سایر جرائم «حد» یا «حدود»، که بر اثر تفسیر ایران از قانون شریعت (متاثر از شیعه اسلام) مجازاتهای مشخص و ثابتی دارند، از جمله محاربه، هیچ ممنوعیتی موجود نیست.
تحت ماده ۹۱ قانون اصلاح شده‌ی مجازات، مشروط به این که بلوغ عقلی و توانایی کودک در درک ماهیت و نتایج جرم در زمان ارتکاب آن برای یک قاضی محرز باشد، وی می‌تواند پسران ۱۵ سال یا بیشتر یا دختران ۹ سال یا بیشتر را بر اثر جرائم مزبور به مرگ محکوم کند. این ماده به دادگاه اجازه می‌دهد که «نظر پزشکی قانونی را استعلام یا از هر طریق دیگر که مقتضی بداند استفاده کند» تا حصول یا عدم حصول درک متهم نسبت به نتایج و حرمت اعمال خود در زمان ارتکاب جرم برای آن احراز شود.
در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵، دستگاه قضائی ایران حکم وحدت رویه را صادر کرد که بر اثر آن همه دادگاه‌ها باید مجازاتهای مرگ صادره برای مجرمین کودک که پیش از قانون مجازات ۲۰۱۳ مرتکب جرم شده بودند را در صورت درخواست محکومین و وکلای آنان مورد اعاده دادرسی قرار دهند. اما تنها جرائم قصاص، از جمله قتل، مشمول این حکم می‌شوند. مژده‌ای، وکیل نسیم، به سازمان دیده‌بان حقوق بشرگفت که وی به دفعات از دستگاه قضائی و مقامات دولتی درخواست کرده بود که اعدام موکلش را به دلیل سن وی که در زمان ارتکاب جرم و دستگیری زیر ۱۸ سال بوده به تعلیق درآورند، اما این درخواستها یا رد شدند یا بی پاسخ ماندند.
مطابق با منابع رسمی، مقامات ایرانی حداقل ۲۰۰ زندانی را در سال ۲۰۱۴ اعدام کردند اگرچه به نظر می‌رسد تعداد واقعی بیش از ۷۰۰ تن باشد. حداقل ۸ تن از اعدام شدگان در ۲۰۱۴ ممکن است در زمان ارتکاب جرائمی مانند قتل یا تجاوز زیر ۱۸ سال بودند. سازمان دیده‌بان حقوق بشر در حال تحقیق در مورد این پرونده‌هاست تا تعیین کند که آیا اعدام شدگان در واقع مجرم کودک بوده اند یا خیر.
ایران یکی از تنها چهار کشوری است که به اعدام مجرمین کودک در طول ۵ سال گذشته شهرت دارد. دیگر کشورها عبارتند از یمن، عربستان سعودی و سودان و نیز مقامات حماس در غزه. ایران یکی از اعضای کنوانسیون حقوق کودک است که اعدام مجرمین کودک را ممنوع می‌سازد. از سال ۲۰۱۰ تعداد بیشماری از کارشناسان و موسسات حقوق بشریِ سازمان ملل متحد از جمله کارشناسان سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر و کمیته حقوق بشر قویا اعدام مجرمین کودک توسط ایران را محکوم کرده‌اند.
در سال ۲۰۱۲ سازمان دیده‌بان حقوق بشر دولت ایران را به اصلاح قانون مجازات خود و اعمال ممنوعیت قطعی از مجازات مرگ برای مجرمین کودک فراخواند. سازمان دید‌ه‌بان حقوق بشر همچنین دستگاه قضائی ایران را به دلیل نگرانی‌های جدی در خصوص نقض فاحش قوانین و تشریفات حقوقی در مراحل دادرسی که منجر به صدور احکام اعدام می‌شود، به  تعلیق اجرای احکام اعدام‌ فراخواند. سازمان دیده‌بان حقوق بشر با مجازات اعدام در همه شرایط مخالف است چه که اعدام مجازاتی ذاتا برگشت ناپذیر و غیر انسانی است.
سازمان دیده‌بان حقوق بشر گفت که رهبران پژاک و دیگر گروه‌های مسلحانه که در ایران عمل می‌کنند، باید فورا استخدام کودکان، چه برای مقاصد نظامی یا جز آن را، متوقف سازند. در ۵ ژوئن ۲۰۱۴ یک رهبر نظامی سوریِ کُرد تبار با گفتن این که این گروه مسلح همه‌ی جنگجویان زیر ۱۸ سال خود را در ظرف یک ماه اخراج و آزاد خواهد کرد، اعلام کرد که این گروه استخدام کودکان را متوقف خواهد کرد. مقررات داخلی، استفاده از کودکان زیر ۱۸ سال را برای نیروهای نظامی و پلیسِ کُرد ممنوع می‌کند.
ویتسون گفت: «رهبران پژاک و دیگر گروه‌های مسلحانه که در ایران عمل می‌کنند باید بدانند که آنها مسئول قرار گرفتن جان کودکانی مانند نسیم در معرض خطر هستند. هیچ بهانه‌ای برای اجازه دادن به مشارکت کودکان در فعالیت‌های مسلحانه از جانب یک گروه اپوزیسیون  وجود ندارد.»

صانع ژاله....

خشی از نوشته هژیر ژاله پسرعموی صانع ژاله دانشجوی کردی که در راهپیمایی ۲۵ بهمن کشته شد:
آنها که صانع را میشناسند میگویند که صانع هم در همین ایران یواشکی کتابهای ممنوعه میخواند. صانع یواشکی قلم به دست نمایشنامه و داستان مینوشت که اجازه نشر نمی یافت. صانع یواشکی سر مزار احمد شاملو شاعر بلند آوازه ایران میرفت. صانع یواشکی بخاطر اینکه پدر و مادرش ناراحت نشوند اعضای بدنش را اهدا کرد تا بعد از مرگ به کسی دیگر جان ببخشد.
اگر امروز صانع زنده بود هم از پیروزی زنان مبارز کوبانی خوشحال می شد و هم به جای تحقیر کردن زنان ایرانی حتما در حمایت از بانوان سرزمینش روسری سر میکرد تا اجبارشان را برای یک روز هم که شده تجربه کند و همراه شان باشد. صانع هم نمی خواست که آزادی زنان کشورش پنهانی و با ترس همراه باشد. کا ش صانع ها زنده بودند و ما تنها نمی ماندیم. »

کانون مدافعان حقوق بشر: قوه قضاییه مجرم است

کانون مدافعان حقوق بشر: قوه قضاییه مجرم است

Shirin Ebadi
کانون مدافعان حقوق بشر در آستانه پنجمین سالگرد زندان خانگی زهرا رهنورد، میر حسین موسوی و مهدی کروبی در اطلاعیه‌ای مطبوعاتی خواستار آزادی آنان شد.
در اطلاعیه کانون مدافعان حقوق بشر، بازداشت، حبس خانگی و ایجاد هرنوع محدودیت بدون محاکمه و صدور رأی برای کلیه شهروندان، در حکم بازداشت غیرقانونی عنوان شده و در نتیجه قوه قضاییه را به دلیل مراعات نکردن اصول متعدد قانون اساسی، مجرم دانسته است.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن اطلاعیه کانون مدافعان حقوق بشر که به امضای شیرین عبادی، رییس این سازمان مردم‌نهاد در تاریخ ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۳ رسیده، به شرح زیر است:
ماه بهمن فقط یادآور پیروزی مردم ایران در انقلاب سال ۱۳۵۷ نیست بلکه به یادآورنده نقض قانون اساسی نیز است؛ همان قانونی که در اصل سی و شش‌اش مقرر می دارد: «حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.» در اصل سی و هفتم نیز می‌گوید: «اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.»
مردم صبور ایران از بهمن ماه سال ۱۳۸۹شاهد هستند که زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی بدون محاکمه و حکم قضایی در بازداشت خانگی به‌سر می‌برند و قوه قضاییه که طبق اصل ۵۶ قانون اساسی، موظف به پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت است، هیچ‌گونه نظارتی در بازداشت یا شیوه نگهداری آنان ندارد.
طبق گفتار برخی مسئولان حکومتی، بازداشت افراد فوق‌الذکر به‌دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته‌است، که اگر چنین امری صحت داشته باشد این موضوع خارج از حدود اختیاراتی است که اصل ۱۱۰ قانون اساسی به رهبر اعطا کرده است.
برخی دیگر از مقام‌های حکومتی، بازداشت این سه تن را منتسب به تصمیم شورای عالی امنیت ملی می‌کنند که این امر هم مغایر اصل ۱۷۸ قانون اساسی و خلاف وظایف ذاتی شورای مذکور بوده و نمی‌تواند رافع مسئولیت قوه قضاییه و توجیه‌گر بازداشت غیر قانونی شود.
کانون مدافعان حقوق بشر در آستانه پنجمین سالگرد زندان خانگی زهرا رهنورد، میر حسین موسوی و مهدی کروبی با درخواست آزادی بدون قید و شرط آنان، اعلام می‌دارد که بازداشت، حبس خانگی و ایجاد هرنوع محدودیت بدون محاکمه و صدور رأی برای کلیه شهروندان، در حکم بازداشت غیرقانونی است. از همین‌رو قوه قضاییه به دلیل مراعات نکردن اصول متعدد قانون اساسی، مجرم است و متخلفان باید پاسخگوی اعمال غیرمجاز خود باشند.
شیرین عبادی
رییس کانون مدافعان حقوق بشر
۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۳

واکنش خانواده‌های شهدا و آسیب‌دیدگان ۸۸ به سردار سپاه: بر حق پایمال‌شده خود و هموطنان ایستاده‌ایم

در پی ادعای یک سردار سپاه مبنی بر اینکه خانواده شهدا و مجروحان سال ۸۸ از «سران فتنه» نمی گذرند، جمعی از خانواده های این شهدا و جانبازان با امضای نامه ای اعلام کردند که بر حق پایمال شده خود و هموطنانشان ایستاده اند و خواستار پاسخ به سوال «رای من کجاست»، عدالت برای قربانیان سال ۸۸، آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهنورد، موسوی و کروبی هستند.
به گزارش کلمه، این خانواده ها با تاکید بر اینکه در این پنج سال هیچ نهاد و قوه ای به وضع آنها رسیدگی نکرده و پاسخگوی جان و مال و سلامتی آنها نبوده است، به ادعای سرداران سپاه مبنی بر قطع نخاع شدن ٨٣٠ نفر یا مجروح شدن آنان اشاره کرده و پرسیده اند: چرا ۸۳۰ نفر در یک انتخابات در ایران باید آسیب ببیند در حالی که مردم و معترضین بی سلاح و بی صدا تنها خواستار حق و رای خودشان بودند!
این نامه به امضای خانواده های شهیدان کریم بیگی، اعرابی، مختاری، فرج زاده، حسن پور، نجاتی، زارعیان، عبادی، هاشم زاده، تاجمیر، مهاجر، خسروی، خانواده علیرضا صبوری که بر اثر جراحات شدید آن زمان به شهادت رسید، خانواده بهزاد یزدان پناه از جانبازان سال ۸۸ و همچنین خانواده های سعید زینالی بازداشتی مفقودالاثر حوادث تیر ۱۳۷۸ و خانواده افشین اصانلو زندانی فقید رسیده است.
متن این نامه و امضاهای آن بدین شرح است:
ما جمعی از خانوادگان کشته شدگان و آسیب دیدگان سال ١٣٨٨ و حوادث قبل و بعد از آن هستیم که تاکنون در هیچ رسانه ای سهمی نداشته و با گذشت بیش از ۵ سال هنوز هیچ نهاد و قوه ای در ایران به وضعیت مان رسیدگی نکرده است.
شاید تعدادمان بنابر افاضات فرمانده اسبق سپاه حتی بیشتر یا کمتر از ٨٣٠ نفر باشد اما هر چه باشد ایرانی هستیم و صاحب حق و آزادی؛ حتی با پذیرش صحت این آمار و ارقام این سوال در ذهن مردم پیش می آید که چرا ۸۳۰ نفر در یک انتخابات در ایران باید آسیب ببیند در حالی که مردم و معترضین بی سلاح و بی صدا تنها خواستار حق و رای خودشان بودند!
اکنون نیز همچنان بر حق پایمال شده خود و هموطنانمان ایستاده ایم و همچنان خواهان رسیدگی عادلانه به وضعیت کشته شدگان و آسیب دیدگان سال ۸۸ هستیم که در این ۵ سال هیچ کس پاسخ جان و مال و سلامتی عزیزانمان را نداده است.
این ها در حالی ست که در کنار “رای من کجاست”، “عدالت برای قربانیان ۸۸”، حال آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و پایان دادن به حصر غیر قانونی بانو رهنورد و اقایان موسوی و کروبی در کنار دیگر درد و رنج های مردم ایران از مطالبات جدی مان است.
امضا کنندگان:
خانواده شهید مصطفی کریم بیگی، خانواده آسیب دیده بهزاد یزدان پناه، خانواده شهید سهراب اعرابی، خانواده شهید محمد مختاری، خانواده شهید شهرام فرج زاده، خانواده شهید علی حسن پور، خانواده شهید احمد نجاتی کارگر، خانواده شهید کرامت الله زارعیان، خانواده شهید میثم عبادی، خانواده شهید علیرضا صبوری، خانواده شهید مسعود هاشم زاده، خانواده شهید امیر ارشد تاجمیر، خانواده شهید بهزاد مهاجر، خانواده شهید مسعود خسروی، خانواده مفقودالاثر سعید زینالی و خانواده زنده یاد اصانلو