۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

طوفان فرزندان ناهمگون می زاید /تقی رحمانی


در این نوشتار فرض بر این است که شرایط عینی در میدان دادن به جریانات، نقش اصلی را بازی می کند و توجیهات و مبانی نظری را هم برای توجیه اعمال، همراه خود می کند. به عبارت دیگر دوعامل عینی و نظری بر هم تائیر دارند. با این فرض زمینه پیدایش القاعده و داعش را بررسی می کنیم.
 می توان گفت داعش فرزند عاصی القاعده، و القاعده فرزند شورشی جریان سلفی در عربستان و مصر است. آری، طوفان فرزندان ناهمگون می زاید.
داستان غم بار و مرگ بار داعش ابعاد گوناگون دارد؛ از اجرای خشن فقهی از سوی آنان گرفته تا رفتارهای هالیوودی در ایجاد رعب و وحشت. خلیفه بغدادی البته برای این اعمال تائید و باور های مذهبی را هم در جیب خود دارد. به عبارتی نتیجه طرد شدگی و سرخوردگی جوانان مسلمان از جوامع غربی و عربی و جوامع دیگر دارد خودش را عراق و سوریه نشان می دهد؛انسان هایی که جامعه جذبشان نکرده و حالا میدانی و فرصتی یافته اند که خودی نشان دهند. اگر پیروز شوند درناز و نعمت اند و اگر شکست بخورند هم به بهشت می روند. چه چیز از این بهتر می توان سراغ داشت؟جالب آن است که داعش اعلام کرده برای جنگ در عراق داوطلب عراقی نمی گیرد چون داوطلب بین المللی در اختیار دارد پس نمی توان شرایط عینی و اجتماعی را در قدرت یافتن القاعده و داعش نادیده گرفت.
 در حالیکه به روایت تاریخ در کل جنگ های پیامبر، که همه دفاعی بوده،تعداد کشته های مسلمان کمتر از ۷۰۰ نفر بوده، که اندکی از کشته های رقیب بیشترست،حال باید پرسید خشونت افسار گسیخته را چه مذهبی توجیه می کند؟

القاعده و طالبان مولود چه هستند؟
 مرداب آماده حاصل از تجاوز شوروی به افغانستان به شکل گیری القاعده یاری رساند که قدرت بگیرد و قوام یابد. هم چنین سرکوب اخوان المسلمین توسط جمال عبدالناصر، که اقدامی نادرست و انحصار طلبانه بود، سید قطب، مرشد اخوان المسلمین مصر را به سوی درک سلفی و ضدیت با تفکر غربی و مدرن رهنمون کرد.. القاعده ریشه در تفکر سلفی مصری و عربستان دارد، اما رشد آن به فضای لازم نیاز داشت که با داستان اشغال افغانستان از سوی شوروی فراهم شد.
اما عامل دیگری برای شکل گیری القاعده و طالبان نیاز بود که همان احساس ناامنی مردم خسته از جنگ گروه های رقیب، بعد از خروج شوروی از افغانستان بود؛مردمی که به انفعال رسیده و به دنبال آرامش بودند و در نتیجه می خواستند جریانی پیدا شود که دیگر جریانات مجاهد را بر جای خود بنشاند؛کاری که طالبان در افغانستان کرد.
اما عامل مهمتر دیگر احساس تنهایی این جریان بود که بر خشونتش افزود. طالبان در سایه جدال گروه های حاکم بر افغانستان شکل گرفت تا نظم بر قرار کند. در ادامه این راه تفکر طالبانی گری که از کمونیسم روی گردان بود، بعد از مدتی از غرب هم روی گردان شد. طالبان در این رویگردانی انتظار داشت که هم مردم منطقه و هم دولت های منطقه مانند عربستان با این جریان همراه شوند اما در نهایت تعجب ملاحظه کرد که عربستان سعودی حاضر به حمایت واقعی و اساسی از این جریان نیست وپاکستان هم با طالبان مطابق منافع خود رفتار می کند. نتیجه این سرگردانی این بود که طالبان و القاعده به راه خود رفتند. اگر چه تجربه بن لادن و ایمن ظواهری رهبر فعلی القاعده این بود که مسلمان کشی مستقیم راه نیندازند اما مراقب بودند تا از فضای تنش میان جوامع عربی با غرب استفاده و غرب را دشمن اصلی تلقی کنند و با حکومت های منطقه در گیر نشوند و جنگ مذهبی مستقیم راه نیندازند. اینان به غرب حمله و ۱۱ سپتامبر را خلق کردند، در عراق هم تلاش کردند مقابله را به نیروی های امریکایی ختم کنند. اما در این امر موفق نشدند و در عراق داعش فرزند عاصی القاعده شد.
اما دو عنصر مهم در شکل گیری طالبان و القاعده را نمی توان فراموش کرد: فضای مناسب برای این جریان و رفتار شناسی این جریان در سرخوردگی از همه کشورها. این جریان جمع نیرو ها و مردمی بود که می انگاشتند کسانی از این تفکر و رفتارو سیاست حمایت می کنند؛که البته چنین نشد. هرج ومرج در جامعه،بی تفاوتی مردم، سرگردانی و اختلاف حکومت با مردم خود و ناتوانی این حکومت ها در ایجاد امنیت در جامعه زمینه واقعی رشد جریانات افراطی در منطقه است.
القاعده در ۲۱ کشور جهان دارای تشکیلات است که می توانند در شرایط ناامنی خود را در منطقه نشان دهند و خشوت بیافرینند. این توانایی هم محصول شرایط مناسب در آسیا و افریقا برای القاعده است،هم ناشی از سر خوردگی اعضای این جریان از دوست و دشمن. به این سرخوردگی باید توجه کرد چرا که درک این نکته وارائه راه حل مناسب می تواند افراطی گری را بی پشتوانه کند. حتی سرخوردگی جوانان مسلمان در اروپا هم به کمک این جریان می آید بی گمان به این مسائل هم باید توجه داشت چرا که این مشکل فقط راه حل نظامی ندارد.

داعش و خلافت اسلامی
 جریان داعش در سوریه سربرآورد و خود را فاجعه بارترنشان داد. جهنم جنگ داخلی سوریه و عراق،داعش پرور شد. پس داعش هم فرزند خشم و سر خوردگی است. در سوریه جریانی که با حمایت قدرت های عربی و غربی با دولت سوریه می جنگید، در میانه راه احساس سر خوردگی و احساس کرد که تنها مانده است. در اینجاخشونت دولت سوریه در سرکوب مخالفان هم جواب داد و مانع سقوط این دولت شد اما نتیجه اش برای منطقه و مردم اسف بار است. اگر القاعده توجیه ظهور حکومت کمونیستی در افغانستان را برای پیدایش خود داشت،توجیه داعش، رفتارحکومت بعثی سوریه است. فراموش نکنیم که کشتار رژیم اسد در سوریه بیش از ۲۵۰هزار نفر تخمین زده می شود که در نوع خود وحشتناک است.
با این وصف داعش هم فرزند عاصی القاعده و هم زاده شرایط شکست در سوریه است که تلاش کرد با شکستن مرزهای بین المللی خود را از بن بست خارج کند و بحران سوریه را ابعاد جهانی دهد. همچنین جریان خود را از زیر فشار محدود زیست ملی در درون سوریه خارج کند و با حمله به عراق و گشودن جبهه ای جدیدی در عراق منطقه را در بحران جدیدی قرار دهد.
داعش که از رژیم سوریه شکست خورد، حمایت عربستان را جدی ندید و در عین حال بی تفاوتی غرب در مورد بقای رژیم سوریه و حتی همراهی غرب با رژیم سوریه را مشاهده کرد، دست به اقدامی طوفانی زد تا از بحران خارج شود؛اقدامی که با خون و کشتار عملی می شود.
با این وصف مشکل داعش در منطقه ما که در انواع هویت طلبی های مذهبی و قومی و ملی می جوشد و منطقه را با خود می سوزاند، راه حلی اصولی و چند بعدی می خواهد. این هویت طلبی ها راه حل نظامی ندارد. در تمام منطقه در صورت ناامنی شاهد سر کشیدن شعله های خشم به نام داعش یا امثال آن هستیم. از لیبی تا تایلند می توان شاهد رشد چنین جریاناتی بود؛جریاناتی که فرزندان خشم و سرکوب هستند.
باید توجه داشت که هویت طلبی برخی از دولت های ملی ساختگی جذابیت کمتری از هویت های قومی و مذهبی دارد. در جدال هویت ها، بیگانگان نان خود را می پزند و از آنان توقع نمی رود،اما بر مردم منطقه نقص است و بر ناتوانی حکومت و یا جاه طلبی حکومت ها که مشکل خود را به کمک غربیان قابل حل می دانند، اما حاضربه پذیرفتن مسئولیت خود در قبال بحران های منطقه که داعش پرور است نیستند. پس مشکل منطقه خاورمیانه راه حل می طلبد. چگونه می توان هویت های ملی و مذهبی و قومی را در چها رچوب تنش زدایی،صلح و توسعه حل کرد؟ این هنر را اروپا کرده و در گذشته دیگران هم انجام داده اند. دراین باره باید بیشتر گفت ونوشت و بحران را اعلام کرد تا راه حل ها عملی شود وطوفان از منطقه رخت بربندد در غیر این صورت طوفان فاجعه می آفریند.

هیچ نظری موجود نیست: