چهار دانشجو کشته یا ناپدید شدند، یک سرباز وظیفه جان باخت، صدها دانشجو زخمی یا زندانی و از اتاق خوابگاه ها به بیرون پرتاب شدند... این فشرده حوادث ۱۸ تیر، روز حمله به کوی دانشگاه است؛حادثه ای که لباس شخصی ها عاملان آن بودند و نام آمران همچنان ناروشن است.پس از این اتفاق خونبار، این دانشجویان بودند که تنبیه شدند و سال های سال در زندان ها ماندند، به شکایات خانواده ها رسیدگی نشد و پرونده هابایگانی و همه چیز تنها به "دزدی یک ریش تراش" ختم شد.
پانزده سال از واقعه حمله به کوی دانشگاه تهران و همچنین دانشگاه تبریز در ۱۸ تیر ۷۸ و ۲۰ تیر همان سال می گذرد؛ عزت ابراهیم نژاد که در جریان همین حمله کشته شد پس از مرگ، متهم به تضعیف امنیت ملی شد، اکبر محمدی در زندان جان باخت، از سرنوشت سعید زینالی هیچ خبری در دست نیست. همین طور که از سرنوشت فرشته علیزاده و تارا حامی فر که به اتفاق سعید زینالی، از سوی شورای متحصنین ـ برای پی گیری مطالبات دانشجویان و با ترکیبی از فعالان دانشجویی و اعضای دفتر تحکیم وحدت تشکیل شده بود- هیچ خبری نیست.
گفته می شود تارا حامی فر از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران وفرشته علیزاده مسئول برد انجمن اسلامی دانشگاه الزهرا بوده اند.علی اکبر موسوی خوئینی، نماینده مجلس ششم در
یک سخنرانی در دانشگاه امیر کبیر اعلام کرد فرشته علیزاده توسط ماموران امنیتی ربوده شده و هیچ نهادی مسئولیت آنرا به عهده نمیگیرد.
اخبار حاکی از آن بود که مادر فرشته علیزاده نیز پس از این واقعه، بر اثر فشارهای روحی سکته قلبی کرد و درگذشت.
خانواده های آنها هیچ گاه به صورت رسمی مصاحبه نکردند و از وضعیت و سرنوشت فرزندان شان حرفی نزدند اما خانواده سعید زینالی، فارغ التحصیل رشته کامپیوتر دانشگاه تهران رسما اعلام کردند که فرزندشا ن ۵ روز بعد از ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ در مقابل چشمهای مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی در پانزدهین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران به "روز" می گوید که همچنان سالهاست او را سر می دوانند و هیچ پاسخ و توضیحی درباره وضعیت و سرنوشت فرزندش نمی دهند: "اصلا به ما حرفی نمی زنند، دور از جان ما را آدم هم حساب نمی کنند. هر بار می روم می گویند برو هفته دیگر بیا".
او درباره آخرین پی گیری هایش توضیح می دهد: "یکشنبه رفتم دفتر اسماعیلی که جانشین آقای آوایی در دادگستری شده، گفتند دیر آمده اید و رفته قم اما پرونده شما روی میز است و باید برود هیات. هیات جواب دهد و بررسی کند بعد به شما جواب بدهند. گفتم قضیه پرونده ما چیست که باید برود هیات؟ به من فقط بگویید سعید من هست یا نیست. اگر هست یک ملاقات بدهید اگر نیست جنازه اش را بدهید. من دیگر بریده ام، هر بار می آیم همین حرف را به من می زنید. گفتند ما فقط می دانیم پرونده باید برود هیات. بروید هفته دیگر بیایید.سئوال کردم هیات چی باید برود؟ گفتند روی پرونده یک یادداشت است که نوشته باید برود هیات. گفتم آخر هیات چی؟ حل اختلاف؟ گفتند نه باید برود دادستانی و خودشان باید نظر بدهند و شما را بخواهند. گفتم آخر این پرونده می رود، آیا سعید من هست؟ می خواهند به من ملاقات بدهند یا می خواهند سعید مرا اعدام کنند؟ آخر موضوع پرونده چیست، به من از سعید من یک خبر بدهید. گفتند نمی دانیم به هر حال باید برود هیات".
خانواده سعید زینالی با گذشت ۱۵ سال همچنان تحت فشار نیروهای امنیتی هستند و این فشارها در آستانه سالگرد این واقعه هم شدیدتر می شود. مادر سعید زینالی می گوید: "الان ۱۵ سال شد. ۱۵ سال از وقتی بچه مرا بردند. دیروز صبح دو مامور آمدند دم در و گفتند توی سایت ها زده اید که برای پسرم می خواهم مراسم بگیرم ما از امنیت آمده ایم و اجازه نمی دهیم این کار را بکنید. گفتم چرا اجازه نمی دهید؟ اول اینکه من در سایت ها چیزی نزده ام و نمی دانم، اما مراسم چی؟ آیا به من ملاقات داده اید، بچه ام را دیده ام، می خواهم جشن بگیرم؟ جنازه بچه ام را داده اید که ختم می خواهم بگیرم؟ به چه مناسبتی مراسم بگیرم؟ برخی دوستان لطف کرده اند سالگرد ۱۸ تیر است می خواهند بیایند با من همدردی کنند. گفتند ما خواهش می کنیم امروز خانه نمان. گفتم من هم خواهش می کنم این خواهش را از من نکنید. من از خانه ام جایی نمی روم. من مهمان دارم. گفتند دستور از بالا آمده که نباید خانه باشید و.. گفتم من خانه می مانم و جایی نمی روم. گفتند برای شما گران تمام می شود، برای بچه ات و پرونده اش گران تمام می شود. گفتم ۱۵ سال بچه مرا برده اید، بیش از این چه می خواهید بکنید که برایش گران تمام شود. بعد گفتم این حرف تان یعنی بچه من زنده است. گفتند ما نمی دانیم. دوباره از ساعت ۴ مامور آمد دم در و پراید و پژو و موتور و ۷-۸ نفر لباس شخصی آوردند و.. بعد زنگ زدند که تمام کنید زودتر. گفتم نمی کنم. حکومت نظامی نیست که اینجا خانه من است".
او می گوید که تنها خواسته اش اطلاع یافتن از سرنوشت فرزندش است: "چه بگویم آخر. چی دارم که بگویم. هر روز امروز و فردا می کنند. از من مادر شرم نمی کنند، به وجدان خودشان واگذار می کنم. سالهاست در گرما و سرما می روم و می آیم و همین طور مرا سر می دوانند. حرف آخر را به من بزنند. آقای روحانی سومین رئیس جمهوری است که بعد از بازداشت سعید من آمده. خود رهبر صدای مرا می شنود. سپاه می شنود. به دل سوخته من نگاه کنند. ناله های مرا بشنوند. گوش من به دراست، گوش من به صدای تلفن است. به من بگویند بچه من چه شد؟ کجا است؟ بگذارند یا او را ببینم یا جنازه اش را به من بدهند. من نمی خواهم ناله من گریبان آنها را بگیرد، حتی دلم نمی آید بگویم به درد من دچار شوند".
سعید زینالی، فرشته علیزاده و تارا حامی فر تنها قربانیان واقعه ۱۸ تیر ۷۸ نیستند. اکبر محمدی، دانشجویی که به اتفاق برادرش، منوچهر محمدی بازداشت شده بود مرداد ۸۵ در زندان و در حالیکه دست به اعتصاب غذا زده بود، به طرز مشکوکی جان باخت. او ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال زندان محکوم شده بود و مادرش در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که فرزند او را در زندان کشته اند و هیچ وقت هم جوابی به او و خانواده اش نداده اند. منوچهر محمدی، برادر اکبر محمدی هم پس از آزادی از زندان ناچار به ترک کشور شد.
عزت ابراهیم نژاد اما سرباز وظیفه ای بود که در شب حمله به کوی دانشگاه تهران برای دیدار دوستان خود در کوی حضور داشت. او بر اثر اصابت گلوله کشته شد و ماهها بعد از کشته شدن، به اقدام علیه امنیت ملی متهم ولی به خاطر زنده نبودن قرار موقوفی تعقیب برای او صادر شد. خانواده اش شکایت کردند و خواهان معرفی قاتل یا قاتلان او شدند. آنها اعلام کردند مشخصات و نام قاتل را می دانند و به دادگاه ارائه داده اند اما دادگاه بدون حضور خانواده و وکلای آنها، متهمان قتل آقای ابراهیم نژاد را تبرئه کرد و پرونده را بست.
خانواده ابراهیم نژاد همان زمان در نامه سرگشاده ای خطاب به مسعود ده نمکی اعلام کردند که "عزت را شبانه و تک وتنها به گوشهای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت، عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید... هر چند که ما تک وتنها بودیم و هستیم و زورمان نرسید که شما را به پرونده دادگاه ۱۸ تیر بکشانیم ولی مطمئن باش خداوند، تو را به دادگاه خودش خواهد کشید و دیگر آنجا نه رهبری هست و نه سپاهی و نه دیگر کسی که تو را تبرئه کند".
هیجده تیر ماه ۱۳۷۸ کوی دانشگاه تهران از سوی نیروهای انصار حزب الله و لباس شخصی مورد حمله قرار گرفت. این حمله که همراهی نیروی انتظامی با لباس شخصی ها را با خود داشت در پی اعتراض دانشجویان به توقیف روزنامه سلام صورت گرفته بود؛ حمله ای که افکار عمومی را در شوک فرو برد و بسیاری از چهره های سیاسی و نمایندگان مجلس به اعتراض به آن برخاستند اما در نهایت به محکومیت ماموری به اتهام دزدیدن یک ریش تراش خلاصه شد.
محسن رهامی، وکیل ۴۰۰ تن از دانشجویان آسیب دیده حادثه کوی دانشگاه ۷۸ در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که تعدادی از دانشجویان آسیب جسمی دیده بودند و تعدادی دیگر نیز در اثر حمله، وسایل شخصی و کامپیوتر و اتاق خوابگاهشان منهدم شده بود. در نهایت بعد از ۱۶ جلسه دادگاه تنها یک گروهبان را به جرم دزدی ریش تراش به ۹۱ روز حبس و ۱۰۰ هزار تومان جریمه محکوم کردند و یک پرسنل دیگر نیروی انتظامی هم به جرم سرپیچی از دستور به دوسال حبس و تمام شد. به ما گفتند دیه صدمات وارده به دانشجویان و همچنین خسارات وارد شده به کوی دانشگاه را از بیت المال میدهند. یعنی گفتند ضارب شناخته نشده و دیه را از بیت المال پرداخت میکنند. برخی دانشجویان گرفتند اما برخی گفتند ما دنبال دیه نبودیم، دنبال ضاربین بودیم و دیه نمی گیریم.
اما فقط دانشجویان کوی دانشگاه تهران نبودند که مورد حمله نظامیان و لباس شخصی ها قرار گرفتند؛ دانشجویان دانشگاه تبریز دو روز بعد از حمله نیروهای نظامی و انصار حزب الله به کوی دانشگاه تهران به اعتراض برخاستند و ۲۰ تیرماه ۷۸ دانشگاه تبریز از سوی نیروهای بسیجی و نظامی مورد حمله قرار گرفت.منابع دانشجویی از این حمله به عنوان فاجعه یاد کردند اما قضایای تبریز بعد رسانه ای نیافت؛ شاید از این رو که رئیس وقت دانشگاه تبریز ۲۰ تیر را روز مظلومیت دانشگاه و دانشگاهیان اعلام کرد.
در حمله به دانشگاه تبریز دانشجویان معترض هدف تیر اندازی قرار گرفتند و زخمی شدند، زخمی ها از روی تخت بیمارستان بازداشت و روانه بازداشتگاه اطلاعات تبریز شدند. برادر محمد حسین فرهنگی، فرمانده بسیج این شهرهم که از مهاجمان به دانشگاه بود بر اثر اصابت گلوله کشته شد. پرونده شکایت دانشجویان تبریز نیز بی سرانجام بایگانی شد.
ده سال بعد فاجعه تکرار شدده سال پس از حمله به کوی دانشگاه در تیر ۷۸، باز دیگر و در خرداد ۸۸ کوی دانشگاه تهران مورد حمله نظامیان و لباس شخصی ها قرار گرفت. از سرنوشت دانشجویانی که گفته می شد در این حمله کشته یا مفقود شده اند تاکنون خبری در دست نیست و هیچ توضیحی از سوی مسئولان امنیتی، نظامی و قضایی داده نشده است.
مبینا احترامی، فاطمه براتی، کامبیز شعاعی، ایمان نمازی و کسری شرقی، ۵ دانشجویی هستند که گفته می شود در جریان حمله افراد لباس شخصی و نظامی به کوی دانشگاه تهران در شامگاه ۲۴ خرداد ۸۸ جان باخته اند. خانواده های آنها تاکنون سکوت اختیار کرده و به صورت رسمی درباره جان باختن این دانشجویان اظهارنظری نکرده اند و مسئولان هم این قضیه را مسکوت گذاشته اند.
۱۸ تیر؛ پرونده خونینی که بایگانی شد، اما فراموش نشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر