قاسم سلیمانی، جنایتکار جنگی یا قهرمان ملی؟
اما به گمان نگارنده جنگیدن با مه و خورشید و فلک کار عاقلانه ای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی نیست. به جای انگ زنی و حرف های بی اساس زدن برای بی اعتبار کردن این ژنرال نظامی کافی است او را به همان “ابر و باد مه خورشید و فلک همه” سپرد تا سرنوشتش را در اذهان و خاطره مردم ایران پیدا کند. به جای قرار گرفتن در موضع واکنش های عصبی و بی منطق، بهتر است به تبلیغ “برند” و قهرمان خودمان بپردازیم. قهرمان های جاوادان ما امروز در حصرند! میرحسین موسوی ،مهدی کروبی،زهرا رهنورد و….
از زمان حضور آشکار نظامی ایران در عراق برای مبارزه با تروریست های داعش، اسم سردار قاسم سلیمانی بر سر زبان ها افتاد. و مثل هر پدیده دیگری که به سیاست ربط پیدا کند در فضای مجازی نقل محفل ها شد و مثل هر نقل محفلی که بوی سیاست بدهد درگیر نگاههای نا موزون، این که سیاست و هرچیزی که به آن ربط داشته باشد قطبی شود؛ چیز جدیدی نیست. اما این که اندک ردپای عقلانیت و عدالت در قضاوت در مورد سوژه ها یافت نشود چیز غریبی است که روز به روز به عادت نزدیک تر می شود. نگاه های شیفته وار و آرش کمانگیر وار به قاسم سلیمانی همانقدر ناموزون است که ناسزا گفتن و قاتل خطاب کردن او .شاید بهتر باشد قبل از هر داوری ارزشی نسبت به هر پدیده ای ریشه های آن را کاوید.
از زمان حضور آشکار نظامی ایران در عراق برای مبارزه با تروریست های داعش، اسم سردار قاسم سلیمانی بر سر زبان ها افتاد. و مثل هر پدیده دیگری که به سیاست ربط پیدا کند در فضای مجازی نقل محفل ها شد و مثل هر نقل محفلی که بوی سیاست بدهد درگیر نگاههای نا موزون، این که سیاست و هرچیزی که به آن ربط داشته باشد قطبی شود؛ چیز جدیدی نیست. اما این که اندک ردپای عقلانیت و عدالت در قضاوت در مورد سوژه ها یافت نشود چیز غریبی است که روز به روز به عادت نزدیک تر می شود. نگاه های شیفته وار و آرش کمانگیر وار به قاسم سلیمانی همانقدر ناموزون است که ناسزا گفتن و قاتل خطاب کردن او .شاید بهتر باشد قبل از هر داوری ارزشی نسبت به هر پدیده ای ریشه های آن را کاوید.
بیراه نگفتیم اگر نگاه شیفته وار به قاسم سلیمانی را ناشی از موقعیت ناخودآگاه جمعی ما به تاریخ و شکوه نظامی چند هزار ساله ایران در تاریخ بدانیم. شکوهی که امروز از آن ویرانه ای بر جا مانده . ویرانه ای که نگاه رسمی حاکمیت ایران سی و اندی سال است کمر همت به نابودی آن بسته است.امپراطوری که روزگاری بر جهان حکم می راند امروز در تنگنا و انزوا و تحریم جهان پیرامون است. در پستوی ذهنی که خود را ایرانی می داند همیشه یا آرش کمانگیری بوده است، یا رستم زال که وظیفه حراست و صیانت از ایران و مرزهایش را داشته است. نه کتاب های درسی دوران ابتدایی رنگ و بویی از ایران باستان و تاریخش دارد نه ادبیات و اساطیر تاریخی نقش پر رنگی در ذهنیت امروز ما، سالهاست که از دیار ما کسی نقش منجی در مبارزه با اهریمنان بیگانه را بر عهده نداشته است. معمولن انقلاب و جنگ در خلق این گونه قهرمان ها تاثیر بسزایی دارد. اما به خاطر ماهیت ایدولوژیک و مذهبی حکومت، یافتن چهره هایی این چنین دشوارتر به نظر می رسد .از معدود نمونه هایی که از مقبولیت عام برخوردارند شاید بتوان از محمد جهان آرا و بازپسگیری خرمشهر به عنوان واقعه حماسی نام برد.حماسه ملی که حاکمیت آن را هم از شکوه خالی می کند رهبر معنوی و قانونی وقت در مورد بازپسگیری خرمشهر جمله معروفی دارد که می گوید: “خرمشهر را خدا آزاد کرد”. جمله ای که بیش از هر جمله ای در پاسداشت آزادی خرمشهر در تبلیغات رسمی حکومت دیده می شود. به گمان نگارنده تلاشی عامدانه در نادیده انگاری ملی گرایی و قهرمان های ملی در ایران وجود دارد. یک نگاه کوتاه به این اسامی بیاندازید : محمد مصدق،میرحسین موسوی….شاید هیچ شباهتی به هم نداشته باشند؛ اما ویژگی های لازم برای داشتن نقش قهرمان در نگاه مردمی که خود را ایرانی می دانند دارا هستند و منش و هوادارانشان تهدید بالقوه برای امنیت نظام حاکم بوده و هستند.
اما حضور نظامی ایران در عراق در مبارزه با خونخواران داعش به رهبری نظامی قاسم سلیمانی فرصت مناسبی برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت پدید آورده است که این ضعف در ناخودآگاه جمعی را پوشش دهد. در حالی که خاورمیانه در جنگ و آتش بنیادگرایان سلفی می سوزد ، نه تنها ایران امن و با ثبات است؛ بلکه در خارج از مرزهای خود به جنگ با اهریمنان برخاسته و چه بسا موفق هم بوده است. کشوری که بزرگترین ارتش جهان در آن به گل نشست امروز در مشت ایران است . همین برای ملتی با پیشینه شکوهمند و روزگاری سیاه کنونی کافی است که به دنبال غرور از دست رفته خود از قاسم سلیمانی قهرمان بسازد.
از منظر دیگری هم می توان به پررنگ شدن نقش قاسم سلیمانی اشاره کرد.بدیهی است که ایرانیان اعتقادات مذهبی پررنگی دارند و برای بسیاری دفاع از حرم امامان شیعه مهم تر از هر اولویت دیگری است. شاید بهترین شاهد برای این ادعا حضور میلیونی ایرانیان در مراسم عزاداری محرم در کربلا باشد.
نگاه ایدئولوژیک حکومت ایران به سیاست چه در داخل و چه در خارج همان است که بود .شیعی گری تنها انگیزه حضور نظامی ایران در منطقه است اما موقعیت زمانی و مکانی فرصتی را برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت ایران رقم زده است که بتواند با قدرت تبلیغاتی هرچه تمام تر در “برند” کردن نام قاسم سلیمانی تلاش کند و بر خلاف همیشه نه تنها در عرصه جهانی منزوی نباشد، بلکه همکاری و همدلی قدرت های بین المللی و جهانی را هم دارا باشد.و حتی بتواند از آن برگ برنده ای در عرصه مذاکرات بین المللی برای رفع تحریم ها و خروج از انزوای جهانی بسازد.
اما در این سو در صف مخالفان سنتی نظام حاکم نگرانی از قهرمان نامیده شدن قاسم سلیمانی آشکارا دیده می شود. نگرانی که قابل درک است، اما فاقد درک و تحلیل و منطق چرایی این ماجراست .و به جای تحلیل و چرایی دست به واکنش های عصبی و بدون منطق می زند. خونخوار و قاتل و جنایتکار جنگی نامیدن یک فرمانده نظامی نیازمند مدارک مستدل و قابل ارایه در دادگاههای بین المللی یا ملی است. این که جنایات کودکان سوری را به قاسم سلیمانی نسبت داده شود و مدام از کشته شدن کودکان بی گناه توسط قاسم سلیمانی سخن به میان آورده شود جز در قالب واکنش های عصبی به ظهور این ” برند” نمی تواند تفسیر شود. شاید اگر رژیم بشار اسد سرکوب مخالفان خود را تمام و کمال در اختیار نیروهای سپاه پاسداران می گذاشت کار سوریه به این جا کشیده نمی شد.سال ۸۸ ملیون ها ایرانی در خیابان ها تظاهرات کردند و نقش عمده سرکوب در ایران را سپاه پاسداران بر عهده داشت اما یک مقایسه کوتاه از تعداد جانباختگان و زخمی ها نشان از متفاوت بودن روش سرکوب در ایران و دیگر کشورهای عربی دارد.
امروز”ابر و باد مه خورشید و فلک همه در کارند” که از قاسم سلیمانی چهره ای جهانی بسازند. عکس ها و کاریکاتورهایش بر روی مجلات پر تیراژ خارجی چاپ می شود. اما به گمان نگارنده جنگیدن با مه و خورشید و فلک کار عاقلانه ای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی نیست. به جای انگ زنی و حرف های بی اساس زدن برای بی اعتبار کردن این ژنرال نظامی کافی است او را به همان “ابر و باد مه خورشید و فلک همه” سپرد تا سرنوشتش را در اذهان و خاطره مردم ایران پیدا کند. به جای قرار گرفتن در موضع واکنش های عصبی و بی منطق، بهتر است به تبلیغ “برند” و قهرمان خودمان بپردازیم. قهرمان های جاوادان ما امروز در حصرند! میرحسین موسوی ،مهدی کروبی،زهرا رهنورد و….
اما حضور نظامی ایران در عراق در مبارزه با خونخواران داعش به رهبری نظامی قاسم سلیمانی فرصت مناسبی برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت پدید آورده است که این ضعف در ناخودآگاه جمعی را پوشش دهد. در حالی که خاورمیانه در جنگ و آتش بنیادگرایان سلفی می سوزد ، نه تنها ایران امن و با ثبات است؛ بلکه در خارج از مرزهای خود به جنگ با اهریمنان برخاسته و چه بسا موفق هم بوده است. کشوری که بزرگترین ارتش جهان در آن به گل نشست امروز در مشت ایران است . همین برای ملتی با پیشینه شکوهمند و روزگاری سیاه کنونی کافی است که به دنبال غرور از دست رفته خود از قاسم سلیمانی قهرمان بسازد.
از منظر دیگری هم می توان به پررنگ شدن نقش قاسم سلیمانی اشاره کرد.بدیهی است که ایرانیان اعتقادات مذهبی پررنگی دارند و برای بسیاری دفاع از حرم امامان شیعه مهم تر از هر اولویت دیگری است. شاید بهترین شاهد برای این ادعا حضور میلیونی ایرانیان در مراسم عزاداری محرم در کربلا باشد.
نگاه ایدئولوژیک حکومت ایران به سیاست چه در داخل و چه در خارج همان است که بود .شیعی گری تنها انگیزه حضور نظامی ایران در منطقه است اما موقعیت زمانی و مکانی فرصتی را برای دستگاههای تبلیغاتی حاکمیت ایران رقم زده است که بتواند با قدرت تبلیغاتی هرچه تمام تر در “برند” کردن نام قاسم سلیمانی تلاش کند و بر خلاف همیشه نه تنها در عرصه جهانی منزوی نباشد، بلکه همکاری و همدلی قدرت های بین المللی و جهانی را هم دارا باشد.و حتی بتواند از آن برگ برنده ای در عرصه مذاکرات بین المللی برای رفع تحریم ها و خروج از انزوای جهانی بسازد.
اما در این سو در صف مخالفان سنتی نظام حاکم نگرانی از قهرمان نامیده شدن قاسم سلیمانی آشکارا دیده می شود. نگرانی که قابل درک است، اما فاقد درک و تحلیل و منطق چرایی این ماجراست .و به جای تحلیل و چرایی دست به واکنش های عصبی و بدون منطق می زند. خونخوار و قاتل و جنایتکار جنگی نامیدن یک فرمانده نظامی نیازمند مدارک مستدل و قابل ارایه در دادگاههای بین المللی یا ملی است. این که جنایات کودکان سوری را به قاسم سلیمانی نسبت داده شود و مدام از کشته شدن کودکان بی گناه توسط قاسم سلیمانی سخن به میان آورده شود جز در قالب واکنش های عصبی به ظهور این ” برند” نمی تواند تفسیر شود. شاید اگر رژیم بشار اسد سرکوب مخالفان خود را تمام و کمال در اختیار نیروهای سپاه پاسداران می گذاشت کار سوریه به این جا کشیده نمی شد.سال ۸۸ ملیون ها ایرانی در خیابان ها تظاهرات کردند و نقش عمده سرکوب در ایران را سپاه پاسداران بر عهده داشت اما یک مقایسه کوتاه از تعداد جانباختگان و زخمی ها نشان از متفاوت بودن روش سرکوب در ایران و دیگر کشورهای عربی دارد.
امروز”ابر و باد مه خورشید و فلک همه در کارند” که از قاسم سلیمانی چهره ای جهانی بسازند. عکس ها و کاریکاتورهایش بر روی مجلات پر تیراژ خارجی چاپ می شود. اما به گمان نگارنده جنگیدن با مه و خورشید و فلک کار عاقلانه ای از سوی مخالفان جمهوری اسلامی نیست. به جای انگ زنی و حرف های بی اساس زدن برای بی اعتبار کردن این ژنرال نظامی کافی است او را به همان “ابر و باد مه خورشید و فلک همه” سپرد تا سرنوشتش را در اذهان و خاطره مردم ایران پیدا کند. به جای قرار گرفتن در موضع واکنش های عصبی و بی منطق، بهتر است به تبلیغ “برند” و قهرمان خودمان بپردازیم. قهرمان های جاوادان ما امروز در حصرند! میرحسین موسوی ،مهدی کروبی،زهرا رهنورد و….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر