۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

تعلل در اعزام به بیمارستان و مرگ زندانی جوان در خرم‌آباد


خبرگزاری هرانا – زندانی ۳۳ ساله زندان پارسیلون خرم‌آباد به دلیل تعلل مسئولین زندان در اعزام وی به بیمارستان، عصر روز گذشته جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، «سعید محمدی» زندانی ۳۳ زندان پارسیلون خرم‌اباد در استان لرستان به دلیل تعلل مسئولین در اعزام وی به بیمارستان، عصر روز گذشته جان خود را از دست داد.
یک منبع نزدیک به این زندانی با اعلام این خبر به گزارشگر هرانا گفت: “سعید به علت رسیدگی نکردن و دیر رساندن به بیمارستان دیروز ساعت ۴ بعدظهر فوت شد.”
آقای محمدی با اتهامات مربوط به مواد مخدر در زندان پارسیلون نگهداری می‌شد.
لازم به ذکر است هر چند از بیماری و عارضه پزشکی آقای محمدی اطلاعی در دست نیست اما شاهدین و نزدیکان آقای محمدی از انتظار طولانی مدت او برای رسیدگی پزشکی علیرغم وخامت حال در زندان خبر می دهند. این انتظار به صورت تصاعدی باعث وخامت وضعیت جسمی آقای محمدی و نهایتا فوت او شد.

گزارشی از بازداشت‌‌ توام با خشونت هواداران محمدعلی طاهری / اسامی


خبرگزاری هرانا – روز جاری جمعی از هواداران محمدعلی طاهری که قصد داشتند مقابل بیمارستان بقیه الله تهران تجمع مسالمت‌آمیزی تشکیل دهند، توام با ضرب‌وشتم توسط ماموران امنیتی بازداشت شدند. خشونت نیروهای انتظامی در حدی بود که یکی از بانوان حاضر دچار «در رفتگی کتف» شده و به بیمارستان منتقل شد. همزمان با این گزارش پنج تن از بازداشت شدگان تجمعات گذشته در مقابل این بیمارستان، از زندان تهران بزرگ (فشافویه) به طور موقت تا زمان دادگاه آزاد شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دهم آبان‌ماه ۹۵ جمعی از هواداران محمدعلی طاهری که قصد داشتند در مقابل بیمارستان بقیه الله تجمع مسالمت‌آمیز تشکیل دهند، توسط نیروهای امنیتی همراه با ضرب‌وشتم بازداشت شدند.
زهرا بزرگ‌پور، سعیده گودرزی، سپیده محزون و اکرم پناهی همچنین خسرو جان میرزا، امیر قاسمی، مجید هادیان، علی ابراهیمی و امید کاظمی هویت برخی از بازداشت شدگان امروز در مقابل بیمارستان بقیه الله است که هرانا موفق به احراز آن شده است.
شاهدان عینی در مورد نحوه بازداشت این شهروندان به گزارشگر هرانا گفتند ماموران امنیتی با خشونت زیاد و ضرب‌وشتم اقدام به بازداشت این شهروندان کردند. به طوری که خانم‌های بازداشت شده نیز مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته و روی زمین کشیده شده اند. وضعیت آسیب دیدگی برخی از این بازداشت شدگان نامناسب گزارش شده است.
به گفته این شاهدان، «نازی شریعتی» یکی از بانوانی بود که در اثر ضرب‌وشتم وارده دچار «در رفتگی کتف» شده و به مرکز درمانی منتقل شده، اما بازداشت نشده است.
همزمان و در گزارشی دیگر پنج تن از بازداشت شدگان تجمعات هفته اول آبان‌‌ماه در مقابل بیمارستان بقیه الله، با قید کفالت از زندان تهران بزرگ (فشافویه) تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شدند.
هویت این شهروندان بدین شرح است: علی معصومی، امین ذوقی، علی برمکی، نوید موسوی، پویا عسگر زاده و احسان لطیفی.
یک منبع نزدیک به تجمع‌کنندگان آزاد شده نیز به گزارشگر هرانا گفت: “اسماعیل حسینی، بهروز نجاتیان، محمد مقیمی، البرز فتحی و وحید ابراهیم زاده هم‌چنان در زندان فشافویه هستند و احتمالا فردا آزاد خواهند شد.”
هم‌چنین از ندامتگاه ری (زندان زنان قرچک) نیز خبر می‌رسد بازداشت و بلاتکلیفی خانم‌ها «ملیکا کاوندی، زهرا شفیعی، بهارک آذرنیا و ناهید بابازاده» در این زندان ادامه دارد.
لازم به یادآوری است، خانواده، شاگردان و هواداران محمدعلی طاهری درپی انتشار اخبار تایید نشده‌ای از «به کما رفتن آقای طاهری به دلیل اعتصاب غذا، ضرب وشتم و نگهداری وی در بیمارستان بقیه الله ونک» در هفته اول آبان ماه با خواست کسب خبر از وی، در مقابل این بیمارستان با «گل و شیرینی» دست به تجمع مسالمت‌آمیز زده بودند که مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفت.
سازمان عفو بین الملل در دو بیانیه جداگانه در روزهای ۲۹ مهرماه و ۵ آبان با عناوین «بی خبری از محمدعلی طاهری، زندانی در اعتصاب غذا» و «محمدعلی طاهری کجاست؟» نسبت به بی‌خبری از آقای طاهری، بنیانگذار گروه عرفان حلقه، که در اعتصاب غذا به سر می‌برد، ابراز نگرانی کرده بود. این سازمان از حکومت ایران خواسته بود ضمن اطلاع رسانی در مورد وضعیت و محل نگهداری وی، فورا و بدون قید و شرط این زندانی عقیدتی را آزاد کنند.
محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان کیهانی یا حلقه در ایران است که ۱۴ اردیبهشت ماه سال ۹۰ بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به‌ اتهام “توهین به مقدسات”، “مداخله غیرقانونی در امور پزشکی و درمان بیماران”، “ارتکاب فعل حرام و رابطه نامشروع”، “استفاده غیرمجاز از عناوین علمی دکتر و مهندس”، “ضالّه بودن کتب و آثار”، به ۵ سال حبس، پرداخت ۹۰۰ میلیون تومان جزای نقدی و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
اگر چه محکومیت آقای طاهری از بابت پرونده اول به پایان رسیده و جریمه وی پرداخت شده، با این‌حال با ایجاد پرونده ای جدید و تمدید قرار بازداشت از آزادی او تاکنون جلوگیری شده است.

زندان سلماس برای اعدام گروهی آماده می‌شود


خبرگزاری هرانا – گروهی از زندانیان با اتهامات مربوط به مواد مخدر در زندان سلماس، از جمله یک زندانی منتقل شده از ارومیه، جهت اجرای حکم اعدام به سلول‌های انفرادی این زندان منتقل شده اند. این زندانیان موفق شدند روز گذشته آخرین ملاقات را با خانواده‌های خود انجام دهند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حداکثر ۹ زندانی با اتهامات مربوط به مواد مخدر شامل یک زندانی از زندان ارومیه، مورخ هشتم آبان‌ماه جهت اجرای حکم اعدام به سلول‌های انفرادی زندان سلماس منتقل شده‌اند.
«ایرج حامدی فرزند جهانگیر» هویت زندانی منتقل شده از زندان ارومیه به زندان سلماس جهت اجرای حکم اعدام است که توسط هرانا احراز شده.
یک منبع نزدیک به خانواده حامدی دراین‌باره به گزارشگر هرانا گفت: “خانواده حامد شب گذشته توانسته‌اند ملاقات آخر را انجام دهند و حکم اعدام وی قرار است امشب [سحرگاه فردا] در این زندان اجرا شود.”
از هویت و جزییات احکام سایر منتقل شدگان تا زمان تنظیم این گزارش اطلاعی حاصل نشده است.

گزارشی از اولین ملاقات گلرخ ایرایی و روایت کامل تری از بازداشت وی


خبرگزاری هرانا – روز سوم آبان‌ماه گلرخ ابراهیمی ایرایی، کنشگر مدنی، توسط «ماموران سپاه ثارالله» بدون ارایه حکم بازداشت، بصورت خشونت آمیزی جهت اجرای حکم ۶ سال حبس دستگیر و با «چشم‌بند و دست‌بند» به زندان اوین منتقل شد. وی که از بیماری رنج می برد و حتی به دلیل عمل جراحی امکان حضور در دادگاه و دفاع از خود را نیافته درخواست های متعددی برای ملاقات با همسر زندانی خود “آرش صادقی” که از زمان بازداشت او در اعتصاب غذا به سر می برد داده است که با هیچیک از آنان تاکنون موافقت نشده.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گلرخ ابراهیمی ایرایی روز دوشنبه سوم آبان‌ماه ۹۵ جهت اجرای حکم شش سال حبس خود بدون دریافت احضاریه کتبی و با ورود خشونت آمیز ماموران به منزلش بازداشت و به بند زنان (نسوان) زندان اوین منتقل شد.
پس از مدتی بیخبری از وضعیت خانم ایرایی مورخ ۹ آبان ماه اجازه اولین ملاقات او با مادرش صادر می شود، مادر خانم ایرایی که سه روز قبل از این تاریخ عمل جراحی را پشت سر گذاشته بود در گفتگو با گزارشگر هرانا روایت بازداشت فرزندش را این گونه توضیح می دهد “حدودا ساعت ۹ صبح روز دوشنبه سوم آبان تیم ثارالله اطلاعات سپاه برای دستگیری‌ گلرخ به منزلش حمله کردند و با لگد و مشت برای ایجاد رعب و وحشت به درب منزل ضربه می‌زدند. بعد از یک ساعت که درب را به رویشان باز نکرده بود، با میله آهنی درب را بازکردند و وارد منزل شدند. هرچه گفته بود شما چه کسی هستید و از کجا می آیید؟ کارت شناسایی یا حکم نشان دهید توجه نکردند و به او دستبند و چشم بند زدند. ماموران به او گفته بودند به زندان اوین انتقالت می‌دهیم.”
مادر این زندانی عقیدتی در ادامه تصریح کرد: “گلرخ به مامورین که لباس شخصی بودند گفته بود حداقل بگذارید داروهایم را بردارم. اما پاسخ شنیده بود که دارو به چه دردت می‌خورد؟ تو دیگر به دارو نیازی نداری، عمری برایت باقی نمانده همانجا میمانی تا بمیری! گلرخ را جلوی همسایه‌ها با چشم‌بند و دست‌بند به پایین برده و سوار ماشین کردند و سپس به اجرای احکام دادسرای اوین منتقل کردند. در آن‌جا از نحوه بازداشت و بدرفتاری و ممانعت از برداشتن داروهای آسم و وسایلش گفته بود. بعد از کلی کلنجار بالاخره قبول کرده بودند و همراه سه مامور اجرای احکام به منزل برگشته و وسایل و داروهایش را برداشته بود و به زندان اوین مجددا منتقل شده بود.”
وی در مورد وضعیت کنونی گلرخ در زندان تاکید کرد: “گلرخ خیلی نگران اعتصاب غذای آرش است. چراکه آرش دارو مصرف می‌کند و کتفش در زمان بازداشت پیشین در بند سپاه آسیب دیده است. هرچه به دادیار زندان اوین آقای حاجیلو اصرار کرده که آرش را ببیند و از اعتصاب غذا منعش کند، آقای حاجیلو گفته تا زمانی که آرش در اعتصاب است شما ممنوع‌الملاقات هستید.”
مادر این زندانی مدنی در پایان تاکید کرد خود او چند روز پیش جراحی داشته و در نوبت جراحی کمر قرار دارد و تاکنون  نیز تنها یکبار توانسته به ملاقات گلرخ برود، معلوم نیست دیگر بتواند یا خیر.
شایان ذکر است، آرش صادقی کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین از روز سوم آبان‌ ماه در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی دست به اعتصاب غذا زده است. مقامات امنیتی زندان اوین در دیدار با این زندانی گفته‌اند تا زمانی که در اعتصاب غذاست از ملاقات با همسرش محروم خواهد بود.
سازمان عفو بین الملل همزمان با بازداشت خانم ایرایی در قالب بیانیه ای با عنوان «بازداشت نویسنده ایرانی با حمله به منزلش جهت اجرای حکم حبس برای نوشتن داستانی در مورد سنگسار» این بازداشت بدون احضاریه و خشونت‌آمیز را محکوم و خواستار آزادی و لغو محکومیت خانم ایرایی شد.
مگدالنا مقرابی، معاون بخش خاورمیانه و شمال افریقا در سازمان عفو بین الملل در این‌باره گفت: “گلرخ ابراهیمی ایرایی جدیدترین نویسنده و فعال جوانی است که در سرکوب بی‌امانِ بیان هنری توسط [حکومت] ایران گرفتار شده است.”
چندی پیش ماموران هنگام بازداشت نوید کامران دیگر فعال مدنی در محل کارش، از موبایل شخصی او به خانم ایرایی زنگ زده و با اعلام این‌که حکم جلب وی را نیز دارند، به او گفته بودند در صورت عدم مراجعه نسبت به بازداشت او نیز اقدام خواهد شد. ماموران اجرای احکام زندان اوین با مراجعه به محل کار نوید کامران، وی را جهت اجرای حکم حبس بازداشت و به زندان اوین منتقل کرده بودند.
آرش صادقى، گلرخ ابراهیمی ایریایی، نوید کامران و بهنام موسیوند آخرین بار پانزدهم شهریورماه سال ۱۳۹۳ در محل کار بازداشت شدند.
به گفته منابع مطلع، بازداشت آنان با اعمال خشونت زیادی همراه بود.
نوید کامران و بهنام موسیوند چند روز بعد به قید وثیقه آزاد شدند. گلرخ ایرایی اوایل مهرماه همان سال و آرش صادقی پس از بیش از شش ماه، اواخر اسفند به قید وثیقه آزاد شد.
دادگاه این فعالین سی ام تیرماه ۱۳۹۴ در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر در حالی برگزار شد که گلرخ ایرایی به دلیل بیماری حضور نداشت و مطابق مدارک پزشکی ارائه شده، جلسه رسیدگی به اتهامات گلرخ ابراهیمی باید تجدید می شد، ولی با مخالفت قاضی صلواتی و نماینده دادستان، بدون حضور وی کیفرخواست قرائت و محاکمه او به صورت غیابی انجام شد.
حکم دادگاه ۳۱ مردادماه سال گذشته با حضور آنان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران ابلاغ شد، طی این حکم آرش صادقی به پانزده سال، گلرخ ابراهیمی به شش سال و نوید کامران و بهنام موسیوند نیز هر کدام به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد. که حکم صادره برای آقای کامران و موسیوند در دادگاه تجدید نظر به ۱۲ ماه کاهش یافت.
اگرچه قانونا باید این اتهامات با اعمال ماده ۱۳۴ و تجمیع جرائم کاهش می یافت ولی در دادنامه بدوی و همچنین تجدیدنظر به این مسئله اشاره ای نشد و صرفا بخش تشدید مجازات (یک و نیم برابر کردن مجازات هر اتهام) درباره آرش صادقی و گلرخ ابراهیمی انجام شد.
آرش صادقی، بهنام موسیوند و نوید کامران پیش از این پرونده نیز سابقه بازداشت و زندانی شدن داشته اند.
بهنام موسیوند نیز پیش از این به دو سال حبس تعلیقی و آرش صادقی به چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده بودند که این احکام با قطعی شدن حکم جدید لازم الاجرا شد.
از متهمان این پرونده آرش صادقی در ۱۸ خردادماه سال جاری جهت تحمل ۱۹ سال حبس تعزیری بازداشت شده بود و بهنام موسیوند نیز روز دوشنبه ۲۴ خرداد جهت اجرای حکم حبس خود را به زندان اوین معرفی کرد.

تنبیه بدنی دانش آموز شیرازی را روانه بیمارستان کرد


 تنبیه بدنی معلم روز دوشنبه دانش آموز 17 ساله هنرستان شهید دوران شیراز را روانه بیمارستان کرد.
 
مدیر روابط عمومی و اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش فارس دوشنبه با تایید این خبر به ایرنا گفت: پس از زنگ ورزش، حوالی ساعت 10 صبح امروز پنج دانش آموز دیرهنگام وارد کلاس درس شدند که معلم از تاخیر آنها در ورود به کلاس ناراحت شد و در رفتاری غیرقابل توجیه، با مشت به سینه یکی از دانش آموزان زد. 
 
حمیدرضا شعبانی افزود: میلاد زارع دانش آموز شیرازی پس از این ضربه احساس بی حالی کرد و پس از آن به مرکز فوریت های پزشکی (اورژانس) اطلاع داده شد و در نهایت، این دانش آموز به بیمارستان شهید رجایی شیراز منتقل شد. 
 
وی اظهار کرد: کمیته ای در ناحیه سه آموزش و پرورش شیراز متشکل از مسئول بازرسی این ناحیه، مدیر و مشاور تحصیلی مدرسه ماموریت یافتند که مراحل درمانی این دانش آموز را پیگیری کنند. 
 
مدیر روابط عمومی و اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش فارس گفت: به دنبال انجام مراحل درمانی، دانش آموز ساعت 16 دوشنبه از بیمارستان مرخص شد. 
 
شعبانی ادامه داد: پس از عکسبرداری از قفسه سینه دانش آموز مشخص شد که آسیبی به وی وارد نشده است و از این رو، اجازه ترخیص از بیمارستان داده شد. 
 
مدیر روابط عمومی و اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش فارس با بیان این که تنبیه بدنی و سلامت دانش آموزان، خط قرمز آموزش و پرورش تلقی شده وپیگیری این موارد وظیفه ماست گفت: هیچ توجیهی برای تنبیه بدنی پذیرفته نیست و همچنین با توجه به درخواست والدین این دانش آموز ، معلم خاطی سه شنبه به کمیته تخلفات اداری معرفی می شود. 


هنرستان شهید دوران در ناحیه سه آموزش و پرورش شیراز قرار دارد.

علی شریعتی دست به اعتصاب غذا زد


علی شریعتی فعال سیاسی در اعتراض به بازداشت به منظور اجرای ادامه حبس، دست به اعتصاب غذا زد.

به گزارش «زیتون»، شامگاه دوشنبه او که در مرخصی به سر می‌برد، به دلیل آنچه بازنگشتن به زندان عنوان شده، بازداشت و به بند ۸ زندان اوین منتقل شد.

این زندانی سیاسی، بهمن سال ۹۳ بازداشت شده و بعد از ۵ ماه نگهداری در بازداشتگاه ۲۰۹ به بند ۸ منتقل شده بود.

شریعتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه و به ۱۲ سال و ۹ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

اتهامات او اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور و نگهداری ماهواره عنوان شده بود.

علی شریعتی اردیبهشت امسال به مرخصی اعزام شده  و دادستانی با تمدید مرخصی او تا امروز موافقت کرده بود.

پیرموذن: به خاطر اشاره به‌ اسم‌ خاتمی‌ رد صلاحیت شدم


«با نظارت‌های ترس‌آور حق‌ نمایندگی از ملت گرفته می‌شود. متاسفانه به این طرز تفکر بها می‌دهند. در همین دوره نمایندگی باعث شد من را رد صلاحیت کنند با این بهانه که چرا اسم موسوی را آوردید؟ چرا اسم خاتمی را آوردید؟ چرا خودسرها حمله کردند به سفارتخانه شما قاطعانه محکوم کردید؟ چرا از مطهری حمایت کردید؟»

کمال‌الدین پیرموذن نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با آفتاب‌نیوز، با انتقاد از سخنان سخنگوی شورای نگهبان در مورد نظارت بر نمایندگان در طول دوره نمایندگی  گفت: اگر نظارت بر نمایندگان در زمان نمایندگی عملیاتی شود، نماینده مجلس نماینده مورد تایید شورای نگهبان و یک سری نهادهای نظارتی می‌شود و زبان گویای ملت و مدافع سر سخت منافع ملی و مطالبه‌کنندگان و مدافعان منافع ملی از بین می‌رود و صدای افرادی که مورد ظلم قرار می‌گیرند، شنیده نمی‌شود. بنابراین هرگونه اظهارنظر در جهت ایجاد محدودیت برای نمایندگان مجلس با بینش اسلامی با آرمان‌های بلند امام، بیانات رهبری و آرمان‌های انقلاب اسلامی منافات دارد و تهدید جمهوریت نظام است.

وی تاکید کرد: اینها مواردی نیست که به خاطر آن شهدای ارزشمندی برای انقلاب دادیم. این گونه مسایل لطمات فراوانی به سرمایه ارزشمند اجتماعی وارد می‌کند و حضور تاثیرگذار ملت در پای صندوق‌های رای را کمرنگ می‌کند.

نماینده پیشین مجلس نظارت بر نمایندگان در طول دوره نمایندگی از سوی شورای نگهبان را باعث کم‌رونق شدن انتخابات دانست و ادامه داد: با این اظهارات برداشت مردم این خواهد بود که دیگر نمایندگان آنها راهی خانه ملت نخواهد شد بلکه نماینده ضعیف وارد مجلس خواهد شد که اینها با آرمان‌های همه بزرگان اسلام و انقلاب منافات دارد. خصوصا باعث تضعیف مجلس است و جز ضربه به منافع ملت چیزی نصیب کشور نمی‌شود. 

گزارشی از بلاتکلیفی کارگران شلاق خورده آق دره

گرد و خاک مال ماست، آلودگی و صداهای انفجار مال ماست، اما از معدن طلای آق دره نصیب ما حتی کارگری هم نیست.
اوایل خرداد ماه بود که خبر شلاق خوردن کارگران آق‌دره رسانه ای شد. در واپسین روزهای اردیبهشت ماه سال جاری، 17 نفر از کارگران معدن طلای آق دره شهرستان تکاب که با شکایت کارفرما دادگاهی شده‌بودند، ضربات شلاق را تحمل کردند. احکام حبسشان بخشوده شده بود، اما ضربات شلاق ماموران بر تن های کارگری آق دره‌ای ها، جامعه کاری ایران را تکان داد: کارگران به جرم تجمع صنفی شلاق خورده بودند و این چیز کمی نبود...
حالا چند ماه از صدور و اجرای این حکم گذشته‌است و علیرغم همه حساسیت های رسانه‌ای و اعتراض‌های جمعی و فردی کارگران و فعالان، این کارگران شلاق‌خورده همچنان بلاتکلیفند. قرار بود به سر کار برگردند که هنوز بیکارند، قرار بود مدیرکل اداره کار آذربایجان شرقی معزول شود که نشد. قرار بود از این کارگران هتک حرمت شده، دلجویی و استمالت شود که آن هم امیدی خوشبینانه بود که هرگز به سرانجام نرسید.
نهم آبان ماه، طرح تحقیق و تفحص از شلاق خوردن کارگران آق‌دره در مجلس تصویب شده است. وزیر کار قرار است مستندات به نمایندگان مجلس ارائه کند، نمایندگان هم قرار است تحقیق کنند و به نتیجه برسند، نتیجه ای که همین امروز هم مشخص است: کارگران شلاق خوردند، دست‌کم در محل سکونت خود و در برابر دوست و آشنا، سابقه کیفری پیدا کردند و امروز تعدادی از آنها هنوز بیکارند وبدیهی است که کشف این واقعیت‌های تلخ، نیاز به تحقیق چندانی هم ندارد:
"نزدیک دو سال است که بیکاریم، هیچ کس حرفمان را نمی‌شنود، هیچ مقام مسئولی در عمل از ما حمایت نکرد."
مردم روستای آق دره علیا، سالهاست که خواب شبشان از صدای انفجارها آشفته است. آلودگی بالاست، کشاورزی تعطیل است، بیکاری بیداد می‌کند، جوانها در روستا نمی‌مانند.
طلا را دیگران می‌برند؛ زندگی ما آلوده می شود
"گرد و خاک معدن همه جا نشسته، طلا را دیگران می‌برند، زندگی ما آلوده می‌شود، مردم آق دره علیا خیلی مظلومند، نه جاده آسفالت داریم، نه بهداشت. بعد از رسانه ای شدن، اداره کار تکاب ما را خواست. نماینده شهرستان تکاب بود، نمایندگان فراکسیون کارگری مجلس بودند، از فرمانداری آمده بودند، آن روزها خیال می کردیم که کارمان ردیف شده، حتما سر کار برمی‌گردیم."
کارگران بعد از آن جلسه، به اداره کار معرفی شدند. در اداره کار به کارگران شلاق خورده گفتند امسال بیمه بیکاری بگیرید تا سال بعد. سومین ماه بهار بود که به کارگران این پیشنهاد را دادند. 5 نفر قبول نمی کنند، می‌خواهند سر کار بازگردند. بعد از آن این کارگران، به هیات حل اختلاف معرفی می‌شوند.
"در حل اختلاف گفتیم زمین مال ماست، گرد و خاک مال ماست، ما از معدن چیزی نخواستیم جز کارگری. گفتند خاک مال شما نیست، مال کشور است، شما باید به قانون کشور تمکین کنید. ما هم گفتیم ما تابع قانون بودیم و هستیم، این قانون بود که علیه ما عمل کرد. دست آخر تیرماه امسال حکم بازگشت به کار دادند و قرار شد کارفرما از بیست و چهارم خرداد تا روزی که دوباره به سرکار برگردیم، غرامت پرداخت کند، روزی 39800 تومان."
کارگران بایستی در اسرع وقت به سر کار بازگردند
«حسین حبیبی»، فعال کارگری  که ماههاست وضعیت کارگران آق دره را پیگیری می کند در رابطه به صدور حکم بازگشت به کار می‌گوید:  کارگران مظلوم آق دره به استناد رای هیات حل اختلاف اداره تعاون ؛کارورفاه اورمیه مستحق بازگشت بکار سابق ودریافت حق السعی ایام بلا تکلیفی  هستند.  آنهم به این دلایل، کارگر در ابلتدای فصل کاربدون قرارداد مشغول بکاربوده، قرارداد مکتوب در اثنای فصل کاری منعقد شده است واین امر برای هیات محرز گشته،  قرارداد منعقده فاقد تاریخ تنظیم است و در نهایت قطع همکاری به دلیل اتمام قرارداد وارد دانسته نشده.
حبیبی توضیح می‌دهد: وفق ماده 7 قانون کار، قراردادکار کتبی یا شفاهی است ودر صورتی که طبیعت آن جنبه مستمر داشته باشد و مدتی در قرارداد ذکر نشود، قرارداد، دائمی تلقی می شود؛نکته قابل توجه این است که کارگر مورد نظر قرارداد کتبی نداشته پس شفاهی بوده وقرارداد شفاهی هم تاریخ ندارد به طبع آن دائمی تلقی می شود ؛ مستمر بودن یانبودن طبیعت آن برمی گردد به استمرارکار وکارگاه. در واقع کاردر معدن سالها استمراردارد. پس کارگران آق‌دره، کارگر دائم تلقی می شوند و کارشان هم دائمی است، بنابراین باید در اسرع وقت به سر کار بازگردند.
بعد از صدور حکم، کارگران به کارفرما مراجعه می‌کنند، کارفرما می‌گوید  کارگر نمی خواهیم، پول هم نمی‌دهیم، اصلا رای را قبول نداریم.
"در معدنی که 240 نفر کار می‌کنند، ما 5 نفر شلاق خورده  و بیکار شده، جایی نداشتیم. از طرفی نمی‌توانستیم آواره شهرها شویم، چند نفر تحت تکفلمان هستند، کجا برویم."
کارگران به اداره کار رجوع می‌کنند، در نهایت کار به دادگستری می کشد، قرار می‌شود امسال بیمه بیکاری بگیرند، سال آینده قرارداد ببندند. سه نفر از 5 کارگر بیکار قبول می‌کند، دو نفر نمی‌پذیرند، آن دو نفر همچنان دنبال شکایت مجدد و بازگشت به کار هستند.
دستمان به جایی بند نبود؛ مجبور شدیم قبول کنیم
"ناچار شدیم قبول کنیم، چون هیچ کس در عمل از ما دفاع نکرد. چون دستمان به جایی بند نبود،  مجبور شدیم قبول کنیم. اول به شرط قرارداد مکتوب برای سال آینده قبول کردیم، اما آخر سر هیچ قراردادی در کار نبود، فقط وعده سرخرمن داده بودند که ما را از سر خودشان باز کنند....
دوازدهم همین برج بیمه بیکاری را یکجا میریزند به حسابمان، به خاطر فقر و نداری قبول کردیم. حتی صد هزار تومان نداشتیم خرج سفر کنیم، بیاییم تهران، رد کارمان را بگیریم. عیالواریم و مجبوریم خیلی چیز ها را قبول کنیم، آنهم به ناچار و ناخواسته..."
حالا معلوم نیست که این کارگران سال بعد هم بتوانند سر کار برگردند، نه وزارت کار ، کاری برایشان انجام داده و نه تشکل های کارگری توانسته‌اند حرفشان را به کرسی بنشانند، آق دره‌ای ها با مهر بدسابقگی بر پیشینه سالها زحمت کشیدن و کارگری در معدن، حالا احساس می کنند طرد شده اند. فعالان کارگری می‌گویند علاوه بر بازگشت به کار، دلجویی از کارگران ؛ جبران خسارت، عذر خواهی ورفع سوء سابقه کارهایی است که باید توسط قوای مجریه و مقننه انجام شود. کارگران ولی می گویند  چشممان آب نمی‌خورد....





چرا جمهوری اسلامی نسبت به کورش حساس است؟

 درست یک روز بعد از انتشار انتقاد تند آیت الله حسین نوری همدانی، مرجع تقلید شیعه ساکن قم از برگزاری تجمع در پاسارگاد، دادستان استان فارس از دستگیری و برخورد با عوامل این تجمع خبر داد.
نوری همدانی افرادی که در تجمع پاسارگاد شرکت کرده‌ بودند را ضد انقلاب نامید و علی صالحی دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان فارس گفته تجمع روز جمعه با هنجار شکنی همراه بوده است، برگزارکنندگان این تجمع  دستگیر شده‌اند و با آن‌ها برخورد قضایی صورت گرفته است.
 حدود ده سالی می‌شود که هفتم آبان به شکل غیر رسمی روز کوروش نام‌گذاری شده و بسیاری از دوستداران این پادشاه هخامنشی در این روز برای بزررگداشت کوروش؛ بنیانگذار سلسله هخامنشی و پادشاهی که اولین منشور حقوق بشر را نوشته کنار آرامگاه او در پاسارگاد جمع می‌شوند.
جمعه گذشته هم شمار قابل توجهی از مردم ایران از شهرهای مختلف به خاطر این روز راهی پاسارگاد شدند، تجمع آن‌ها با شعارهایی مثل «کوروش پدر ماست، ایران وطن ماست» آغاز شد و سپس به شعارهای انتقادی از حکومت جمهوری اسلامی رسید: «هرگز نخواب کوروش ایران پدر ندارد»، « نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»، «من ایرانی هستم، عرب نمی‌پرستم»، «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه» و ...
به گفته یکی از حاضران در مراسم، حضور نیروهای امنیتی و لباس شخصی در این تجمع کاملا مشخص بود و زمانی که شعارها به مذاق‌شان خوش نمی‌آمد از بلندگوهای سراسری آهنگ‌هایی برای شنیده نشدن این شعارها پخش می‌کردند. او به ایران وایر می‌گوید: «مردمی که امده بودند کوروش را پدر معنوی ایران می‌دانند و معتقدند باید در تقویم رسمی جایی برای بزرگداشت کوروش کبیر باز شود، عمده سخنرانی‌های کوتاهی که در این مراسم  انجام شد هم درباره همین موضوع یعنی  اختصاص یک روز رسمی در تقویم ایرانیان برای بزرگداشت کوروش بود.»
 این خواسته چند سالی است که از سوی فعالان فرهنگی و دوستداران کوروش مطرح می‌شود  اما تا الان از سوی مسئولان نادیده گرفته شده است. یکی از فعالان فرهنگی شهر شیراز که بارها برای ثبت رسمی این روز تلاش کرده به «ایران وایر» می‌گوید: «دلیل مخالفت با نام گذاری روز رسمی به نام کوروش این است که شاه به کوروش احترام می‌گذاشته. چون بعد از انقلاب هر کاری را که شاه انجام می‌داده، بد می‌دانند، پس تاریخ را  هم کنار می‌گذارند و کوروش را نادیده می‌گیرند.»
اشاره او به ادای احترام محمدرضا شاه؛ آخرین پادشاه ایران به کوروش کبیر در طول برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی است. محمدرضا شاه در یکی از جشن‌ها  کنار مقبره کوروش در پاسارگاد به عنوان بنیانگذار شاهنشاهی متنی در ستایش کوروش خواند: « كورش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده‌ایم تا بتو بگوئیم: آسوده بخواب كه ما بیداریم، و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود.»
نوری همدانی هم در انتقاداتش به این جملات محمدرضا شاه اشاره کرده: « شاه می‌گفت کوروش آسوده بخواب، ما بیداریم، اکنون عده‌ای دور مزار کوروش جمع شدند و طواف کردند و در این تجمع دستمال درآوردند و گریه کردند.» او با ذکر خاطره‌ای نظر  آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره طرفداران کوروش را هم بیان کرده: «ایشان فرمودند شنیدم این افراد جمع شدند، گریه کردند که اسلام به این مملکت آمده است، این افراد همان‌ها هستند و ضدانقلاب هستند.»
تجمع در پاسارگاد همزمان با جشن تولد پنجاه وشش سالگی رضا پهلوی؛ ولیعهد سابق ایران برگزار شده و در برخی ویدئوهای منتشر شده، عده‌ای شعار «شاهزاده تولدت مبارک» سرداده‌اند. رضا پهلوی با انتشار یکی از این ویدئوها در صفحه فیس بوکش نوشته: «از همگی شما هم‌میهنانم به ویژه جوانان برومند ایران زمین برای تبریک تولدم در پاسارگاد به مناسبت روز کوروش بزرگ نهایت سپاسگذاری را دارم. بهترین هدیه تولدم در سال‌های گذشته بود.»
حسین نوری همدانی که در جمع کارکنان وزارت دفاع صحبت می‌کرده از شعارهایی که در این تجمع سر داده شده هم انتقاد کرده است: « تعجب می‌کنم چه طور می‌توانند در مزار کوروش جمع شوند، همان شعارهایی که برای رهبر معظم انقلاب می‌دهیم، برای کوروش بدهند و باز ما زنده، نشسته‌ و تماشاگر هستیم.»
پس از انتشار این سخنان، دادستان استان فارس گفت: «پس از انجام تحقیقات لازم، لیدرها و سرشاخه‌های اصلی این تجمع که به سر دادن شعارهای هنجارشکنانه و ضدارزش‌ها اقدام کرده بودند، دستگیر شدند.» او در بخش دیگری از حرف‌هایش در گفت وگو با خبرگزاری ایسنا گفته:  «اقدامات این افراد پیش از این از سوی دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی مورد رصد قرار گرفته بود.»
محمدرضا عالی پیام شاعر ، طنزپرداز و سینماگر معترض ملقب به هالو یکی از بازداشت شدگان بود. او روز جمعه توسط نیروهای امنیتی با ضرب و شتم شدید دستگیر شد و به دلیل عدم دسترسی به داروهایش به بیمارستان سعادت شهر شیراز منتقل شد.

خبر دستگیری او را روز جمعه پسرش در صفحه اینستاگرام  «هالو» منتشر کرد. یک ساعت پیش اما محمدرضا عالی پیام در صفحه اینستاگرامش با انتشار تصویری از در یک بازداشتگاه و مردمی که کنار آن جمع شده‌اند، از آزادی‌اش و نگرانی‌ درباره دیگر بازداشتی‌ها نوشت: «هفتم آبان ماه، روز کوروش کبیر، حضور در پاسارگاد، یک صحبت چند دقیقه‌ای با مردم، دستگیری، کتک خوردن شدید توسط سه دلواپس قوی هیکل، بازجویی، بازجویی، بازجویی، بازداشت بدون شام و ناهار، حمله عصبی و اعزام به بیمارستان توسط اورژانس، بلاتکلیفی و بلاتکلیفی و بلاتکلیفی تا الان که در خیابان‌های شیراز پلاسم و نگران کسانی هستم که هنوز در بازداشتگاه سروش بلاتکلیفند و با خانواده‌های آن‌ها که در مقابل بازداشتگاه نگران قدم می‌زنند، همدردی می‌کنم.» او در آخربه دوستان و اشنایانش  اطلاع داده که تلفن همراهش را هنوز پس نداده‌اند.

۱۳۹۵ آبان ۵, چهارشنبه

مریم اکبری منفرد؛ هشتاد ماه در زندان با وجود تودیع وثیقه یک میلیارد تومانی



همسر مریم اکبری منفرد زندانی عقیدتی بند زنان اوین که ۶ سال و ده ماه از مرخصی محروم است به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت که «علیرغم تودیع وثیقه یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون تومانی از مرخصی او جلوگیری می کنند.»

مریم اکبری منفرد، دو روز بعد از عاشورای ۱۳۸۸،در ۸ دی ماه این سال، بازداشت و به اتهام محاربه از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان محکوم شد. او از روز بازداشت در سال ۸۸ تاکنون ۶ سال و ده ماه است که به مرخصی نیامده است.

حسن جعفری، همسر مریم اکبری منفرد، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «در سال ۱۳۹۲ به ما گفتند که برای مرخصی وثیقه بیاورید یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون تومان وثیقه خواستند. سند جور کردیم بردیم، هزینه کارشناسی هم دادیم اما نگذاشتند نه برای جراحی دخترم به مرخصی بیاید نه برای اولین روز مدرسه دختر دیگرم. پی گیری ها هم نتیجه نداد دو سال و نیم است سند خوابیده در دادگاه و می گویند وزارت اطلاعات با مرخصی موافقت نکرده. هیچ کسی هم جوابگو نیست نمی دانیم کجا مراجعه کنیم. هفت سال است می رویم دادستانی حتی یکبار هم دادستان را ملاقات نکرده ایم. دادیار ناظر زندان که آقای خدابخشی بود و الان آقای حاجیلویی است هنوز نتوانستیم اینها را هم ملاقات کنیم بگوییم درد ما چی است، مشکل ما چی است و کجا باید مراجعه کنیم و از چه کسی پی گیری کنیم، هیچ جوابی به ما نداده اند.»

مریم اکبری منفرد به گفته همسرش موقع بازداشت زنی ۴۰ ساله و خانه دار بوده است. آقای جعفری به کمپین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «اعضای خانواده خانم من در دهه ۶۰ اعدام شده اند و خواهر و برادرش عضو مجاهدین هستند آن زمان پایگاه اشرف در عراق بودند و همسر من چند بار تلفنی با آنها صحبت کرده بود. همین شد اتهام او. در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، موقع محاکمه همسرم بودم.بچه کوچکم بغلم بود و قاضی صلواتی به خانم ام گفت تو جور خواهر و برادرهایت را می کشی. بعد من ماندم و سه دختر بچه که الان شش سال و نیم است مادرشان در زندان است. این وضعیت ما است  والا اگر ما را دوست ندارند در این مملکت، یک کاغذی بدهند ما برویم بیرون از این مملکت زندگی بکنیم الان  ۷سال است همسر مرا برده اند و من با سه دختر بچه مانده ام یک پایم دادستانی است یک پایم زندان و یک پایم کار و بچه ها.»

محمدجواد لاریجانی در واکنش به تأسیس دفتر اتحادیه اروپا در تهران؛ دستگاه قضا اجازه تأسیس لانه فساد غربی‌ها را نمی‌دهد


محمدجواد لاریجانی (زمین خواری که پرونده اش خاک میخورد)  در حاشیه پنجمین نشست مشترک پلیس بین‌الملل نیروی انتظامی با قضات و کارشناسان قضایی با تأکید بر اینکه ایران به هیچ وجه بیانیه پارلمان اروپا را قبول نداشته و آن را نخواهد پذیرفت، اظهار داشت: بیانیه پارلمان اروپا اگرچه دارای قدرت اجرایی نیست ولی بیانگر مقاصد این اتحادیه در تعاملات خود با ایران است.

دبیر ستاد حقوق بشر افزود: در این بیانیه در تمام حوزه‌ها تعاملات این اتحادیه با ایران را تعریف کرده، ما اشکالات زیادی می‌بینیم چرا که حتی در حوزه تجاری نیز به کشورمان به‌عنوان محل فروش کالاهای اروپایی نگاه شده است.

وی اضافه کرد: حتی در مسئله هسته‌ای نیز در این بیانیه به‌صورت بی‌ادبانه عنوان شده است که ایران باید حواسش جمع باشد چرا که در صورت کمترین تخلف تمام تحریم‌ها بازمی‌گردد و این بی‌ادبی در حالی است که ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده و به‌صورت یکجا آنها را اجرایی کرده است و ای‌کاش که تعهداتمان را به‌صورت یکجا انجام نمی‌دادیم.

لاریجانی افزود: در موضوع حقوق بشر هم همین‌طور است و آنها صلاحیت ندارند بگویند که ما باید خودمان را اصلاح کنیم در حالی که آنها مملو از خشونت و نقض حقوق بشرند.

دبیر ستاد حقوق بشر با انتقاد شدید از پیشنهاد غربی‌ها برای تأسیس دفتری در تهران گفت: این دفتر اگر برای پیگیری موضوعات تجاری باشد مشکلی نیست ولی آنها عنوان کردند که به‌دنبال تأسیس این دفتر می‌خواهند با مدافعان حقوق بشر و NGOهای داخل کشورمان ارتباط نزدیک بگیرند تا از روند اجرای حقوق بشر در کشورمان اطمینان حاصل کنند لذا باید بدانند که دستگاه قضا قطعاً اجازه نمی‌دهد تا چنین لانه فسادی در ایران تأسیس شود.

وی در بحث حقوق بشر و مذاکرات حقوق بشر نیز با تأکید بر ضرورت رعایت احترام متقابل در این مذاکرات گفت: ما از این جهت در موضوع حقوق بشر با آنها مذاکره می‌کنیم تا نشان دهیم به‌جز حرف‌های آنها حرف‌های بسیار خوب دیگری در بحث حقوق بشر وجود دارد.

لاریجانی در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران در خصوص شکایت یکی از اتباع ایرانی که در جریان تبادل جیسون رضاییان به آمریکا منتقل شد و درخواست وی برای غرامت 40 میلیون دلاری از ایران گفت: این هم یکی دیگر از فضاحت‌های سیستم قضایی آمریکاست که میلیاردها تومان از ثروت ایران را گرفته است.

دبیر ستاد حقوق بشر اضافه کرد: متأسفانه اینها دزدهای سرگردنه‌ای هستند و تشکیلات قضایی آمریکا بسیار ناامیدکننده است.

وی با بیان اینکه تابعیت اول این فرد کشور ایران است، در خصوص اثربخش بودن این شکایت گفت: اثربخش بودن این شکایت بستگی به میل سیاسی آمریکا دارد چرا که این شکایت هیچ محمل محکمه‌پسندی نداشته و تنها به میل سیاسی کشور آمریکا وابسته است.

واکنش دادستانی تهران به دادخواهی مریم اکبری منفرد درباره اعدام‌های سال ۶۷


در پی شکایت مریم اکبری منفرد درباره اعدام برادر و خواهرش در سال ۶۷، یکی از مقامات دادستانی تهران گفته که دستور قطع ملاقات‌های این زندانی با فرزندان و همسرش از “بالا” صادر شده‌است. وی همچنین در یک پاسخ شفاهی به خانواده این زندانی سیاسی اعلام کرده‌است: او چه چیزی را می خواهد بداند؟ آنها که خواهر و برادراش را اعدام کرده‌اند حالا یا مرده‌اند یا پیرشده‌اند و خواهر و برادرش هم احتمالا در خاوران دفن شده‌اند.

این مقام دادستانی تهران همچنین به خانواده اکبری منفرد گفته است که چنین شکواییه‌هایی هیچ نتیجه و فایده‌ای ندارد و فقط می‌تواند وضعیت او را در زندان سخت‌تر کند و مانع مرخصی یا آزادی او شود.

این زندانی سیاسی اخیرا از داخل زندان اوین شکایتی رسمی در دادسرای تهران ثبت کرده است و در آن خواهان تحقیق پیرامون جزییات اعدام خواهر و برادر خود، رقیه اکبری منفرد و عبدالرضا اکبری منفرد در سال ۱۳۶۷، از جمله مشخص شدن مسئولان آن شده است. وی همچنین که با توجه به اینکه نشانی محل دفن آنها هیچ‌گاه به خانواده اعلام نشده است، خواستار روشن شدن چگونگی اعدام و محل دفن آن‌ها نیز شده‌است.

اشاره مقام دادستانی تهران به دفن احتمالی خواهر و برادر مریم اکبری منفرد در خاوران در حالی صورت می‌گیرد که گزارش شاهدان عینی حاکی از ریختن پیکر اعدام‌شدگان در گورهای جمعی در این مکان، به طور مخفیانه و بدون رعایت تشریفات کفن و دفن است. خاوران تکه زمینی است در جنوب شرقی تهران و مجاور گورستان بهاییان که علاوه بر قبرهای بدون نشان اعدام‌شدگان عضو یا هوادار سازمان‌های چپ و بهایی در دهه ۶۰، چندین گور جمعی از سال ۶۷ در آن وجود دارد.

مریم اکبری منفرد در شکواییه خود نوشته است: “برادر کوچکترم عبدالرضا اکبری منفرد در سن ۱۷ سالگی در سال ۵۹ به دلیل اینکه نشریه مجاهد پخش می کرد دستگیر و به سه سال حبس محکوم شده بود اما با وجود اینکه سال‌ها بود مدت حبس خود را گذرانده بود مقامات قضایی از آزادی او خودداری کرده بودند و در سال ۶۷ اعدام شد.

درمراسم شب هفت برادر دیگرم علیرضا اکبری منفرد که در ۲۸ شهریور سال ۶۰ به اتهام هواداری از مجاهدین اعدام شده بود، ماموران امنیتی به برگزارکنندگان مراسم حمله کردند و حضار از جمله مادر و خواهرم رقیه اکبری منفرد را نیز دستگیر کردند. خواهر اینجانب که مادر یک دختر خردسال بود، به ۸ سال زندان محکوم شد و در سال ۶۷ درحالی که فقط یک سال تا پایان اتمام مدت محکومیتش باقی مانده بود، اعدام شد.”

وی در این شکواییه، با طرح چندین استدلال حقوقی و نیز مستند به مذاکرات جلسه ۲۴ مرداد ۶۷ آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری و مصطفی پورمحمدی، حسین‌علی نیری، مرتضی اشراقی و سید ابراهیم رییسی، اعدام زندانیان سیاسی از جمله خواهر و برادر خود در سال ۶۷ را خلاف قوانین جاری، موازین شرعی و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی خوانده است.

این اولین باری است که یک شکواییه رسمی از سوی خانواده‌های اعدام‌شدگان سال ۶۷ تسلیم قوه قضاییه جمهوری اسلامی شده و به شکل علنی منتشر می‌شود.

مریم اکبری منفرد همچنین در نامه‌ای جداگانه، ضمن بیان رنج‌های خانواده اش در دهه ۶۰ و پس از آن رفته، از سایر خانواده‌ها هم خواسته که رسما خواستار”ارائه و انتشار کیفر خواست محکومان و اعدام شدگان دهه ۶۰.

انتقاد از برخورد با نشریات دانشجویی به‌دلیل نام بردن از خاتمی




 عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نسبت به برخورد نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه با نشریات دانشجویی به‌دلیل نام بردن از رییس دولت اصلاحات انتقاد کرد.

محمود صادقی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی ایلنا، با اشاره به برگزاری جلسه کمیسیون آٖموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: در نشست اخیر کمیسیون آموزش، گزارشی از از برخورد برخی نهادها با نشریات دانشجویی را ارائه کردم.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: پس از ارائه این گزارش از رییس و اعضای  کمیسیون خواستم نسبت به نقض حقوق دانشجویان احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند.

عضو هیات رییسه فراکسیون امید در مجلس دهم همچنین با اشاره به پاسخ رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات در قبال این مسئله، خاطرنشان کرد: آقای زاهدی در واکنش، به گزارش‌های مربوط به انتشار مطالب ضد دینی در نشریات اشاره کرد که پاسخ دادم صرف‌نظر از محتوای مطالب، برخورد نهادهای بیرون از دانشگاه با دانشجویان خلاف قانون است.

صادقی یادآور شد: نکته مهم دیگر این است که با برخی از نشریات صرفاً به‌دلیل نام بردن از خاتمی برخورد شده است.

بنابر اعلام این نماینده اصلاح‌طلب مردم تهران در مجلس دهم در پی بیان این‌که برخورد با نشریات دانشجویی صرفاً به‌دلیل نام بردن از رییس دولت اصلاحات بوده، محمدمهدی زاهدی رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفته است که تاکنون شکایتی در این خصوص به این کمیسیون نرسیده است.

به گزارش ایلنا، برخی از مدیران نشریات دانشجویی سراسر کشور ابتدای هفته جاری در نشستی با حضور محمود صادقی، علی مطهری و معاونان وزارت علوم در مجلس شورای اسلامی به بیان مشکلات خود پرداختند.

"دولت متخاصم"




قضات و مقام های قوه قضائیه ایران در سال های اخیر بارها در احکامی که علیه برخی اتباع عمدتا دوتابعیتی خود صادر یا اعلام کرده اند، به همکاری فرد محکوم شده با "دولت متخاصم" اشاره کرده اند. این عنوان اتهامی برای افراد محکومیت های سنگین نظیر زندان های طولانی در پی داشته است.
از این اصطلاح در هفته های اخیر در محکومیت برخی از شهروندان ایرانی- آمریکایی که در ایران زندانی هستند، استفاده شده است اما مفهوم حقوقی "دولت متخاصم" که اخیرا در احکام دادگاه های ایران بیش از همیشه به کار می رود، چیست؟
از لحاظ حقوق بین الملل عمومی "دولت متخاصم" یعنی کشوری که روابط با آن وارد حالت جنگی شده است. در این حالت، تقریبا کلیۀ روابط دو کشور از وضعیت حقوق زمان صلح خارج شده و وارد محدوده حقوق دوره جنگ می‌شود. به همین جهت، اعلان کشوری به عنوان "دولت متخاصم" دارای آثار عملی و حقوقی بسیار مهمی است.

پاسخ وزارت خارجه ایران به استعلام قوه قضائیه: هیچ دولتی با ایران در حالت تخاصم قرار ندارد

"اداره کل حقوقی بین‌المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران طی شماره ۹۶۸۶۵۵-۹۲/۹/۲۳ در پاسخ اداره کل امور بین الملل قوه قضائیه اعلام کرده است جز رژیم غاصب صهیونیستی که واجد وصف دولت نمی‌باشد و دولت شناخته نشده است هیچ دولتی با جمهوری اسلامی ایران در حالت تخاصم قرار ندارد."
تاریخ: آذر ۱۳۹۲
منبع: خبرگزاری های ایران

متخاصم خواندن یک دولت و وضعیت حقوقی حاکم بر آن، هیچ ربطی به وجود رفتارهای نامساعد و حتی برخوردهای محدود نظامی یا حرکات نامطلوب سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی دو کشور ندارد.

اعلان دولت دیگری به عنوان "دولت متخاصم" یک اقدام روشن است (یعنی دولت باید این را اعلام کند) و بلافاصله پس از آن، یک مجموعه حقوقی متفاوت بر روابط دو طرف حاکم می شود. برای نمونه، واحدهای نظامی (مثلا کشتی های) دو دولت که در حال مخاصمه هستند، می توانند بلافاصله پس از مشاهدۀ واحدهای طرف مقابل به آن شلیک کنند.
اعلان "دولت متخاصم" در آراء قضائی که از سوی برخی محاکم ایران برای محکومیّت افراد مختلف صادر می شود، یک اقدام غیر حقوقی و غیر قانونی است چرا که قوۀ قضائیۀ یک کشور نمی تواند به نمایندگی از دولت، به کشور دیگری اعلام وضعیت تخاصم کند.
این اقدام در شمار تکالیف دولت ها است. به همین جهت، در سال ۱۳۹۲ وزارت خارجۀ ایران در پاسخ به قوۀ قضائی، به طور روشن اعلام کرد که "هیچ دولتی با ایران در حالت تخاصم قرار ندارد." البته برخی به این پاسخ ایراد گرفته اند و مدّعی شده اند که وزارت خارجۀ ایران بر خلاف سیاست خارجی نظام، هیچ کشوری را متخاصم نمی داند.
بنظر می رسد قضاتی که اصطلاح "دولت متخاصم" را وارد آرای خود کرده اند، هدفشان نشان دادن ادامه آنچه آنهاد دشمنی و خصومت ها با ایران می خوانند است ولی این اقدام بار حقوقی سنگینی چه از لحاظ حقوق بین الملل و چه از لحاظ حقوق داخلی ایران دارد.
گرچه در برخی موارد در ایران، برخی اصلاحات حقوقی بین المللی را به مفهوم شناخته شده و استاندارد آن بکار نمی برند، ولی اعلان دولت دیگری به عنوان "دولت متخاصم" در ردیف این اصطلاحات نیست و معنای روشنی در فارسی و مقررات داخلی ایران دارد. در قوانین ایران هر جا به "دولت متخاصم" اشاره شده است، کاملا روشن است که یک مفهوم حقوقی مبنی بر "وجود حالت جنگ و محاربه" منظور است.
"متخاصم" نامیدن دولت یک کشور توسط قوۀ قضائیه یا قضات آن به این معنی است که آن کشور مورد اشاره را بخشی از "دارالحرب" محسوب کنند که این اقدام خارج از حدود اختیارات قاضی و حتی قوه قضائیه بر اساس قانون اساسی ایران است.

استفاده از واژه "دولت متخاصم" در آراء قضائی ایران، عملا مداخلۀ قوّۀ قضائیه در کار دولت است و علاوه بر اینکه باعث می شود که رأی صادره بی اعتبار باشد (به علّت مغایرت با تفکیک قوا)، می تواند در بلند مدت عواقب بین‌المللی هم برای ایران داشته باشد.

۱۳۹۵ آبان ۳, دوشنبه

ایران، ادامه‌ی جفا بر کلیسا


ماهنامه خط صلح – در چند هفته‌ی گذشته بازداشت شماری از مسیحیان ایرانی و فشار بر سایر نوکیشان دربند، دگربار خبرساز شده است. نیروهای امنیتی با هجوم به چند اجتماع کوچک مسیحی تعدادی از نوکیشان مسیحی ایرانی را دستگیر کردند.
سایت خبری محبت نیوز، در تاریخ ٨ شهریورماه ١٣٩۵، در گزارشی از بازداشت ۵ شهروند مسیحی در هجوم نیروهای امنیتی به باغ شخصی یکی از آنان در حومه‌ی شهرستان فیروزکوه خبر داد. بر پایه‌ی گزارش این سایت خبری، صبح روز جمعه ۵ شهریورماه ١٣٩۵، جمعی از شهروندان مسیحی در یک مهمانی خانوادگی که در باغی در شهرستان فیروزکوه (شمال استان تهران) برپا بوده شناسایی و دستگیر می‌گردند. امین افشارنادری، هادی عسگری، امیرسامان دشتی، محمد دهنوی و رامئیل بت تمرز از جمله بازداشت شدگانی هستند که پیش‌تر نیز به علت موضوعات امنیتی بازداشت شده بودند. رامئیل بت تمرز فرزند کشیش ویکتور بت تمرز، رهبر سابق کلیسای آشوری پنطیکاستی شهرآراء تهران است. این کشیش آشوری ۵ دی ماه سال ١٣٩٣ نیز، در یک مهمانی خصوصی که به مناسبت کریسمس در کنار خانواده و دوستان برگزار شده بود، به همراه امین افشارنادری بازداشت شده بود. کشیش بت تمرز پس از بازجویی و تحمل چند هفته سلول انفرادی به قید وثیقه آزاد شد. در ابتدای تابستان امسال نیز، دادگاه انقلاب شهرستان رشت، یوسف ندرخانی، کشیش دگراندیش مسیحی را با اتهامات تازه‌ای مواجه ساخت. یوسف ندرخانی پیش‌تر از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود؛ این حکم بعدها توسط دیوان عالی کشور لغو و مجازات وی به حبس کاهش یافت. مریم نقاش زرگران دیگر نوکیش مسیحی محبوس که از بیماری‌های متعدد رنج می‌برد، کماکان با مخالفت دادستانی تهران برای ادامه‌ی مرخصی درمانی روبه‌روست. خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گزارش داده بود مریم (نسیم) نقاش زرگران نوکیش مسیحی بیمار در بند زنان زندان اوین در روز یکشنبه، هفتم شهریورماه، به مرخصی درمانی “قابل تمدید” اعزام شد. پیش‌تر، خانم زرگران در سه شنبه پانزدهم تیرماه، برای دومین بار در سال جاری اعتصاب غذا کرده بود و پس از بیست‌وهفت روز با قول مساعد مسئولین به اعتصاب غذای خود پایان داد. خانم زرگران در تاریخ بیستم تیرماه با انتشار نامه‌ای در ششمین روز از اعتصاب غذایش با عنوان “وقتش رسیده که سکوت سه ساله‌ام را بشکنم” از روند بازداشت‌ها و بازجویی‌های غیرقانونی‌اش سخن گفت و بر ادامه‌ی بی‌عدالتی در مورد پرونده‌اش و تداوم اعتصاب غذایش تاکید کرد.
برخوردهای امنیتی با نوکیشان مسیحی موضوع تازه‌ای نیست؛ این نحوه‌ی برخورد کم و بیش با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است. بیش‌تر نوکیشان مسیحی پس از بازداشت با اتهام مشابهی مورد بازجویی قرار می‌گیرند: “اقدام علیه امنیت ملی با تجمع در کلیساهای خانگی و فعالیت‌های تبشیری”؛ اتهامی نه چندان روشن که می‌تواند پادافره‌ای میان ٣ سال حبس یا مرگ را به همراه داشته باشد. از دیگر اتهامات وارده بر نوکیشان مسیحی واژه‌ی ناآشنای “مسیحیان صهیونیست” است. هم‌آمیزی واژگان مسیحی و صهیونیست، لرزه بر اندام هر زندانی دربند زندان‌های ایران می‌اندازد؛ افزون بر این‌که زندانی نگون بخت با اتهامات امنیتی نیز مواجه باشد. با وجود این اتهامات بی‌پایه، تاکنون شواهدی مبنی بر همکاری یا ارتباط مجموعه کلیساهای خانگی و شاخه‌های گوناگون مسیحی با کشورهای به اصطلاح “دشمن” به دست نیامده است. رابطه‌ی کلیساهای ایران با کلیساهای خارج از کشور امری روشن است و کسی در پی انکار این رابطه میان کلیساهای جهان نیست. حضور بیش‌تر موسسات و اندیشکده‌های مسیحی در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، دستاویزی برای اتهام‌زنی به این اقلیت دینی شده است. فرض وجودی سازمان‌های مسیحی در کشورهای غربی یا قرار گرفتن بسیاری از اماکن مقدس مسیحی در کشور اسرائیل، نمی‌تواند دلیلی محکمه پسند برای معرفی نوکیشان به پیشگاه یک دادگاه دادگر باشد؛ چه بسا سال‌ها پیش از بنیانگذاری کشور اسرائیل، ایالات متحده‌ی آمریکا و جمهوری اسلامی، این مکان‌های مقدس در محدوده‌ی جغرافیایی پیش‌تر گفته شده قرار داشتند. روابط بین کلیسایی نیز سابقه‌ای چند صد ساله دارد. دکتر احمد شهید، گزارشگر پیشین سازمان ملل متحد در موضوع حقوق بشر ایران، در یکی از گزارش‌های سالانه‌ی خویش از دستگیری بیش از ٣٠٠ نوکیش مسیحی در ایران خبر داده بود.
در سال‌های اخیر برخوردهای امنیتی با این گروه مذهبی بی‌آزار افزایش چشمگیری داشته است. در ادبیات گفتاری امروز ایرانیان، نوکیشان مسیح کسانی هستند که دست از دین آبا و اجدادی خویش کشیده و به کسوت مسیحیت درآمده‌اند. سابقه‌ی حضور نوکیشان مسیحی در ایران به سال‌های ابتدایی کیش مسیحیت باز می‌گردد. در تعالیم انجیل، کتاب مقدس مسیحیان، از حضور ٣ مؤبد ایرانی در هنگام تولد عیسی مسیح سخن به میان آمده است. صدها سال پیش از ظهور دین اسلام، کلیسای نسطوریان ایران شورای رهبری خویش را در شهر تیسفون، پایتخت شاهنشاهی ساسانیان بنا نهاده و استقلال خویش را از کلیسای روم اعلام کرده بود. بنا بر شواهد و مستندات تاریخی در زمان زمامداری شاهان ساسانی، شهرهای مسیحی نشین در پهنه‌ جغرافیایی آن‌روز ایران، وجود داشتند و مسیحیان کم و بیش در امنیت نسبی روزگار می‌گذراندند. پس از شکست شاهنشاهی ساسانی در هجوم اعراب مسلمان، مسیحیت نیز مانند دین کهن زرتشت در برابر آیین نو، از رونق افتاده و گوشه نشین شدند. بقایای فکری و اعتقادی مسیحیان ایرانی را در حال حاضر می‌توان در کلیسای آشوری امروز جستجو کرد. پس از قرن‌ها کشمکش میان اسلام و مسیحیت که نمونه‌ی بارز آن جنگ صلیبی بود، نهضت روشنگری دینی و رنسانس اروپا روح تازه‌ای به مسیحیت نوین دمید؛ روحی که ثمره‌ی آن اعزام مسیونرهای مذهبی به سرتاسر نقاط جهان بود، کشور ایران نیز از این امر برکنار نماند. مسیحیت به عنوان پرشمارترین و فراگیرترین آیین مذهبی جهان پس از گذشت بیش از ٢٠٠٠ سال از پایه گذاری، هنوز نیز از محبوبیت قابل توجهی برخوردار است.
مسئله‌ی تبلیغ و اعزام مبلغ، در واقع عمری همپایه‌ی مذاهب جهان دارد. پیروان هر یک از ادیان و مذاهب، دین خود را دین حقیقی و برحق دانسته و ادیان دیگر را باطل و یا منسوخ پنداشته‌اند. یکی از وسایل مهم تغییر عقاید و اندیشه‌ها در طول تاریخ، تبلیغ بوده است که هر یک از ادیان و مذاهب نیز از این وسیله جهت گسترش حوزه‌ی نفوذ و افزایش تعداد پیروان خویش استفاده کرده‌اند و این امر در ادیان و مذاهبی که داعیه جهان شمولی داشته‌اند –به ویژه اسلام و مسیحیت-، سابقه و نمود بیش‌تری داشته است. اما فعال‌ترین جنبش تبلیغی در میان ادیان و مذاهب دنیا مربوط به مسیحیت است. به جرات می‌توان گفت در میان هیچ یک از ادیان و مذاهب، فعالیت‌های تبلیغی و اعزام مبلغ به گستردگی دین مسیحیت نبوده است. این جریان به ویژه با توجه به الهیات مسیحی که تنها راه رستگاری انسان را از طریق ایمان به مسیح می‌داند، اهمیت بیش‌تری یافت. لذا در این دین، فعالیت‌های تبلیغی به شکلی بسیار منسجم و با برنامه‌ریزی‌های دقیق همراه بود. گروه های میسیونری دارای چنان تشکیلات گسترده‌ای شد که دانشگاه‌های معتبر اروپا و آمریکا دارای کالج‌های تعلیم و تربیت مبلغ مذهبی بودند. در راستای گسترش مسیحیت، مبلغینی نیز برای تبلیغ مسیحیت به ایران فرستاده شدند. با توجه به بافت مذهبی جامعه‌ی ایران و رواداری مذهبی بیش‌تر ایرانیان نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه، رابطه‌ی میان مردم و میسیونرهای مسیحی در بیش‌تر اوقات نیک بود. کارنامه‌ی حضور میسیونرهای مذهبی مسیحی در ایران برخلاف کشورهای آمریکای جنوبی، کارنامه‌ی مثبتی است. برای نمونه، مدرسه‌ی کامیونیتی تهران (Community School, Tehran)، که تا پیش از انقلاب فعال بود، در ذهن و خاطره‌ی مردم این شهر نشانه‌ی خوبی از حضور میسیونرهای مسیحی برجای گذاشته بود. مدرسه‌ی کامیونیتی،  به عنوان یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی در تهران برای میسیونرهای پروتستان آمریکایی ساکن ایران در سال‌های ۱۸۳۰ میلادی پایه‌گذاری شد. در اواخر دهه‌ی ۴۰ میلادی، مدرسه از خیابان قوام السلطنه به کوچه‌ی مریضخانه در نزدیکی خیابان ژاله تهران انتقال یافت و تا زمان بسته شدن در سال ۱۳۵۸، در آن‌جا قرار داشت.
با توجه به سابقه‌ی حضور و نحوه‌ی کار میسیونرهای مذهبی، آشکارا می‌توان گفت فعالیت‌های تبشیری در ایران، ارتباطی به حضور نظام جمهوری اسلامی در ایران ندارد. چنانچه زندانی مسیحی ابراهیم فیروزی نیز در رنج نامه‌ی خویش به دادستان تهران بر این مدعا تاکید دارد. بسیاری از نوکیشان مسیحی ایرانی، از قشر متوسط و آسیب پذیر جامعه هستند (با توجه به شرایط اقتصادی امروز ایران به جرات می توان طبقه متوسط را آسیب پذیر خواند)؛ افرادی که برخی از آنان آسیب دیدگان اجتماعی هستند که با توجه به نحوه‌ی رفتار با این افراد برپایه جهان بینی مسیحی، جذب این آیین شده‌اند. به طور کلی می‌توان گفت کلیساهای خانگی و فعالان مسیحی درون کشور برنامه‌ی خاصی جهت جذب نخبگان و تاثیرگذاری بر روند سیاست داخلی ایران ندارند. با توجه به نبود شواهد و اسنادی دال بر همکاری مجرمانه‌ی نوکیشان مسیحی برخلاف دستگاه سیاسی موجود، شایسته است که نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی با اندیشمندی بیش‌تری با این موضوع برخورد نمایند

TwittGo

۱۲۰ سال تحمل حبس


خبرگزاری هرانا – هفت زندانی سیاسی با حکم حبس ابد در زندان رجایی شهر کرج، تا امروز از ۱۲ تا ۲۳ و جمعا ۱۲۰ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می‌برند. در ادامه با این هفت زندانی بیشتر آشنا شوید.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هفت زندانی سیاسی؛ محمد نظری، کریم معروف عزیز، عمر فقیه پور، خالد فریدونی، سعید ماسوری، افشین بایمانی و حمزه سواری به ترتیب ۲۳، ۲۰، ۱۷، ۱۶، ۱۶، ۱۶ و ۱۲ سال و مجموعا ۱۲۰ سال در زندان تحمل حبس نموده‌اند.
محمد نظری فرزند حمدالله متولد ۱۳۵۰ در سال ۱۳۷۳ در بوکان به اتهام همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون کردستان دستگیر و در یک فرایند مبهم قضایی به تحمل حبس ابد محکوم شد.
آقای نظری پیش‌تر محکومیت خود را بر اساس اعترافات دروغین اخذ شده تحت شکنجه دانسته بود.
این زندانی سیاسی بیمار در ۲۳ ساله گذشته نتوانسته از مرخصی استعلاجی علیرغم مشکلات جسمی خود استفاده کند. وی هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بصورت تبعیدی حکم محکومیت خود را سپری می کند.
کریم معروف عزیز زندانی تبعه کشور عراق، حدود ۲۰ سال در زندان‌های مختلف در ایران زندانی بوده است. چندی پیش وی جهت مبادله با کشور عراق از زندان رجایی شهر منتقل شده بود که حدود ۵۴ روز بعد در تاریخ دهم خرداد ماه به دلایل نامعلومی به سالن ۱۲ زندان رجایی‌شهر کرج بازگردانده شد.
گفتنی است که این زندانی سیاسی مبتلا به بیماری دیابت و فشار خون است، وی همچنین از عارضه بیماری قلبی نیز رنج می برد و در طول مدت حبس بیش از ۲۰ مرتبه داخل زندان عمل شده است و یک مرتبه نیز عمل قلب باز را تجربه کرده است.
عمر فقیه پور در سال ۱۳۷۸ بازداشت و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه ازطریق ارتباط با حزب دموکرات کردستان، در دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شده بود و سپس در رای دادگاه تجدید نظر، حکم وی با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش یافت.
وی در زمان بازداشت دختری سه ساله داشته که امروز و با گذشت ۱۷ سال حتی یک روز هم در خانه و در کنار خانواده خود نبوده است.
آقای فقیه پور پس از بازداشت و صدور حکم در زندان‌های پیرانشهر، مهاباد و ارومیه نگهداری و سپس به زندان رجایی شهر منتقل شده است.
«بهمن احمدی امویی»، روزنامه نگاری که پنج سال در زندان بوده، در نامه‌ای از زندان به همسرش درباره «فقیه‌پور» نوشته بود: “سال‌هاست ملاقاتی ندارد، تصویر ثابت او در بند این است؛ همیشه ساکت روبروی تلویزیون نشسته و درحالی که فیلم و سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی را نگاه می‌کند با قلاب‌هایی که تند و تند حرکتشان می‌دهد، کیف و کمربند می‌بافد تا هزینه زندگی خود در زندان را تأمین کند.”
خالد فریدونی در شهریور ماه ۱۳۷۹ بازداشت و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه ازطریق ارتباط با حزب دموکرات کردستان، در دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شده بود و پس از سه سال و نیم زندگی در زیر سایه حکم اعدام، در رای دادگاه تجدید نظر، حکم وی با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش یافته است.
آقای فریدونی پس از بازداشت و صدور حکم در زندان‌های پیرانشهر، مهاباد و ارومیه نگهداری و سپس به زندان رجایی شهر منتقل شد. با وجود امکان قانونی استفاده از آزادی مشروط و مرخصی، وی هم‌چنان ۱۶ بدون مرخصی در زندان رجایی‌شهر کرج محبوس است.
سعید ماسوری، متولد ۱۳۴۴، به منظور ادامه تحصیل در کشور نروژ به سر می برد تا این‌که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۰ به خانواده وی اطلاع دادند که سعید در حین بازگشت به ایران توسط مامورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور در شهرستان دزفول دستگیر شده است. لازم به ذکر است که آقای ماسوری در دی‌ماه ۱۳۷۹ دستگیر شده بود ولی در اردیبهشت سال بعد به خانواده وی اطلاع داده شد.
سعید ماسوری به همراه غلام‌حسین کلبی به اتهام رابطه با سازمان مجاهدین خلق در شهرستان دزفول بازداشت و تا این لحظه را بدون هیچ‌گونه مرخصی در بازداشت‌گاه اداره اطلاعات اهواز، اوین و رجایی‌شهر سپری کرده است.
آقای ماسوری در سال ۱۳۸۱ و در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد ولی در ‌‌نهایت حکم وی به حبس ابد تقلیل پیدا کرد.
سعید ماسوری از زمان دستگیری مدت ۱۴ ماه را در سلول انفرادی اداره اطلاعات اهواز سپری کرد و سپس او را به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند.
این زندانی سیاسی در ۱۶ سال حبس بارها و در مواجهه با اقدامات غیرقانونی مسئولین زندان‌ها و نیروهای امنیتی دست به اعتصاب غذا زده و سابقه آسیب دیدگی جسمی و محرومیت از مراقب پزشکی در زندان را نیز دارد.
افشین بایمانی زندانی سیاسی سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج، در ۱۵ شهریور ۱۳۷۹ به جرم کمک به فرار برادر خود «مهدی بایمانی» که با سازمان مجاهدین خلق مرتبط بود بازداشت و به اعدام محکوم شد، این حکم در دادگاه تجدید نظر تایید شد اما پس از ۶ سال حکم وی به حبس ابد تقلیل یافت.
دوران طولانی زندان برای افشین بایمانی که متأهل و پدر دو فرزند بوده، علاوه بر مشکلات جسمی نظیر بیماری قلبی و سنگ کلیه، مسائل عدیده ای را نیز برای خانواده اش ایجاد کرده است. وی در حال حاضر به دلیل گرفتگی عروق قلبی با خطر سکته قلبی مواجه بوده و بعضا به بیمارستان نیز اعزام شده است.
حمزه سواری متولد ۱۳۶۸ در بهبهان و ساکن اهواز، در حالی که نوجوانی ۱۶ ساله بود همراه دو برادر دیگرش با نام‌های محمدعلی و جعفر سواری، در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۸۴ با اتهام «تشکیل یک موسسه فرهنگی» بازداشت شد.
این سه برادر اما در ادامه بازجویی‌ها برای اعتراف به مشارکت در بمب‌گذاری تحت شکنجه قرار گرفتند و بعدتر دو برادر وی اعدام شدند. حمزه نیز به اعدام محکوم شده بود، اما این حکم شکسته شد.
وى به اتهام اقدام علیه امنیت ملى، محاربه با خدا و فساد فى الارض از سوى شعبه یک دادگاه انقلاب اهواز به حبس ابد محکوم  و سپس از زندان کارون اهواز به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.