سید مصطفی تاجزاده
۱- اصول گراها پس از یک دست شدن حکومت در سال ۸۴ نگاه به شرق را راه نجات کشور خواندند. منظور ظاهرا قطع مذاکرات هسته ای با غرب و حل مسئله از طریق گفتگو با روسیه و چین بود اما راهبرد مزبور دست کم نزد گروهی از آنان معنای دیگری داشت و آن نفی دموکراسی و حقوق بشر به زعم آنان غربی و الگو گرفتن از رژیم های شرقی بود. به نوشته آقای صفارهرندی از اعضای این حلقه : «ما نیازمند بهره گیری از تجربه همه عالم در مدیریت کشورمان هستیم اما آن هایی باید در اولویت این درس آموزی و عبرت ایران اسلامی باشند که برای انتقال تجربیات خود به ما زبان قلدری و زور و تحمیل به کار نگیرند. ظاهرا چین یکی از این کشورهاست… تجربیات اصلاحات در چین نه این که موبه مو در کشور ما قابل اجرا باشد اما درس های بسیار می تواند برای ایران عزیز به ارمغان آورد.» به تصریح مشاور فرهنگی فرمانده سپاه سه درس مهمی که جمهوری اسلامی باید از چین بگیرد عبارتند از:
اول کشتار دانشجویان به منظور دفع دخالت دشمن: «واقعه تلخ میدان تیان آن من که به ریخته شدن خون تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان چینی منجر شد اگرچه فاجعه ای انسانی به شمار می آید اما از آن رو که قاطعیت برخورد منجر به قطع دخالت بیگانه در سرنوشت بیش از یک میلیارد انسان چینی می شد، به مثابه مرهمی بود که تلخی آن را باید به خاطر شفای بعدی اش تحمل می کردند و چنین هم شد.»
دوم اجازه ورود به کشور به نمایندگان حقوق بشری ندادن: «چینی ها با درک اهداف پنهان غرب درباره کشورشان حاضر نشدند گروه های تحقیق پیرامون اوضاع حقوق بشر را دربست بپذیرند از این رو در مهرماه دو سال پیش با صراحت گفتند که گروه حقوق بشر آمریکایی را به پکن راه نمی دهند و ندادند.»
سوم اعدام مفسدان اقتصادی: «مردم ما هرگاه که اخبار مجازات سنگین رشوه خواران و مقامات فاسد دولتی در چین را می شنوند با نگاه تحسین به آن می نگرند.» (کیهان۱۳۸۱/۰۱/۳۰)
۲- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت احمدی نژاد معتقد است ایرانیان از تجربه ژاپنی نیز باید استفاده کنند: «ژاپنی ها فهمیدند که اگر بخواهند کشورشان ساخته شود باید به یک ذائقه سیاسی اعتماد کنند و به وسیله آن ها طی یک دوره طولانی اداره کشور را پیش ببرند و لذا بیش از ۴۰ تا ۵۰ سال از عمر مدیریت سیاسی کشورشان را به دست یک جریان سپردند. به زعم وی البته پس از انتخابات مجلس نهم: «هم اکنون چنین گرایشی در مردم ما در اعتماد به اصول گرایان پیش آمده است و مردم … مشی اصولگرایی را برگزیدند.» (سیاست روز ۱۳۹۰/۱۲/۱۵)
۳- سردار صفار هم چنین نگران آن است که مبادا ملت ما به دموکراسی و حقوق بشر رو بیاورد زیرا: «دل آشوبه کنونی غرب از غذای مسمومی به نام دموکراسی است. این غذا سر دل اروپایی های نازک نارنجی سنگینی کرده است وعنقریب آن را بالا خواهند آورد… به نام احترام به حقوق بشر، هم جنس بازی را قانونی کرده اند… دموکراسی به معنای احترام گذاشتن به فعل قبیح و کثیفی بود که خداوند قهار قوم لوط را به خاطر ارتکاب آن به سخت ترین عذاب کیفر داد.» وی بر همین اساس رد صلاحیت نامزدهای اصلاح طلب را لازم دانست و دلیل آن را یاری رساندن به مردم خواند تا مبادا با انتخاب شدن آنان: «به نام مردم و حقوق طبیعی سرنوشتی نظیر قوم لوط را برای این سرزمین مقدس رقم بزنند.» (کیهان ۱۳۸۱/۰۲/۰۷ )
۴- به باور این مورخ فرزانه، دموکراسی علاوه بر پرورش هم جنس گرایی یک مشکل اساسی دیگر هم دارد و آن این که مأمن خوارج است. دقت فرمایید: «خوارج برای آن که تمرد از فرمان رهبر را توجیه کنند به دموکراسی روی می آورند و از قضا احتجاج آنان با امیرالمؤمنین بر سر آن که کدام قرائت از اسلام صحیح تر است این بود که تعداد آرای فراکسیون ما بیشتر است. از این رو در هنگام انتخاب حَکَم در مذاکره با دشمن هم به رأی امام تن ندادند و پس از رأی گیری دموکراتیک از میان خود ابوموسی اشعری را برگزیدند… به راستی اگر پای رهبری امیرمؤمنان در میان نبود آیا می شد منطق خوارج را به آسانی رد کرد؟ منطقی که از یک سو ریشه در آیات الهی داشت و از سوی دیگر متکی بر دموکراسی بود. به این ترتیب هم به ظاهر مشروعیت داشت و هم مقبولیت!» (کیهان۱۳۸۲/۸/۲۴) قصد سردار از تفسیر فوق گزاره زیر است: «مصادیق امروزی خوارج کسانی هم چون منافقین قدیم و جدید هستند و مشخصه اصلی آنان خروج از مدار امامت و رهبری است.» (کیهان، همان)
۵- سردار کریمی قدوسی هنگامی که اعتدال و مذاکره را دو کلید واژه شکست امیرمؤمنان در جنگ صفین خواند امام را غیرمستیم مخالف اعتدال و مذاکره نامید. سردار صفار نیز وقتی خوارج را دموکرات می خواند غیرمستقیم پیشوای آزادگان جهان را مخالف دموکراسی و روش های دموکراتیک معرفی می کند. داوری در این باب را که ترسیم چنین چهره ای از امام علی چه تأثیر سوئی در اذهان و عواطف نسل جوان دموکراسی خواه، صلح دوست و عدالت طلب بر جای می گذارد به عهده مردم شریف و آگاه می گذارم. متعرض بی ارتباطی خوارج با هم جنس گرایی هم نمی شوم اما می پرسم که آیا بینش، روش و منش فرقه مصباح به خوارج شبیه تر است یا رفتار و گفتار اصلاح طلبان؟ آیا علت انحراف اخلاقی قوم لوط دموکراسی بود و سرانجام این که آیا آقایان در جلسات خصوصی خود ضرب و شتم هر ده سال یک بار دانشجویان را در کوی دانشگاه به رغم فاجعه بار بودن مرهم شفابخش دردهای ایران نمی خوانند؟
۶- طبق نظر آقای صفار اگر ایرانیان دل آشوبه ناشی از غذای مسموم دموکراسی را با مرهم کشتار دانشجویان شفا نبخشند و به حقوق بشر و نهادهای آن قاطعانه نه نگویند و به حکمرانی ۴۰ تا ۵۰ ساله اصول گرایان افراطی تن ندهند، ایران نه تنها ژاپن اسلامی نمی شود بلکه اصلاح طلبان یا همان خوارج عصر ما سرنوشت قوم لوط را بر این سرزمین رقم می زنند. با وجود توصیه های فوق اما اکثریت رأی دهندگان در خرداد ۹۲ با بر هم زدن محاسبات ستاد مهندسی انتخابات به حقوق دانی رأی دادند که مدافع دموکراسی است و مرهم شفابخش دردهای ایران را نه در حمله گازانبری به دانشجویان بلکه در تأمین حقوق و آزادی های قانونی آنان می داند.
۷- با انتخاب دکتر روحانی، رهبر از نرمش قهرمانانه در سیاست داخلی و خارجی سخن گفت و طبیعتا این انتظار را به وجود آورد که با آغاز مذاکرات ایران با ۵+۱ فضای امنیتی به سیاسی تغییر می یابد و گفتگو جایگزین بگیر و ببند می شود. خوشبختانه مذاکرات با آمریکا و انگلیس شروع شد اما شوربختانه تفاوتی در وضعیت سیاسی میهن ایجاد نشد. در حقیقت آن چه در یک سال اخیر مشاهده شد، نرمش قهرمانانه در خارج و مشت و مال جانانه در داخل بود. به نظر من علت این دوگانگی را باید در فشار تحریم ها بر حضرات دید با توجه به آن که قدرت افکار عمومی از تأثیر تحریم ها بیشتر است. البته به شرط این که به گونه ای مستمر و همه جانبه اقدام های غیرقانونی و انسداد آفرین نهادهای انتصابی را رصد کرده در باب تک تک آن ها اظهارنظر کنند. تأکید می کنم که نقد پی گیر، مستدل و محترمانه عملکرد همگان به ویژه انسدادجویان و تحریم طلبان، جناح رهبری را سرانجام مجبور می کند که در عرصه سیاست داخلی نیز راهبرد نرمش قهرمانانه را راهنمای خویش قرار دهند و از سرکوب فاصله بگیرند.
* این یادداشت پیش از این با عنوان «دموکراسی، قوم لوط و خوارج» در سایت نوروز منتشر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر