۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

ولایت مطلقه شرک است

ولایت مطلقه شرک است

images
اطاعت از رسول و اوالأمر به دلایل عقلی و نقلی فراوان مطلق نیست و همواره و در همه حال مشروط است. مثلا مشروط است به رعایت اخلاق و عدالت و انصاف. اطاعت مطلق از هر کسی یعنی بردگی و سلب اراده و اختیار و انتخاب آدمی و چنین انسانی نمی تواند مطلوب خدا و رسول باشد. اصولا اطاعت مطلق یعنی همان ولایت مطلقه شرک است
سایت ملی-مذهبی سلسه پرسش هایی را با آقای اشکوری در میان گذاشت و ایشان نیز پاسخ هایی ارائه کردند که در هشت قسمت منتشر شد. برخی خوانندگان سؤالها و نظراتی در ارتباط با این مقالات ارسال کرده‌اند که آقای اشکوری به آنها پاسخ داده‌اند قسمت اول و دوم و سوم این پاسخها پیشتر منتشر شده‌است و اکنون قسمت چهارم آنها به خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود
مقاله قرآن پیامبران را خطاناپذیر نمی داند
مقدمه: شخصی با نام «تیزبین» طی یک کامنت مفصل بدون هیچ مناسبتی یک سلسله دعاوی ریز و درشتی در باره شخصیت های حقیقی و حقوقی مطرح کرده است. از آنجا که این دعاوی غالبا هم حاوی تهمت ها و توهبن های آشکاری علیه افراد است (و از این رو قابل انتشار نیست) و هم مطالب مطرح شده هیچ ربطی به مطالب و گفته های من ندارند، از آن چشم می پوشم. ایشان نه پرسشی را مطرح کرده و نه نقدی بر گفته های من وارد کرده است. از ایشان دوستانه می خواهم از این نوع تهمت ها و زشتگویی ها احتراز کند و کلام انسانی و ادبیات فاخر فارسی را به این نوع زشتگویی ها نیالاید.
الف. حقگو. ونیز: به آقای حسن یوسفی اشکوری درود می فرستم. بابت به کار گرفتن کلمه «ماله کشی» پوزش می خواهم. بهتر بود از کلمه پرده پوشی استفاده شود. آفریدگار پشت و پناه شان باد.
اشکوری: از لطف و روحیه نقدپذیری شما تشکر می کنم.
تیزبین: آقای اشکوری اگر پیامبر خطا کند، دیگر از امت او چه انتظاری می توان داشت؟ آیا بهشت و جهنم و ثواب و عقاب الهی بیهوده نمی شود؟ زمانی که حجت خدا نتواند حق بندگی را بجا آورد، دیگر از سایرین چه توقعی می توان داشت؟ در عین حال اگر خطا منظور اشتباه باشد. اگر احتمال اشتباه در قول و فعل پیامبری برود، امت او از کجا بفهمند کجا درست و کجا غلط و خطا گفته است؟ آیا پایه و اساس دینش از بین نمی رود؟
این اشکالات عقلی سخن شما و اما اشکال نقلی الی ماشاءالله بر سخن شما وارد است که یکی نمونه اش را اینجا ذکر می کنم. اگر قرآن را قبول دارید، خدای متعال در قرآن فرموده: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم» یعنی از خداوند و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید. برای مؤمنان که در اطاعت خدا بحث و حرفی نیست و اما اطاعت رسول و صاحبان امر (ائمه معصومین ع) که خدا ما را به آن امر فرموده زمانی حکیمانه می شود که آن بزرگواران معصوم و عاری از خطا و گناه باشند، در غیر این صورت اگر آنها را مبرای از خطا و گناه ندانیم، امر خداوند عبث می شود، یعنی خدای متعال ما را به اطاعت مطلق از کسانی فراخوانده و امر فرموده که خود خطا می کنند و محتاج هدایتند! بنابراین سخن شما نه از منظر عقلی و نه از بعد شرعی و نقلی پایه و اساسی ندارد.
اشکوری: البته شما همان دعاوی سنتی و رایج مسلمانان و همان شبه استدلال متداول را بازگو کرده اید و اکنون مجال نیست تا به تفصیل بی بنیادی و مغالطه آمیز بودن این مدعیات را نشان دهم اما به اجمال نکاتی عرض می کنم.
در مدعای نقد عقلی شما.
اولا اگر قرار بر عقل و استدلال محض عقلی باشد، شما باید اول ضرورت های عقلی عصمت مطلق افراد معینی (از جمله پیامبر و امام) را اثبات و مدلل کنید تا بعد نوبت به رد و نقد و آن برسد. در چهارچوب عقل نظری، توپ در زمین شماست. این گوی و این مبدان.
ثانیا- با معیارهای عقلانی محض مگر پیامبران انسان نیستند؟ چگونه ممکن است یک فرد انسان، با هر درجه از آگاهی و پارسایی، هرگز دچار خطا و اشتباه نشود و حتی طبق نظریه رایج شیعی خیال گناه و خطا هم نکند؟ اگر هست، لطفا نشان دهید! «آن چیز که یافت می نشود آنم آرزوست»
ثالثا-مگر قرار بوده و هست که پیامبر و حجت خدا یک فرشته و یا موجودی مافوق بشر و یا یک روبات باشد؟ در این صورت ادعای «انا بشر مثلکم» چه می شود؟ «بشر معصوم» پارادوکسیکال است.
رابعا-حجت خدا بودن و عصمت چه ربط منطقی و عقلی با به جا آوردن حق بندگی دارد؟ چنین ربطی در کجا اثبات شده است؟ مگر آدمیان غیر معصوم حق بندگی به جا نمی آورند؟ واقعیت این است که پیامبری از جنس خود مردم می تواند راهنما و الگوی ایمانی و اخلاقی آنان باشد و لاغیر. همین طور ندانستم که بهشت و جهنم چه ربطی با عصمت دارد. وفق آموزه های دینی و عقلی، بهشت و جهنم محصول اعمال ماست و نه چیز دیگری.
خامسا-اشتباه پیامبر را مردم با دو معیارعام دینی (اخلاق و عدالت) و نیز عقلانیت (که البته آن نیز مورد تأیید دین است) تشخیص می دهند. قابل تأمل این که شخص نبی اسلام به پیروانش آموخته بود که بین پیام الهی و افکار و تصمیماتش فرق بگذارند و برای مردم حق مخالفت و انتقاد قایل بود و این نوع انتقادها در منابع تاریخی و سیره ثبت شده است. اگر پیامبر از هر نوع خطا مصون بود، نقد و ایراد بر او بلاموضوع می شد. یا مشورت پیامبر در مواردی با اصحاب (البته به فرمان الهی) دقیقا به معنای خطاپذیری اوست.
اما در مورد نقد نقلی شما. اولا-بر خلاف تصور شما، آیات معتدد قرآن به صراحت به پیامبران (از آدم تا خاتم) نسبت معصیت و ذنب (گناه و خطا) می دهد لذا اگر معیار قران باشد، مقام عصمت مطلق برای انبیا به کلی منتفی است. این که خداوند پیامبران را دعوت به انابه و توبه و استغفار می کند، به معنای قبول خطاپذیری آنان است.
ثانیا-طبق منابع فراوان در سیره ها، پیامبر اسلام بارها دچار اشتباه شده و یا در معرض اشتباه بوده و از این رو مورد ملامت خداوند قرار گرفته و یا خداوند از خطای احتمالی او مانع شده است.
ثالثا-اصولا پیامبر اسلام خود در کجا ادعای عصمت کرده است؟ ممکن است مستندات آن را بفرمایید؟ در این مورد سند معتبر نقلی لازم است.
رابعا-اطاعت از رسول و اوالأمر به دلایل عقلی و نقلی فراوان مطلق نیست و همواره و در همه حال مشروط است. مثلا مشروط است به رعایت اخلاق و عدالت و انصاف. اطاعت مطلق از هر کسی یعنی بردگی و سلب اراده و اختیار و انتخاب آدمی و چنین انسانی نمی تواند مطلوب خدا و رسول باشد. اصولا اطاعت مطلق یعنی همان ولایت مطلقه شرک است. اشکال کار شما و البته دیگر مسلمانان و شیعیان سنتی در این است که اطاعت را مطلق و بی قید و شرط تصور کرده اید و این خلاف قرآن و سنت و عقل است. وانگهی، از کجا مطمئن هستید که مصداق اولوالامر امامان متعین دوازده گانه شیعی اند؟ دلایل قانع کننده ای وجود دارد که چنین نیست. در هرحال وقتی عصمت مطلق برای نبی ثابت نیست، چگونه می توان برای غیر نبی ادعای عصمت داشت؟
نکته آخر این که عصمت در محدوده عدم ارتکاب گناهان شرعی (یعنی حلال و حرام قاطع در کتاب و سنت) قابل قبول است و در عمل نیز قابل اثبات است اما عصمت از هر نوع خطا هم خلاف کتاب است و هم خلاف سنت و هم خلاف عقل و عقلانیت.
ماکان اشکوری: ضمن تأیید سخنان جناب یوسفی اشکوری در پاسخ آقا یا خانم حقگو، این را هم باید اضافه کنم اگر مراد از عمل پیامبر به اخلاق به صورت خارج از ظرف زمان و مکان قایل باشیم، باید لوازم آن را هم پذیرا باشیم و آن اینکه حضرت رسول باید تمام اشکال اجرای اصول اخلاقی در تمام قرون و اعصار را پیش بینی و اجرا کرده باشند، در حالیکه چنین چیزی نمیتواند از عهده ایشان برآید، و اگر به چنین چیزی معتقد باشیم باید او را در حد یک خدا بالا ببریم!
اشکوری: ممنون از این همولایتی عزیز که به کمک آمده است. استدلال درستی است.
رضا: با سلام، جناب آقای گنجی می گوید برده داری یک عرف اعراب جاهلی بوده که با کمی دخل و تصرف به صورت حکم امضائی در اسلام وارد شده است. در عین حال اینکه بر اساس مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، تمام انسان ها آزاد هستند را هم بر مبنای پذیرفتن نظر عقلای قوم در قرن بیستم تحلیل کرده و بر مبنای موجه بودن نظر عقلای قوم در هر زمان، اسلام را نیز از این جهت مبرا نموده به گونه ای که تداوم عمل برده داری در قرن بیستم و تلقی آن به عنوان یک حکم شرعی ابدی در اسلام را امری ارتجاعی و وهن به اسلام عنوان نموده است. اما بر مبنای این استدلال، برده داری در آن دوره و قبل از آن تئوریزه شده و طبعاً با فراهم شدن شرایط قابل تکرار و موجه است. از جمله به جریان افتادن مجدد اخذ خراج از غیر مسلمانان، قطع دست و پا در خلاف جهت و … قابل انتظار و صحیح خواهد بود و شدیدتر از آن هم.
از نظر اصولگرایان نیز ورود یک حکم به کتاب وحی به منزله تثبیت آن است و تغییر آن متناسب با گذشت زمان و شرایط قابل قبول نیست. یعنی نه تنها برداری در اسلام مجاز بوده، بلکه هنوز هم مجاز است و الی تا قیام قیامت.
اشکوری: پیش از این نظرم را در باب پدیده برده داری گفته ام و نیازی به تکرار آن نیست. گفته ام که در صورت تجدید سنت برده داری مسلمانان باید آن را حرام شرعی اعلام کنند. استدلال من صرفا به استناد قاعده فقهی رابطه حکم و موضوع نیست بلکه به استناد مصالح و مفاسد احکام با معیار مقاصد الشریعه و یا علل الشرایع هم هست. روشن است که دیدگاه نواندیشان مسلمان به طور بنیادی در باب شریعت و فلسفه احکام متفاوت است.
علی اکبر:برادران یه چیزهای در قران هست که مال همان دوره بوده باید این ها را دور ریخت این ها تاریخ هست مربوطه به همان دوره جهل و جهالت بوده خوبیها را برداریم این دستور قتل و زدن و بردن را به همان تاریخ نسبت دهیم تا کی مسلمین باید در اتنقام و خون غرقه بشوند و مشتی ملا دکان خدا فروشی باز کنند با سپاس از شما از نشر این مطلب
اشکوری: این که لازم است در احکام پیشین و از جمله در احکام اجتماعی اسلامی تجدید نظر کنیم و از جمله از قهر و خشم و خشونت مذهبی گذر کنیم، موافقم ولی تقسیم بندی تاریخ به دوران جهالت و دوران آگاهی و علم نادرست و غیر علمی و خلاف شهود عقلانی و اخلاقی است. نمی توان بین ادوار تاریخی بشر با معیار علم و جهل مرز دقیقی کشید؛ مراحل مختلف و متنوع تاریخ جوامع در قیاس گذشته و حال گسست-پیوست است. علم و جهل نسبی است و سیال. هر تجددی از درون سنت بیرون می آید و از این رو گذشته های دور و نزدیک هرگز به طور کامل از زمان و زمان ما تهی نمی شوند. این اشتباه را مسلمانان نیز مرتکب شده و دوره پیش از اسلام را دوره جاهلیت گفته اند و حال این که چنین نیست و از قضا تعبیر جاهلیت در قرآن به معنای نابردباری است و نه لزوما نادانی. واژه جاهلیت در برایر حلم قرار دارد.
مقاله:‌باید سنگ بنای اسلام نوین را گذاشت
سؤال: همین الان سید روح اله سید علی بوکو حرام برادران اسلامی شام و عراق سنگ بنای جدید و واقعی اسلام را گذاشته اند مبارک باشه در اسلام نوین باید سر بریدن را سریعتر کرد که بشود بیشتر کشت شکنجه را به حد اعلا رساند و هزار کار دیگر.
اشکوری: در این باب نیز قبلا سخن گفته ام اما در اینجا فقط می افزایم که در چنین موضوعات مهمی نمی توان بر اساس عواطف و احساسات و با پوزش شعاری سخن گفت؛ دلایل قوی باید و معنوی!
:mohsenاقای اشکوری بفرمایید می خواهید با چه وسیله ای اسلام را که برای اعراب بیابانگرد ۱۴۰۰سال پیش از پشت کهکشانها الله ارسال فرموده نوین بفرمایید. مگر می خواهید احکام اسمانی الله را شما دستکاری و مدرن نمایید؟ شماهم مانند بقیه ادمها یک ادم هستید که بازمانند همه ادمها به جز حاکمین فعلی ایران محکوم به فنا ومرگ هستید…خدا خودش فرموده وماارسلنا من رسول الا بلسان قومه. شما دنبال فرمان صریح خداوند بروید. پیامبری راکه به لسان فارسی احکام اسمانی را برای فارسی زبانان اورده پیدا کنید و به اجرا بگذارید. اعراب مولتی میلیاردر جهان امروز اگرمتوجه شوند که یکی دوتا ایرانی می خواهند اسلام را با.پیشرفتهای مدرن.جوامع نامسلمان عربی هم اهنگ کنند ممکن است است از شما ایراد بگیرند.
اشکوری: من هیچ ادعایی ندارم جز این که تلاش می کنم دینم را در حد توان خود درست بفهمم و بفهانم. همین! ابزار من عقل خدادادی و اندکی دانش است و بس. هیچ نوع دستکاری در دین نیز مطرح نیست. اما در باب کشف پیامبر فارسی باید بگویم که پیامبری عربی و فارسی و ترکی و شرقی و غربی ندارد، قاعدتا هر پیام آوری پیام صلح و وحدت و اخلاق و عدالت برای بشریت آورده و در این میان در هر دینی اصول ارزش های انسانی برجسته تر باشد و نیز معقولیت بیشتری در مبانی و گزاره های دینی وجود داشته باشد، مقبول است. من البته تمام ادیان موجود را به شکل علمی و دقیق وارسی و با هم مقایسه نکرده ام، اما حداقل در مورد چند دین پارسی کهن و متأخر ایرانی مدعی هستم که اسلام عربی جامع تر و معقول تر است و حداقل این است که در اسلام ظرفیت بازسازی و نوسازی بیشتر است. در هرحال اگر روزی دریافتم که دینی معقول تر و مفیدتر از اسلام هست، به توصیه شما عمل خواهم کرد.

هیچ نظری موجود نیست: