۱۳۹۳ دی ۸, دوشنبه

عکس ستاد تبلیغاتی امر به معروف و نهی از منکر



رسیدم خونه پای لپ تاپ و می بینم این عکس ستاد تبلیغاتی امر به معروف و نهی از منکر روی صفحه های فیسبوک دارد دست به دست می چرخد.....همین که هر شهروندی چشمش به این بیلبورد بزرگ می افتد به این فکر کند که چرا آزادی یواشکی زنان این همه آنها را عصبانی می کند ولی دزدی ها و اختلاس های یواشکی بیلبوردی در سطحِ شهر ندارد برایم کافیست...به گمانم طراح این پوستر دلش با ماست او می داند که زنی با شالی که دور گردنش افتاده و با سگش در شهرش قدم می زند هیچ آزاری برای دیگران ندارد...دم طراح پوستر گرم و به امید روزی که زنان ایرانی با اعتماد به نفس بیشتری در مورد حقوق شان حرف بزنند و از تحقیر شدن و مسخره شدن و فحش خوردن توسط دیگران نهراسند..


آخرین جلسه دادگاه اکبر امینی


آخرین جلسه دادگاه اکبر امینی ارمکی از فعالان جنبش سبز صبح روز دوشنبه در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، آخرین جلسه محاکمه اکبر امینی ارمکی دوشنبه ۸ دی ماه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد.
در ان جلسه، وکیل مدافع امینی با تاکید بر لزوم تجمیع پرونده های این زندانی سیاسی و اجتناب از صدور احکام تکراری، به طرح دفاعیات خود پرداخت و آخرین دفاع این زندانی سیاسی سبز نیز اخذ شد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب وعده داده که ظرف بیست روز آینده رای را صادر کند. اکبر امینی ارمکی از خردادماه ۹۲ در حبس است.

۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

موسوی و کروبی مفسد فی الارض هستند و باید اعدام شوند!

موسوی و کروبی مفسد فی الارض هستند و باید اعدام شوند!

عامل تحریک اسیدپاشان اصفهانی که هنوز هویت آنها از سوی مقامات مسئول اعلام نشده، این بار فتوایی مبنی بر اعدام سران جنبش سبز صادر کرد!
به گزارش کلمه، محمدتقی رهبر که متهم شده بود با اشاره به لزوم فراتر رفتن از امر به معروف و نهی از منکر لسانی، عوامل خودسر و متحجر را به مقابله برای بدحجابی از طریق اسیدپاشی تحریک کرده بود؛ حالا موسوی و کروبی را به بغی و فساد فی الارض متهم ساخته و مصداق این اتهام را زیر سوال بردن نظام ذکر کرده است.
امام جمعه موقت اصفهان که هیچ جایگاه قضایی ندارد، در سخنانی تحریک آمیز، موسوی و کروبی را محکوم به اعدام دانسته و این حکم را به علمایی که از آنها نام نبرده، نسبت داده است.
وی برخلاف امام جمعه موقت تهران که دیروز از محصوران تقاضا کرده بود توبه کنند، به خبرگزاری گفته که «حتی اگر امروز سران فتنه اعلام پشیمانی و ندامت کنند در پیشگاه ملت پذیرفتنی نیست.»

رهبر همچنین در تشریح جرایم موسوی و کروبی گفته است: «جرم این افراد این بود که به پیشنهاد رهبری مبنی بر بازشماری آرا تن ندادند و یک بدعت حرامی را در نظام ایجاد کردند که متعاقب آن افراد بیگناه بسیاری کشته شدند و همچنین ارزش های نظام و جامعه اسلامی مورد هتک قرار گرفت.»

کمک مالی به ایران برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر را متوقف کنید'

شش گروه حقوق بشری جمعه ۲۸ آذر (۱۹ دسامبر) در ‌نامه ای از اداره مبارزه با قاچاق مواد مخدر سازمان ملل خواستند تا زمانی که دولت ایران مجازات اعدام مجرمان مواد مخدر را لغو نکرده است، حمایت خود را از عملیاتِ پلیسِ مبارزه با قاچاق مواد مخدر در ایران متوقف کند.
در این نامه گفته شده است که در صورتی ‌که اعدام‌ مجرمان مواد مخدر در ایران کماکان ادامه یابد، اداره مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل متحد می‌بایست "حمایت خود را موقتاً تعلیق کند یا دست از این حمایت بردارد".
این نامه را دیده‏‌بان حقوق بشر، رپریو، حقوق بشر ایران، ائتلاف جهانی علیه مجازات اعدام، سازمان بین‎المللی کاهش آسیب، و بنیاد عبدالرحمن برومند خطاب به اداره مبارزه با قاچاق مواد مخدر سازمان ملل نوشته‌اند.

۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

از تداوم نقض سازمان یافته حقوق بشر در ایران نگرانیم

عبدالفتاح سلطانی، سعید مدنی قهفرخی، مهدی خدایی، کیوان صمیمی و سعید رضوی فقیه، فعالان حقوق بشر و کنشگران سیاسی دربند، بیانیه ای به مناسب روز جهانی حقوق بشر منتشر کرده اند که در آن نسبت به نقض حقوق بشر از سوی نهادهای رسمی اعتراض کرده اند.

متن کامل این بیانیه به نقل از هرانا به شرح زیر است:
 در حالی شصت و ششمین سالگرد تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر را گرامی می‌ داریم که در کشور عزیزمان همچنان شاهد نقض سازمان یافتهٔ این حقوق از سوی برخی از نهادهای رسمی و غیر رسمی مورد حمایت حکومت هستیم.
 این روز‌ها مصادف است با شانزدهمین ماه روی کار آمدن دولت آقای روحانی، که علاوه بر اشتهار به حمایت گسترده مردم ایران، امیدواریهای قابل توجهی را به همراه آورده است؛ اگر چه طی این مدت شاهد تلاشهای نسبی دولت در مسیر بهبود وضعیت در برخی زمینه‌ها (از جمله: حمایت دولت از عدم فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی، حمایت از بازگشت اساتید اخراجی و دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه‌ها، تدوین پیش نویس منشور حقوق شهروندی، تلاش برای بهبود شرایط زیست محیطی و تصویب آیین نامه اجرایی طرح جامع دسترسی آزادانه به اطلاعات) بوده‌ایم، اما متاسفانه به دلیل ساختار قدرت در جمهوری اسلامی و تمرکز بخش اعظم قدرت به گونه‌ای نامتوازن در نهادهای غیر انتخابی و غیر پاسخگو، همچنان روند رو به گسترش نقض حقوق بشر به نحوی است که چندان نمی‌ توان به ثبات همین دستاوردهای اندک امیدوار بود.
 نقض ضوابط دادرسی عادلانه، افزایش آمار صدور و اجرای احکام ناعادلانه و سنگین از جمله اعدام، عدم اجرای بخش‌هایی از قانون مجازات اسلامی که منجر به آزادی تعداد زیادی از زندانیان خواهد شد (از جمله ماده ۱۳۴ قانون یاد شده) و نیز تاخیر در اجرای قانون آیین دادرسی کیفری، از عمده موارد نقض حقوق بشر است که در حوزه امور قضایی رخ می‌دهد. متاسفانه در حوزه قانون گذاری با تصویب قوانین گوناگون و بررسی طرحهایی از جمله طرح «حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» زمینه تشدید خشونت سازمان یافته و رسمی و محدود کردن آزادی‌های اجتماعی از سوی نهادهای بعضا غیر مسوول و غیر قانونی مورد حمایت بخشهایی از حاکمیت فراهم می‌شود. عدم تصویب کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان و همچنین عدم تصویب برنامه‌های پیشنهادی حمایتی به منظور مبارزه با خشونت علیه زنان و کودکان که باعث گسترش نابرابری و تبعیض در میان زنان کشور شده است، علاوه بر آن لازم است به تصویب و اجرای موادی در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲ (از جمله مواد، ۲۲۰، ۲۸۶، ۲۹۱، ۲۹۲، ۳۰۲، ۳۰۳، ۳۴۹،) که به موجب آن قضات با اندک بهانه ای می‌توانند برای مخالفان سیاسی- عقیدتی حکم اعدام صادر نمایند، اشاره کرد. همچنین طبق مواد دیگر قانون یاد شده هر شهروندی به بهانه‌های واهی می‌تواند دیگری را به قتل برساند و از مجازات در امان باشد. موارد ذکر شده تنها بخشی از مصادیق نقض سازمان یافته موازین حقوق بشر در قوانین جاری هستند.
 در این میان قوه مجریه به رغم وعده‌های انتخاباتی که میثاق با مردم تلقی می‌شوند، همچنان با معضلات گوناگون دست به گریبان بوده و در معرض آزمون دشوار ارزیابی افکار عمومی نسبت به پایبندی دولت یازدهم به وعده‌هایش قرار دارد. اجرا نشدن بخشهایی از قانون اساسی به ویژه در فصل حقوق ملت به سبب تداوم نگاه امنیتی حاکم بر فضای سیاسی- اجتماعی کشور، تداوم حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد، عدم توزیع مناسب و عادلانه ثروت که منجر به گسترش فقر و نابرابری و افزایش شکاف طبقاتی در جامعه شده است، نا‌امنی شغلی به ویژه در میان اقشار فرو دست جامعه از جمله کارگران و کارمندان، نمونه‌هایی از معضلات یادشده است. در زمینه بهداشت و درمان نیز اگر چه با تزریق بخشی از درآمدهای نفتی تلاشهایی در جهت بهبود موقت وضعیت سلامت شهروندان صورت پذیرفته اما هنوز نظام بهداشت، درمان و سلامت عمومی در شرایط مناسب و باثباتی قرار ندارند و همچنان شاهد گسترش بیماریهای خطرناک از جمله بیماریهای قلبی، ریوی و سرطان هستیم، علاوه بر این باید از سیاست‌های اجتماعی نادرست یاد کرد که به کاهش آستانه تحمل اجتماعی و افزایش خشونت در میان اقشار و طبقات اجتماعی منجر شده است، برای مثال در ماههای اخیر گسترش خشونت و حمله به زنان در اصفهان و جهرم، جامعه را در برابر شرایط نا‌امن و مخاطره آمیزی قرار داده است.
 همچنین مخالفت با قطعنامه «منع ازدواج کودکان» علیرغم آمار بالای ازدواج کودکان _ به ویژه در میان دختران _ سوالات بسیاری را در اذهان عمومی به ویژه در میان فعالان حقوق بشر ایجاد کرده است.
 در چنین شرایطی است که ناباورانه با ادعای مسوولان ذیربط مبنی بر «مناسب بودن وضعیت حقوق بشر در ایران» و «شفافیت» در این زمینه مواجه می‌ شویم و به رغم همین ادعا باز هم شاهد مخالفت با حضور گزارشگر ویژه منتخب سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر، برای چهارمین سال پیاپی هستیم.
 در انتها ضمن ابراز نگرانی از تداوم نقض سازمان یافته حقوق بشر در ایران و آسیب‌های جدی و جبران ناپذیر آن بر جامعه ایران، از مسوولان امر درخواست داریم در جهت شفاف سازی همه جانبهٔ وضعیت و نیز در جهت تعامل با جامعه مدنی و عمل به تعهدات پذیرفته شده و پیشنهادات بین المللی به منظور بهبود وضعیت حقوق بشر گامهای موثر و عملی را بردارد.
 فعالین حقوق بشر و کنشگران سیاسی دربند در زندانهای اوین و رجایی شهر
عبدالفتاح سلطانی، سعید مدنی قهفرخی، مهدی خدایی ، کیوان صمیمی و سعید رضوی فقیه

عبدالفتاح سلطانی را به بیمارستان اعزام کنید

Soltani

کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان ایران در نامه ای به رئیس قوه قضائیه با اشاره به آنچه وضعیت جسمانی نامناسب و شدت یافتن بیماری عبدالفتاح سلطانی،‌ حقوقدان و وکیل مدافع زندانی، نامیدند، خواستار اعزام او از زندان اوین به بیمارستان شدند.

به گزارش رادیو فردا در این نامه که روز جمعه در سایت «حقوق معلم و کارگر» منتشر شده است، این دو تشکل صنفی معلمان ایران خطاب به آیت الله صادق لاریجانی نوشته اند که عبدالفتاح سلطانی طبق نظر کمیسیون پزشکی و پزشکی قانونی نیاز به بستری شدن در بیمارستانی خارج از زندان دارد.
عبدالفتاح سلطانی از بنیان‌گذاران کانون مدافعان حقوق بشر است. آقای سلطانی از جمله به اتهام تأسیس این کانون و اقدام علیه امنیت ملی به ۱۳ سال زندان محکوم شده است. وی از شهریور ماه سال ۱۳۹۰ در زندان به سر می‌برد. او از جمله وکلای مدافع فعالان حقوق معلمان بوده است.
به نوشته سایت کانون مدافعان حقوق بشر، پیش از این،‌ مائده سلطانی، ‌فرزند این حقوقدان و وکیل مدافع، روز ۱۳ آذر ماه در نامه ای به حسن روحانی،‌ رئیس جمهوری ایران،‌ با اشاره به بیماری قلبی پدرش، ‌ممانعت مسئولان زندان اوین از انتقال او بیمارستان را اقدامی خودسرانه‌ ارزیابی کرده و از او خواستار رسیدگی به شرایط زندان و ایجاد تسهیلاتی برای درمان پدرش شده بود.
خانم سلطانی در این مورد به رادیو فردا گفته بود: «هر بار که مادرم جهت دریافت مرخصی برای پدرم و یا اعزام او به بیمارستان به زندان می رود آقای خدابخشی، ‌قاضی و دادیار ناظر در زندان اوین به هر نحوی از اعزام پزشکی پدرم به بیمارستان خودداری می کند.»
مائده سلطانی اشاره کرد که این قاضی و دادیار یک مرتبه به مادرش گفته است که عبدالفتاح سلطانی هنوز بر سر موضعش است و چون ابراز ندامت و پشیمانی نکرده است به او اجازه نمی دهیم که به بیمارستان برود.»
در این میان،‌ کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان ایران با اشاره به اینکه «به نظر می رسد برخلاف نظر پزشکان؛ مسئولان زندان، دادستان و نماینده های آنان با انتقال بیمار به بیمارستان مخالفت می نمایند» افزوده اند:‌ «این مخالفت در حالی صورت می گیرد که با توجه به تایید پزشکی قانونی و پزشک متخصص قلب بیمارستان امام و گذراندن بیش از سه سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی، این مرخصی استعلاجی حق قانونی»‌ آقای سلطانی است.»
در نامه این دو تشکل از رئیس قوه قضائیه خواسته شده است تا به این موضوع رسیدگی کند و دستورهای لازم را برای بهبودی شرایط عبدالفتاح سلطانی صادر کند.


این دو تشکل صنفی معلمان در عین حال خواستار «تذکر جدی» به مسئولان شدند تا مطابق با «قانون مجازات اسلامی، قانون حقوق شهروندی و آیین نامه سازمان زندان ها» که بر حفظ سلامت زندانیان تاکید دارد، عمل کنند و «برخلاف اصول قانون اساسی مجازاتی بیش از رأی دادگاه را بر زندانی تحمیل نکنند.»

۱۳۹۳ آذر ۲۱, جمعه

نسرین ستوده: فكر مى‌كردند با بازداشت‌ من تجمع برگزار نمى‌شود

نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر روز چهارشنبه، ۱۹ آذر، زمانی که به همراه همسرش رضا خندان، در ادامه تحصن صنفی خود، راهی کانون وکلای دادگستری در تهران بود، برای ساعاتی بازداشت و سپس آزاد شد. این وکیل حقوق بشر به روز می‌گوید ماموران فکر می‌کردند با بازداشت او تجمع روز جهانی حقوق بشر برگزار نخواهد شد، اما اینگونه نشد و تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی برای پاسداشت این روز مقابل ساختمان وکلای دادگستری تهران تجمع کردند.
 خانم ستوده می‌گوید دیروز در پنجاه و یکمین روز تحصن صنفی خود درحالیکه به همراه همسرش، رضا خندان راهی محل ساختمان کانون وکلا بوده، بازداشت اما پس از ساعاتی آزاد شده است.
 روز چهارشنبه همسر خانم ستوده نیز به همراه او بازداشت شد اما پس از سه ساعت نگهداری در یکی از زیرمجموعه‌های وزارت اطلاعات در تهران آزاد شد.
 نسرین ستوده می‌گوید خود او نیز بعد از پنج ساعت نگهداری در اداره پیگیری وزارت اطلاعات در خیابان صبا آزاد شده است.
 این وکیل مدافع دادگستری و همسر او مصادف با دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر بازداشت شده‌اند. پیش از این، خانم ستوده از آنان که در دو ماه گذشته از تحصن او حمایت کرده بودند دعوت کرده بود به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، تجمعی در اعتراض به "نقض حق کار دگراندیشان" مقابل ساختمان وکلای دادگستری در تهران برگزار کنند.
 در پاسخ به این فراخوان، روز چهارشنبه جمعی از فعالان سیاسی و مدنی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر و به قصد همراهی با نسرین ستوده، مقابل کانون وکلای دادگستری تجمعی بدون حضور او برگزار کردند.
 محمد ملکی، رئيس پیشین دانشگاه تهران که از جمله حاضران در تجمع دیروز بود طی سخنانی که ویدیوی آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، گفت: "ما امروز که روز حقوق بشر است آمدیم اینجا تا در کنار نسرین، که حقوقش ضایع شده، جمع شویم". او همچنین از سایر وکلای دادگستری خواست به حمایت از خانم ستوده بپردازند،‌ چراکه به محرومیت از کار "شتری است که در خانه هر کس می خوابد."
 محمد نوریزاد، منصوره بهکیش، ژیلا کرم‌زاده مکوندی و اکرم نقابی، مادر سعید زینالی نیز از جمله حاضران در این تجمع بودند.
 نسرین ستوده به روز می‌گوید: "کسانی که ما را بازداشت کردند ارزیابی‌شان بر این بود که با بازداشت ما احیانا این تحصن شکل نخواهد گرفت، اما بعد از آزادی متوجه شدم همه کسانی که اعلام آمادگی کرده بودند، در تجمع شرکت کرده اند. خوشحال شدم که به جای پلاکاردهای خودم که در توقیف وزارت اطلاعات قرار گرفت، پلاکاردهای دوستانم بر افراشته بود."
 روز دهم دسامبر، برابر با ۱۹ آذر ماه، در تقویم سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی حقوق بشر نام‌گذاری شده است. این مناسبت پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشراز سوی مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ میلادی رسمیت یافت.
 جمهوری اسلامی که از سوی سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق‌ بشر به نقض مضاعف حقوق شهروندان خود متهم است، روز جهانی حقوق بشر را به رسمیت نمی‌شناسد.
 اما روز چهارشنبه در پی فراخوان نسرین ستوده، ده‌ها نفر از چهره‌های سیاسی و مدنی مقابل ساختمان وکلا با برافراشتن پلاکاردهایی با مضمون آزادی زندانیان سیاسی، تساوی طلبی و مخالفت با مجازات مرگ، روز جهانی حقوق بشر را گرامی داشتند.
گزارش شده که این تجمع با حضور نیروهای نظامی و امنیتی صورت گرفته و ماموران اقدام به عکسبرداری و فیلمبرداری از تجمع کنندگان کرده‌اند.
روز سه‌شنبه، ۱۸ آذرماه نیز تنها همایش قانونی که قرار بود از سوی کانون وکلای دادگستری مرکز به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در تهران برگزار شود "به وقت دیگری" موکول شد.
پاسداشت مستقل مناسبت روز جهانی حقوق بشر در ایران همواره با مشکلاتی روبرو بوده است.
نسرین ستوده می‌گوید: "در گذشته امکان برگزاری چنین مراسم‌هایی بیشتر بود. ما در خصوص روز جهانی حقوق بشر، سوابقی را در تاریخ ملی خودمان داریم که با اهدای جوایز بین المللی همراه بوده است. پیش‌تر امکان این وجود داشت که در کانون و نهادهای مربوط به مقوله‌های حقوق بشری مراسم روز حقوق بشر گرامی داشته شود."
اما به گفته این وکیل حقوق بشر"در پنج، شش سال اخیر روز جهانی حقوق بشر همواره با اتفاقاتی همراه بوده است. سال ۸۷ با پلمپ کانون مدافعان حقوق بشر توام بود و پس از آن نیز سالانه هر اقدامی برای گرامی‌داشت این روز با یک واکنشی مواجه شده و امسال هم، این روز، به این ترتیب با ماجرای خوبی روبرو نبود."
نسرین ستوده که دیروز مصادف با این مناسبت از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شد، در اوایل آبان ماه نیز پس از حضور در تجمعی اعتراضی در مقابل ساختمان وزارت کشور در تهران، بار دیگر به مدت چند ساعت بازداشت شده بود. 

۱۳۹۳ آذر ۵, چهارشنبه

در سالگرد قتل ستار بهشتی...

در سالگرد قتل ستار بهشتی آنچه بیش از همه توجه ها را جلب کرد سخنرانی به یاد ماندنی نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر است. خانم محمدی به یازده سال زندانمحکوم شده است ولی همچنان برای حقوق بشر و حقوق زنان ایران فعالیت می کند. او معتقد است جامعه ایران در حال حرکت به سمت دموکراسی است.
در این عکس او در کنار مادر ستار بهشتی بر سر مزار ستار دیده می شود. 

به جای «متشکریم» یک بار بنویسد «منتظریم»





آقای حسن روحانی رییس جمهور ایران!
یک شهروند ایرانی به نام سهیل عربی را دارند به خاطر توهین به پیامبر اسلام اعدام می کنند. قوه قضاییه پاسخگو به خانواده ها نیست لطفا شما که رای بخش زیادی از مردم ایران را داری یک بار هم که شده به عنوان مجری قانون اساسی به صورت مستقیم وارد عمل شوید و بگویید نظرتان در مورد اعدام یک جوان ایرانی تحت عنوان توهین به پیامبر از طریق چند پست فیسبوکی چیست؟

قانونی که می گویند قوه قضاییه به خاطرش حکم صادر می کند شما مجری آن قانون هستند.

از طرفداران روحانی هم خواهش می کنم تندی نکنند و برایم شرح ننویسند که روحانی کاره ای نیست و قوه قضاییه چه ربطی به روحانی دارد. وقتی یک زندانی آزاد می شود از روحانی متشکر می شوید ولی وقتی قرار است یک زندانی اعدام شود می گویید روحانی کاره ای نیست؟ اگر یک بار هم که شده همه طرفداران روحانی با همان صدایی به بلندیِ «متشکریم» از روحانی بخواهند که در این موارد اظهار نظر کند شاید خانواده ای از اعدام نجات پیدا کند. خانواده ای که الان دستش به هیچ جایی بند نیست. نگذاریم یک نفر اعدام شود بعد همه برایش مرثیه بخوانیم. پیش از اعدام باید، سوال کرد، باید طلب کرد. مگر می شود از شخص دوم کشور هیچ سوالی نپرسید و یا توقع اظهار نظر صریح در مورد اعدام یک جوان تحت عنوان توهین به پیامبر اسلام را نداشت؟ همه از روحانی سوال کنیم و پشت یک خانواده را خالی نکنیم. «روحانی منتظریم».
خودم می دونم رای ندادم ولی مگر روحانی نگفت رییس جمهور همه است و حتی کسانی که رای ندادند؟ او الان رییس جمهور قانونی ایران است و تحت همین قانون دارند یک جوان را فقط و فقط به خاطر چند پست فیسبوکی اعدام می کنند. او هم مسوول است.

هشدار؛ تصاویر و فریادهای خانواده ها تلخ و دلخراش است!!!!!!!


اعدام هایی که اساسا خبرش به گوش رسانه ها نمی رسد. این فیلم را بستگان یکی از اعدام شدگان از کرمان ارسال کرده و می گوید تنها خواسته ما این بود که چند خبرنگار و وکیل در مرحله تحقیق پرونده تا صدور حکم اعدام حضور داشتند چون اینجا گروهی اعدام کردند به جرم نگهداری مواد در حالی که پنج نفر در میان آنها اساسا هیچ گونه موادی نگهداری نمی کردند. من در تایید یا رد این که آیا این پنج نفر نقش داشتند یا بی نقش بودند هیچ نمی دانم بنابراین هیچ گونه اظهار نظری در مورد اتهات شان نمی کنم اما این را می دانم که در تمام دنیا خبرنگاران چشم های ناظر جامعه هستند و فقط در جوامع دیکتاتوری است که به خانواده ها می گویند به رسانه ها چیزی نگویید برای تان بدتر می شود و خانواده ها هم به امید آنکه با آنها لج نکنند نه وکیل می گیرند و نه خبرنگاران را خبر می کنند فقط خودشان هستند و جنازه هایی که به آنها تحویل می دهند در حالی که در تمام این مراحل باید رسانه ها و وکلا حضور داشته باشند.

۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

جزییات یک حکم اعدام دیگر




خانواده سهیل عربی گریان و نگران اجرای حکم اعدام؛
احتمالا نام سهیل عربی را در شبکه های اجتماعی شنیده اید. بارها با بستگان این جوان حرف زدم به آنها گفته اند اگر سکوت کنید و کار را به رسانه ها نکشانید سهیل از اعدام نجات پیدا می کند. خانواده ای که بی قرار به هر دری زدند و تا این لحظه هم سکوت کردند اما حالا خبر رسیده که حکم اعدام سهیل عربی تایید شده است.
سهیل عربی (سهیل سورنا) متولد سی مرداد ۶۴ در تهران است. پدرش کارمند دولت و مادرش معلم است. او متاهل و دارای یک فرزند دختر پنج ساله است. فارغ التحصیل رشته عکاسی و شاغل در لابراتوار چاپ عکس و آتلیه عکاسی.
محتویات پرونده اش به شرح زیر است:
بازداشت در آذر ۹۲ از سوی سپاه پاسداران و بازجویی آنچنانی در بند ۲ الف
همراه با شکنجه و تهدیدهای معمول در مورد آزار خانواده و ضرب و شتم و
....
تبلیغ علیه نظام:
عکس های منتشره از تجمعات سالهای ۸۸ و ۸۹. و معضلات اجتماعی مانند فقر و
اعتیاد، گشت ارشاد و ... (بخش عمده پرینتهای مورد بازجویی قرار گرفته)
توهین به رهبری:
راه اندازی سایت و صفحه فیس بوکی "نسلی که دیگر نمی خواهد سوخته باشد" با
مطالب انتقادی و اعتراضی به نظام.
دو اتهام فوق الذکر در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب (صلواتی) رسیدگی شد و ظرف
یکهفته حکم سه سال حبس و شلاق و جزای نقدی صادر شد. شعبه ۵۴ تجدید نظر
(پورعرب) هم پس از ارجاع در کمتر از ده روز تایید کرد.
--
سب النبی:
ادمین صفحات فیس بوکی که عمدتا مطالب طنز در رابطه سب النبی بوده البته با ذکر منبع و اسکناحادیث مورد نظر از روی کتب معروف. و نوشته هایی با محور اعتراض به معضلات اجتماعی و بی توجهی نظام و مسئولان و اعتراض به آنچه عقاید خرافی عنوان می شده است و ....
در مورد اتهام سب النبی شعبه دادگاه کیفری استان به ریاست قاضی مدیرخراسانی حکم بدوی اعدام داده است و اکنون در شعبه ۴۱ دیوان به ریاست حجه الاسلام علی رازینی بررسی شد.
گفتنی است خانواده سهیل عربی به چندین مرجع تقلید هم مراجعه کردند که به آنها وعده داده داند که آنها از طریق مذاکره و صحبت با مسولان قضایی این حکم اعدام را خواهند شکست اما نشکست و تایید شد.

ماموران امنیتی مانع برگزاری مراسم یادبود فروهرها شدند

ماموران امنیتی در تهران مانع از این شدند که مراسم یادبود داریوش فروهر و پروانه اسکندری در خانه آنها برگزار شود.
پرستو فروهر، فرزند آنها، به بی‌بی‌سی فارسی گفت: "از ظهر امروز نیروهای امنیتی در اطراف خانه نگذاشته‌اند دوستان و اقوام نزدیک، وارد خانه شوند."
به گفته پرستو فروهر تنها ۱۷-۱۸ نفر توانستند وارد خانه شوند و ماموران امنیتی برخورد خشنی با حاضران داشتند. از جمله چهره‌هایی که به این مراسم رفت نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر بود که به گفته پرستو فروهر "ماموران با خانم ستوده بدرفتاری کردند."
گوهر عشقی نیز از کسانی بوده که قصد حضور در مراسم را داشته اما ماموران جلوی او را گرفتند. (خانم عشقی مادر ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نویسی است که پس از بدرفتاری ماموران در بازداشت درگذشت.)
برخی گزارش‌ها نیز حاکی از این است که چند نفر از کسانی که می‌خواستند به خانه فروهرها بروند بازداشت شده‌اند.
در سال‌های اخیر برگزاری بسیاری از مراسم یادبود مشابه با مشکلات این چنینی همراه بوده است.
در سال ۱۳۷۸ ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی داریوش فروهر، وزیر کار دولت موقت و از چهره‌های برجسته ملی‌گرایان در ایران را به همراه همسرش پروانه اسکندری با ضربات متعدد چاقو کشتند.
چند روز بعد محمد مختاری و محمدجعفر پوینده نیز توسط ماموران وزارت اطلاعات خفه شدند.
پرونده قتل روشنفکران و مخالفان سیاسی، که تعداد قربانیان محدود به این چهار نفر نبود، به "قتل‌های زنجیره‌ای" معروف شد. قتل‌ها به "حلقه‌ای خودسر" در وزارت اطلاعات نسبت داده شد و شماری از ماموران به حبس محکوم شدند.
در جریان رسیدگی به پرونده اعلام شد که سعید امامی، از مقام‌های ارشد وزارت اطلاعات و متهم پرونده، خودکشی کرده است.

۱۳۹۳ آبان ۲۸, چهارشنبه

حسن طفاح زندانی ۸۵ ساله مبتلا به سرطان به زندان بازگردانده شد.




حسن طفاح زندانی ۸۵ ساله مبتلا به سرطان زندان رجایی شهر در پی عدم تمدید مرخصی درمانی به زندان بازگردانده شد.
وی در سال ۱۳۸۷ توسط نیروی‌های امنیتی دستگیر و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اتهام جاسوسی و تبلیغ علیه نظام به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
منبع: خبرگزاری هرانا


تجمع جلوی زندان اوین و در حمایت از محمد علی طاهری

گزارش ویدیویی از اعدام سه زندانی در بندرعباس

گزارش ویدیویی از اعدام سه زندانی در بندرعباس 

خبرگزاری هرانا- روز شنبه مورخ ۲۴ آبانماه سه زندانی در شهربندرعباس در ملاعام به دار آویخته شدند، گزارش ویدیویی این اعدام از سوی هرانا منتشر می‌شود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سه زندانی به نامهای رحیم مرادی شهبادی، میلاد صابری و رضا رضای‌پور به اتهاماتی از قبیل مشارکت در آدم ربایی، شرب خمر، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف و نگهداری سلاح غیرقانونی در بلوار ساحلی بندرعباس به دار آویخته شدند. از روند حقوقی پرونده این افراد اطلاعی در دست نیست و دستگاههای ذیربط بخصوص در قوه قضاییه در خصوص این اجرای احکام اطلاع رسانی شفافی نداشته‌اند.
فارغ از پیشتاز بودن ایران در زمینه اجرای حکم اعدام در دنیا لازم به اشاره است قوه قضاییه در بهمن ماه ۸۶ مدعی شد طبق دستور رییس این قوه از این پس اعدام در ملاعام صورت نمی‌گیرد مگر در موارد خاص و با اجازه ریاست این قوه، با این حال دستگاه قضایی ایران همچنان به اعدام در ملاعام بصورت پرتعداد ادامه می‌دهد.
گزارش ویدیویی این اعدام را در پی مشاهده نمایید :

https://hra-news.org/fa/execution/video-4


۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

مرتضوی: من قربانی برای نظام هستم


سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران که حکم محکومیت اش در پرونده کهریزک از سوی دیوان عالی کشور تایید شده معتقدست که در رسیدگی به پرونده او در دیوان عالی کشور اعمال نظر و خلاف قانون صورت گرفته.
وی در مصاحبه با "روز" می گوید که هیچ وقت فکر نمی کرد با او چنین برخوردی بکنند و چنین حکمی برایش صادر شود. او اتهامات اش در پرونده کهریزک را رد می کند و معتقد است که دارند او را قربانی می کنند هرچند که خود را فدائی نظام و مقرب درگاه الهی می داند.

هشدار خاتمی نسبت به سیاسی کردن حجاب


به گزارش ایلنا، سیدمحمد خاتمی در دیدار اعضای شورای مرکزی فرهنگیان با طرح این پرسش که «واقعا امروز مهم ترین مساله ما بد حجابی است؟» گفت: البته هیچ کس بد حجابی را تأیید نمی کند، اما سیاسی کردن حجاب سبب می شود که بروز و ظهور بد حجابی به عنوان یک اعتراض سیاسی مطرح شود که اگر حساسیت های نابجا برداشته شود این مسایل نیز حل می شوند؛ آنچه برای ما مهم است حقی است که از زن در روستاها، شهرها و خانواده ها ضایع می شود. اگر زنان ما احساس کنند که جمهوری اسلامی و اصحاب فرهنگی برای رفع ظلم هایی که بر زنان وارد می شود، مدافع آنها هستند، بسیاری از مسایل در جامعه حل می شود و می توانیم به تناسب موقعیت هایی که داریم این رویکردها را داشته باشیم و به صورت برنامه در بیاوریم و انجام دهیم.
وی با تاکید بر ضرورت حضور خانم ها و معلمان و کاندیداهای شایسته در انتخابات آتی یادآور شد که حضور پررنگ تر زنان در مجلس آینده می تواند در حل مسایل و مشکلات زنان جامعه موثر باشد و زنان بهتر می توانند از حق خود و حق جامعه دفاع کنند.

نقدی: «امر به معروف» یک نوع ابراز محبت است



 نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین در گفتگو با راه دانا در خصوص طرح امر به معروف و وظایفی که بر عهده بسیج گذاشته شده است اظهار داشت: باید گفت بحث امر به معروف و نهی از منکر از طرف خدا بر عهده بسیجیان سالهاست که قرار گرفته است.
وی در ادامه گفت: سازمان بسیج  برنامه ریزی مفصلی را از قبل برای امر به معروف و نهی از منکر تعیین کرده است؛در حال حاضر بیش از دو سال است که کارهای گسترده ای در این زمینه انجام شده است اما با یک رویکرد جدید و صحیح.
رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: امر به معروف و نهی از منکر یک نوع ابراز محبت و دوستی است بر خلاف آنچه که رسانه های غربی آن را درک نمی کنند و تبلیغات ناصحیح می کنند.

اعتراض و تحصن نسرین ستوده هم‌چنان ادامه دارد......

اعتراض و تحصن نسرین ستوده هم‌چنان ادامه دارد......


۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

طوفان فرزندان ناهمگون می زاید /تقی رحمانی


در این نوشتار فرض بر این است که شرایط عینی در میدان دادن به جریانات، نقش اصلی را بازی می کند و توجیهات و مبانی نظری را هم برای توجیه اعمال، همراه خود می کند. به عبارت دیگر دوعامل عینی و نظری بر هم تائیر دارند. با این فرض زمینه پیدایش القاعده و داعش را بررسی می کنیم.
 می توان گفت داعش فرزند عاصی القاعده، و القاعده فرزند شورشی جریان سلفی در عربستان و مصر است. آری، طوفان فرزندان ناهمگون می زاید.
داستان غم بار و مرگ بار داعش ابعاد گوناگون دارد؛ از اجرای خشن فقهی از سوی آنان گرفته تا رفتارهای هالیوودی در ایجاد رعب و وحشت. خلیفه بغدادی البته برای این اعمال تائید و باور های مذهبی را هم در جیب خود دارد. به عبارتی نتیجه طرد شدگی و سرخوردگی جوانان مسلمان از جوامع غربی و عربی و جوامع دیگر دارد خودش را عراق و سوریه نشان می دهد؛انسان هایی که جامعه جذبشان نکرده و حالا میدانی و فرصتی یافته اند که خودی نشان دهند. اگر پیروز شوند درناز و نعمت اند و اگر شکست بخورند هم به بهشت می روند. چه چیز از این بهتر می توان سراغ داشت؟جالب آن است که داعش اعلام کرده برای جنگ در عراق داوطلب عراقی نمی گیرد چون داوطلب بین المللی در اختیار دارد پس نمی توان شرایط عینی و اجتماعی را در قدرت یافتن القاعده و داعش نادیده گرفت.
 در حالیکه به روایت تاریخ در کل جنگ های پیامبر، که همه دفاعی بوده،تعداد کشته های مسلمان کمتر از ۷۰۰ نفر بوده، که اندکی از کشته های رقیب بیشترست،حال باید پرسید خشونت افسار گسیخته را چه مذهبی توجیه می کند؟

القاعده و طالبان مولود چه هستند؟
 مرداب آماده حاصل از تجاوز شوروی به افغانستان به شکل گیری القاعده یاری رساند که قدرت بگیرد و قوام یابد. هم چنین سرکوب اخوان المسلمین توسط جمال عبدالناصر، که اقدامی نادرست و انحصار طلبانه بود، سید قطب، مرشد اخوان المسلمین مصر را به سوی درک سلفی و ضدیت با تفکر غربی و مدرن رهنمون کرد.. القاعده ریشه در تفکر سلفی مصری و عربستان دارد، اما رشد آن به فضای لازم نیاز داشت که با داستان اشغال افغانستان از سوی شوروی فراهم شد.
اما عامل دیگری برای شکل گیری القاعده و طالبان نیاز بود که همان احساس ناامنی مردم خسته از جنگ گروه های رقیب، بعد از خروج شوروی از افغانستان بود؛مردمی که به انفعال رسیده و به دنبال آرامش بودند و در نتیجه می خواستند جریانی پیدا شود که دیگر جریانات مجاهد را بر جای خود بنشاند؛کاری که طالبان در افغانستان کرد.
اما عامل مهمتر دیگر احساس تنهایی این جریان بود که بر خشونتش افزود. طالبان در سایه جدال گروه های حاکم بر افغانستان شکل گرفت تا نظم بر قرار کند. در ادامه این راه تفکر طالبانی گری که از کمونیسم روی گردان بود، بعد از مدتی از غرب هم روی گردان شد. طالبان در این رویگردانی انتظار داشت که هم مردم منطقه و هم دولت های منطقه مانند عربستان با این جریان همراه شوند اما در نهایت تعجب ملاحظه کرد که عربستان سعودی حاضر به حمایت واقعی و اساسی از این جریان نیست وپاکستان هم با طالبان مطابق منافع خود رفتار می کند. نتیجه این سرگردانی این بود که طالبان و القاعده به راه خود رفتند. اگر چه تجربه بن لادن و ایمن ظواهری رهبر فعلی القاعده این بود که مسلمان کشی مستقیم راه نیندازند اما مراقب بودند تا از فضای تنش میان جوامع عربی با غرب استفاده و غرب را دشمن اصلی تلقی کنند و با حکومت های منطقه در گیر نشوند و جنگ مذهبی مستقیم راه نیندازند. اینان به غرب حمله و ۱۱ سپتامبر را خلق کردند، در عراق هم تلاش کردند مقابله را به نیروی های امریکایی ختم کنند. اما در این امر موفق نشدند و در عراق داعش فرزند عاصی القاعده شد.
اما دو عنصر مهم در شکل گیری طالبان و القاعده را نمی توان فراموش کرد: فضای مناسب برای این جریان و رفتار شناسی این جریان در سرخوردگی از همه کشورها. این جریان جمع نیرو ها و مردمی بود که می انگاشتند کسانی از این تفکر و رفتارو سیاست حمایت می کنند؛که البته چنین نشد. هرج ومرج در جامعه،بی تفاوتی مردم، سرگردانی و اختلاف حکومت با مردم خود و ناتوانی این حکومت ها در ایجاد امنیت در جامعه زمینه واقعی رشد جریانات افراطی در منطقه است.
القاعده در ۲۱ کشور جهان دارای تشکیلات است که می توانند در شرایط ناامنی خود را در منطقه نشان دهند و خشوت بیافرینند. این توانایی هم محصول شرایط مناسب در آسیا و افریقا برای القاعده است،هم ناشی از سر خوردگی اعضای این جریان از دوست و دشمن. به این سرخوردگی باید توجه کرد چرا که درک این نکته وارائه راه حل مناسب می تواند افراطی گری را بی پشتوانه کند. حتی سرخوردگی جوانان مسلمان در اروپا هم به کمک این جریان می آید بی گمان به این مسائل هم باید توجه داشت چرا که این مشکل فقط راه حل نظامی ندارد.

داعش و خلافت اسلامی
 جریان داعش در سوریه سربرآورد و خود را فاجعه بارترنشان داد. جهنم جنگ داخلی سوریه و عراق،داعش پرور شد. پس داعش هم فرزند خشم و سر خوردگی است. در سوریه جریانی که با حمایت قدرت های عربی و غربی با دولت سوریه می جنگید، در میانه راه احساس سر خوردگی و احساس کرد که تنها مانده است. در اینجاخشونت دولت سوریه در سرکوب مخالفان هم جواب داد و مانع سقوط این دولت شد اما نتیجه اش برای منطقه و مردم اسف بار است. اگر القاعده توجیه ظهور حکومت کمونیستی در افغانستان را برای پیدایش خود داشت،توجیه داعش، رفتارحکومت بعثی سوریه است. فراموش نکنیم که کشتار رژیم اسد در سوریه بیش از ۲۵۰هزار نفر تخمین زده می شود که در نوع خود وحشتناک است.
با این وصف داعش هم فرزند عاصی القاعده و هم زاده شرایط شکست در سوریه است که تلاش کرد با شکستن مرزهای بین المللی خود را از بن بست خارج کند و بحران سوریه را ابعاد جهانی دهد. همچنین جریان خود را از زیر فشار محدود زیست ملی در درون سوریه خارج کند و با حمله به عراق و گشودن جبهه ای جدیدی در عراق منطقه را در بحران جدیدی قرار دهد.
داعش که از رژیم سوریه شکست خورد، حمایت عربستان را جدی ندید و در عین حال بی تفاوتی غرب در مورد بقای رژیم سوریه و حتی همراهی غرب با رژیم سوریه را مشاهده کرد، دست به اقدامی طوفانی زد تا از بحران خارج شود؛اقدامی که با خون و کشتار عملی می شود.
با این وصف مشکل داعش در منطقه ما که در انواع هویت طلبی های مذهبی و قومی و ملی می جوشد و منطقه را با خود می سوزاند، راه حلی اصولی و چند بعدی می خواهد. این هویت طلبی ها راه حل نظامی ندارد. در تمام منطقه در صورت ناامنی شاهد سر کشیدن شعله های خشم به نام داعش یا امثال آن هستیم. از لیبی تا تایلند می توان شاهد رشد چنین جریاناتی بود؛جریاناتی که فرزندان خشم و سرکوب هستند.
باید توجه داشت که هویت طلبی برخی از دولت های ملی ساختگی جذابیت کمتری از هویت های قومی و مذهبی دارد. در جدال هویت ها، بیگانگان نان خود را می پزند و از آنان توقع نمی رود،اما بر مردم منطقه نقص است و بر ناتوانی حکومت و یا جاه طلبی حکومت ها که مشکل خود را به کمک غربیان قابل حل می دانند، اما حاضربه پذیرفتن مسئولیت خود در قبال بحران های منطقه که داعش پرور است نیستند. پس مشکل منطقه خاورمیانه راه حل می طلبد. چگونه می توان هویت های ملی و مذهبی و قومی را در چها رچوب تنش زدایی،صلح و توسعه حل کرد؟ این هنر را اروپا کرده و در گذشته دیگران هم انجام داده اند. دراین باره باید بیشتر گفت ونوشت و بحران را اعلام کرد تا راه حل ها عملی شود وطوفان از منطقه رخت بربندد در غیر این صورت طوفان فاجعه می آفریند.

حکم پرونده غنچه قوامی صادر نشده است


سخنگوی قوه قضاییه گفت: در پرونده غنچه قوامی حکم صادر نشده و ختم رسیدگی نیز اعلام نشده است.
به گزارش  ایسنا، در نشست خبری سخنگوی قوه قضاییه، خبرنگاری درباره وضعیت پرونده غنچه قوامی و علت ارسال مجدد پرونده او به دادسرا پس از صدور حکم سوال پرسید که محسنی‌اژه‌ای در پاسخ گفت: در این پرونده حکم صادر نشده و ختم رسیدگی نیز اعلام نشده است.
محسنی‌اژه‌ای گفت: من بارها گفته‌ام که بین ختم جلسه با ختم رسیدگی تفاوت وجود دارد و در پرونده ایشان نیز ختم رسیدگی اعلام نشده و حکم هم صادر نشده است.

وی گفت:‌ ایشان در همین پرونده اتهام دیگری هم داشته‌اند که نسبت به این اتهام قرار منع تعقیب صادر شده، اما به این قرار اعتراض شده و دادگاه اعتراض را پذیرفته است و به همین منظور پرونده را به دادسرا ارسال کرده‌اند.

"دیدار با اعضای خانواده در هیج جای دنیا جرم نیست"

پنج روز پیش، بعد از ۵ سال از زندان آزاد شده است؛ می گوید هیچ کاری نکرده که ۵ سال زندان او را پشیمان کرده باشد و دلجویی و کمک به خانواده های زندانیان سیاسی، بخصوص آنها که اعدام شده اند و همچنین دیدار با اعضای خانواده اش درکمپ اشرف، حق انسانی و قانونی او بوده.
محمد بنازاده امیرخیزی، ۹ آذر ۸۸ بازداشت شد، از او به عنوان یکی از بازاریان سرشناس در تهران یاد می شود که به دلیل کمک مالی به خانواده های زندانیان سیاسی بازداشت شده است. کبری بنازاده امیرخیزی، خواهر او اما از ۹ ماه قبل یعنی دی ماه ۸۷ بازداشت و زندانی شده بود. ۳ روز پس ازآزادی آقای محمد بنازاده امیرخیزی سراغ او رفته و پرسیده ام به چه دلیل او و خواهرش زندانی شدند و هر کدام ۵ سال حبس کشیدند؟
محمد بنازاده امیرخیزی ۶۳ سال دارد. او ابتدا می گوید: من بعد از چند سال بچه هایم، همسرم، خانواده ام، مادر ۹۲ ساله و خواهرم کبری را می بینم و در میان آنها هستم، پس خوشحالم اما از زندان کوچک به زندان بزرگ آمده ام. فکر که می کنم نمی دانم وقتی با هم بندی هایی که در این ۵ سال اعدام شدند روبرو شوم باید چه به آنها بگویم.ما در زندان از طریق بیانیه ها موضع خودمان را اعلام می کردیم و  ساکت نماندیم. مثلا بعد از آن پنج شنبه خونین که ریختند و بچه های بند ۳۵۰ را آنطور وحشیانه زدند؛ یا بعد از اعدام ها، مثلا بعد از اعدام غلامرضا خسروی که چند روز گیج بودیم و انتظار این را نداشتیم؛ مخصوصا بعد از اینکه ماده ۱۸۶ نسخ شده بود اما با همان ماده منسوخ شده بچه ها را اعدام می کنند؛بعد از این همه جنایت، کاری از دست ما بر نمی آمد جز اینکه بیانیه بنویسیم یا نامه امضا کنیم. این برای ما شکنجه روحی بود و فرقی نمی کرد چه گرایشی و چه گروهی، همه زجر می کشیدیم. حالا هم که آمده ام بیرون، اینجا هم زندان بزرگ است و نمی دانم چگونه می توانیم به روی دختران اصفهانی مان که قربانی اسیدپاشی شده اند نگاه کنیم.
او سپس برمیگردد به آذرماه ۸۸ و می گوید: اولین اتهامی که از لحظه دستگیری به من زدند ومدام سئوال می کردند این بود که از چه کسی پول می گیری، چطور می گیری و به چه کسی می دهی و.. آمدند همه حساب های بانکی و دسته چک ها و اسناد و مدارک مالی را از مغازه برداشتند و بردند؛ هیچ چیزی درنیامد، اصلا چیزی نبود. ما به خانواده هایی که پدرشان اعدام شده بود و سرپرست نداشتند، سر می زدیم، کار دیگری از دست ما بر نمی آمد با این وضعیت اقتصادی، خود ما هم در زندگی مان مانده بودیم اما می رفتیم به خانواده ها سر می زدیم. این وظیفه انسانی و حق ما بود. دیدند هیچ چیزی نیست. بعد گفتند رفته بودی اشرف. گفتم من دخترم، خواهرم و برادرم اشرف هستند. ارتباط من فقط عاطفی است و برای دیدن آنها رفته بودم. نه در سن و سالی هستم که بخواهم تشکیلاتی کار کنم نه اصلا می توانم. من همین که باقیمانده زندگی را جمع و جور کنم مادر ۹۲ ساله ام را سرو سامان دهم کافی است. بعد اتهام هواداری زدند و آقای صلواتی به من ۵ سال حکم داد. من نه فعالیتی کرده بودم نه مدرکی علیه من وجود داشت نه کسی اعترافی علیه من کرده بود و نه من اعترافی به کاری که نکرده ام کرده بودم اما ۵ سال حکم دادند.
او می افزاید: مرا ۲۳ ماه در ۲۰۹ نگاه داشتند. یعنی ۲ سال و هیچ کسی هم جوابگو نبود. تنها به این دلیل که رفته ام دخترم و اعضای خانواده ام را دیده ام ۲۳ ماه در ۲۰۹ ماندم و بعد ۵ سال حکم دادند. یک جوانی بود در ۲۰۹ که جزو بازجویان بود اینقدر فحش و بدوبیراه به ما می گفت که در تمام عمرم نشنیده بودم. من دبیر بودم بعد هم که توی بازار بودم همه رقم آدم دیده بودیم اما اینقدر آدم بی تربیت، نه! اسم خودشان را هم گذاشته اند سرباز امام زمان. امام زمان شرم می کند از این رفتارها. سربازجوی من، سعید شیخان بود. روز دوم بازجویی گفته بود که به تو کمتر از ۵ سال حکم نمی دهم. گفت که حکم اعدام علی صارمی و جعفر کاظمی را او گرفته و برای من هم ۵ سال حکم می گیرد. همین کار را هم کرد. بعد هم که آقای رشیدپور، قاضی اجرای احکام یک روز آمد به من گفت شما نامه نوشته ای. گفتم بله ۱۰ ماده قانون آورده ام که براساس آن من را باید تبرئه کنید. گفت شما یک نامه بنویس درخواست عفو کن. گفتم از چی درخواست عفو کنم؟ بنویسم که ببخشید به ما حکم اعدام دادید؟ ببخشید به ما حکم حبس دادید؟ ببخشید به خاطر رابطه عاطفی و دیدار اعضای خانواده ما، ما را زندانی کردید؟ این مسخره است شما باید از ما عذرخواهی کنید که ما را به این روز انداختید.
برادر آقای بنازاده امیرخیزی در دهه ۶۰ اعدام شده است و علاوه بر دخترش، برادر، خواهر و دو خواهرزاده او در کمپ اشرف بوده اند. او می گوید که طی سالهای گذشته بارها اعضای خانواده اش در ایران به دلیل سفر به عراق و دیدار با آنها زندانی شده اند: فعالیت سیاسی در خانواده ما عجین است ما از زمان شاه زندانی سیاسی داشتیم برادرم علی امیرخیزی دوره شاه زندان بود و انقلاب که شد آزاد شد اما اینها هم گرفتند و دهه ۶۰ او را اعدام کردند. خانواده ما ۴۵ سال در این رژیم حبس کشیده ایم. به خاطر سابقه خانواده ما، اسم مجاهد را روی ما گذاشتند و نوشتند هواداری موثر. من نمی دانم هواداری موثر یعنی چی؟ رابطه عاطفی پدر و دختر یا با برادر یا خواهر می شود هواداری موثر؟ من نه سابقه فعالیت سیاسی و نه سابقه زندان نداشتم. سال ۸۴ می خواستیم برویم دیدار دخترم که ما را گرفتند. ۴۵ روز زندان بودم که قاضی تبرئه کرد و گفت دیدار با فرزند و پدر و مادر هرکجای دنیا باشد جرم نیست و قانون هم شما را مجرم نمی داند و عدم پیگرد زد. اما ۸۸ که آمدند و ما را گرفتند حکم زندان دادند. به خاطر وضعیت جسمی و سن و سال ام دو دکتر برای من عدم تحمل کیفر نوشتند، پزشک زندان و پزشکی قانونی تایید کردند اما نگذاشتند و همین طور در زندان ماندم تا محکومیت ام تمام شد. بعد هم که ماده ۱۸۶ نسخ شد اصلا از قانون. و قانون جدید می گوید عملی که در گذشته جرم بوده با این قانون جرم نیست در هر مرحله از اجرا، باید زندانی آزاد شود. ما هم نوشتیم با کمک دکتر سیف زاده و دوستان حقوقدانی که در زندان با ما بودند اما فایده ای نداشت. در نهایت آقای خدابخشی، معاون دادستان برگشت به ما گفت این قانون ها به درد ما نمی خورد و ما خودمان قانون داریم و به آن عمل می کنیم. خدا شاهد است گفت که این قانون ها برای دانشکده های حقوق و دانشجویان و استادان حقوق است که درس بدهند و بحث کنند. به درد ما نمی خورد و ما قانون خودمان را داریم.
او می افزاید: خانم من اصلا سیاسی نیست. یک خانم خانه دار است. برادرش زمان شاه زندان بوده و بعد دیگرهیچ فعالیت سیاسی نداشتند. اما چون رفت دیدن دخترم و برگشت او را گرفتند. دو برادرم همین طور رفتند و وقتی برگشتند آنها را گرفتند. مادرم ۹۰ سال داشت او را در فرودگاه بازداشت کردند. داشتند می رفتند عراق دیدن بچه ها. کبری، خواهر من اصلا یک زن بی سواد است سواد ندارد و فعالیتی ندارد. او یکبار رفته و بچه هایش را دیده بود دفعه بعد که دی ماه ۸۷ داشت می رفت دیدن بچه اش، او را هم در فرودگاه گرفتند ۵ سال هم حبس دادند. عین آب خوردن همین طور حکم می دهند انگار عدد نمی شناسند ۵ سال، ۵ سال همین طور حکم می دهند. یک زنی که ۶۳ سال سن داشت را ۵ سال دادند چون می خواست برود بچه اش را ببیند. زمان شاه به رهبران گروهها ۵ سال حبس می دادند اما اینها برای یک روزنامه، دهه ۶۰ اعدام می کردند الان همین طور ۵ سال، ۱۰ سال، ۱۵ سال حکم می دهند.
کبری بنازاده امیرخیزی ۱۰ ماه پیش با پایان یافتن محکومیت اش آزاد شده است. محمد بنازاده امیرخیزی می گوید: بازجو به خانم ام گفته بود رفتی و برگشتی و بازداشت شدی می ارزد؟ خانم ام گفته بود بله می ارزد. باز هم می روم بچه ام است پاره تنم است. هیچ کجای دنیا هم جرم نیست. من هم اگر توان داشته باشم برای دیدار دخترم که حالا دیگر لیبرتی است باز هم می روم. ما زندان رفتیم ۵ سال اما پشیمان نیستیم کاری نکرده ایم که پشیمان باشیم دیدار با بچه های ما حق ما است دیدار با اعضای خانواده ما حق ما است.

شبکه‌های اجتماعی فیلتر نمی‌شود، کاربران احراز هویت می‌شوند

تدابیر وزارت ارتباطات برای فیلترینگ هوشمند
شبکه‌های اجتماعی فیلتر نمی‌شود، کاربران احراز هویت می‌شوند

مهلت دستگاه قضایی به دولت برای فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی به پایان رسید و با اعلام وزیر ارتباطات مشخص شد که فیلترینگ هوشمند به جای فیلترینگ موردی در دستور کار قرار گرفته است. او از مردم هم درخواست کرده تا در مورد حضور در شبکه‌های اجتماعی "مراعات کنند". گویا در کنار فیلترینگ هوشمند که هنوز جزییات فنی و ساز و کار آن مشخص نیست، "احراز هویت" کاربران اینترنت هم به طور موازی مدنظر قرار گرفته است؛ همان طرحی که در دولت احمدی‌نژاد در دستور کار بود اما اجرایی نشد.

فاز اول فیلترینگ هوشمند تا یک ماه دیگر
سخنگوی قوه‌قضاییه در روز دوشنبه نوزدهم آبان ماه، عنوان کرد که وزارت ارتباطات قول داده بدون مسدود کردن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی، از "فضای مجرمانه و فساد" جلوگیری کند. محسنی‌اژه‌ای اما امکان ورود مجدد دستگاه قضایی را هم یادآور شد: "کارگروه مصادیق مجرمانه با ریاست دادستان کل کشور در ظرف 7-8 روز اخیر دو جلسه برگزار کرد که امروز نیز جلسه فوق العاده ای داشت و قول دادند که ظرف مدت کوتاهی در آینده بخشی از این جرایم را حل کنند. این اقدام دارد صورت می‌گیرد. همچنین دادستان تهران نیز اظهار کردند که اگر وزارت ارتباطات به هر دلیلی نتواند به قول‌هایی که داده عمل کند دادستان ورود پیدا می‌کند و جلوی این موضوع را می‌گیرد."
محمود واعظی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات چهاردهم آبان ماه اعلام کرده بود: " شبکه‌های اجتماعی ابزاری برای استفاده مردم هستند و ما گرچه می‌دانیم از نظر اقتصادی برای وزارت ارتباطات مناسب نیست اما با توجه به اقبال جوانان به این شبکه‌ها بنا داریم استفاده از آن آزاد باشد اما توصیه می‌کنیم نکات اخلاقی در استفاده از این شبکه‌ها رعایت شود."
او چند روز بعد راه حل دولت برای کنترل فضای مجازی در عین پرهیز از مسدود کردن دسترسی به شبکه‌های اجتماعی را معرفی کرد؛ فیلترینگ هوشمند. به گفته واعظی، فیلترینگ هوشمند در سه مرحله و ظرف مدت شش ماه اجرایی خواهد شد که مرحله اول آن تا ماه آینده انجام می‌شود.
وزیر ارتباطات گفته: " فیلترینگ هوشمند یکی از موضوعات بسیار مهمی است که مورد توجه ما و درخواست مردم و خانواده‌ها قرار دارد و لازم است سایت های مستهجن و ضد اخلاقی حتما فیلتر شوند اما در دنیا شرکت های مختلفی که تولیدکننده این نوع محتوا هستند نیز به طور دائم خود را از نظر فنی ارتقا می دهند و به همین دلیل لازم است ما به طور مداوم بر روی این موضوع کار کنیم."
به اعتقاد او، "بحث سایت‌های مستهجن و فیلترشکن‌ها قطعا یک کار مقطعی نخواهد بود و لازم است در این زمینه به صورت مداوم تلاش‌هایی صورت بگیرد".
پیش از این در خبرها آمده بود که شرکت ارتباطات زیرساخت با پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات تفاهم‌نامه‌ای امضا کرده اما در زمان امضا هیچ خبری به رسانه‌ها داده نشد. در نهایت شرکت زیرساخت، که یکی از چهار شرکت اصلی زیرمجموعه وزارت ارتباطات به شمار می‌رود اخباری در این زمینه را برروی سایت خود اعلام کرد. بنا بر اعلام شرکت ارتباطات زیرساخت، این تفاهم‌نامه پس از طرح و تصویب مدل مفهومی پالایش هوشمند در کمیسیون امنیت شورای عالی فضای مجازی به منظور توسعه فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی بر اساس اصول و ضوابط فرهنگی و اجتماعی کشور به مرحله اجرا در آمده و مقرر شده است که فاز اول سامانه پالایش هوشمند فضای مجازی تا پایان خرداد سال ۱۳۹۴ به بهره برداری برسد.
همچنین عنوان شد که با بهره‌گیری از این سامانه که به صورت هوشمند طراحی و اجرایی می‌شود امکان تفکیک، ممیزی و پالایش صفحات زیر مجموعه سایت های اینترنتی فراهم شده و این سایت‌ها به صورت کامل مسدود نمی‌شوند.

ممنوعیت ورود به اینترنت بدون هویت محرز
اما گویا این همه تلاش وزارت ارتباطات برای رفع دغدغه مسوولان دستگاه قضایی و مراجع تقلید و چهره‌های مذهبی نیست. نصرالله جهانگرد، معاون وزیر ارتباطات و اطلاعات روز ۱۸ آبان ماه، از ممنوعیت ورود به اینترنت و موبایل بدون هویت محرز خبر داد.
او توضیح داد: " کلا در فضای اینترنت در دنیا روال به این شکل است که دسترسی به هر شبکه‌ای باید با هویت معلوم صورت بگیرد و جلوی ورود هویت‌های نامعلوم گرفته شود. در ایران نیز چه در فضای اینترنت و چه در فضای موبایل باید افراد با هویت مشخص وارد شوند که این موضوع در گذر از IPV۴ به IPV۶ قرار خواهد گرفت."
"احراز هویت" پیش از استفاده از اینترنت، آخرین راهکاری بود که تابستان سال گذشته به منظور فیلترینگ هوشمند، در دستور کار شورای عالی فضای مجازی قرار داشت. هم‌زمان، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولت احمدی‌نژاد از راه‌اندازی ایمیل ملی خبر داده بود؛ ایمیلی که فرد متقاضی استفاده از آن ابتدا باید "احراز هویت" شود. آن زمان این گونه تصور می‌شد که متولیان و متصدیان کنترل اینترنت در ایران که تاکنون قطع اینترنت و کندی سرعت در مواقع خاص را در کنار فیلترینگ گسترده در دستور کار داشتند، اکنون به روش "احراز هویت" متمایل شده‌اند؛ روشی که به شکلی گسترده در کشور کره شمالی انجام می‌شود و تنها عده خاصی پس از کسب صلاحیت، اجازه دسترسی به اینترنت دارند. دست برقضا، محمدحسن نامی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات آن زمان هم مدرک دکترای خود را از این کشور دریافت کرده بود.
اما با روی کار آمدن دولت روحانی و وعده‌های مکرر در مورد آزادی دستیابی به اطلاعات جهانی، به نظر می‌رسید فیلترینگ هوشمند لااقل از روش‌هایی متفاوت با روش‌های مدنظر دولت گذشته صورت بگیرد. دولت تاکنون به روش‌های مختلف در برابر فیلتر شدن برخی شبکه‌های اجتماعی مانند وایبر و واتس‌آپ مقاومت کرده اما هنوز مشخص نیست که ایده فیلترینگ هوشمند در نهایت رضایت شهروندان ایرانی را فراهم می‌کند که از سرعت پایین اینترنت و فیلترینگ گسترده گله‌مندند و یا این که در خدمت محدودیت‌های بیشتر برای آزادی بیان و جلوگیری از گسترش آزاد اطلاعات قرار می‌گیرد.

کذیب سخنان استاندار: نماینده اردبیل : "دیپلم زودرس" برای دختران، یک شوخی است


مجید خدابخش، استاندار اردبیل از پیشنهاد دادن طرحی به نام" دیپلم زودرس" سخن گفته که به موجب آن مدرک پایان دوره دبیرستان به دختران زودتر از پسران ارائه می‌شود. خبرگزاری مهر به نقل از او نوشته است: "تا کلاس نهم دختران می‌توانند دیپلم خود را دریافت کنند و لازم نیست بسیاری از آموزش‌ها از جمله فیزیک و ریاضی که فردا در زندگی به درد دختر نمی خورد به وی ارائه شود." این مقام دولتی همچنین عنوان کرده: "امروز اتمام تحصیلات و اخذ دیپلم به اشتباه بلوغ دختر حتی برای ازدواج معنی می شود." او معتقد است چون "بلوغ جسمی دختران" پنج الی شش سال زودتر از پسران بوده سال ترخیص از تحصیل نیز باید متفاوت باشد." اظهارنظرخدابخش پس از چند هفته مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته و اعتراضات زیادی در شبکه‌های اجتماعی به دنبال داشته است. بسیاری از فعالان حقوق زنان نیز این سخنان را "مردسالارانه"، "ضدزن" و "مروج ازدواج زودهنگام" خوانده‌اند. اما کمال‌الدین پیرموذن، نماینده اردبیل و سخنگوی مجمع نمایندگان این استان در گفت‌وگو با "روز" از دیدار و جلسه رودرو با استاندار و تکذیب این سخنان از سوی وی خبر می‌دهد و می‌گوید: "این تفکر خطرناکی است و آقای استاندار از قماش افرادی که چنین افکاری دارند نیست." "هیچ احدی نمی‌تواند حق تحصیل را از زنان بگیرد""دختران بیشترین سهم را در فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار دارند و این طور عمل کردن و آموزش آموزه های به درد نخور حتی بر خلاف خلقت عمل کردن است." این بخش دیگری از سخنان مجید خدابخش استاندار اردبیل است که در یک خبرگزاری رسمی و در تاریخ ۱۳ مهرماه منتشر شده است. با گذشت بیش از یک ماه، تکذیبی هم از سوی او صورت نگرفته است. حالا چرا با شدت گرفتن انتقادات، استاندار سخنان منسوب به خود را رد می‌کند، آن هم نه به صورت عمومی و رسانه‌ای؟ کمال‌الدین پیرموذن در پاسخ‌ این سوال می‌گوید: "آقای استاندار در رابطه با این سخنان توضیح دادند که من به این صورت مطرح نکردم و فقط گفتم دخترانی که ضریب هوشی بالایی دارند اگر توانستند در تحصیل گام‌های بلندی در مدت زمان کوتاه‌تری بردارند این حق را باید در راستای اعطای مدرک تحصیلی به آنها داد."پیرموذن ادامه می‌دهد: "من دوست چندین ساله آقای استاندار هستم، شناخت کامل و دقیق روی ایشان دارم. دختر خود ایشان مشغول تحصیل در رشته دندانپزشکی هستند. من سخنان منصوب به ایشان را شوخی تلقی می‌کنم."این نماینده مجلس با تاکید بر حق زنان برای تحصیل می‌گوید: "هیچ احدی نمی‌تواند این حق مسلم انسانی را که برگرفته از بینش اسلامی است و در قانون اساسی ما هم ذکر شده از زنان بگیرد. زنان ایرانی تا آخرین سطوح علمی حق دارند که تحصیل کنند و باید به تحصیل تشویق شوند." او در ادامه می‌گوید: "نظر استاندار هم نسبت به تحصیل جوانان خصوصا بانوان مثبت است، چرا که نیمی از جامعه زنان هستند و پیشرفت آنها اعتلای جامعه است."سخنگوی مجمع نمایندگان استان اردبیل درادامه عنوان می‌کند: "من صادقانه و نه از باب دوستی بلکه از جهت شناختی که با ایشان دارم تاکید می‌گویم که این حرف‌ها دیدگاه ایشان نیست، ضمن اینکه این امکان وجود دارد که برخی قصد داشته‌اند در جهت تخریب استاندار گام بردارند."نماینده اردبیل در مجلس شورای اسلامی با تاکید چندباره بر تکذیب این سخنان از سوی خدابخش ادامه می‌دهد: "هم دختر استاندار و هم دختر من دوره دندان پزشکی را می‌گذرانند و مثل همه دختران کشور، مایه افتخار ما هستند." ۹ درصد ازدواج‌‌های اردیبل، در سنین زیر ۱۵ سالاستاندار اردبیل در حالی از پیشنهاد طرحی موسوم به "دیپلم زودرس" و به تبع آن کاهش سن ازدواج خبر داده که در حال حاضر هم این استان از لحاظ آمار ازدواج‌های زودهنگام وضعیت مناسبی ندارد. مریم حسین‌خواه، پژوهشگر مسائل زنان پیش‌تر با اشاره به آمار متناقض در خصوص ازدواج دختربچه‌ها در اردبیل به روز گفته بود: "در حالی که ثبت احوال استان اردبیل تعداد دختران ازدواج کرده زیر ۱۰ سال سال ۱۳۹۰ را ۱۴۱۱ تن اعلام کرده - و این آمار همچنان در سایت آنها موجود است و تغییر داده نشد- سالنامه آماری منتشر شده در تارنمای ثبت احوال، همین آمار را به یک دختربچه تقلیل داده است. ضمن این که از سال ۱۳۹۰ به بعد ثبت احوال استان اردبیل، گروه سنی زنانی که ازدواج‌شان به ثبت رسیده را اعلام نکرده و در آمار رسمی منتشر شده از سوی تارنمای سازمان ثبت احوال کشور نیز آمار دختران زیر ۱۰ سالی که شوهر داده شده‌اند، «صفر» اعلام می‌شود."نکته قابل توجه اینجاست که ماریا موسوی، مدیرکل دفتر امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل اخیرا با اشاره به به افزایش ازدواج‌های زیر ۱۵ سال در منطقه گفته است: "متاسفانه ازدواج در سنین زیر ۱۵ سال در استان اردبیل شایع شده و حدود ۹ درصد ازدواج‌های استان در این سنین صورت می‌گیرد که این مسئله جزو آسیب‌های بزرگی محسوب می‌شود که تبعات آن در کوتاه مدت نمایان خواهد شد."نماینده اردبیل : "دیپلم زودرس" برای دختران، یک شوخی است


۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

اسیدپاشی به مومنین


نمی دانم چطوری است که هشتاد نفر از اعضای ستاد میرحسین موسوی را روز ۲۲ خرداد که هنوز انتخابات برگزار نشده بود، به این دلیل که سه روز بعد ممکن بود در تظاهرات علیه تقلب انتخاباتی که برگزار نشده بود دستگیر کردند، ولی نمی توانند اسیدپاشانی که یک سال است روی صورت زنان اسید می پاشند دستگیر کنند؟ چطوری است که روزنامه ای را در اولین شماره می شد توقیف کرد، چون حدس می زدند که یک هفته بعد ممکن است در مورد اتفاقی که پنج روز بعد قرار است بیافتد مخالفت کند، توقیف کردند، ولی نمی توانند کسانی را که یک سال است اسیدپاشی می کنند دستگیر کنند؟ چطوری است که شخصی به نام "زمانی" را در ماه اردیبهشت دستگیر و زندانی می کنند، چون قرار است در ماه خرداد که او در زندان است به خیابان برود و سطل آشغال آتش بزند و اعدامش هم می کنند، در حالی که افرادی که معلوم و مشخص است که یک ماه است هفت هشت مورد اسیدپاشی کردند، نمی توانند پیدا کنند؟
احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی گفته که "در ماههای اخیر هفت هشت مورد اسیدپاشی در اصفهان رخ داده." خب، پس خودتان خبر دارید، آیا می دانید که اسیدپاشی کار وحشتناکی است؟ جواب می دهد که این اسیدپاشی ها "عملی زشت، شنیع، چندش آور، بدتر از قتل، جنایتکارانه و بسیار وقیح است." می پرسم: می دانید که برای چی اسیدپاشی کردند؟ احمدی مقدم می گوید "انگیزه افراد معلوم نیست." می پرسم چه کسانی مورد اسیدپاشی قرار گرفتند؟ می گوید: "سعی می کنند موضوع را به حجاب و عفاف ربط دهند، در حالی که خانواده قربانیان از خانواده های مومن و مقیدی هستند." معنی این حرف این است که ایها الناس! کسانی که اسیدپاشی می کنند فقط به چهره زنانی که خیلی بدحجاب هستند اسید پاشی نمی کنند، بلکه به زنانی که لباس معمولی هم پوشیدند اسیدپاشی کردند.
مگر در تهران یا اصفهان که زنانی بخاطر حجاب شان مورد حمله قرار گرفتند، لباس های شان خیلی ناجور بوده؟ اصلا مگر بقیه زنانی که کتک خوردند و زندانی شدند، خیلی هاشان از خانواده های مذهبی نبودند؟ اصلا مگر نوه خمینی و پسر و دختر هاشمی رفسنجانی و برادر حمید رسایی و دختر خلخالی و پسر روح الامینی و خانواده شهید همت و شهید باکری و پسر جنتی که همه از خانواده های مذهبی رهبران انقلاب بودند به عنوان بدحجاب، منحرف، خائن، فتنه گر و منافق کتک نخوردند و زندانی نشدند و کشته نشدند و تحت تعقیب قرار نگرفتند؟ از هر ده تا پسر خوش تیپ و دختر بدحجاب، پنج تاشان یا اسمش روح الله و یاسر و مقداد و خداداد است یا زهرا و زینب و آتنه، مگر حتما باید اسم دختر سمیرامیس و رکسانا و پانته آ باشد که غیرمذهبی و بدحجاب باشد؟
به نظرم پلیس برای اینکه چهره نظام و اسلام مغشوش نشود، دارد دنبال آدرس غلط می گردد. چنان که معلوم است، این نیروی انتظامی دنبال کسی می گردد که انگیزه شخصی برای اسیدپاشی روی هشت نفر دارد، قصدش خراب کردن چهره نظام است و بقول نقدی "اسیدپاشان به احتمال قوی مرتبط با سرویس های اطلاعاتی غربی هستند." دنبال چنین کسی می گردند و طبیعی است پیدایش نمی کنند. دو دقیقه به روش های من عمل کنید پیداشان می کنید.
یک: اعضای انصار حزب الله اصفهان را دستگیر کنید و خانه های شان را بگردید، افرادی در خانه شان اسید موجود بود و موتور تریل و هزار داشتند، احتمالا عامل اسیدپاشی هستند. می توانید آنها را به جان رهبر قسم بدهید و چون مومن هستند حتما اعتراف می کنند. شما هم بیخودی وقت تان تلف نمی شود.
دو: کمیل کاوه رهبر انصار حزب الله اصفهان را دستگیر کنید و از مخابرات تلفن های دو هفته قبل او را بگیرید، آن شماره ها را جستجو کنید، اسیدپاش ها را پیدا می کنید.
سه: در میان انصار حزب الله اصفهان امتحان بگیرید، کسانی که از همه غیرتمندتر، معتقد تر از همه به ولایت، اهل نماز و روزه، پیرو مصباح یزدی و احمد خاتمی بودند، عامل اسیدپاشی هستند.

پرونده م.ر. به دیوانعالی کشور رفت
پس از اینکه در بهار سال گذشته م.ر. که همان محمدرضا رحیمی باشد، متهم به اختلاس و تخلف مالی میلیاردی شد، در ماه تابستان سال گذشته به دادگاه رفت و بطور غیرعلنی محاکمه شد. در پائیز بطور غیرعلنی محاکمه شد و شش ماه محاکمه اش طول کشید. در ماه اسفند حکم محکومیت او صادر شد و قرار شد آن را با پست بفرستند برای تجدید نظر به دادگاه تجدید نظر، نامه مذکور چهار ماه یعنی از ماه اسفند تا ماه خرداد امسال از میدان ارگ تهران به ساختمانی در فاصله یک کیلومتری رفت. در ماه خرداد دادگاه تجدید نظر هم او را محکوم کرد و از اوایل تابستان قرار شد پرونده او برای اجرای حکم ارسال شود. در تمام تابستان این پرونده روی میز اجرای احکام بود و دو ماه طول کشید تا قاضی مربوطه لای پوشه را باز کند، تازه در پائیز امسال یعنی دیروز خبر دادند که پرونده به دیوانعالی کشور رفته، پیش بینی می شود این پرونده در ماه زمستان در دیوانعالی کشور هم تائید شود، بعد در بهار سال آینده حکم برای اجرا با پیک موتوری به دادگاه تخلفات اداری می رود که احتمالا موتور سیکلت حامل نامه چهار ماه طول می کشد تا از ناصرخسرو به خیابان شهید قرنی برسد. در ماه پائیز سال آینده حکم اجرا می شود و شش ماه طول می کشد که حکم را برای وکیل رحیمی ارسال کنند، وکیل هم از بهمن سال ۱۳۹۴ دریافت حکم را تائید کرده و موفق می شود در تابستان سال ۱۳۹۵ محمدرضا حکیمی را همراه خودش برای اجرای حکم به دادگاه ببرد. پیش بینی می شود محمدرضا رحیمی در بهار سال ۱۳۹۶ به طرف زندان اوین راه بیافتد و تا بهار دو سال بعد مامورین او را در تابستان سال ۱۳۹۸ به زندان اوین می رسانند. حالا اگر همین محمدرضا رحیمی در مهمانی عروسی دخترش یک بابا کرم برقصد یا جمله ای در حمایت از میرحسین موسوی بگوید، قول می دهم سی ثانیه بعد یعنی فردا اول آبان وارد زندان اوین بشود و سی سال همانجا بماند. این خط این هم نشان.

امام خمینی و مصباح
آقای محمدرضا خباز معاون پارلمانی ریاست جمهوری گفته که "اگر کسی سراغ دارد که امام جایی از آقای مصباح نام برده، نشان بدهد تا استفاده کنیم." من برای حل مشکلات کشور و از آنجا که خودم امام خمینی را روی زانوهای خودم بزرگش کردم، تمام جملات ایشان را مثل آقای هاشمی رفسنجانی فوت آبم، و حتی می دانم که هر جمله ای نشان دهنده کدام یک از خصائل امام بود. امام خمینی چند بار بطور غیرمستقیم از مصباح یزدی نام برده که من این جملات را برای استفاده معاون پارلمانی آقای روحانی نقل می کنم.
امام خمینی بطور غیرصریح این جملات را درباره آیت الله مصباح یزدی گفت: "اینها اشک تمساح مى ریزند و شما را عـصـبـانـى کـرده بـه مـخـالفـت بـر مـى انگیزانند." و گفت: "ضربات اصلى را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زده اند و مى زنند." و گفت: "تقی! این در را ببند." وگفت: "این‌ها یک مردمی هستند کهنه پرست." و گفت: "روحانیون باید حفظ حیثیت خودشان را بکنند و خدای نخواسته کاری نکنند که بین ملت یک‌طور دیگری بشود." و گفت: "این غلط می کند که یک طور دیگری بکند."