۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

بیانیه شیرین عبادی پیرامون معتصبان غذا در زندان

اساس حقوق بشر بر نفی خشونت است. بر همین اساس ضوابطی تنظیم و حقوقی برای کلیه افراد بشر بدون در نظر گرفتن جنسیت، مذهب، عقاید سیاسی، نژاد و قومیت در نظر گرفته شده است که در آن، دولت ها را مکلف به رعایت و احترام آن حقوق کرده است تا به این وسیله از شورش، جنگ و خشونت در سطح ملی و بین المللی جلوگیری شود. اما این روزها برخی از فعالان حقوق بشر و سیاسی و مدنی دست به اعتصاب غذا زده اند، شما این موضوع را چگونه می بینید؟


بر اساس این قاعده کلی، برخی از متخصصان حقوق بشر، دیدگاه مثبتی نسبت به اعتصاب غدا ندارند. زیرا آنان بر این اعتقاد هستند که اعتصاب غدا اعمال خشونت علیه شخص است که نباید سراغ آن رفت و باید تا حد امکان از راه های مسالمت آمیز، چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، خواسته ها ی منطقی و بر حق خود را تعقیب کرد.
حال صرف نظر از صحت یا سقم این نظریه، گاهی در عمل وضعیتی پیش می آید که چاره ای جز دست زدن به اعتصاب غذا وجود ندارد و آن هنگامی است که شخص مورد ستم واقع شده است، از کلیه راه های قانونی برای احقاق حق خود و وادار کردن حکومت برای احترام به حقوق بشر استفاده کرده اما نتیجه ای نگرفته است. یعنی دستگاه ظلم به هیچ عنوان حاضر نیست تا دست از ستم بردارد. در چنین شرایطی اعتصاب غذا وسیله ای می شود برای آنکه مظلوم صدای خود را به گوش جهانیان برساند. در اینجا او برای پیشبرد آرمان خویش، از جانش مایه می گذارد.


آیا این سخن، یک توجیه نیست؟
در تاریخ مبارزات مردم جهان به چنین شیوه هایی در زمان های متفاوت برخورده و دیده ایم که ستم دیدگان و قربانیان نقض حقوق بشر، دست از جان شسته و به پیشباز مرگ رفته تا یاد و نام آنها چراغی باشد فرا روی پویندگان راه حق و عدالت. از جمله این موارد می توان به مبارزان ایرلندی اشاره کرد که خسته از خشونت های حکومت، دست به اعتصاب غذا زدند تا جایی که یکی از آنان به نام «بابی ساندز» جان خود را از دست داد. بدین گونه بود که جهان متوجه خواست های بر حق مبارزان ایرلندی شد تا حدی که آرامش امروز ایرلند، شاهد فداکاری های افرادی چون «بابی ساندز» است. در آن زمان هیچ فردی «بابی ساندز»ها رو سرزنش نکرد و ضوابط حقوق بشر یا آیین نامه اداره امور زندان ها را به رخ آنان نکشید. از جمله جمهوری اسلامی ایران در احترام به کسی که جان خود را بر اثر اعتصاب غذا از دست داده بود، یکی از مهم ترین خیابان های تهران را به نام او (بابی ساندز) نامگذاری کرد.






اما این روزها جمهوری اسلامی ایران بر اساس آیین نامه سازمان زندان ها، افرادی را که در زندان هایش اعتصاب غذا کنند، به سلول انفرادی منتقل می کند.
متاسفانه شاهد هستیم که جمهوری اسلامی ایران با استانداردهای دوگانه خود، ضمن قهرمان شمردن بابی ساندزهای ایرلندی، بابی ساندزهای ایرانی را تنبیه کرده و عنوان می کند که چون اعتصاب غذا طبق آیین نامه سازمان زندان ها، ممنوع است بنابراین هر اعتصاب کننده، باید تنبیه انضباطی شده و مدتی را در حبس انفرادی بگذراند. از جمله خانم نسرین ستوده که در اعتراض به تشکیل پرونده کیفری برای دختر 12 ساله اش و اذیت های مأموران امنیتی نسبت به خانواده اش، دست به اعتصاب غذا زده است، مدت 19 روز تنبیه و به سلول انفرادی اعزام شد. همچنین فرد دیگری که جانش در خطر است، دکتر مهدی خزعلی است که طبق اعلام خانواده اش از تاریخ بازداشت در اعتصاب غذا و در سلول انفرادی نظاره گر مرگ خاموش خود است. دکتر خزعلی بارها نسبت به عدم اجرای قانون از طرق معمولی شکایت خود را مطرح کرده بود اما از آنجایی که قوه قضاییه استقلال خود را از دست داده و تبدیل به اداره ای از ادارات وزارت اطلاعات شده است، خواست های قانونی او شنیده نمی شود. این مبارز شجاع که حتی علیه منافع فامیلی خود نیز اقدام و دست به افشاگری زده است به بهانه های واهی مورد مزاحمت ماموران امنیتی قرار گرفته و بارها بازداشت شده است. او که فریادرسی ندارد، جان خود را در طبق اخلاص گذاشته است تا هم ظلم ظالم را نشان دهد و هم به برخی از هموطنان دائم الشک ثابت کند تا از جنس پدر نیست. غیر از این دو آزاده دربند، افراد دیگری نیز ناچار شده اند تا اعتصاب غذا کنند، از جمله آقای محمد نظری، زندانی کردی که بیش از بیست سال بدون یک روز مرخصی در زندان به سر می برد، لب های خود را دوخت و اعلام کرد که اگر قرار است در زندان به تدریج بمیرد، ترجیح می دهد تا یکباره جان خود را از دست بدهد.

متاسفانه افرادی که دست به اعتصاب غذا زده اند، کم نیستند اما یک سوال باقی است و آن اینکه آیا این انتخاب، نتیجه مثبتی به همراه دارد؟
هنگامی که قیافه رنجور اما مصمم یک زندانی اعتصاب کننده را می بینیم، آن وقت پی می بریم، وقتی که دستگاه عدالت از کار افتد، چاره ای دیگر نیست. باید به نوعی خواب زدگان شهر را بیدار کرد و فریاد برآورد، آهای آدم ها، یک نفر دارد جان می سپارد. خواب راحت بر شما حرام باد، زیرا که سکوت شما یعنی مرگ زندانی سیاسی و دفاع از کسی که جان خود را هدیه دموکراسی کرده و خواستی جز اجرای قانون و عدالت ندارد. وظیفه اخلاقی و انسانی هر شهروندی است تا از هر فردی که مورد ظلم واقع شده، چه با عقاید او موافق باشد، چه مخالف، حمایت کند. چه پدر او را دوست داشته باشیم یا انتقادات فراوانی به عملکرد او داشته باشیم، وظیفه ما است تا از آزادی خود استفاده کرده و پیام مظلومیت آزادگان دربند و دست از جان شسته را به همه منتقل کنیم و به این طریق آنها را در برآورده شدن درخواست های برحقشان، یاری کنیم.













هیچ نظری موجود نیست: